۱۳۹۲/۰۹/۰۵
–
۳۵۵ بازدید
توجّه به چند اصل، ما را در فهم بهتر پاسخ یارى مى دهد:
یک. حکمت الهى یا غایت مندى افعال خداوند
توجّه به چند اصل، ما را در فهم بهتر پاسخ یارى مى دهد:
یک. حکمت الهى یا غایت مندى افعال خداوند
براساس دلایل متقن و موجّه، ما اعتقاد داریم که افعال الهى غایات و اغراض خاصى دارد. مقصود از غایتمندى فعل خداوند، این است که فعل او، مشتمل بر مصالح و منافعى است که به مخلوقات او بازمى گردد و چنین نیست که انجام و ترک آن، به لحاظ منافع آفریدگان او على السویه باشد. ازاین رو غایت در افعال الهى، غایت فعل است، نه غایت فاعل؛ زیرا ذات خداوند، کامل، مطلق و غنى است و هیچ غایتى براى آن قابل تصور نیست. «1» با توّجه به این تحلیل، غایتمند بودن افعال الهى؛ یعنى، خداوند از ارتکاب افعال لغو و بیهوده، منزّه و افعال او حکیمانه است. به عبارت دیگر داراى غایات معقول و موجهى است.
دو. عدل الهى
از آنجا که بهترین معناى «عدل»، رعایت تناسب هر چیزى در موقعیت و جایگاه مناسب خویش است؛ عدل الهى آن است که خداوند، با هر موجودى، آن چنان که شایسته او است، رفتار کند و او را در موضعى که در خور آن است، بنشاند و چیزى را که مستحق آن است، به او عطا کند. «2»
سه. رابطه حکمت و عدل
«حکمت» عبارت است از: اجتناب فاعل از انجام کارهاى زشت و قبیح. این معنا، شامل عدل نیز مى گردد؛ زیرا عدالت ورزى کارى شایسته و ظلم عملى قبیح است. براین اساس مى توان، صفت عدل را یکى از شاخه هاى صفت حکمت به شمار آورد. «3»
چهار. منشأ آلام و مصایب آدمى
ما در دنیا شاهد وجود درد و رنج انسان ها هستیم و نمى توانیم آن را پنهان کنیم. این درد و رنج، از دو حالت خارج نیست:
1. بخشى از آلام و مصایب آدمى، برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهاى او است. انسان با توجّه به غایت حکیمانه اى که براى خلقت او وجود دارد، موجودى مختار آفریده شده است. گروهى از انسان ها با سوء اختیار خویش، مرتکب خطا مى گردند و در نتیجه، به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مى شوند.
2. بخشى از تلخ کامى هاى انسان، ارتباطى به اعمال وى ندارد و کیفر گناهان او نیست؛ مانند مثالى که شما مطرح ساخته اید که درد و رنج فرزندان پدر و مادر یا خانوده اى که مثلًا مال حرام تهیه کرده اند، معلول اعمال خود آنان نیست؛ بلکه مرتبط با اعمال دیگران است.
پنج. عدل الهى و آلام بشرى
به نظر مى رسد با توجّه به آموزه هاى دینى در باب حکمت و عدل الهى، آلام بشرى با دو نوع مختص به خود، هیچ منافاتى با عدل الهى و حکمت او ندارد.
این عدم تنافى را با دو تقریر مى توان ارائه کرد:
1. روشن است آلامى که معلول کردار خود آدمى است، هیچ ارتباطى به خداوند ندارد و برعکس بر اساس عدل او- که هرکس نتیجه اعمال خویش را خواهد گرفت- این آلام ثمره اعمال خود انسان است. تلخ کامى هایى که ارتباط با اعمال خود شخص ندارد و در اثر عملکرد کس دیگرى به وى رسیده است، خداوند بر اساس رحمت و عدل خود، به گونه اى این آلام را جبران مى کند؛ یعنى، او در دنیا یا در آخرت، نعمتى را به انسان درد کشیده مى بخشد که از درد و رنج او بزرگ تر است و از این طریق، درد و رنجى را که او متحمل شده است، جبران مى کند. از این رو هر چند فرزند یک شخص حرام خوار، بر اثر فعل زشت پدر خویش دچار مصایبى مى شود؛ ولى خداوند متعال، بر اساس «عدالت» خود این درد و رنج را به گونه اى جبران خواهد کرد. البته این جبران هنگامى خواهد بود که فرد یا فرزند مزبور، نتواند به دلایل و عللى، اراده خویش را به کار گرفته و مسیر زندگى خویش را تغییر دهد. اما اگر توانا بر استفاده درست از اراده خود بوده و برایش مقدور است که برنامه زندگى خود را از مسیر پدرش، جدا ساخته، راه هدایت را طى کند. از آنجا که در این صورت تداوم آلام و فرورفتن در آن، معلول اراده خود شخص است؛ عدل الهى اقتضا مى کند که فرزند نیز به دلیل سوء اختیار، مجازات شود؛ چه در دنیا و چه در آخرت.
2. تقریر دوم با توجّه به اصول ذیل روشن مى شود:
2- 1. جهان طبیعت؛ بلکه کل عالم هستى، داراى نظام خاصى است و قوانین و سنن ثابت و تغییر ناپذیرى، بر آن حاکم است. یکى از عمده ترین این قوانین، اصل «علیت» است که بر اساس آن، هر موجود ممکنى، داراى علتى است و بین علت و معلول نیز نوعى سنخیت وجود دارد؛ به گونه اى که هر معلولى، از هر علتى به وجود نمى آید.
2- 2. قوانین حاکم بر جهان، ذاتى آن است؛ به این معنا که نمى توان فرض کرد جهان باشد، اما قوانین و نظام هاى آن تغییر کند. همان گونه که نمى توان شکر یا آبى را فرض کرد که شیرینى یا رطوبت نداشته باشد.
2- 3. لازمه قوانین ثابت و تفکیک ناپذیر جهان، آن است که میان موجودات هستى، تفاوت هایى باشد؛ مثلًا سنخیت و هماهنگى «علت و معلول» ایجاب مى کند که اگر علت تولّد نوزاد کور یا کودن، محقق گردید، معلول متناسب با آن (تولد انسانى کور یا کودن) نیز موجود گردد، یا مثلًا خوردن مال حرام و خوراندن آن به دیگران، موجب مى شود که آدمى در دنیا، دچار آلام، دردها و رنج هایى شود و برعکس خوردن مال حلال و خوراندن آن به دیگران، باعث مى گردد که برکات دنیوى براى وى پدید آید. بنابراین وجود تفاوت ها در میان مخلوقات خداوند، از لوازم جدایى ناپذیر قوانینى است که تغییر و جدایى آنها از جهان، ممکن نیست و اصلًا عدل و حکمت الهى، چنین اقتضایى را بر اساس ایجاد نظام احسن، شکل داده است.
با توجّه به این مطالب، مى گوییم: نرسیدن فرزند حرام خوار به بعضى از کمالات و بلکه دچار بلا و مصیبت شدن وى، از آن رو است که به دلیل قوانین حاکم بر هستى، اساساً قابلیت دریافت چنین کمالاتى را ندارد. بنابراین فرو غلتیدن فرزند حرام خوار در درد و رنج، به هیچ وجه با عدل الهى منافات ندارد؛ زیرا از ظلم یا تبعیض خداوند سرچشمه نمى گیرد. از این رو نمى توان آن را نشانه اى بر انجام دادن فعل قبیح از سوى خدا دانست. علاوه بر آن به اقتضاى حکمت و عدل الهى، این فرزند از اراده و اختیارى آزاد برخوردار است و مى تواند با حسن استفاده از آن، خود را از نتایج سوء خوردن مال حرام- که به وسیله پدرش صورت پذیرفته- رها سازد. به هر روى باید به این نکته توجّه کرد که انسان- به عنوان یک موجود مسئول و تلاشگر- هم مى تواند براى بهتر کردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبیعت، نقش داشته باشد و هم مقدور او است که با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد کردارى ها و ستمگرى هاى افراد انسان- ولو پدر خویش- آینده درخشانى را براى خویش رقم بزند.
البته براساس عدالت خدا؛ انتظارى که خداوند از فرزند حلال زاده و با استعداد دارد، بیش از فرزند حرام زاده و کم استعداد است و بازخواست این دو متفاوت خواهد بود؛ چنان که انتظار از عالم نسبت به جاهل متفاوت است. حتى درباره میزان مجازات و اجراى حدود دنیایى نیز تفاوت شرایط ملاحظه مى شود؛ چنان که متأهلان سخت تر از مجردها مجازات مى شوند.
یک. حکمت الهى یا غایت مندى افعال خداوند
براساس دلایل متقن و موجّه، ما اعتقاد داریم که افعال الهى غایات و اغراض خاصى دارد. مقصود از غایتمندى فعل خداوند، این است که فعل او، مشتمل بر مصالح و منافعى است که به مخلوقات او بازمى گردد و چنین نیست که انجام و ترک آن، به لحاظ منافع آفریدگان او على السویه باشد. ازاین رو غایت در افعال الهى، غایت فعل است، نه غایت فاعل؛ زیرا ذات خداوند، کامل، مطلق و غنى است و هیچ غایتى براى آن قابل تصور نیست. «1» با توّجه به این تحلیل، غایتمند بودن افعال الهى؛ یعنى، خداوند از ارتکاب افعال لغو و بیهوده، منزّه و افعال او حکیمانه است. به عبارت دیگر داراى غایات معقول و موجهى است.
دو. عدل الهى
از آنجا که بهترین معناى «عدل»، رعایت تناسب هر چیزى در موقعیت و جایگاه مناسب خویش است؛ عدل الهى آن است که خداوند، با هر موجودى، آن چنان که شایسته او است، رفتار کند و او را در موضعى که در خور آن است، بنشاند و چیزى را که مستحق آن است، به او عطا کند. «2»
سه. رابطه حکمت و عدل
«حکمت» عبارت است از: اجتناب فاعل از انجام کارهاى زشت و قبیح. این معنا، شامل عدل نیز مى گردد؛ زیرا عدالت ورزى کارى شایسته و ظلم عملى قبیح است. براین اساس مى توان، صفت عدل را یکى از شاخه هاى صفت حکمت به شمار آورد. «3»
چهار. منشأ آلام و مصایب آدمى
ما در دنیا شاهد وجود درد و رنج انسان ها هستیم و نمى توانیم آن را پنهان کنیم. این درد و رنج، از دو حالت خارج نیست:
1. بخشى از آلام و مصایب آدمى، برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهاى او است. انسان با توجّه به غایت حکیمانه اى که براى خلقت او وجود دارد، موجودى مختار آفریده شده است. گروهى از انسان ها با سوء اختیار خویش، مرتکب خطا مى گردند و در نتیجه، به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مى شوند.
2. بخشى از تلخ کامى هاى انسان، ارتباطى به اعمال وى ندارد و کیفر گناهان او نیست؛ مانند مثالى که شما مطرح ساخته اید که درد و رنج فرزندان پدر و مادر یا خانوده اى که مثلًا مال حرام تهیه کرده اند، معلول اعمال خود آنان نیست؛ بلکه مرتبط با اعمال دیگران است.
پنج. عدل الهى و آلام بشرى
به نظر مى رسد با توجّه به آموزه هاى دینى در باب حکمت و عدل الهى، آلام بشرى با دو نوع مختص به خود، هیچ منافاتى با عدل الهى و حکمت او ندارد.
این عدم تنافى را با دو تقریر مى توان ارائه کرد:
1. روشن است آلامى که معلول کردار خود آدمى است، هیچ ارتباطى به خداوند ندارد و برعکس بر اساس عدل او- که هرکس نتیجه اعمال خویش را خواهد گرفت- این آلام ثمره اعمال خود انسان است. تلخ کامى هایى که ارتباط با اعمال خود شخص ندارد و در اثر عملکرد کس دیگرى به وى رسیده است، خداوند بر اساس رحمت و عدل خود، به گونه اى این آلام را جبران مى کند؛ یعنى، او در دنیا یا در آخرت، نعمتى را به انسان درد کشیده مى بخشد که از درد و رنج او بزرگ تر است و از این طریق، درد و رنجى را که او متحمل شده است، جبران مى کند. از این رو هر چند فرزند یک شخص حرام خوار، بر اثر فعل زشت پدر خویش دچار مصایبى مى شود؛ ولى خداوند متعال، بر اساس «عدالت» خود این درد و رنج را به گونه اى جبران خواهد کرد. البته این جبران هنگامى خواهد بود که فرد یا فرزند مزبور، نتواند به دلایل و عللى، اراده خویش را به کار گرفته و مسیر زندگى خویش را تغییر دهد. اما اگر توانا بر استفاده درست از اراده خود بوده و برایش مقدور است که برنامه زندگى خود را از مسیر پدرش، جدا ساخته، راه هدایت را طى کند. از آنجا که در این صورت تداوم آلام و فرورفتن در آن، معلول اراده خود شخص است؛ عدل الهى اقتضا مى کند که فرزند نیز به دلیل سوء اختیار، مجازات شود؛ چه در دنیا و چه در آخرت.
2. تقریر دوم با توجّه به اصول ذیل روشن مى شود:
2- 1. جهان طبیعت؛ بلکه کل عالم هستى، داراى نظام خاصى است و قوانین و سنن ثابت و تغییر ناپذیرى، بر آن حاکم است. یکى از عمده ترین این قوانین، اصل «علیت» است که بر اساس آن، هر موجود ممکنى، داراى علتى است و بین علت و معلول نیز نوعى سنخیت وجود دارد؛ به گونه اى که هر معلولى، از هر علتى به وجود نمى آید.
2- 2. قوانین حاکم بر جهان، ذاتى آن است؛ به این معنا که نمى توان فرض کرد جهان باشد، اما قوانین و نظام هاى آن تغییر کند. همان گونه که نمى توان شکر یا آبى را فرض کرد که شیرینى یا رطوبت نداشته باشد.
2- 3. لازمه قوانین ثابت و تفکیک ناپذیر جهان، آن است که میان موجودات هستى، تفاوت هایى باشد؛ مثلًا سنخیت و هماهنگى «علت و معلول» ایجاب مى کند که اگر علت تولّد نوزاد کور یا کودن، محقق گردید، معلول متناسب با آن (تولد انسانى کور یا کودن) نیز موجود گردد، یا مثلًا خوردن مال حرام و خوراندن آن به دیگران، موجب مى شود که آدمى در دنیا، دچار آلام، دردها و رنج هایى شود و برعکس خوردن مال حلال و خوراندن آن به دیگران، باعث مى گردد که برکات دنیوى براى وى پدید آید. بنابراین وجود تفاوت ها در میان مخلوقات خداوند، از لوازم جدایى ناپذیر قوانینى است که تغییر و جدایى آنها از جهان، ممکن نیست و اصلًا عدل و حکمت الهى، چنین اقتضایى را بر اساس ایجاد نظام احسن، شکل داده است.
با توجّه به این مطالب، مى گوییم: نرسیدن فرزند حرام خوار به بعضى از کمالات و بلکه دچار بلا و مصیبت شدن وى، از آن رو است که به دلیل قوانین حاکم بر هستى، اساساً قابلیت دریافت چنین کمالاتى را ندارد. بنابراین فرو غلتیدن فرزند حرام خوار در درد و رنج، به هیچ وجه با عدل الهى منافات ندارد؛ زیرا از ظلم یا تبعیض خداوند سرچشمه نمى گیرد. از این رو نمى توان آن را نشانه اى بر انجام دادن فعل قبیح از سوى خدا دانست. علاوه بر آن به اقتضاى حکمت و عدل الهى، این فرزند از اراده و اختیارى آزاد برخوردار است و مى تواند با حسن استفاده از آن، خود را از نتایج سوء خوردن مال حرام- که به وسیله پدرش صورت پذیرفته- رها سازد. به هر روى باید به این نکته توجّه کرد که انسان- به عنوان یک موجود مسئول و تلاشگر- هم مى تواند براى بهتر کردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبیعت، نقش داشته باشد و هم مقدور او است که با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد کردارى ها و ستمگرى هاى افراد انسان- ولو پدر خویش- آینده درخشانى را براى خویش رقم بزند.
البته براساس عدالت خدا؛ انتظارى که خداوند از فرزند حلال زاده و با استعداد دارد، بیش از فرزند حرام زاده و کم استعداد است و بازخواست این دو متفاوت خواهد بود؛ چنان که انتظار از عالم نسبت به جاهل متفاوت است. حتى درباره میزان مجازات و اجراى حدود دنیایى نیز تفاوت شرایط ملاحظه مى شود؛ چنان که متأهلان سخت تر از مجردها مجازات مى شوند.