طلسمات

خانه » همه » مذهبی » رویاهای صادقه سوره ی یوسف

رویاهای صادقه سوره ی یوسف


رویاهای صادقه سوره ی یوسف

۱۳۹۳/۰۸/۲۲


۲۸۱۹ بازدید

رویاهای صادقه نقل شده در سوره ی یوسف چیست؟تعبیر هر یک از این خواب ها چیست؟چه کسانی آن ها را تعبیر کردند؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط شما با این مرکز
سوره مبارکه یوسف ع
وَ قالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُءْیایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ (43) قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ (44) وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ (45) یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا فِی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ (46) قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِیلاً مِمَّا تَأْکُلُونَ (47)
ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِدادٌ یَأْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِیلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (48) ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ (49)
ترجمه:
43- ملک گفت من در خواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده (که خشکیده ها بر سبزها پیچیدند و آنها را از بین بردند) اى جمعیت اشراف! در باره خواب من نظر دهید اگر خواب را تعبیر مى کنید!.
44- گفتند خوابهاى پریشان و پراکنده است و ما از تعبیر اینگونه خوابها آگاه نیستیم!.
45- و آن یکى از آن دو نفر که نجات یافته بود- و بعد از مدتى متذکر شد- گفت من تاویل آن را به شما خبر مى دهم مرا به سراغ (آن جوان زندانى بفرستید).
46- یوسف اى مرد بسیار راستگو در باره این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مى خوردند، و هفت خوشه تر و هفت خوشه خشکیده، تا من به سوى مردم باز گردم تا آنها آگاه شوند.
47- گفت هفت سال با جدیت زراعت مى کنید، و آنچه را درو کردید- جز کمى که میخورید- بقیه را در خوشه هاى خود بگذارید (و ذخیره نمائید).
48- پس از آن هفت سال سخت (و خشکى و قحطى) مى آید که آنچه را شما براى آنها ذخیره کرده اید مى خورند جز کمى که (براى بذر) ذخیره خواهید کرد.
49- سپس سالى فرا مى رسد که باران فراوان نصیب مردم مى شود و در آن سال مردم عصیر (میوه ها و دانه هاى روغنى) مى گیرند.
تفسیر: ماجراى خواب سلطان مصر.
حضرت یوسف ع سالها در تنگناى زندان به صورت یک انسان فراموش شده باقى ماند، تنها کار او خودسازى، و ارشاد و راهنمایى زندانیان، و عیادت و پرستارى بیماران، و دلدارى و تسلى دردمندان آنها بود.
تا اینکه یک حادثه به ظاهر کوچک سرنوشت او را تغییر داد، نه تنها سرنوشت او که سرنوشت تمام ملت مصر و اطراف آن را دگرگون ساخت: پادشاه مصر که مى گویند نامش ولید بن ریان بود (و عزیز مصر وزیر او محسوب مى شد) خواب ظاهرا پریشانى دید، و صبحگاهان تعبیر کنندگان خواب و اطرافیان خود را حاضر ساخت و چنین گفت: من در خواب دیدم که هفت گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله کردند و آنها را مى خورند، و نیز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده را دیدم که خشکیده ها بر گرد سبزها پیچیدند و آنها را از میان بردند (وَ قالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ).
سپس رو به آنها کرد و گفت: اى جمعیت اشراف! در باره خواب من نظر دهید اگر قادر به تعبیر خواب هستید (یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُءْیایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ).
ولى حواشى سلطان بلافاصله اظهار داشتند که اینها خوابهاى پریشان است و ما به تعبیر اینگونه خوابهاى پریشان آشنا نیستیم! (قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ).
اضغاث جمع ضغث (بر وزن حرص) به معنى یک بسته از هیزم یا گیاه خشکیده یا سبزى یا چیز دیگر است و احلام جمع حلم (بر وزن نهم) به معنى خواب و رؤیا است، بنا بر این اضغاث و احلام به معنى خوابهاى پریشان و مختلط است، گویى از بسته هاى گوناگونى از اشیاء متفاوت تشکیل شده است و کلمه الاحلام که در جمله ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ آمده با الف و لام عهد اشاره به این است که ما قادر به تاویل اینگونه خوابها نیستیم، ذکر این نکته نیز لازم است که اظهار ناتوانى آنها واقعا به خاطر آن بوده که مفهوم واقعى این خواب براى آنها روشن نبود، و لذا آن را جزء خوابهاى پریشان محسوب داشتند، چه اینکه خوابها را به دو گونه تقسیم مى کردند:
خوابهاى معنى دار که قابل تعبیر بود، و خوابهاى پریشان و بى معنى که تعبیرى براى آن نداشتند، و آن را نتیجه فعالیت قوه خیال مى دانستند، بخلاف خوابهاى گروه اول که آن را نتیجه تماس روح با عوالم غیبى مى دیدند.
این احتمال نیز وجود دارد که آنها از این خواب، حوادث ناراحت کننده اى را در آینده پیش بینى مى کردند و آن چنان که معمول حاشیه نشینان شاهان و طاغوتیان است تنها مسائلى را براى شاه ذکر مى کنند که به اصطلاح مایه انبساط خاطر عاطر ملوکانه! گردد و آنچه ذات مبارک را ناراحت کند از ذکر آن ابا دارند، و همین است یکى از علل سقوط و بدبختى اینگونه حکومتهاى جبار!.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که آنها چگونه جرئت کردند در مقابل سلطان مصر چنین اظهار نظر کنند و او را به دیدن خوابهاى پریشان متهم سازند، در حالى که معمول این حاشیه نشینان این است که براى هر حرکت کوچک و بى معنى شاه، فلسفه ها مى چینند و تفسیرهاى کشاف دارند!.
ممکن است این به آن جهت باشد که آنها شاه را از دیدن این خواب، پریشان- حال و نگران یافتند، و او حق داشت که نگران باشد زیرا در خواب دیده بود گاوهاى لاغر که موجودات ضعیفى بودند بر گاوهاى چاق و نیرومند چیره شدند و آنها را خوردند، و همچنین خوشه هاى خشک.
آیا این دلیل بر آن نبود که افراد ضعیفى ممکن است ناگهانى حکومت را از دست او بگیرند؟.
لذا براى رفع کدورت خاطر شاه، خواب او را خواب پریشان قلمداد کردند، یعنى نگران نباش، مطلب مهمى نیست، این قبیل خوابها دلیل بر چیزى نمى تواند باشد!.
این احتمال را نیز بعضى از مفسران داده اند که: منظور آنها از اضغاث احلام این نبود که خواب تو تعبیر ندارد، بلکه منظور این بود که خواب پیچیده و مرکب از قسمتهاى مختلف است، ما تنها مى توانیم خوابهاى یک دست و یک نواخت را تعبیر کنیم، نه اینگونه خوابها را، بنا بر این آنها انکار نکردند که ممکن است استاد ماهرى پیدا شود و قادر بر تعبیر این خواب باشد، خودشان اظهار عجز کردند.
در اینجا ساقى شاه که سالها قبل از زندان آزاد شده بود بیاد خاطره زندان و تعبیر خواب یوسف افتاد رو به سوى سلطان و حاشیه نشینان کرد و چنین گفت:
من مى توانم شما را از تعبیر این خواب خبر دهم، مرا به سراغ استاد ماهر این کار که در گوشه زندان است بفرستید تا خبر صحیح دست اول را براى شما بیاورم (وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ).
آرى در گوشه این زندان، مردى روشن ضمیر و با ایمان و پاکدل زندگى مى کند که قلبش آئینه حوادث آینده است، او است که مى تواند پرده از این راز بردارد، و تعبیر این خواب را باز گو کند.
جمله فارسلون (مرا به سراغ او بفرستید) ممکن است اشاره به این باشد که یوسف در زندان ممنوع الملاقات بود و او مى خواست از شاه و اطرافیان براى این کار اجازه بگیرد.
این سخن وضع مجلس را دگرگون ساخت و همگى چشمها را به ساقى دوختند سرانجام به او اجازه داده شد که هر چه زودتر دنبال این ماموریت برود و نتیجه را فورا گزارش دهد.
ساقى به زندان آمد به سراغ دوست قدیمى خود یوسف آمد، همان دوستى که در حق او بى وفایى فراوان کرده بود اما شاید مى دانست بزرگوارى یوسف مانع از آن خواهد شد که سر گله باز کند.
رو به یوسف کرد و چنین گفت: یوسف تو اى مرد بسیار راستگو، در باره این خواب چه مى گویى که کسى در خواب دیده است که هفت گاو لاغر هفت گاو چاق را مى خورند، و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده (که دومى بر اولى پیچیده و آن را نابود کرده است) (یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا فِی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ).
شاید من به سوى این مردم باز گردم، باشد که آنها از اسرار این خواب آگاه شوند (لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ).
کلمه الناس ممکن است اشاره به این باشد که خواب شاه به عنوان یک حادثه مهم روز، به وسیله اطرافیان متملق و چاپلوس، در بین مردم پخش شده بود، و این نگرانى را از دربار به میان توده کشانده بودند.
به هر حال یوسف بى آنکه هیچ قید و شرطى قائل شود و یا پاداشى بخواهد فورا خواب را به عالیترین صورتى تعبیر کرد، تعبیرى گویا و خالى از هر گونه پرده پوشى، و توام با راهنمایى و برنامه ریزى براى آینده تاریکى که در پیش داشتند، او چنین گفت: هفت سال پى در پى باید با جدیت زراعت کنید چرا که در این هفت سال بارندگى فراوان است، ولى آنچه را درو مى کنید به صورت همان خوشه در انبارها ذخیره کنید، جز به مقدار کم و جیره بندى که براى خوردن نیاز دارید (قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تَأْکُلُونَ) .
اما بدانید که بعد از این هفت سال هفت سال خشک و کم باران و سخت در پیش دارید که تنها باید از آنچه از سالهاى قبل ذخیره کرده اید استفاده کنید و گرنه هلاک خواهید شد (ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِدادٌ یَأْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ).
ولى مراقب باشید در آن هفت سال خشک و قحطى نباید تمام موجودى انبارها را صرف تغذیه کنید، بلکه باید مقدار کمى براى زراعت سال بعد که سال خوبى خواهد بود نگهدارى نمائید (إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ).
اگر با برنامه و نقشه حسابشده این هفت سال خشک و سخت را پشت سر بگذارید دیگر خطرى شما را تهدید نمى کند، زیرا بعد از آن سالى فرا مى رسد پر باران که مردم از این موهبت آسمانى بهره مند مى شوند (ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ).
نه تنها کار زراعت و دانه هاى غذایى خوب مى شود بلکه علاوه بر آن دانه هاى روغنى و میوه هایى که مردم آن را مى فشارند و از عصاره آن استفاده هاى مختلف مى کنند نیز فراوان خواهد بود (وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ).
نکته ها:
[تعبیر حساب شده ]1- تعبیرى که یوسف براى این خواب کرد چقدر حساب شده بود گاو در افسانه هاى قدیمى سنبل سال بود، چاق بودن دلیل بر فراوانى نعمت، و لاغر بودن دلیل بر خشکى و سختى، حمله گاوهاى لاغر به گاوهاى چاق دلیل بر این بود که در این هفت سال باید از ذخائر سالهاى قبل استفاده کرد.
و هفت خوشه خشکیده که بر هفت خوشه تر پیچیدند تاکید دیگرى بر این دو دوران فراوانى و خشکسالى بود، به اضافه این نکته که باید محصول انبار شده به صورت خوشه ذخیره شود تا به زودى فاسد نشود و براى هفت سال قابل نگهدارى باشد.
و اینکه عدد گاوهاى لاغر و خوشه هاى خشکیده بیش از هفت نبود نشان مى داد که با پایان یافتن این هفت سال سخت آن وضع پایان مى یابد و طبعا سال خوش و پر باران و با برکتى در پیش خواهد بود. و بنا بر این باید به فکر بذر آن سال هم باشند و چیزى از ذخیره انبارها را براى آن نگهدارند!.
در حقیقت یوسف یک معبر ساده خواب نبود بلکه یک رهبر بود که از گوشه زندان براى آینده یک کشور برنامه ریزى مى کرد و یک طرح چند ماده اى حد اقل پانزده ساله به آنها ارائه داد، و چنان که خواهیم دید این تعبیر توام با راهنمایى و طراحى براى آینده شاه جبار و اطرافیان او را تکان داد و موجب شد که هم مردم مصر از قحطى کشنده نجات یابند و هم یوسف از زندان و هم حکومت از دست خودکامگان!.
تفسیر نمونه، ج 9، ص: 422

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد