خانه » همه » مذهبی » سلیمان بن صرد

سلیمان بن صرد


سلیمان بن صرد

۱۳۹۲/۰۹/۰۶


۹۱ بازدید

ایا سلیمان بن صرد تعمدا به کربلا نیامد؟

مطالب زیر از کتاب ارزشمند مقتل جامع سید الشهدا جلد دوم گرفته شده است در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر به این کتاب مراجعه فرماییدسلیمان‌بن‌صُرَد‌بن‌جون‌بن‌ابی الجون الخزاعی از شیعیان بزرگ واصحاب امیرمؤمنان علی و امام حسن و امام حسینبود. بیشتر منابع اهل‌سنت او را از اصحاب پیامبر دانسته و روایت‌‌هایی را از طریق وی از پیامبر نقل کرده‌اند. با این همه، فضل‌بن‌شاذان تصریح می‌کند که او از تابعین بوده و نه از اصحاب. سلیمان‌بن‌صرد از شیعیان خاص امیرالمؤمنین علیبود. او در همه یا بیشتر جنگ‌ها درکنار امام حضور داشته است. و در صفین یکی از فرماندهان سپاه امام بود.
اما حضور یا عدم حضور او در جنگ جمل از مسایل مورد اختلاف مورخان است. بیشتر منابع، از تخلف و سرپیچی و عدم حضورش در جنگ جمل حکایت دارند و نوشته‌اند که به این علت مورد توبیخ و سرزنش امام علی قرار گرفت، اما متن گزارش‌ها در این زمینه دارای اختلاف فراوان است. برخی علمای شیعه نظیر آیة‌الله خویی روایت حاکی از توبیخ او را، به دلیل وجود افراد ضعیف در سلسله سند آن، ضعیف می‌دانند و روایت را نمی‌پذیرند و تخلف سلیمان از جنگ جمل را معلول عذری موجه از جانب سلیمان می‌داند.
وی همچنین یکی ازکارگزاران آن حضرت در منطقه جبل نیز بوده است.
چنان که گفتیم سلیمان از جمله یاران و شیعیان امام حسن مجتبی بوده، اما نسبت به صلح امام با معاویه، دیدگاه انتقادی داشته است.
ظهور جدی سلیمان در صحنه سیاست، بیشتر در زمان امامت امام حسین رخ داده است. او از پیشگامان نهضت نامه‌نگاری و دعوت از امام حسین است. آن گاه که شیعیان از عدم پذیرش بیعت امام با یزید آگاهی یافتند، در منزل سلیمان گرد هم آمدند و در باره آینده امت اسلامی چاره جویی کردند. انتخاب منزل سلیمان به عنوان مرکز سازماندهی واتاق فکر شیعه در این دوره، نشان از جایگاه والای سلیمان در نزد شیعیان کوفه دارد و بر همین اساس نیز او بعدها به رهبری نهضت شیعی توابین برگزیده شد.
از سران شیعه که نام‌شان در آغاز نامه‌های دعوت امام حسین به عراق درج شده بود، تنها حبیب‌بن‌مُظاهِر و مسلم‌بن‌عَوْسَجَه توانستند یا خواستند که در کربلا حضور یابند، ولی سایر سران شیعه کوفه در کربلا غایب بوده‌اند.
در باره علت عدم حضورسران شیعة کوفه در کربلا از جمله سلیمان، از سوی عالمان و محققان چند نظریه ارائه شده است که به تبیین ونقد هر یک می‌پردازیم :
1. زندانی بودن سران شیعه از لحظه قیام مسلم تا بعد از عاشورا
گفته می‌شود که عُبَیْدالله‌بن‌زیاد به محض ورود به کوفه تعداد زیادی از شیعیان را در زندان ها حبس کرد. و امثال سلیمان نیز به سبب زندانی بودن نتوانستند هم مسلم را یاری دهند و هم در کربلا حضور یابند. برخی از پژوهشگران در تاریخ شیعه می‌نویسند: دوازده هزار نفر در زندان‌های عُبَیْدالله در حبس به سر می‌بردند و عده زیادی از این زندانیان از زُعَما و بزرگان و سران قوم به شمار می‌رفتند از قبیل مختار ، سُلیمان‌بن‌صُرَد، مُسَیَّب‌‌بن‌نَجَبَه ، رُفاعَة‌بن‌شَدّاد و ابراهیم‌بن‌مالک اشتر. اما زندانی بودن سران شیعه در کوفه، در هیچ یک از منابع متقدم نیامده است، و نمی‌توان به این گزارش اعتماد کرد.
از طرف دیگر برخی دیگر از بزرگان شیعه مانند حبیب‌بن‌مُظاهِر و مسلم‌بن‌عَوْسَجَه در زندان نبوده‌اند در حالی که آنان نیز از شیعیان سرشناس ودعوت کنندگان امام حسین بودند و اگر قرار بود سران شیعه دستگیر و زندانی شوند ، حبیب‌بن‌مُظاهِر نیز باید دستگیر می‌شد.
2. وجود موانعی برای حضور یافتن در کربلا
عُبَیْدالله‌بن‌زیاد تدابیری اندیشید تا مردم نتوانند خود را به امام برسانند. او مردم کوفه را به شدت تحت کنترل قرار داده بود . وی عریف‌ها را مسئول هرگونه اغتشاش دانست و تهدید کرد که اگر عریفی خبری را از عُبَیْدالله مخفی بدارد به دار آویخته می‌شود. وی همچنین در اطلاعیه‌ای به مردم هشدار داد که به هر کس گمان پشتیبانی و حمایت از حسین برده شود بدون محاکمه به دار آویخته می‌شود، خانه‌اش سوزانده می‌شود، و اموالش مصادره می‌شود. وی در ادامه این اقدامات، با تشکیل حلقه‌های امنیتی، شدیدا از ورود و خروج افراد به قلمرو کوفه ممانعت به عمل آورد. او به والی خود در بصره نوشت تا دیده‌بانانی را بگمارد و تمامی راه‌ها را کنترل کند و اگر کسی عبور کرد او را دستگیر کنند. همچنین دستور داد تا راه‌های بین واقِصه به طرف جاده شام تا جاده بصره را کنترل کند و اجازه ندهند کسی ورود و خروجی داشته باشد. حتی یک بار حبیب‌بن‌مُظاهِر پس از پیوستن به امام در کربلا، شبانه قوم بنی‌اسد را که در همان نزدیکی بودند، دعوت به همکاری با امام حسین (علیه السلام) کرد، اما سپاه عُبَیْدالله بین هفتاد نفر از آنان که به سمت کربلا حرکت کرده بودند، و سپاه امام جدایی انداخت و اجازه نداد به امام بپیوندند.
اما این پاسخ نیز صحیح و کافی به نظر نمی‌رسد، زیرا چنانکه اشاره شد به رغم این سختگیری‌ها و کنترل های شدید، افرادی همچون حبیب‌بن‌مُظاهِر و مسلم‌بن‌عَوْسَجَه و دیگر افراد به امام پیوستند.
3. عدم پیش بینی شهادت امام حسین
درمدتی که امام در کربلا در محاصره عُبَیْدالله بود، بسیاری از مردم گمان جنگ و درگیری و قتل و کشتار را به ذهن خویش راه نمی‌دادند. هم چنانکه حرّبن‌یزید روز عاشورا نسبت به دستور قتل امام با تعجب برخورد کرد و پس از آن که برنامه حمله نظامی و کشتار اهل‌بیت را جدّی دید به امام ملحق شد. به نظر می‌رسد بسیاری از شیعیان نیز که پیش از این ماجرای حکمیت و متارکه جنگ امام علی (ع) با معاویه و صلح امام حسن (ع) با معاویه را دیده بودند گمان می‌کردند، اختلاف امام حسین و بنی امیه با گفتگو و مصالحه حل خواهد شد .
گرچه این احتمال در مقایسه با احتمال‌های دیگر نسبت به شیعیان کوفه معقول‌تر به نظر می‌رسد، اما اشکال‌هایی دارد، زیرا پیش بینی وقوع یک فاجعه بزرگ نظامی و شهادت امام حسین بر هیچ صاحب بصیرتی پوشیده نبود. آیا آن همه بسیج نیرو از طرف عُبَیْدالله و محاصره امام، کافی نبود که بزرگان شیعه برای یاری امام احساس وظیفه کنند؟

4.کوتاهی سران توابین در یاری نکردن امام
احتمال جدّی دیگر کوتاهی و تقصیر آنان در یاری کردن امام است. در حقیقت آنان مرعوب شده و دست از یاری و نصرت امام کشیدند در حالی که می‌توانستند امام را یاری دهند. می‌توان گفت که شیعیان در این زمان در یک حالت بی ارادگی و سرگردانی به سر می‌بردند و فقدان رهبری متفکر و شجاع در کوفه که شیعیان را متحد و منسجم سازد (به ویزه پس از شهادت مسلم‌بن‌عقیل) و خط و مشی سیاسی آ نها را در این دوره حساس تبیین کند، شیعه را با بحران مواجه ساخته بود. در حقیقت شیعه در این مقطع، سیاست سکوت و انتظار را در پیش گرفته و تن به تقدیر سپرده بود. هنگام قیام مسلم در کوفه نیز بزرگان شیعه او را تنها گذاشتند شاید به این توهّم که آن ها با حسین بیعت کرده‌اند و به او وعده یاری و حمایت داده‌اند نه به مسلم! لذا از یاری مسلم دریغ کردند. اعتراف صریح سران توابین به گناه وخطای خود، و اظهار ندامت آنان از کوتاهی در یاری امام، این احتمال را تقویت می‌کند.
چند شاهد تاریخی این احتمال را تقویت می‌کند:
الف) اعتراف صریح سران توابین به گناه و اشتباه خود
محتوا و ادبیات خطبه‌ها وسخنان آتشین آنان در جریان قیامشان نیز چیزی جز اعتراف به گناه نبود. چنان‌که مُسَیَّب‌‌بن‌نَجَبَه نخستین سخنران جمع توابین، چنین گفت:
…. ما نه با دست خود حسین را یاری کردیم و نه با زبان خود از او دفاع کردیم و نه با اموال خود او را حمایت کردیم و نه عشایر و قبایل خود را برای یاری او بسیج کردیم. آنگاه که بر رسول‌خدا وارد شویم در حالی که فرزندش و حبیبش و ذریه ونسل آن بزرگوار در کنار ما به شهادت رسیدند چه عذری در درگاه خداوند داریم؛ نه، به خدا قسم، هیچ عذری از ما پذیرفته نیست مگر آن که قاتلین او را بکشیم یا آن که در طلب خون او کشته شویم… .
ب) سابقه سلیمان در یاری نکردن امیرمؤمنان علی –ع-
برخی مورخان گفته‌اند که سلیمان در جنگ جمل نیز دست از یاری امام علی علیه السلام برداشته و مورد سرزنش امام قرار گرفت. سرزنش و توبیخ امام نشان می‌دهد که سلیمان مقصر بوده است. اعتراض او به صلح امام حسن علیه السلام و در خواست از امام حسین علیه السلام برای جنگ با معاویه نشان از ضعف ولایت‌مداری و عدم بینش سیاسی بالای او دارد. وضعیت او در یاری رساندن به مسلم بن عقیل نیز با ابهام رو به روست. این مطلب درباره مسیب بن نجبه نیز صادق است. او نیز سابقه تخلف و سرپیچی از دستور امیرمؤمنان را در کارنامه خود دارد، آن‌گاه که امام او را برای سرکوب شورش عبدالله بن مسعده به مکه فرستاد، او را از ملاحظه کاری قومی و قبیله‌ای در برخود را عبدالله که از طایفه او بود،‌ بر حذر داشت، اما مسیب به رغم هشدار پیشین امام، در برخورد با عبدالله کوتاهی کرد و به دلیل رعایت روابط قومی و قبیله‌ای زمینه فرار عبدالله را فراهم آورد، از این رو علی علیه‌السلام او را سرزنش و به سبب این تخلف، حبس کرد، البته پس از چندی او را عفو و آزاد کرد و بعد او را مسئول زکات کوفه قرار داد.
ج) ضعف بینش و بصیرت
بی‌تردید اگر سلیمان و نزدیکان او با بینش و بصیرت بالا و برنامه و سازماندهی بهتر عمل می‌‌کردند سرنوشت شیعیان به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.
به نظر می‌رسد که اگر قضاوت مختار بن ابی‌عبید ثقفی را درباره سلیمان بن صرد بپذیریم به پاسخ بسیاری از پرسش‌ها و ابهامات درباره سلیمان دست خواهیم یافت. مختار که در آستانه قیام توابین به کوفه آمده بود و شاهد شکل‌گیری و آغاز نهضت توابین بود سلیمان را فاقد بصیرت نظامی معرفی کرد و گفت: «لا علم له بالحروب و السیاسة، سلیمان فاقد دانش و بصیرت نظامی است». مورخان نوشته‌اند تبلیغات مختار علیه سلیمان موجب جدا شدن بخش عظیمی از سپاه سلیمان شد. دیدگاه مختار بن ابی‌عبید درباره سلیمان که در جریان قیام توابین معنا و مفهوم یافت،‌ بیان‌گر این حقیقت تلخ درباره سلیمان و هم ردیفان اوست که خواص کوفه به رغم ایمان و اعتقادشان به امامت و سابقه درخشان برخی از ایشان در دفاع از ولایت مداری؛ از بصیرت سیاسی، شجاعت، زمان شناسی، اقتدار و ثبات در تصمیم و عمل بی‌بهره بودند و همین امر باعث شد تا درباره حضور به موقع خود در کربلا دچار تردید و اشتباه شوند، همچنان که موجب شد برای جبران آن اشتباه نیز ناموفق باشند.
اما در مورد عدم حضور سلیمان‌بن‌صرد در کربلا، به نظر می‌رسد آن‌چه به صورت عموم در مورد سران شیعه در کوفه گفتیم، در مورد سلیمان نیز صادق باشد. با توجه به اعتراف صریح سران توابین به کوتاهی خود در یاری نکردن امام و اظهار پشیمانی از ضعف عملکرد خود در جریان کربلا و دچار شدن به عذاب وجدان شدید در تنها گذاشتن امام و همچنین سابقه عهدشکنی و تخلف سلیمان از امیرمؤمنان؛ می‌توان به این نتیجه رسید که سلیمان و یارانش که سران شیعه کوفه به شمار می‌آمدند، در یاری رساندن به امام کوتاهی کردند و امام را تنها گذاشتند و در این امر عذری نداشتند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد