۱۳۹۸/۰۱/۰۱
–
۲۱۸۲۸ بازدید
نمیدونم تا بحال دیدید یا نه تا کسی از رهبری انتقاد میکنه سریع یه مثال میزنن که فلانی زبیر زمان یا طلحه زمان هست .میشه در مورد داستان طلحه و زبیر و عایشه بعد از رحلت پیامبر(ص) بطور کامل توضیح بدید؟
زُبیر بن عَوّام، پسر عمه پیامبرصلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام است.او چهارمین یا پنجمین نفری بود که اسلام آورد، از یاران شجاع و سرشناس پیامبر اسلام بود و در تمام جنگ های او شرکت داشت (اسدالغابه، ج 2، ص307) .بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله از بیعت با ابو بکر، سر باز زد و در زمره یاران اوّلیه و خاصّ امام علی علیه السلام بود. بنابر بعضی اقوال، در دفن حضرت فاطمه علیها السلام شرکت داشت(مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 363) که به گونه ای نشان دهنده نزدیک بودن او به علی علیه السلام است. او یکی از اعضای شورای شش نفره ای بود که عمر، آنان را نامزد خلافت ساخته بود؛ ولی او به نفع امام علی علیه السلام کناره گرفت.زبیر، داماد ابو بکر بود؛ (تاریخ دمشق، ج 18، ص 429) ولی سال های بسیاری از عمر خود را در کنار امام علی علیه السلام گذراند. امام علی علیه السلام درباره او فرمود:زبیر، همیشه از ما اهل بیت بود تا آن زمان که فرزند نامبارک او، عبداللَّه، بزرگ شد. (نهج البلاغه، حکمت 453) و این، خود نشان دهنده فتنهانگیزی عبداللَّه است که به آن اشاره خواهد شد.زبیر در زمان عثمان، به ثروت بسیار زیادی دست یافت، (الطبقات الکبری، ج 3، ص 107) مسعودی مورخ بزرگ قرن چهارم هجری در شرح وضعیت زبیر بن عوّام به هنگام خلافت عثمان می نویسد: زبیر خانه ای در بصره ساخت که در این زمان (یعنی سال 332ق) نیز معروف است و بازرگانان، صاحبان ثروت و صاحبان وسایل (از دریانوردان و دیگران)، در آن، منزل می کنند. همچنین خانه هایی در مصر، کوفه و اسکندریه ساخت و آنچه از خانه و باغ و بستان هایش گزارش کردیم، تا این زمان، معروف و مشهور است.
ثروت زبیر پس از وفاتش پنجاه هزار دینار بود و پس از خود، هزار اسب و هزار غلام و کنیز بر جای نهاد و همچنین سرزمین هایی را در شهرها به نام خود کرد .(مروج الذهب، ج 2، ص 342)
زبیر از کسانی بود که به شورشیانی که علیه عثمان قیام کرده بودند، کمک می کرد (انساب الاشراف، ج 4، ص 211) و در حقیقت، خواهان قتل عثمان بود تا خود به خلافت برسد.
او پس از قتل عثمان، با امام علی علیه السلام بیعت کرد؛ (نهج البلاغه، نامه 54) ولی چون امارتی به دست نیاورد و افزون بر آن، از امتیازات دوران عثمان نیز محروم شد، در برابر امام علی علیه السلام پرچم اعتراض برافراشت. تحریک کننده او در این موضعگیری، پسرش عبد اللَّه بود.
زبیر به اتفاق طلحه با وانمود کردن انجام دادن عمره به سوی مکّه رفت و در آن جا با عایشه و دیگران هماهنگ شدند و آتش جنگ جمل را افروختند. زبیر، پس از گفتگوی امام علی علیه السلام با او، از جنگ کناره گرفت؛ ولی به دست ابن جرموز، ترور شد.
ابن سعد (م قرن سوم)نیز در کتاب الطبقات الکبری می نویسد: زبیر، چهار زن داشت و یکْ هشتمِ اموالش (یعنی سهم زن در ترکه شوهر) بر چهار تقسیم شد و به هر زن، یک میلیون و صد هزار [ دینار ]رسید و ثروتش سی و پنج میلیون و دویست هزار [ دینار ] تمام بود. (طبقات الکبری، ج 3، ص 109)
اما درباره اینکه چرا زبیر از راه حق منحرف شد باید گفت: حب مال و جاه و فرزند و عدم رعایت تولی و تبری او را به ورطه هلاکت انداخت.
او که هواى حکومت در سر داشت و حضرت على (ع) را آماده واگذارى بعضى از مناصب مهم حکومت به خودش ندید تحت تأثیر هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى بیعت خود را با حضرت على علیه السلام شکست. امام على (ع) در این مورد مى فرماید: آگاه باشید شیطان حزب خود را بسیج کرده و سپاهش را گردآورده است تا بار دیگر ظلم و ستم به وطنش بازگردد و باطل به جایگاه نخستینش رسد،( نهج البلاغه، خطبه 22)
این مسأله نشان مى دهد که سر انحراف زبیر نوعى بى تقوایى است، بنابراین اگر هم در گذشته از تقواى نسبى برخوردار بود ولى به تدریج هواخواهى و نفس پرستى آن بر تقوا غلبه یافت و همین مسأله موجب انحراف او شد. خداى سبحان انسان ها را به دو گروه حزب اللَّه و حزب شیطان تقسیم مى کند و نشانه اصلى حزب اللَّه دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خدا مى شمرد و این گروه را از رستگاران مى شمارد. در مقابل اینها گروهى هستند که براى حفظ منافع خویش رابطه دوستى با دشمنان خدا برقرار مى کند و راه نفاق و دورویى را پیش مى گیرند و تکیه بر قدرت و هواى خود مى کنندو در میان بندگان خدا تخم ظلم و فساد مى پاشند [ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ ] زبیر هم در آن مقطع زمانى تخم نفاق و تفرق را پاشید و صف خودش را از صف حزب الله جدا کرد و در مقابل امام واجب الطاعه خروج کرده و ایستاد.
در واقع انسان مى تواند در سنین مختلف زندگى خود شایستگى هاى گوناگون داشته باشد- همانند زبیر- و یک روز در صف حق باشد و بهشت بر او واجب گردد و روز دیگر از آن صف خارج شود و در صف باطل قرار گیرد و مورد غضب خداوند واقع شود، در تاریخ اسلام بسیار بودند کسانى که در طول عمر خود تغییر چهره دادند و از صفوف حق به باطل یا از صفوف باطل به حق گراییدند وگرنه چه کسى مى تواند بگوید کسى که آتش جنگ جمل را بر ضد امام و پیشواى خود که همه او را به رهبرى پذیرفته اند برافروخته و سبب ریختن این همه خون شد آدم خوب و اهل نجات باشد. خداى سبحان در قرآن مى فرماید: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ(توبه، آیه 100) این آیه شامل تمام مهاجران و انصار مى شود در حالى که میدانیم بعضى از آنها مانند عبدالله ابن ابى سرح و ثعلبة ابن حاطب انصارى از راه راست منحرف شدند و مغضوب خدا و پیغمبر گشتند. در حالى که در آغاز در صف اصحاب پیامبر و جزء مهاجران یا انصار بودند و نیز مى دانیم گروهى از منافقان که قرآن مجید شدیدترین حملات را بر آنها دارد جزو اصحاب بودند.
بر این اساس جاى شک نیست که صحابه پیامبر- مثل زبیر- را نیز باید بر مقیاس اعمالشان تا پایان عمر سنجید و درباره آنها قضاوت کرد وگرنه گرفتار تناقضاتى مى شویم که براى آنها هیچ پاسخى نمى توان یافت،( شرح نهج البلاغه پیام، ج 2، ص 353 و 254، آیت اللَّه مکارم).
همچنین همانطور که ذکر کردیم یکی دیگر از عوامل انحراف زبیر را فرزندش عبدالله بن زبیر دانسته اند و نقل شده که حضرت علی علیه السلام می فرمود: «زبیر، همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزندش عبد اللَّه، بزرگ شد و او را تباه ساخت».
عبد اللَّه، همان کسی است که زبیر را به جنگ وا داشت و او کسی است که رفتن به بصره را در چشم عایشه خوب جلوه داد. او فردی بد دهن و فحّاش بود، با بنی هاشم دشمنی می ورزید و علی بن ابی طالب علیه السلام را نفرین می کرد و دشنام می داد.(شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 79)
نتیجه: تقوا با هواپرستى و جاه طلبى و نفاق نمى سازد اگر این موارد در انسان باشد تقوا جایگاه ندارد لذاست که می بینیم زبیر که تقوای الهی را به جاه و مقام و منصب فروخت گرفتار غضب الهی شد و با بدترین وضع ممکن از دنیا رفت.
طلحه
طلحة بن عبیدالله از اصحاب پیامبر(ص) و مسلمانان نخستین و پسرعموی ابوبکر بن ابوقحافه خلیفه اول که در جنگهای صدراسلام حضور داشت.
وی پس از وفات پیامبر(ص) به همکاری با خلفای نخستین روی آورد و در کشورگشایی های آنان حضور فعال داشت. طلحه از سوی خلیفه دوم به عنوان یکی از اعضای شورای شش نفره برای تعیین خلیفه سوم معرفی شد. وی در ماجرای قتل عثمان بن عفان حضور داشت و از تحریک کنندگان به قتل خلیفه به شمار می رفت. پس از قتل وی با حضرت علی(ع) بیعت کرد؛ اما پس از مدتی بیعت خود را شکست و به همراه زبیر و عایشه همسر پیامبر(ص) و برخی امویان که به ناکثین شهرت یافتند، جنگ جمل را علیه امام علی(ع) به راهانداخت و در این جنگ توسط مروان بن حکم (که در سپاه ناکثین حضور داشت) کشته شد.
طلحه درباره همسران پیامبر (ص) سخنی گفت که پیامبر را ناراحت کرد و به همین جهت آیاتی در مذمت وی نازل شد. طلحه گفت: اگر پیامبر(ص) بمیرد، با عایشه همسرش وصلت میکنم. به همین جهت آیه وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذَٰلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِیمًا (ترجمه: و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید، و مطلقاً [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید، چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است.)[ احزاب–۵۳] نازل شد
وقتی طلحه وفات کرد، ثروت بسیاری برجای گذاشت. ارزش غلات طلحه در عراق بین چهارصد تا پانصد هزار درهم و درآمد روزانه وی از غلات عراق حدود هزار درهم بود. همچنین ارزش غلات وی در سراة حدود ده هزار دینار بود. همچنین نقل است که ارزش میراث باقی مانده از وی از زمین و دام و اموال و پول نقد (درهم و دینار) سی میلیون درهم بوده است. دو میلیون و دویست هزار درهم و دویست هزار دینار نقد باقی گذاشت و بقیه به صورت زمین و دام و کالا بود. همچنین نقل شده است که هنگامی که طلحة بن عبید الله کشته شد در دست خزانه دارش دو میلیون و دویست هزار درهم پول نقد بود و نخلستان ها و دیگر اموالش را به سی میلیون درم ارزیابی کردند. همچنین در نقلی دیگر آمده است که از طلحة بن عبید الله یکصد پوست گاو نر انباشته از زر که در هر یک سیصد رطل طلا بود، باقی ماند(بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۶۶ و ۱۶۷)
عایشه
دختر ابوبکر و همسر پیامبر است. کنیه او ام عبدالله و مادرش ام رومان دختر عمیر بن عامر بن وهمان بن حارث بن غنم بن مالک بن کنانه است. پیامبر در سال دوم یا سوم پس از هجرت با او ازدواج کرد.برای آگاهی از شخصیت عایشه نظر شما را به احادیثی که از صحاح سته و دیگر کتب معتبر اهل سنت در این مورد وارد شده است جلب می کنم.البته ما در اینجا فقط به نقل آدرس و موضوع بعضی از این روایات می پردازیم امیدواریم که شما که خود اهل تحقیق هستید با مراجعه به این آدرسها به حقیقت امر بهتر پی ببرید. با این حال توجه داشته باشید که دانشمندان اهل سنت بویژه صاحبان صحاح نهایت کوشش خود را به کار بردند تا از نقل معایب دشمنان اهل بیت خوددارى کنند و در لابلاى آنچه که خود آوردند حقایقى آشکار گشته است که بسیار جالب است. ما آنچه را که اینان درباره «عایشه در صحاح و دیگر کتب معتبرشان» نوشتند، در ضمن چند قسمت نقل مى کنیم. حسادتهاى عایشه قبل از هر چیز به یک روایت توجه کنیم: از حسد بپرهیزید که حسد خوبیهاى انسان را مى خوردآنچنانکه آتش، هیزم را. با این حساب براى حسود کار خوبى اگر هم انجام داده باشد باقى نمى ماند.( سنن أبی داود، ج 4، ص 276، کتاب الادب، باب فی الحسد، ح 4903) حسد، صفت زشتى است که اگر حسود آن را ظاهر نکند باید از خود دور کند و اگر آشکار کند باید از شرش به خدا پناه برد: «وَمِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»(سوره فلق آیه 5). معناى آیه چنین است که حسود اگر باطنش را ظاهر کند انسانِ شرّى مى باشد که باید از او به خدا پناه برد.اما آنچه که صاحبان صحاح از حسادتهاى عایشه نقل کرده اند:نسبت به هوو و شکستن ظرف غذا: مراجعه کنید به ج 3 صحیح بخاری، ص 179، فی المظالم والغصب، باب اذا کسر قصعة او شیئا لغیره؛ و ج 7 صحیح بخاری، ص 46، کتاب النکاح، باب الغیرة؛ و صحیح بخارى، ج 7، ص 43، کتاب النکاح، باب القرعة بین النساء إذا أراد سفرا؛ و ج 3 سنن ترمذی، ص 640، کتاب الاحکام، باب 23، ح 1359؛ و ج 2 سنن ابن ماجه، ص 782، کتاب الاحکام، باب 14، ح 2333 و 2334؛ و ج 3 سنن ابی داود، کتاب البیوع، باب فیمن أفسد شیئا یغرم مثله، ح 3567 و 3568؛ و ج 7 سنن نسائی، ص 73 و 74، کتاب عشرة النساء، باب الغیرة، ح 63 – 3961.حسادتهای عایشه نسبت به حضرت خدیجه علیهاالسلام عایشه آنقدر که به حضرت خدیجه علیهاالسلام حسادت مى ورزید به هیچ زنى نمى ورزید. آنچنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله را که در حلم و بردبارى الگوى همه است به غضب آورد و شکى نیست که غضب آن حضرت غضب خدا است. بهتر است که روایات وارده را از زبان خود عایشه بشنوید پس مراجعه کنید به: صحیح بخارى، ج 5، ص 47 و 48، باب تزویج النبى صلى الله علیه و آله وسلم خدیجة وفضلها؛صحیح مسلم، ج 4، ص 9 – 1888، کتاب فضائل الصحابة، باب 12، ح 78 – 74.؛ سنن ترمذی، ج 4، ص 324، کتاب البر والصلة، باب 70، ح 2017؛ سنن إبن ماجة، ج 1، ص 643، کتاب النکاح، باب 56، ح 1997.عایشه مى گوید: روزى هاله خواهر خدیجه اجازه خواست. پیامبر صلى الله علیه و آله به یاد خدیجه افتاد و از آمدن او شاد شد و گفت: «خدایا! هاله دختر خویلد» من حسادتم گل کرد و گفتم: چقدر از او یاد مى کنى! او پیرزنى بود از پیران قریش که از پیرى دندان در دهان نداشت. هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد.دنباله روایت فوق در صحیحین نیامده ولى مسند احمد بقیه آن را چنین نقل کرده است: پیامبر صلى الله علیه و آله در جواب عایشه که گفت: قد أبدلک اللّه خیرامنها چنین فرمود: آنگاه که مردم مرا قبول نداشتند، او به من ایمان آورد و آنگاه که دیگران مرا تکذیب مى نمودند او تصدیقم کرد و آنگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یارى کرد و خداوند چنین روزى فرمود که از او صاحب فرزندانى شوم. (ج 9 ص 429، ح24918 ادب عایشه احترام به رسول خدا صلى الله علیه و آله و رعایت ادب در مقابل آن حضرت، بلکه در مقابل بزرگان، مسأله اى است که هر انسانی آن را مى فهمد و نیاز به تعلیم ندارد. حال مى خواهیم بدانیم که آیا عایشه احترام حضرتش را نگه مى داشت؟ به این مورد توجه فرمائید: سنن أبى داود، ج 4، ص 300، کتاب الأدب، باب ما جاء فی المزاح، حجاب عایشه برای روشن شدن این موضوع بالاخص در زمان بعد از رسول خدا (ص) به این روایت توجه کنید: سنن نسائى، ج 1، ص 93، کتاب الطهارة، باب 83، ح 100عایشه و رضاع کبیر یکى دیگر از عجایب عایشه این است که مى گفت: زن مى تواند پسر بالغى را شیر دهد و با این شیر دادن، آن پسر به منزله فرزند او مى باشد!!! مراجعه کنید به سنن أبی داود، همان؛ مسند احمد حنبل، ج 10، ص 138، ح 26390 عایشه فرمانده جنگ جمل یکى ازرفتارهای خلاف اسلام که از عایشه سرزد ، شرکت او در جنگ جمل و فرماندهى آن علیه امام زمانش أمیر المؤمنین علیه السلام مى باشد. آیا او نمى دانست که جنگ با آن حضرت به منزله جنگ با رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد؟ مگر نشنیده بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمود: «أنا سلم لمن سالمتم وحرب لمن حاربتم»( سنن ابن ماجه، ج 1، ص 52، مقدمه، ح 145؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 656، کتاب المناقب، باب 61، ح 3870)، و نیز فرمود: هر که از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است و هر که نافرمانى من کند نافرمانى خدا کرده است و هر که از على فرمانبردارى نماید از من فرمانبردارى نموده است و هر که نافرمانى على کند تحقیقا نافرمانى من کرده است.(المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 131، ح 4617)آیا باور کردنى است که عایشه هیچکدام از اینها را نمى دانست؟ مگر خود یکى از راویان نزول آیه تطهیر نیست؟ آیا این هم از یادش رفت؟ آیا او نمى دانست که مأمور به نشستن در خانه بوده و حق خروج از آن را ندارد؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم درباره خروج بعضی از همسرانش سخن گفت. عایشه خندید. حضرتش به او فرمود: مواظب باش که تو نباشى. سپس رو به على علیه السلام کرد و به او فرمود: اگر بر او دست یافتى با او مدارا کن.( المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 129، ح 4610 ). آیا فراموش کرد که رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود بنگر که تو آن زنى نباشى که گفتم؟مى گویند نزد عایشه علومى بود که أصحاب، جهت یادگیرى به او رجوع مى کردند ، آیا وقتی که نوبت به جنگ با على علیه السلام رسید، همه آنچه را که از قرآن و سنت آموخته بود به فراموشى سپرد؟ چه شد که به خود اجازه داد جنگی را به راه بیندازد که در آن هزاران نفر از مسلمان را به کشتن بدهد.حال این سوال شاید پیش بیاید که آیا همسر پیامبر بودن فضیلت حساب نمی شود؟ در جواب باید گفت: قرآن کریم می فرماید :یانساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن؛ای زنان پیامبر! شما مانند سایر زنان نیستید اگر تقوای الهی پیشه کنید(احزاب ، آیه 33 . و نیز می فرماید: یا نساء النبی من یات منکن بفاحشه مبینه یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحا نوتهااجرها مرتین و اعتدنا لها رزقا کریما؛ ای زنان پیامبر! هر کدام از شما کارزشتی مرتکب شود، عذاب او دو برابر خواهد بود و آن بر خدا آسان است وهر کدام از شما اطاعت خدا و رسولش را به جا آورد، دو برابر اجرش می دهیم و روزی کریمانه ای برایش مهیا می کنیم ( احزاب ، آیه 31) خداوند سبحان در این دو آیه شریفه ، آشکارا بیان می دارد که ملاک شرافت وفضیلت در زنان پیامبر ( ص ) ، تقوای الهی است نه همسری آن حضرت ؛ گرچه بیان می دارد که این موقعیت (همسری پیامبر ) موقعیت خطیری است که اگر خوب استفاده از این موقعیت شود، سود دو چندان در پی دارد و اگر سوء استفاده شود به همان میزان ، زیان دو برابر به همراه دارد .تایید این مطلب که صرف همسری پیامبر ( ص ) نمی تواند ملاک شرافت و فضیلت باشد، این است که در میان زنان پیامبران گذشته نیز، زنانی بوده اند که دچار خشم وغضب الهی شده اند : در آیه 10 سوره (تحریم ) خداوند متعال ، همسران نوح و لوط را به شدت مذمت نموده و می فرماید : (این دو زن همسر دو تن ازبندگان صالح من بودند و به همسرشان ( نوح و لوط ) خیانت کردند، وهمسر پیامبر بودنشان نتوانست آن دو را از عذاب قهر الهی حفظ کند و به آن دو گفته شد، همراه اهل آتش داخل آتش شوید ) . نتیجه این که امکان دارد که زنی همسر پیامبر باشد؛ ولی معصیت کار بوده و اهل آتش باشد.این مطالب تنها مقداری از شمایل و شخصیت عایشه بود که از کتب اهل سنت برای شما گفته شد باشد که مورد استفاده واقع شود.
ثروت زبیر پس از وفاتش پنجاه هزار دینار بود و پس از خود، هزار اسب و هزار غلام و کنیز بر جای نهاد و همچنین سرزمین هایی را در شهرها به نام خود کرد .(مروج الذهب، ج 2، ص 342)
زبیر از کسانی بود که به شورشیانی که علیه عثمان قیام کرده بودند، کمک می کرد (انساب الاشراف، ج 4، ص 211) و در حقیقت، خواهان قتل عثمان بود تا خود به خلافت برسد.
او پس از قتل عثمان، با امام علی علیه السلام بیعت کرد؛ (نهج البلاغه، نامه 54) ولی چون امارتی به دست نیاورد و افزون بر آن، از امتیازات دوران عثمان نیز محروم شد، در برابر امام علی علیه السلام پرچم اعتراض برافراشت. تحریک کننده او در این موضعگیری، پسرش عبد اللَّه بود.
زبیر به اتفاق طلحه با وانمود کردن انجام دادن عمره به سوی مکّه رفت و در آن جا با عایشه و دیگران هماهنگ شدند و آتش جنگ جمل را افروختند. زبیر، پس از گفتگوی امام علی علیه السلام با او، از جنگ کناره گرفت؛ ولی به دست ابن جرموز، ترور شد.
ابن سعد (م قرن سوم)نیز در کتاب الطبقات الکبری می نویسد: زبیر، چهار زن داشت و یکْ هشتمِ اموالش (یعنی سهم زن در ترکه شوهر) بر چهار تقسیم شد و به هر زن، یک میلیون و صد هزار [ دینار ]رسید و ثروتش سی و پنج میلیون و دویست هزار [ دینار ] تمام بود. (طبقات الکبری، ج 3، ص 109)
اما درباره اینکه چرا زبیر از راه حق منحرف شد باید گفت: حب مال و جاه و فرزند و عدم رعایت تولی و تبری او را به ورطه هلاکت انداخت.
او که هواى حکومت در سر داشت و حضرت على (ع) را آماده واگذارى بعضى از مناصب مهم حکومت به خودش ندید تحت تأثیر هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى بیعت خود را با حضرت على علیه السلام شکست. امام على (ع) در این مورد مى فرماید: آگاه باشید شیطان حزب خود را بسیج کرده و سپاهش را گردآورده است تا بار دیگر ظلم و ستم به وطنش بازگردد و باطل به جایگاه نخستینش رسد،( نهج البلاغه، خطبه 22)
این مسأله نشان مى دهد که سر انحراف زبیر نوعى بى تقوایى است، بنابراین اگر هم در گذشته از تقواى نسبى برخوردار بود ولى به تدریج هواخواهى و نفس پرستى آن بر تقوا غلبه یافت و همین مسأله موجب انحراف او شد. خداى سبحان انسان ها را به دو گروه حزب اللَّه و حزب شیطان تقسیم مى کند و نشانه اصلى حزب اللَّه دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خدا مى شمرد و این گروه را از رستگاران مى شمارد. در مقابل اینها گروهى هستند که براى حفظ منافع خویش رابطه دوستى با دشمنان خدا برقرار مى کند و راه نفاق و دورویى را پیش مى گیرند و تکیه بر قدرت و هواى خود مى کنندو در میان بندگان خدا تخم ظلم و فساد مى پاشند [ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ ] زبیر هم در آن مقطع زمانى تخم نفاق و تفرق را پاشید و صف خودش را از صف حزب الله جدا کرد و در مقابل امام واجب الطاعه خروج کرده و ایستاد.
در واقع انسان مى تواند در سنین مختلف زندگى خود شایستگى هاى گوناگون داشته باشد- همانند زبیر- و یک روز در صف حق باشد و بهشت بر او واجب گردد و روز دیگر از آن صف خارج شود و در صف باطل قرار گیرد و مورد غضب خداوند واقع شود، در تاریخ اسلام بسیار بودند کسانى که در طول عمر خود تغییر چهره دادند و از صفوف حق به باطل یا از صفوف باطل به حق گراییدند وگرنه چه کسى مى تواند بگوید کسى که آتش جنگ جمل را بر ضد امام و پیشواى خود که همه او را به رهبرى پذیرفته اند برافروخته و سبب ریختن این همه خون شد آدم خوب و اهل نجات باشد. خداى سبحان در قرآن مى فرماید: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ(توبه، آیه 100) این آیه شامل تمام مهاجران و انصار مى شود در حالى که میدانیم بعضى از آنها مانند عبدالله ابن ابى سرح و ثعلبة ابن حاطب انصارى از راه راست منحرف شدند و مغضوب خدا و پیغمبر گشتند. در حالى که در آغاز در صف اصحاب پیامبر و جزء مهاجران یا انصار بودند و نیز مى دانیم گروهى از منافقان که قرآن مجید شدیدترین حملات را بر آنها دارد جزو اصحاب بودند.
بر این اساس جاى شک نیست که صحابه پیامبر- مثل زبیر- را نیز باید بر مقیاس اعمالشان تا پایان عمر سنجید و درباره آنها قضاوت کرد وگرنه گرفتار تناقضاتى مى شویم که براى آنها هیچ پاسخى نمى توان یافت،( شرح نهج البلاغه پیام، ج 2، ص 353 و 254، آیت اللَّه مکارم).
همچنین همانطور که ذکر کردیم یکی دیگر از عوامل انحراف زبیر را فرزندش عبدالله بن زبیر دانسته اند و نقل شده که حضرت علی علیه السلام می فرمود: «زبیر، همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزندش عبد اللَّه، بزرگ شد و او را تباه ساخت».
عبد اللَّه، همان کسی است که زبیر را به جنگ وا داشت و او کسی است که رفتن به بصره را در چشم عایشه خوب جلوه داد. او فردی بد دهن و فحّاش بود، با بنی هاشم دشمنی می ورزید و علی بن ابی طالب علیه السلام را نفرین می کرد و دشنام می داد.(شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 79)
نتیجه: تقوا با هواپرستى و جاه طلبى و نفاق نمى سازد اگر این موارد در انسان باشد تقوا جایگاه ندارد لذاست که می بینیم زبیر که تقوای الهی را به جاه و مقام و منصب فروخت گرفتار غضب الهی شد و با بدترین وضع ممکن از دنیا رفت.
طلحه
طلحة بن عبیدالله از اصحاب پیامبر(ص) و مسلمانان نخستین و پسرعموی ابوبکر بن ابوقحافه خلیفه اول که در جنگهای صدراسلام حضور داشت.
وی پس از وفات پیامبر(ص) به همکاری با خلفای نخستین روی آورد و در کشورگشایی های آنان حضور فعال داشت. طلحه از سوی خلیفه دوم به عنوان یکی از اعضای شورای شش نفره برای تعیین خلیفه سوم معرفی شد. وی در ماجرای قتل عثمان بن عفان حضور داشت و از تحریک کنندگان به قتل خلیفه به شمار می رفت. پس از قتل وی با حضرت علی(ع) بیعت کرد؛ اما پس از مدتی بیعت خود را شکست و به همراه زبیر و عایشه همسر پیامبر(ص) و برخی امویان که به ناکثین شهرت یافتند، جنگ جمل را علیه امام علی(ع) به راهانداخت و در این جنگ توسط مروان بن حکم (که در سپاه ناکثین حضور داشت) کشته شد.
طلحه درباره همسران پیامبر (ص) سخنی گفت که پیامبر را ناراحت کرد و به همین جهت آیاتی در مذمت وی نازل شد. طلحه گفت: اگر پیامبر(ص) بمیرد، با عایشه همسرش وصلت میکنم. به همین جهت آیه وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذَٰلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِیمًا (ترجمه: و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید، و مطلقاً [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید، چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است.)[ احزاب–۵۳] نازل شد
وقتی طلحه وفات کرد، ثروت بسیاری برجای گذاشت. ارزش غلات طلحه در عراق بین چهارصد تا پانصد هزار درهم و درآمد روزانه وی از غلات عراق حدود هزار درهم بود. همچنین ارزش غلات وی در سراة حدود ده هزار دینار بود. همچنین نقل است که ارزش میراث باقی مانده از وی از زمین و دام و اموال و پول نقد (درهم و دینار) سی میلیون درهم بوده است. دو میلیون و دویست هزار درهم و دویست هزار دینار نقد باقی گذاشت و بقیه به صورت زمین و دام و کالا بود. همچنین نقل شده است که هنگامی که طلحة بن عبید الله کشته شد در دست خزانه دارش دو میلیون و دویست هزار درهم پول نقد بود و نخلستان ها و دیگر اموالش را به سی میلیون درم ارزیابی کردند. همچنین در نقلی دیگر آمده است که از طلحة بن عبید الله یکصد پوست گاو نر انباشته از زر که در هر یک سیصد رطل طلا بود، باقی ماند(بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۶۶ و ۱۶۷)
عایشه
دختر ابوبکر و همسر پیامبر است. کنیه او ام عبدالله و مادرش ام رومان دختر عمیر بن عامر بن وهمان بن حارث بن غنم بن مالک بن کنانه است. پیامبر در سال دوم یا سوم پس از هجرت با او ازدواج کرد.برای آگاهی از شخصیت عایشه نظر شما را به احادیثی که از صحاح سته و دیگر کتب معتبر اهل سنت در این مورد وارد شده است جلب می کنم.البته ما در اینجا فقط به نقل آدرس و موضوع بعضی از این روایات می پردازیم امیدواریم که شما که خود اهل تحقیق هستید با مراجعه به این آدرسها به حقیقت امر بهتر پی ببرید. با این حال توجه داشته باشید که دانشمندان اهل سنت بویژه صاحبان صحاح نهایت کوشش خود را به کار بردند تا از نقل معایب دشمنان اهل بیت خوددارى کنند و در لابلاى آنچه که خود آوردند حقایقى آشکار گشته است که بسیار جالب است. ما آنچه را که اینان درباره «عایشه در صحاح و دیگر کتب معتبرشان» نوشتند، در ضمن چند قسمت نقل مى کنیم. حسادتهاى عایشه قبل از هر چیز به یک روایت توجه کنیم: از حسد بپرهیزید که حسد خوبیهاى انسان را مى خوردآنچنانکه آتش، هیزم را. با این حساب براى حسود کار خوبى اگر هم انجام داده باشد باقى نمى ماند.( سنن أبی داود، ج 4، ص 276، کتاب الادب، باب فی الحسد، ح 4903) حسد، صفت زشتى است که اگر حسود آن را ظاهر نکند باید از خود دور کند و اگر آشکار کند باید از شرش به خدا پناه برد: «وَمِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»(سوره فلق آیه 5). معناى آیه چنین است که حسود اگر باطنش را ظاهر کند انسانِ شرّى مى باشد که باید از او به خدا پناه برد.اما آنچه که صاحبان صحاح از حسادتهاى عایشه نقل کرده اند:نسبت به هوو و شکستن ظرف غذا: مراجعه کنید به ج 3 صحیح بخاری، ص 179، فی المظالم والغصب، باب اذا کسر قصعة او شیئا لغیره؛ و ج 7 صحیح بخاری، ص 46، کتاب النکاح، باب الغیرة؛ و صحیح بخارى، ج 7، ص 43، کتاب النکاح، باب القرعة بین النساء إذا أراد سفرا؛ و ج 3 سنن ترمذی، ص 640، کتاب الاحکام، باب 23، ح 1359؛ و ج 2 سنن ابن ماجه، ص 782، کتاب الاحکام، باب 14، ح 2333 و 2334؛ و ج 3 سنن ابی داود، کتاب البیوع، باب فیمن أفسد شیئا یغرم مثله، ح 3567 و 3568؛ و ج 7 سنن نسائی، ص 73 و 74، کتاب عشرة النساء، باب الغیرة، ح 63 – 3961.حسادتهای عایشه نسبت به حضرت خدیجه علیهاالسلام عایشه آنقدر که به حضرت خدیجه علیهاالسلام حسادت مى ورزید به هیچ زنى نمى ورزید. آنچنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله را که در حلم و بردبارى الگوى همه است به غضب آورد و شکى نیست که غضب آن حضرت غضب خدا است. بهتر است که روایات وارده را از زبان خود عایشه بشنوید پس مراجعه کنید به: صحیح بخارى، ج 5، ص 47 و 48، باب تزویج النبى صلى الله علیه و آله وسلم خدیجة وفضلها؛صحیح مسلم، ج 4، ص 9 – 1888، کتاب فضائل الصحابة، باب 12، ح 78 – 74.؛ سنن ترمذی، ج 4، ص 324، کتاب البر والصلة، باب 70، ح 2017؛ سنن إبن ماجة، ج 1، ص 643، کتاب النکاح، باب 56، ح 1997.عایشه مى گوید: روزى هاله خواهر خدیجه اجازه خواست. پیامبر صلى الله علیه و آله به یاد خدیجه افتاد و از آمدن او شاد شد و گفت: «خدایا! هاله دختر خویلد» من حسادتم گل کرد و گفتم: چقدر از او یاد مى کنى! او پیرزنى بود از پیران قریش که از پیرى دندان در دهان نداشت. هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد.دنباله روایت فوق در صحیحین نیامده ولى مسند احمد بقیه آن را چنین نقل کرده است: پیامبر صلى الله علیه و آله در جواب عایشه که گفت: قد أبدلک اللّه خیرامنها چنین فرمود: آنگاه که مردم مرا قبول نداشتند، او به من ایمان آورد و آنگاه که دیگران مرا تکذیب مى نمودند او تصدیقم کرد و آنگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یارى کرد و خداوند چنین روزى فرمود که از او صاحب فرزندانى شوم. (ج 9 ص 429، ح24918 ادب عایشه احترام به رسول خدا صلى الله علیه و آله و رعایت ادب در مقابل آن حضرت، بلکه در مقابل بزرگان، مسأله اى است که هر انسانی آن را مى فهمد و نیاز به تعلیم ندارد. حال مى خواهیم بدانیم که آیا عایشه احترام حضرتش را نگه مى داشت؟ به این مورد توجه فرمائید: سنن أبى داود، ج 4، ص 300، کتاب الأدب، باب ما جاء فی المزاح، حجاب عایشه برای روشن شدن این موضوع بالاخص در زمان بعد از رسول خدا (ص) به این روایت توجه کنید: سنن نسائى، ج 1، ص 93، کتاب الطهارة، باب 83، ح 100عایشه و رضاع کبیر یکى دیگر از عجایب عایشه این است که مى گفت: زن مى تواند پسر بالغى را شیر دهد و با این شیر دادن، آن پسر به منزله فرزند او مى باشد!!! مراجعه کنید به سنن أبی داود، همان؛ مسند احمد حنبل، ج 10، ص 138، ح 26390 عایشه فرمانده جنگ جمل یکى ازرفتارهای خلاف اسلام که از عایشه سرزد ، شرکت او در جنگ جمل و فرماندهى آن علیه امام زمانش أمیر المؤمنین علیه السلام مى باشد. آیا او نمى دانست که جنگ با آن حضرت به منزله جنگ با رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد؟ مگر نشنیده بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمود: «أنا سلم لمن سالمتم وحرب لمن حاربتم»( سنن ابن ماجه، ج 1، ص 52، مقدمه، ح 145؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 656، کتاب المناقب، باب 61، ح 3870)، و نیز فرمود: هر که از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است و هر که نافرمانى من کند نافرمانى خدا کرده است و هر که از على فرمانبردارى نماید از من فرمانبردارى نموده است و هر که نافرمانى على کند تحقیقا نافرمانى من کرده است.(المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 131، ح 4617)آیا باور کردنى است که عایشه هیچکدام از اینها را نمى دانست؟ مگر خود یکى از راویان نزول آیه تطهیر نیست؟ آیا این هم از یادش رفت؟ آیا او نمى دانست که مأمور به نشستن در خانه بوده و حق خروج از آن را ندارد؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم درباره خروج بعضی از همسرانش سخن گفت. عایشه خندید. حضرتش به او فرمود: مواظب باش که تو نباشى. سپس رو به على علیه السلام کرد و به او فرمود: اگر بر او دست یافتى با او مدارا کن.( المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 129، ح 4610 ). آیا فراموش کرد که رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود بنگر که تو آن زنى نباشى که گفتم؟مى گویند نزد عایشه علومى بود که أصحاب، جهت یادگیرى به او رجوع مى کردند ، آیا وقتی که نوبت به جنگ با على علیه السلام رسید، همه آنچه را که از قرآن و سنت آموخته بود به فراموشى سپرد؟ چه شد که به خود اجازه داد جنگی را به راه بیندازد که در آن هزاران نفر از مسلمان را به کشتن بدهد.حال این سوال شاید پیش بیاید که آیا همسر پیامبر بودن فضیلت حساب نمی شود؟ در جواب باید گفت: قرآن کریم می فرماید :یانساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن؛ای زنان پیامبر! شما مانند سایر زنان نیستید اگر تقوای الهی پیشه کنید(احزاب ، آیه 33 . و نیز می فرماید: یا نساء النبی من یات منکن بفاحشه مبینه یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحا نوتهااجرها مرتین و اعتدنا لها رزقا کریما؛ ای زنان پیامبر! هر کدام از شما کارزشتی مرتکب شود، عذاب او دو برابر خواهد بود و آن بر خدا آسان است وهر کدام از شما اطاعت خدا و رسولش را به جا آورد، دو برابر اجرش می دهیم و روزی کریمانه ای برایش مهیا می کنیم ( احزاب ، آیه 31) خداوند سبحان در این دو آیه شریفه ، آشکارا بیان می دارد که ملاک شرافت وفضیلت در زنان پیامبر ( ص ) ، تقوای الهی است نه همسری آن حضرت ؛ گرچه بیان می دارد که این موقعیت (همسری پیامبر ) موقعیت خطیری است که اگر خوب استفاده از این موقعیت شود، سود دو چندان در پی دارد و اگر سوء استفاده شود به همان میزان ، زیان دو برابر به همراه دارد .تایید این مطلب که صرف همسری پیامبر ( ص ) نمی تواند ملاک شرافت و فضیلت باشد، این است که در میان زنان پیامبران گذشته نیز، زنانی بوده اند که دچار خشم وغضب الهی شده اند : در آیه 10 سوره (تحریم ) خداوند متعال ، همسران نوح و لوط را به شدت مذمت نموده و می فرماید : (این دو زن همسر دو تن ازبندگان صالح من بودند و به همسرشان ( نوح و لوط ) خیانت کردند، وهمسر پیامبر بودنشان نتوانست آن دو را از عذاب قهر الهی حفظ کند و به آن دو گفته شد، همراه اهل آتش داخل آتش شوید ) . نتیجه این که امکان دارد که زنی همسر پیامبر باشد؛ ولی معصیت کار بوده و اهل آتش باشد.این مطالب تنها مقداری از شمایل و شخصیت عایشه بود که از کتب اهل سنت برای شما گفته شد باشد که مورد استفاده واقع شود.