۱۳۹۴/۰۴/۲۲
–
۶۱۱ بازدید
این سؤال، پرسشى بنیادین است که براى هر اندیشمند مسلمان رخ مىنماید و پاسخ به آن در گرو کاویدن جنبههاى مختلف آن است. در این پرسش سه طرف- خداوند، انسان و شیطان- قرار دارد که به طور مختصر به بررسى آنها مىپردازیم:
۱. هدف خداوند از آفرینش انسان، رساندن او به کمال است.
۲. تبلور کمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت او است.
خداوند خود مىفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ»[۱]؛ «جن و انس را تنها براى عبادت خود آفریدم»؛ زیرا با عبادت و شناخت او، کمال انسان تحقق مىیابد.
این سؤال، پرسشى بنیادین است که براى هر اندیشمند مسلمان رخ مىنماید و پاسخ به آن در گرو کاویدن جنبههاى مختلف آن است. در این پرسش سه طرف- خداوند، انسان و شیطان- قرار دارد که به طور مختصر به بررسى آنها مىپردازیم:
1. هدف خداوند از آفرینش انسان، رساندن او به کمال است.
2. تبلور کمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت او است.
خداوند خود مىفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ»[1]؛ «جن و انس را تنها براى عبادت خود آفریدم»؛ زیرا با عبادت و شناخت او، کمال انسان تحقق مىیابد.
3. انسان عبادتگر را تنها در صورتى مىتوان در حال حرکت به سوى کمال دید که آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب کرده باشد؛ نه آنکه همانند فرشتگان به صورت تکوینى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانى خداوند نداشته باشد: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ»[2].
و چه زیبا سروده است خواجه شیراز در این باره:
جلوهاى کرد رُخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
4. خداوند به همین جهت انسان را موجودى مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار او نهاد؛ چنان که مىفرماید: «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[3]؛ «ما راه را به انسان نشان دادیم، حال یا سپاسگزار است و یا ناسپاس».
5. از اینجا است که مسئله امتحان- به عنوان یکى از اهداف واسطهاى آفرینش انسان- مطرح مىشود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جاى شگفتى ندارد که در آیات فراوانى، طرح این مسئله را به گونههاى مختلف مىبینیم؛ چنان که مىفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ»[4]؛ «ما انسان را از نطفهاى آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم»[5].
6. برقرارى یک «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرایط و امکانات براى گزینش مسیر خیر یا شرّ به وسیله انسان است. اما خداوند از آن رو که انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مىداند و تنها براى آفرینش او به خود تبریک مىگوید «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»[6]، در جهت انتخاب مسیر کمال و خیر، امکانات فراوانى را در اختیار او گذاشته است. این ابزار و امکانات عبارت است از:
6- 1. آفرینش بر اساس فطرت و گرایش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها»[7].
6- 2. رهبرى و هدایت الهى به سوى حق به وسیله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ یهْدِى لِلْحَقِّ»[8].
6- 3. الهام خوبىها و بدىها به انسان به منظور گزینش آگاهانه او: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[9].
6- 4. محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسانها: «حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِى قُلُوبِکُمْ»[10].
6- 5. یارى رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانى: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا»[11].[12]
6- 6. گشودن راههاى هدایت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[13].
7. حال با وجود این همه امکانات در جانب خیر، بودن نیرویى در جانب شرّ، موجب مىشود که آزمایش الهى از حالت صورى در آید؛ یعنى، وجود نیروهایى که انسان را به سوى شرّ وسوسه مىکنند، باعث مىشود انسان واقعاً در میان دو راهىها، قرار گیرد و خود با اراده و عزم خویش، مسیرى را انتخاب کند.
به عبارت دیگر وسوسههاى شیطانى، باعث مىشود که انسان به مبارزه برخیزد و با استمداد از عنایتهاى الهى، نبردى سهمگین را آغاز کند. به این وسیله نفس او پرورش و تکامل مىیابد و عالىترین مدارج کمال ممکن را کسب مىکند و چون در این صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقیقت شخصیت او- خواه مثبت و ملکوتى یا منفى و منحط- بروز مىنماید؛ یعنى، انسان نهان خود را نشان مىدهد.
از اینجا بود که با نافرمانى ابلیس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى؛ خداوند با تقاضاى او موافقت کرد و به او مهلت داد تا در مقابل نیروهاى الهى، وسوسهگر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عین حال قدرت او در این زمینه را محدود ساخت و هیچ سلطهاى را براى شیطان به طور مستقل بر انسانها قرار نداد: «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَکٍّ»[14].
8. اغواگرى شیطان، تنها در انسانهایى مؤثر است که جانب شرّ را بر خیر ترجیح مىدهند؛ اما خالصان و خداجویان حقیقى، گزندى از او نمىبینند. چنان که شیطان خود بر ناتوانى خویش در این زمینه اعتراف کرده، مىگوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[15].
بنابراین وسوسهگرى شیطان، پس از روىگردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنین کسانى که با اختیار و انتخاب خود کفر ورزیده، قابلیت محبت و همراهى با پاکترین انسانهاى روى زمین را از دست دادهاند؛ سزاوار آن هستند که به وسوسههاى شیطانى گرفتار شوند و این خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همین دنیا است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»[16]؛ «آیا ندانستى که ما شیطانها را بر کافران گماشتهایم، آنان را شدیداً تحریک کنند؟».
9. خداوند متعال به جهت عنایت ویژهاش به مؤمنان، زمانها، مکانها و وسایطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقویت بعد معنوى خویش، تلاشى پیگیر داشته باشند. ماه رمضان- به ویژه شب قدر- بهترین زمانها براى این جهت است. خداوند در این ماه، قدرت شیطان را محدود ساخته است (که از این محدودیت، به زنجیر کشیده شدن او تعبیر مىشود)؛ لکن این تنها زمینه خوبى براى حرکت به سوى کمالات معنوى است که به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسیر تکامل ایمانى قرار گیرد- اگر چه روزه هم بگیرد لکن در ترک گناهان نکوشد- روزه تأثیرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تکلیفى را از او ساقط مىکند.[17]
[1] ذاریات( 51)، آیه 56.
[2] انبیاء( 21)، آیه 26 و 27.
[3] انسان( 76)، آیه 3.
[4] همان، آیه 2.
[5] همچنین ر. ک: آیات 31 سوره محمد؛ 35 سوره انبیاء؛ 155 سوره بقره؛ 7 سوره کهف؛ 165 سوره انعام؛ 7 سوره هود؛ 2 سوره ملک، 15 سوره فجر و ….
[6] مؤمنون( 23)، آیه 14.
[7] روم( 30)، آیه 30.
[8] یونس( 10)، آیه 35.
[9] شمس( 91)، آیه 28.
[10]حجرات( 49)، آیه 7.
[11] غافر( 40)، آیه 56.
[12] با استفاده از: المیزان، ج 12، ص 159.
[13] ابراهیم( 14)، آیه 12.
[14] سبا( 34)، آیه 21.
[15] ص( 38)، آیه 82 و 83.
[16] مریم( 19)، آیه 83.
[17] گروه محققان، دفتر نهم(پرسش ها و پاسخ هاى برگزیده ویژه ماه مبارک رمضان) پرسش ها و پاسخ هاى دانشجویى، 1جلد، دفتر نشر معارف – قم، چاپ: یازدهم، 1389.
1. هدف خداوند از آفرینش انسان، رساندن او به کمال است.
2. تبلور کمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت او است.
خداوند خود مىفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ»[1]؛ «جن و انس را تنها براى عبادت خود آفریدم»؛ زیرا با عبادت و شناخت او، کمال انسان تحقق مىیابد.
3. انسان عبادتگر را تنها در صورتى مىتوان در حال حرکت به سوى کمال دید که آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب کرده باشد؛ نه آنکه همانند فرشتگان به صورت تکوینى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانى خداوند نداشته باشد: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ»[2].
و چه زیبا سروده است خواجه شیراز در این باره:
جلوهاى کرد رُخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
4. خداوند به همین جهت انسان را موجودى مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار او نهاد؛ چنان که مىفرماید: «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[3]؛ «ما راه را به انسان نشان دادیم، حال یا سپاسگزار است و یا ناسپاس».
5. از اینجا است که مسئله امتحان- به عنوان یکى از اهداف واسطهاى آفرینش انسان- مطرح مىشود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جاى شگفتى ندارد که در آیات فراوانى، طرح این مسئله را به گونههاى مختلف مىبینیم؛ چنان که مىفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ»[4]؛ «ما انسان را از نطفهاى آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم»[5].
6. برقرارى یک «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرایط و امکانات براى گزینش مسیر خیر یا شرّ به وسیله انسان است. اما خداوند از آن رو که انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مىداند و تنها براى آفرینش او به خود تبریک مىگوید «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»[6]، در جهت انتخاب مسیر کمال و خیر، امکانات فراوانى را در اختیار او گذاشته است. این ابزار و امکانات عبارت است از:
6- 1. آفرینش بر اساس فطرت و گرایش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها»[7].
6- 2. رهبرى و هدایت الهى به سوى حق به وسیله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ یهْدِى لِلْحَقِّ»[8].
6- 3. الهام خوبىها و بدىها به انسان به منظور گزینش آگاهانه او: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[9].
6- 4. محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسانها: «حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِى قُلُوبِکُمْ»[10].
6- 5. یارى رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانى: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا»[11].[12]
6- 6. گشودن راههاى هدایت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[13].
7. حال با وجود این همه امکانات در جانب خیر، بودن نیرویى در جانب شرّ، موجب مىشود که آزمایش الهى از حالت صورى در آید؛ یعنى، وجود نیروهایى که انسان را به سوى شرّ وسوسه مىکنند، باعث مىشود انسان واقعاً در میان دو راهىها، قرار گیرد و خود با اراده و عزم خویش، مسیرى را انتخاب کند.
به عبارت دیگر وسوسههاى شیطانى، باعث مىشود که انسان به مبارزه برخیزد و با استمداد از عنایتهاى الهى، نبردى سهمگین را آغاز کند. به این وسیله نفس او پرورش و تکامل مىیابد و عالىترین مدارج کمال ممکن را کسب مىکند و چون در این صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقیقت شخصیت او- خواه مثبت و ملکوتى یا منفى و منحط- بروز مىنماید؛ یعنى، انسان نهان خود را نشان مىدهد.
از اینجا بود که با نافرمانى ابلیس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى؛ خداوند با تقاضاى او موافقت کرد و به او مهلت داد تا در مقابل نیروهاى الهى، وسوسهگر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عین حال قدرت او در این زمینه را محدود ساخت و هیچ سلطهاى را براى شیطان به طور مستقل بر انسانها قرار نداد: «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَکٍّ»[14].
8. اغواگرى شیطان، تنها در انسانهایى مؤثر است که جانب شرّ را بر خیر ترجیح مىدهند؛ اما خالصان و خداجویان حقیقى، گزندى از او نمىبینند. چنان که شیطان خود بر ناتوانى خویش در این زمینه اعتراف کرده، مىگوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[15].
بنابراین وسوسهگرى شیطان، پس از روىگردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنین کسانى که با اختیار و انتخاب خود کفر ورزیده، قابلیت محبت و همراهى با پاکترین انسانهاى روى زمین را از دست دادهاند؛ سزاوار آن هستند که به وسوسههاى شیطانى گرفتار شوند و این خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همین دنیا است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»[16]؛ «آیا ندانستى که ما شیطانها را بر کافران گماشتهایم، آنان را شدیداً تحریک کنند؟».
9. خداوند متعال به جهت عنایت ویژهاش به مؤمنان، زمانها، مکانها و وسایطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقویت بعد معنوى خویش، تلاشى پیگیر داشته باشند. ماه رمضان- به ویژه شب قدر- بهترین زمانها براى این جهت است. خداوند در این ماه، قدرت شیطان را محدود ساخته است (که از این محدودیت، به زنجیر کشیده شدن او تعبیر مىشود)؛ لکن این تنها زمینه خوبى براى حرکت به سوى کمالات معنوى است که به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسیر تکامل ایمانى قرار گیرد- اگر چه روزه هم بگیرد لکن در ترک گناهان نکوشد- روزه تأثیرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تکلیفى را از او ساقط مىکند.[17]
[1] ذاریات( 51)، آیه 56.
[2] انبیاء( 21)، آیه 26 و 27.
[3] انسان( 76)، آیه 3.
[4] همان، آیه 2.
[5] همچنین ر. ک: آیات 31 سوره محمد؛ 35 سوره انبیاء؛ 155 سوره بقره؛ 7 سوره کهف؛ 165 سوره انعام؛ 7 سوره هود؛ 2 سوره ملک، 15 سوره فجر و ….
[6] مؤمنون( 23)، آیه 14.
[7] روم( 30)، آیه 30.
[8] یونس( 10)، آیه 35.
[9] شمس( 91)، آیه 28.
[10]حجرات( 49)، آیه 7.
[11] غافر( 40)، آیه 56.
[12] با استفاده از: المیزان، ج 12، ص 159.
[13] ابراهیم( 14)، آیه 12.
[14] سبا( 34)، آیه 21.
[15] ص( 38)، آیه 82 و 83.
[16] مریم( 19)، آیه 83.
[17] گروه محققان، دفتر نهم(پرسش ها و پاسخ هاى برگزیده ویژه ماه مبارک رمضان) پرسش ها و پاسخ هاى دانشجویى، 1جلد، دفتر نشر معارف – قم، چاپ: یازدهم، 1389.