۱۳۹۳/۰۳/۰۱
–
۸۴۱ بازدید
طالبان با القاعده چه ارتباطی دارند؟
طالبان
نام گروهی از شورشیان مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی در دین اسلام است.طالبان در افغانستان و جهان عرب به کسانی گفته می شود که در مکاتب و مدارس دینی تعالیم اسلامی را فرا می گیرند.پیدایش
در ده اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگ های داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. در میان سر دم داران طالبان اعرابی وهابی از عربستان سعودی وجود داشت. حمایت های مکرر و پنهان عربستان سعودی از به اصطلاح جهاد گران طالبان ادامه داشت. آنها با شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت به زودی پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند.
پیشروی سریع
طالبان بزودی مناطقی در جنوب افغانستان را که زیر تسلط دولت مجاهدین به رهبری برهان الدین ربانی بود اشغال نمودند آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان به پیشروی های خود ادامه می دادند و تعدادی از ولایات را بدون جنگ یکی پس از دیگری را اشغال مینمودند که به ترتیب ولایات دیگری میدان وردک ، لوگر ، خوست ، هرات ، جلال آباد و کابل رابا اندک درگیری های تا تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ به تصرف خود در آوردند.
ورود به کابل
طالبان ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند . آنان به محض ورود دکترمحمد نجیبالله احمدزی، رئیس جمهوری سابق افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و جنازه هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.
امارت اسلامی
طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو افغانستان اعلان نمودند. کشورهای پاکستان ، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها سه کشوری بودند که طالبان را به رسمیت شناختند.
حلقه رهبری
حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل میداد که تعدادی از آنان هیچ گاه دیده نشدند و با رسانه صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشده است.
در مجموع رهبری طالبان در آنزمان را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد
1 – طلاب = کسانیکه رهبری اصلی را به عهده داشتند (به زعامت ملا عمر
2 – آنهائی که دیدی باز تر نسبت به قضایا داشنتد ( به رهبری ملا احسان الله)
3 – میانه روها که شمارشان کمتر بود و نقش عمده ای در قضایای بزرگ سیاسی نیز نداشتند ، زیرا شاید در صورت میانه روی منافعشان به خطر می افتاد .
در مجموع افراد زیر حلقه رهبری طالبان را تشکیل میدادند.
ملامحمد عمر ( رهبر کل )
اعضای شورای داخلی
ملا محمد ربانی
ملا احسان الله
ملا محمد
ملا عباس
ملا پاسانی
اعضای شورای مرکزی
ملا محمد حسن
ملا نورالدین
ملا وکیل احمد
ملا شیرمحمدملنگ
ملا عبدالرحمن
ملا عبدالحکیم
سرداراحمد
حاجی محمد غوث
معصوم افغانی
طالبان به تدریج افراد زیر در پست های زیر تعیین نمودند.
رهبر اصلی ( ملا محمد عمر )
رئیس شورای کابل ( ملا حمد ربانی)
رهبر سیاسی لوگر ( ملا محمد غوث)
مسئول سواره مناطق اشغالی ( ملا احسان الله)
والی قندهار ( ملا محمد حسن )
والی هرات (ملا یارمحمد)
والی پکتیا (ملا کرامت الله)
وزیر خارجه (ملا شیر محمد استانکزی)
رئیس بانک (ملا احسان الله احسان)
وزیر اطلاعات و فرهنگ (ملا امیر خان متقی)
رئیس امنیت ملی (ملا فاضل احمد)
نماینده در سازمان ملل ( حامد کرزی ) (مورد پذیرش کرزی واقع نشد)
وزیر پلان ( قاری دین محمد)
وزیر مهاجرین ( ملا عبدالرقیب )
حکومتی متفاوت
تصویری تاریخی از لحظه انهدام مجسمه تاریخی بودا در بامیان توسط گروه طالبان.تعدادی از مردم افغانستان به علت خستگی از جنگ های داخلی طالبان را ترجیح می دادند. اما طالبان با دیدگاهی بسته و افکاری متفاوت با محیط و جهان برخورد کردند و به نوعی با بازگشت به نگرش های مذهبی و با زیر فشار قرار دادن مردم موجبات نارضایتی قشر کثیری از مردم افغانستان را فراهم ساختند. آنها نام حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به (امیر نشین) ( امارت اسلامی افغانستان) تبدیل نموده و رهبر خود ( ملا محمد عمر ) را به عنوان امیرالمومنین معرفی نمودند. قطع نامه های مکرر شورای امنیت را نادیده گرفتند و تعدادی از خارجیان را اخراج نمودند. حکومت طالبان با رادیو ، تلویزیون ، موسیقی ، نقاشی ، مجسمه سازی و آثار هنری مخالف بودند و مجسمه های بودا در بامیان را که از جمله غنائم فرهنگی و باستانی افغانستان بود را منهدم ساختند.
آنها به زنان نیز اجازه نمی دادند تا به تنهای از خانه هایشان بیرون شوند. مجازات لواط کاران و زناکاران مرگ بود و کسانی که دزدی می نمودند دستشان باید قطع می شد. مردم را بزور از مغازه هایشان به مساجد برای ادای نماز می فرستادند. ریش مردان را در نظام طالبانی باید بلند می بود و موهای سرشان را می بایست کوتاه می نمودند هر چند طالبان پخش هرگونه اخبار مبتنی بر اختلاف میان این گروه را پنهان نگه می داشتند ، اما گاهی خبرهایی از ایجاد اختلافات میان تندروان و میانه روان تراوش می کرد.
اتهام به طالبان
گروه های مخالف طالبان همواره ، سعی بر این داشتند تا جهانیان را متوجه این موضوع بسازند که طالبان از سوی سازمان استخباراتی پاکستان رهبری می شوند ، در حالیکه این اتهام مدام از سوی طالبان رد گردید و در عین حال پاکستان بزرگترین دوست طالبان شناخته میشد. گروه های مجاهدین به این عقیده بودند که پاکستان به خاطر عدم توجه دولتهای افغان به خط دیورند حاضر به مشاهده امنیت و حاکمیت یک دولت مقتدر در افغانستان نیستند.
طالبان و بن لادن
بن لادن اصلیت عربستان سعودی. پدر وی 57 فرزند داشت. بن لادن سرمایه دار مخالف حکومت عربستان سعودی به بهانه کمک به طالبان یک سال بعد از استقرار نظام طالبان با هواپیمای شخصی خود وارد جلال آباد شد و مورد استقبال مقامات طالبان قرار گرفت. در پی حملات تروریستی به برخی از قرارگاه های نیروهای امریکائی در برخی از کشورها در آفریقا و آسیا ، ایالات متحده بن لادن را مسئول این حملات عنوان نمود. هنوز برخی از صاحبنظران به این عقیده اند که انفجارات سیاست خاص امریکا برای مخدوش ساختن افکار مردم جهان بوده است و اسامه بن لادن دست پرورده نظام ایالات متحده بوده ولی در عوض این اظهارات از سوی هواداران و اطرافیان بن لادن همواره به شدت رد شده است.
طالبان و حمله تروریستی یازده سپتامبر
حمله تروریستی یازده سپتامبر به نوعی طالبان را با یک مشکل جدید روبرو ساخت. آمریکا در یک اقدام عاجل اسامه بن لادن رهبر گروه اسلام گرای القاعده را مسئول این حملات عنوان کرد و از گروه طالبان خواست تا وی را در اولین فرصت به امریکا تحویل دهد. با توجه به گرایش شدید طالبان به مسائل سنتی که در افغانستان مردانگی و یا جوانمردی از اصول سنتی افغانیت محسوب می گردد به هیچ وجه طالبان حاضر به تحویل اسامه بن لادن به امریکا نشدند.
شکست طالبان
با وقوع حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر و عدم تسلیم بن لادن به امریکا از سوی طالبان ، بهانه حمله به افغانستان در اختیار امریکا قرار گرفت. ایالات متحده امریکا به تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله نمود طالبان با همکاری اعضای جبهه مخالف طالبان (مجاهدین سابق) شکست خوردند و حامد کرزی رئیس جمهور دولت موقت افغانستان گردید.
پیدایش مجدد
طالبان پس از مدتی کوتاه مجدداً اعلان موجودیت نموده و با حاکمیت افغانستان مخالفت ورزیدند. دولت افغانستان این بار نیز پاکستان را به حمایت پی در پی از طالبان متهم نمود. طالبان در ظهور مجدد خود بیشتر در مناطق جنوبی افغانستان ، با نیروهای بین المللی و افغان درگیر شدند. مناطق جنوبی افغانستان هم اینک صحنه نبردهای خونین میان شبه نظامیان طالبان و نیروهای ناتو و افغان است.
القاعده
معنای لغوی
“القاعده” به عربی به معنای القاعدة و یا تنظیم القاعدة (تشکیلات القاعده) به نام تشکیلات بینالمللی تروریستی بنیادگرای گفته میشود که متشکل از شبکههای تروریستی گوناگون است که همگی طبق آرمانهای خود با تصور کاهش تأثیرات و دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان مبارزه میکنند.
شکلگیری القاعده
اکثریت اعضای شبکه القاعده را پیرو مسلک سلفی میدانند. از سال 1995 نام این سازمان در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفت. رهبر این سازمان “اسامه بن لادن” بود و اکنون به احتمال زیاد “ایمن الظواهری”، رئیس این سازمان است.
تشکیلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با “اتحاد جماهیر شوروی” در افغانستان تأسیس شد. القاعده از سازمان “مکتب الخدمة” که هدف آن مسلح کردن و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولتهای اسلامی به ویژه عربستان سعودی و پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود.
در سال 2000 ایمن ظواهری سازمان “جهاد اسلامی مصر” را با سازمان القاعده ادغام کرد و به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد.
وجه نامگذاری سازمان القاعده
وجه نامگذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متنهای آن است که تشکیلات القاعده را “قاعدة الجهاد”، یعنی اساس و بنیان نبرد اسلامی توصیف میکند. این درحالی است که خود اعضا این سازمان آن را “جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان” مینامند.
در تحلیل زیر تلاش میشود، به ابعاد گوناگون جریان سیاسی – فکری سازمان القاعده پرداخته شود و از این رو قرار گرفتن این جریان عقلگریز را در برابر بسیاری از جریانهای اسلامی به ویژه جریان سیاسی – فکری شیعه تبیین خواهیم کرد تا این بینش را به خواننده بدهیم که صرف اسلامی بودن یک جنبش به معنای برحق بودن و درست بودن آن جنبش و مورد تایید قرار گرفتن آن، همانطور که به وضوح این تمایز یا بهتر بگوییم تضاد در افکار و جهت گیریهای القاعده با سایر جنبشهای اسلامی به ویژه جنبشهای شیعی به وضوح دیده میشود.
ریشه فکری القاعده
ریشه تاریخی این جریان به گرایشهای عقلگریز موجود در تاریخ اسلام باز میگردد که باید آنان را پیرو و ادامه دهنده مسیر عقلگریزی در جهان اسلام دانست.
مهمترین این گرایشها در تاریخ تمدن اسلام، فقهای اهل حدیث، متکلمان اشعری و خوارج هستند. البته خاستگاه اصلی القاعده را باید “وهابیت” برشمرد که خود ریشه در جنبش سلفی، مذهب حنبلی و پیروان اهل حدیث دارد.
رهبران، نظریه پردازان و بسیاری از اعضای القاعده یا وهابیاند یا از پیروان مذاهب حنبلی و حنفی که به وهابیت تمایل زیادی دارند. القاعده را جنبشی سلفی نیز دانستهاند، زیرا پیشوایان آن، یعنی “احمد بن حنبل” و “ابن تیمیه” از نخستین مدعیان سلفیگری بودهاند.
این تفکر با دریافت خاص خود از توحید و تکیه بر استدلالهای ظاهرگرایانه بسیاری از مسلمانان را کافر میداند و نوک این ویژگی تکفیری خود را به طور خاص متوجه شیعیان کرده است.
اصول بنیادی تفکر القاعده
اصول بنیادی تفکر القاعده که از آموزههای وهابیت سلفی نشأت میگیرد، در سه مورد خلاصه می شود :
– مبارزه با خرافات و شرک و بازگشت به اسلام سلف صالح بر اساس تعالیم خاص خود.
– مخالفت با فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف، عرفان و نوآوریهای دیگر، تحت عنوان بدعت، با این استدلال که آنها در “قرآن” و “سنت” نبوده و از خارج بر اسلام تحمیل شدهاند.
– با توجه به گرایشات ضد عقلی در مباحث دینی و استناد به ظواهر آیات و روایات، به آنچه از قدیم مانده سخت پایبند هستند و عقاید صحیح اسلامی را منحصر به ظواهر قرآن و سنت میدانند.
آنان از هرگونه تفسیر، ژرف نگری و بهره گیری از عقل، علم و فلسفه در تعالیم دین و تطبیق آن با مقتضیات زمان اجتناب میکنند و کلیه امور عصر نبوت را برای مردم ادوار گوناگون کافی میدانند. در واقع آنان اصل را بر این قرار دادهاند که همه امور و پدیدهها در طول قرون، جز آنچه در نص صریح قرآن و سنت پیامبر (ص) آمده حرام است.
زمینههای شکل گیری القاعده
ریشههای فکری یاد شده به تنهایی نمیتوانست جنبش رادیکالیستی سلفی را از درون محافظه کاران وهابی به وجود آورد و موجب شکلگیری سازمانی همچون القاعده شود و این زمینه فکری به همراه عوامل دیگری در تاریخ معاصر خاورمیانه که شرایط خاصی را برای جوامع اسلامی در پی داشت موجب ظهور جنبشهای اسلامگرا شد که رادیکالیسم سلفی (ایدئولوژی القاعده) از جلوههای آن است.
را میتوان در موارد زیر ملاحظه کرد:
– بحرانهای ناشی از نفوذ فرهنگ غرب و گرایش برای بازگشت به خویشتن
– مقایسه اوضاع کنونی جهان اسلام با گذشته تاریخ تمدن اسلام
– شکست الگوها و ایدئولوژیهای غربی در جهان اسلام از جمله لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم و نگاه به حکومت اسلامی به عنوان آلترناتیو
– تبدیل شدن فلسطین به کانون همیشگی بحران توسط کشورهای غربی؛ بن لادن و برخی رهبران القاعده هر چند شاید اولویتی برای قضیه فلسطین قائل نبودند، اما از آن به عنوان ابزاری برای جذب نیرو و جلب افکار عمومی بهره میبرند
– شکستهای نظامی و سازش سیاسی رژیمهای عربی به ویژه در برابر اسرائیل در سال 1967
– غربیسازی شتابزده و افراط در عرفیسازی که بدبینی و مقاومت برخی گروههای اجتماعی را نسبت به این تحولات درپی داشت
– استعمار دیرینه توسط کشورهای غربی که از عوامل سرشکستگی و از بین رفتن عزت امت مسلمان است که افزایش نارضایتیها و فراهم کردن زمینه برای ظهور اسلامگرایی و رادیکالیسم را به دنبال داشت
– متون مقدس و پیشینه تارخ اسلام و پیوند عمیق دین و سیاست در آنها و فراوانی آیات مربوط به جهاد و حکومت در قرآن به همراه تفسیر ارتجاعی وهابی از آنان
فرآیند شکل گیری القاعده
زمینههای فکری، تاریخی و فرهنگی یاد شده با حمله شوروی به افغانستان زمینه را برای شکلگیری القاعده کامل کردند و در پی این حمله روندی آغاز شد که منتهی به ایجاد گروه القاعده شد.
در تشکیل القاعده علاوه بر اشخاص که رهبری و مدیریت سازمان را عهدهدار بودند، دولتهای متعددی مانند عربستان سعودی، پاکستان، ایالات متحده نیز همکاری بسیار موثری داشتند، چراکه بدون این همکاری امکان تأسیس این تشکیلات وجود نداشت یا اگر هم بود، خیلی ضعیف بود.
این سازمان در اواخر دهه 1970 با عنوان دفتر “مکتب الخدمه” و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. مبارزان عرب توسط سازمانهای “خیریه” عربی از کشورهای خود به منطقه جنگ منتقل و در آنجا تجهیز وپشتیبانی میشدند، “محمد بن لادن”، پدر اسامه بن لادن خود نظارت کلی بر روند مهاجرت مجاهدان عرب را بر عهده داشت و به این مجاهدین “عربهای افغان” گفته میشد.
اهداف ومنافع آمریکا
مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و انتقام از جنگ ویتنام از جمله اهداف آمریکا در حمایت از القاعده بود، اما هدف مهم دیگر آمریکا از دامن زدن به این جنگ و راه انداختن تشکیلات القاعده دور کردن کانون بحران خاورمیانه از منطقه فلسطین و معرفی افغانستان به عنوان کانون جدید توجهات بود.
اهداف و منافع پاکستان
مهمترین هدف سیاست خارجی پاکستان در این مسئله حل اختلافات مرزی در محله “پشتونستان”، پیگیری منافع اقتصادی و ترانزیت کالا و انرژی، رقابت با هند و مقابله با نفوذ ایران از طریق تشکیل یک دولت اسلامگرای سنی بود.
اهداف و منافع عربستان سعودی
عربستان سعودی نیز به دنبال مقابله با نفوذ دینی – سیاسی جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ فرهنگی خود، به عنوان مرکز جهان اسلام و داعیهدار خلافت اسلامی در افغانستان بود.
با پایان یافتن جنگ در سال 1989 همه چیز برای مبارزان تمام نشد، بلکه پس از پایان جنگ این احساس در میان مجاهدان شدت گرفت که سازمان اطلاعات آمریکا، عربستان سعودی و مصر به ما پشت کردهاند و برای نابودی ما با یکدیگر همدست و متحد شدهاند تا با وجود اسنادی که ما از آنان در اختیار داریم و حاکی از همدستی ما با آنها و آنها با ماست، به خطری برای آنها تبدیل نشویم.
به دلیل همین طرز تفکر بود که افراد این سازمان سازماندهی خود را حفظ و به طور خاص در افغانستان باقی ماندند،به ویژه اتباع مصر، الجزایر، سوریه و لیبی و سعی در گردآوری و سازماندهی افراد با تجربه کردند تا جهاد خود را قاعدهمند یا همان هدفمند کنند.
در همان سال یعنی سال 1989 شاهد دعوت “حسن ترابی” از بن لادن برای رفتن به سودان و استقرار تشکیلات وی در آن کشور هستیم و تشکیل گروه “جنگجویان سودان” و نام القاعده از عنوان پادگان نظامی این گروه “قاعدة الجهاد” گرفته شد و متشکل از مجاهدان عرب افغان و سازمان جهاد به رهبری ایمن الظواهری بود.
القاعده در سودان این فرصت را پیدا کرد که خود را تقویت و تثبیت کند و سازمان خود را در برخی دیگر از کشورها از جمله کشورهای آفریقایی گسترش دهد و در سال 1994 القاعده به افغانستان بازگشت.
نکته مهم در این دوران فعالیت القاعده این است که با تمام فراز و نشیبهایی که در رابطه این سازمان با حامیان گذشته خود، یعنی عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده به وجود آمد، همچنان تعامل آنها با یکدیگر حفظ شد و حمایت این سه کشور از القاعده ادامه یافت (چه مستقیم و چه غیر مستقیم).
برخی کارشناسان بر این باورند که رابطه این سازمان پس از جنگ با شوروی با حامیان گذشته خود به سردی گراییده و این سه دولت به ویژه ایالات متحده دست از حمایت القاعده برداشته، اما شواهد بسیاری وجود دارد که خلاف این امر را ثابت میکند.
با وجود برخی گسستها، ویژگیها و تردیدها در روابط در نهایت اراده برای همکاری بر سایر تصمیمها برتری داشته است، مهمترین این فراز و نشیبها در روابط القاعده با حامیان خود در مسئله جنگ خلیج فارس و ورود نظامیان آمریکایی به منطقه و عربستان سعودی بوده است، بن لادن به حکومت عربستان سعودی انتقاد کرد که پای کافران را به کشور اسلامی عربستان و منطقه مسلماننشین خاورمیانه گشوده است. با این حال بن لادن هیچ گاه با حکومت عربستان سعودی و نظام سیاسی آن مخالفت نکرد و تنها به اتخاذ برخی راهبردها و سیاستها توسط حاکمان آن انتقاد کرد.
در این دوره همچنین رابطه القاعده با سازمان امنیت پاکستان حفظ شد و علاوه برآن، آنها در مسائل و موضوعات مهم از جمله چچن، بوسنی، کوزوو و تشکیل حکومت طالبان با ایالات متحده منافع مشترکی داشتند. به این ترتیب القاعده رابطهای را که از دوران جنگ شوروی با حکومتهای پشتیبان خود آغاز کرده بود، با فراز و نشیبهایی تا سال 2001 و رخداد حادثه 11 سپتامبر در این سال حفظ کرد.
بررسی ایدئولوژی و راهبرد القاعده
ایدئولوژی القاعده بر چهار رکن سلفیگری، رادیکالیسم، شیعه ستیزی و غرب ستیزی استوار است.
از آنجا که دو رکن آخر بر آمده از ویژگی سلفیگری است، به اختصار میتوان آن را ایدئولوژی “سلفی رادیکال” نامید. از نگاه آنان، دین یک نظام ساده حقوقی است که از جانب خداوند برای رهایی بشر از عذاب دنیوی و اخروی نازل شده و تکالیفی را بر او واجب کرده است. به همین دلیل بشر برای سعادت دنیا و آخرت باید به عبادت و اطاعت خدا بپردازد.
مهمترین و سرآمد تمام عبادتها و معیار ایمان واقعی و دروغین “جهاد” است. با وجود تنگ نظری القاعده در تعیین مسلمانان و از آنجا که مرز میان انسانها را ایدئولوژی سلفی رادیکال تعیین میکند، بسیاری از مخالفان آن ایدئولوژی به عنوان کافر، مشرک و منافق تلقی میشوند و مبارزه با آنان مشروعیت مییابد.
هدف نهایی ایدئولوژی القاعده دستیابی به حکومت فقهی و جهانی است که ریشه در سلفیگری وهابیت دارد. برای رسیدن به این هدف مطابق ایدئولوژی القاعده، ابتدا باید سعی شود، به صورت مرحلهای و دومینیکن، کشورهای اسلامی با مرکزیت “عراق” فتح شوند و سپس با تشکیل سرزمین اسلامی که با آن “دار الاسلام” میگویند، جنگ نهایی به منظور برپایی حکومت جهانی اسلام با کافران آغاز شود.
نیز برای مطالعه بیشتر به لینک ذیل از سایت ما مراجعه فرمایید:
http://www.vahabiat.porsemani.ir/content/%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87
نام گروهی از شورشیان مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی در دین اسلام است.طالبان در افغانستان و جهان عرب به کسانی گفته می شود که در مکاتب و مدارس دینی تعالیم اسلامی را فرا می گیرند.پیدایش
در ده اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگ های داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. در میان سر دم داران طالبان اعرابی وهابی از عربستان سعودی وجود داشت. حمایت های مکرر و پنهان عربستان سعودی از به اصطلاح جهاد گران طالبان ادامه داشت. آنها با شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت به زودی پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند.
پیشروی سریع
طالبان بزودی مناطقی در جنوب افغانستان را که زیر تسلط دولت مجاهدین به رهبری برهان الدین ربانی بود اشغال نمودند آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان به پیشروی های خود ادامه می دادند و تعدادی از ولایات را بدون جنگ یکی پس از دیگری را اشغال مینمودند که به ترتیب ولایات دیگری میدان وردک ، لوگر ، خوست ، هرات ، جلال آباد و کابل رابا اندک درگیری های تا تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ به تصرف خود در آوردند.
ورود به کابل
طالبان ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند . آنان به محض ورود دکترمحمد نجیبالله احمدزی، رئیس جمهوری سابق افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و جنازه هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.
امارت اسلامی
طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو افغانستان اعلان نمودند. کشورهای پاکستان ، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها سه کشوری بودند که طالبان را به رسمیت شناختند.
حلقه رهبری
حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل میداد که تعدادی از آنان هیچ گاه دیده نشدند و با رسانه صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشده است.
در مجموع رهبری طالبان در آنزمان را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد
1 – طلاب = کسانیکه رهبری اصلی را به عهده داشتند (به زعامت ملا عمر
2 – آنهائی که دیدی باز تر نسبت به قضایا داشنتد ( به رهبری ملا احسان الله)
3 – میانه روها که شمارشان کمتر بود و نقش عمده ای در قضایای بزرگ سیاسی نیز نداشتند ، زیرا شاید در صورت میانه روی منافعشان به خطر می افتاد .
در مجموع افراد زیر حلقه رهبری طالبان را تشکیل میدادند.
ملامحمد عمر ( رهبر کل )
اعضای شورای داخلی
ملا محمد ربانی
ملا احسان الله
ملا محمد
ملا عباس
ملا پاسانی
اعضای شورای مرکزی
ملا محمد حسن
ملا نورالدین
ملا وکیل احمد
ملا شیرمحمدملنگ
ملا عبدالرحمن
ملا عبدالحکیم
سرداراحمد
حاجی محمد غوث
معصوم افغانی
طالبان به تدریج افراد زیر در پست های زیر تعیین نمودند.
رهبر اصلی ( ملا محمد عمر )
رئیس شورای کابل ( ملا حمد ربانی)
رهبر سیاسی لوگر ( ملا محمد غوث)
مسئول سواره مناطق اشغالی ( ملا احسان الله)
والی قندهار ( ملا محمد حسن )
والی هرات (ملا یارمحمد)
والی پکتیا (ملا کرامت الله)
وزیر خارجه (ملا شیر محمد استانکزی)
رئیس بانک (ملا احسان الله احسان)
وزیر اطلاعات و فرهنگ (ملا امیر خان متقی)
رئیس امنیت ملی (ملا فاضل احمد)
نماینده در سازمان ملل ( حامد کرزی ) (مورد پذیرش کرزی واقع نشد)
وزیر پلان ( قاری دین محمد)
وزیر مهاجرین ( ملا عبدالرقیب )
حکومتی متفاوت
تصویری تاریخی از لحظه انهدام مجسمه تاریخی بودا در بامیان توسط گروه طالبان.تعدادی از مردم افغانستان به علت خستگی از جنگ های داخلی طالبان را ترجیح می دادند. اما طالبان با دیدگاهی بسته و افکاری متفاوت با محیط و جهان برخورد کردند و به نوعی با بازگشت به نگرش های مذهبی و با زیر فشار قرار دادن مردم موجبات نارضایتی قشر کثیری از مردم افغانستان را فراهم ساختند. آنها نام حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به (امیر نشین) ( امارت اسلامی افغانستان) تبدیل نموده و رهبر خود ( ملا محمد عمر ) را به عنوان امیرالمومنین معرفی نمودند. قطع نامه های مکرر شورای امنیت را نادیده گرفتند و تعدادی از خارجیان را اخراج نمودند. حکومت طالبان با رادیو ، تلویزیون ، موسیقی ، نقاشی ، مجسمه سازی و آثار هنری مخالف بودند و مجسمه های بودا در بامیان را که از جمله غنائم فرهنگی و باستانی افغانستان بود را منهدم ساختند.
آنها به زنان نیز اجازه نمی دادند تا به تنهای از خانه هایشان بیرون شوند. مجازات لواط کاران و زناکاران مرگ بود و کسانی که دزدی می نمودند دستشان باید قطع می شد. مردم را بزور از مغازه هایشان به مساجد برای ادای نماز می فرستادند. ریش مردان را در نظام طالبانی باید بلند می بود و موهای سرشان را می بایست کوتاه می نمودند هر چند طالبان پخش هرگونه اخبار مبتنی بر اختلاف میان این گروه را پنهان نگه می داشتند ، اما گاهی خبرهایی از ایجاد اختلافات میان تندروان و میانه روان تراوش می کرد.
اتهام به طالبان
گروه های مخالف طالبان همواره ، سعی بر این داشتند تا جهانیان را متوجه این موضوع بسازند که طالبان از سوی سازمان استخباراتی پاکستان رهبری می شوند ، در حالیکه این اتهام مدام از سوی طالبان رد گردید و در عین حال پاکستان بزرگترین دوست طالبان شناخته میشد. گروه های مجاهدین به این عقیده بودند که پاکستان به خاطر عدم توجه دولتهای افغان به خط دیورند حاضر به مشاهده امنیت و حاکمیت یک دولت مقتدر در افغانستان نیستند.
طالبان و بن لادن
بن لادن اصلیت عربستان سعودی. پدر وی 57 فرزند داشت. بن لادن سرمایه دار مخالف حکومت عربستان سعودی به بهانه کمک به طالبان یک سال بعد از استقرار نظام طالبان با هواپیمای شخصی خود وارد جلال آباد شد و مورد استقبال مقامات طالبان قرار گرفت. در پی حملات تروریستی به برخی از قرارگاه های نیروهای امریکائی در برخی از کشورها در آفریقا و آسیا ، ایالات متحده بن لادن را مسئول این حملات عنوان نمود. هنوز برخی از صاحبنظران به این عقیده اند که انفجارات سیاست خاص امریکا برای مخدوش ساختن افکار مردم جهان بوده است و اسامه بن لادن دست پرورده نظام ایالات متحده بوده ولی در عوض این اظهارات از سوی هواداران و اطرافیان بن لادن همواره به شدت رد شده است.
طالبان و حمله تروریستی یازده سپتامبر
حمله تروریستی یازده سپتامبر به نوعی طالبان را با یک مشکل جدید روبرو ساخت. آمریکا در یک اقدام عاجل اسامه بن لادن رهبر گروه اسلام گرای القاعده را مسئول این حملات عنوان کرد و از گروه طالبان خواست تا وی را در اولین فرصت به امریکا تحویل دهد. با توجه به گرایش شدید طالبان به مسائل سنتی که در افغانستان مردانگی و یا جوانمردی از اصول سنتی افغانیت محسوب می گردد به هیچ وجه طالبان حاضر به تحویل اسامه بن لادن به امریکا نشدند.
شکست طالبان
با وقوع حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر و عدم تسلیم بن لادن به امریکا از سوی طالبان ، بهانه حمله به افغانستان در اختیار امریکا قرار گرفت. ایالات متحده امریکا به تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله نمود طالبان با همکاری اعضای جبهه مخالف طالبان (مجاهدین سابق) شکست خوردند و حامد کرزی رئیس جمهور دولت موقت افغانستان گردید.
پیدایش مجدد
طالبان پس از مدتی کوتاه مجدداً اعلان موجودیت نموده و با حاکمیت افغانستان مخالفت ورزیدند. دولت افغانستان این بار نیز پاکستان را به حمایت پی در پی از طالبان متهم نمود. طالبان در ظهور مجدد خود بیشتر در مناطق جنوبی افغانستان ، با نیروهای بین المللی و افغان درگیر شدند. مناطق جنوبی افغانستان هم اینک صحنه نبردهای خونین میان شبه نظامیان طالبان و نیروهای ناتو و افغان است.
القاعده
معنای لغوی
“القاعده” به عربی به معنای القاعدة و یا تنظیم القاعدة (تشکیلات القاعده) به نام تشکیلات بینالمللی تروریستی بنیادگرای گفته میشود که متشکل از شبکههای تروریستی گوناگون است که همگی طبق آرمانهای خود با تصور کاهش تأثیرات و دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان مبارزه میکنند.
شکلگیری القاعده
اکثریت اعضای شبکه القاعده را پیرو مسلک سلفی میدانند. از سال 1995 نام این سازمان در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفت. رهبر این سازمان “اسامه بن لادن” بود و اکنون به احتمال زیاد “ایمن الظواهری”، رئیس این سازمان است.
تشکیلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با “اتحاد جماهیر شوروی” در افغانستان تأسیس شد. القاعده از سازمان “مکتب الخدمة” که هدف آن مسلح کردن و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولتهای اسلامی به ویژه عربستان سعودی و پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود.
در سال 2000 ایمن ظواهری سازمان “جهاد اسلامی مصر” را با سازمان القاعده ادغام کرد و به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد.
وجه نامگذاری سازمان القاعده
وجه نامگذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متنهای آن است که تشکیلات القاعده را “قاعدة الجهاد”، یعنی اساس و بنیان نبرد اسلامی توصیف میکند. این درحالی است که خود اعضا این سازمان آن را “جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان” مینامند.
در تحلیل زیر تلاش میشود، به ابعاد گوناگون جریان سیاسی – فکری سازمان القاعده پرداخته شود و از این رو قرار گرفتن این جریان عقلگریز را در برابر بسیاری از جریانهای اسلامی به ویژه جریان سیاسی – فکری شیعه تبیین خواهیم کرد تا این بینش را به خواننده بدهیم که صرف اسلامی بودن یک جنبش به معنای برحق بودن و درست بودن آن جنبش و مورد تایید قرار گرفتن آن، همانطور که به وضوح این تمایز یا بهتر بگوییم تضاد در افکار و جهت گیریهای القاعده با سایر جنبشهای اسلامی به ویژه جنبشهای شیعی به وضوح دیده میشود.
ریشه فکری القاعده
ریشه تاریخی این جریان به گرایشهای عقلگریز موجود در تاریخ اسلام باز میگردد که باید آنان را پیرو و ادامه دهنده مسیر عقلگریزی در جهان اسلام دانست.
مهمترین این گرایشها در تاریخ تمدن اسلام، فقهای اهل حدیث، متکلمان اشعری و خوارج هستند. البته خاستگاه اصلی القاعده را باید “وهابیت” برشمرد که خود ریشه در جنبش سلفی، مذهب حنبلی و پیروان اهل حدیث دارد.
رهبران، نظریه پردازان و بسیاری از اعضای القاعده یا وهابیاند یا از پیروان مذاهب حنبلی و حنفی که به وهابیت تمایل زیادی دارند. القاعده را جنبشی سلفی نیز دانستهاند، زیرا پیشوایان آن، یعنی “احمد بن حنبل” و “ابن تیمیه” از نخستین مدعیان سلفیگری بودهاند.
این تفکر با دریافت خاص خود از توحید و تکیه بر استدلالهای ظاهرگرایانه بسیاری از مسلمانان را کافر میداند و نوک این ویژگی تکفیری خود را به طور خاص متوجه شیعیان کرده است.
اصول بنیادی تفکر القاعده
اصول بنیادی تفکر القاعده که از آموزههای وهابیت سلفی نشأت میگیرد، در سه مورد خلاصه می شود :
– مبارزه با خرافات و شرک و بازگشت به اسلام سلف صالح بر اساس تعالیم خاص خود.
– مخالفت با فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف، عرفان و نوآوریهای دیگر، تحت عنوان بدعت، با این استدلال که آنها در “قرآن” و “سنت” نبوده و از خارج بر اسلام تحمیل شدهاند.
– با توجه به گرایشات ضد عقلی در مباحث دینی و استناد به ظواهر آیات و روایات، به آنچه از قدیم مانده سخت پایبند هستند و عقاید صحیح اسلامی را منحصر به ظواهر قرآن و سنت میدانند.
آنان از هرگونه تفسیر، ژرف نگری و بهره گیری از عقل، علم و فلسفه در تعالیم دین و تطبیق آن با مقتضیات زمان اجتناب میکنند و کلیه امور عصر نبوت را برای مردم ادوار گوناگون کافی میدانند. در واقع آنان اصل را بر این قرار دادهاند که همه امور و پدیدهها در طول قرون، جز آنچه در نص صریح قرآن و سنت پیامبر (ص) آمده حرام است.
زمینههای شکل گیری القاعده
ریشههای فکری یاد شده به تنهایی نمیتوانست جنبش رادیکالیستی سلفی را از درون محافظه کاران وهابی به وجود آورد و موجب شکلگیری سازمانی همچون القاعده شود و این زمینه فکری به همراه عوامل دیگری در تاریخ معاصر خاورمیانه که شرایط خاصی را برای جوامع اسلامی در پی داشت موجب ظهور جنبشهای اسلامگرا شد که رادیکالیسم سلفی (ایدئولوژی القاعده) از جلوههای آن است.
را میتوان در موارد زیر ملاحظه کرد:
– بحرانهای ناشی از نفوذ فرهنگ غرب و گرایش برای بازگشت به خویشتن
– مقایسه اوضاع کنونی جهان اسلام با گذشته تاریخ تمدن اسلام
– شکست الگوها و ایدئولوژیهای غربی در جهان اسلام از جمله لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم و نگاه به حکومت اسلامی به عنوان آلترناتیو
– تبدیل شدن فلسطین به کانون همیشگی بحران توسط کشورهای غربی؛ بن لادن و برخی رهبران القاعده هر چند شاید اولویتی برای قضیه فلسطین قائل نبودند، اما از آن به عنوان ابزاری برای جذب نیرو و جلب افکار عمومی بهره میبرند
– شکستهای نظامی و سازش سیاسی رژیمهای عربی به ویژه در برابر اسرائیل در سال 1967
– غربیسازی شتابزده و افراط در عرفیسازی که بدبینی و مقاومت برخی گروههای اجتماعی را نسبت به این تحولات درپی داشت
– استعمار دیرینه توسط کشورهای غربی که از عوامل سرشکستگی و از بین رفتن عزت امت مسلمان است که افزایش نارضایتیها و فراهم کردن زمینه برای ظهور اسلامگرایی و رادیکالیسم را به دنبال داشت
– متون مقدس و پیشینه تارخ اسلام و پیوند عمیق دین و سیاست در آنها و فراوانی آیات مربوط به جهاد و حکومت در قرآن به همراه تفسیر ارتجاعی وهابی از آنان
فرآیند شکل گیری القاعده
زمینههای فکری، تاریخی و فرهنگی یاد شده با حمله شوروی به افغانستان زمینه را برای شکلگیری القاعده کامل کردند و در پی این حمله روندی آغاز شد که منتهی به ایجاد گروه القاعده شد.
در تشکیل القاعده علاوه بر اشخاص که رهبری و مدیریت سازمان را عهدهدار بودند، دولتهای متعددی مانند عربستان سعودی، پاکستان، ایالات متحده نیز همکاری بسیار موثری داشتند، چراکه بدون این همکاری امکان تأسیس این تشکیلات وجود نداشت یا اگر هم بود، خیلی ضعیف بود.
این سازمان در اواخر دهه 1970 با عنوان دفتر “مکتب الخدمه” و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. مبارزان عرب توسط سازمانهای “خیریه” عربی از کشورهای خود به منطقه جنگ منتقل و در آنجا تجهیز وپشتیبانی میشدند، “محمد بن لادن”، پدر اسامه بن لادن خود نظارت کلی بر روند مهاجرت مجاهدان عرب را بر عهده داشت و به این مجاهدین “عربهای افغان” گفته میشد.
اهداف ومنافع آمریکا
مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و انتقام از جنگ ویتنام از جمله اهداف آمریکا در حمایت از القاعده بود، اما هدف مهم دیگر آمریکا از دامن زدن به این جنگ و راه انداختن تشکیلات القاعده دور کردن کانون بحران خاورمیانه از منطقه فلسطین و معرفی افغانستان به عنوان کانون جدید توجهات بود.
اهداف و منافع پاکستان
مهمترین هدف سیاست خارجی پاکستان در این مسئله حل اختلافات مرزی در محله “پشتونستان”، پیگیری منافع اقتصادی و ترانزیت کالا و انرژی، رقابت با هند و مقابله با نفوذ ایران از طریق تشکیل یک دولت اسلامگرای سنی بود.
اهداف و منافع عربستان سعودی
عربستان سعودی نیز به دنبال مقابله با نفوذ دینی – سیاسی جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ فرهنگی خود، به عنوان مرکز جهان اسلام و داعیهدار خلافت اسلامی در افغانستان بود.
با پایان یافتن جنگ در سال 1989 همه چیز برای مبارزان تمام نشد، بلکه پس از پایان جنگ این احساس در میان مجاهدان شدت گرفت که سازمان اطلاعات آمریکا، عربستان سعودی و مصر به ما پشت کردهاند و برای نابودی ما با یکدیگر همدست و متحد شدهاند تا با وجود اسنادی که ما از آنان در اختیار داریم و حاکی از همدستی ما با آنها و آنها با ماست، به خطری برای آنها تبدیل نشویم.
به دلیل همین طرز تفکر بود که افراد این سازمان سازماندهی خود را حفظ و به طور خاص در افغانستان باقی ماندند،به ویژه اتباع مصر، الجزایر، سوریه و لیبی و سعی در گردآوری و سازماندهی افراد با تجربه کردند تا جهاد خود را قاعدهمند یا همان هدفمند کنند.
در همان سال یعنی سال 1989 شاهد دعوت “حسن ترابی” از بن لادن برای رفتن به سودان و استقرار تشکیلات وی در آن کشور هستیم و تشکیل گروه “جنگجویان سودان” و نام القاعده از عنوان پادگان نظامی این گروه “قاعدة الجهاد” گرفته شد و متشکل از مجاهدان عرب افغان و سازمان جهاد به رهبری ایمن الظواهری بود.
القاعده در سودان این فرصت را پیدا کرد که خود را تقویت و تثبیت کند و سازمان خود را در برخی دیگر از کشورها از جمله کشورهای آفریقایی گسترش دهد و در سال 1994 القاعده به افغانستان بازگشت.
نکته مهم در این دوران فعالیت القاعده این است که با تمام فراز و نشیبهایی که در رابطه این سازمان با حامیان گذشته خود، یعنی عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده به وجود آمد، همچنان تعامل آنها با یکدیگر حفظ شد و حمایت این سه کشور از القاعده ادامه یافت (چه مستقیم و چه غیر مستقیم).
برخی کارشناسان بر این باورند که رابطه این سازمان پس از جنگ با شوروی با حامیان گذشته خود به سردی گراییده و این سه دولت به ویژه ایالات متحده دست از حمایت القاعده برداشته، اما شواهد بسیاری وجود دارد که خلاف این امر را ثابت میکند.
با وجود برخی گسستها، ویژگیها و تردیدها در روابط در نهایت اراده برای همکاری بر سایر تصمیمها برتری داشته است، مهمترین این فراز و نشیبها در روابط القاعده با حامیان خود در مسئله جنگ خلیج فارس و ورود نظامیان آمریکایی به منطقه و عربستان سعودی بوده است، بن لادن به حکومت عربستان سعودی انتقاد کرد که پای کافران را به کشور اسلامی عربستان و منطقه مسلماننشین خاورمیانه گشوده است. با این حال بن لادن هیچ گاه با حکومت عربستان سعودی و نظام سیاسی آن مخالفت نکرد و تنها به اتخاذ برخی راهبردها و سیاستها توسط حاکمان آن انتقاد کرد.
در این دوره همچنین رابطه القاعده با سازمان امنیت پاکستان حفظ شد و علاوه برآن، آنها در مسائل و موضوعات مهم از جمله چچن، بوسنی، کوزوو و تشکیل حکومت طالبان با ایالات متحده منافع مشترکی داشتند. به این ترتیب القاعده رابطهای را که از دوران جنگ شوروی با حکومتهای پشتیبان خود آغاز کرده بود، با فراز و نشیبهایی تا سال 2001 و رخداد حادثه 11 سپتامبر در این سال حفظ کرد.
بررسی ایدئولوژی و راهبرد القاعده
ایدئولوژی القاعده بر چهار رکن سلفیگری، رادیکالیسم، شیعه ستیزی و غرب ستیزی استوار است.
از آنجا که دو رکن آخر بر آمده از ویژگی سلفیگری است، به اختصار میتوان آن را ایدئولوژی “سلفی رادیکال” نامید. از نگاه آنان، دین یک نظام ساده حقوقی است که از جانب خداوند برای رهایی بشر از عذاب دنیوی و اخروی نازل شده و تکالیفی را بر او واجب کرده است. به همین دلیل بشر برای سعادت دنیا و آخرت باید به عبادت و اطاعت خدا بپردازد.
مهمترین و سرآمد تمام عبادتها و معیار ایمان واقعی و دروغین “جهاد” است. با وجود تنگ نظری القاعده در تعیین مسلمانان و از آنجا که مرز میان انسانها را ایدئولوژی سلفی رادیکال تعیین میکند، بسیاری از مخالفان آن ایدئولوژی به عنوان کافر، مشرک و منافق تلقی میشوند و مبارزه با آنان مشروعیت مییابد.
هدف نهایی ایدئولوژی القاعده دستیابی به حکومت فقهی و جهانی است که ریشه در سلفیگری وهابیت دارد. برای رسیدن به این هدف مطابق ایدئولوژی القاعده، ابتدا باید سعی شود، به صورت مرحلهای و دومینیکن، کشورهای اسلامی با مرکزیت “عراق” فتح شوند و سپس با تشکیل سرزمین اسلامی که با آن “دار الاسلام” میگویند، جنگ نهایی به منظور برپایی حکومت جهانی اسلام با کافران آغاز شود.
نیز برای مطالعه بیشتر به لینک ذیل از سایت ما مراجعه فرمایید:
http://www.vahabiat.porsemani.ir/content/%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87