۱۳۹۴/۱۱/۱۷
–
۱۱۴۱ بازدید
تفسیراجتهادی برپایه ی چیست؟
تفسیر اجتهادی
کوشش برای تبیین آیات قرآن و استنباط معارف آن بر اساس منابع گوناگون و عقل را تفسیر اجتهادی گویند.
معنای لغوی و اصطلاحی
تفسیر اجتهادی کاملترین و جامعترین روش تفسیر قرآن است. اجتهاد از ریشه «ج ه د» (جُهْد یا جَهْد) در لغت به معنای به کار بردن تمام توان برای رسیدن به مقصد است. [۱] [۲] [۳] از نظر اصطلاحی بیشتر در فقه به کار میرود و به معنای توانایی بر استنباط و استخراج احکام شرعی و فقهی از ادله چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) است.
معانی
برای اجتهاد در تفسیر معانی متعددی بیان شده است که کاملترین آن عبارت است از به کار بردن همه توان در تحصیل حجت بر معنا و مراد و به بیان دیگر اجتهاد در تفسیر کوشش برای فهم و تبیین معانی و مقاصد آیات بر اساس شواهد و قراین معتبر است. [۴]تفسیر اجتهادی را عقلی یا عقلی و اجتهادی [۵] [۶] [۷] یا تفسیر به رأی (: به اجتهاد) [۸] [۹] یا درایی نیز نامیدهاند. [۱۰] [۱۱] ذهبی تفسیر اجتهادی را در برابر تفسیر روایی (محض و غیر محض) قرار داده و تفاسیری همچون طبری و صافی را روایی معرفی کرده است. [۱۲] [۱۳]روششناسی
این نوع تفسیر در واقع مقابل تفسیر نقلی (محض) است [۱۴] [۱۵] که محققان اساس آن را دخالت عقل و دقت نظر در نصوص دینی میدانند و نامگذاریهای گوناگون نیز بر همین اساس است، به همین جهت در تعریف تفسیر اجتهادی گفتهاند: روشی است که بر دقت و درایت و فهم تکیه دارد، در حالی که مفسر از روایات تفسیری، ادوات، شرایط، منابع و ابزار تفسیر نیز غافل نیست. [۱۶]آیة الله معرفت نیز بر این باور است که تکیه تفسیر اجتهادی بر عقل و نظر بیش از نقل و اثر است، زیرا مناط در نقد و نظریهپردازی راهنمایی عقل و فکر نیرومند است و به صرف منقولات (آثار و اخبار) تکیه و اعتماد نمیشود. [۱۷]تفاوت با تفسیر به رأی
ذهبی ضمن نامگذاری تفسیر اجتهادی و عقلی به تفسیر به رأی آن را به دو قسم ممدوح و مذموم قسمت کرده و تفسیر به رأی ممدوح را همان تفسیر اجتهادی و عقلی صحیح میداند. [۱۸] [۱۹] در نتیجه تفسیر عقلی بر اجتهاد در فهم نصوص قرآنی و درک مقاصد آن از مدلولها و دلالتهای آیات استوار است. [۲۰] برخی دیگر اصطلاح «تفسیر عقلی اجتهادی» را در برابر تفسیر به رأی مذموم دانسته و گفتهاند: مقصود از آن روش اجتهادیای است که بر اساس قواعد عقلی قطعی در شرح معانی قرآن و تدبّر در مضامین آن و تأمل در ملازمات بیانات آن استوار شده است. [۲۱]عمید زنجانی تفسیر اجتهادی و عقلی را یکی دانسته و مشهورترین روش و مبنای تفسیری را که طی قرون اسلامی همواره میان دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن معمول بوده همین روش میداند و نیز تفسیر اجتهادی و عقلی را حد وسط میان تفسیر به رأی و تفسیر نقلی معرفی میکند. به باور ایشان تأمل و تدبر و اجتهاد پایه و اساس فهم آیات و استخراج معانی آنها در میان مفسران صدر اسلام مانند ابن عباس و ابن مسعود بوده است. به نظر وی روش تفسیر اجتهادی از اعتماد به تدبر و تعقل همراه با تقید به روایات تفسیری استفاده میکند. [۲۲]محمد زغلول عنوان تفسیر به رأی را به جای تفسیر اجتهادی به کار برده و تفسیر به رأی را تفسیر درایی (التفسیر بالدرایة) نامیده و آن را تفسیری میداند که بر نظر، تفکر، استدلال عقلی و استنباطی که برآیند آن اجتهاد و اظهار نظر است مبتنی باشد و منظور از رأی در تفسیر به رأی یا درایی، همان اجتهاد است. [۲۳]به نظر شحات سید زغلول روش عقلی در تفسیر در برابر روش نقلی است و نخستین گام در تفسیر، تفسیر نقلی بوده است. پس از آن برخی از مفسران آرای خود را اظهار و تفسیر روایی را با درایی درآمیختند. [۲۴]مشکل اساسی این تعریفها جدا نکردن تفسیر اجتهادی از عقلی به معنای عقل برهانی است، زیرا چنانکه گذشت عقل در تفسیر اجتهادی، ابزاری برای فهم و استفاده از منابع دانش تفسیر است؛ ولی عقل در تفسیر عقلی خود به عنوان منبعی مستقل مورد توجه قرار دارد و به صورت استدلال و برهان عقلی برای اثبات مفهوم آیهای مورد استفاده قرار میگیرد.
در تفسیر به رأی نکوهش شده، تکیه بر تحمیل آرای شخصی مفسر بر آیات است نه آنچه با تدبر از آیه یا با استناد به روایات تفسیری به دست میآید.
تفاوت با اجتهاد فقهی
بنا به باور برخی اجتهاد در تفسیر غیر از اجتهاد اصطلاحی در فقه و اصول است، [۲۵] زیرا در اجتهاد در تفسیر، مفسر میکوشد تا متن قرآن و نص آن روشن شود تا احکام، حکمتها، پندها و مواعظ آن استخراج گردد؛ [۲۶] ولی به نظر میرسد اجتهاد در تفسیر به همان معنای اجتهاد در فقه و اصول است و تفاوت این دو از جهت متعلَّق و موارد کاربرد است که نسبت آن عموم من وجه است، زیرا آیات الاحکام متعلَّق هر دو اجتهادند، استنباط احکام شرعی از سنّت متعلَّق اجتهاد فقهی و استنباط معانی غیر آیات الاحکام متعلَّق اجتهاد تفسیری است و متعلَّق اجتهاد فقهی نیست؛ اما اینکه چرا تفسیر اجتهادی نامیده شد، با اینکه تفسیر به رأی در روایات مذمت و از آن نهی شده است، [۲۷] [۲۸] توجه به سیر تاریخی آن مطلب را روشن میکند.
علت تعبیر به تفسیر به رأی
تقسیم تفسیر به رأی به ممدوح و مذموم را که ریشه در معنای لغوی رأی دارد نخستین بار راغب اصفهانی [۲۹] (م. ۵۰۲ ق.) و سپس قرطبی [۳۰] (م. ۶۵۱ ق.) و ابن قیم جوزی [۳۱] (م.۷۵۱ ق.) مطرح کردند و پس از آن مفسران و دانشمندان علوم قرآنی از اهل سنت تفسیر به رأی را به عنوان تفسیر اجتهادی پذیرفته و تفسیر به رأی ممدوح را صحیح و معتبر و تفسیر به رأی مذموم را غیر معتبر دانستند. [۳۲] [۳۳] [۳۴]در واقع آنها تفسیر اجتهادی را به دو قسم ممدوح و مذموم قسمت کردند. به باور آنها تفسیر اجتهادی صحیح و ممدوح وقتی است که مفسر شرایط لازم برای تفسیر را داشته باشد و با مراجعه به قراین نقلی و عقلی و منابع معتبر برای دستیابی به احکام و معارف قرآن تلاش کند و تفسیر اجتهادی مذموم وقتی است که مفسر بدون مراجعه به قرائن عقلی و نقلی و شواهد معتبر، قرآن را تفسیر کند؛ [۳۵] [۳۶] [۳۷] ولی این درست نیست و در روایات به طور مطلق از تفسیر به رأی مورد نهی شده است. [۳۸] [۳۹] تفسیر به رأی اجتهاد نیست؛ بلکه همان تکروی یا تحمیل رأی بر قرآن است. [۴۰]پیشینه
برخی بر این باورند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کیفیت اجتهاد عقلی در فهم نصوص دینی (کتاب و سنت) را به اصحاب خویش تعلیم داده [۴۱] و آن حضرت خود نیز طبق همین شیوه برخی آیات را تفسیر کرده است. [۴۲] پس از ایشان امام علی (علیه السلام) در برخی خطبههای نهج البلاغه [۴۳] [۴۴] [۴۵] [۴۶] از مقدمات عقلی برای فهم و تفسیر آیات استفاده کرده است. سایر امامان شیعه نیز از همین روش استفاده کردهاند [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] که با توجه به علم شهودی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امامان معصوم (علیهمالسلام) این کار با هدف تعلیم مسلمانان انجام گرفته است.
برخی نیز بر این باورند که این نوع تفسیر از زمان تابعین آغاز شد [۵۴] و مجاهد بن جبر [۵۵] [۵۶] و پیروان ابن مسعود، از مدرسه کوفه از پیشگامان آن شمرده شدهاند؛ [۵۷] ولی این زمان را باید دوره گسترش یا تصریح آنان به روش تفسیر اجتهادی دانست. [۵۸] [۵۹] آنان در مسائل قرآنی مانند صفات خدا، اسرار آفرینش، داستانهای پیامبران الهی و مانند آن اعمال نظر میکردند و دیدگاههای خود را با استفاده از ابزار عقل و به روش عقلی عرضه میکردند. در میان مذاهب اسلامی، امامیه بیشترین جایگاه را برای این روش قائلاند، زیرا از نظر آنها افزون بر آنکه عقل یکی از منابع استنباط حکم است، خود ابزار و راه رسیدن به حکم نیز هست، گر چه در همه جا نمیتوان بر آن تکیه کرد. [۶۰]شاید نخستین کسی که به روش اجتهادی و عقلی جامع اشاره کرده، شیخ طوسی (م. ۴۶۰ ق.) در مقدمه تفسیر التبیان [۶۱] است که ضمن شمردن اقسام تفسیر و سطوح مختلف آن در آن زمان انگیزه خود را نوشتن تفسیری جامع و اجتهادی میداند. پس از ایشان میتوان به کلام راغب اصفهانی در مقدمه جامع التفاسیر و طبرسی در مقدمه تفسیر مجمع البیان اشاره کرد. [۶۲] سپس سیوطی در الاتقان [۶۳] و پس از ایشان ذهبی در التفسیر و المفسرون [۶۴] و معرفت در التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب و خالد بن عبدالرحمن العک در کتاب اصول التفسیر و قواعده و عمید زنجانی در کتاب مبانی و روشهای تفسیری و عبدالله شحاته در علوم التفسیر و تنها کتاب مستقل در این زمینه از محمد زغلول با عنوان التفسیر بالرأی قواعده و ضوابطه اشاره کرد.
تنوع
تفسیر اجتهادی بر اساس اختلاف منابع و روشهای مفسران، متنوع میشود؛ برای نمونه گاهی در تفسیر اجتهادی برای توضیح و تبیین آیات، بیشترین استفاده از آیات قرآن میشود که به آن تفسیر اجتهادی قرآن به قرآن گفته میشود و گاه بیشترین استفاده از روایات برده میشود که به آن تفسیر اجتهادی روایی گفته میشود و گاه در تفسیر آیات از منابع مختلف (قرآن، روایات، عقل، علوم ادبی) بهره برده میشود که به آن تفسیر اجتهادی جامع گفته میشود؛ [۶۵] همچنین تفسیر اجتهادی بر اساس استعدادها و تواناییهای علمی و ادبی و دستاوردها و آموختههای مفسران از علوم و معارف متنوع و گوناگون است، زیرا هر دانشمندی تخصص علمی خود را وسیله فهم قرآن قرار میدهد و از زاویه دانشی که در آن مهارت دارد به قرآن مینگرد؛ مثلا کسی که ادیب برجستهای است در تفسیر از نظر ادبی بر دیگران برتری دارد؛ همچنین کسانی که در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، لغت یا حتی علوم طبیعی و ریاضی و نجوم و جز آن صاحب نظرند آیات مربوط به تخصص خود را بهتر از کسانی که در آن رشته تخصص ندارند تفسیر میکنند و گرایش ویژه آنها در تفسیرشان بروز میکند و در نتیجه تفسیر اجتهادی با گرایش متفاوت مانند ادبی، فلسفی، باطنی، عرفانی، علمی، کلامی، اجتماعی و فقهی به وجود میآید. [۶۶] [۶۷]همچنین به باور برخی تفسیر اجتهادی به اعتبار برخورداری از شرایط به تفسیر اجتهادی صحیح و غیر صحیح قسمت میشود، زیرا تفسیر اجتهادی یا دارای شرایط لازم برای تفسیر و مفسر و بر پایه قراین صحیح است که تفسیر اجتهادی صحیح است یا دارای شرایط لازم و بر پایه قراین نیست که تفسیر غیر صحیح و مردود است. [۶۸]فهرست منابع
(۱). الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق.
(۴). اصول التفسیر و قواعده، خالد عبدالرحمن العک، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق.
(۵). اصول الفقه، محمد رضا مظفر (م. ۱۳۸۸ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۰ ش.
(۱۱). التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۳). تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.
(۱۴). تطور تفسیر القرآن، محسن عبدالحمید، بغداد، جامعة بغداد بیت الحکمة، ۱۹۸۹ م.
(۱۵). التفسیر بالرأی، محمد حمد زغلول، دمشق، مکتبة الفارابی، ۱۴۲۰ ق.
(۱۷). تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۱۸). تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۲۰). التفسیر والمفسرون، محمد حسین الذهبی، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ ق.
(۲۱). التفسیر والمفسرون، معرفت، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ ق.
(۲۲). التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، السید احمد عبدالغفار، مصر، دارالمعرفة الجامعیة، ۲۰۰۰ م.
(۲۵). جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۲۶). الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۲۹). روش شناسی تفسیر قرآن، محمود رجبی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹ ش.
(۳۰). روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، علی الاوسی، ترجمه سید حسین میرجلیلی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۱ش.
(۳۱). روشها و گرایشهای تفسیری، حسین علوی مهر، تهران، اسوه، ۱۳۸۱ ش.
(۳۲). سه مقاله در تاریخ تفسیر، محمد باقر حجتی، تهران، بنیاد قرآن، ۱۳۶۰ ش.
(۳۳). الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)، به کوشش عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
(۳۴). علوم التفسیر، عبدالله شحاتة، القاهرة، مکتبة نهضة الشرق، ۱۹۸۶ م.
(۴۲). مبانی و روشهای تفسیری، عباسعلی عمید زنجانی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۹ ق.
(۴۳). مبانی و روشهای تفسیر قرآن، عمید زنجانی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۳ ش.
(۴۴). مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۴۸). المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۴۹). معانی الاخبار، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.
(۵۰). معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق.
(۵۲). المفسرون حیاتهم و منهجهم، سید محمد علی ایازی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ ق. ق.
(۵۴). مکاتب تفسیری، علی اکبر بابایی، تهران، ۱۳۸۱ ش.
(۵۷). من مناهج التفسیر، الشحات سید زغلول، اسکندریة، جامعة الاسکندریة، ۱۹۹۹ م.
(۵۸). المنهج الاثری فی تفسیر القرآن الکریم، هدی جاسم محمد ابوطبره، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.
(۶۱). نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ ق.
پانویس
________________________________________
۱. ↑ المصباح، ص ۱۱۲.
۲. ↑ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۸۶.
۳. ↑ الصحاح، ج ۲، ص ۴۶۰ – ۴۶۱، «جهد».
۴. ↑ مکاتب تفسیری، ج ۲، ص ۱۰۷ – ۱۰۸.
۵. ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص ۳۴۹.
۶. ↑ مبانی و روشهای تفسیری، ص ۳۳۱ – ۳۳۲.
۷. ↑ روش علامه طباطبایی در المیزان، ص ۲۴۶.
۸. ↑ التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۵.
۹. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۰۷.
۱۰. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۰۷.
۱۱. ↑ تسنیم، ج ۱، ص ۵۸.
۱۲. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۱۰ – ۲۱۱.
۱۳. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۵.
۱۴. ↑ اصول التفسیر و قواعده، ص ۱۷۶.
۱۵. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۶ – ۲۶۵.
۱۶. ↑ التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص ۱۵۲.
۱۷. ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص ۳۵۰.
۱۸. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۶.
۱۹. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۶۵.
۲۰. ↑ اصول التفسیر و قواعده، ص ۱۶۷.
۲۱. ↑ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص ۴۰.
۲۲. ↑ مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص ۳۳۱.
۲۳. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۰۷.
۲۴. ↑ من مناهج التفسیر، ص ۱۲۱.
۲۵. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۶۹ – ۱۷۰.
۲۶. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۶۹.
۲۷. ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۵۵ – ۵۶.
۲۸. ↑ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۸.
۲۹. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۱۴.
۳۰. ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۳۱ – ۳۴.
۳۱. ↑ اعلام الموقعین عن رب العالمین، ج ۱، ص ۶۶ – ۷۰.
۳۲. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۶ – ۲۶۵.
۳۳. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۱۱۴.
۳۴. ↑ اصول التفسیر و قواعده، ص ۱۶۷ – ۱۶۸.
۳۵. ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۳۱ – ۳۴.
۳۶. ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۸ – ۳۹، «مقدمه».
۳۷. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۶ – ۲۶۵.
۳۸. ↑ المناهج التفسیریه، ص ۶۷.
۳۹. ↑ مکاتب تفسیر، ج ۲، ص ۱۴.
۴۰. ↑ روششناسی تفسیر قرآن، ص ۵۸ – ۵۹.
۴۱. ↑ تطور تفسیر القرآن، ص ۹۸.
۴۲. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۱.
۴۳. ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸.
۴۴. ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.
۴۵. ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱.
۴۶. ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳.
۴۷. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۱۸ – ۴۱۹.
۴۸. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۹۴.
۴۹. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۰۷.
۵۰. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۵۰.
۵۱. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۵.
۵۲. ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۸۶.
۵۳. ↑ معانی الاخبار، ص ۵۱۳.
۵۴. ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص ۳۵۰.
۵۵. ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص ۳۳۷.
۵۶. ↑ سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص ۴۶.
۵۷. ↑ التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص ۱۵۱.
۵۸. ↑ التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص ۱۵۱.
۵۹. ↑ المنهج الاثری، ص ۵۳.
۶۰. ↑ اصول الفقه، ج ۳، ص ۱۲۷ – ۱۳۴.
۶۱. ↑ التبیان، ج ۱، ص ۴ – ۵.
۶۲. ↑ مقدمة جامع التفاسیر، ص ۹۳.
۶۳. ↑ الاتقان، ج ۲، ص ۳۹۴ – ۳۹۶.
۶۴. ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص ۲۵۸.
۶۵. ↑ مکاتب تفسیری، ج ۱، ص ۲۵ – ۲۶.
۶۶. ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص ۳۵۳.
۶۷. ↑ التفسیر بالرأی، ص ۲۹۵.
۶۸. ↑ مقدمة جامع التفاسیر، ص ۹۳ – ۹۷.
منبع : دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تفسیر اجتهادی، ج۸، ص۱۲۹.