۱۳۹۳/۰۳/۰۹
–
۳۸۹۰ بازدید
نیروهای انقلابی و اسلامی اگرچه با دست خالی در کنار امام ایستادند، اما مهمترین ویژگی آنها کار تشکیلاتی و منسجم در مقابل رژیم تا دندان مسلح پهلوی بود.امام خمینی (ره) با فهم ضرورت کار تشکیلاتی در قالب جمعیتهای سیاسی مردمی و با نظارت علما همواره بر نوعی همکاری و تعاون در میان نیروهای انقلابی تأکید داشت و با نزدیک کردن نیروهای اصیل انقلاب به سمت هم و در یک راستا قرار دادن آنها، استراتژی منظمی را برای هدایت جریانهای سیاسی در کشور طراحی کرد.
حدود سه سال پس از برکناری رضاشاه، امام خمینی (ره) نخستین بیانیهی سیاسی خود را منتشر کرد و با استناد به آیهی 46 سورهی سباء بر این نکته تأکید کرد که پیامبران برای خداوند قیام کردند و در شرایطی که مجذوب تأمل دربارهی خدا بودند، برای تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی انسانها قیام کردهاند.(1) با این حال مبارزهی علنی امام با رژیم پهلوی در پاییز 1341 آغاز شد؛ یعنی درست زمانی که وی مبارزهای موفقیتآمیز را برای القای قوانین جدید حاکم بر انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی رهبری کرد.(2)
در جریان مخالفتهای امام خمینی، واقعهی دوم فروردین 1342 و حمله به مدرسهی فیضیهی قم رخ داد و از همانجا امام به ضرورت تشکیل کار تشکیلاتی تأکید کرد و سپس با محکوم کردن اقدامات دولت حاکمیت رژیم پهلوی را مخالف اساس اسلام دانست. پس از تبعید امام با توجه به دیدگاه استراتژیکی که در مبارزه علیه استبداد داشت، به منظور حمایت از نهضت انقلابی گروهی ایجاد شد که «مؤتلفهی اسلامی» نام گرفت(3) در واقع، از همان ابتدای شکلگیری نهضت انقلابی امام بهدرستی فهمیده بود که در برابر تشکیلات تمامیتخواه و مستبدانهی رژیم پهلوی نیاز به وجود تشکیلاتی مردمی دارد که با بسیج آنها بتواند در برابر استبداد حاکم بر نظام شاهنشاهی مقاومت کند.
ضرورت کار تشکیلاتی در اندیشهی امام خمینی (ره)
به طور کلی، اندیشهی امام خمینی (ره) دربارهی فعالیت حزبی و کار تشکیلاتی تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی رویکردی سلبی داشت؛ زیرا احزاب تا آن زمان خاستگاهی مردمی نداشتند و رهبر انقلاب اسلامی با آگاهی از این مطلب همواره به فعالیت غیرمشروع احزاب در ایران انتقاد داشت. وی در جایی میگوید: «اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان میفهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است و بعضی از آنها خدمت به دیگران کردهاند. من این طور احتمال میدهم که در سایر ممالک آنها احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقبافتاده و ممالکی که میخواستند از آنها استفاده بکنند و یکی از راههایی که موجب این میشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیهی احزاب بوده اس.»(4)
اساساً فعالیت احزاب پیش از انقلاب در نگاه امام ریشهای استعماری داشته و هرگز در راستای منافع امت اسلام و ملت ایران پیش نرفته است. امام خمینی میگویند: «قدرتهای بزرگ برای اینکه نگذارند ایرانی با هم باشد، با یک نقشهی شیطانی یک حزب را درست کرده و اسمش را این گذاشته و حزب دیگر را در درست کرده و اسمش را آن گذاشته. این حزب با آن حزب دشمن و آن حزب با این حزب دشمن است… یکی از راههای استفادهی غرب از ما و استفادهی آمریکا و شوروی از مخازن ممالک ماها، همین است که در بطن جامعهی ما… از طرق مختلف، اختلاف درست میکنند، غارت میکنند و کسی هم نیست تا حرف بزند، برای اینکه یک فکر واحد نیست، افکار متشتت و مختلف است.»(5)
به همین منظور امام خمینی، بهعنوان یک فقیه، موضع خود را در برابر احزاب دولتی و غیرمردمی بیان میکنند و میگویند: «ایران تنها کشوری است که حزبی به امر “ملوکانه” تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند، سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.»(6) بنابراین استبداد پهلوی از دیدگاه امام با چند پاره کردن جامعه توسط احزاب دستنشانده عاملی در تضعیف نیروهای مردمی و تقویت ساختار مستبدانهی حکومتی بهشمار میرفت.
مشاهده میشود که حضور حزب دولتی و غیردولتی رستاخیز بهشدت مورد مخالفت امام قرار میگیرد و ایشان تشکیل این حزب و اجبار در عضویت آن را دلیلی بر خفقان رژیم شاه میدانست که از این طریق رژیم قصد داشته قوهی مقاومت مردم در مقابل حکومت را بهکلی سلب نماید، بنابراین این حزب را مخالف اسلام و مصالح ملت ایران میدانست و شرکت در آن را حرام شرعی اعلام کرد: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است.»(7)
البته دیدگاه امام دربارهی احزاب غیرمردمی اینگونه بوده است، چنانکه متأثر از جریان انقلابی راه افتاده، دیدگاه امام خمینی نسبت به احزاب تغییر کرده و این بار شکلگیری احزاب مردمی مورد تأکید قرار میگیرد و در عین حال، همان نگرانی برای فعالیت احزاب غیراسلامی و وابسته به خارج همچنان در اندیشهی امام دیده میشود. بنابراین در آستانهی پیروزی انقلاب و در آبان ماه سال 1357، امام فعالیت احزاب و گروههای سیاسی را آزاد اعلام کرد. از همان ابتدا ایشان این آزادی را محدود به گروه یا حزب خاصی نکرد و حتی این آزادی را برای احزاب سیاسی مخالف شاه، که غیراسلامی بودند، نیز محترم شمرد منتهی فعالیت احزاب را منوط به مُضر نبودن فعالیت آنها دانست. امام در پاسخ سؤال خبرنگاری که پرسیده بود: «در نظام آیندهی ایران نقش احزاب سیاسی مخالف شاه، که غیراسلامی هستند، چیست؟» فرمود: «فعالیتهای احزاب اگر چنانچه مُضر نباشند، آزاد است»(8) و در جایی دیگر تأکید دارند «در چهارچوب جمهوری اسلامی تمامی احزاب میتوانند آزادانه اظهار نظر بکنند، ولی خرابکاری در امور سیاسی را تحمل نخواهیم کرد.»(9)
در نهایت، آنچه از رفتار و عمل حزبی در اندیشهی امام برجستگی دارد، حرکت نیروهای متعهد به طور سازمانیافته در قالب احزاب الهی و انقلابی است که باید با وحدت و یکصدا در راستای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی حرکت کنند. ایشان تأکید میکنند: این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید و اتفاق کلمه داشته باشید،(10) اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم… باید دو دسته باشیم و در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.»(11) بر این اساس، وحدت نیروهای اسلامی و انقلابی با وجود اختلاف دیدگاهها مورد تأکید رهبر انقلاب قرار میگیرد و کار حزبی با پیششرط حفظ وحدت نیروهای انقلاب مورد پذیرش قرار میگیرد.
مؤتلفهی اسلامی و ضرورت کار تشکیلاتی: یک نمای کلی
در جریان مخالفت با رژیم پهلوی امام خمینی (ره) با احساس خطر نسبت به اسلام در لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی مبدأ مبارزهی خود را در سال 1341 قرار داد. او که کمکم رهبری روحانیت انقلابی را به دست میگرفت و علاوه بر اقشار مردم، بازاریان، روشنفکران و طبقهی متوسط جدید، روحانیت غیرسیاسی و مخالفان میانهرو را نیز به سوی خود جلب مینمود، ذرهذره با انسجام نیروهای انقلابی قدرت ساماندهیشدهای را علیه استبداد پهلوی بسیج کرد. این رویکرد در عمل ضرورت تشکیل گروههای سیاسی فعال در اندیشهی امام خمینی (ره) را نشان میدهد.
مشاهده میشود که حضور حزب دولتی و غیردولتی رستاخیز بهشدت مورد مخالفت امام قرار میگیرد و ایشان تشکیل این حزب و اجبار در عضویت آن را دلیلی بر خفقان رژیم شاه میدانست که از این طریق رژیم قصد داشته است قوهی مقاومت مردم در مقابل حکومت را بهکلی سلب نماید. بنابراین، این حزب را مخالف اسلام و مصالح ملت ایران میدانست و شرکت در آن را حرام شرعی اعلام کرد.
در همین راستا، در سال 1342 با ائتلاف سه گروه مسجد شیخ علی، جبههی مسلمانان آزاده و گروه اصفهانیهای مقیم مرکز گروهی شکل گرفت که به پیشنهاد حاج مهدی عراقی نام هیئتهای مؤتلفهی اسلامی را بر آن نهادند.(12) این جمعیت از ائتلاف سه گروه، که هر سه در بازار فعال بودند، تشکیل میشد:
1. گروه مسجد امینالدوله (بازار دروازه)، چهرههای مؤثر آن عبارت بودند از: حبیبالله عسگراولادی، حاج مهدی عراقی، حاج حبیبالله شفیق، مصطفی حائری و…
2. هیئت یا گروه مسجد شیخ علی که اعضای مؤثر آن عبارت بودند از: حاج صادق امانی، محمد صادق اسلامی، سید اسدالله لاجوردی و…
3. گروه اصفهانیها، که چهرههای مؤثر آن عبارت بودند از: حاج سید علاءالدین میرمحمد صادقی، حاج مهدی بهادران، عزتالله خلیلی و اسدالله بادامچیان(13)
بنا به اظهارات اسدالله بادامچیان، این سه گروه در ابتدا هریک جداگانه فعالیت میکردند و با امام خمینی در ارتباط بودند و امام این سه گروه را با یکدیگر آشنا و مرتبط ساخت. وی میگوید: «در یکی از روزهایی که به قم مشرف شدیم، خدمت امام رسیدیم، امام فرمودند همهی ما میخواهیم در راه خدا کار کنیم، هر کداممان برادرانی همراه داریم، چرا جدا از هم کار کنیم، چرا با هم کار نکنیم شما اساسی ترتیب دهید که در ارتباط با هم خیلی جدیتر به کار ادامه بدهید.»(14)
با تشکیل هیئت مؤتلفهی اسلامی، نخستین گامها برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی در ایران برداشته شد و نخستین دستاورد حرکتهای سازماندهیشده در مؤتلفهی اسلامی متحقق میشود. این تشکل اجتماعی و مردمی با وجود اینکه به طور رسمی در هیچ کجای کشور دفتری نداشت، با پایگاهی مردمی به فعالیتهای خود ادامه داد و موفقیت این تشکل تا اندازهای بود که حتی در سالهای تبعید امام لحظهای از جریان متحقق ساختن آرمانهای امام غافل نبود.
نهضت مبارزه با رژیم پهلوی به دلیل ساماندهی در سالهای پس از تبعید امام نیز همچنان به کار خود ادامه داد و با وجود اینکه مؤتلفهی اسلامی امکاناتی برای بسیج نیروهای انقلاب نداشت، به عرصهای خودجوش برای فعالیت نیروهای خط امام تبدیل شد تا اینکه پس از فوت ناگهانی فرزند امام به دست ساواک، در 17 دیماه 1356، باری دیگر امام خمینی (ره) از سوی دولت مورد اهانت قرار گرفت و روزنامهای نیمهرسمی به نام اطلاعات امام خمینی (ره) را با لحنی بسیار ناشایست به همدستی با دشمنان کشور منتسب کرد. این برخورد در نهایت به جبههبندی نیروهای انقلابی با رژیم پهلوی منجر شد و سرانجام سرنگونی این رژیم را رقم زد.(15)
هیئتهای مؤتلفههای اسلامی، تنها تشکل و گروهی بود که از همان ابتدا فعالیتهای سیاسیمذهبی خود را حول محور رهبری حضرت امام، علیه رژیم استبدادی پهلوی متمرکز کرد. الگوی رفتاری و فکری هیئتهای مؤتلفهی اسلامی در تاریخ تحولات سیاسیاجتماعی ایران، منبعث از سلف خویش، یعنی فداییان اسلام، بود و حتی برخی از اعضای آن از جمله شهید مهدی عراقی، از فعالین جمعیت فداییان اسلام بودند و متناسب با شرایط و اوضاع و احوال سیاسیاجتماعی رژیم، اقدامات متفاوتی در دستور کار قرار میدادند.
هرچند به طور کلی، رویکرد فرهنگیمذهبی بر تمام فعالیتهای سیاسیاجتماعی آنها سایه افکنده بود، اما برخی مواقع مخصوصاً بعد از دستگیری و تبعید امام به ترکیه، برخی از اعضای مؤتلفه برای پیشبرد اهداف خویش به تشکیل شاخهی نظامی و اتخاذ خطمشی مسلحانه گرایش پیدا کردند و هرچند این رویه با مخالفت حضرت امام مواجه بود، با این حال دست به اعدام انقلابی حسنعلی منصور بعد از تبعید امام خمینی از ایران زدند.
بعد از این اقدام و با دستگیری اعضای اصلی و زندانی کردن آنها، برخی اعضای مؤتلفه، که بیرون از زندان بودند، یا بعد از مدتی از زندان آزاد شده بودند، با سازمان مجاهدین خلق (قبل از انشعاب) به همکاری پرداختند و بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق، از ادامهی همکاری با آنها خودداری کردند و در پوشش فعالیتهای فرهنگیمذهبی، از جمله تأسیس مکتب تحقیقات و تبلیغات صادقیه، بنیاد رفاه و تعاون، مدرسهی رفاه، شرکت سبزه، شرکت صحرا، شرکت فیلم در خدمت دین و…، به فعالیتهای سیاسی پرداختند و با نزدیک شدن به سالهای پیروزی انقلاب و آزاد شدن اعضای اصلی آن از زندان در سالهای 55 تا 56، همراه و همگام با رهبران انقلاب و مردم در پیروزی انقلاب ایفای نقش کردند.
تأسیس حزب جمهوری اسلامی پس از انقلاب
یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 29 بهمن 1357، شماری از برجسته ترین شخصیت های علمی، مذهبی و سیاسی ایران، که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی داشتند و از یاران نزدیک حضرت امام خمینی محسوب می شدند، حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کردند. پس از اعلام تأسیس، پرسشنامه و برگهی درخواست عضویت به همراه طرح اساسنامه و مرامنامه، حزب شروع به عضوگیری کرد. به گفتهی رهبران حزب، در روز اول ثبتنام، بیش از هشتاد هزار نفر برای عضویت، به مراکز حزب در سراسر کشور مراجعه کردند. شهید باهنر، صد روز پس از تأسیس حزب، مواضع آن را در مسائل سیاسی، اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی بیان داشت و تعداد اعضای حزب را تا آن روز، دو میلیون نفر ذکر کرد. بنیانگذاران این حزب همگی عضو شورای انقلاب بودند و این حزب توانست در انتخابات مجلس خبرگان، تدوین اولین قانون اساسی و برگزاری اولین مجلس شورای اسلامی نقش مؤثری را ایفا کند.(16)
هدف این حزب، ایجاد یکپارچگی و همکاری هرچه بیشتر نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی، سامان بخشیدن به حکومت اسلامی و پایه گذاری دولت جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی بود. در بین نخستین مؤسسان حزب جمهوری اسلامی، شهید سید محمد حسینی بهشتی، سید علی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدجواد باهنر حضور داشتند. آنان با همفکری و همکاری شماری دیگر از نیروهای انقلابی، توانستند در دوره ای حساس و سرنوشت ساز از تاریخ انقلاب اسلامی، در تدوین قانون اساسی و تشکیل ارکان نظام اسلامی، دفاع از مبانی فکری جمهوری اسلامی و تبیین اندیشه ها و برنامه های مترقی اسلام برای رشد و کمال جامعهی اسلامی و نظام مردسالاری دینی در برابر اندیشه های مارکسیستی، لیبرالی و ملی گرایی، نقشی مهم ایفا کنند. بر این اساس، تشکلهای حزبی منسجم بهعنوان لازمهای برای استوار ساختن پایههای اساسی انقلاب اسلامی ضروری و از سوی امام مورد تأکید ویژه قرار گرفت.
به روایت یکی از اعضای مؤتلفهی اسلامی، ایشان برای آغاز کارگروه و تأسیس مؤتلفه به خدمت امام رسیدند. امام در آن جلسه فرمودند: «… همهی ما میخواهیم در راه خدا کار کنیم، هر کداممان برادرانی همراه داریم، چرا جدا از هم کار کنیم، چرا با هم کار نکنیم؛ شما اساسی ترتیب دهید که در ارتباط با هم خیلی جدیتر به کار ادامه بدهید.»
متن نامهی آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی به حضرت امام (ره) بدین شرح است: «همان طور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تأسیس حزب جمهوری اسلامی از طرف هیئت مؤسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد که نیاز به یک تشکل در برابر انبوه مسائل در آغاز انقلاب و لزوم انسجام و انتظام نیروهای آگاه و مؤمن و گسترش آگاهیهای انقلابی و تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای ادارهی کشور و خنثی کردن توطئهی گروهکها و عوامل دشمن خارجی و ضدانقلاب داخلی بهشدت احساس می شد. این حزب در طول سالهای گذشته، در حد توان خود به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی و انجام تکالیف بزرگی که بر دوش خود حس می کرد، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در کوران توطئه های چپ و راست، با فداکاری و تقدیم شهدایی که بعضی از آنان چهره های برجسته و فراموشنشدنی انقلاباند، از جمله شهدای هفتمتیر، نقاب از روی نفاق برانداخت و مظلومیت و حقانیت خط امام را به نمایش گذارد.»(17)
امام خمینی اگرچه در رقابت میان این حزب و دیگر احزاب، رویهای بیطرفانه را در پیش گرفتند و حتی در اولین انتخاب ریاستجمهوری برای نشان دادن اولویت مملکت، نامزد حزب جمهوری اسلامی را به دلیل غیرایرانی بودن از شرکت در انتخابات منع کردند، اما در مجموع از کار تشکیلاتی گروههای اسلامی و رقابت درونی آنها به شکلی مشروع حمایت مینمودند. به عبارتی دیگر، ایشان انسجام نیروهای اسلامی و رقابت مشروع آنها را تشویق مینمودند. طبیعی است که اعضای حزب جمهوری اسلامی با تأیید امام اقدام به ورود در عرصهی رقابت سیاسی کشور نمودند.
نتیجهگیری
بنا برآنچه گفته شد، مشاهده میشود که امام خمینی (ره) با فهم ضرورت کار تشکیلاتی در قالب جمعیتهای سیاسی مردمی و با نظارت علما همواره بر نوعی همکاری و تعاون در میان نیروهای انقلابی تأکید داشت و با نزدیک کردن نیروهای اصیل انقلاب به سمت هم و در یک راستا قرار دادن آنها، استراتژی منظمی را برای هدایت جریانهای سیاسی در کشور طراحی کرد. امام خمینی (ره) با حمایت مستقیم از نیروهای اصیل انقلاب اسلامی بهتدریج ماهیت نیروهای منحرف را برملا ساخت و پیروزی تمام عیار انقلاب اسلامی را رقم زد.
در نهایت، از تشکیل مؤتلفهی اسلامی تا تأسیس حزب جمهوری اسلامی روندی صعودی در تاریخ همگرایی نیروهای انقلابی مشاهده میشود و این همگرایی بیش از هر چیز مدیون رهبری واحد و یکپارچه امام خمینی (ره) است که سبب میشود نیروهای انقلابی در زیر چتر فرماندهی ایشان با یکدیگر به همکاری بپردازند و با وجود دسیسههای دشمن در طرح تفرقه میان نیروهای انقلاب همچنان نظام اسلامی را حفظ کنند. وحدتی که در سالهای جنگ نمونهی دیگری از کار تشکیلاتی را در جبهههای هشت سال دفاع مقدس به نمایش گذاشت و این بار دشمن بعثی را با تمام حمایتهای جهانی با بنبستی ناگزیر مواجه و به عقبنشینی وادار کرد.
پینوشتها
1. روحالله الموسوی الخمینی، صحیفهی نور، انتشارات مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام، ص 3 تا 7.
2. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمهی عباس مخبر، تهران: طرحنو، 1372، ص 305.
3. برای توضیحات بیشتر بنگرید به: بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفهی اسلامی.
4. صحیفهی امام، ج 5، ص 274 تا 276.
5. همان، ج 4، ص 235.
6. همان، ج 3، ص 72.
7. همان، ج 3، ص 71.
8. همان، ج 4، ص 432.
9. همان، ج 9، ص 297.
10. همان، ج 5، ص 278.
11. همان، ج 21، ص 47.
12. عباس شادلو، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران: گستره، 1379، ص 157.
13. تحولات سیاسیاجتماعی ایران 1320 تا 1357، تألیف مجتبی مقصودی، تهران، 1380، ص 250 و 251.
14. هیئتهای مؤتلفهی اسلامی، پیشین، ص 127.
15. سلسلهی پهلوی و نیروهای مذهبی، ص 318.
16. محسن مدیرشانهچی، فرهنگ احزاب و جمعیتهای سیاسی، تهران: نگاه معاصر، 1384، ص 74.
17. روحالله الموسوی الخمینی، 11 خرداد 1366، درج در صحیفهی نور، جلد 20.
*سید نوید موسوی؛ پژوهشگر و محقق/برهان/۱۳۹۳/۳/۸