عدم موفقیت در زندگی و دوری از خدا
۱۳۹۸/۱۰/۱۸
–
۱۰۱۴ بازدید
سلام.درهرکاری خدارا درنظرمیگیرم ولی شکستش رامیخورم دیگرتصمیم دارم کلاخدا رااززندگیم پاک کنم کم کم به چیزی بنام خدااعتقادقلبیم کم شده چون هرکه ازخدا ودین وانبیا دورمیشه بلافاصله پیشرفت مادی ومالی فراوان میکندهرکس زناودزدی وربامیکنه باالعینه پیشرفت قابل توجهی میکنه دیگرمیخام زندگی بدون خداراشروع کنم لطفاراهنمایی کنیدتشکر
پرسشگر گرامی ، برخی افراد مومن و متدین که به ظاهر درکار و زندگی خود موفق نیستند فکر می کنند این عدم موفقیت به دلیل تدین و دینداری است و از این موضوع گله دارند از طرف دیگر می بینند که افراد بی دین در کار و زندگی خود به ظاهر موفق هستند ، به همین دلیل حتی گاهی تا مرز ناامیدی و بی ایمانی و ترک نماز و مانند آن پیش می روند و سوالات فراوانی هم در این زمینه مطرح می کنند، نگرانی و مشکلاتی که برای ایشان در این زمینه وجود دارد، بیشتر ناشی از نگرش ناصحیح آنها به موضوع موفقیت است. بنابراین در صورتی که این نگرش اصلاح شود بسیاری از مشکلاتی که در این رابطه برای آنان پیش می آید حل خواهد شد ،
برای اصلاح نگرش، لازم است نکاتی را که به آنها اشاره می کنیم کاملا با دقت مطالعه نمایید.
الف ) تعریف موفقیت از دیدگاه اسلام
آیا موفقیت، گذراندن مدارج تحصیلى و دریافت مدرک علمى است یا رسیدن به مقام و ثروت؟ آیا موفقیت بهدست آوردن شغل و همسر مناسب و محیط خانوادگى آرام و فرزندان شایسته است؟ آیا انجام وظایف دینى و انسانى و قرار گرفتن در جاده مستقیم و راه هدایت موفقیت است؟ نوع درک و برداشت از موفقیت، ذهن را براى فهم بیشتر و بهتر این واژه آماده میسازد.
در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقیت به مفهوم سعادت و خوشبختى[1] نزدیک است و اگرچه این دو واژه تفاوتهایى دارند، اما مصداق موفقیت مطلق و خوشبختى مطلق، یکى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و بتواند به هدف نهایى خلقت دست یابد. البته روشن است که رسیدن به چنین هدف و موفقیتی، منافاتى با خُرسندى از زندگى و لذتجویى حلال دنیا ندارد. انسان میتواند به تمام کارهایش رنگوبوى خدایى بدهد و به قصد رضایت حضرت حق بخوابد، بخورد، کار و تفریح کند و… . آنچه مهم است، فرمانبرى از خداوند و اجراى دستورات او است. قرآن کریم میفرماید: «هر کسى از جهنم رهایى یابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است».[2] و «هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به موفقیت و رستگارى بزرگى نایل شده است».[3]پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هرکس تقوا و پرهیزکارى پیشه کند و گوش به فرمان دستورهاى خداوند باشد، به رستگارى و موفقیت بزرگى رسیده است. به درستى که تقوا باعث کنترل انسان از غضب و باعث نگهدارى انسان از عذاب و نگهدارنده انسان از خشم الهى است. بهدرستى که تقوا باعث سفیدرویى و رضایت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان میگردد».[4]امام على(ع) نیز درباره راههاى موفقیت و خوشبختی میفرماید: «هرکسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نایل میشود و هرکسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد».[5]گفتنی است؛ موفقیت سطح پایینترى نیز دارد و آن، کامروایى در رسیدن به نتیجه و هدف در هر کار و به فعلیت رساندن استعدادهاى بالقوّه است که به دنبال آن خرسندى و خشنودى نیز بهدست میآید.
ب ) دوری از یاد خدا بزرگترین عدم موفقیت
خداوند متعال می فرماید «وَلَا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ»[6] ؛ و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد.
بیمارى خود فراموشى یکى از بیمارى ها و آفت هاى خطرناک روحى است .کسى که به این بیمارى روحى مبتلا گردد، حقیقت انسانى خویش را از یاد مى برد و فراموش مى کند که در زنجیره جهان هستى ذره اى ناچیز است که براى تداوم حیات هر لحظه نیازمند فیض و عطاى الهى است .
چنین کسى خود را مستقل و بى نیاز از غیر خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بینى گرفتار مى آید و تصور مى کند که دیگران باید در خدمت او باشند. ریشه این بدبختى و گرفتارى این است که او خدا را فراموش کرده و در نتیجه از حقیقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقیقتى که در زبان قرآن ، قلب نامیده شده است و ظرف ادراک حقایق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.
ودر جای دیگر می فرماید : «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»[7] ؛ و هر کس از یاد من روى بر گرداند ، در حقیقت ، زندگى تنگ و سخت خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم .
کسى که از یاد خداوند اعراض کند هدف آفرینش و حیات پس از مرگ را نیز فراموش مى کند و همه چیز را خلاصه در دنیا مى بیند لذا هیچ گاه از دنیا سیر نمى شود. از این رو حتى اگر در دنیا دارا و توانمند بوده از ثروت و امکانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنیا خواهى در وجودش زبانه مى کشد و هیچ گاه ارضا و سیراب نمى شود. مشکل اصلى این گونه افراد این است که روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با مادیات از بین برد. این تشنگى تنها با خنکاى یاد و ذکر خداوند از بین مى رود
ج ) سنت املاء و استدراج
خداوند را سنتهایی است که منطبق بر آنها با عالم انسانی رفتار میکند. این سنتها ثابت و لایتغیر هستند و هر اقوم و یا فردی بنا به آنچه میکند و میاندیشد، ذیل یکی از این سنتها قرار میگیرد. برخورد قهری و تجلی جلالی خداوند برای مؤمن، عین رحمت و جمال است و برخورد لطفی و تجلی جمالی خداوند برای کافر، عین غضب و جلال است. برخورد قهری با مؤمن برای تربیت و ندامت و منع و هدایت او است و برخورد لطفی با کافر برای غافل کردن بیش از پیش او و اضلال و گمراهی او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطیفتر باشد، در باطن شدیدتر است.
ازجمله آن سنتهای الهی در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است.
1 . سنت املاء
سنّت املاء یا امهال یعنی جلوی کسی را باز گذاشتن و تنبیه نکردن او، تا گناه بر گناه بیفزاید و مستحقّ عذاب بزرگتری شود.
خداوند متعال مؤمنین را به حال خود رها نمی کند ؛ بلکه مدام حوادثی برای آنها پیش می آورد که خود را در بند خدا بیابند و احساس کنند که خدایی وجود دارد و کنترل امور به دست اوست؛ لذا از او غفلت نمی کنند. امّا وقتی کسی به این هشدارها پاسخ مناسب نداد و هشدارها را جدّی نگرفت ، خدا نیز او را به حال خود رها می کند و هر چه کرد ، پیامد آن را به نحو آشکار نمی بیند. لذا خدا را به کلّی فراموش نموده و خیال می کند که کنترل تمام امور به دست خود اوست ؛ تا آنجا که به یکباره خداوند متعال او را گرفتار مرگ می کند و می بیند که هیچ چیزی در دست او نیست ؛ امّا دیگر راه بازگشت هم ندارد.
آنکه راه گمراهی پیش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بیشتر را اعطا میکند تا او تا آنجا که میتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوی او را نمیگیرد و مانع او نمیگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل میکند و البته این «تحمل شدن» برای مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار میگردد.
2 . سنت استدراج
استدراج از جهت لغوی یعنی به تدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و شخص سزاوار عذاب شدید گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد،
از مجموع آیات چنین بدست می آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه می شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
*** آیات
ا ـ « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ (اعراف: 182) و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ » (اعراف: 183)ترجمه :و به آنها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.
2 ـ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ »(آل عمران: 178) ترجمه : آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.
3 ـ « وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ »(الرعد: 32) ترجمه : و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
4 ـ « وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ» (الحج: 44) ترجمه : و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسى نیز تکذیب شد و من هم کافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است.
5 ـ « وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصیرُ » (الحج: 48) ترجمه : چه بسیار قریه هایى را که ستم پیشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است.
6 ـ « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ » (القلم: 44) ترجمه : پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب مى کنند واگذار تا اندک اندک، چنان که درنیابند، فروگیریمشان. وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ (القلم: 45) – و به آنها مهلت دهم. هر آینه مکر من مکرى استوار است.
پی نوشتها :
1. ر.ک: «سعادت و کمال انسان»، سؤال 91؛ «سعادت از منظر ملاصدرا»، سؤال 14580؛ «کمال نهایی انسان»، سؤال 5337.
2. آل عمران، 185.
3. احزاب، 71.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 19، ص 127، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
5. همان، ج 4، ص 266 – 267.
6. سوره حشر آیه 19.
7. سوره طه آیه 124.
برای اصلاح نگرش، لازم است نکاتی را که به آنها اشاره می کنیم کاملا با دقت مطالعه نمایید.
الف ) تعریف موفقیت از دیدگاه اسلام
آیا موفقیت، گذراندن مدارج تحصیلى و دریافت مدرک علمى است یا رسیدن به مقام و ثروت؟ آیا موفقیت بهدست آوردن شغل و همسر مناسب و محیط خانوادگى آرام و فرزندان شایسته است؟ آیا انجام وظایف دینى و انسانى و قرار گرفتن در جاده مستقیم و راه هدایت موفقیت است؟ نوع درک و برداشت از موفقیت، ذهن را براى فهم بیشتر و بهتر این واژه آماده میسازد.
در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقیت به مفهوم سعادت و خوشبختى[1] نزدیک است و اگرچه این دو واژه تفاوتهایى دارند، اما مصداق موفقیت مطلق و خوشبختى مطلق، یکى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و بتواند به هدف نهایى خلقت دست یابد. البته روشن است که رسیدن به چنین هدف و موفقیتی، منافاتى با خُرسندى از زندگى و لذتجویى حلال دنیا ندارد. انسان میتواند به تمام کارهایش رنگوبوى خدایى بدهد و به قصد رضایت حضرت حق بخوابد، بخورد، کار و تفریح کند و… . آنچه مهم است، فرمانبرى از خداوند و اجراى دستورات او است. قرآن کریم میفرماید: «هر کسى از جهنم رهایى یابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است».[2] و «هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به موفقیت و رستگارى بزرگى نایل شده است».[3]پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هرکس تقوا و پرهیزکارى پیشه کند و گوش به فرمان دستورهاى خداوند باشد، به رستگارى و موفقیت بزرگى رسیده است. به درستى که تقوا باعث کنترل انسان از غضب و باعث نگهدارى انسان از عذاب و نگهدارنده انسان از خشم الهى است. بهدرستى که تقوا باعث سفیدرویى و رضایت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان میگردد».[4]امام على(ع) نیز درباره راههاى موفقیت و خوشبختی میفرماید: «هرکسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نایل میشود و هرکسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد».[5]گفتنی است؛ موفقیت سطح پایینترى نیز دارد و آن، کامروایى در رسیدن به نتیجه و هدف در هر کار و به فعلیت رساندن استعدادهاى بالقوّه است که به دنبال آن خرسندى و خشنودى نیز بهدست میآید.
ب ) دوری از یاد خدا بزرگترین عدم موفقیت
خداوند متعال می فرماید «وَلَا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ»[6] ؛ و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد.
بیمارى خود فراموشى یکى از بیمارى ها و آفت هاى خطرناک روحى است .کسى که به این بیمارى روحى مبتلا گردد، حقیقت انسانى خویش را از یاد مى برد و فراموش مى کند که در زنجیره جهان هستى ذره اى ناچیز است که براى تداوم حیات هر لحظه نیازمند فیض و عطاى الهى است .
چنین کسى خود را مستقل و بى نیاز از غیر خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بینى گرفتار مى آید و تصور مى کند که دیگران باید در خدمت او باشند. ریشه این بدبختى و گرفتارى این است که او خدا را فراموش کرده و در نتیجه از حقیقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقیقتى که در زبان قرآن ، قلب نامیده شده است و ظرف ادراک حقایق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.
ودر جای دیگر می فرماید : «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»[7] ؛ و هر کس از یاد من روى بر گرداند ، در حقیقت ، زندگى تنگ و سخت خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم .
کسى که از یاد خداوند اعراض کند هدف آفرینش و حیات پس از مرگ را نیز فراموش مى کند و همه چیز را خلاصه در دنیا مى بیند لذا هیچ گاه از دنیا سیر نمى شود. از این رو حتى اگر در دنیا دارا و توانمند بوده از ثروت و امکانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنیا خواهى در وجودش زبانه مى کشد و هیچ گاه ارضا و سیراب نمى شود. مشکل اصلى این گونه افراد این است که روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با مادیات از بین برد. این تشنگى تنها با خنکاى یاد و ذکر خداوند از بین مى رود
ج ) سنت املاء و استدراج
خداوند را سنتهایی است که منطبق بر آنها با عالم انسانی رفتار میکند. این سنتها ثابت و لایتغیر هستند و هر اقوم و یا فردی بنا به آنچه میکند و میاندیشد، ذیل یکی از این سنتها قرار میگیرد. برخورد قهری و تجلی جلالی خداوند برای مؤمن، عین رحمت و جمال است و برخورد لطفی و تجلی جمالی خداوند برای کافر، عین غضب و جلال است. برخورد قهری با مؤمن برای تربیت و ندامت و منع و هدایت او است و برخورد لطفی با کافر برای غافل کردن بیش از پیش او و اضلال و گمراهی او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطیفتر باشد، در باطن شدیدتر است.
ازجمله آن سنتهای الهی در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است.
1 . سنت املاء
سنّت املاء یا امهال یعنی جلوی کسی را باز گذاشتن و تنبیه نکردن او، تا گناه بر گناه بیفزاید و مستحقّ عذاب بزرگتری شود.
خداوند متعال مؤمنین را به حال خود رها نمی کند ؛ بلکه مدام حوادثی برای آنها پیش می آورد که خود را در بند خدا بیابند و احساس کنند که خدایی وجود دارد و کنترل امور به دست اوست؛ لذا از او غفلت نمی کنند. امّا وقتی کسی به این هشدارها پاسخ مناسب نداد و هشدارها را جدّی نگرفت ، خدا نیز او را به حال خود رها می کند و هر چه کرد ، پیامد آن را به نحو آشکار نمی بیند. لذا خدا را به کلّی فراموش نموده و خیال می کند که کنترل تمام امور به دست خود اوست ؛ تا آنجا که به یکباره خداوند متعال او را گرفتار مرگ می کند و می بیند که هیچ چیزی در دست او نیست ؛ امّا دیگر راه بازگشت هم ندارد.
آنکه راه گمراهی پیش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بیشتر را اعطا میکند تا او تا آنجا که میتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوی او را نمیگیرد و مانع او نمیگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل میکند و البته این «تحمل شدن» برای مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار میگردد.
2 . سنت استدراج
استدراج از جهت لغوی یعنی به تدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و شخص سزاوار عذاب شدید گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد،
از مجموع آیات چنین بدست می آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه می شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
*** آیات
ا ـ « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ (اعراف: 182) و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ » (اعراف: 183)ترجمه :و به آنها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.
2 ـ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ »(آل عمران: 178) ترجمه : آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.
3 ـ « وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ »(الرعد: 32) ترجمه : و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
4 ـ « وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ» (الحج: 44) ترجمه : و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسى نیز تکذیب شد و من هم کافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است.
5 ـ « وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصیرُ » (الحج: 48) ترجمه : چه بسیار قریه هایى را که ستم پیشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است.
6 ـ « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ » (القلم: 44) ترجمه : پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب مى کنند واگذار تا اندک اندک، چنان که درنیابند، فروگیریمشان. وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ (القلم: 45) – و به آنها مهلت دهم. هر آینه مکر من مکرى استوار است.
پی نوشتها :
1. ر.ک: «سعادت و کمال انسان»، سؤال 91؛ «سعادت از منظر ملاصدرا»، سؤال 14580؛ «کمال نهایی انسان»، سؤال 5337.
2. آل عمران، 185.
3. احزاب، 71.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 19، ص 127، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
5. همان، ج 4، ص 266 – 267.
6. سوره حشر آیه 19.
7. سوره طه آیه 124.