۱۳۹۲/۰۳/۰۲
–
۱۰۳ بازدید
منظور از خطور ذهنی چیست ؟
الف. اگر مراد صرف تصور ذهنی و به تعبیر دیگر درک مفاهیم گناهان باشد آنان مسلما درک و تصور این مفاهیم را داشته و بر اساس آن توانسته اند احکام آنها را بیان کنند.
ب. اگر مراد خطور ذهنی ارتکاب گناه تو سط خودشان باشد ،قطعا چنین خطوراتی ندارند.معصوم به خاطر علم کامل و الهی که از واقعیات گناه دارند نه تنها در عمل مرتکب گناه نمی شوند بلکه فکر گناه هم نمی کنند. یکی از بزرگان در این زمینه بیان کامل و جامعی دارد که در اینجا می آوریم: عصمت مصونیت در برابر گناه، از شئون و لوازم علم و ایمان به مفاسد گناه است.
منظور از خطور ذهنی چیست ؟
الف. اگر مراد صرف تصور ذهنی و به تعبیر دیگر درک مفاهیم گناهان باشد آنان مسلما درک و تصور این مفاهیم را داشته و بر اساس آن توانسته اند احکام آنها را بیان کنند.
ب. اگر مراد خطور ذهنی ارتکاب گناه تو سط خودشان باشد ،قطعا چنین خطوراتی ندارند.معصوم به خاطر علم کامل و الهی که از واقعیات گناه دارند نه تنها در عمل مرتکب گناه نمی شوند بلکه فکر گناه هم نمی کنند. یکی از بزرگان در این زمینه بیان کامل و جامعی دارد که در اینجا می آوریم: عصمت مصونیت در برابر گناه، از شئون و لوازم علم و ایمان به مفاسد گناه است. البته این مطلب نه به این معنا است که هر نوع علم به لوازم گناه پدیدآورنده مصونیت و عصمت می باشد، بلکه باید واقع نمایی علم به قدری شدید و نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه آن چنان در نظر وی مجسم و روشن گردد که آنها را با دیده دل موجود و محقق ببینند و در این موقع صدور گناه از وی به صورت یک «محال عادی» و نه محال «عقلی» در می آید، برای روشن شدن این حقیقت به مثال زیر توجه فرمایید: هر یک از ما در برابر یک سلسله اعمال خارجی که به قیمت جانمان تمام می شود یک نوع عصمت و مصونیت داریم و این نوع مصونیت زاییده علم ما به لوازم این گونه اعمال است.
مثلاً … هر فرد عاقل و خردمندی در برابر زهر کشنده ای که نوشیدن آن به قیمت جان او تمام می شود و یا سیم لخت برق که تماس با آن انسان را می کشد و یا باقیمانده غذای بیمار مبتلا به «جذام» و «سل» با علم به این که خوردن آن موجب سرایت بیماری های مزبور می گردد، یک نوع مصونیت و عصمت دارد؛ یعنی هرگز به هیچ قیمتی این اعمال را انجام نمی دهد و صدور این اعمال از وی یک محال عادی می باشد و عامل این مصونیت همان تجسم لوازم این اعمال است.
این لوازم آن چنان در نظری وی مجسم و محقق و از نظر دیده عقل، آن چنان مسلم و قطعی می باشد که در پرتو آن فکر اقدام به چنین کارهایی را در مغز خود نمی پردازد تا چه رسد که عملاً به این کار اقدام نماید و همچنین انسانهایی که ایمان قوی و نیرومند به آثار گناه دارد مثلاً خودرن مال یتیم را به قطعه ای از آتش مساوری و برابر می دارند و هیچ عاقل و خردمندی به خوردن آتش اقدام نمی کند؛ زیرا او با دیده علم و بصیرت می بیند که چگونه این اموال به آتش های سوزنده مبدل می گردد و روی این اصل در برابر عمل، مصونیت پیدا می کند. (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (در حقیقت) تنها آتش می خورند و به زودی در شعله های آتش دوزخ می سوزند) قرآن کریم درباره کسانی که طلا و نقره را به صورت گنج در می آورند ـ بدون اینکه حقوق واجب آن را بپردازند ـ می گوید: این فلزهای گرانبها در روز رستاخیز به صورت توده آتش دارندگان گنج را با آن داغ می کنند. (توبه/35) گاهی برخی افراد در همین جهان بدون مشاهده منظره کیفر الهی آن چنان به مفاد این آیه ایمان پیدا می کنند که اثر آن کمتر از شهود آن نمی باشد تا آنجا که اگر پرده های دنیوی از برابر دیدگان آنها برداشته نشود تفاوتی در ایمان آنها به وجود نمی آید. در این صورت چنین فردی در برابر این گناه (مال یتیم و ذخیره کردن طلا و نقره …) یک نوع مصونیت و عصمت پیدا می کند حال اگر یک فرد پاک یا گروهی نسبت به کیفر تمامی معاصی یک چنین حالتی پیدا کنند و قهر و خشم و کیفر الهی آن چنان بر آنها روشن نشود که برطرف شدن حجاب و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی کوچک ترین اثری در ایمان و اعتقاد آنان نگذارد در چنین صورتی این فرد یا آن گروه در برابر تمام معاصی، یک نحو مصونیت و عصمت صد در صد پیدا می کند و نه تنها گناه از آنان سر نمی زند، بلکه به فکر گناه هم نمی افتد.
بنابراین، عصمت در این موارد اثر مستقیم ایمان و علم قاطع به کیفر اعمال می باشد و هر فردی یک نوع عصمت در برخی از موارد دارد چیزی که هست پیامبران و امامان بر اثر احاطه علمی به کیفر قطعی اعمال و آگاهی کامل از عظمت خداوند در برابر تمام گناهان عصمت جامع و کامل دارند. روی همین علم، تمامی دواعی گناه و غرایز سرکش انسان در آنها مهار شده و لحظه ای از مرزهای که از طرف خداوند تعیین شده است تجاوز نمی کنند. این همان مقام شامخ عصمت و مصونیت از گناه است که پیامبران و امامان دارای آن می باشند و سرچشمه اصلی آن، ایمان علم و دانش تسلط بر نفس، همت والا و فکر بلند آنهاست لذا فکر گناه هم نمی کنند
الف. اگر مراد صرف تصور ذهنی و به تعبیر دیگر درک مفاهیم گناهان باشد آنان مسلما درک و تصور این مفاهیم را داشته و بر اساس آن توانسته اند احکام آنها را بیان کنند.
ب. اگر مراد خطور ذهنی ارتکاب گناه تو سط خودشان باشد ،قطعا چنین خطوراتی ندارند.معصوم به خاطر علم کامل و الهی که از واقعیات گناه دارند نه تنها در عمل مرتکب گناه نمی شوند بلکه فکر گناه هم نمی کنند. یکی از بزرگان در این زمینه بیان کامل و جامعی دارد که در اینجا می آوریم: عصمت مصونیت در برابر گناه، از شئون و لوازم علم و ایمان به مفاسد گناه است. البته این مطلب نه به این معنا است که هر نوع علم به لوازم گناه پدیدآورنده مصونیت و عصمت می باشد، بلکه باید واقع نمایی علم به قدری شدید و نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه آن چنان در نظر وی مجسم و روشن گردد که آنها را با دیده دل موجود و محقق ببینند و در این موقع صدور گناه از وی به صورت یک «محال عادی» و نه محال «عقلی» در می آید، برای روشن شدن این حقیقت به مثال زیر توجه فرمایید: هر یک از ما در برابر یک سلسله اعمال خارجی که به قیمت جانمان تمام می شود یک نوع عصمت و مصونیت داریم و این نوع مصونیت زاییده علم ما به لوازم این گونه اعمال است.
مثلاً … هر فرد عاقل و خردمندی در برابر زهر کشنده ای که نوشیدن آن به قیمت جان او تمام می شود و یا سیم لخت برق که تماس با آن انسان را می کشد و یا باقیمانده غذای بیمار مبتلا به «جذام» و «سل» با علم به این که خوردن آن موجب سرایت بیماری های مزبور می گردد، یک نوع مصونیت و عصمت دارد؛ یعنی هرگز به هیچ قیمتی این اعمال را انجام نمی دهد و صدور این اعمال از وی یک محال عادی می باشد و عامل این مصونیت همان تجسم لوازم این اعمال است.
این لوازم آن چنان در نظری وی مجسم و محقق و از نظر دیده عقل، آن چنان مسلم و قطعی می باشد که در پرتو آن فکر اقدام به چنین کارهایی را در مغز خود نمی پردازد تا چه رسد که عملاً به این کار اقدام نماید و همچنین انسانهایی که ایمان قوی و نیرومند به آثار گناه دارد مثلاً خودرن مال یتیم را به قطعه ای از آتش مساوری و برابر می دارند و هیچ عاقل و خردمندی به خوردن آتش اقدام نمی کند؛ زیرا او با دیده علم و بصیرت می بیند که چگونه این اموال به آتش های سوزنده مبدل می گردد و روی این اصل در برابر عمل، مصونیت پیدا می کند. (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (در حقیقت) تنها آتش می خورند و به زودی در شعله های آتش دوزخ می سوزند) قرآن کریم درباره کسانی که طلا و نقره را به صورت گنج در می آورند ـ بدون اینکه حقوق واجب آن را بپردازند ـ می گوید: این فلزهای گرانبها در روز رستاخیز به صورت توده آتش دارندگان گنج را با آن داغ می کنند. (توبه/35) گاهی برخی افراد در همین جهان بدون مشاهده منظره کیفر الهی آن چنان به مفاد این آیه ایمان پیدا می کنند که اثر آن کمتر از شهود آن نمی باشد تا آنجا که اگر پرده های دنیوی از برابر دیدگان آنها برداشته نشود تفاوتی در ایمان آنها به وجود نمی آید. در این صورت چنین فردی در برابر این گناه (مال یتیم و ذخیره کردن طلا و نقره …) یک نوع مصونیت و عصمت پیدا می کند حال اگر یک فرد پاک یا گروهی نسبت به کیفر تمامی معاصی یک چنین حالتی پیدا کنند و قهر و خشم و کیفر الهی آن چنان بر آنها روشن نشود که برطرف شدن حجاب و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی کوچک ترین اثری در ایمان و اعتقاد آنان نگذارد در چنین صورتی این فرد یا آن گروه در برابر تمام معاصی، یک نحو مصونیت و عصمت صد در صد پیدا می کند و نه تنها گناه از آنان سر نمی زند، بلکه به فکر گناه هم نمی افتد.
بنابراین، عصمت در این موارد اثر مستقیم ایمان و علم قاطع به کیفر اعمال می باشد و هر فردی یک نوع عصمت در برخی از موارد دارد چیزی که هست پیامبران و امامان بر اثر احاطه علمی به کیفر قطعی اعمال و آگاهی کامل از عظمت خداوند در برابر تمام گناهان عصمت جامع و کامل دارند. روی همین علم، تمامی دواعی گناه و غرایز سرکش انسان در آنها مهار شده و لحظه ای از مرزهای که از طرف خداوند تعیین شده است تجاوز نمی کنند. این همان مقام شامخ عصمت و مصونیت از گناه است که پیامبران و امامان دارای آن می باشند و سرچشمه اصلی آن، ایمان علم و دانش تسلط بر نفس، همت والا و فکر بلند آنهاست لذا فکر گناه هم نمی کنند