۱۳۹۲/۰۹/۰۵
–
۱۵۸۹ بازدید
راویان واقعه عاشورا چند گروه بوده اند؟
راویان جریان عاشورا را مى توان به دو گروه تقسیم کرد: الف. خود اهل بیت امام حسین(ع) که خود در صحنه حاضر بودند، خصوصاً زینب کبرى(س) و امام سجاد و امام باقر(ع)، که بسیاری از وقایع از این بزرگواران نقل شده است. ب. راویانى که در لشکر عمر بن سعد بودند، از افراد لشکر، که کیفیت قتلها و جنگ را نقل کرده اند، حتى در مواردى خود قاتلان، کار خود را توضیح داده اند؛ مثلاً، حمید بن مسلم ازدى، وقایع گزار کربلاست. او از لشکریان عمر سعد بود که روز عاشورا، پس از شهادت امام حسین(ع) بر سر آتش زدن خیمه ها با شمر مجادله داشت، از جمله کسانى بود که سر امام حسین(ع) را به کوفه بردند. در لشکر توّابین هم حضور داشته و به قولى از اصحاب امام سجاد(ع) بوده است. بیش تر وقایع کربلا از قول او نقل شده است، (جواد محدثى: «فرهنگ عاشورا»، صفحه 154).توضیح بیشتر:شمارى از افراد که در رویداد کربلا حضور داشته و از نزدیک حادثه را دیده بودند، به گزارش آن پرداخته اند. افزون بر امام سجاد (ع) و اهل بیت امام حسین(ع) و امامان معصوم(ع)( مسند الامام الشهید، عزیز الله عطاردى، ج 2، ص 134، به نقل از امام باقر، همان، ص 209، به نقل از امام رضا، همان، ص 199. و به نقل از امام صادق.) دو گروه دیگر به نقل وقایع کربلا پرداختند.گروه اول: کسانى از لشکر عمر سعد بودند که خود در حادثه اى نقش داشتند، قاتل یا جانى بودند و عملکرد خود را نقل و یا از آن دفاع کردند. مانند: هانى بن ثبیت حضرمى.( مقتل الحسین، مقدم، ص 280.) افرادى نیز بودند که فقط به گزارش این حادثه پرداخته و از درگیرى و جنگ خوددارى نمودند مانند: حمید بن مسلم. که از وقایع نگارانِ واقعه کربلا بود. حمید بن مسلم از گزارشگران رویداد کربلا است و در سپاه عمر سعد بود،( ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 8، ص 202) اما با توجه به تعداد زیاد سپاه کوفه وى در عملیات جنگى شرکت نداشته و کار اصلى وى ثبت حوادث بوده است. ابو مخنف وقایع نگارِ حادثه کربلا با یک واسطه روایاتى را از حمید بن مسلم به وسیله افرادى مانند: سلیمان بن ابى راشد و عبدالرحمان بن یزید بن جابر(تاریخ طبرى، ج 4، ص 311) وقایع کربلا را گزارش کرده است.گروه دوم: کسانى از همراهان امام حسین(ع) بودند که به گونه اى از کشته شدن در امان ماندند با این که در حساس ترین لحظات واقعه عاشورا در کربلا، همراه امام حسین(ع) حاضر بودند و شاهد وقایع تلخ آن روز بودند.1. حسن بن حسن بن على بن ابى طالب
حسن مثنى همراه عمویش جنگید و مجروح شد و از اسب بر زمین افتاد. وقتى که کوفیان سرهاى شهدا را قطع مى کردند، وى هنوز زنده بود. اسماء بن خارجه فزارى که از دائى هاى وى بود از او شفاعت کرد و بخشیده شد. حسن مثنى را به کوفه برد و وى را معالجه کرد تا این که خوب شد. سپس به مدینه رفت.( حیاة الامام الحسین، سید محمد باقر قرشى، ج 3، ص 312)
2. عُقبة بن سمعان
وى غلام رباب، دختر امرء القیس، همسر امام حسین(ع) و مادر سکینه و على اصغر بود. او را به عنوان اسیر نزد عمر سعد آوردند و زمانى که فهمید او برده است وى را آزاد کرد.( همان، ج 3، ص 313)
ابو مخنف توسط حارث بن کعب والى، جریان خروج امام حسین(ع) را از مکه و گفت وگوى حضرت را با ابن عباس، از او نقل کرده است.( تاریخ الطبرى، ج 4، ص 287 و 289) و بخشى از جریان دیدار حضرت را با حرّ.( همان، ج 4، ص 308.)
3. مسلم بن ریاح
وى غلام حضرت على (ع)( تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 223.) بوده که با امام حسین(ع) در کربلا حضور داشت و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برد، وى برخى حوادث کربلا را گزارش کرده است.( موسوعة کلمات امام حسین، ص 502.)
3. ضحاک بن عبدالله مشرقى
وى از کسانى بود که مشروط به سپاه امام حسین(ع) پیوست و در آخرین لحظات برابر شرطى که با حضرت داشت از معرکه درگیرى فرار کرد.( تاریخ الطبرى، ج 4، ص 339؛ انصار الحسین، شمس الدین، ص 47 و 54) ابو مخنف توسط عبدالله بن عاصم فائشى رویدادهایى از حوادث روز عاشورا را از وى نقل مى کند.( تاریخ الطبرى، ج 4، ص 317 – 318 – 319.)
5. مرقع بن سُمامه اسدى
وى از یاران امام حسین(ع) و از تیراندازان حضرت بود، که اسیر شد و قبیله اش براى وى امان خواستند. ابن زیاد هم او را به زراره در سرزمین بحرین(قرشى، ج 3، ص 313) یا زبده در عمان، یا رنده تبعید کرد و پس از مرگ یزید و رفتن عبیدالله به کوفه بازگشت.
شهید مطهرى در اشاره به این گروه از گزارشگران واقعه کربلا است مى نویسند: «علاوه بر نقل کسانى که در واقعه عاشورا حاضر بوده اند، چه از دشمنان و چه از دوستان (همه این ها جزئیات این حادثه را روشن کرده اند)، سه چهار نفر از دوستان امام حسین(ع) بودند که جان به سلامت بیرون بردند از جمله غلامى است به نام عقبة بن سمعان و این مرد از مکه همراه امام بود و وقایع نگار قضیه کربلا بوده است. وى از لشکریان اباعبدالله بود که در روز عاشورا گرفتار شد ولى چون گفت غلام هستم آزادش کردند. این مرد وقایع را نوشته است. مرد دیگرى است به نام حمید بن مسلم که وقایع نگار لشکر عمر بن سعد بوده است او هم نوشته است…»( مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 17، ص 96.)
به هر حال عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عمیق و گسترده سیاسی و اجتماعی آن در تاریخ اسلام و بویژه تاریخ تشیع، هر ذهن کنجکاو و علاقمند به درک و فهم حقایق تاریخی را به شناخت منابع گزارش های این رویداد سوق می دهد؛ خاصه آن که از دیرباز ادعای نامکتوب ماندن گزارش های تاریخی در اسلام تا نیمه سده دوم هجری، از سوی خاورشناسان مطرح و شایع شده است. با این حال آنچه در کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف، (که اولین کتاب مقتل امام حسین (ع) است) وجود دارد نشان دهد که بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا شاهدان عینی و حاضر در میدان کربلا بوده اند و آنچه در منابع مختلف در این باره به دست ما رسیده از ارزش تاریخی بسیار برخوردار است.
تعیین تاریخ دقیق و نام کسی که نخستین بار به ثبت و تدوین واقعه عاشورا پرداخته، دشوار است؛ زیرا نزدیک به سیزده سده از آن فاصله گرفته ایم. با این حال، می توان با تتبع در منابع و بررسی گزارش ها و اخبار بر جای مانده تا حدودی به حقیقت نزدیک شد. منابع قابل اعتماد تقریباً اتفاق نظر دارند که برای اولین بار در اوایل سده دوم هجری، ابومخنف لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی کوفی (ه .م ۱۵۸) گزارش های مربوط به واقعه کربلا را در کتابی که آن را «مقتل الحسین علیه السلام» نامید، گرد آورد. قراین تاریخی نشان می دهد که ابومخنف کتاب مقتل خود را در حدود دهه سوم از سده دوم هجری تألیف کرده است؛ زیرا هنگامی که وی در این کتاب به خبر ورود مسلم بن عقیل به کوفه و اقامت او در خانه مختاربن ابی عبید ثقفی اشاره می کند، چنین می افزاید: «خانه ای که امروز به خانه مسلم بن مسیب شهرت دارد». از این اشاره ابومخنف می توان دریافت که هنگامی که او مشغول تألیف کتاب مقتل بوده، خانه مذکور به مسلم بن مسیب تعلق داشته و بنابر روایت طبری مسلم تا سال ۱۲۸ هجری قمری زنده بوده است. از این رو، می توان با ظن قریب به یقین گفت که کتاب مقتل الحسین در سال های پایانی دهه سوم سده دوم هجری، یعنی بین سال های ۱۲۷ تا ۱۳۰، که دوره ضعف امویان و مقارن با آغاز دعوت عباسیان است، تدوین شده است و به گفته برخی از محققان هیچ استبعادی ندارد که این تألیف از سوی امام یا داعیان عباسی به ابومخنف پیشنهاد شده باشد تا از این گزارش های هولناک تاریخی که لکه ننگی بر دامان خاندان اموی بوده، در تبلیغ و پیشبرد نهضت خود بر ضد امویان و سقوط آنان بهره گیرند، چنان که عملاً نیز چنین کردند و به نوشته مورخان، یکی از دلایل سقوط امویان، نهضت سیدالشهداء(ع) و فاجعه دردناک کربلا بود، هر چند که عباسیان پس از پیروزی و جلوس بر مسند خلافت، به رغم آن که نهایت بهره برداری را از حقانیت و مظلومیت اهل بیت (ع) کرده بودند، خود از همان آغاز در برابر علویان ایستادند و در سرکوب آنان فجایعی مرتکب شدند که ده چندان آن بود که امویان کرده بودند.
ذکر چند نکته درباره ابومخنف و خاندان او ضروری است، نخست آن که: جد ابومخنف زائد، یعنی مخنف بن سلیم، در جنگ جمل از همراهان علی(ع) بوده و پیش از نبرد صفین از سوی امیرالمؤمنین (ع) به امارت و ولایت اصفهان و همدان گماشته شده و با شروع جنگ صفین دو نفر را بر جای خویش گمارده و خود در صفین حضور یافته است. دیگر آن که: میان دانشمندان شیعه در باب مذهب ابومخنف اختلاف وجود دارد. برخی از آنان به شیعه بودن وی تصریح کرده اند، ولی در این که او شیعه امامی باشد تردید دارند. همچنین قابل ذکر است که هر چند ابومخنف از نظر علمای اهل سنت به وثاقت شناخته نشده، ولی مورخان بزرگی چون واقدی، ابن قتیبه، طبری و ابن اثیر از او روایت نقل کرده اند.
همچنین بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا در روایات ابومخنف، شاهدان عینی حاضر در میدان کربلا بوده اند، به عنوان نمونه به چند تن از این راویان اشاره می شود:
شریک بن اعور بن حارث همدانی یکی از این راویان است. وی همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه آمد، ولی بیمار شد و در منزلی که مسلم بن عقیل پنهان شده بود بستری گردید و با مسلم گفت وگوها داشت و از آنچه در کوفه و روزهای قبل و بعد واقعه رخ داد کاملاً با خبر و شاهد حوادث و اوضاع و احوال آن ایام بوده است. ضحاک مشرقی از دیگر راویان است. وی یکی از اهالی کوفه بود که دعوت امام را برای یاری نپذیرفت، ولی شب و روز تمام قضایای عاشورا را که به چشم خود دیده بود در کوفه نقل می کرد. بسیاری از اخبار کربلا توسط این مرد روایت شده و گویی که وقایع نگار یا سخن گوی حسین بن علی (ع) بوده و وظیفه داشته اخبار این حادثه را به گوش همه برساند.
شبث بن ربعی هم که از فرماندهان عمربن سعد (سردار سپاه ابن زیاد) در کربلا بود، چند سال پس از حادثه عاشورا، در زمان حکومت مصعب بن زبیر، از این فاجعه سخن می گفت.
علاوه بر افراد مذکور، راویان موثق بسیاری را می توان نام برد که شاهد عینی حادثه بوده اند و گزارش آنان برای شیعه و سنی حجت و سند است. در این جا فقط به یک نمونه بسنده می شود و از امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) یاد می کنیم که سند برخی از روایات ابومخنف با دو واسطه به آن حضرت می رسد. ابومخنف روایاتی نیز با یک واسطه از امام محمد باقر(ع) و روایاتی چند هم بی واسطه از امام جعفر صادق(ع) نقل کرده است. کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف که بر پایه منابع شفاهی محکمی نظیر آنچه گفتیم، تدوین یافته بود از طریق راویان ثقه ای نظیر هشام بن محمدبن السائب کلبی، نسب شناس معروف کوفی (ه.م ۲۰۶ )، به دست مورخان بعدی چون واقدی(ه.م۲۰۷)، طبری (ه.م۳۱۰)، ابن قتیبه (ه.م۳۲۲ )، مسعودی (ه.م۳۴۵ )، شیخ مفید (ه.م۴۱۳ )و دیگران رسیده است. در این جا باید از اخبار مورخ دیگری که در ثبت و نقل این روایات سهم بزرگی داشته، یعنی عوانه بن الحکم (ه.م۱۵۸۹) هم یاد کرد. در واقع بخش مهمی از اخبار که به وسیله هشام بن محمد کلبی (ه.م۲۰۶) به دست مورخان بعدی رسیده، نتیجه تلاش ابومخنف و عوانه بن الحکم است و به جرأت می توان همه مورخان بعدی را میراث خوار این دو اخباری بزرگ دانست.
اگر کتاب ابومخنف بر جای مانده و به دست ما رسیده بود، با اطمینان خاطر بسیاری می توانستیم آن را معتبرترین تاریخ واقعه کربلا بخوانیم، اما متأسفانه این کتاب در دسترس نیست، حتی کتاب مقتل الحسین کلبی نیز که براساس کتاب و روایات ابومخنف و عوانه بن الحکم تدوین شده بود بر جای نمانده است. بنابراین، قدیمی ترین و شاید معتبرترین تاریخی که حاوی گزار شهای مربوط به این واقعه است «تاریخ الرسل و الملوک» ابوجعفر محمد بن جریر طبری (ه.م ۳۱۰ ) است. هر چند طبری کتابی مستقل در باب این واقعه تألیف نکرده، ولی اخبار و گزارش های هشام کلبی را در ذیل حوادث سال های ۶۰ و ۶۱ آورده است. با دقت در عبارات طبری آشکار می شود که وی این اخبار را از کتابی که در اختیار داشته، نقل کرده است و بر پایه قرائنی می توان دریافت که کتاب های هشام کلبی تا سده های بعد، مثلاً تا سده هفتم هجری، موجود بوده است.
قدیمی ترین متن تاریخی که پس از طبری گزارش های حادثه عاشورا را بی واسطه از کتاب هشام کلبی نقل کرده است، کتاب «الارشاد» شیخ مفید (ه.م ۴۱۳) است. شیخ مفید خود در این کتاب تصریح می کند که اخبار مربوط به این واقعه را از روایات کلبی نقل کرده است. پس از شیخ مفید باید از سبط ابن جوزی (ه.م۶۵۴ ) یاد کرد که وی نیز به تصریح خود، در کتاب «تذکره الامه بخصائص الائمه» اخبار کربلا را از هشام کلبی روایت و تحریر کرده است. عنایت به دو نکته، اعتماد و وثوق ما به اعتبار این گزارش ها و این منابع را افزایش می دهد: نخست، تصریح این مورخان به نقل از متن کتاب مقتل الحسین هشام کلبی و دیگر آن که با مقایسه و تطبیق متن گزارش هایی که طبری، شیخ مفید و سبط ابن جوزی از هشام نقل کرده اند در می یابیم که متن این گزارش ها- جز در برخی از حروف، مثل واو و فاء و برخی کلمات- نهایت تشابه و همانندی را با هم دارند، گویی هر سه نفر این اخبار را از یک متن اخذ و رونویسی کرده اند، به این دو نکته باید نکته مهم دیگری را هم افزود و آن این که طبری و سبط ابن جوزی از اهل تسنن به شمار می آیند و شیخ مفید از بزرگان شیعه امامیه است. با عنایت به نکته اخیر، تشابه و همخوانی این سه متن اهمیت بیشتری می یابد و به میزان اطمینان و اعتماد خواننده در اعتبار و صحت گزار شهای ارائه شده در آنها می افزاید.
پرسش بسیار مهمی که به این مطلب ارتباط می یابد و سزاوار است به عنوان یک مسئله مهم مطرح شود، این است که آیا از کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف که تا این حد اهمیت و ارزش تاریخی دارد و احتمالاً تا سده هفتم هجری هم در دسترس مورخان بوده، نسخه ای بر جای مانده است یا نه؟ بحث در این باره نیز مجال بیشتری می طلبد، اما به اجمال باید گفت: در دوره های متأخر و نزدیک به عصر ما، کتابی با نام «مقتل الحسین علیه السلام» منسوب به ابومخنف بن لوطبن یحیی بن سعیدبن مخنف بن سلیم ازدی کوفی در دست است که به چاپ هم رسیده است. ولی قطعاً می توان گفت که این کتاب از ابومخنف نیست و بی تردید مؤلف آن شخص دیگری جز ابومخنف معروف است و حتی نمی توان با اطمینان از تاریخ و محل تألیف و نیز تاریخ چاپ آن سخن گفت. دانشمند گرانمایه علامه شرف الدین در کتاب مهم و با ارزش خود «مؤلفان شیعه در صدر اسلام» می نویسد: «کتاب مقتل الحسین(ع) منسوب به ابومخنف مشتمل بر روایاتی است که ابومخنف خود از آنها خبر ندارد. این کتاب دروغ نامه ای است که به این مرد نسبت داده اند.» محدث قمی(ره) هم درباره آن می گوید: «کتاب مقتل الحسین علیه السلام ابومخنف که مورخان بزرگ متقدم بدان اعتماد و استناد و از آن نقل کرده اند مع الاسف نسخه ای از آن به جای نمانده است: اما کتاب المقتل موجود که بدو منسوب است از او نیست، حتی نمی توان آن را به هیچ یک از مورخان معتمد نسبت داد. «برای تصدیق این سخن کافی است آن چه در این مقتل آمده با آن چه طبری و دیگر مورخان روایت کرده اند مقایسه شود. محدث قمی در دو کتاب «الکنی و الالقاب» و «نفس المهموم» به این مطلب پرداخته است.
منابع معتبر دیگر:
لهوف:
رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس معروف به ابن طاووس، کتابی نوشته به نام «لهوف» این کتاب، کتابی است تاریخی و روایی درباره قیام امام حسین(ع) و روایات کتاب بدون سند نوشته شده است. این کتاب مورد اعتماد شیعه است و در قرن هفتم نوشته شده است (تحقیق درباره اول اربعین سید الشهدا، نوشته آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی ، ص 79 به بعد) شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی نویسنده کتاب «تحقیق در اول اربعین حضرت سید الشهدا» گفته است که لهوف نقلیاتش بسیار مورد اعتماد است و درمیان کتب مقاتل کتاب مقتلی به اندازه اعتبار و اعتماد آن نمی رسد و در اطمینان به آن کتاب، در ردیف اول کتب معتبره مقاتل قرار گرفته است گرچه آن را در اوایل جوانی نوشته است.(تحقیق در اول اربعین حضرت سیدالشهداء، ص 7، چاپ سوم،1368)
حاجی نوری به برخی مطالب لهوف ایراد گرفته و گفته چون این کتاب در دوره جوانی سید نوشته شده خالی از اشکال نیست و قاضی به او پاسخ می دهد که اگر چه در دوره جوانی هم نوشته باشد باز هم بسیار معتبر است و بعد قاضی می گوید: «دلیلی نیست که ثابت بکند که سید لهوف آن را در دوره جوانی نوشته باشد.»
ارشاد:
این کتاب از مرحوم شیخ مفید است که از معتبرترین کتب شیعه در این ضمینه است.
طبقاتالکبرى ابن سعد
طبقاتالکبرى کتابى تاریخى و معتبر است که در جلد هشتم خود با عنوان «ترجمه الامام الحسین علیه السلام و مقتله» به زندگانى حضرت امام حسین(ع )پرداخته است. بسیارى از پژوهشگران به این منبع استناد مىکنند. نویسنده کتاب، ابو عبدالله محمدبن سعد منیع بصرى است که حدود صد و پنجاه سال پس از شهادت امام حسین(ع) آن را نوشته است. مىتوان در این کتاب به مواردى از جمله کودکى امام(ع)، احادیث پیامبر(ص) در شان امام(ع)، پیشگویىها درباره شهادت او، رفتن به مکه و کوفه، رخدادهاى روز عاشورا، روانه کردن اسیران به کوفه و شام، دگرگونىهاى آفرینش پس از شهادت امام(ع) و قیام توابین و مراثى امام(ع) اشاره کرد.
انسابالاشراف
این کتاب نوشته احمد بن یحیى بلاذرى از بزرگان اهل سنت است که در آن به شرح مفصلى از وقایع کربلا و امام حسین(ع) در روز عاشورا پرداخته شده است. اینکه امام(ع) در مکه و مدینه و در منازل میان راه چه گفت و چه رفتارهایى از خود نشان داد، همه در کتاب «انسابالاشراف» ثبت شده است. این کتاب از مهمترین منابع تاریخى است که بسیارى از وقایع عاشورا را نقل کرده است.
اخبار الطوال
این کتاب نیز یکى از مهمترین منابع تاریخ اسلام است که دینورى، نویسنده آن پس از رسیدن به واقعه عاشورا، به شرح مفصلى از حوادث آن مىپردازد. از جمله مواردى که در این کتاب ذکر شده است مىتوان به علل رفتن امام حسین(ع) به مکه، هجرت امام(ع) از مکه به کوفه، ورود امام(ع) به نینوا و ناخشنودى از اینکه در جنگ پیشى بگیرد، شدت یافتن تشنگى در لشگر امام(ع) و روانه کردن عباس(ع) براى تهیه آب، خطبه امام(ع) در شب عاشورا، شهادت على اکبر(ع) و دیگر یاران امام(ع)، تعداد زخمهاى امام(ع)، تعداد شهیدانى که همراه امام(ع) بودند، تغییراتى که در آفرینش پس از شهادت امام حسین(ع) رخ داد، فرستادن سر مبارک امام حسین(ع) به کوفه، سخن گفتن سر امام حسین(ع) و انتقام خدا از قاتلان امام در دنیا اشاره کرد. دینورى یکى از مورخان اهل سنت است که در اواخر قرن سوم مىزیسته است.
و کتب دیگر …
نتیجه: با توجه به مطالبی که گفته شد جای شکی باقی نمی ماند که بسیاری از مطالبی که در این منابع معتبر به ما رسیده قابل اعتماد است.
در مورد آگاهی از زندگی و شخصیت امام حسین ( علیه السلام ) و همچنین واقعه عاشورا ر . ک :
1- الفباى فکرى امام حسین(ع) محمدرضا صالحى کرمانى
2- فرهنگ عاشورا جواد محدثى
3- درسى که حسین(ع) به انسان ها آموخت شهید هاشمى نژاد
4- سخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا صادق نجمى
5- قیام جاودانه محمدرضا حکیمى
6- منتهى الآمال شیخ عباس قمى
7- ترجمه لهوف ابن طاووس
8- حماسه حسینى شهید مرتضى مطهرى
9- حسین بن على(ع) را بهتر بشناسیم محمد یزدى
10- پیشواى شهیدان سید رضا صدر
11- پرتوى از عظمت حسین(ع) لطف اللّه صافى
12- الخصائص الحسینیه شیخ جعفر شوشترى
13- خون خدا جواد محدثى
14- الوقایع والحوادث (محرم) محمد باقر ملبوبى
15- ترجمه موسوعه کلمات الامام حسین سازمان تبلیغات اسلامى
16- انصار الحسین مهدى شمس الدین
17- چشمه خورشید، مجموعه مقالات کنگره امام خمینى و فرهنگ عاشورا
18- قصه کربلا، نظری منفرد
19- فصلنامه حکومت اسلامی، شماره های 25-27، که حاوی مقالات بسیار مفیدی در این زمینه است.
20- ره توشه راهیان نور، ویژه محرم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
حسن مثنى همراه عمویش جنگید و مجروح شد و از اسب بر زمین افتاد. وقتى که کوفیان سرهاى شهدا را قطع مى کردند، وى هنوز زنده بود. اسماء بن خارجه فزارى که از دائى هاى وى بود از او شفاعت کرد و بخشیده شد. حسن مثنى را به کوفه برد و وى را معالجه کرد تا این که خوب شد. سپس به مدینه رفت.( حیاة الامام الحسین، سید محمد باقر قرشى، ج 3، ص 312)
2. عُقبة بن سمعان
وى غلام رباب، دختر امرء القیس، همسر امام حسین(ع) و مادر سکینه و على اصغر بود. او را به عنوان اسیر نزد عمر سعد آوردند و زمانى که فهمید او برده است وى را آزاد کرد.( همان، ج 3، ص 313)
ابو مخنف توسط حارث بن کعب والى، جریان خروج امام حسین(ع) را از مکه و گفت وگوى حضرت را با ابن عباس، از او نقل کرده است.( تاریخ الطبرى، ج 4، ص 287 و 289) و بخشى از جریان دیدار حضرت را با حرّ.( همان، ج 4، ص 308.)
3. مسلم بن ریاح
وى غلام حضرت على (ع)( تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 223.) بوده که با امام حسین(ع) در کربلا حضور داشت و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برد، وى برخى حوادث کربلا را گزارش کرده است.( موسوعة کلمات امام حسین، ص 502.)
3. ضحاک بن عبدالله مشرقى
وى از کسانى بود که مشروط به سپاه امام حسین(ع) پیوست و در آخرین لحظات برابر شرطى که با حضرت داشت از معرکه درگیرى فرار کرد.( تاریخ الطبرى، ج 4، ص 339؛ انصار الحسین، شمس الدین، ص 47 و 54) ابو مخنف توسط عبدالله بن عاصم فائشى رویدادهایى از حوادث روز عاشورا را از وى نقل مى کند.( تاریخ الطبرى، ج 4، ص 317 – 318 – 319.)
5. مرقع بن سُمامه اسدى
وى از یاران امام حسین(ع) و از تیراندازان حضرت بود، که اسیر شد و قبیله اش براى وى امان خواستند. ابن زیاد هم او را به زراره در سرزمین بحرین(قرشى، ج 3، ص 313) یا زبده در عمان، یا رنده تبعید کرد و پس از مرگ یزید و رفتن عبیدالله به کوفه بازگشت.
شهید مطهرى در اشاره به این گروه از گزارشگران واقعه کربلا است مى نویسند: «علاوه بر نقل کسانى که در واقعه عاشورا حاضر بوده اند، چه از دشمنان و چه از دوستان (همه این ها جزئیات این حادثه را روشن کرده اند)، سه چهار نفر از دوستان امام حسین(ع) بودند که جان به سلامت بیرون بردند از جمله غلامى است به نام عقبة بن سمعان و این مرد از مکه همراه امام بود و وقایع نگار قضیه کربلا بوده است. وى از لشکریان اباعبدالله بود که در روز عاشورا گرفتار شد ولى چون گفت غلام هستم آزادش کردند. این مرد وقایع را نوشته است. مرد دیگرى است به نام حمید بن مسلم که وقایع نگار لشکر عمر بن سعد بوده است او هم نوشته است…»( مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 17، ص 96.)
به هر حال عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عمیق و گسترده سیاسی و اجتماعی آن در تاریخ اسلام و بویژه تاریخ تشیع، هر ذهن کنجکاو و علاقمند به درک و فهم حقایق تاریخی را به شناخت منابع گزارش های این رویداد سوق می دهد؛ خاصه آن که از دیرباز ادعای نامکتوب ماندن گزارش های تاریخی در اسلام تا نیمه سده دوم هجری، از سوی خاورشناسان مطرح و شایع شده است. با این حال آنچه در کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف، (که اولین کتاب مقتل امام حسین (ع) است) وجود دارد نشان دهد که بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا شاهدان عینی و حاضر در میدان کربلا بوده اند و آنچه در منابع مختلف در این باره به دست ما رسیده از ارزش تاریخی بسیار برخوردار است.
تعیین تاریخ دقیق و نام کسی که نخستین بار به ثبت و تدوین واقعه عاشورا پرداخته، دشوار است؛ زیرا نزدیک به سیزده سده از آن فاصله گرفته ایم. با این حال، می توان با تتبع در منابع و بررسی گزارش ها و اخبار بر جای مانده تا حدودی به حقیقت نزدیک شد. منابع قابل اعتماد تقریباً اتفاق نظر دارند که برای اولین بار در اوایل سده دوم هجری، ابومخنف لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی کوفی (ه .م ۱۵۸) گزارش های مربوط به واقعه کربلا را در کتابی که آن را «مقتل الحسین علیه السلام» نامید، گرد آورد. قراین تاریخی نشان می دهد که ابومخنف کتاب مقتل خود را در حدود دهه سوم از سده دوم هجری تألیف کرده است؛ زیرا هنگامی که وی در این کتاب به خبر ورود مسلم بن عقیل به کوفه و اقامت او در خانه مختاربن ابی عبید ثقفی اشاره می کند، چنین می افزاید: «خانه ای که امروز به خانه مسلم بن مسیب شهرت دارد». از این اشاره ابومخنف می توان دریافت که هنگامی که او مشغول تألیف کتاب مقتل بوده، خانه مذکور به مسلم بن مسیب تعلق داشته و بنابر روایت طبری مسلم تا سال ۱۲۸ هجری قمری زنده بوده است. از این رو، می توان با ظن قریب به یقین گفت که کتاب مقتل الحسین در سال های پایانی دهه سوم سده دوم هجری، یعنی بین سال های ۱۲۷ تا ۱۳۰، که دوره ضعف امویان و مقارن با آغاز دعوت عباسیان است، تدوین شده است و به گفته برخی از محققان هیچ استبعادی ندارد که این تألیف از سوی امام یا داعیان عباسی به ابومخنف پیشنهاد شده باشد تا از این گزارش های هولناک تاریخی که لکه ننگی بر دامان خاندان اموی بوده، در تبلیغ و پیشبرد نهضت خود بر ضد امویان و سقوط آنان بهره گیرند، چنان که عملاً نیز چنین کردند و به نوشته مورخان، یکی از دلایل سقوط امویان، نهضت سیدالشهداء(ع) و فاجعه دردناک کربلا بود، هر چند که عباسیان پس از پیروزی و جلوس بر مسند خلافت، به رغم آن که نهایت بهره برداری را از حقانیت و مظلومیت اهل بیت (ع) کرده بودند، خود از همان آغاز در برابر علویان ایستادند و در سرکوب آنان فجایعی مرتکب شدند که ده چندان آن بود که امویان کرده بودند.
ذکر چند نکته درباره ابومخنف و خاندان او ضروری است، نخست آن که: جد ابومخنف زائد، یعنی مخنف بن سلیم، در جنگ جمل از همراهان علی(ع) بوده و پیش از نبرد صفین از سوی امیرالمؤمنین (ع) به امارت و ولایت اصفهان و همدان گماشته شده و با شروع جنگ صفین دو نفر را بر جای خویش گمارده و خود در صفین حضور یافته است. دیگر آن که: میان دانشمندان شیعه در باب مذهب ابومخنف اختلاف وجود دارد. برخی از آنان به شیعه بودن وی تصریح کرده اند، ولی در این که او شیعه امامی باشد تردید دارند. همچنین قابل ذکر است که هر چند ابومخنف از نظر علمای اهل سنت به وثاقت شناخته نشده، ولی مورخان بزرگی چون واقدی، ابن قتیبه، طبری و ابن اثیر از او روایت نقل کرده اند.
همچنین بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا در روایات ابومخنف، شاهدان عینی حاضر در میدان کربلا بوده اند، به عنوان نمونه به چند تن از این راویان اشاره می شود:
شریک بن اعور بن حارث همدانی یکی از این راویان است. وی همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه آمد، ولی بیمار شد و در منزلی که مسلم بن عقیل پنهان شده بود بستری گردید و با مسلم گفت وگوها داشت و از آنچه در کوفه و روزهای قبل و بعد واقعه رخ داد کاملاً با خبر و شاهد حوادث و اوضاع و احوال آن ایام بوده است. ضحاک مشرقی از دیگر راویان است. وی یکی از اهالی کوفه بود که دعوت امام را برای یاری نپذیرفت، ولی شب و روز تمام قضایای عاشورا را که به چشم خود دیده بود در کوفه نقل می کرد. بسیاری از اخبار کربلا توسط این مرد روایت شده و گویی که وقایع نگار یا سخن گوی حسین بن علی (ع) بوده و وظیفه داشته اخبار این حادثه را به گوش همه برساند.
شبث بن ربعی هم که از فرماندهان عمربن سعد (سردار سپاه ابن زیاد) در کربلا بود، چند سال پس از حادثه عاشورا، در زمان حکومت مصعب بن زبیر، از این فاجعه سخن می گفت.
علاوه بر افراد مذکور، راویان موثق بسیاری را می توان نام برد که شاهد عینی حادثه بوده اند و گزارش آنان برای شیعه و سنی حجت و سند است. در این جا فقط به یک نمونه بسنده می شود و از امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) یاد می کنیم که سند برخی از روایات ابومخنف با دو واسطه به آن حضرت می رسد. ابومخنف روایاتی نیز با یک واسطه از امام محمد باقر(ع) و روایاتی چند هم بی واسطه از امام جعفر صادق(ع) نقل کرده است. کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف که بر پایه منابع شفاهی محکمی نظیر آنچه گفتیم، تدوین یافته بود از طریق راویان ثقه ای نظیر هشام بن محمدبن السائب کلبی، نسب شناس معروف کوفی (ه.م ۲۰۶ )، به دست مورخان بعدی چون واقدی(ه.م۲۰۷)، طبری (ه.م۳۱۰)، ابن قتیبه (ه.م۳۲۲ )، مسعودی (ه.م۳۴۵ )، شیخ مفید (ه.م۴۱۳ )و دیگران رسیده است. در این جا باید از اخبار مورخ دیگری که در ثبت و نقل این روایات سهم بزرگی داشته، یعنی عوانه بن الحکم (ه.م۱۵۸۹) هم یاد کرد. در واقع بخش مهمی از اخبار که به وسیله هشام بن محمد کلبی (ه.م۲۰۶) به دست مورخان بعدی رسیده، نتیجه تلاش ابومخنف و عوانه بن الحکم است و به جرأت می توان همه مورخان بعدی را میراث خوار این دو اخباری بزرگ دانست.
اگر کتاب ابومخنف بر جای مانده و به دست ما رسیده بود، با اطمینان خاطر بسیاری می توانستیم آن را معتبرترین تاریخ واقعه کربلا بخوانیم، اما متأسفانه این کتاب در دسترس نیست، حتی کتاب مقتل الحسین کلبی نیز که براساس کتاب و روایات ابومخنف و عوانه بن الحکم تدوین شده بود بر جای نمانده است. بنابراین، قدیمی ترین و شاید معتبرترین تاریخی که حاوی گزار شهای مربوط به این واقعه است «تاریخ الرسل و الملوک» ابوجعفر محمد بن جریر طبری (ه.م ۳۱۰ ) است. هر چند طبری کتابی مستقل در باب این واقعه تألیف نکرده، ولی اخبار و گزارش های هشام کلبی را در ذیل حوادث سال های ۶۰ و ۶۱ آورده است. با دقت در عبارات طبری آشکار می شود که وی این اخبار را از کتابی که در اختیار داشته، نقل کرده است و بر پایه قرائنی می توان دریافت که کتاب های هشام کلبی تا سده های بعد، مثلاً تا سده هفتم هجری، موجود بوده است.
قدیمی ترین متن تاریخی که پس از طبری گزارش های حادثه عاشورا را بی واسطه از کتاب هشام کلبی نقل کرده است، کتاب «الارشاد» شیخ مفید (ه.م ۴۱۳) است. شیخ مفید خود در این کتاب تصریح می کند که اخبار مربوط به این واقعه را از روایات کلبی نقل کرده است. پس از شیخ مفید باید از سبط ابن جوزی (ه.م۶۵۴ ) یاد کرد که وی نیز به تصریح خود، در کتاب «تذکره الامه بخصائص الائمه» اخبار کربلا را از هشام کلبی روایت و تحریر کرده است. عنایت به دو نکته، اعتماد و وثوق ما به اعتبار این گزارش ها و این منابع را افزایش می دهد: نخست، تصریح این مورخان به نقل از متن کتاب مقتل الحسین هشام کلبی و دیگر آن که با مقایسه و تطبیق متن گزارش هایی که طبری، شیخ مفید و سبط ابن جوزی از هشام نقل کرده اند در می یابیم که متن این گزارش ها- جز در برخی از حروف، مثل واو و فاء و برخی کلمات- نهایت تشابه و همانندی را با هم دارند، گویی هر سه نفر این اخبار را از یک متن اخذ و رونویسی کرده اند، به این دو نکته باید نکته مهم دیگری را هم افزود و آن این که طبری و سبط ابن جوزی از اهل تسنن به شمار می آیند و شیخ مفید از بزرگان شیعه امامیه است. با عنایت به نکته اخیر، تشابه و همخوانی این سه متن اهمیت بیشتری می یابد و به میزان اطمینان و اعتماد خواننده در اعتبار و صحت گزار شهای ارائه شده در آنها می افزاید.
پرسش بسیار مهمی که به این مطلب ارتباط می یابد و سزاوار است به عنوان یک مسئله مهم مطرح شود، این است که آیا از کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف که تا این حد اهمیت و ارزش تاریخی دارد و احتمالاً تا سده هفتم هجری هم در دسترس مورخان بوده، نسخه ای بر جای مانده است یا نه؟ بحث در این باره نیز مجال بیشتری می طلبد، اما به اجمال باید گفت: در دوره های متأخر و نزدیک به عصر ما، کتابی با نام «مقتل الحسین علیه السلام» منسوب به ابومخنف بن لوطبن یحیی بن سعیدبن مخنف بن سلیم ازدی کوفی در دست است که به چاپ هم رسیده است. ولی قطعاً می توان گفت که این کتاب از ابومخنف نیست و بی تردید مؤلف آن شخص دیگری جز ابومخنف معروف است و حتی نمی توان با اطمینان از تاریخ و محل تألیف و نیز تاریخ چاپ آن سخن گفت. دانشمند گرانمایه علامه شرف الدین در کتاب مهم و با ارزش خود «مؤلفان شیعه در صدر اسلام» می نویسد: «کتاب مقتل الحسین(ع) منسوب به ابومخنف مشتمل بر روایاتی است که ابومخنف خود از آنها خبر ندارد. این کتاب دروغ نامه ای است که به این مرد نسبت داده اند.» محدث قمی(ره) هم درباره آن می گوید: «کتاب مقتل الحسین علیه السلام ابومخنف که مورخان بزرگ متقدم بدان اعتماد و استناد و از آن نقل کرده اند مع الاسف نسخه ای از آن به جای نمانده است: اما کتاب المقتل موجود که بدو منسوب است از او نیست، حتی نمی توان آن را به هیچ یک از مورخان معتمد نسبت داد. «برای تصدیق این سخن کافی است آن چه در این مقتل آمده با آن چه طبری و دیگر مورخان روایت کرده اند مقایسه شود. محدث قمی در دو کتاب «الکنی و الالقاب» و «نفس المهموم» به این مطلب پرداخته است.
منابع معتبر دیگر:
لهوف:
رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس معروف به ابن طاووس، کتابی نوشته به نام «لهوف» این کتاب، کتابی است تاریخی و روایی درباره قیام امام حسین(ع) و روایات کتاب بدون سند نوشته شده است. این کتاب مورد اعتماد شیعه است و در قرن هفتم نوشته شده است (تحقیق درباره اول اربعین سید الشهدا، نوشته آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی ، ص 79 به بعد) شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی نویسنده کتاب «تحقیق در اول اربعین حضرت سید الشهدا» گفته است که لهوف نقلیاتش بسیار مورد اعتماد است و درمیان کتب مقاتل کتاب مقتلی به اندازه اعتبار و اعتماد آن نمی رسد و در اطمینان به آن کتاب، در ردیف اول کتب معتبره مقاتل قرار گرفته است گرچه آن را در اوایل جوانی نوشته است.(تحقیق در اول اربعین حضرت سیدالشهداء، ص 7، چاپ سوم،1368)
حاجی نوری به برخی مطالب لهوف ایراد گرفته و گفته چون این کتاب در دوره جوانی سید نوشته شده خالی از اشکال نیست و قاضی به او پاسخ می دهد که اگر چه در دوره جوانی هم نوشته باشد باز هم بسیار معتبر است و بعد قاضی می گوید: «دلیلی نیست که ثابت بکند که سید لهوف آن را در دوره جوانی نوشته باشد.»
ارشاد:
این کتاب از مرحوم شیخ مفید است که از معتبرترین کتب شیعه در این ضمینه است.
طبقاتالکبرى ابن سعد
طبقاتالکبرى کتابى تاریخى و معتبر است که در جلد هشتم خود با عنوان «ترجمه الامام الحسین علیه السلام و مقتله» به زندگانى حضرت امام حسین(ع )پرداخته است. بسیارى از پژوهشگران به این منبع استناد مىکنند. نویسنده کتاب، ابو عبدالله محمدبن سعد منیع بصرى است که حدود صد و پنجاه سال پس از شهادت امام حسین(ع) آن را نوشته است. مىتوان در این کتاب به مواردى از جمله کودکى امام(ع)، احادیث پیامبر(ص) در شان امام(ع)، پیشگویىها درباره شهادت او، رفتن به مکه و کوفه، رخدادهاى روز عاشورا، روانه کردن اسیران به کوفه و شام، دگرگونىهاى آفرینش پس از شهادت امام(ع) و قیام توابین و مراثى امام(ع) اشاره کرد.
انسابالاشراف
این کتاب نوشته احمد بن یحیى بلاذرى از بزرگان اهل سنت است که در آن به شرح مفصلى از وقایع کربلا و امام حسین(ع) در روز عاشورا پرداخته شده است. اینکه امام(ع) در مکه و مدینه و در منازل میان راه چه گفت و چه رفتارهایى از خود نشان داد، همه در کتاب «انسابالاشراف» ثبت شده است. این کتاب از مهمترین منابع تاریخى است که بسیارى از وقایع عاشورا را نقل کرده است.
اخبار الطوال
این کتاب نیز یکى از مهمترین منابع تاریخ اسلام است که دینورى، نویسنده آن پس از رسیدن به واقعه عاشورا، به شرح مفصلى از حوادث آن مىپردازد. از جمله مواردى که در این کتاب ذکر شده است مىتوان به علل رفتن امام حسین(ع) به مکه، هجرت امام(ع) از مکه به کوفه، ورود امام(ع) به نینوا و ناخشنودى از اینکه در جنگ پیشى بگیرد، شدت یافتن تشنگى در لشگر امام(ع) و روانه کردن عباس(ع) براى تهیه آب، خطبه امام(ع) در شب عاشورا، شهادت على اکبر(ع) و دیگر یاران امام(ع)، تعداد زخمهاى امام(ع)، تعداد شهیدانى که همراه امام(ع) بودند، تغییراتى که در آفرینش پس از شهادت امام حسین(ع) رخ داد، فرستادن سر مبارک امام حسین(ع) به کوفه، سخن گفتن سر امام حسین(ع) و انتقام خدا از قاتلان امام در دنیا اشاره کرد. دینورى یکى از مورخان اهل سنت است که در اواخر قرن سوم مىزیسته است.
و کتب دیگر …
نتیجه: با توجه به مطالبی که گفته شد جای شکی باقی نمی ماند که بسیاری از مطالبی که در این منابع معتبر به ما رسیده قابل اعتماد است.
در مورد آگاهی از زندگی و شخصیت امام حسین ( علیه السلام ) و همچنین واقعه عاشورا ر . ک :
1- الفباى فکرى امام حسین(ع) محمدرضا صالحى کرمانى
2- فرهنگ عاشورا جواد محدثى
3- درسى که حسین(ع) به انسان ها آموخت شهید هاشمى نژاد
4- سخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا صادق نجمى
5- قیام جاودانه محمدرضا حکیمى
6- منتهى الآمال شیخ عباس قمى
7- ترجمه لهوف ابن طاووس
8- حماسه حسینى شهید مرتضى مطهرى
9- حسین بن على(ع) را بهتر بشناسیم محمد یزدى
10- پیشواى شهیدان سید رضا صدر
11- پرتوى از عظمت حسین(ع) لطف اللّه صافى
12- الخصائص الحسینیه شیخ جعفر شوشترى
13- خون خدا جواد محدثى
14- الوقایع والحوادث (محرم) محمد باقر ملبوبى
15- ترجمه موسوعه کلمات الامام حسین سازمان تبلیغات اسلامى
16- انصار الحسین مهدى شمس الدین
17- چشمه خورشید، مجموعه مقالات کنگره امام خمینى و فرهنگ عاشورا
18- قصه کربلا، نظری منفرد
19- فصلنامه حکومت اسلامی، شماره های 25-27، که حاوی مقالات بسیار مفیدی در این زمینه است.
20- ره توشه راهیان نور، ویژه محرم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم