خانه » همه » مذهبی » شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در قرآن

شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در قرآن


شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در قرآن

۱۳۹۵/۰۱/۱۶


۹۵ بازدید

در جایی از قرآن جمله ای با چنین مضمونی دیدم که یعنی می گفت در روز قیامت هیچ کس شفاعت دیگری را نمی تواند بکند.پس چرا ما به شفاعت اعتقاد داریم؟

[کامل از کد26624]گاهى آیات، شفاعت کلى را به طور کلى نفى مى کند و گاهى آیات این نوع شفاعت را نفى کلى نمى کند؛ بلکه مى گوید: شفاعت نیست، مگر آنجا که خداوند سبحان خواسته و اجازه فرموده است. با ضمیمه این دو گروه از آیات در باب شفاعتِ کلى، چنین نتیجه مى گیریم که مقصود خداوند منّان، آن است که وساطت در وجود میان خداوند و مخلوقات – به این عنوان که آن مخلوق و موجود در وساطت استقلال داشته باشد – چنین وساطت و شفاعتى نیست. اما اگر وساطتى در کار باشد، به اذن خداوند و خواسته او خواهد بود یعنى، وساطت مستقلى در وجود نداریم، مگر به اجازه خدا. پس این دو دسته از آیات، باهم منافاتى ندارند و بیانگر یک حقیقت اند و آن عبارت است از اینکه: اصل تأثیر در وجود خدا بوده و هیچ موجود و مخلوقى در این باب استقلال ندارد: اما به اذن و اجازه خدا، موجود و مخلوقى مى تواند میان خدا و موجود و مخلوق دیگر شفاعتى نبوده و شفاعت تنها و فقط براى خدا است. اما اگر با نگاه سبب سازى بنگریم وساطت و شفاعت هست، ولى به اذن و خواسته خداوند متعال. یک دسته از آیات نیز در باره «شفاعت» در قیامت، با دو لحن، تعبیر و بیان سلبى و اثباتى، مطرح شده است. یک دسته از آیات ،شفاعت در قیامت را به طور کلى نفى مى کند و در مقابل آیاتى هست که شفاعت در قیامت را به اذن و خواسته خداوند، اثبات مى کند. با ضمیمه این دو دسته از آیات، چنین نتیجه گیرى مى شود که «شفاعت در حشر» از ضابطه و قانون شفاعت کلى برخوردار است؛ به این معنا که در آنجا شفاعت استقلالى نبوده بلکه به اذن و اجازه خداوند متعال است؛ یعنى، اگر به شفاعت کنندگان قیامت از نگاه توحیدى بنگریم و با دید سبب سوزى توجه کنیم، آنان به اذن خداوند – به عنوان سبب و انتقال دهنده شفاعت – شفیع خواهند بود. 1. (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)؛زمر (39)، آیه 43 و 44. «آیا [ مشرکان ] شفاعت گرانى غیر از خدا را براى خود گرفته اند؟ بگو: آیا این شفیعان هر چند اختیار چیزى را نداشته باشند و نیندیشند و تعقّل هم نداشته باشند؛ بگو: شفاعت در وجود یکسره از آن خدا است، فرمان روایى آسمان ها و زمین خاص او است، سپس به سوى او بازگردانیده مى شوید». آیه بالا به روشنى شفاعت مطلق و کلى را کاملا نفى مى کند و این نکته را به مشرکان خاطر نشان مى سازد که واسطه هاى مستقلى که شما در وجود فرض کرده اید، یکسره و پوچ و باطل است. آیا آتش مثلا مى تواند واسطه مستقل در وجود آثار باشد؟ هرگز! چرا که اصل وجود آتش هم از ناحیه خداوند است. وقتى که آتش نبود، خبرى از آتش و غیر آتش نبود، تا بگوید مرا به وجود بیاور یا به وجود نیاور؛ یا مرا به این شکل به وجود بیاور و به فلان شکل نه و یا مرا با این آثار به وجود بیاور و با فلان آثار نه. به عبارتى، اصلاً آتش نبود تا چنین مطالبى را مطرح سازد، بلکه خداوند خواست که آتش به وجود بیاید و او مى خواهد آتش آثار خاصى را با شرایط خاصى داشته باشد و از این جهت آتش هیچ استقلالى ندارد. 2. (إِنَّ رَبَّکُمْ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِکُمْ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ)؛یونس (10)، آیه 3. «پروردگار شما خدایى است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر عرش استیلا یافت، کار [ آفرینش ] را تدبیر [ و ربوبیت ] مى کند. شفاعت گرى [ و واسطه اى وجود] جز پس از اذن و خواست و اجازه او نیست. این است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستید. آیا پند نمى گیرید؟» این آیه، با لحن خاصى، نخست شفاعت کلى را به طور کلى نفى مى کند و اشاره مى کند که خداوند خالق هستى و مدبّر عالم وجود است که پس از تنظیم خلقت، ربوبییتش بر عرش استقراریافته است. پس در ابتدا این حقیقت را بیان مى کند که در اصل وجود تا برگشت و قیام قیامت او، مدبّر امر است و واسطه اى در وجود نیست. پس از آن، این مطلب را بیان مى کند که اذن، اجازه و خواست خداوند، مى تواند موجود و مخلوقى واسطه در هستى باشد؛ ولى این واسطه در وساطت خود استقلال ندارد، بلکه با اذن خداوند است که مى تواند نقش واسطه گرى خود را ایفا کند. از این رو همین که اذن برداشته شود، آن واسطه از وساطت مى افتد. آیه بالا شفاعت مستقل را نفى کرده و شفاعت به اذن و خواست خداوند را تثبیت مى کند؛ یعنى، بیانگر این واقعیت است که آفتاب را او خلق کرده و به آفتاب وجود داده و آثار وجودى خاصى براى آن مقرر کرده است. لحظه به لحظه وجود آفتاب با خدا و از خدا است. اصل، بقا و آثارش همه از خدا سرچشمه مى گیرد. اگر خدایى نباشد، آفتابى نیست. اما اینکه گفته مى شود آفتاب شفیع است به این معنا است که آنچه از آفتاب خیرات و اثرات به مخلوقات مى رسد، در واقع از خداوند منان مى رسد؛ یعنى، خداوند این خیرات را از مجرا و طریق آفتاب به بشر مى رساند.

در خصوص شفاعت در قیامت

، قرآن مى فرماید: 1. (وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ)؛بقره (2)، آیه 48. «و بترسید از روزى که هیچ کس چیزى از عذاب خدا را از کسى دفع نمى کند و نه از او شفاعتى پذیرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مى شود و نه یارى خواهند داشت». این آیه با صراحت و به طور کلى، شفاعت درقیامت را – که موجب آمرزش گناهان و بخشودگى لغزش ها مى گردد – نفى کرده است. اما از سوى دیگر بعضى از آیات، شفاعت در قیامت را اثبات مى کند، مانند: (یَوْمَئِذٍ لَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً)؛ «در آن روز [ یعنى قیامت ] شفاعت [ به کسى ] سود نبخشد، مگر کسى را که [ خداى ]رحمان اجازه دهد و سخنش خداوند را پسند آید [ و خداوند از او خوشش بیاید]». این آیه، شفاعت را براى بندگان تکریم شده و ارجمند و والا مقام اثبات مى کند. شفاعت به صورت استقلالى در قیامت نیست، بلکه با اذن خداوند و شرایط خاص، این نوع شفاعت وجود دارد. البته باید توجه کرد که شفاعت گران در قیامت، تنها در حد واسطه و مجرا و سبب مى باشند و خداوند از این طریق، فیض خود را به انسان ها رسانده و آنها را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار مى دهد. در مجموع، هم آیات شفاعت کلى و هم آیات شفاعت در قیامت، به این حقیقت اشاره دارند که خداوند، هم سبب ساز است و هم سبب سوز.ر.ک: تجسم عمل و شفاعت، صص 90 – 100. بازگرد شمس مى گردم عجب      هم زفرّ شمس باشد این سبب شمس باشد بر سبب ها مطّلع      هم از او حبل سبب ها منقطع مثنوى معنوى، دفتر اول، بیت 1110 و 1111.
[پایان کد انتخابی] [کامل از کد87001][کامل از کد30250]کلمه شفاعت از ریشه شفع ، به معنی جفت گرفته شده است و نقطه مقابل آن ( ( وتر ) ) به معنی تک و تنها است . سپس به ضمیمه شدن فرد برتر وقوی تری برای کمک به فرد ضعیف تر اطلاق گردیده است ، ( تفسیر نمونه ، ج 1، ص 224 ) . لفظ شفاعت در عرف و شرع به دو معنی متفاوت گفته می شود : 1- شفاعت در لسان عامه به این معنا است که شخص شفیع ازموقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرت رادر مورد مجازات زیردستان عوض کند .2- مفهوم دیگر شفاعت بر محوردگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده دور می زند، یعنی شخص شفاعت شونده موجباتی را فراهم سازد که از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع خود را در وضع مطلوبی قرار دهدکه شایسته ومستحق بخشودگی گردد و شفاعت در اسلام از این نوع می باشد و شفاعت دراسلام همیشه از بالا به پایین است . در این مورد شهید مطهری می گوید : ( ( فرق اساسی شفاعت واقعی و حقیقی با شفاعت باطل و نادرست در این است که شفاعت واقعی از خدا شروع می شود و به گناهکار ختم می گردد و درشفاعت باطل عکس آن فرض شده است . در شفاعت حقیقی ، مشفوع عنده ،یعنی خداوند برانگیزاننده وسیله یعنی شفیع است و در شفاعت باطل مشفوعله یعنی گناهکار برانگیزاننده او است در شفاعت های باطل که نمونه آن در دنیا وجود دارد، شفیع صفت وسیله بودن را از ناحیه مجرم کسب کرده است زیرا او است که وسیله را انگیخته و به شفاعت وادار کرده است ، اواست که وسیله را وسیله قرار داده است ولی در شفاعت های حق که نسبت دادن آن به انبیا و اولیا و مقربان درگاه الهی صحیح است ، وسیله بودن شفیع از ناحیه خداست ، خداست که وسیله را وسیله قرار داه است ، ( مجموعه آثار، شهید مطهری ، ج 1، ص 260 و 261، انتشارات صدرا ) . آیاتی که در قرآن کریم پیرامون شفاعت بحث می کند در حقیقت به چند دسته تقسیم می شود : 1- آیاتی است که به طور مطلق شفاعت را نفی می کند : ( ( ولا یقبل منها شفاعه… ؛ …و هیچ پذیرفته نشود شفاعت کسی درباره دیگری … ) ) ، ( بقره ، آیه 48 ) . ( ( انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی یوم لابیع فیه و لاخله ولاشفاعه ؛ …از آنچه روزی شما کردیم انفاق کنید پیش از آن که بیاید روزی که نه کسی برای آسایش خود چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی به کارآید ) ) ، ( بقره ، ایه 254 ) . ( ( فما تنفعهم شفاعه الشافعین ) ) ، ( مدثر، آیه 48 ). در این آیات راه های متصور برای نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح چه ازطریق پرداختن و عوض مادی یا پیوند و سابقه دوستی و یا مساله شفاعت نفی شده است . 2- آیاتی است که شفیع را منحصرا خدا معرفی می کند : ( ( مالکم من دونه من ولی ولاشفیع ؛ …شما را غیر او هیچ یار و یاور شفیع ومددکاری نیست ) ) ، ( سجده ، آیه 4 ) . ( ( قل لله الشفاعه جمیعا؛ بگو شفاعت همه خلق با خداست ) ) ، ( زمر، آیه 44 )؛ 3- آیاتی است که شفاعت را مشروطبه اذن و فرمان خدا می کند : ( ( من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه ؛ چه کسی می تواند جز به اذن خدا شفاعت کند ) ) ، ( بقره ، آیه 255 ) . ( ( ولا تنفع الشفاعه عنده الا لمن اذن له… ؛ سود نمی دهد شفاعت نزد او مگر برای آن که دستور می داد برایش … ) ) ، ( سبا، آیه 23 )؛ 4- آیاتی است که شرایطی برای شفاعت شونده بیان کرده است . گاهی این شرایط را رضایت و خشنودی خدامعرفی می کند : ( ( ولا یشفعون الا لمن ارتضی ؛ که شفاعت کنندگان جز برای کسی که خدا از آنها خشنود است شفاعت نمی کند ) ) ، ( انبیا، آیه 28 ) . ( ( لایملکون الشفاعه الا من اتخذ عندالرحمن عهدا ) ) ، ( مریم ، آیه 87 ) اشاره براین است که تنها کسانی مالک شفاعت هستند که نزد خدای رحمان عهد وپیمانی دارند .امام صادق ( ع ) در تفسیر این آیه فرموده است که موردشفاعت قرار نمی گیرد کسی مگر آن که اعتراف کرده باشد بر ربوبیت رب العالمین و امام دانستن امیرالمومنین و امامان بعد از او که عالم به جمیع احکام و شرایع اند .( ( یومیذ لاتنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا؛ در آن روز شفاعت هیچ کس سودی نمی بخشد جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضی است ) ) ، ( طه ، آیه 109 ) . در آیه اشاره بر آن است که : شفاعت در آنجا بی حساب نیست بلکه برنامه دقیقی دارد هم درمورد شفاعت کننده و هم در مورد شفاعت شونده و تا استحقاق و شایستگی در افراد برای شفاعت شدن وجود نداشته باشد شفاعت معنی ندارد، ( تفسیر نمونه ) . بنابراین باید دانست که رضایت خدای تعالی هم برای شافع و هم برای شفاعت شونده اثر کلی داشته ، بلکه لازمه این امر است و به صراحت می توان گفت ؛ تنها انبیا و ایمه ( ع ) هستند که واجد این شرایط بوده وشایستگی مقام شفاعت را دارند و شفاعت شونده هم بلاشک باید از پیروی و متابعت ایشان – انبیا و ایمه ( ع ) – برخوردار بوده تا خدای تعالی اجازه شفاعت را بر ایشان صادر نماید .بنابراین شفاعتی که مورد نظر ما است شفاعت توحیدی است . ویژگی های شفاعت توحیدی عبارت است از : 1-شفاعت از بالا به پایین است ، نه از پایین به بالا .به عبارت دیگر شفاعت جریانی است که خود خداوند براساس حکم و مصالحی پدید آورده است ، نه تاثیرگذاری از پایین به بالا .2- شفیع را خداوند تعیین می کند .3-شفاعت شفیع باید به اذن خدا باشد .4- تاثیرگذاری نهایی و قبول شفاعت از سوی خداست و شفیع هیچ گونه نقش استقلالی ندارد. به نقل از سایت تبیان
[پایان کد انتخابی][پایان کد انتخابی]

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد