۱۳۹۴/۰۸/۲۷
–
۷۲۰ بازدید
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، واژه «مشرک» اصطلاحی دینی ، کلامی و اعتقادی است و در اصطلاح قرآنی به شخصی اطلاق میگردد که برای شخصی یا شیئی وجودی مستقل و مؤثر، در عرض خداوند قائل باشد و در اعمال خود سهم و نصیبی برای غیر خدا قائل شود.
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، واژه «مشرک» اصطلاحی دینی ، کلامی و اعتقادی است و در اصطلاح قرآنی به شخصی اطلاق میگردد که برای شخصی یا شیئی وجودی مستقل و مؤثر، در عرض خداوند قائل باشد و در اعمال خود سهم و نصیبی برای غیر خدا قائل شود. (مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۶، ص 50) بر این اساس شاخصه مشرک بودن یا نبودن افراد ، پذیرش یا رد انقلاب اسلامی نمی باشد تا اینکه فردی را به صرف اینکه ضد انقلاب می باشد مشرک بدانیم ، البته ممکن است برخی به استناد برخی روایات همچون مقبوله عمر بن حنظله ، ضد انقلاب را که طبیعتا رای و نظر ولی فقیه را قبول نمی کند مشرک بدانند چنانکه به عنوان مثال آیت الله مصباح یزدی در سخنرانی خویش چنین می گویند :« طبق نظر بزرگان فقها، مشروعیت ولی فقیه از خداست، چون بهعنوان نایب امام حکومت میکند و خداوند، پیامبر و امامان این مطلب را فرمودهاند؛ پس برای اینکه در اجرای حکومت، ولی فقیه مشروعیت حکومت خود را از خدا میگیرد، وقتی حکمی بر طبق احکام الهی صادر شد، هیچ کس حق مخالفت ندارد و مخالفت با او به معنای شرک به خداست. » ایشان در همایش «زلال ولایت» در مشهد مقدس نیز با اشاره به بعضی از روایتها در خصوص لزوم تبعیت از ولی فقیه در صحبت مشابهی چنین اظهار نظر نموده اند : «مسلماً به غیر از پیامبر(ص) و ائمه(ع)، کسی معصوم نیست و هر کس که در جایگاه ولی فقیه قرار گیرد، احتمال صدور خطا از او وجود دارد، ولی این احتمال بهانه خوبی برای مخالفت با او نیست، زیرا بر اساس روایات، مخالفت با ولی فقیه جامعالشرایط مخالفت با اهلبیت(ع) است و مخالفت با اهلبیت(ع) در حد شرک معرفی شده است.»(نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی) چنین دیدگاهی مستند به حدیثی از امام صادق در وسایل الشیعه ج 18ص98 و اصول کافی ج1 ص67 می باشد که متن آن چنین می باشد : «من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکماً علیکم، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخف بحکمنا و علینا رد و الرادّ علینا کالراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله» بر طبق این روایت امام صادق علیه السلام شیعیان را به مراجعه به فقها فرا می خواند و از آنان می خواهد تا حاکمیت فقیه و رای و نظر او را بپذیرند آنگاه ادامه می دهد که اگر کسی حکم حاکم (ولی فقیه) را خوار شمرده و آن را قبول نکند گویی حکم امام معصوم را رد کرده و کسی که حکم امام معصوم را رد کند حکم الهی را رد کرده که رد حکم الهی در حد شرک می باشد به عبارتی بهتر طبق این روایت معیار اساسی برای شرک یا عدم شرک تبعیت یا عدم تبعیت از ولی فقیه دانسته شده است ، با تمام این احوال ، آنچه مسلم است و همانگونه که اشاره خواهد شد آیت الله مصباح یزدی نیز بدان تصریح دارند مقصود از شرک در این روایت ، شرک اصطلاحی که باعث خروج از دین می گردد نمی باشد ، توضیح اینکه شرک مفهومی است که معانی ، تقسیمات و کاربردهای متفاوت دارد از جمله شرک در ادبیات دینی به دو گونه تقسیم میشود : شرک جلی و شرک خفی که اولی همان شریک قائل شدن برای خداوند در خالقیت یا ربوبیت و … می باشد که این مساله باعث کفر فرد و خروج از دین می شود اما مراتب پایین تری از شرک وجود دارد که به صورت طیف بندی شده وجود پیدا می کند اما موجب خروج فرد از دین نمی شود مثال بارز این نوع شرک ریا کردن در عبادت می باشد که فرد ریاکار با وجود اینکه مسلمان می باشد اما از آنجایی که به هنگام به جای آوردن عبادت به جای توجه خالصانه به خدا و انجام آن فقط برای خداوند متعال خود نمایی و جلب توجه دیگران را در نظر می گیرد لذا عمل او شرک آمیز تلقی می گردد و به تناسب میزان عدم خلوص عمل از پاداش عملش کم خواهد شد یا مجازات خواهد دید . مساله عدم اعتقاد به ولایت فقیه نیز چنین داستانی دارد و در آن همانگونه که آیت الله مصباح یزدی نیز در همین سخنرانی تاکید کرده اند با وجود اینکه از دیدگاه اسلامی تنها منبع مشروعیت خداوند متعال مطرح شده است کسی که ولایت فقیه را قبول نمی کند در واقع منبع مشروعیتی غیر از خداوند متعال را با خداوند شریک دانسته و در نتیجه به گناهی آلوده شده است که مجازات آن در حد مجازات شرک می باشد اما با این وجود این نوع از شرک به دلیل اینکه از دائره شرک جلی خارج می باشد لذا فرد همچنان مسلمان می باشد چنانکه خود آیت الله مصباح یزدی نیز در کتاب نظریه سیاسی اسلام در تایید سخن ما اشاراتی داشته اند از جمله در صفحه 115 کتاب پس از بیان روایت مذکور چنین می گویند : « بر اساس روایت فوق اگر فقیه جامع الشرایطی متصدی تشکیل حکومت و یا انجام امور حکومتی شد کسی که با او مخالفت کند و سخن و فرمان او را رد کند مثل این است که با امامان معصوم مخالفت کرده باشد و مخالفت با آنها در حکم و در حد شرک به خداوند است . البته این شرک از قبیل شرک در ربوبیت تکوینی نیست بلکه شرک در ربوبیت تشریعی است » حال با توجه به آنچه گفته شد وقتی عدم پذیرش اصل ولایت فقیه که مستندات ظاهری برای مشرک بودن مخالفانش وجود دارد باعث مشرک بودن فرد به معنای اصطلاحی کلامی آن نمی شود ، عدم پذیرش انقلاب اسلامی به طریق اولی باعث مشرک بودن فرد نمی گردد .