سخنرانی زینب کبری(سلام الله علیها) در دربار یزید
۱۳۹۳/۰۸/۰۷
–
۳۸۳ بازدید
متن سخنرانی زینب کبری(سلام الله علیها) در دربار یزید چه بود؟
ای یزید، ای دشمن خدا و ای پسر دشمن خدا؛ سوگند به خدا تو در دیده من ارزش آن را نداری که سرزنشت کنم و کوچکتر از آن هستی که تحقیرت نمایم؛ اما چه کنم که دیدهها اشکبار و سینهها سوزان است و این کار نه ما را بس است و نه بینیازمان میکند. پس از آن که حسینعلیه السلام کشته شد و حزب شیطان ما را از کوفه به بارگاه بیخردان آورد تا به خاطر شکستن حرمت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، پاداش خود را از بیتالمال مسلمانان بگیرد، پس از آن که دست این دژخیمان به خون ما رنگین و دهانشان از پاره گوشتهای ما آکنده شده است، پس از آنکه گرگهای درنده بر کنار آن بدنهای پاک جولان میدهند توبیخ و سرزنش تو چه دردی را دوا میکند؟ اگر ما را غنیمت انگاشتهای بدان در آن روزی که به کیفر کردار خود میرسی ما را از دست رفته خواهی یافت و در آن هنگام که جز آنچه از پیش فرستادهای نیابی خویش را زیانکار خواهی دید؛ تو از پسر مرجانه کمک بخواهی و او از تو و در کنار میزان تو و پیروان تو به روی یکدیگر عوعو کنید و خواهی دید بدترین توشهای که معاویه با تو همراه کرده است این بود که فرزندان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را کشتهای. به خدا سوگند من جز از خدا نترسیدهام و جز نزد او شکایت نمیبرم هر مکری خواهی بیندیش و هر چه از دستت بر میآید انجام بده و هر چه میتوانی دشمنی کن به خدا ننگ این رفتاری که با ما کردهای پاک نخواهد شد خدای را سپاس که سرانجام سروران جوانان بهشت را به سعادت و مغفرت ختم کرد و بهشت را بر ایشان واجب ساخت از خدا میخواهم که بر درجات آنان بیفزاید و آنان را از بسیاری فضلش بهرهمند گرداند که او ولی و تواناست.»[6]پس از این خطبه، یزید چنان در جواب ایشان عاجز و مستأصل گردید که چارهای ندید جز اینکه بر این گفته از شاعر تمثل جوید که میگفت:
«یا صیحة تحمد من صوائح ما أهون الموت علی النوائح
چه صیحه خوبی میان صیحههاست! و چه زود، مرگ، بر نوحهگران، آسان میشود.»[7]
زینب(سلام الله علیها) و بازگشت به مدینه
در پی سخنرانیها و افشاگریهای اهل بیتعلیه السلام در شام، یزید از بیم فتنه و شورش مردم، رفتار خود را با اسیران تغییر داد و پس از مدتی تصمیم گرفت تا آنان را به مدینه برگرداند. از اینرو به نعمان بن بشیر و گروهی از فرستادگانش دستور داد تا به همراه اسرای اهل بیت به سوی مدینه حرکت کنند. نعمان به سوی مدینه حرکت کرد و همان گونه که یزید سفارش کرده بود با آنان مدارا کرده و مراعاتشان را نمود تا اینکه به مدینه رسیدند.[8] پس از بازگشت کاروان اسرا به مدینه آنان از سوی زنان اهل بنیهاشم مورد استقبال قرار گرفتند و تا سه روز به عزاداری و نوحهسرایی پرداختند.[9]
وفات حضرت زینب(سلام الله علیها)
در چگونگی و محل وفات حضرت زینب(سلام الله علیها) اختلافاتی میان علما و نسبشناسان به چشم میخورد برخی از آنان بر این اعتقادند که زینب کبری(سلام الله علیها) پس از بازگشت به مدینه، این شهر را مرکزی برای مبارزات خود و فراخوانی مردم به خونخواهی امام حسینعلیه السلام و خلع یزید از حکومت قرار داد[10] عمرو بن سعید – والی وقت مدینه- طی نامهای یزید را از جریان مطلع ساخت. به دستور یزید، زینب(سلام الله علیها) را از بقیه جدا کردند و سپس او را از مدینه خارج کردند تا به هر کجا که بخواهد برود. حضرت زینب(سلام الله علیها) ابتدا نپذیرفت؛ اما سرانجام با توصیه زینب دختر عقیل بن ابیطالب راضی به خروج از مدینه شده رهسپار دیار مصر گردید.[11]در برخی از روایات نیز آمده پس از ورود زینب(سلام الله علیها) و همراهان از سفر شام، میان او و عمرو بن سعید بن اشدق – حاکم یزید در مدینه- اختلافاتی به وجود آمد. عمرو بن سعید طی نامهای از یزید خواست تا زینب(سلام الله علیها) را از مدینه خارج کند. یزید دستور داد تا حضرت زینب(سلام الله علیها) را از بقیه جدا کرده به هر کجا که بخواهد بفرستند. عمرو، زینب(سلام الله علیها) و دیگر زنان بنیهاشم را که میخواستند آماده سفر به مصر کرد.[12] حضرت زینب(سلام الله علیها) به همراه برخی از زنان بنیهاشم از جمله فاطمه بنت الحسین(سلام الله علیها) و سکینه بنت الحسین(سلام الله علیها) راهی مصر شدند آنان چند روز مانده از رجب به آنجا رسیدند و مورد استقبال مسلمة بن مخلد –فرماندار مصر- و گروهی از بزرگان آن سرزمین قرار گرفتند.[13]ایشان پس از ورود به مصر در منزلی به نام دار الحمراء اقامت گزید تا اینکه بعد از یازده ماه و پانزده روز اقامت در مصر در پانزدهم رجب سال شصت و دو هجری وفات کرد. مسلمة بن مخلد بر ایشان نماز خواند و ایشان را بنا به وصیت آن بانو در دار الحمراء به خاک سپردند.[14]اما مرحوم امین معتقد بودند که ورود ایشان به همراه دیگر اسرای اهل بیتعلیه السلام از شام به مدینه، امری متیقن و یقینی بوده است؛ اما خروج مجدد ایشان از این شهر مورد اعتماد نیست از اینرو معتقد بود که حضرت زینب(سلام الله علیها) در مدینه وفات کردند و در همین شهر نیز به خاک سپرده شدند. [15]بعضی دیگر نیز وفات حضرت زینب(سلام الله علیها) را در شام و در قریهای به نام “راویه” به ثبت رساندهاند. از این قول در منابع کهن و مورد اعتماد سخنی به میان نیامده است؛ اما برخی از متأخرین بر این اعتقادند که این قول اصح اقوال[16] و یا به تعبیری قولی است که در صحت آن هیچ شکی وجود ندارد[17] آنان از اسناد و مدارک خود سخنی نگفتهاند. بر اساس نقل این گروه در جریان واقعه قحطی در مدینه (مجاعه) عبدالله بن جعفر به همراه زینب کبری(سلام الله علیها) به شام کوچ کردند تا در مزرعهای که متعلق به عبدالله بود سکونت اختیار کنند. اما در بین راه در روستایی به نام “راویه” حضرت زینب(سلام الله علیها) بر اثر سختی و رنج راه و یا یادآوری اندوه و مصیبتهایی که بر آلرسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در کربلا گذشته بود بیمار شد و پس از مدتی در این روستا وفات کرد.[18]
زینب(سلام الله علیها) و سجایای اخلاقی
ویژگیها و سجایای اخلاقی بسیاری برای حضرت زینب(سلام الله علیها) برشمرده شده است. در منابع از او به عنوان زنی عاقله، خردمند و بخشنده یاد شده است[19] و از مقام والای عبادی و حالات معنویاش به نیکی یاد شده است. حضرت زینب(سلام الله علیها) پیوندی مستحکم و ناگسستنی با خالق بیهمتای خود داشت آن گونه که سید و سالار شهیدانعلیه السلام در آخرین وداع خود از ایشان خواسته بود تا ایشان را از دعا در نمازهای شبش محروم نسازد.[20] در شب یازدهم محرم، با آنکه زینب کبری(سلام الله علیها) بر اثر شدت مصیبت توان از کف داده بود با این حال نماز شبش را نشسته اقامه فرمود.[21] از فاطمه دختر امام حسینعلیه السلام روایت شده که «عمهام زینبعلیه السلام در شب یازدهم محرم در محراب عبادت مشغول مناجات بود و با خدای خود راز و نیاز میکرد در حالی که چشمی از ما به خواب نرفته و ضجههای ما آرام نشده بود.» امام سجادعلیه السلام نیز در توصیف حالات معنوی حضرت زینب(سلام الله علیها) فرموده بود: «با وجود همه سختیهایی که در راه شام بر ما وارد میآمد با این حال نافلههای شب عمهام زینب(سلام الله علیها) اصلاً ترک نمیشد.»[22]زینب(سلام الله علیها) در فضل و دانش بیانتهایش نیز چنان بود که به فرمودهی امام سجّادعلیه السلام دانش او، دانشی الهی بود. نقل شده پس از ایراد خطبه آتشین زینب(سلام الله علیها) در کوفه امام سجادعلیه السلام خطاب به ایشان فرمود: «یا عمتی …. انت بحمدلله عالمة غیر معلمه فهمة غیر مفهّمه؛ عمه جان …. تو بحمدلله آگاهی به آنکه کسی به تو دانایی آموخته باشد فهیم و باهوشی بدون آنکه چیزی به تو فهمانده باشند.»[23]گفتگوها و سخنرانیهای زینب(سلام الله علیها) در دربار ابنزیاد و کاخ یزید و جسارتهای متهورانه و فوق تصور او خود گویای فصاحت بلاغت و شجاعت اوست.[24]همچنین از زینب کبری(سلام الله علیها) در منابع به عنوان زنی دانشمند و محدّثه یاد شده است.[25] او از مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و اسماء بنت عمیس و طهمان یا ذکوان (غلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)) روایت نقل کرده[26] و از ناقلان حدیث فدک در کودکی بود.[27][1]-به روایتی یزید گفت: داستان ما و این سر داستان شعر حصین بن حمام مری است که میگفت:
«یفلّقن هاماً من رجال اعزه علینا و هم کانوا اعقّ و اظلما
سرهایی را شکافتیم از کسانی که عزیز بودند و آنها آزار دهندهتر و ستمکارتر بودند.» الطبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1967، ج5، 465؛ الخوارزمی، الموفق بن احمد؛ مقتل الحسینعلیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بیتا، ج2، ص58؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، 1965، ج4، ص85 و ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1992، ج5، ص342 .
[2]-الطبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403، ج2، ص307 و با اختلاف در الکوفی، ابن اعثم؛ الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ص1991، ج5، ص 129؛ الخوارزمی، پیشین، ص58 و ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، 1379ق، ج4، ص114.
[3]-سوره روم، آیه 10.
[4]-سوره آل عمران، آیه178.
[5]- سوره آل عمران، آیه 169.
[6]-ابنطیفور، احمد بن ابیطاهر؛ بلاغات النساء، قم، شریف رضی، بیتا، صص34-37؛ الطبرسی، پیشین، صص308-310 و سید بن طاوس؛ اللهوف، تهران، جهان، 1348ش صص181-189و با اندکی اختلاف در الخوارزمی، پیشین، صص64-66.
[7]-الخوارزمی، پیشین، ص66؛ الطبرسی،الاحتجاج، پیشین، ص310؛ سید بن طاوس، پیشین، ص و 186 حلی، ابننما؛ مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، 1406، ص102.
[8]-الطبری، پیشین، ص462؛ ابناثیر، پیشین، ص88؛ شیخ مفید؛ الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص1413، ج2 ص122 و الطبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، 1390ق، ج1، ص476.
[9]-یحیی بن حسن بن جعفر؛ اخبار الزینبیات، نشر محمد الجواد الحسینی المرعشی، بیجا، بیتا، ص115.
[10]- یحیی بن حسن بن جعفر، پیشین، صص115-116.
[11]-همان، ص118.
[12]- همان.
[13]- همان، ص119.
[14]-همان، صص122-121.
[15]- الامین، محسن؛ اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، بیتا، ج7، ص140.
[16]-اعتماد السلطنه محمد حسن خان وزیر؛ خیرات حسان، 1304، بیجا، ج2، ص29.
[17]-حرز الدین، محمد؛ مراقد المعارف فی تعیین مراقد العلویین و الصحابه و التابعین و الرواة و العلماء و الادباء و الشعراء، منشورات سعید بن جبیر، چاپ اول، 1371ش.، ج1، ص328.
[18]-حرز الدین،پیشین،ص328 و محمد حسن خان وزیر، پیشین، ص29.
[19]-العسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1995، ج8، ص166 و ابن اثیر؛ اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، 1989، ج6، ص133.
[20]-جمعی از علماء بحرین و قطیف؛ وفیات الائمه، بیروت، دار البلاغه، چاپ اول، 1991، ص441 و الشاکری، حسین؛ العقیله و الفواطم، چاپخانه ستاره، بیتا، ص50.
[21]- همانها.
[22]- همانها.
[23]- الطبرسی، الاحتجاج، پیشین، ص305.
[24]- رجوع شود به: ابنالفقیه، احمد بن محمد؛ البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1996، ص224؛ ابنطیفور، پیشین، صص34-37؛ الطبری، پیشین، ص457 و صص461-462؛ ابناعثم، پیشین، صص121-123؛شیخ مفید، پیشین، صص116-؛115 الطبرسی، پیشین، صص304- 305 و صص 308- 310؛ الخوارزمی، پیشین، صص40-42 و ص62 و صص64-66؛ سید بن طاوس، پیشین، صص146- 149 و صص181-189 و ص187 و ص121و ابناثیر، پیشین، صص82 و 86.
[25]-ابنعدی، عبدالله؛ الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، 1988، ج3، ص83؛ شیخ مفید؛ الامالی، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، ص40؛ شیخ صدوق؛ علل الشرایع، قم، مکتبة الداوری، بیتا، ج1، صص248-249؛ ابنعساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج69، ص174 و ج2، ص333و… روایاتی را از ایشان نقل کردهاند.
[26]- تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج69، ص174.
[27]-شیخ صدوق؛ من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413، ج3، ص567؛ طبری، محمد بن جریر؛ دلائل الامامه، قم، دار الذخائر، ص30؛ الطبرسی، الاحتجاج، ج1، ص308 و الاصفهانی، ابوالفرج؛ مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، 1992، ص95 .
سید علی اکبر حسینی