۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۲۹۹ بازدید
چگونه مى توان روایاتى را که براى اثبات تحریف قرآن، نقل شده، نادیده گرفت و یا توجیه کرد؟
عده اى از محدثان شیعه و حشویه و جماعتى از محدثان اهل سنت درباره تحریف قرآن به اخبارى که در کتاب هاى معتبر شیعه و در صحاح اهل سنت نقل شده، استدلال کرده اند؛ اما به موجب دلایل و براهین متقن، هیچ کدام از آن اخبار بر تحریف قرآن دلالت نمى کند؛ زیرا: 1. بعضى از روایات که آیه اى از قرآن را همراه با عبارتى افزون بر اصل آن آیه آورده است، در صدد تفسیر و شرح آن آیه است و دلالتى بر الحاق آن عبارت به آیه قرآنى ندارد. براى مثال امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا »[ نساء 4، آیه 135.] فرموده است: «وَ إِنْ تَلْوُوا (الامر) أَوْ تُعْرِضُوا (عما امرتهم به)» که جملات بین پرانتز آن، تفسیر آیه است، نه جزء آیه.
و همین طور است عبارت «فى على» در آخر آیه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ (فى على) »[ مائده 5، آیه 67.]؛ در این روایت نمى خواهد بگوید: آن کلمه جزء قرآن است؛ بلکه مى خواهد بگوید: آیه در حق آن حضرت نازل شده است. آنچه موجب اشتباه شده، این است که گاهى این پرانتزها مشخص نشده است.
2. در روایاتى که در مقام تفسیر آیه اى است، ذکر و یا دعایى به آن اضافه مى شده تا مردم هنگام تلاوت، ادب آن آیه را رعایت بکنند؛ مانند روایتى که در آن عبارت «کذلک اللّه ربى» در آخر سوره ى توحید از زبان مبارک امام رضا علیه السلام نقل شده است.
3. اختلافاتى که در باب نوع الفاظ آیات در روایات مشاهده مى شود، قرینه بر این است که مراد تفسیر آیه به معنا است؛ مثل روایات مربوط به آیه «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ »[ آل عمران 3، آیه 123.] که در بعضى «انتم ضعفاء» آمده و در برخى «انتم قلیل» ذکر شده است.
4. گاهى در میان برخى از روایات، تعارض و تنافى مشاهده مى شود که براساس قاعده کلى «تساقط»، باید آنها را به کنار نهاد؛ مانند روایات وارده از خاصه و عامه در مورد اینکه آیه اى در قرآن براى حکم سنگسار بوده و بعد حذف شده است.
در یک روایت، آیه ادعایى این گونه آمده است: «اذا زنى الشیخ و الشیخه فارجموهما البتة فانهما قضیا الشهوة» و در دیگرى: «الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البتة…» و در بعضى: «و بما قضیا من اللذة» و در برخى: «نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیِمٌ حَکِیمٌ ». و در بعضى هم آخر آیه آمده است: «نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ».
این اختلافات به طور حتم، این گونه روایات را از اعتبار ساقط مى کند.
افزون بر آنچه گذشت، این روایات با حدیث شریف «ثقلین» – که استحکام سندى و دلالى آن بر مصون ماندن قرآن، بر کسى پوشیده نیست – تنافى دارند و از طرفى با مفاد روایاتى که امر به عرضه آنها بر قرآن نموده و محوریت را قرآن معرفى مى کنند، سازگارى ندارند[ براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 12 ص 150 تا 192؛
ب. معرفت، محمدهادى: مصونیت قرآن از تحریف، ترجمه محمد شهرابى ؛
ج. حسن زاده آملى، حسن، قرآن هرگز تحریف نشده است.]. در نتیجه به طور یقین این روایات در دلالت بر تحریف عاجز و ناتوانند.
و همین طور است عبارت «فى على» در آخر آیه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ (فى على) »[ مائده 5، آیه 67.]؛ در این روایت نمى خواهد بگوید: آن کلمه جزء قرآن است؛ بلکه مى خواهد بگوید: آیه در حق آن حضرت نازل شده است. آنچه موجب اشتباه شده، این است که گاهى این پرانتزها مشخص نشده است.
2. در روایاتى که در مقام تفسیر آیه اى است، ذکر و یا دعایى به آن اضافه مى شده تا مردم هنگام تلاوت، ادب آن آیه را رعایت بکنند؛ مانند روایتى که در آن عبارت «کذلک اللّه ربى» در آخر سوره ى توحید از زبان مبارک امام رضا علیه السلام نقل شده است.
3. اختلافاتى که در باب نوع الفاظ آیات در روایات مشاهده مى شود، قرینه بر این است که مراد تفسیر آیه به معنا است؛ مثل روایات مربوط به آیه «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ »[ آل عمران 3، آیه 123.] که در بعضى «انتم ضعفاء» آمده و در برخى «انتم قلیل» ذکر شده است.
4. گاهى در میان برخى از روایات، تعارض و تنافى مشاهده مى شود که براساس قاعده کلى «تساقط»، باید آنها را به کنار نهاد؛ مانند روایات وارده از خاصه و عامه در مورد اینکه آیه اى در قرآن براى حکم سنگسار بوده و بعد حذف شده است.
در یک روایت، آیه ادعایى این گونه آمده است: «اذا زنى الشیخ و الشیخه فارجموهما البتة فانهما قضیا الشهوة» و در دیگرى: «الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البتة…» و در بعضى: «و بما قضیا من اللذة» و در برخى: «نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیِمٌ حَکِیمٌ ». و در بعضى هم آخر آیه آمده است: «نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ».
این اختلافات به طور حتم، این گونه روایات را از اعتبار ساقط مى کند.
افزون بر آنچه گذشت، این روایات با حدیث شریف «ثقلین» – که استحکام سندى و دلالى آن بر مصون ماندن قرآن، بر کسى پوشیده نیست – تنافى دارند و از طرفى با مفاد روایاتى که امر به عرضه آنها بر قرآن نموده و محوریت را قرآن معرفى مى کنند، سازگارى ندارند[ براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 12 ص 150 تا 192؛
ب. معرفت، محمدهادى: مصونیت قرآن از تحریف، ترجمه محمد شهرابى ؛
ج. حسن زاده آملى، حسن، قرآن هرگز تحریف نشده است.]. در نتیجه به طور یقین این روایات در دلالت بر تحریف عاجز و ناتوانند.