۱۳۹۳/۰۲/۰۶
–
۸۰۰ بازدید
باسلام و عرض خسته نباشید:
در چه صورتی میتوانیم در همه لحظه ها فقط خدا را عبادت کنیم و یا کرده باشیم؟
با توضیحاتی که در ادامه خواهد آمد، پاسخ سوالتان روشن خواهد شد. دوری از غفلت و یاد خداوند بودن در همه حال عبادت خالصانه ی خداوند را به دنبال خواهد داشت.
«معنا و حقیقت ذکر(یاد)»
ذکر در لغت به معنای مطلق یاد کردن و توجه داشتن است خواه به زبان باشد و خواه به قلب و دل و خواه به فعل و عمل، اما حقیقت ذکر: توجه قلبی و باطنی انسان به ساحت قدس پروردگار است در حقیقت ذکر خدا، عبارت است از یک حالت خدا بینی روحانی و توجه باطنی به خدای جهان به گونه ای که آدمی خدا را حاضر و ناظر خویش در محضر پروردگار جهان بداند، کسی که این چنین به یاد خدا باشد به دستورات خدا عمل می کند، واجبات را انجام می دهد و محرّمات را ترک می کند.
حضرت علی(ع) فرمود: «لاتذکر اللّه سبحانه ساهیاً و لاتنسه لاهیا واذکره ذکراً کاملاً یوافق فیه قلبک و لسانک و یطابق اضمارک و اعلانک ولن تذکره حقیقة الذکر حتی تنسی نفسک فی ذکرک و تنفقدها فی امرک؛(5) خدای سبحان را از روی سهو و غفلت ذکر نگو و او را فراموش مکن، خدای را ذکر کامل بگو به طوری که قلب و زبانت همراه و باطن و ظاهرت هماهنگ باشند، خدا را به حقیقت ذکر یاد نمی کنی جز در صورتی که در حال ذکر، نفس خودت را فراموش کنی و در انجام کار، خودت را نیابی.»
انسان با ایمانی که در جهت لقاء الهی و رستگاری و نجات خود در تلاش است نیازمند به دو نیروی توان بخش و حرکت آفرین و نگاهدارنده است. آن چه که در انسان تحرّک ایجاد می کند یاد خدا و صفات جلال و جمال او و نعمت های بی پایانش است و آن چه که بازدارنده از موانعی چون خود بینی ها و تجاوزها است همانا یاد خداست.
از این رو قرآن کریم فرموده است: «یا ایها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکرة و اصیلاً؛( سوره احزاب، آیه 42 ـ 41) ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید و او را به پاکی یاد کنید.»
انسانی که به یاد خدا باشد هم وظائف خود را برای رسیدن به لقاء اللّه به درستی انجام می دهد و هم از معصیت و نافرمانی اجتناب می کند. زیرا یاد خدا یعنی توجه به سرچشمه قدرت روحی و معنوی و عامل سعادت و کمال.
از آن جایی که عوامل غفلت در زندگی های مادی بسیار فراوان و تیرهای وسوسه شیطان از هر سو حیات واقعی انسان را نشانه می گیرد، برای مبارزه با آن جز یاد خدا و با تمام وجود به یاد خدا بودن مؤثر نخواهد بود.
شایان توجه است که قرآن فرمود:زیاد و پیوسته به یاد خدا باشید و این به این معناست که یاد خدا باید بر همه اعمال انسان پرتو افکن بوده و بر آن نور و روشنایی بیفکند و در همه صحنه های زندگی انگیزه مناسب الهی با یاد خدا برای عبادت و اطاعت بوجود خواهد آمد.
و به عبارت دیگر: هنگامی که یاد خدا برده می شود یک دنیا عظمت، قدرت، علم و حکمت در قلب انسان متجلی می گردد. زیرا خدای سبحان دارای اسماء حسنی و صفات علیا و صاحب تمام کمالات و منزّه از هرگونه عیب و نقص است، توجه مداوم به چنین حقیقتی که دارای چنان اوصافی است روح انسان را به نیکی ها و پاکی ها سوق می دهد و از بدی ها و زشتی ها پیراسته می دارد و در واقع اوصاف جمال الهی در آدمی تجلّی می کند و آدمی که اوصاف جمال الهی در او تجلّی کرد از گناه و فساد و آلودگی اجتناب می نماید. در حقیقت یاد او، یاد مراقبت او، یاد حساب و جزای او، یاد دادگاه عدل او و بهشت و جهنم و دوزخ او است و این یاد است که جان را صفا و دل را نور و حیات می بخشد.
«مراتب ذکر و یاد حق»
ذکر مقامی بسیار وسیع و دارای مراتب و درجاتی است که اولین مرتبه اش ذکر لفظی و زبانی و نهایت آن انقطاع کامل است.
الف: ذکر زبانی: کسی که به ذکر و یاد خدا است همینکه به خدا توجه کرد به قصد قربت اذکار مخصوص را بر زبان جاری سازد بدون آن که به معانی آن ها توجه داشته باشد.
ب: ذکر معنوی: انسانی که به قصد قربت ذکر می گوید، در همان حال معنای آن را بر ذهن خود خطور دهد و به دل سرایت دهد تا دل از آن متأثر گردد.
ج: ذکر قلبی: در این مرتبه زبان از قلب پیروی می کند و ذکر می گوید و در باطن ذات به مفاهیم ذکرها ایمان دارد که زبان با پیروی از قلب به گفتن ذکر مشغول می شود. این ذکر است که عمیق ترین اثرات روحی و معنوی را برای انسان داراست.
د: ذکر در تمام حالات: انسانی که دائم الحضور است و پیوسته خود را در حضور خدا می بیند و با او انس دارد و اگر لحظه ای غفلت کند احساس گناه کرده و به درگاه خدا توبه می کند. البته این مرحله ویژه بندگان خاص خدا است که همیشه با یاد خدا پیوند برقرار کرده و هیچ نوع علاقه و تمایلی که معارض با حبّ الهی و رضا و خوشنودی او باشد در او راه نمی یابد. رسول مکرم اسلام (ص) می فرمایند: ( مَن أَطاعَ اللّه عَزَّوَجَلَّ فَقَد ذَکَرَ اللّه – هر کس خداى عزوجل را اطاعت کند خدا را یاد کرده است. بحارالأنوار، ج77، ص86، ح3).
«خدا به یاد انسان متذکر»
یاد خدا بودن آثار و برکات فراوانی دارد. یکی از آثار ذکر آن است که اگر انسانی به یاد خدا باشد خدا نیز به یاد اوست: «فاذکرونی اذکرکم؛( سوره بقره، آیه 152) بیاد من باشید تا به یاد شما باشم.» خدا با یاد کردن مؤمن، گناه را از او باز می دارد و او را از خطر معصیت می رهاند و بنده ذاکر خود را در برابر گناه و انحراف بیمه می کند. چنان که درباره حضرت یوسف(ع) فرمود: «ولقد همّت به وهمّ بها لولا ان رآ برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین؛(سوره یوسف، آیه 24) آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد وی می کرد این چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
مشاهده حضور حق و شهود قلبی خدا از کاملترین مصادیق یاد حق است پاداش و اثر چنین یادی آن است که سوء و فحشا از انسان باز داشته شده و گناه و فحشاء به سراغ او نمی آید. در واقع این لطف ممتاز خدا نسبت به انسان متذکر است که زشتی و گناه را از نزدیک شدن به انسان سالک صالح و شاهد حق باز می دارد و اینچنین انسان را یاد می کند.
غفلت یکی از مهم ترین عوامل حسرت در روز قیامت است؛ زیرا در آن روز که پرده ها کنار می رود، آدمی در می یابد که چه فرصت های بزرگ و بی مانندی را از دست داده است؛ چرا که زندگی دنیوی دیگر تکرار شدنی نیست و هرگز فرصتی دوباره به کسی داده نمی شود تا به دنیا بازگردد و از گوهرهای بسیار افتاده بر زمین گرد آورد و در روز قیامت به بهای بسیار بفروشد.
تاثیر بسزای غفلت در زندگی دنیوی و اخروی انسان چنان است که آیات بسیاری از قرآن به این مهم اختصاص یافته است؛ زیرا سختی ها، گرفتاری ها و تنگی های زندگی دنیوی ریشه در غفلت آدمی دارد و خداوند از بشر می خواهد تا برای دست یابی به زندگی خوب در دنیا از غفلت رهایی یافته و یاد و ذکر او را در دل و جان داشته باشند.
«غفلت و سختی و حسرت»
غفلت دو کارکرد اساسی و پیامد اصلی در زندگی دنیوی و اخروی دارد. هرچند که آثار و پیامدهای غفلت از یاد خدا و نشانه های الهی و یا قیامت و رستاخیز، بسیار متنوع و متعدد است ولی بی گمان هسته مرکزی و اصلی آن را می بایست در سختی ها و حسرت های آن در دنیا و آخرت جست؛ زیرا هرکسی از خدا غافل شود، خداوند او را در سختی معیشت قرار می دهد و زندگی را بر او دشوار می گیرد (طه آیه ۱۲۴) لذا با وجود همه دارایی ها و توانایی ها، در چنان سختی و تنگنایی قرار می گیرد که گویی جهان با همه گشادگی اش بر او تنگ آمده است.
از آن جایی که شخص غافل، نسبت به خداوند و نشانه هایش که در همه جا حضور مستقیم و پررنگ دارد، اعتنا و توجهی نمی کند که گویی این امور و چیزها اصولا وجود ندارد و دیده نمی شود، خداوند بازتاب این عمل را در آخرت با نابینایی و کوری نشان می دهد و در قیامت کور و نابینا محشور می گرداند تا این گونه بازتاب و پاداش رفتار و اعمال خویش را ببیند و بچشد. (طه آیه ۱۲۴)
خداوند در آیات ۳۷ و ۳۹ سوره مریم و نیز ۹۷ سوره انبیاء با اشاره به غفلت مردم در دنیا نسبت به اهداف آفرینش و فلسفه آن، می فرماید در روز قیامت که پرده های غفلت از جلوی چشمان ایشان برداشته می شود، حسرت و اندوه و پشیمانی به سراغشان می آید و از این که فرصت ها و ظرفیت های بسیاری از دست داده اند، بر خویشتن خویش، ملامت و سرزنش می فرستند مرگ را برای خود آرزو می کنند که خداوند می فرماید نه تنها یک مرگ بلکه در این روز رستاخیز، بی پایان مرگ در انتظار ایشان است؛ زیرا چنان در دوزخ جلال الهی شکنجه و عذاب می شوند که می میرند و دوباره جان می گیرند و دوباره مرگ و زندگی برای ایشان تکرار می شود.
غفلت انسان نسبت به خدا و آخرت به معنای بی اعتنایی به وحی و دین و بازیچه قرار دادن آن (انبیاء آیات ۱ و ۲) و ترک ایمان به قیامت و خداست (مریم آیات ۳۷ و ۳۹) از اینرو به سادگی به تکذیب رسولان و پیامبران (انبیاء آیات ۱ تا ۳) می پردازد و دین و دینداری را دروغ می شمارد. (همان)
«عوامل غفلت از خدا و یاد او»
اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا و چگونه انسان دچار غفلت از خدا و یا غفلت از یاد او می شود و درنتیجه از آخرت و رستاخیز غافل شده و در دام گناه و مانند آن می افتد؟
قرآن به این پرسش در آیات چندی پاسخ داده که در این جا به برخی از علل و عواملی که موجب می شود تا انسان از خدا و یا از یاد او غافل شود اشاره می شود.
عواملی را که باعث غفلت انسان از یاد خدا می شود به دسته اصلی عوامل ایجادی و عوامل زمینه ساز تقسیم کرد؛ زیرا برخی از عوامل خود به طور مستقیم موجب می شوند تا انسان گرفتار غفلت از خدا شود و برخی دیگر زمینه ها و بسترهایی را فراهم می آورد تا آدمی گرفتار غفلت شود.
بی گمان اموری چون هواهای نفسانی (کهف آیه ۲۸) و دلبستگی به دنیا و دنیاطلبی (همان) در کنار شیطان و وسوسه های آن (مائده آیه ۹۰ و ۹۱) مهم ترین عوامل غفلت در انسان است.
خواسته های نفسانی و هواهای بی پایان آن، می تواند انسان را چنان سرگرم خود کند که دیگر اصل و فلسفه آفرینش و زندگی فراموش شود. از این رو خداوند رفاه و آسایش (اعراف آیه ۹۵ و ۱۳۴ تا ۱۳۶ و یونس آیه ۱۲ و هود آیه ۱۰) را به عنوان زمینه ساز غفلت آدمی برمی شمارد؛ زیرا رفاه زدگی و آسایش زیادی موجب می شود که آدمی سرگرم پاسخ گویی به هواهای نفسانی شود و از مسیر کمالی و فلسفه آفرینش دور و غافل گردد.
دلبستگی های آدمی به فرزندان (منافقون آیه ۹) مال و ثروت و دلبستگی به آن (ص آیات ۳۱ و ۳۲) دلبستگی به دنیا و زینت های آن (کهف آیه ۲۸) سرگرم شدن به تجارت و داد و ستد (نور آیه ۳۷) ، گردآوری ثروت (تکاثر آیه ۱ و ۲) ، تلاش برای افزایش ثروت و قدرت جهت برتری یافتن بر دیگران (همان) موجب می شود انسان چنان غرق در دنیا و لذت های آن شود که از خداوند غافل گردد.
البته تفاخر به ثروت و قدرت و شمار یاران وخویشان (تکاثر آیات ۱ و ۲) ، تکبر و خودبزرگ بینی) (اعراف آیات ۲۰۵ و ۲۰۶ و فصلت آیه ۱۵) ، گرفتار شدن در امور باطل و نابهنجاری های رفتاری چون شراب خواری (مائده آیات ۹۰ و ۹۱) قماربازی (همان) اسراف گری و تبذیر و ریخت و پاش (یونس آیه ۱۲) ، افراط در سور و شادمانی (غافر آیات ۷۳ و ۷۵) موجب عمده غفلت آدمی و زمینه ساز گرفتاری در این بلای بزرگ است که همه فرصت ها را می برد و ظرفیت ها را می سوزاند.
«موانع غفلت و عوامل غفلت زدا»
راه رهایی انسان از غفلت و آثار و پیامدهای زیانبار آن، بهره گیری از عقل و تفکر در هستی در کنار تزکیه نفس می باشد. به این معنا که تعلیم و تزکیه به عنوان دو عامل مهم در رهایی از غفلت بسیار مهم است؛ زیرا غفلت زمانی پدید می آید که انسان نسبت به هستی و فلسفه آفرینش غافل شود و با سرگرم شدن در امور مادی و دنیوی و پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی، خدا و اهدافش را فراموش کند.
از آن جایی که انسان ها به طور طبیعی گرفتار دنیا هستند و مظاهر و زینت های آن موجبات غفلت و فراموشی را نسبت به خدا و اهداف آفرینش فراهم می آورد، لازم است که هر از گاهی به وی گوشزد شود. از اینرو بعثت پیامبران و رسولان الهی راهی برای بازداشتن مردم و جنیان از غفلت قرار داده شده است (انعام آیه ۱۳۰ و ۱۳۱) چنان که تبیین آیات خدا برای مردم، مایه تذکر و زدودن غفلت از آنان می شود (بقره آیه ۲۲۱) و پیامبران برای ایفای این نقش فرستاده شده اند.
انذار و بیم دهی، مایه زدایش غفلت و بی خبری مردم از اهداف خلقت و بازگشت به مسیر درست کمالی است که در آیات ۱۳۰ و ۱۳۱ سوره انعام و ۳۹ سوره مریم و ۳۶ سوره قصص و ۳ و ۶ سوره یس به آن توجه داده شده است.
بصیرت و بینایی نسبت به حقایق آخرتی، مانع جدی در برابر غفلت و بی خبری از آن است؛ چنان که اندیشیدن در حقیقت دنیا و آخرت (انعام آیات ۳۱ و ۳۲ و روم آیه ۷ و ۸) و هم چنین نگرش عمیق در حقیقت دنیا و آخرت (همان) نقش بسیار مهمی در غفلت زدایی ایفا می کند بلکه حتی اجازه نمی دهد تا آدمی خود را مشغول به امور دنیوی و سرگرم آن کند و از خدا و اهداف آفرینش غافل شود.
مقایسه دنیای گذرا با حقیقت زندگی آخرتی (نحل آیات ۱۰۷ و ۱۰۸ و عنکبوت آیه ۶۴ و قیامت آیه ۲۰ و ۲۱) می تواند مانع جدی در برابر غفلت باشد، چنان که مشاهده قدرت خداوند در آفرینش نخستین و تفکر درباره آن نیز از دیگر موانع غفلت است که در آیات ۶۱ و ۶۲ سوره واقعه به آن اشاره شده است.
خداوند گاه برای بیدار کردن آدمی، از علل و عواملی چون سختی ها و مجازات و گرفتاری ها بهره می گیرد. از این رو برخی از فشارها و تنگناها به عنوان عوامل غفلت زدا مورد توجه است. آیات بسیاری به این مهم توجه داده است که از آن جمله می توان به آیه ۱۲ سوره یونس و آیه ۶۷ سوره اسراء و ۳۳ سوره روم و ۸ سوره زمر اشاره کرد.
خواندن قرآن و توجه به تذکرات قرآن (انبیاء آیه ۱ و ۲ و نور آیه ۱ و قصص آیه ۵۱ و مانند آن) و یاد خداوند در صبح و عصر، زداینده غفلت انسان از خداست. (اعراف آیه ۲۰۵)
این ها نمونه هایی از موانع غفلت و عوامل غفلت زدا است که در آیات قرآنی به آن توجه داده است. بنابراین انسان می بایست همواره به این نکته توجه کند که عوامل غفلت در درون و بیرون آدمی چنان قوی است که اگر اندکی غافل شود و هوشیار و بیدار نباشد، ممکن است در دام بزرگ غفلت گرفتار آید و دنیا و آخرت خویش را تباه کند و انگشت حسرت و ندامت بگزد.
کسانی که خود را در دنیا هوشیار و بیدار نکنند، باید این انتظار را داشته باشند که عذاب قهر الهی، نقطه ای بر پایان غفلت زدگی و بی خبری ایشان باشد (مؤمنون آیات ۶۳ و ۶۴) به این معنا که اگر کسی خود را بیدار نکند روزی می رسد که عذاب الهی او را از خواب غفلت بیدار خواهد کرد ولی آن زمان بسیار دیر است و دیگر راه بازگشت و اصلاح و تصحیح باقی نمی ماند و ندامت و افسوس نیز سودی به حالش نخواهد داشت؛ زیرا عذاب الهی او را دربرگرفته و هیچ شفاعت و معامله ای با وی نمی شود.
کسب معلومات و آگاهی از اعتقادات تاثیر زیادی در تقویت ایمان شما دارد تا بتوانید دستورات خدا را بشناسید ولی کافی نیست. شما باید از اعمال صالح (انجام واجبات و ترک محرمات) نیز کمک بگیرید تا ایمان شما را بالاتر ببرد و زمینه عمل به دستورات دینی را در شما تقویت کند.
چند توصیه برای رفع غفلت و از بین بردن فاصله ایجاد شده با خداوند:
1-توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.
«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» (احزاب، آیه 41). انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد. برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود. قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود» (انفال، آیه 2).
2- توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی). انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند.
3- انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.
4- شرکت در جلسات و فعالیت های مذهبی و فرهنگی و ذکر اهل بیت(ع) زنگار غفلت را از دل انسان می زداید.
«شیرینی عبادت»
برای لذت بردن از عبادت و درک شیرینی آن، مانند هر پدیده دیگری، فراهم شدن زمینهها و شرایط و نیز از بین رفتن مشکلات و موانع امری ضروری است.
اگر عبادت به معنای واقعیاش به انجام رسد لذت و شیرینی زاید الوصفی را به همراه خواهد داشت، ولی چنانچه برخی شرایط به کمال رسیدن عبادت محقق نشود یا مانعی در مسیر آن پدید آید، عبادت به معنای کاملش انجام نشده، در نتیجه عبادت کننده، به همان نسبت از چشیدن لذت عبادت محروم میماند. برای تبیین بهتر این موضوع توجه شما را به نکاتی پیرامون برخی عوامل تعیینکننده در افزایش بهرهمندی از عبادت جلب میکنیم:
1.شناخت و معرفت: صرفنظر از تفاوتهای شکلی و ظاهری که گاه میان اعمال عبادی مردم به چشم میخورد، کیفیت عبادت براساس میزان شناخت و معرفت افراد نسبت به معبود تفاوت پیدا میکند.
این که عبادت، چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود با شناخت و درک عبادتکننده رابطه مستقیم دارد. هر چه دانایی و معرفت در حوزه یاد شده افزونتر باشد، بهرهمندی شخص نیز از عبادت و احساس لذت او فزونتر خواهد بود. در روایتی از امام صادق(ع) عبادتکنندگان به لحاظ انگیزه و خاستگاه عبادت که از میزان شناخت آنان به خدای متعال سرچشمه میگیرد به3 گروه تقسیم شدهاند.
دستهای از مردم خدا را از روی ترس عبادت میکنند که این عبادت بردگان (عبادت عبید) است. گروهی به هوای پاداش، خدا را میپرستند که این روش سوداگران و تاجران (عبادت تجار) است و دسته دیگر خدا را از سر عشق و محبت عبادت میکنند که آن سیره آزادگان (عبادت احرار) است.
در این روایت حضرت درصدد است تا عالیترین جلوه پرستش را که همانا پرستش عارفانهای است که فقط و فقط از سر اخلاص، مهرورزی و شناخت عمیق صورت میپذیرد به مردم بنمایاند.
در بیانی دیگر پیامبر گرامی اسلام (ص) برترین افراد را در عبادت این گونه معرفی میفرماید: «برترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، پس دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با جان خویش با وی درآمیزد. خویشتن را وقف آن گرداند و در مقابل او را باکی نباشد که دنیایش به سختی میگذرد یا به آسانی». (الکافی، ج 2، ص 83).
کسانی که دلشان با خداوند پیوند دارد و محو جمال و جلال خدای متعال هستند و با قلب شان به او اقبال می نمایند, ایشان بهترین لذت برندگان از عبادت و نیازگویی با خدای هستی هستند.
به روشنی پیداست فراهم آمدن این خصوصیتها در گرو شناخت هر چه عمیقتر از معبود یگانه است. به طور حتم نمیتوان عبادت شخصی را که از سر أکراه و أحتیاط که مبادا دچار عذاب الهی شود با عبادت اهل بیت علیهم السلام و یا حتی یاران آن حضرات مانند اویس قرنی که نقل است شبی را به سجده و شبی را به رکوع و شبی را به قنوت میگذرانده مقایسه نمود.
2.نشاط: نشاط و سرزندگی و دوری از سستی و تنبلی، در موفقیت هر کاری نقش کلیدی ایفا میکند. در انجام عبادت و درک شیرینی آن نیز، داشتن نشاط و حس و حال عبادت و پرهیز از انجام اجباری و از سر رفع تکلیف آن، بسیار مهم است.
اینکه بزرگان دین در انجام عبادتها، مردم را از هر گونه مانع جسمی و روحی که از بین برنده توجّه، راحتی و نشاط است، برحذر میدارند و از آن سو به فراهم آوردن ابزار و امکاناتی دعوت میکنند که ایجاد روحیۀ بهتر و شادتر در عبادت میکند، برای آن است که آنان را از سستی در عبادت دور سازند که پیامبر رحمت(ص) فرموده است: «آفت عبادت سستی است». (تحف العقول، ص 6).
عبادتی که بدون نشاط انجام گیرد، نه تنها بهره فراوانی در پی نخواهد داشت بلکه چه بسا زیانهایی از جمله کم توجهی و خستگی در عبادت را در پی میآورد. پس برای درک شیرینی عبادتها به این کلام امیرالمؤمنین باید گوش جان سپرد که: «با نفس خود مدارا کن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت، نشاط و سرخوشی برای عبادت بهرهگیر» (نهج البلاغه، نامۀ 69). و به همین دلیل است که در انجام واجبات اگر خستگی و کسالت و یا سستی حاصل از پرخوری به انسان روی آورد و وقت انجام عبادت باقی باشد امر به انجام عبادت با تأخیر شده که عبادت با نشاط انجام گیرد. بگذریم که در انجام مستحبات شرط انجام به نشاط آن در دین آمده است و انسان نباید انجام مستحبات و ترک مکروهات را به اجبار و از روی کسالت انجام دهد. در این باره نیز حضرت امیر علیه السلام میفرمایند: « همانا دلها را یک روی آوردنی است و یک روی گرداندنی. پس هرگاه دل در حال روی آوردن باشد آن را به انجام مستحبّات وادارید و هرگاه پشت کرد به انجام فرائض از سوی آنها بسنده کنید». (نهج البلاغه، حکمت312)
آری دلِ انسان گاه به سمت عبادتی کشش دارد و گاه نسبت به آن واکنش نشان میدهد. باید مواظب بود در مواقعی که دل انسان نسبت به عملی بیمیل است آن عمل یا عبادت را به او تحمیل نکرد.
3. پرهیز از دنیادوستی: دنیا دوستی پدیده نکوهش شدهای است که انسان را از دوستی خدا باز میدارد و امور ناچیز و کم ارج را در چشمش بزرگ جلوه داده و امور معنوی و آخرتی را در دیده آدمی کوچک میدارد. متأسفانه این ویژگی یکی از بزرگترین موانع بهرهمندی و لذّت بردن از عبادت به شمار میرود.
در عبادت، انسان باید دل از همه آنچه غل و زنجیر به پای جان میبندد، برگیرد و به سوی ملکوت به پرواز درآید امّا اگر با دلبستگیهای دنیایی خود را اسیر کرده باشد، طبعاً ناگزیر است فکر شیرینی عبادت و پروازهای معنوی را از سر خود خارج کند. خداوند به حضرت داوود فرموده است: «دوستان من را با غم دنیا چه کار؟ غم دنیا شیرینی مناجات را از دلهایشان میبرد».
4. دوری از هواپرستی: اگر انسان بخواهد، خداپرست باشد، باید امکاناتی که در اختیار دارد از سرمایه عمر، سلامتی، مال و… همه را در مسیر عبادت و اطاعت خدا به کار گیرد و آنها را به فرماندهی دل در اختیار دلبر قرار دهد و امّا اگر بخواهد، خواستههای نفسانیاش را دنبال کند و فرماندهی سرزمین وجود را به هوا و هوس بسپارد، دیگر عبادت خدا برای او معنا ندارد و اگر عبادتی هم به ظاهر انجام دهد، هیچ لذّتی از آن نخواهد برد.
امام علی(ع) در این باره فرموده است: «چگونه لذّت عبادت را بچشد کسی که از هوا و هوس باز نمیایستد؟» (غرر الحکم ودررالکلم، ح 6985). بیان این نکته لازم است که پیروی از هوای نفس جلوههای مختلفی داشته و به گونههای مختلف ظهور مییابد. به هر صورت دل دادن به خواستههای نفس، انسان را به ناکجا آباد رفتاری میکشاند و در بسیاری از موارد او را ناگزیر به انجام حرامها و گذشتن از خطّ قرمزهای الهی میکند. گفتنی است موارد یاد شده مهمترین موانع بهرهمندی از لذّت عبادتاند و نه تمام آن ها.
آیت الله جوادی آملی در پاسخ این سوال میفرمایند: «گرایش به خدا فطری است؛ ولی شهوت و غضب هم، به عنوان ابزار کار در نهاد ما وجود دارد. انسان عاقل این دو را تعدیل میکند؛ نه تعطیل؛ ولی انسان جاهل شهوت و غضب را امیر فطرت خویش میسازد و به این ترتیب، فطرت در میان غرایز دفن میشود و از فطرت مدفون نیز کاری ساخته نیست…اگر کسی نفس ملهمه را که به توحید گرایش دارد، دفن کند، دیگر اثر آن را نمیبیند و از عبادت خود لذت نمیبرد».
5. پرهیز از لقمه حرام: باید در نظر داشت که عبادت با مال حرام نه تنها از نظر خداوند ارزش و اعتباری نداشته و مورد قبول و پذیرش او قرار نمیگیرد بلکه پیامدهای بد دیگری را نیز به همراه دارد. از جمله اینکه غذای حرام موجب دوری بنده از پروردگارش شده و شخص، مورد لعنت مقرّبان درگاه الهی قرار میگیرد. در سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آمده است: «هرگاه لقمۀ حرام به اندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان آسمانها و زمین او را نفرین میکنند».
در همین باب گفتهاند، کسی که به خوردن لقمۀ حرام ادامه دهد از بهشت جاودان الهی محروم خواهد شد. وصف حال اینگونه افراد از زبان رسول گرامی اسلام چنین است: «إنّالله عزّوجلّ حرَّم الجنّةَ جَسداً غُذِّی بِحَرامٍ»؛ (خداوند عزیز و جلیل بهشت را بر بدنی که از مال حرام تغذیه کرده حرام کرده است). (تنبیه الخواطر، ج1، ص 61). کسی که جز حلال نمیخورد و جز به حلال نمیاندیشد، حتما از عبادت لذت میبرد.
6. دوری از گناه و نافرمانی خداوند: همانطور که انسان سرماخورده بینی گرفته، از بوی خوش لذت نمیبرد، و چشم ضعیف و کم نور، لذت مشاهده مناظر زیبا را در نمییابد، انسان گنهکار نیز از عبادت لذت نمیبرد. عبادت میلی فطری است و هر انسانی بر فطرت خود آفریده شده است که به مرور زمان و بر اثر انجام گناهان، امیال فطری خود را در زنگار فرو میبرد و دیگر نمیتواند آن امیال را آنگونه که باید دیده و از آن استفاده نماید. تنها فطرت شفاف و شکوفا، از عبادت لذت میبرد. اگر بخواهیم این مسأله را در قالب مثالی بیاوریم میتوان به پدر و پسری مثال زد که پسری ادعای دوست داشتن پدر را دارد اما به اوامر و نواهی او گوش فرا نمیدهد. قطعا اگر محبت پدری را در نظر نگیریم پدر ادعای چنین فرزندی را قبول نخواهد کرد. و هیچ عاقلی نیز چنین ادعایی را نمیپذیرد.
حضرت امیر(ع ) می فرمایند: «قلب انسان گاه رو به عبادات و اعمال خیر می کند و گاه به آنها پشت می نماید (دارای اقبال و ادبار است)». بی میلی به عبادات چنانچه اندک و زودگذر باشد، جایی برای نگرانی وجود ندارد ولی اگر بی میلی به عبادت و تهذیب نفس طولانی گردد، نشانگر بروز مشکلی در زوایای وجودی انسان است که باید به وسیله روشهای بالا حلّ و فصل شوند.
امیدواریم با رعایت نکات بالا بتوانید عوامل غفلت زا را از بین برده و خداوند را بهتر عبادت نمایید.
«معنا و حقیقت ذکر(یاد)»
ذکر در لغت به معنای مطلق یاد کردن و توجه داشتن است خواه به زبان باشد و خواه به قلب و دل و خواه به فعل و عمل، اما حقیقت ذکر: توجه قلبی و باطنی انسان به ساحت قدس پروردگار است در حقیقت ذکر خدا، عبارت است از یک حالت خدا بینی روحانی و توجه باطنی به خدای جهان به گونه ای که آدمی خدا را حاضر و ناظر خویش در محضر پروردگار جهان بداند، کسی که این چنین به یاد خدا باشد به دستورات خدا عمل می کند، واجبات را انجام می دهد و محرّمات را ترک می کند.
حضرت علی(ع) فرمود: «لاتذکر اللّه سبحانه ساهیاً و لاتنسه لاهیا واذکره ذکراً کاملاً یوافق فیه قلبک و لسانک و یطابق اضمارک و اعلانک ولن تذکره حقیقة الذکر حتی تنسی نفسک فی ذکرک و تنفقدها فی امرک؛(5) خدای سبحان را از روی سهو و غفلت ذکر نگو و او را فراموش مکن، خدای را ذکر کامل بگو به طوری که قلب و زبانت همراه و باطن و ظاهرت هماهنگ باشند، خدا را به حقیقت ذکر یاد نمی کنی جز در صورتی که در حال ذکر، نفس خودت را فراموش کنی و در انجام کار، خودت را نیابی.»
انسان با ایمانی که در جهت لقاء الهی و رستگاری و نجات خود در تلاش است نیازمند به دو نیروی توان بخش و حرکت آفرین و نگاهدارنده است. آن چه که در انسان تحرّک ایجاد می کند یاد خدا و صفات جلال و جمال او و نعمت های بی پایانش است و آن چه که بازدارنده از موانعی چون خود بینی ها و تجاوزها است همانا یاد خداست.
از این رو قرآن کریم فرموده است: «یا ایها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکرة و اصیلاً؛( سوره احزاب، آیه 42 ـ 41) ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید و او را به پاکی یاد کنید.»
انسانی که به یاد خدا باشد هم وظائف خود را برای رسیدن به لقاء اللّه به درستی انجام می دهد و هم از معصیت و نافرمانی اجتناب می کند. زیرا یاد خدا یعنی توجه به سرچشمه قدرت روحی و معنوی و عامل سعادت و کمال.
از آن جایی که عوامل غفلت در زندگی های مادی بسیار فراوان و تیرهای وسوسه شیطان از هر سو حیات واقعی انسان را نشانه می گیرد، برای مبارزه با آن جز یاد خدا و با تمام وجود به یاد خدا بودن مؤثر نخواهد بود.
شایان توجه است که قرآن فرمود:زیاد و پیوسته به یاد خدا باشید و این به این معناست که یاد خدا باید بر همه اعمال انسان پرتو افکن بوده و بر آن نور و روشنایی بیفکند و در همه صحنه های زندگی انگیزه مناسب الهی با یاد خدا برای عبادت و اطاعت بوجود خواهد آمد.
و به عبارت دیگر: هنگامی که یاد خدا برده می شود یک دنیا عظمت، قدرت، علم و حکمت در قلب انسان متجلی می گردد. زیرا خدای سبحان دارای اسماء حسنی و صفات علیا و صاحب تمام کمالات و منزّه از هرگونه عیب و نقص است، توجه مداوم به چنین حقیقتی که دارای چنان اوصافی است روح انسان را به نیکی ها و پاکی ها سوق می دهد و از بدی ها و زشتی ها پیراسته می دارد و در واقع اوصاف جمال الهی در آدمی تجلّی می کند و آدمی که اوصاف جمال الهی در او تجلّی کرد از گناه و فساد و آلودگی اجتناب می نماید. در حقیقت یاد او، یاد مراقبت او، یاد حساب و جزای او، یاد دادگاه عدل او و بهشت و جهنم و دوزخ او است و این یاد است که جان را صفا و دل را نور و حیات می بخشد.
«مراتب ذکر و یاد حق»
ذکر مقامی بسیار وسیع و دارای مراتب و درجاتی است که اولین مرتبه اش ذکر لفظی و زبانی و نهایت آن انقطاع کامل است.
الف: ذکر زبانی: کسی که به ذکر و یاد خدا است همینکه به خدا توجه کرد به قصد قربت اذکار مخصوص را بر زبان جاری سازد بدون آن که به معانی آن ها توجه داشته باشد.
ب: ذکر معنوی: انسانی که به قصد قربت ذکر می گوید، در همان حال معنای آن را بر ذهن خود خطور دهد و به دل سرایت دهد تا دل از آن متأثر گردد.
ج: ذکر قلبی: در این مرتبه زبان از قلب پیروی می کند و ذکر می گوید و در باطن ذات به مفاهیم ذکرها ایمان دارد که زبان با پیروی از قلب به گفتن ذکر مشغول می شود. این ذکر است که عمیق ترین اثرات روحی و معنوی را برای انسان داراست.
د: ذکر در تمام حالات: انسانی که دائم الحضور است و پیوسته خود را در حضور خدا می بیند و با او انس دارد و اگر لحظه ای غفلت کند احساس گناه کرده و به درگاه خدا توبه می کند. البته این مرحله ویژه بندگان خاص خدا است که همیشه با یاد خدا پیوند برقرار کرده و هیچ نوع علاقه و تمایلی که معارض با حبّ الهی و رضا و خوشنودی او باشد در او راه نمی یابد. رسول مکرم اسلام (ص) می فرمایند: ( مَن أَطاعَ اللّه عَزَّوَجَلَّ فَقَد ذَکَرَ اللّه – هر کس خداى عزوجل را اطاعت کند خدا را یاد کرده است. بحارالأنوار، ج77، ص86، ح3).
«خدا به یاد انسان متذکر»
یاد خدا بودن آثار و برکات فراوانی دارد. یکی از آثار ذکر آن است که اگر انسانی به یاد خدا باشد خدا نیز به یاد اوست: «فاذکرونی اذکرکم؛( سوره بقره، آیه 152) بیاد من باشید تا به یاد شما باشم.» خدا با یاد کردن مؤمن، گناه را از او باز می دارد و او را از خطر معصیت می رهاند و بنده ذاکر خود را در برابر گناه و انحراف بیمه می کند. چنان که درباره حضرت یوسف(ع) فرمود: «ولقد همّت به وهمّ بها لولا ان رآ برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین؛(سوره یوسف، آیه 24) آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد وی می کرد این چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
مشاهده حضور حق و شهود قلبی خدا از کاملترین مصادیق یاد حق است پاداش و اثر چنین یادی آن است که سوء و فحشا از انسان باز داشته شده و گناه و فحشاء به سراغ او نمی آید. در واقع این لطف ممتاز خدا نسبت به انسان متذکر است که زشتی و گناه را از نزدیک شدن به انسان سالک صالح و شاهد حق باز می دارد و اینچنین انسان را یاد می کند.
غفلت یکی از مهم ترین عوامل حسرت در روز قیامت است؛ زیرا در آن روز که پرده ها کنار می رود، آدمی در می یابد که چه فرصت های بزرگ و بی مانندی را از دست داده است؛ چرا که زندگی دنیوی دیگر تکرار شدنی نیست و هرگز فرصتی دوباره به کسی داده نمی شود تا به دنیا بازگردد و از گوهرهای بسیار افتاده بر زمین گرد آورد و در روز قیامت به بهای بسیار بفروشد.
تاثیر بسزای غفلت در زندگی دنیوی و اخروی انسان چنان است که آیات بسیاری از قرآن به این مهم اختصاص یافته است؛ زیرا سختی ها، گرفتاری ها و تنگی های زندگی دنیوی ریشه در غفلت آدمی دارد و خداوند از بشر می خواهد تا برای دست یابی به زندگی خوب در دنیا از غفلت رهایی یافته و یاد و ذکر او را در دل و جان داشته باشند.
«غفلت و سختی و حسرت»
غفلت دو کارکرد اساسی و پیامد اصلی در زندگی دنیوی و اخروی دارد. هرچند که آثار و پیامدهای غفلت از یاد خدا و نشانه های الهی و یا قیامت و رستاخیز، بسیار متنوع و متعدد است ولی بی گمان هسته مرکزی و اصلی آن را می بایست در سختی ها و حسرت های آن در دنیا و آخرت جست؛ زیرا هرکسی از خدا غافل شود، خداوند او را در سختی معیشت قرار می دهد و زندگی را بر او دشوار می گیرد (طه آیه ۱۲۴) لذا با وجود همه دارایی ها و توانایی ها، در چنان سختی و تنگنایی قرار می گیرد که گویی جهان با همه گشادگی اش بر او تنگ آمده است.
از آن جایی که شخص غافل، نسبت به خداوند و نشانه هایش که در همه جا حضور مستقیم و پررنگ دارد، اعتنا و توجهی نمی کند که گویی این امور و چیزها اصولا وجود ندارد و دیده نمی شود، خداوند بازتاب این عمل را در آخرت با نابینایی و کوری نشان می دهد و در قیامت کور و نابینا محشور می گرداند تا این گونه بازتاب و پاداش رفتار و اعمال خویش را ببیند و بچشد. (طه آیه ۱۲۴)
خداوند در آیات ۳۷ و ۳۹ سوره مریم و نیز ۹۷ سوره انبیاء با اشاره به غفلت مردم در دنیا نسبت به اهداف آفرینش و فلسفه آن، می فرماید در روز قیامت که پرده های غفلت از جلوی چشمان ایشان برداشته می شود، حسرت و اندوه و پشیمانی به سراغشان می آید و از این که فرصت ها و ظرفیت های بسیاری از دست داده اند، بر خویشتن خویش، ملامت و سرزنش می فرستند مرگ را برای خود آرزو می کنند که خداوند می فرماید نه تنها یک مرگ بلکه در این روز رستاخیز، بی پایان مرگ در انتظار ایشان است؛ زیرا چنان در دوزخ جلال الهی شکنجه و عذاب می شوند که می میرند و دوباره جان می گیرند و دوباره مرگ و زندگی برای ایشان تکرار می شود.
غفلت انسان نسبت به خدا و آخرت به معنای بی اعتنایی به وحی و دین و بازیچه قرار دادن آن (انبیاء آیات ۱ و ۲) و ترک ایمان به قیامت و خداست (مریم آیات ۳۷ و ۳۹) از اینرو به سادگی به تکذیب رسولان و پیامبران (انبیاء آیات ۱ تا ۳) می پردازد و دین و دینداری را دروغ می شمارد. (همان)
«عوامل غفلت از خدا و یاد او»
اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا و چگونه انسان دچار غفلت از خدا و یا غفلت از یاد او می شود و درنتیجه از آخرت و رستاخیز غافل شده و در دام گناه و مانند آن می افتد؟
قرآن به این پرسش در آیات چندی پاسخ داده که در این جا به برخی از علل و عواملی که موجب می شود تا انسان از خدا و یا از یاد او غافل شود اشاره می شود.
عواملی را که باعث غفلت انسان از یاد خدا می شود به دسته اصلی عوامل ایجادی و عوامل زمینه ساز تقسیم کرد؛ زیرا برخی از عوامل خود به طور مستقیم موجب می شوند تا انسان گرفتار غفلت از خدا شود و برخی دیگر زمینه ها و بسترهایی را فراهم می آورد تا آدمی گرفتار غفلت شود.
بی گمان اموری چون هواهای نفسانی (کهف آیه ۲۸) و دلبستگی به دنیا و دنیاطلبی (همان) در کنار شیطان و وسوسه های آن (مائده آیه ۹۰ و ۹۱) مهم ترین عوامل غفلت در انسان است.
خواسته های نفسانی و هواهای بی پایان آن، می تواند انسان را چنان سرگرم خود کند که دیگر اصل و فلسفه آفرینش و زندگی فراموش شود. از این رو خداوند رفاه و آسایش (اعراف آیه ۹۵ و ۱۳۴ تا ۱۳۶ و یونس آیه ۱۲ و هود آیه ۱۰) را به عنوان زمینه ساز غفلت آدمی برمی شمارد؛ زیرا رفاه زدگی و آسایش زیادی موجب می شود که آدمی سرگرم پاسخ گویی به هواهای نفسانی شود و از مسیر کمالی و فلسفه آفرینش دور و غافل گردد.
دلبستگی های آدمی به فرزندان (منافقون آیه ۹) مال و ثروت و دلبستگی به آن (ص آیات ۳۱ و ۳۲) دلبستگی به دنیا و زینت های آن (کهف آیه ۲۸) سرگرم شدن به تجارت و داد و ستد (نور آیه ۳۷) ، گردآوری ثروت (تکاثر آیه ۱ و ۲) ، تلاش برای افزایش ثروت و قدرت جهت برتری یافتن بر دیگران (همان) موجب می شود انسان چنان غرق در دنیا و لذت های آن شود که از خداوند غافل گردد.
البته تفاخر به ثروت و قدرت و شمار یاران وخویشان (تکاثر آیات ۱ و ۲) ، تکبر و خودبزرگ بینی) (اعراف آیات ۲۰۵ و ۲۰۶ و فصلت آیه ۱۵) ، گرفتار شدن در امور باطل و نابهنجاری های رفتاری چون شراب خواری (مائده آیات ۹۰ و ۹۱) قماربازی (همان) اسراف گری و تبذیر و ریخت و پاش (یونس آیه ۱۲) ، افراط در سور و شادمانی (غافر آیات ۷۳ و ۷۵) موجب عمده غفلت آدمی و زمینه ساز گرفتاری در این بلای بزرگ است که همه فرصت ها را می برد و ظرفیت ها را می سوزاند.
«موانع غفلت و عوامل غفلت زدا»
راه رهایی انسان از غفلت و آثار و پیامدهای زیانبار آن، بهره گیری از عقل و تفکر در هستی در کنار تزکیه نفس می باشد. به این معنا که تعلیم و تزکیه به عنوان دو عامل مهم در رهایی از غفلت بسیار مهم است؛ زیرا غفلت زمانی پدید می آید که انسان نسبت به هستی و فلسفه آفرینش غافل شود و با سرگرم شدن در امور مادی و دنیوی و پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی، خدا و اهدافش را فراموش کند.
از آن جایی که انسان ها به طور طبیعی گرفتار دنیا هستند و مظاهر و زینت های آن موجبات غفلت و فراموشی را نسبت به خدا و اهداف آفرینش فراهم می آورد، لازم است که هر از گاهی به وی گوشزد شود. از اینرو بعثت پیامبران و رسولان الهی راهی برای بازداشتن مردم و جنیان از غفلت قرار داده شده است (انعام آیه ۱۳۰ و ۱۳۱) چنان که تبیین آیات خدا برای مردم، مایه تذکر و زدودن غفلت از آنان می شود (بقره آیه ۲۲۱) و پیامبران برای ایفای این نقش فرستاده شده اند.
انذار و بیم دهی، مایه زدایش غفلت و بی خبری مردم از اهداف خلقت و بازگشت به مسیر درست کمالی است که در آیات ۱۳۰ و ۱۳۱ سوره انعام و ۳۹ سوره مریم و ۳۶ سوره قصص و ۳ و ۶ سوره یس به آن توجه داده شده است.
بصیرت و بینایی نسبت به حقایق آخرتی، مانع جدی در برابر غفلت و بی خبری از آن است؛ چنان که اندیشیدن در حقیقت دنیا و آخرت (انعام آیات ۳۱ و ۳۲ و روم آیه ۷ و ۸) و هم چنین نگرش عمیق در حقیقت دنیا و آخرت (همان) نقش بسیار مهمی در غفلت زدایی ایفا می کند بلکه حتی اجازه نمی دهد تا آدمی خود را مشغول به امور دنیوی و سرگرم آن کند و از خدا و اهداف آفرینش غافل شود.
مقایسه دنیای گذرا با حقیقت زندگی آخرتی (نحل آیات ۱۰۷ و ۱۰۸ و عنکبوت آیه ۶۴ و قیامت آیه ۲۰ و ۲۱) می تواند مانع جدی در برابر غفلت باشد، چنان که مشاهده قدرت خداوند در آفرینش نخستین و تفکر درباره آن نیز از دیگر موانع غفلت است که در آیات ۶۱ و ۶۲ سوره واقعه به آن اشاره شده است.
خداوند گاه برای بیدار کردن آدمی، از علل و عواملی چون سختی ها و مجازات و گرفتاری ها بهره می گیرد. از این رو برخی از فشارها و تنگناها به عنوان عوامل غفلت زدا مورد توجه است. آیات بسیاری به این مهم توجه داده است که از آن جمله می توان به آیه ۱۲ سوره یونس و آیه ۶۷ سوره اسراء و ۳۳ سوره روم و ۸ سوره زمر اشاره کرد.
خواندن قرآن و توجه به تذکرات قرآن (انبیاء آیه ۱ و ۲ و نور آیه ۱ و قصص آیه ۵۱ و مانند آن) و یاد خداوند در صبح و عصر، زداینده غفلت انسان از خداست. (اعراف آیه ۲۰۵)
این ها نمونه هایی از موانع غفلت و عوامل غفلت زدا است که در آیات قرآنی به آن توجه داده است. بنابراین انسان می بایست همواره به این نکته توجه کند که عوامل غفلت در درون و بیرون آدمی چنان قوی است که اگر اندکی غافل شود و هوشیار و بیدار نباشد، ممکن است در دام بزرگ غفلت گرفتار آید و دنیا و آخرت خویش را تباه کند و انگشت حسرت و ندامت بگزد.
کسانی که خود را در دنیا هوشیار و بیدار نکنند، باید این انتظار را داشته باشند که عذاب قهر الهی، نقطه ای بر پایان غفلت زدگی و بی خبری ایشان باشد (مؤمنون آیات ۶۳ و ۶۴) به این معنا که اگر کسی خود را بیدار نکند روزی می رسد که عذاب الهی او را از خواب غفلت بیدار خواهد کرد ولی آن زمان بسیار دیر است و دیگر راه بازگشت و اصلاح و تصحیح باقی نمی ماند و ندامت و افسوس نیز سودی به حالش نخواهد داشت؛ زیرا عذاب الهی او را دربرگرفته و هیچ شفاعت و معامله ای با وی نمی شود.
کسب معلومات و آگاهی از اعتقادات تاثیر زیادی در تقویت ایمان شما دارد تا بتوانید دستورات خدا را بشناسید ولی کافی نیست. شما باید از اعمال صالح (انجام واجبات و ترک محرمات) نیز کمک بگیرید تا ایمان شما را بالاتر ببرد و زمینه عمل به دستورات دینی را در شما تقویت کند.
چند توصیه برای رفع غفلت و از بین بردن فاصله ایجاد شده با خداوند:
1-توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.
«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» (احزاب، آیه 41). انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد. برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود. قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود» (انفال، آیه 2).
2- توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی). انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند.
3- انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.
4- شرکت در جلسات و فعالیت های مذهبی و فرهنگی و ذکر اهل بیت(ع) زنگار غفلت را از دل انسان می زداید.
«شیرینی عبادت»
برای لذت بردن از عبادت و درک شیرینی آن، مانند هر پدیده دیگری، فراهم شدن زمینهها و شرایط و نیز از بین رفتن مشکلات و موانع امری ضروری است.
اگر عبادت به معنای واقعیاش به انجام رسد لذت و شیرینی زاید الوصفی را به همراه خواهد داشت، ولی چنانچه برخی شرایط به کمال رسیدن عبادت محقق نشود یا مانعی در مسیر آن پدید آید، عبادت به معنای کاملش انجام نشده، در نتیجه عبادت کننده، به همان نسبت از چشیدن لذت عبادت محروم میماند. برای تبیین بهتر این موضوع توجه شما را به نکاتی پیرامون برخی عوامل تعیینکننده در افزایش بهرهمندی از عبادت جلب میکنیم:
1.شناخت و معرفت: صرفنظر از تفاوتهای شکلی و ظاهری که گاه میان اعمال عبادی مردم به چشم میخورد، کیفیت عبادت براساس میزان شناخت و معرفت افراد نسبت به معبود تفاوت پیدا میکند.
این که عبادت، چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود با شناخت و درک عبادتکننده رابطه مستقیم دارد. هر چه دانایی و معرفت در حوزه یاد شده افزونتر باشد، بهرهمندی شخص نیز از عبادت و احساس لذت او فزونتر خواهد بود. در روایتی از امام صادق(ع) عبادتکنندگان به لحاظ انگیزه و خاستگاه عبادت که از میزان شناخت آنان به خدای متعال سرچشمه میگیرد به3 گروه تقسیم شدهاند.
دستهای از مردم خدا را از روی ترس عبادت میکنند که این عبادت بردگان (عبادت عبید) است. گروهی به هوای پاداش، خدا را میپرستند که این روش سوداگران و تاجران (عبادت تجار) است و دسته دیگر خدا را از سر عشق و محبت عبادت میکنند که آن سیره آزادگان (عبادت احرار) است.
در این روایت حضرت درصدد است تا عالیترین جلوه پرستش را که همانا پرستش عارفانهای است که فقط و فقط از سر اخلاص، مهرورزی و شناخت عمیق صورت میپذیرد به مردم بنمایاند.
در بیانی دیگر پیامبر گرامی اسلام (ص) برترین افراد را در عبادت این گونه معرفی میفرماید: «برترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، پس دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با جان خویش با وی درآمیزد. خویشتن را وقف آن گرداند و در مقابل او را باکی نباشد که دنیایش به سختی میگذرد یا به آسانی». (الکافی، ج 2، ص 83).
کسانی که دلشان با خداوند پیوند دارد و محو جمال و جلال خدای متعال هستند و با قلب شان به او اقبال می نمایند, ایشان بهترین لذت برندگان از عبادت و نیازگویی با خدای هستی هستند.
به روشنی پیداست فراهم آمدن این خصوصیتها در گرو شناخت هر چه عمیقتر از معبود یگانه است. به طور حتم نمیتوان عبادت شخصی را که از سر أکراه و أحتیاط که مبادا دچار عذاب الهی شود با عبادت اهل بیت علیهم السلام و یا حتی یاران آن حضرات مانند اویس قرنی که نقل است شبی را به سجده و شبی را به رکوع و شبی را به قنوت میگذرانده مقایسه نمود.
2.نشاط: نشاط و سرزندگی و دوری از سستی و تنبلی، در موفقیت هر کاری نقش کلیدی ایفا میکند. در انجام عبادت و درک شیرینی آن نیز، داشتن نشاط و حس و حال عبادت و پرهیز از انجام اجباری و از سر رفع تکلیف آن، بسیار مهم است.
اینکه بزرگان دین در انجام عبادتها، مردم را از هر گونه مانع جسمی و روحی که از بین برنده توجّه، راحتی و نشاط است، برحذر میدارند و از آن سو به فراهم آوردن ابزار و امکاناتی دعوت میکنند که ایجاد روحیۀ بهتر و شادتر در عبادت میکند، برای آن است که آنان را از سستی در عبادت دور سازند که پیامبر رحمت(ص) فرموده است: «آفت عبادت سستی است». (تحف العقول، ص 6).
عبادتی که بدون نشاط انجام گیرد، نه تنها بهره فراوانی در پی نخواهد داشت بلکه چه بسا زیانهایی از جمله کم توجهی و خستگی در عبادت را در پی میآورد. پس برای درک شیرینی عبادتها به این کلام امیرالمؤمنین باید گوش جان سپرد که: «با نفس خود مدارا کن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت، نشاط و سرخوشی برای عبادت بهرهگیر» (نهج البلاغه، نامۀ 69). و به همین دلیل است که در انجام واجبات اگر خستگی و کسالت و یا سستی حاصل از پرخوری به انسان روی آورد و وقت انجام عبادت باقی باشد امر به انجام عبادت با تأخیر شده که عبادت با نشاط انجام گیرد. بگذریم که در انجام مستحبات شرط انجام به نشاط آن در دین آمده است و انسان نباید انجام مستحبات و ترک مکروهات را به اجبار و از روی کسالت انجام دهد. در این باره نیز حضرت امیر علیه السلام میفرمایند: « همانا دلها را یک روی آوردنی است و یک روی گرداندنی. پس هرگاه دل در حال روی آوردن باشد آن را به انجام مستحبّات وادارید و هرگاه پشت کرد به انجام فرائض از سوی آنها بسنده کنید». (نهج البلاغه، حکمت312)
آری دلِ انسان گاه به سمت عبادتی کشش دارد و گاه نسبت به آن واکنش نشان میدهد. باید مواظب بود در مواقعی که دل انسان نسبت به عملی بیمیل است آن عمل یا عبادت را به او تحمیل نکرد.
3. پرهیز از دنیادوستی: دنیا دوستی پدیده نکوهش شدهای است که انسان را از دوستی خدا باز میدارد و امور ناچیز و کم ارج را در چشمش بزرگ جلوه داده و امور معنوی و آخرتی را در دیده آدمی کوچک میدارد. متأسفانه این ویژگی یکی از بزرگترین موانع بهرهمندی و لذّت بردن از عبادت به شمار میرود.
در عبادت، انسان باید دل از همه آنچه غل و زنجیر به پای جان میبندد، برگیرد و به سوی ملکوت به پرواز درآید امّا اگر با دلبستگیهای دنیایی خود را اسیر کرده باشد، طبعاً ناگزیر است فکر شیرینی عبادت و پروازهای معنوی را از سر خود خارج کند. خداوند به حضرت داوود فرموده است: «دوستان من را با غم دنیا چه کار؟ غم دنیا شیرینی مناجات را از دلهایشان میبرد».
4. دوری از هواپرستی: اگر انسان بخواهد، خداپرست باشد، باید امکاناتی که در اختیار دارد از سرمایه عمر، سلامتی، مال و… همه را در مسیر عبادت و اطاعت خدا به کار گیرد و آنها را به فرماندهی دل در اختیار دلبر قرار دهد و امّا اگر بخواهد، خواستههای نفسانیاش را دنبال کند و فرماندهی سرزمین وجود را به هوا و هوس بسپارد، دیگر عبادت خدا برای او معنا ندارد و اگر عبادتی هم به ظاهر انجام دهد، هیچ لذّتی از آن نخواهد برد.
امام علی(ع) در این باره فرموده است: «چگونه لذّت عبادت را بچشد کسی که از هوا و هوس باز نمیایستد؟» (غرر الحکم ودررالکلم، ح 6985). بیان این نکته لازم است که پیروی از هوای نفس جلوههای مختلفی داشته و به گونههای مختلف ظهور مییابد. به هر صورت دل دادن به خواستههای نفس، انسان را به ناکجا آباد رفتاری میکشاند و در بسیاری از موارد او را ناگزیر به انجام حرامها و گذشتن از خطّ قرمزهای الهی میکند. گفتنی است موارد یاد شده مهمترین موانع بهرهمندی از لذّت عبادتاند و نه تمام آن ها.
آیت الله جوادی آملی در پاسخ این سوال میفرمایند: «گرایش به خدا فطری است؛ ولی شهوت و غضب هم، به عنوان ابزار کار در نهاد ما وجود دارد. انسان عاقل این دو را تعدیل میکند؛ نه تعطیل؛ ولی انسان جاهل شهوت و غضب را امیر فطرت خویش میسازد و به این ترتیب، فطرت در میان غرایز دفن میشود و از فطرت مدفون نیز کاری ساخته نیست…اگر کسی نفس ملهمه را که به توحید گرایش دارد، دفن کند، دیگر اثر آن را نمیبیند و از عبادت خود لذت نمیبرد».
5. پرهیز از لقمه حرام: باید در نظر داشت که عبادت با مال حرام نه تنها از نظر خداوند ارزش و اعتباری نداشته و مورد قبول و پذیرش او قرار نمیگیرد بلکه پیامدهای بد دیگری را نیز به همراه دارد. از جمله اینکه غذای حرام موجب دوری بنده از پروردگارش شده و شخص، مورد لعنت مقرّبان درگاه الهی قرار میگیرد. در سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آمده است: «هرگاه لقمۀ حرام به اندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان آسمانها و زمین او را نفرین میکنند».
در همین باب گفتهاند، کسی که به خوردن لقمۀ حرام ادامه دهد از بهشت جاودان الهی محروم خواهد شد. وصف حال اینگونه افراد از زبان رسول گرامی اسلام چنین است: «إنّالله عزّوجلّ حرَّم الجنّةَ جَسداً غُذِّی بِحَرامٍ»؛ (خداوند عزیز و جلیل بهشت را بر بدنی که از مال حرام تغذیه کرده حرام کرده است). (تنبیه الخواطر، ج1، ص 61). کسی که جز حلال نمیخورد و جز به حلال نمیاندیشد، حتما از عبادت لذت میبرد.
6. دوری از گناه و نافرمانی خداوند: همانطور که انسان سرماخورده بینی گرفته، از بوی خوش لذت نمیبرد، و چشم ضعیف و کم نور، لذت مشاهده مناظر زیبا را در نمییابد، انسان گنهکار نیز از عبادت لذت نمیبرد. عبادت میلی فطری است و هر انسانی بر فطرت خود آفریده شده است که به مرور زمان و بر اثر انجام گناهان، امیال فطری خود را در زنگار فرو میبرد و دیگر نمیتواند آن امیال را آنگونه که باید دیده و از آن استفاده نماید. تنها فطرت شفاف و شکوفا، از عبادت لذت میبرد. اگر بخواهیم این مسأله را در قالب مثالی بیاوریم میتوان به پدر و پسری مثال زد که پسری ادعای دوست داشتن پدر را دارد اما به اوامر و نواهی او گوش فرا نمیدهد. قطعا اگر محبت پدری را در نظر نگیریم پدر ادعای چنین فرزندی را قبول نخواهد کرد. و هیچ عاقلی نیز چنین ادعایی را نمیپذیرد.
حضرت امیر(ع ) می فرمایند: «قلب انسان گاه رو به عبادات و اعمال خیر می کند و گاه به آنها پشت می نماید (دارای اقبال و ادبار است)». بی میلی به عبادات چنانچه اندک و زودگذر باشد، جایی برای نگرانی وجود ندارد ولی اگر بی میلی به عبادت و تهذیب نفس طولانی گردد، نشانگر بروز مشکلی در زوایای وجودی انسان است که باید به وسیله روشهای بالا حلّ و فصل شوند.
امیدواریم با رعایت نکات بالا بتوانید عوامل غفلت زا را از بین برده و خداوند را بهتر عبادت نمایید.