عامل اساسی عقبافتادگی مسلمانان
۱۳۹۵/۰۱/۳۰
–
۲۲۸ بازدید
دکتر سها ادعا میکند: «بر اساس قرآن و سنت، مسلمانان بر این باورند که اسلام همه چیز دارد و پاسخگوی تمام نیازهای آنان است. علاوه بر قرآن، تقریباً هر آنچه پیامبر گفته یا انجام داده جزو سنت شده است از رفتار خصوصی جنسی او با زنانش تا نحوه دستشویی رفتن وی و… همگی جزو اسلام محسوب میشوند. بهر روی مسلمین از آغاز تاکنون بر این تصورند که در امور خصوصی، پاکیزگی و حتی پزشکی، تربیتی، اجتماعی، سیاسی، قضایی، اقتصادی و اخلاقی نیازی به غیر قرآن ندارند. بر اساس این اعتقاد بود که مسلمانان در طی جنگهای مسلمانسازی، تمامی مظاهر تمدن و فرهنگ ملل مغلوب را نابود میکردند. این باور که جواب همهی نیازهای بشر در اسلام هست یک فاجعهی بزرگ است و یک عامل اساسی در عقبافتادگی مسلمانان است چون آزادی جستجو و عمل را از مسلمانان میگیرد و موجب میشود مسلمانان از دانش بشری در ادارهی حکومت و امور زندگیشان محروم شوند. مسلمانان به جای اینکه برای امور اجتماعی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و قضایی به کتب علمی مراجعه کنند به کتب دینی نوشته شده در ۱۴۰۰ سال پیش مراجعه میکنند. این یعنی سلب آزادی عقلی و عملی و رکود و سکون».
لطفا به این شبهه پاسخ دهید.
در مورد قلمرو قرآن سه دیدگاه حداقلی ـ حداکثری و میانه وجود دارد که دکتر سها دیدگاه حداکثری (وجود همه جزئیات علوم در قرآن) را پذیرفته و گمان کرده که این دیدگاه آیات و روایات و عموم مسلمانان است. در حالی که بعد از بررسی روشن میشود که دیدگاه حداقلی (عدم وجود علوم در قرآن) و دیدگاه حداکثری توسط برخی افراد نادر در طول تاریخ اسلام مطرح شده و مورد اشکال واقع شده و ردّ شده است. بنابراین دیدگاه میانه (وجود اشارات کلی علمی در قرآن در راستای هدایت و عدم ذکر جزئیات آنها) مورد قبول است که با هدف قرآن سازگارتر است پس اولاً پیشفرض دکتر سها مردود است و ثانیاً نبودن همه جزئیات علوم در قرآن عیب و نقص قرآن نیست چون قرآن همچون قانون اساسی است که لازم نیست همه جزئیات در آن ذکر شود و هدف قرآن هدایت است و هرچه در راستای هدایت است آورده است آن هم به صورت کلی (حتی در مورد نماز و مانند آن نیز همه جزئیات ذکر نشده است) و ثالثاً عقبماندگی مسلمانان ربطی به این مطلب ندارد چون اگر عموم مسلمانان میدانند که همه جزئیات علوم در قرآن نیست و قرآن و احادیث تشویق به علوم دینی و غیر دینی میکند3 بلکه عقبماندگی مسلمانان ریشه در استبداد حکام و استعمار و… دارد.
پاسخ تفصیلی
در مورد قلمرو قرآن (وجود همه جزئیات علوم بشری در قرآن) و عدم آن سه دیدگاه در طول تاریخ اسلام وجود داشته است که بررسی آنها میتواند پاسخگویی اکثر سؤالات دکتر سها باشد.
الف: دیدگاه حداکثری:
بر اساس این دیدگاه همه جزئیات علوم در قرآن وجود دارد. همان طور که گذشت سرچشمه این دیدگاه در سخنان غزالی (م 505ق) مشاهده شد4 و مورد مخالفت شاطبی و برخی صاحبنظران در طول تاریخ قرار گرفته است. طرفداران این دیدگاه به برخی آیات و احادیث استدلال کردهاند که در ادامه به بررسی و نقد آنها خواهیم پرداخت تا روشن شود که این مطلب صحیح نیست.
ب: دیدگاه حداقلی:
بر اساس این دیدگاه قرآن و علم تقریباً از همدیگر جدا هستند. به عبارت دیگر قرآن به مسائل اخروی میپردازد و مسائل دنیوی را به مردم واگذار کرده است همان طور که گذشت سرچشمه این دیدگاه را میتوانیم در سخنان شاطبی (م 790ق) یافت که در مخالفت با دیدگاه غزالی بیان کرده است. «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسائل جنبی آن آمده است».5
البته چهره جدیدی از این دیدگاه را در سخنان کسانی مییابیم که میگویند: قرآن فقط مثالهای علمی زده است.
بررسی: این دیدگاه ذیل مباحث رابطه قرآن و علم بررسی شد و روشن گردید که قرآن کریم در موارد متعددی به مباحث علوم طبیعی و علوم انسانی پرداخته است و گزارههای علمی قرآن در موارد متعددی گزارش و اخبار از جهان طبیعت (مثل حرکت خورشید، نیروی جاذبه و …) است.
همانطور که قرآن در زمینه تربیت، اقتصاد، سیاست، مدیریت، حقوق،مسائل اجتماعی و جامعهشناختی و … مطالب ارزندهای دارد که در عصر حاضر نیز مورد توجه دانشمندان این علوم است و گاهی در حد نظریهپردازی و اعجاز علمی مطرح میشود و مبانی و اهداف علوم انسانی را جهتدهی میکند.
بنابراین نمیتوان گفت قرآن با علوم رابطه ندارد یا رابطه آن حداقلی و در حد مثالهای علمی است.
ج: دیدگاه میانه
بر اساس این دیدگاه قرآن و علوم رابطه سازگارانه دارند و بیش از دو هزار آیه قرآن به مسائل علمی پرداخته است و در موارد متعددی به اهداف و مبانی و روشهای علوم انسانی و اخبار علوم طبیعی اشاره کرده است که در حد شگفتی و اعجاز علمی یا نظریهپردازیهای علمی مطرح میشود که همگی این مطالب در راستای هدایت انسان، خداشناسی و معادشناسی است اما این گونه نیست که همه جزئیات علوم در قرآن بیان شده باشد چرا که هدف قرآن هدایت انسان است و کتاب شیمی و فیزیک و … نیست.
بنابراین با ردّ دیدگاه حداکثری و حداقلی، دیدگاه میانه باقی میماند که مطلوب است و با آیات قرآن سازگاری مینماید.
آیا همه علوم بشری در قرآن وجود دارد؟
الف. دلایل موافقان:
1. ظاهر آیات قرآن، دلالت بر این دارد که همه چیز در قرآن هست، مانند آیة (وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلَّا فِی کتَابٍ مُبِینٍ)؛6 «و هیچ تر و هیچ خشکى نیست، جز این که در کتاب روشنگر (علم خدا ثبت) است».
در آیهای دیگر چنین آمده است: (وَنَزَّلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ تِبْیَاناً لِکلِّ شَیْ ءٍ)؛7 «و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز (از کلیات دین) و رهنمود و رحمت و مژده اى براى مسلمانان است».
و درآیهای دیگر آمده است: (مَا فَرَّطْنَا فِی الْکتَابِ مِن شَیْ ءٍ)8 «هیچ چیزی در کتاب فروگذار نکردیم».
قرآن وجود کتبی جهان تکوین و خلاصهای از اسرار آفرینش است، پس همة علوم در قرآن وجود دارد و از آن الهام گرفته است حتی مسائل فیزیک، شیمی و ریاضی در قرآن هست و اگر ما نتوانیم آنها را پیدا کنیم، علتش این است که عقل ما، از درک و استخراج آنها قاصر است و در آینده بشریت پیشرفت میکند و همة مسائل را از قرآن به دست میآورد.
مرحوم فیض کاشانی، در استدلال به آیة دوم، این طور میفرماید: «علوم انسان دو گونه است: اول، علوم مستفاد از حس که به وسیلة تجربه و حواس، به دست من آید و این علوم متغیّر، فاسد شدنی، محصور و متناهی است و بیشتر علوم این گونه است.
دوم، علومی که از مبادی، اسباب و غایات به صورت علوم واحد کلی بسیط، بر وجه عقلی و غیر متغیر به دست میآید و آن علم به مسبب الاسباب است، این علم ضروری، کلی و محیط به امور و احوال است و شک، تغییر و غلط در آن نیست و این علم مانند دانش خدا، به اشیا، علم ملائکه، انبیاء و اوصیاست که به احوال موجودات، در گذشته و آینده آگاهی دارند و هر کس خدا را، با اوصاف کمال بشناسد پس علم او، محیط به همة امور و احوال است و هر کس کیفیت این علم را بداند، معنای آیة «تبیاناً لکل شیء» را میفهمد و متوجه میگردد که همة علوم و معانی، در قرآن هست و هر امری خودش یا مقومات، اسباب، مبادی و غایات آن در قرآن وجود دارد».9
بعضی این طور استشهاد میکنند که: بعد از جملة «لکل شیء» در آیة شریفه آمده است: «هدیً و رحمةً»؛ پس معلوم میشود که هدایت قرآن غیر از بیان همه چیز است. از این رو نمیتوان گفت بیان همه چیز، عبارت است از بیانات تربیتی و هدایتی قرآن که برای بشر آورده است.
این امر (وجود همة علوم دنیایی، علوم بشری و معارف دینی در قرآن) در تفسیر «مجمع البیان»10 به عنوان یک احتمال ذکر شده است.
جلال الدین سیوطی در «الاتقان» نیز، همین مطلب را همین دیدگاه را انتخاب کرده و به آیات فوق الذکر استشهاد نموده است.11
غزالی در «احیاء العلوم» نیز میگوید: «پس علوم، همة آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال، ذات و صفات خود را توضیح میدهد و این علوم بینهایت است و در قرآن به اصول و کلیات (مجامع) آنها، اشاره شده است».12
2. دلیل دوم، بر اینکه تمام معارف بشری، در قرآن وجود دارد، آیاتی است که اشاره به علوم مختلف میکند برای مثال به چند مورد اشاره میکنیم:
علوم ریاضی، قال الله تعالی: (وَإِن کانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکفَى بِنَا حَاسِبِینَ)13؛ چون در آیه از حساب و اندازه، سخن گفته است، پس اشاره به علوم ریاضی دارد.
علوم ماشینسازی و میکروبشناسی، قال الله تعالی: (وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ)؛14 چون در آیه اشاره به خلق وسایل نقلیه میکند که اعراب آن زمان اطلاعی نداشتند، پس منظور وسایل نقلیه جدید، ماشین، هواپیما و … است و شاید اشاره به خلق میکروبها و ویروسها است که در آن زمان مردم از آنها اطلاعی نداشتهاند.
علوم شیمی، از آیات مربوط به حضرت ابراهیم( که چهار مرغ را، ذبح کرد و بر سر چهار کوه گذارد، استفاده میشود که اجزای موجودات و ترکیبات آنها، مورد توجه قرآن بوده و علم جدید، این تجزیه و ترکیبها را شیمی مینامد.
علم هندسه، از آیة شریفة (رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ)15 به دست میآید؛ زیرا این آیه دلیل بر این است که خداوند، به درجات توجه داشته و با توجه به اینکه «رفیع» به حساب ابجد 360 میشود و «درجات» هم، اشاره به درجه است و محیط دایره هم 360 درجه است، پس این آیه، شاید اشاره به علم هندسه داشته باشد.16
بنابراین، هر چند قرآن فرمولهای شیمی، هندسه و … را بیان نمیکند، اما گاهی به یک مورد در آیهای اشاره میکند که ده ها فرمول، احتیاج دارد.
غزالی در کتاب «جواهر القرآن»، بر این مطلب اصرار میورزد و مثالهای فراوان میزند که علوم مختلف، از قرآن نشأت گرفته است.او بعد از اینکه بیان میکند «تمام علوم دینی و علوم وابسته به آنها (مانند لغت، نحو، قرائات، علم مخارج حروف، علم تفسیر، علم قصص اولین، علم کلام، علم فقه، علم اصول فقه و …) از قرآن منشأ گرفته است، معتقد میشود که سایر علوم نیز، همه از قرآن شروع میشود مانند: علم طب، نجوم، علم هیئت، بدن حیوان و تشریح اعضا، علم سحر، طلسمات و … .
آن گاه میگوید: «این علوم (آنچه شمردیم و نشمردیم) اوائل و اصول آنها، از قرآن است و برای منشأ علم طب آیة (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ)17 را که خداوند از زبان حضرت ابراهیم(ع) نقل میفرماید، مورد استناد قرار میدهد و معتقد است که این فعل واحد را کسی نمیشناسد، مگر آن که علم پزشکی را کامل بداند و … .18
دکتر ذهبی نیز، در کتاب «التفسیر والمفسرون» مثالهای زیادی از ادعای کسانی که معتقدند، همة علوم در قرآن، یا از قرآن است آورده است. مانند: علم طب، جدل، هیئت، هندسه، جبر، مقابله و … برای هر مورد نیز، آیاتی ذکر میکند.19
3. دلیل سوم، بر وجود همة علوم در قرآن روایاتی است که در این زمینه وارد شده و مؤید عمومیت مستفاد،از ظاهر آیات است و به علاوه ائمه( در مورد علوم مختلف (مانند: پزشکی، فضایی و …) سخن گفتهاند و سپس فرمودهاند که تمام علوم ما، از قرآن است. بر این اساس معلوم میگردد که علوم مختلف، در قرآن وجود دارد لکن افراد خاصی از آن مطّلع هستند، برای مثال به چند روایت اشاره میکنیم:
عن الباقر(: ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئاً تحتاج الیه الامة الانزله فی کتابه و بیّنة لرسوله؛20 «خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را که مسلمانان، به آن محتاج باشند، فروگذار نکرده است و آنها را در قرآن، نازل فرموده و برای پیامبر( بیان کرده است»».
عن ابی عبدالله(: انّی لاعلم ما فی السموات وما فی الارض واعلم ما فی الجنة واعلم ما فی النار واعلم ما کان وما یکون قال: ثم مکث هنیئة فرأی ان ذلک کبر علی من سمعه منه فقال: علمت ذلک من کتاب الله عزّوجلّ انّ الله عزّوجلّ یقول: فیه تبیان کل شیء؛21 «به درستی که من هر چه در آسمانها و زمین است میدانم، هر چه در بهشت و جهنم است میدانم، هر چه واقع شده یا می شود میدانم، سپس کمی مکث فرمود و ملاحظه کرد که این مطلب برای شنوندگان دشوار آمده پس فرمودند: این مطالب را از قرآن، میدانم که خداوند میفرماید: قرآن بیان کنندة همه چیز است».
4. دلیل دیگر، بر وجود همةعلوم در قرآن، مسألة بطون قرآن است.
در بسیاری از روایات اسلامی، به بطون قرآن و اینکه هر آیة یک بطن دارد اشاره شده است.22 پس این اعجاز قرآن است که از یک آیه، هر کس یک مطلب میفهمد و به بطن آن آگاهی مییابد و عارف، فقیه، فیلسوف، فیزیکدان و … هر کدام برداشت جداگانه، از آیههای قرآن دارند و هر کدام از یک آیه، چیزی متوجه میشوند که دیگران از آن غفلت میکنند.
پس هیچ کدام نباید برداشت دیگری را رد کند. زیرا اگر فیلسوف هم یک فیزیکدان بود مثل او برداشت میکرد.
به این مطلب غزالی در «احیاء العلوم» استشهاد کرده و تعداد علوم قرآن را، تا هفتاد و هفت هزار و دویست علم ذکر کرده است و بعد میگوید: «این عدد چهار برابر میشود، چون هر کلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد».23
ب. دلایل مخالفان:
اول. قرآن کتاب هدایت اخلاقی، تربیتی و دینی است و نازل شده است تا انسانها را به سوی فضیلتها و خداشناسی هدایت کند، تا از خرافه پرستی دور شوند و حقوق (افراد، خانواده و اجتماع) را به صورت کلی بیان کرده، تا مردم با رعایت احکام الهی، زندگی سالم داشته باشند و بر جهان شناسی و معرفت طبیعت، تکیه میکند، تا رابطة انسان و جهان با خدا روشن شود و مردم معرفت بهتری نسبت به خدا پیدا کنند.
بنابراین ضرورتی ندارد که قرآن، همة مسائل علوم تجربی، عقلی و نقلی را با تفصیلات و فرمولهای آنها، بیان کرده باشد، بلکه اشاراتی به آیات الهی، در زمین و آسمان برای سیر در ملکوت و تفکر در صنع الهی دارد، تا به هدف تربیت و تزکیة انسانها، نایل شود و بعید نیست منظور از بیان همه چیز در قرآن، مسائل دینی و هدایتی مردم باشد همان طور که بعضی از مفسرین هم گفتهاند.24
خلاصة کلام اینکه هدف قرآن، تربیت معنوی انسان است و در این راه، لازم نیست همة معارف تجربی و غیر تجربی را برای بشر بیان کند؛ چون انسان عقل و احساس دارد و خود میتواند،مسائل تجربی و علوم را، به دست آورد. به علاوه این علوم، لازمة لاینفک تربیت معنوی انسان نیست.
یکی از اساتید صاحب نظر میفرماید: «لازم نیست قرآن در یک مسئلة علمی، حتماً نظریه داده باشد، زیرا قرآن در صدد و در جایگاه حل مسائل علمی نیست. البته آنچه فرموده باشد حق است و اگر اشارهای به نکتهای علمی داشته باشد و به راستی لفظ قرآن، بر آن دلالت کند حق است و جای هیچ حرفی نیست».25
دوم. ظهور آیاتی که دلالت بر این دارد که همه چیز، در قرآن است قابل اخذ نیست. یعنی، نمیتوان عمومیت آنها را پذیرفت که بگوییم همة علوم بشری و همة معارف دینی با هم و به صورت مفصل، در قرآن موجود است و برای رفع این ظهور، سه شاهد داریم:
الف. این ظهور خلاف بداهت است؛ چون بسیاری از مسائل علوم جدید مانند: فرمولهای شیمی، فیزیک و ریاضی در ظواهر قرآن، موجود نیست و این مطلب را هر کس که یک بار، قرآن را با دقت مطالعه کند، متوجه میشود (البته مسئلة بطون قرآن و علم ائمه( بحث دیگری است که مستقلاً به آن اشاره میکنیم).
ب. بعضی از مفسران قرآن، صریحاً این ظهور را، انکار کردهاند و جالب اینکه در میان این مفسران کسانی به چشم میخورند که از سردمداران تفسیر علمی قرآن هستند.
برای مثال: سید محمد رشید رضا، در ذیل آیة شریفة (مَا فَرَّطْنَا فِی الْکتَابِ مِن شَیْ ءٍ(26 میگوید: «اگر مراد از کتاب، علم الهی، یا لوح محفوظ باشد، پس عمومیت آیه به ظاهرش محفوظ است (یعنی تمام چیزها و امور دین و دنیا در علم الهی موجود است)؛ اما اگر منظور از کتاب، قرآن باشد «شیء» منظور، موضوع دینی است و آن هدایت الهی است. پس همه چیز که مربوط به اقسام هدایت است، در قرآن بیان شده است و این قول را که بعضی میگویند قرآن تمام علوم موجودات را، در بر دارد کسی از صحابه و علمای تابعین و غیر آنها نگفته است و هیچ کس آن را قبول نمیکند، مگر کسی که قائل شود هر چه در کتابهای گذشتگان است حق است، اگر چه مخالف عقل، نقل و لغت باشد».27
طنطاوی در تفسیر خود «لکل شیء» را امور دینی (که گاهی به طور تفصیل اجمال ذکر شده) میداند.28
ابواسحاق ابراهیم بن مسوی الشاطبی (790 ق) در کتاب «الموافقات»، ظهور آیات را شدیداً انکار میکند29 و دکتر ذهبی نیز، در «التفسیر والمفسرون»، با او همراهی مینماید.
ج. در مورد کتاب، در آیات شریفه، چند احتمال ذکر شده است که یکی از آنها این است که منظور قرآن باشد. پس به طور قطع نمیتوان گفت که قرآن کریم میفرماید همة چیزها، علوم و معارف دینی و دنیایی، در قرآن موجود است (بلی این یکی از احتمالات در مورد آیة شریفه است، ولی چون این ظهور، مخالف عقل است آن را کنار میگذاریم) و اما احتمالاتی که مفسرین در مورد کتاب در آیات شریفه دادهاند عبارت است از:
1. منظور از کتاب، قرآن کریم باشد؛ پس همة امور دین و دنیا در قرآن موجود است یا اینکه منظور از کتاب، قرآن کریم باشد اما فقط امور شرعی و دینی در قرآن موجود است، چنانچه در تفسیر «مجمع البیان»30، «کشاف»31 و«المیزان»32 آمده است.
2. منظور کتابی است که نزد خداست و همة امور گذشته و آینده را، در بردارد و آن لوح محفوظ است، همان طور که در بعضی از تفاسیر شیعه33 و اهل سنت، به آن تصریح کردهاند.34
3. منظور از کتاب، در آیة شریفة (مَا فَرَّطْنَا فِی الْکتَابِ مِن شَیْ ءٍ( اجل باشد، یعنی هیچ چیزی را ترک نکردیم، مگر آنکه مرگ او را واجب ساختیم35 و چنین احتمالی را نیز در آیة شریفة (وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلَّا فِی کتَابٍ مُبِینٍ( دادهاند36 و «مجمع البیان» غیر آن احتمال را ذکر نکرده است.
4. منظور از کتاب، علم خدا باشد؛ چنانچه بعضی به آن تصریح کردهاند (البته شاید منظور از علم خدا، همان لوح محفوظ باشد ولی در بعضی تفاسیر جدا شده است).37
5. در بعضی از روایات که در تفسیر برهان، آمده است، کتاب راه به امام مبین معنا فرمودهاند.38
سوم: در مورد آیات قرآن که اشاراتی به علوم طبیعی، تجربی و شناخت طبیعت دارد، آیا هدف آن بیان کشف فرمولهای هندسه و شیمی است؟ یا به طور استطرادی و حاشیهای، این بحثها را مطرح کرده است؟ در اینجا بسیاری معتقدند که ذکر مثالهای علمی در قرآن، موضوعیت ندارد؛ یعنی صرف مثال است و هدف، آموزش علوم نیست؛ بلکه مثال را برای هدفی دیگر آورده است.
در این مورد، چون ما یک بحث مستقل خواهیم داشت، در اینجا از ذکر دلایل و نظرات صرف نظر میکنیم، اما این مطلب، لازم به ذکر است که آیاتی را که برای پیدایش علوم شیمی، ماشینسازی و هندسه، استشهاد کردهاند دلالت بسیار ضعیفی دارد و یا اصلاً بر موارد فوق دلالت ندارد، برای مثال آیة رفیع الدرجات، هیچ ربطی به دایره و 360 درجه بودن آن ندارد و حمل آیات قرآن بدون قرینة عقلی یا نقلی بر یک مطلب تفسیر به رأی است. در این مورد درجات دایره، یک قرارداد و اعتبار ریاضی است و آیة شریفه هم اشارهای، به دایره ندارد و استفادة عدد 360 از اعداد ابجد، هم بلادلیل است و هیچ دلیل نقلی یا عقلی نداریم که قرآن بر اساس حروف ابجد، صادر شده باشد.
بلی بعضی آیات قرآن، اشاراتی به علوم دارد و یا حتی تشویق به علم میکند و گاهی ممکن است اشارة قرآن به یک مطلب، موجب توجه انسان به رشتة علمی شده باشد اما این مطلب غیر از این است که کسی ادعا کند، تمام فرمولها و طرز ساخت ماشین و هواپیما در قرآن آمده است.
چهارم، در مورد بطون قرآن و اینکه آیا منشأ علم ائمه( به تما معارف و علوم گذشته و آینده از طریق قرآن است و با علم به مبادی و مقومات اسباب که فیض کاشانی، در مورد قرآن مطرح میفرموده است؟ به چند صورت میتوانیم پاسخ دهیم:
الف. در ضمن احتمالات در تفسیر آیات شریفه، بیان کردیم که بعضی کتاب را، به معنای امام یا لوح محفوظ یا علم الهی گرفتهاند بنابراین تفسیر، مسئله حل میشود؛ چون علوم و معارف، نزد امام مبین است، یا همة علوم در علم الهی یا لوح محفوظ است که پیامبر( و امام( از آن اطلاع دارند، بنابراین مسألة وجود جمیع علوم در قرآن، مطرح نمیشود و اگر در روایات هم اشارهای به کتاب الله (و اینکه منشأ علوم ائمه( از آنجاست) شده است، اشاره به همان لوح محفوظ، یا علم الهی است (که شاید منظور فیض کاشانی هم، همین مطلب باشد) و قرینة جالب این است که در روایتها کلمة «کتاب الله» (نه کلمة قرآن) آمده بود.
ب. احتمال دارد که علوم ائمه( یا باطن قرآن هم، مربوط به همان چیزی باشد که ظواهر قرآن، مربوط به آن است؛ یعنی، در ارتباط با احکام الهی و هدایت الهی باشد، نه اینکه تمام علوم و معارف بشری، مانند: شیمی و فیزیک در باطن قرآن باشد.
این مطلب از بعضی روایات که در ذیل آیات مورد بحث آورده شده، استثمام میشود؛39 چون در این روایات، مثال به حلال، حرام و حدود میزنند و سپس «کل مایحتاج الیه الناس» (هر چیزی را که مردم به آن احتیاج دارند) را ذکر میکنند، پس ممکن است منظور، احتیاجات دینی و هدایتی مردم باشد، هر چند علم پیامبر( و امام( به علوم و معارف بشری، از طریق باطن قرآن یا از ناحیة قرآن، یا از ناحیة وحی و یا الهام ممکن است؛ اما بحث در این است که آیا این آیات دلالت بر این مطلب دارد یا ندارد؟
ج) ممکن است در اینجا تفصیل قائل شویم؛ یعنی بگوییم:
1. ظواهر قرآن که مردم میفهمند، عبارت است از بیان معارف دینی و هر چه که مربوط به هدایت انسان است، پس بیان علوم جدید، با تمام جزئیات آن هدف ظاهر قرآن نیست.
2. اما قرآن (که شامل ظاهر و باطن میباشد) همة علوم و معارف دینی و غیر دینی را در بر دارد. اما مخاطب آن پیامبر( و ائمه( هستند و فقط آنها میتوانند این علوم را استخراج کنند. یعنی قرآن تبیان همه چیز (علوم دینی و علوم جدید بشری) هست، ولی فقط برای پیامبر و اوصیای اوتبیان است.
در این مورد، علامه طباطبایی( کلام جالبی دارند: ایشان در ذیل آیة شریفة (وَنَزَّلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ تِبْیَاناً لِکلِّ شَیْ ءٍ(40 میفرماید: «ظاهراً مراد از کل شیء هر چیزی است که به هدایت مربوط باشد، هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهیه، قصص و موعظهها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت کرده است و بیان نموده است و ما از ظاهر الفاظ قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه میشویم اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است و اگر این روایات صحیح باشد، منظور، از تبیان اعم از دلالت لفظی است، پس شاید اشاراتی از غیر طریق دلالت لفظی دارد و اسراری را کشف می کند که فهم عرفی، به آنها راهی ندارد».41
بنابراین اگر منظور از بطون قرآن و علم ائمه( این طریق باشد، از محل بحث ما خارج است؛ چون اختلاف در این بود که آیا همین قرآن موجود، صرف نظر از روایات و بیان پیامبر( و ائمه( ظواهر آن جمیع علوم بشری و دینی را در بردارد یا ندارد و اگر شما بگویید: پیامبر و ائمه( از باطن ورموز قرآن، همة علوم را در مییابند، ربطی به بحث ما ندارد و شاید این وجه جمع بین دو قول (موافق و مخالف) در این مسأله باشد؛ به عبارت دیگر اینجا دو بحث است:
نخست اینکه آیا ظاهر قرآن، با همین کلمات و الفاظ و معانی عرفی آن، بر تمام علوم و معارف دینی و بشری مانندشیمی و فیزیک دلالت دارد یا ندارد؟ که البته کسی شک ندارد که چنین دلالتی وجود ندارد.
دوم اینکه آیا قرآن، با توجه به علم پیامبر( و ائمه( و باطن آن و رموز آن دلالت بر جمیع معارف دینی و بشری میتواند داشته باشد یا نمیتواند داشته باشد. که در این مورد هم، شکی نیست که اگر روایات وارده در بحث بطون قرآن و علوم ائمه( از طریق قرآن، تمام و صحیح باشد و آنها را بپذیریم42 این مطلب تمام است، ولی از محل بحث ما خارج است.
پنجم. دلیل دیگر بر اینکه نمیتوان گفت: همة علوم بشری، در قرآن وجود دارد این است که بر اساس این قول؛ اشکالات و محذورات متعددی به وجود میآید که ما به آنها اشاره میکنیم:
الف. تفسیر به رأی و تأویل، خطر این تفکر است؛ چون قرآن در همة مسائل علمی صراحت ندراد و کسی که میگوید همة مسائل در قرآن هست، گاهی ناچار میشود بعضی آیات را تأویل کند و آیات را، از معانی صحیح و روشن خود منحرف نماید و قرآن را به طور واژگونه تفسیر نماید و قرآن را به طور واژگونه تفسیر سازد. در حالی که پیامبر( و ائمه( از تفسیر به رأی، نهی کردهاند و وعدة آتش به آن دادهاند43 (که نمونة آن را در تفسیر آیة «رفیع الدرجات» دیدیم).
ب. باعث میشود تا قرآن که کتاب مبین و هدایت است، به صورت یک کتاب مجمل و مبهم و پر از اسرار کشف نشده نشان داده شود؛ زیرا بسیاری از علوم و جزئیات آنها در قرآن یافت نمیشود. از این رو بعضی افراد ناچار میشوند، دامنة اسرار را توسعه دهند و کم کم بگویند ظواهر قرآن را ما نمیفهمیم و برای ما حجت نیست.
ج. تعصب و جمود و تهمت به طرف مقابل، از پیامدهای این تفکر است؛ زیرا بسیاری از مطالب علمی، در قرآن قابل اثبات نیست از این جهت بعضی افراد اظهار نظر بیدلیل میکنند و در مقابل انکار مخالفان به تهمت (عدم ایمان به قرآن، ملحد، معاند و …) دست یازند.44
د. الفاظ قرآن معانی معینی دارد که در لغت و اصطلاحات شرعی و معانی عرفی مذکور است و اگر بگوییم قرآن بر تمام علوم دلالت دارد، لازم میآید الفاظی که در عصر نزول نازل شده، معانی جدیدی که در نسلهای بعد میآید (مانند فرمولهای شیمی و فیزیک) را قصد کرده باشد و این مطلب در نظر هیچ انسان عاقلی، صحیح به نظر نمیرسد که اعراب با یک فهم مشخص خطاب به الفاظ معین شوند، ولی معانی هزار سال بعد از آن الفاظ مراد باشد.45
هـ . چون علوم جدید و نظریات علمی، در معرض خطا و تغییر است و هر چند سال که میگذرد یک نظریه، باطل و نظر جدیدی ارائه میشود که گاهی این نظریات با هم تنافی و تضاد دارند و اگر قرآن بر این نظریات، تطبیق شود و گفته شود که همة علوم در قرآن وجوددارد لازم میآید که الفاظ و آیات قرآن هم، در معرض این آفات قرار گیرد؛ در حالی که قرآن از باطل به دور است.46
جمعبندی و نتیجهگیری
از تمام مطالب گذشته، به این نتیجه میرسیم که ظاهر آیات قرآن، بر تمام علوم بشری (با تمام فرمولها و جزئیات آن) دلالت ندارد و اگر با توجه به بطون و علم پیامبر( و ائمه( کسی چنین چیزی اثبات کند، از محل بحث ما خارج است و علم آن، مختص به پیامبر( و ائمه( است.
بلی در قرآن، اشاراتی به بعضی از علوم و مطالب علمی شده است که استطرادی و عرضی است و در بحث آینده، اهداف مثالهای علمی قرآن را بررسی خواهیم کرد. ولی همة علوم بالفعل در قرآن مذکور نیست، و این آیات (مانند آیة 89 سورة نحل و 38 و 59 سورةانعام) دلالت بر این مطلب دارد که تمام احتیاجات دینی و هدایتی مردم، در قرآن به طور تفصیل یا مجمل ذکر شده است.
نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها
1ـ در مورد احادیثی که دکتر سها به آنها استدلال کرده است ذکر این نکات روشنگر مطلب است.
اولاً روایت پیامبر9 که از طبری نقل کردهاند (علی فرض صحت سند آن) مضمون آیه 89 سوره نحل است که جواب آن گذشت که قرینه نقلی و عقلی (لبی) و بداهت حسّی مخالف آن است چون میبینیم که همه جزئیات علوم در ظواهر قرآن نیست.
ثانیاً در مورد روایت پیامبر(ص) که از تفسیر عیاشی نقل شده است (علی فرض صحت سند) الف و لام در کلمه «العلم» اشاره به علم خاص دارد که به قرینه ذیل روایت که ضلالت را مطرح کرده است به علوم مربوط به هدایت اشاره دارد همانطور که برگشت ضمیر (غیره) که به قرآن بر میگردد قرینه دیگری است که مقصود از علم علوم دینی مطرح شده در قرآن است که اگر کسی آنها را از غیر قرآن بجوید گمراه میشود. پس مقصود روایت جستجوی همه علوم طبیعی و انسانی در قرآن نیست.
ثالثاً: در مورد روایت امام صادق7 که از تفسیر قمی نقل شده است (علی فرض صحت سند) منظور وجود همه علوم بشری در قرآن نیست چون که کلمه «العباد» و تبیان کل شیء بودن قرآن دو قرینه برای آن است که مقصود مطالب مطرح شده در راستای هدف قرآن (علوم هدایتی) و مطالب مورد نیاز مردم با توجه به بنده بودن آنها (عباد) است و اصولاً ظاهر روایت که همه چیز و همه علوم در قرآن باشد قابل اخذ نیست چون که مخالف بداهت حسّی است که همه این مطالب در ظواهر قرآن نیست.
2ـ اینکه دکتر سها گفت توجه به قرآن (و وجود همه چیز در قرآن = علی فرض صحت این دیدگاه موجب عقبماندگی مسلمانان است صحیح نیست).
جواب نقضی آن است که در چند قرن اولیه صدر اسلام تمدن عظیم اسلامی بر اساس همین قرآن شکل گرفت و اگر قرآن مانع پیشرفت علمی بود نباید تمدن علمی مسلمانان شکل میگرفت بر ایران و روم پیشی میگرفت. پس باید علل عقبماندگی مسلمانان در چند قرن اخیر را در علل دیگری مثل استعمار و استبداد و.. جستجو کرد.
و جواب حلّی مطلب (اینکه علل پیشرفت و انحطاط مسلمانان چه بوده است) در مبحث بعدی به صورت مفصل خواهد آمد (از جمله: حمله مغول، بیلیاقتی و استبداد سلاطین مسلمان و استعمار و …).
منابع
1 . ر.ک: نقد قرآن، ص 47 ـ 48.
2 . نقد قرآن، ص 528 ـ 930.
3 . در این مورد ذیل مباحث قبلی (قرآن و علم) مطالب مبسوطی بیان شد.
4. ر.ک: جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18 و احیاء علوم دین، ج 1، ص 289.
5. ر.ک: الموافقات، ج 2، ص 488.
6. انعام/ 59.
7. نحل/ 89.
8. انعام/ 38.
9. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1، ص 57.
10. تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 289، ذیل آیه شریفه 38 سوره انعام.
11. الاتقان، ج 4، ص 38، چاپ رضی در قم.
12. احیاء العلوم، ج 1، ص 289، چاپ دارالمعرفة بیروت.
13. انبیاء/ 47.
14. نحل/ 8 .
15. غافر/ 15.
16. رابطة علم و دین، عباسعلی سرفرازی، ص 47 ـ 49، با تلخیص.
17. شعراء/ 80 .
18. کتاب جوهر القرآن، فصل چهارم، ص 18.
19. التفسیر والمفسرون، دکتر ذهبی، ج 2، ص 475 ـ 484.
20. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 74.
21. اصول کافی، ج 1، ص 388 حدیث دوم (چاپ تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل البیت(ع).
22. میزان الحکمه، ج 8، ص 94 ـ 95.
23. احیاء العلوم، ج 1، ص 289، چاپ دارالمعرفة.
24. تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 298؛ تفسیر کشاف، ج 2، ص 628؛ المیزان، 14، ص 325.
25. معارف قرآن، تألیف استاد مصباح یزدی، ص 229.
26. انعام/ 38.
27. تفسیر القرآن الحکیم (معروف به المنار) ج 7،ص 395.
28. تفسیر الجواهر طنطاوی، ذیل آیه 89 سورة نحل.
29. التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 489.
30. تفسیر الکشاف، ذیل آیه 89 سوره نحل.
31. تفسیر الکشاف، ذیل آیه 89 سورة نحل.
32. المیزان، ج 14، ص 325 (چاپ بیروت)؛ نمونه، ج 11، ص 381 (دارالکتاب الاسلامیه).
33. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 38 سورة انعام.
34. تفسیر الکشاف زمخشری، ج 2، ص 21 و 31، سوره انعام (چاپ بیروت)؛ تفسیر الجواهر، طنطاوی، ج 4، ص 37 (چاپ اسلامیه).
35. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 38 سورة انعام.
36. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 59 سوره انعام.
37. تفسیر الکشاف، زمخشری، ج 2، ص 31، ذیل آیه 59 سورة انعام (چاپ بیروت) و تفسیر الجواهر، طنطاوی، ج 4، ص 37 (چاپ اسلامیه).
38. تفسیر البرهان، ج 1، ص 529.
39. تفسیر البرهان، ج 1، ص 524.
40. نحل/ 89 .
41. المیزان، ج 14، ص 325، (چاپ بیروت) با تلخیص.
42. ما در این جا در صدد بررسی اسناد و متون احادیث، بطون و علم ائمه( نیستیم و به بحث ما هم ربطی ندارد و این مطلب باید در جای خود، بررسی شود و روایات زیادی در این مورد وارد شده است.
43. تفسیر البرهان، ج 1، ص 19؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 199.
44. رابطة علم و دین، عباسعلی سرفرازی، ص 49 به بعد.
45. التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 491، با تلخیص و اضافات.
46. التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 492، با تلخیص و اضافات.