۱۳۹۵/۱۲/۰۱
–
۱۳۵۲ بازدید
سلام مصدر قرآن یعنی چه و مستشرقان چگونه توسط آن شبهه انداختند؟
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما پرسشگر محترممصدر، یعنی منبع قرآن از کجاست؟ قرآن خود را کلام خدای متعال معرفی می کند و وحی الهی می داند، در حالی که برخی شبهه وارد کرده اند که مصدر و منبع آن سخنان خود پیامبراست که از تورات یا کاهنان یا عالمان آن زمان اقتباس کرده است. برای این منظور مقاله زیر توصیه می شود:شماری از مستشرقان که مجموعه معارف قرآن را برتر از فکر و اندیشه بشری دیدهاند، برای فرار از اعتراف به نزول وحی بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) احتمال یا شبهه «اقتباس قرآن از کتب آسمانی پیشین به ویژه تورات» را مطرح نموده و برای اثبات مدعای خویش به دلایل و شواهد متعددی استناد کردهاند. این نوشتار درصدد بیان و تشریح این شبهه و پاسخ آن است، بنابراین، ابتدا نظرات برخی از مطرح کنندگان شبهه همچون: مونتگمری وات؛ برنارد لوئیس؛ لوت؛ ریچارد بل و یوسف حداد را مطرح کرده و سپس در جواب این شبهه، ده پاسخ را ارایه مینماید. این مقاله اثبات نموده است که هیچ کدام از دلایل مدعیان شبهه نمیتواند ادعای آنان را ثابت نماید. مقدمه:ادیان الهی از منشأ واحدی سرچشمه گرفته و همین امر موجب میشود که جوهره اصلی ادیان ـ بنابر فرض سلامت از تحریف ـ یکی باشد. در ادیان ابراهیمی وجود پارهای از مشترکات در زمینههای اعتقادی، احکام و معارف، توصیههای اخلاقی، قصص و سرگذشتها، امری انکارناپذیر است و صراحت قرآن به دعوت اهل کتاب به پایبندی به پارهای از اشتراکات انکارناپذیر است. از سوی دیگر قرآن نزول وحی بر پیامبر را بدعت و امری تازه و بیسابقه ندانسته و اشاره دارد که برخی مطالبی که در قرآن است در صحف اولین و کتاب پیشینیان وجود دارد. این دلایل و عوامل باعث شده است تا برخی مستشرقان و قرآنپژوهان بر این باور باشند که قرآن اقتباسی است از ادیان گذشته خصوصاً از کتاب تورات و انجیل و از اینرو برخی مستشرقان سعی در ارایه دلایل و اسنادی نمودهاند که این نوشتار ضمن ارایه نکات مهم این استدلالها به بررسی و نقد آن میپردازد.
آنچه در این نقد حایز اهمیت است تفاوت ماهوی و جوهری آموزههای قرآنی با مطالب تورات و انجیل موجود است که گاه قرآن به صراحت آنها را به چالش و تحدی کشیده و گاه به مذمت کسانی پرداخته است که قرآن را بر ساخته رسول الله و یا اساطیر اولیه و افسانه پیشینیان دانسته است در ابتدا به ذکر دیدگاه چند تن پیرامون اقتباس قرآن پرداخته میشود.
دیدگاه برخی مستشرقان در مورد اقتباس
شماری از کسانی که بر احتمال اقتباس پای فشردهاند:
1ـ «مونتگمری وات /Montgomery watt» ـ مستشرق انگلیسی و استاد زبان عربی در دانشگاه ادینبرگ، او مینویسد: حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تعالیم یهود را خوب میدانسته و از معارف انجیل نیز بهره گرفته است، اما تلاش کرد که بیشترین معارفش را مانند یهود قرار دهد (محمد پیامبر و سیاستمدار/ 15)؛
2ـ «برنارد لوئیس/ Bernard Lewis» مستشرق یهودی که در مورد مصدر و منبع قرآن چنین مینگارد: روشن است که پیامبر اسلام تحت تأثیر عقاید یهود و مسیحیت بوده و افکار توحیدی و وحی گرایی که در قرآن مطرح شده شاهدی برآن است. علاوه براین قرآن داستانهایی را نقل کرده که در تورات و انجیل وجود دارند. طبعاً پیامبر اسلام این داستانها را غیرمستقیم از بازرگانان و مسافرانی آموخته که از یهودیان فراگرفته بودند (الطیباوی، عبداللطیف، المستشرقون الناطقون بالانجلیزیه/ 99).
3ـ «لوت/Loot » اسلامشناس غربی، در مورد حروف مقطعه قرآن چنین مینویسد: به نظر میرسد که پیامبر اسلام در طراحی حروف مقطعه، مدیون یهودیان مدینه بوده است، زیرا وقتی به مدینه هجرت کرد احتمالاً از آنها فرا گرفته و آن را در سورههای مدنی به کار برده است (زقزوق محمود، الاستشراق و الخلیفه/ 84).
نظر این به اصطلاح اسلامشناس، با واقعیت بسیار بیگانه است، چرا که از 29 سورهای که در آغاز آنها حروف مقطعه وجود دارد، 27 سوره مکّی هستند! (جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، 2، 64).
4ـ «ریچارد بل/Richard Bell » که در فعالیتهای علمی خود، کتابی به نام «مقدمه قرآن» دارد مینویسد: قرآن در بخش قصص به عهد قدیم تکیه داشته است. برخی از قصهها مانند قصه عاد و ثمود در مصادر پیشین عربی نیز موجود بوده است، اما بیشترین منابع قصص که محمد از آنها بهره گرفته است مصادر و متون دین یهود و مسیح میباشد. مدت حضور محمد در مدینه، فرصت مناسبی بود که بیش از دوران مکه با کتاب های یهود آشنا شود و با اقلیتهای یهودی گفت و گو کند و بخشی از کتاب های موسی را از آنان دریافت کند (زقزوق، محمود، الاستشراق و الخلیفه/ 84).
5ـ «یوسف حداد/Yusuf Haddad»، این اسقف و کشیش مسیحی که فعالترین مستشرق در زمینه دیدگاه اقتباس قرآن از تورات است، در این زمینه کتابی در سه جلد نگاشته و به گفته خود، مدت بیست سال، کار تحقیقاتی در این باره انجام داده است. وی معتقد است قرآن همان تورات و به تعبیر وی «الکتاب» است که به زبان عربی برگردانیده شده و پیامبر تنها اضافات و اصلاحاتی چند بر آن، انجام داده است، بنابراین قرآن، وحی جدید و کتاب آسمانی جدیدی نیست و بالطبع اسلام هم شریعت جدیدی نمیتواند باشد بلکه ادامه شریعت موسی است. وی که از پیامبر اسلام به احترام یاد میکند همه مسلمانان، مسیحیان و یهودیان را به پذیرش دیدگاه خود فرا میخواند و این نظرگاه را عامل وحدت بین پیروان ادیان ابراهیمی میداند. نویسنده مزبور در جلد دوم کتابش که به «القرآن و الکتاب» موسوم است در فصل یازدهم با عنوان «هل للقرآن من مصادر» (دره حداد، یوسف، القرآن و الکتاب/173ـ 185)، دوازده شاهد قرآنی برای اثبات نظریهاش ذکر میکند. لازم به ذکر است که محققان علوم قرآنی به همه این شبهات پاسخ داده و هیچ کدام را مستند و مستدلّ ندانستهاند (معرفت، محمد هادی، شبهات و ردود حول القرآنالکریم/ باب اول؛ زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن/ 150ـ 164).
طرفداران این احتمال یا شبهه، منحصر در افراد نامبرده نیستند. شماری دیگر از آنان عبارتند از: تسدال، ماسیه، اندریه، لامنز، گلدزیهر ونولدکه. (http://www.maref.ir اسکندرلو، محمد جواد، قرآن و پدیده استشراق در آثار استاد معرفت 03/5/1389).
عمدهترین دلیل برای اثبات این احتمال، شباهت فراوانی است که میان آموزههای این دو کتاب وجود دارد که از نگاه این گروه شباهتی غیرقابل انکار است.
بررسی
برای بررسی و نقد ادعاهای مذکور میبایست به نکات ذیل توجه داشت:
1) برای اثبات این احتمال لازم است نکات سهگانه ذیل اثبات شود:
اول: تقدم زمانی تورات بر قرآن؛ دوم: مشابهت میان آموزههای این دو کتاب؛ سوم: فراهم بودن امکانات و زمینههای انتقال و اقتباس و عملی شدن آن.
مطلب اول غیرقابل انکار و مطلب دوم به طورنسبی و در برخی از آموزهها پذیرفتنی است، اما دلیل مشابهت، اعم از مدعاست، چرا که میتواند معلول وحدت خاستگاه مشترکات این دو کتاب، یعنی «وحی آسمانی»(Divine revelation) باشد، احتمالی که دلایل و شواهد فراوان درون قرآنی و برون قرآنی بر آن دلالت دارد، بنابراین صرف مشابهت میان دو کتاب نمیتواند دلیل اقتباس یکی از دیگری باشد، اما مطلب سوم نیز هیچ گونه دلیل و شاهد تاریخی برای آن ذکر نشده است.
2) تورات و انجیل در عصر ظهور اسلام به عربی ترجمه نشده بود (Encyclopaedia of the Quran, 1.316) و پیامبر اسلام (ص) نیز نه تنها با زبان عبری آشنا نبود بلکه اصولاً خواندن نمیدانست و دیدارهای متعدد و مفصلی هم بین کشیشان مسیحی و خاخامهای یهودی با پیامبر اسلام به ویژه در سیزده سال دوره مکی که 85 سوره از سورههای قرآن در همین دوره سیزده ساله نازل شده است (سیوطی، جلال الدین، الاتقان، 1/ 194)، جهت انتقال معارف عهدین به آن حضرت در هیچ گزارش تاریخی نیامده است.
3) قرآن از اهل کتاب درخواست نمود که کتابهای آسمانی شان را ارایه دهند تا پیامبر اسلام(ص) تحریفهای آنان و انحرافاتشان را که قرآن گزارش داده است را اثبات کند. این درخواست نشانه ناسازگاری قرآن با برخی متون عهدین آن زمان است نه اقتباس از آنها قرآن در این زمینه به صراحت میفرماید:
(قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)؛ «بگو: اگر راست مى گویید (که غیر از این است)، پس تورات را بیاورید و آن را بخوانید [و از آن پیروى کنید] و کسانى که بعد از این بر خدا دروغ ببندند، پس تنها آنان ستمکارند». (آلعمران/ 93ـ94)
(أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُبِینٌ فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)؛ «بلکه آیا دلیل آشکارى براى شماست؟ پس کتابتان را بیاورید اگر راست گویید!» (صافات/ 156ـ157).
4) چگونه قرآن میتواند برگرفته از تورات و انجیل باشد در حالی که آیات فراوانی دال بر تکفیر یهود و توبیخ آنان به شدیدترین وجه ممکن در قرآن وجود دارد، از جمله:
(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا…)؛ «مسلماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده اند، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت…»؛
(یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ)؛ «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مى ورزید، در حالىکه شما (به درستىِ آن) گواهى مى دهید؟!» (آل عمران/ 70)؛
(قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا … وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ…)؛ «بگو: «اى اهل کتاب! آیا جز به این خاطر از ما انتقام مى گیرید که به خدا و آنچه به سوى ما فرود آمده و آنچه پیش (از این) فرو فرستاده شده، ایمان آورده ایم و این که اکثر شما نافرمانید؟!» بگو: «آیا به شما (از کسانى) خبر بدهم که از نظر کیفر، بدتر از این در نزد خدا باشند؟ کسى که خدا او را از رحمت خود دور ساخته و بر او خشم گرفته، و برخى از آنان را میمون و خوک گردانده و معبود (ان طغیانگر و بت ها) را پرستش کرده اند، منزلت آنان بدتر؛ و از راه راست، گمراه ترند.» و هنگامى که نزد شما مى آیند، مى گویند: «ایمان آورده ایم.» و [لى ] به یقین با کفر وارد شدند، و به یقین آنان با آن [کفر] خارج گردیدند؛ و خدا به آنچه همواره پنهان مى کردند، داناتر است. و مى بینى که بسیارى از آنان در گناه و تجاوز و حرام خوارى شان، بر یک دیگر پیشى مى گیرند؛ واقعاً چه بد است آنچه همواره انجام مى دادند! چرا (علماى) ربّانى و دانشمندان (نیکو اثر)، آنان را از سخنان گناه (آلود) شان و حرام خوارى شان منع نمى کنند؟! واقعاً چه بد است، آنچه که همواره با زیرکى انجام مى دادند. و یهودیان گفتند: «دستِ خدا بسته است.»
دست هایشان بسته باد! و به خاطر آنچه که گفتند، از رحمت (الهى) دور شدند! بلکه هر دو دستِ (قدرتِ) او گشاده است؛ هر گونه بخواهد (و شایسته بداند) مصرف مى کند. و [لى ] آنچه از طرف پروردگارت به سوى تو فرود آمده، حتماً بر طغیان و کفر بسیارى از آنان مى افزاید؛ و ما در میان آنان تا روز رستاخیز، دشمنى و کینه افکندیم. هرگاه آتشى براى جنگ برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمین، مى کوشند؛ و خدا، فسادگران را دوست ندارد. و اگر (بر فرض) اهل کتاب ایمان آورده و خود نگه دارى کرده بودند، قطعاً بدى هایشان را از آنان مى زدودیم و حتماً آنان را در بوستان هاى پرنعمت (بهشت) وارد مى ساختیم. و اگر (بر فرض) آنان تورات و انجیل و آنچه را که از جانب پروردگارشان بر آنان فرود آمده، به پا مى داشتند، حتماً از بالاى (سر)شان (نعمت هاى آسمانى) و از زیر پاهایشان (نعمت هاى زمینى، روزى) مى خوردند؛ گروهى از آنان معتدل هستند، و [لى ] بسیارى از آنان بدرفتارى مى کنند.». (مائده/59 ـ 66).
به راستی این آیات، همان مطالبی است که از تورات اقتباس شده است؟
5) برخی از مستشرقینی که معتقدند مصدر و منبع قرآن، تورات و انجیل است، دو نفر را به عنوان واسطههای انتقال آموزههای تورات و انجیل به پیامبر، معرفی میکنند، یکی «بحیرای راهب» و دیگری «ورقة بن نوفل» که در مورد این ادعا نکات زیر قابل ذکر است:
الف) در تاریخ آمده است که پیامبر(ص) در سن نه یا دوازده سالگی به اتفاق عمویش ابوطالب سفری به شام داشت که در بین راه، کاروان آنان در بازاری به نام «بصری» به راهبی به نام بحیرا برخورد کرد، این راهب به ابوطالب گفت: من نشانههای نبوت را در سیمای این کودک میبینیم و تو از او محافظت کن. برخی از مورخین به جای بحیرا نام ورقه را ثبت کردهاند (صحیح بخاری، بدءالوحی، 1/ 7).
به راستی با توجه به کوتاهی این دیدار و کودکی آن حضرت و سخنانی که بین آنها رد و بدل شده است و اینکه اصولاً گوینده سخن بحیرا بوده یا ورقه و این که در این دیدار، پیامبر تنها نبوده و دیگران نیز سخن آن گوینده را شنیدهاند و این که پیامبر و شاهدان این ماجرا تا حدود سی سال بعد اصلاً از محتوای سخنان آن دیدار سخنی نگفتهاند (صبحیالصالح، مباحث فی علومالقرآن/ 44ـ45) و نیز محتوای دعوتش که بسیاری از عقاید اهل کتاب را به نقد و چالش کشیده است، چگونه میتواند منبع و مصدر کتاب آسمانی قرآن باشد؟
ب) اصل دیدار پیامبر با بحیرا راهب مسیحی سوری یکی از قضیههای مشهور اما بیسند است. نه تنها محققان شیعه آن را قبول ندارند بلکه برخی از محققان اهل سنت هم که این داستان در برخی از کتب تاریخی آنان آمده است، منکر اصالت این داستان هستند. دکتر «درّاز» معتقد است، علیرغم تلاشی که برای یافتن سند محکم تاریخی برای این ملاقات انجام داده است، تلاشش بی ثمر بوده است، چنان که یکی از مستشرقان به نام «هوارت» نیز اعلام کرده است که تلاشش در این راستا به جایی نرسیده است (جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن/319؛ زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن/ 148).
ج) دشمنان آن حضرت در میان اهل کتاب و مشرکان که از هر حربهای برای ضربه زدن به پیامبر و قرآن بهره میبردند از این دیدار هیچ سخنی به میان نیاوردهاند. اگر سخنی به میان آمده بود حتماً قرآن عکسالعمل نشان میداد کما اینکه در مورد اتهام مشرکان به پیامبر که احتمالاً برخی از آیات قرآن را از «جبر رومی» غلام «عامربن حضرمی» یا «یسار» که در مکه شمشیر میساختند، فراگرفته است (نصیری، علی، رابطه متقابل کتاب و سنت/48ـ55؛ صبحی الصالح، مباحث فی علوم القرآن/44ـ45)، عکس العمل نشان داده و فرموده است:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ…)؛ «و به یقین مى دانیم که آنان مى گویند: (این قرآن را) تنها بشرى به او مى آموزد. در حالى که زبان کسى که به او نسبت مى دهند مبهم (و غیر عربى) است و این (قرآن به) زبان عربى روشن است. در واقع کسانى که به آیات خدا ایمان نمى آورند، خدا آنان را راهنمایى نمى کند و براى آنان عذاب دردناکى است. تنها کسانى که به آیات خدا ایمان نمى آورند، (به او) دروغ مى بندند و آنان فقط دروغ گویند»، (نحل/103ـ 105).
6) اصول اعتقادی و اخلاقی همه پیامبران کاملاً با یکدیگر مشابه بوده است، چرا که خالق انسان و جهان یکی است، همه پیامبران فرستاده شده از یک خداوند و ماهیت و اصول سعادت و شقاوت آدمی اموری ثابت و غیرقابل تغییرند. با پذیرش این حقیقت اگر مشابه بودن محتوای دعوت یک پیامبر با پیامبر قبلی دلیل اقتباس است بایستی اولین پیامبر را پیامبر واقعی و دیگران از جمله موسی و عیسی را نیز، پیامبر صاحب شریعت ندانیم و این مطلبی نیست که طرفداران این شبهه حاضر به پذیرش آن باشند.
7) اگر قرآن از عهد عتیق اقتباس شده و به گفته «یوسف درّه حداد» برگردان عربی تورات است، پس چرا این ترجمه عربی تورات، خود را وحی مستقل الهی میداند؟:
ـ (وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْماً وَزُوراً وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلاً قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُوراً رَّحِیماً)؛ «و کسانى که کفر ورزیدند گفتند: این [کتاب ] نیست جز دروغى بزرگ که آن را بربافته است و گروهى دیگر او را بر این (کار) یارى داده اند و به یقین (با این سخن) ستم و باطلى را آوردند و گفتند: (این ها) افسانه هاى پیشینیان است در حالى که آنها را نوشته است و آن (افسانه ها)، صبحگاهان و عصرگاهان [و شب هنگام ] بر او دیکته مى شود. بگو: کسى آن (قرآن) را فرو فرستاده که راز [ها] را در آسمان ها و زمین مى داند؛ [چرا] که او بسیار آمرزنده [و] مهرورز است.»، (فرقان/ 4 ـ 6).
ـ (وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ)؛ «و قطعاً، قرآن از نزد فرزانه اى دانا به تو القا مى شود»، (نمل/ 6).
ـ (وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ)؛ «و آنچه از کتاب (قرآن) به سوى تو وحى کردیم فقط حق است، در حالى که مؤیّد (کتاب هاى) پیشین است؛ قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»، (فاطر/ 31).
ـ (فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ وَلاَ بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُکَذِّبِینَ وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِینَ)؛ «و قسم یاد مى کنم به آنچه مى بینید، و آنچه نمى بینید! که قطعاً، آن (قرآن) گفتار فرستاده ارجمندى است؛ و آن گفتار شاعر نیست؛ چه اندک ایمان مى آورید! و گفتار پیش گو نیست، چه اندک متذکّر مى شوید! (این قرآن) فروفرستاده اى از جانب پروردگار جهانیان است. و اگر (بر فرض) برخى سخنان را به ما (به دروغ) نسبت مى داد، حتماً، با دست راست (قدرتمند)، او را گرفتار مى ساختیم، سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مى کردیم، و هیچ یک از شما مانع آن (مجازات) نمى شد. و قطعاً، آن (قرآن، مایه ى) یادآورى براى خودنگه داران است؛ و مسلماً، ما مى دانیم که برخى از شما (آن را) تکذیب مى کنید؛ و قطعاً، آن (مایه) حسرت بر کافران است»، (حاقه/ 38ـ50).
8) علت اشتراک مضامین قرآن با کتب آسمانی پیشین و نه تورات فعلی، این است که از دیدگاه قرآن پیام اصلی همه ادیان یک چیز بیش نیست و آن ایمان به خدا و تسلیم شدن در برابر اوست: (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ)؛ «در حقیقت دین نزد خدا، اسلام است» ، (آلعمران/ 19)؛ (قُلْ مَا کُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ)؛ «بگو: (من) نوآمدى از فرستادگان (خدا) نیستم»، (احقاف/ 9)؛ (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛ «و به یقین، در هر امتى فرستاده اى برانگیختیم (تا بگوید) که خدا را بپرستید؛ و از طغیان گر(ان و بت ها) دورى کنید»، (نحل/ 36)؛ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ)؛ «و پیش از تو هیچ فرستاده اى را نفرستادیم، جز این که به سوى او وحى کردیم که در حقیقت هیچ معبودى جز من نیست؛ پس [مرا] پرستش کنید»، (انبیاء/25)؛ (شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ)؛ «براى شما مقرر کرد از دین، آنچه را که نوح را بدان سفارش کرد و آنچه را به سوى تو وحى کردیم و آنچه را که ابراهیم و موسى و عیسى را بدان سفارش کردیم، که دین را برپا دارید و در آن تفرقه افکنى نکنید»، (شوری/ 13).
9) آنان که قرآن را اقتباس شده از عهد عتیق میدانند، منظورشان کدام کتاب است؟ اگر منظور همان کتابی است که بر موسی نازل شده است که آن کتاب وجود خارجی ندارد تا ادعا کنند قرآن از آن تأثیر پذیرفته است و اگر منظورشان تورات فعلی است که نه نویسندگان آن معلوم و مشخص است و نه اکثر پیروان آن به وحیانی بودن آن اعتقادی دارند (سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، کتاب مقدس/ 56ـ64) و نه از تحریف و افسانههای خیالی و تعارضهای با عقل و علم مصون است (بوکای، موریس، تورات، انجیل، قرآن و علم/ 10) در این صورت چگونه میتواند قرآن با آن معانی والا و مضامین متعالی اش برگرفته از چنین کتابی باشد؟
قرآنی که با علم، قلم، تربیت، تعلیم، خواندن و کرامت آغاز میشود (علق/1ـ5) و در سراسر آیاتش انسان را به دانش، تفکر، تدبر، تعقل، تذکر و تفقه فرا میخواند چگونه میتواند برگرفته از توراتی باشد که در صفحات آغازینش شجره ممنوعه را درخت علم و معرفت میداند؟ (تورات، پیدایش، 2: 16ـ17) قرآنی که روی سخنش با جهانیان است چگونه میتواند از توراتی اقتباس شده باشد که هیچ دغدغهای جز پیروزی و کامیابی بنی اسرائیل ندارد؟ (سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، یهودیت/17 و22). قرآن خود را مهیمن بر کتب آسمانی میداند (مائده/ 48). مهیمن، یعنی محافظ و مراقبی که سلطه و سیطره و اشراف دارد (جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن/ 290) قرآن نه تنها به تورات و انجیل خدمت کرده است که بر یهودیان و مسیحیان عالم منّت دارد. شیخ جعفر کاشف الغطاء معتقد است که: «اگر قرآن نازل نمیشد نامی از یهودیت و مسیحیت بر روی زمین باقی نمیماند». (کشف الغطاء/ 391).
10) پیامبر اسلام که در قرآن به عنوان خاتم پیامبران (احزاب/40)؛ بنده خدا (بقره/23 و…) و صاحب اخلاق عظیم (قلم/ 4)؛ معصوم از گناه و اشتباه (نجم/3 و4) معرفی شده است (علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج2، ص 134)، مدعی و معتقد است که آیات قرآن به وی وحی شده است (کهف/110). آنان که قرآن را اقتباس از کتب پیشین میدانند، در مورد این پیامبر و صداقتش چه نظری دارند؟ یا باید بگویند: وی فردی دروغگوست که مرتکب بزرگترین انتحال (سرقت ادبی) جهان شده است و یا باید بگویند دچار توهم و اشتباه شده است که در هر دو صورت چنین فردی نمیتواند پیامبر خدا باشد.
بنابراین، پیامبری و صداقت با اعتقاد به اقتباس، با یکدیگر قابل جمع نمیباشد. مستشرقانی همچون یوسف درّه حداد بیفایده سالها قلم فرسودهاند، چرا که دروغگو بودن یا دچار توهم شدن پیامبر لازمه اعتقاد به اقتباس است. جای بسی خرسندی است که برخی از مستشرقان به این لازمه منفی پی برده و ساحت این پیامبر الهی را از دروغ مبّرا دانستهاند. شماری از این محققان منصف عبارت است از:
ـ «توماس کارلایل» فیلسوف بزرگ اسکاتلندی (م.1795) که معتقد است: یکی از زشتترین ننگهای تمدن این عصر آن است که نسبت دروغ و فریبکاری به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام داده شد. اکنون وقت آن است که با این سخنان شرمآور، به مبارزه برخیزیم. آیا کسی این تهمت دروغ درباره وی را باور خواهد کرد؟ من ابداً باور نمیکنم، حتی اگر دروغ و فریب در بین همه انسانها چنان رواج یابد که مانند سخن راست، مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا در این صورت، مردم ابله و دیوانه خواهند بود. ای برادران! مگر امکان دارد کسی با دروغ، چنین آیینی استوار در تاریخ بسازد که تاکنون این همه درخشش داشته باشد؟ والله که این سخن دروغی است که مثل دروغهای دیگر در تاریخ مکه، جمعی از کینه توزان یا دنیاپرستان آن را جعل کردند… او رسولی است که از جانب «ابدیت ناشناخته» به پیامبری به سوی ما مبعوث شده است، هر نامی که بر او نهیم… میدانیم که سخن او از انسان دیگری اقتباس نشده بلکه از «هسته مرکزی حقایق عالم» برگرفته است… محمد در دیدگاه من قطرهای از جوهره حقیقت عالم بود. سطح شخصیتی او برتر از آن بود که به خواستهای حقیر و ناچیز چون سلطنت و حکومت و مانند آن بیاندیشید. محمد ستاره و شهاب نورافشانی بود که تمام عالم را روشن کرد (توماس کارلایل، الابطال، ص 53 ـ 58).
ـ «مونتگمری وات» اسلامشناس انگلیسیتباری است که در تخریب شخصیت پیامبر اسلام(ص) تلاش فراوانی داشته و در این جهت مشهور است نیز نتوانسته صداقت آن حضرت را منکر شود. وی مینویسد: در بین شخصیتهای عالم، هیچ کس به اندازه پیامبر اسلام(ص) هدف ناسزاگویی دشمنانش قرار نگرفت، فهم راز این پدیده سخت است. البته دین اسلام در طول قرنها تنها رقیب مسیحیت بود… مسیحیان به وی لقب «ماهوند» یعنی «خدای ظلمت» دادند… . برخی غربیان، نسبت دروغ و فریب به پیامبر اسلام داده و مدعی شدند که وی به رغم آگاهی از عدم نزول وحی بر او، ادعای نزول وحی و نبوت میکند، اما به نظر من اصلاً این دیدگاه مورد پذیرش نیست، دلیل معقول نبودنش آن است که این دیدگاه به هیچ وجه نمیتواند آن همه تحمل مشکلات و محرومیتهای پیامبر در مکه را توجیه و تحلیل کند. علاوه بر این که این دیدگاه هیچ پاسخی برای این سؤال ندارد که چگونه آن همه شخصیتهای بزرگ و هوشمند و تندیسهای اخلاق او را پذیرفتند و مورد احترام همه آنان قرار گرفت… هیچ یک از این پدیده ها قابل تحلیل نیست جز بر مبنای آن که آن حضرت در ادعای نبوت خویش صادق باشد و هرچه از آیات قرآن که ادعای وحیانی بودنش را کرده از سرصدق قرائت کرده است (مونتگمری وات، محمد فی المدینه/493 ـ 495).
ـ نویسندگان کتاب رسمی «تاریخ اسلام» دانشگاه کمبریج پس از نقل رؤیاها و رؤیت و دریافت پیامها توسط آن حضرت مینویسند: نکته مهم آن است که پیغامها محصول ذهن خودآگاه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است. او به این امر یقین داشت که به آسانی میتواند آنچه را که خود میاندیشد از آنچه وحی است بازشناسد.
صداقت او در این اعتقاد را مورخ معاصر باید قبول کند، زیرا تنها همین امر است که پیدایش و گسترش یک دین بزرگ را قابل قبول میسازد ولی مسأله دیگر، یعنی این که آیا پیام از ضمیر ناخودآگاه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) یا از ناخودآگاهی اجتماعی که در وجود او کار میکرد، سرچشمه گرفته است، مسألهای است که از صلاحیت اظهارنظر مورّخ خارج است (http://www.payambarazam.ir/ maghalat/Detail.asp?code=2710 (سایت مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، محمدحسن زمانی، پیامبر رحمت(ص) از نگاه مستشرقان، ص 3ـ5).
نتیجهگیری
مشابهت اجمالی آیات قرآن با آموزههای کتاب مقدس که عمدهترین دلیل مدعیان اقتباس قرآن از آن کتاب است اعم از مدعاست، چرا که این مشابهت میتواند به دلیل وحدت خاستگاه مشترکات این دو کتاب، یعنی وحی آسمانی باشد. این مشابهت نیز میتواند دلیل محکمی باشد بر این که مشترکات تورات با قرآن، از تحریف مصون مانده است چرا که تنها کتاب آسمانی تحریف نشده، قرآن است (لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ)، (فصلت/ 42).
مقاله بررسی اقتباس قرآن از تورات، نویسنده: حجتالاسلام دکتر علی نصیریو حجتالاسلام محمد حسین مدبر، مجله تخصصی قرآن پژوهی خاورشناسان – شماره 10 ، قابل مشاهده در پایگاه تحقیقاتی القرآن:
http://www.quranstudies.ir/content/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA
آنچه در این نقد حایز اهمیت است تفاوت ماهوی و جوهری آموزههای قرآنی با مطالب تورات و انجیل موجود است که گاه قرآن به صراحت آنها را به چالش و تحدی کشیده و گاه به مذمت کسانی پرداخته است که قرآن را بر ساخته رسول الله و یا اساطیر اولیه و افسانه پیشینیان دانسته است در ابتدا به ذکر دیدگاه چند تن پیرامون اقتباس قرآن پرداخته میشود.
دیدگاه برخی مستشرقان در مورد اقتباس
شماری از کسانی که بر احتمال اقتباس پای فشردهاند:
1ـ «مونتگمری وات /Montgomery watt» ـ مستشرق انگلیسی و استاد زبان عربی در دانشگاه ادینبرگ، او مینویسد: حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تعالیم یهود را خوب میدانسته و از معارف انجیل نیز بهره گرفته است، اما تلاش کرد که بیشترین معارفش را مانند یهود قرار دهد (محمد پیامبر و سیاستمدار/ 15)؛
2ـ «برنارد لوئیس/ Bernard Lewis» مستشرق یهودی که در مورد مصدر و منبع قرآن چنین مینگارد: روشن است که پیامبر اسلام تحت تأثیر عقاید یهود و مسیحیت بوده و افکار توحیدی و وحی گرایی که در قرآن مطرح شده شاهدی برآن است. علاوه براین قرآن داستانهایی را نقل کرده که در تورات و انجیل وجود دارند. طبعاً پیامبر اسلام این داستانها را غیرمستقیم از بازرگانان و مسافرانی آموخته که از یهودیان فراگرفته بودند (الطیباوی، عبداللطیف، المستشرقون الناطقون بالانجلیزیه/ 99).
3ـ «لوت/Loot » اسلامشناس غربی، در مورد حروف مقطعه قرآن چنین مینویسد: به نظر میرسد که پیامبر اسلام در طراحی حروف مقطعه، مدیون یهودیان مدینه بوده است، زیرا وقتی به مدینه هجرت کرد احتمالاً از آنها فرا گرفته و آن را در سورههای مدنی به کار برده است (زقزوق محمود، الاستشراق و الخلیفه/ 84).
نظر این به اصطلاح اسلامشناس، با واقعیت بسیار بیگانه است، چرا که از 29 سورهای که در آغاز آنها حروف مقطعه وجود دارد، 27 سوره مکّی هستند! (جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، 2، 64).
4ـ «ریچارد بل/Richard Bell » که در فعالیتهای علمی خود، کتابی به نام «مقدمه قرآن» دارد مینویسد: قرآن در بخش قصص به عهد قدیم تکیه داشته است. برخی از قصهها مانند قصه عاد و ثمود در مصادر پیشین عربی نیز موجود بوده است، اما بیشترین منابع قصص که محمد از آنها بهره گرفته است مصادر و متون دین یهود و مسیح میباشد. مدت حضور محمد در مدینه، فرصت مناسبی بود که بیش از دوران مکه با کتاب های یهود آشنا شود و با اقلیتهای یهودی گفت و گو کند و بخشی از کتاب های موسی را از آنان دریافت کند (زقزوق، محمود، الاستشراق و الخلیفه/ 84).
5ـ «یوسف حداد/Yusuf Haddad»، این اسقف و کشیش مسیحی که فعالترین مستشرق در زمینه دیدگاه اقتباس قرآن از تورات است، در این زمینه کتابی در سه جلد نگاشته و به گفته خود، مدت بیست سال، کار تحقیقاتی در این باره انجام داده است. وی معتقد است قرآن همان تورات و به تعبیر وی «الکتاب» است که به زبان عربی برگردانیده شده و پیامبر تنها اضافات و اصلاحاتی چند بر آن، انجام داده است، بنابراین قرآن، وحی جدید و کتاب آسمانی جدیدی نیست و بالطبع اسلام هم شریعت جدیدی نمیتواند باشد بلکه ادامه شریعت موسی است. وی که از پیامبر اسلام به احترام یاد میکند همه مسلمانان، مسیحیان و یهودیان را به پذیرش دیدگاه خود فرا میخواند و این نظرگاه را عامل وحدت بین پیروان ادیان ابراهیمی میداند. نویسنده مزبور در جلد دوم کتابش که به «القرآن و الکتاب» موسوم است در فصل یازدهم با عنوان «هل للقرآن من مصادر» (دره حداد، یوسف، القرآن و الکتاب/173ـ 185)، دوازده شاهد قرآنی برای اثبات نظریهاش ذکر میکند. لازم به ذکر است که محققان علوم قرآنی به همه این شبهات پاسخ داده و هیچ کدام را مستند و مستدلّ ندانستهاند (معرفت، محمد هادی، شبهات و ردود حول القرآنالکریم/ باب اول؛ زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن/ 150ـ 164).
طرفداران این احتمال یا شبهه، منحصر در افراد نامبرده نیستند. شماری دیگر از آنان عبارتند از: تسدال، ماسیه، اندریه، لامنز، گلدزیهر ونولدکه. (http://www.maref.ir اسکندرلو، محمد جواد، قرآن و پدیده استشراق در آثار استاد معرفت 03/5/1389).
عمدهترین دلیل برای اثبات این احتمال، شباهت فراوانی است که میان آموزههای این دو کتاب وجود دارد که از نگاه این گروه شباهتی غیرقابل انکار است.
بررسی
برای بررسی و نقد ادعاهای مذکور میبایست به نکات ذیل توجه داشت:
1) برای اثبات این احتمال لازم است نکات سهگانه ذیل اثبات شود:
اول: تقدم زمانی تورات بر قرآن؛ دوم: مشابهت میان آموزههای این دو کتاب؛ سوم: فراهم بودن امکانات و زمینههای انتقال و اقتباس و عملی شدن آن.
مطلب اول غیرقابل انکار و مطلب دوم به طورنسبی و در برخی از آموزهها پذیرفتنی است، اما دلیل مشابهت، اعم از مدعاست، چرا که میتواند معلول وحدت خاستگاه مشترکات این دو کتاب، یعنی «وحی آسمانی»(Divine revelation) باشد، احتمالی که دلایل و شواهد فراوان درون قرآنی و برون قرآنی بر آن دلالت دارد، بنابراین صرف مشابهت میان دو کتاب نمیتواند دلیل اقتباس یکی از دیگری باشد، اما مطلب سوم نیز هیچ گونه دلیل و شاهد تاریخی برای آن ذکر نشده است.
2) تورات و انجیل در عصر ظهور اسلام به عربی ترجمه نشده بود (Encyclopaedia of the Quran, 1.316) و پیامبر اسلام (ص) نیز نه تنها با زبان عبری آشنا نبود بلکه اصولاً خواندن نمیدانست و دیدارهای متعدد و مفصلی هم بین کشیشان مسیحی و خاخامهای یهودی با پیامبر اسلام به ویژه در سیزده سال دوره مکی که 85 سوره از سورههای قرآن در همین دوره سیزده ساله نازل شده است (سیوطی، جلال الدین، الاتقان، 1/ 194)، جهت انتقال معارف عهدین به آن حضرت در هیچ گزارش تاریخی نیامده است.
3) قرآن از اهل کتاب درخواست نمود که کتابهای آسمانی شان را ارایه دهند تا پیامبر اسلام(ص) تحریفهای آنان و انحرافاتشان را که قرآن گزارش داده است را اثبات کند. این درخواست نشانه ناسازگاری قرآن با برخی متون عهدین آن زمان است نه اقتباس از آنها قرآن در این زمینه به صراحت میفرماید:
(قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)؛ «بگو: اگر راست مى گویید (که غیر از این است)، پس تورات را بیاورید و آن را بخوانید [و از آن پیروى کنید] و کسانى که بعد از این بر خدا دروغ ببندند، پس تنها آنان ستمکارند». (آلعمران/ 93ـ94)
(أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُبِینٌ فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)؛ «بلکه آیا دلیل آشکارى براى شماست؟ پس کتابتان را بیاورید اگر راست گویید!» (صافات/ 156ـ157).
4) چگونه قرآن میتواند برگرفته از تورات و انجیل باشد در حالی که آیات فراوانی دال بر تکفیر یهود و توبیخ آنان به شدیدترین وجه ممکن در قرآن وجود دارد، از جمله:
(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا…)؛ «مسلماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده اند، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت…»؛
(یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ)؛ «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مى ورزید، در حالىکه شما (به درستىِ آن) گواهى مى دهید؟!» (آل عمران/ 70)؛
(قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا … وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ…)؛ «بگو: «اى اهل کتاب! آیا جز به این خاطر از ما انتقام مى گیرید که به خدا و آنچه به سوى ما فرود آمده و آنچه پیش (از این) فرو فرستاده شده، ایمان آورده ایم و این که اکثر شما نافرمانید؟!» بگو: «آیا به شما (از کسانى) خبر بدهم که از نظر کیفر، بدتر از این در نزد خدا باشند؟ کسى که خدا او را از رحمت خود دور ساخته و بر او خشم گرفته، و برخى از آنان را میمون و خوک گردانده و معبود (ان طغیانگر و بت ها) را پرستش کرده اند، منزلت آنان بدتر؛ و از راه راست، گمراه ترند.» و هنگامى که نزد شما مى آیند، مى گویند: «ایمان آورده ایم.» و [لى ] به یقین با کفر وارد شدند، و به یقین آنان با آن [کفر] خارج گردیدند؛ و خدا به آنچه همواره پنهان مى کردند، داناتر است. و مى بینى که بسیارى از آنان در گناه و تجاوز و حرام خوارى شان، بر یک دیگر پیشى مى گیرند؛ واقعاً چه بد است آنچه همواره انجام مى دادند! چرا (علماى) ربّانى و دانشمندان (نیکو اثر)، آنان را از سخنان گناه (آلود) شان و حرام خوارى شان منع نمى کنند؟! واقعاً چه بد است، آنچه که همواره با زیرکى انجام مى دادند. و یهودیان گفتند: «دستِ خدا بسته است.»
دست هایشان بسته باد! و به خاطر آنچه که گفتند، از رحمت (الهى) دور شدند! بلکه هر دو دستِ (قدرتِ) او گشاده است؛ هر گونه بخواهد (و شایسته بداند) مصرف مى کند. و [لى ] آنچه از طرف پروردگارت به سوى تو فرود آمده، حتماً بر طغیان و کفر بسیارى از آنان مى افزاید؛ و ما در میان آنان تا روز رستاخیز، دشمنى و کینه افکندیم. هرگاه آتشى براى جنگ برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمین، مى کوشند؛ و خدا، فسادگران را دوست ندارد. و اگر (بر فرض) اهل کتاب ایمان آورده و خود نگه دارى کرده بودند، قطعاً بدى هایشان را از آنان مى زدودیم و حتماً آنان را در بوستان هاى پرنعمت (بهشت) وارد مى ساختیم. و اگر (بر فرض) آنان تورات و انجیل و آنچه را که از جانب پروردگارشان بر آنان فرود آمده، به پا مى داشتند، حتماً از بالاى (سر)شان (نعمت هاى آسمانى) و از زیر پاهایشان (نعمت هاى زمینى، روزى) مى خوردند؛ گروهى از آنان معتدل هستند، و [لى ] بسیارى از آنان بدرفتارى مى کنند.». (مائده/59 ـ 66).
به راستی این آیات، همان مطالبی است که از تورات اقتباس شده است؟
5) برخی از مستشرقینی که معتقدند مصدر و منبع قرآن، تورات و انجیل است، دو نفر را به عنوان واسطههای انتقال آموزههای تورات و انجیل به پیامبر، معرفی میکنند، یکی «بحیرای راهب» و دیگری «ورقة بن نوفل» که در مورد این ادعا نکات زیر قابل ذکر است:
الف) در تاریخ آمده است که پیامبر(ص) در سن نه یا دوازده سالگی به اتفاق عمویش ابوطالب سفری به شام داشت که در بین راه، کاروان آنان در بازاری به نام «بصری» به راهبی به نام بحیرا برخورد کرد، این راهب به ابوطالب گفت: من نشانههای نبوت را در سیمای این کودک میبینیم و تو از او محافظت کن. برخی از مورخین به جای بحیرا نام ورقه را ثبت کردهاند (صحیح بخاری، بدءالوحی، 1/ 7).
به راستی با توجه به کوتاهی این دیدار و کودکی آن حضرت و سخنانی که بین آنها رد و بدل شده است و اینکه اصولاً گوینده سخن بحیرا بوده یا ورقه و این که در این دیدار، پیامبر تنها نبوده و دیگران نیز سخن آن گوینده را شنیدهاند و این که پیامبر و شاهدان این ماجرا تا حدود سی سال بعد اصلاً از محتوای سخنان آن دیدار سخنی نگفتهاند (صبحیالصالح، مباحث فی علومالقرآن/ 44ـ45) و نیز محتوای دعوتش که بسیاری از عقاید اهل کتاب را به نقد و چالش کشیده است، چگونه میتواند منبع و مصدر کتاب آسمانی قرآن باشد؟
ب) اصل دیدار پیامبر با بحیرا راهب مسیحی سوری یکی از قضیههای مشهور اما بیسند است. نه تنها محققان شیعه آن را قبول ندارند بلکه برخی از محققان اهل سنت هم که این داستان در برخی از کتب تاریخی آنان آمده است، منکر اصالت این داستان هستند. دکتر «درّاز» معتقد است، علیرغم تلاشی که برای یافتن سند محکم تاریخی برای این ملاقات انجام داده است، تلاشش بی ثمر بوده است، چنان که یکی از مستشرقان به نام «هوارت» نیز اعلام کرده است که تلاشش در این راستا به جایی نرسیده است (جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن/319؛ زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن/ 148).
ج) دشمنان آن حضرت در میان اهل کتاب و مشرکان که از هر حربهای برای ضربه زدن به پیامبر و قرآن بهره میبردند از این دیدار هیچ سخنی به میان نیاوردهاند. اگر سخنی به میان آمده بود حتماً قرآن عکسالعمل نشان میداد کما اینکه در مورد اتهام مشرکان به پیامبر که احتمالاً برخی از آیات قرآن را از «جبر رومی» غلام «عامربن حضرمی» یا «یسار» که در مکه شمشیر میساختند، فراگرفته است (نصیری، علی، رابطه متقابل کتاب و سنت/48ـ55؛ صبحی الصالح، مباحث فی علوم القرآن/44ـ45)، عکس العمل نشان داده و فرموده است:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ…)؛ «و به یقین مى دانیم که آنان مى گویند: (این قرآن را) تنها بشرى به او مى آموزد. در حالى که زبان کسى که به او نسبت مى دهند مبهم (و غیر عربى) است و این (قرآن به) زبان عربى روشن است. در واقع کسانى که به آیات خدا ایمان نمى آورند، خدا آنان را راهنمایى نمى کند و براى آنان عذاب دردناکى است. تنها کسانى که به آیات خدا ایمان نمى آورند، (به او) دروغ مى بندند و آنان فقط دروغ گویند»، (نحل/103ـ 105).
6) اصول اعتقادی و اخلاقی همه پیامبران کاملاً با یکدیگر مشابه بوده است، چرا که خالق انسان و جهان یکی است، همه پیامبران فرستاده شده از یک خداوند و ماهیت و اصول سعادت و شقاوت آدمی اموری ثابت و غیرقابل تغییرند. با پذیرش این حقیقت اگر مشابه بودن محتوای دعوت یک پیامبر با پیامبر قبلی دلیل اقتباس است بایستی اولین پیامبر را پیامبر واقعی و دیگران از جمله موسی و عیسی را نیز، پیامبر صاحب شریعت ندانیم و این مطلبی نیست که طرفداران این شبهه حاضر به پذیرش آن باشند.
7) اگر قرآن از عهد عتیق اقتباس شده و به گفته «یوسف درّه حداد» برگردان عربی تورات است، پس چرا این ترجمه عربی تورات، خود را وحی مستقل الهی میداند؟:
ـ (وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْماً وَزُوراً وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلاً قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُوراً رَّحِیماً)؛ «و کسانى که کفر ورزیدند گفتند: این [کتاب ] نیست جز دروغى بزرگ که آن را بربافته است و گروهى دیگر او را بر این (کار) یارى داده اند و به یقین (با این سخن) ستم و باطلى را آوردند و گفتند: (این ها) افسانه هاى پیشینیان است در حالى که آنها را نوشته است و آن (افسانه ها)، صبحگاهان و عصرگاهان [و شب هنگام ] بر او دیکته مى شود. بگو: کسى آن (قرآن) را فرو فرستاده که راز [ها] را در آسمان ها و زمین مى داند؛ [چرا] که او بسیار آمرزنده [و] مهرورز است.»، (فرقان/ 4 ـ 6).
ـ (وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ)؛ «و قطعاً، قرآن از نزد فرزانه اى دانا به تو القا مى شود»، (نمل/ 6).
ـ (وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ)؛ «و آنچه از کتاب (قرآن) به سوى تو وحى کردیم فقط حق است، در حالى که مؤیّد (کتاب هاى) پیشین است؛ قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»، (فاطر/ 31).
ـ (فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ وَلاَ بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُکَذِّبِینَ وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِینَ)؛ «و قسم یاد مى کنم به آنچه مى بینید، و آنچه نمى بینید! که قطعاً، آن (قرآن) گفتار فرستاده ارجمندى است؛ و آن گفتار شاعر نیست؛ چه اندک ایمان مى آورید! و گفتار پیش گو نیست، چه اندک متذکّر مى شوید! (این قرآن) فروفرستاده اى از جانب پروردگار جهانیان است. و اگر (بر فرض) برخى سخنان را به ما (به دروغ) نسبت مى داد، حتماً، با دست راست (قدرتمند)، او را گرفتار مى ساختیم، سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مى کردیم، و هیچ یک از شما مانع آن (مجازات) نمى شد. و قطعاً، آن (قرآن، مایه ى) یادآورى براى خودنگه داران است؛ و مسلماً، ما مى دانیم که برخى از شما (آن را) تکذیب مى کنید؛ و قطعاً، آن (مایه) حسرت بر کافران است»، (حاقه/ 38ـ50).
8) علت اشتراک مضامین قرآن با کتب آسمانی پیشین و نه تورات فعلی، این است که از دیدگاه قرآن پیام اصلی همه ادیان یک چیز بیش نیست و آن ایمان به خدا و تسلیم شدن در برابر اوست: (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ)؛ «در حقیقت دین نزد خدا، اسلام است» ، (آلعمران/ 19)؛ (قُلْ مَا کُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ)؛ «بگو: (من) نوآمدى از فرستادگان (خدا) نیستم»، (احقاف/ 9)؛ (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛ «و به یقین، در هر امتى فرستاده اى برانگیختیم (تا بگوید) که خدا را بپرستید؛ و از طغیان گر(ان و بت ها) دورى کنید»، (نحل/ 36)؛ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ)؛ «و پیش از تو هیچ فرستاده اى را نفرستادیم، جز این که به سوى او وحى کردیم که در حقیقت هیچ معبودى جز من نیست؛ پس [مرا] پرستش کنید»، (انبیاء/25)؛ (شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ)؛ «براى شما مقرر کرد از دین، آنچه را که نوح را بدان سفارش کرد و آنچه را به سوى تو وحى کردیم و آنچه را که ابراهیم و موسى و عیسى را بدان سفارش کردیم، که دین را برپا دارید و در آن تفرقه افکنى نکنید»، (شوری/ 13).
9) آنان که قرآن را اقتباس شده از عهد عتیق میدانند، منظورشان کدام کتاب است؟ اگر منظور همان کتابی است که بر موسی نازل شده است که آن کتاب وجود خارجی ندارد تا ادعا کنند قرآن از آن تأثیر پذیرفته است و اگر منظورشان تورات فعلی است که نه نویسندگان آن معلوم و مشخص است و نه اکثر پیروان آن به وحیانی بودن آن اعتقادی دارند (سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، کتاب مقدس/ 56ـ64) و نه از تحریف و افسانههای خیالی و تعارضهای با عقل و علم مصون است (بوکای، موریس، تورات، انجیل، قرآن و علم/ 10) در این صورت چگونه میتواند قرآن با آن معانی والا و مضامین متعالی اش برگرفته از چنین کتابی باشد؟
قرآنی که با علم، قلم، تربیت، تعلیم، خواندن و کرامت آغاز میشود (علق/1ـ5) و در سراسر آیاتش انسان را به دانش، تفکر، تدبر، تعقل، تذکر و تفقه فرا میخواند چگونه میتواند برگرفته از توراتی باشد که در صفحات آغازینش شجره ممنوعه را درخت علم و معرفت میداند؟ (تورات، پیدایش، 2: 16ـ17) قرآنی که روی سخنش با جهانیان است چگونه میتواند از توراتی اقتباس شده باشد که هیچ دغدغهای جز پیروزی و کامیابی بنی اسرائیل ندارد؟ (سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، یهودیت/17 و22). قرآن خود را مهیمن بر کتب آسمانی میداند (مائده/ 48). مهیمن، یعنی محافظ و مراقبی که سلطه و سیطره و اشراف دارد (جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن/ 290) قرآن نه تنها به تورات و انجیل خدمت کرده است که بر یهودیان و مسیحیان عالم منّت دارد. شیخ جعفر کاشف الغطاء معتقد است که: «اگر قرآن نازل نمیشد نامی از یهودیت و مسیحیت بر روی زمین باقی نمیماند». (کشف الغطاء/ 391).
10) پیامبر اسلام که در قرآن به عنوان خاتم پیامبران (احزاب/40)؛ بنده خدا (بقره/23 و…) و صاحب اخلاق عظیم (قلم/ 4)؛ معصوم از گناه و اشتباه (نجم/3 و4) معرفی شده است (علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج2، ص 134)، مدعی و معتقد است که آیات قرآن به وی وحی شده است (کهف/110). آنان که قرآن را اقتباس از کتب پیشین میدانند، در مورد این پیامبر و صداقتش چه نظری دارند؟ یا باید بگویند: وی فردی دروغگوست که مرتکب بزرگترین انتحال (سرقت ادبی) جهان شده است و یا باید بگویند دچار توهم و اشتباه شده است که در هر دو صورت چنین فردی نمیتواند پیامبر خدا باشد.
بنابراین، پیامبری و صداقت با اعتقاد به اقتباس، با یکدیگر قابل جمع نمیباشد. مستشرقانی همچون یوسف درّه حداد بیفایده سالها قلم فرسودهاند، چرا که دروغگو بودن یا دچار توهم شدن پیامبر لازمه اعتقاد به اقتباس است. جای بسی خرسندی است که برخی از مستشرقان به این لازمه منفی پی برده و ساحت این پیامبر الهی را از دروغ مبّرا دانستهاند. شماری از این محققان منصف عبارت است از:
ـ «توماس کارلایل» فیلسوف بزرگ اسکاتلندی (م.1795) که معتقد است: یکی از زشتترین ننگهای تمدن این عصر آن است که نسبت دروغ و فریبکاری به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام داده شد. اکنون وقت آن است که با این سخنان شرمآور، به مبارزه برخیزیم. آیا کسی این تهمت دروغ درباره وی را باور خواهد کرد؟ من ابداً باور نمیکنم، حتی اگر دروغ و فریب در بین همه انسانها چنان رواج یابد که مانند سخن راست، مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا در این صورت، مردم ابله و دیوانه خواهند بود. ای برادران! مگر امکان دارد کسی با دروغ، چنین آیینی استوار در تاریخ بسازد که تاکنون این همه درخشش داشته باشد؟ والله که این سخن دروغی است که مثل دروغهای دیگر در تاریخ مکه، جمعی از کینه توزان یا دنیاپرستان آن را جعل کردند… او رسولی است که از جانب «ابدیت ناشناخته» به پیامبری به سوی ما مبعوث شده است، هر نامی که بر او نهیم… میدانیم که سخن او از انسان دیگری اقتباس نشده بلکه از «هسته مرکزی حقایق عالم» برگرفته است… محمد در دیدگاه من قطرهای از جوهره حقیقت عالم بود. سطح شخصیتی او برتر از آن بود که به خواستهای حقیر و ناچیز چون سلطنت و حکومت و مانند آن بیاندیشید. محمد ستاره و شهاب نورافشانی بود که تمام عالم را روشن کرد (توماس کارلایل، الابطال، ص 53 ـ 58).
ـ «مونتگمری وات» اسلامشناس انگلیسیتباری است که در تخریب شخصیت پیامبر اسلام(ص) تلاش فراوانی داشته و در این جهت مشهور است نیز نتوانسته صداقت آن حضرت را منکر شود. وی مینویسد: در بین شخصیتهای عالم، هیچ کس به اندازه پیامبر اسلام(ص) هدف ناسزاگویی دشمنانش قرار نگرفت، فهم راز این پدیده سخت است. البته دین اسلام در طول قرنها تنها رقیب مسیحیت بود… مسیحیان به وی لقب «ماهوند» یعنی «خدای ظلمت» دادند… . برخی غربیان، نسبت دروغ و فریب به پیامبر اسلام داده و مدعی شدند که وی به رغم آگاهی از عدم نزول وحی بر او، ادعای نزول وحی و نبوت میکند، اما به نظر من اصلاً این دیدگاه مورد پذیرش نیست، دلیل معقول نبودنش آن است که این دیدگاه به هیچ وجه نمیتواند آن همه تحمل مشکلات و محرومیتهای پیامبر در مکه را توجیه و تحلیل کند. علاوه بر این که این دیدگاه هیچ پاسخی برای این سؤال ندارد که چگونه آن همه شخصیتهای بزرگ و هوشمند و تندیسهای اخلاق او را پذیرفتند و مورد احترام همه آنان قرار گرفت… هیچ یک از این پدیده ها قابل تحلیل نیست جز بر مبنای آن که آن حضرت در ادعای نبوت خویش صادق باشد و هرچه از آیات قرآن که ادعای وحیانی بودنش را کرده از سرصدق قرائت کرده است (مونتگمری وات، محمد فی المدینه/493 ـ 495).
ـ نویسندگان کتاب رسمی «تاریخ اسلام» دانشگاه کمبریج پس از نقل رؤیاها و رؤیت و دریافت پیامها توسط آن حضرت مینویسند: نکته مهم آن است که پیغامها محصول ذهن خودآگاه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است. او به این امر یقین داشت که به آسانی میتواند آنچه را که خود میاندیشد از آنچه وحی است بازشناسد.
صداقت او در این اعتقاد را مورخ معاصر باید قبول کند، زیرا تنها همین امر است که پیدایش و گسترش یک دین بزرگ را قابل قبول میسازد ولی مسأله دیگر، یعنی این که آیا پیام از ضمیر ناخودآگاه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) یا از ناخودآگاهی اجتماعی که در وجود او کار میکرد، سرچشمه گرفته است، مسألهای است که از صلاحیت اظهارنظر مورّخ خارج است (http://www.payambarazam.ir/ maghalat/Detail.asp?code=2710 (سایت مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، محمدحسن زمانی، پیامبر رحمت(ص) از نگاه مستشرقان، ص 3ـ5).
نتیجهگیری
مشابهت اجمالی آیات قرآن با آموزههای کتاب مقدس که عمدهترین دلیل مدعیان اقتباس قرآن از آن کتاب است اعم از مدعاست، چرا که این مشابهت میتواند به دلیل وحدت خاستگاه مشترکات این دو کتاب، یعنی وحی آسمانی باشد. این مشابهت نیز میتواند دلیل محکمی باشد بر این که مشترکات تورات با قرآن، از تحریف مصون مانده است چرا که تنها کتاب آسمانی تحریف نشده، قرآن است (لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ)، (فصلت/ 42).
مقاله بررسی اقتباس قرآن از تورات، نویسنده: حجتالاسلام دکتر علی نصیریو حجتالاسلام محمد حسین مدبر، مجله تخصصی قرآن پژوهی خاورشناسان – شماره 10 ، قابل مشاهده در پایگاه تحقیقاتی القرآن:
http://www.quranstudies.ir/content/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA