۱۳۹۴/۰۲/۲۵
–
۹۱ بازدید
@ – باید از دل پیروی کرد، یا از عقل؟
لطفا این دو رو خیلی تشریح کنید
در یک کلام عشق حقیقى ثمره و محصول عقل است. در روایت داریم: العقل امام القلب. عقل جلودار و راهنماى دل است، یعنى ابتدا باید عقل حرکت کند و مسیر را تشخیص بدهد و ببیند موضوع قابل دوست داشتن و پیوند هست یا نه و بعد در صورت تایید عقل دل انسان مباحث عاطفى را دنبال کند و دوست بدارد و مانند آن.
بنابراین نمى توان گفت یا عقل یا عشق و یکى را ترجیح داد. انسان با عقل تصمیم مى گیرد و با عشق و دوست داشتن سختى هاى راه را تحمل مى کند و پیوند هاى خود را استوار مى نماید و زندگى را براى خویش لذت بخش مى نماید. عقلانیت و عشق هر دو براى انسان و زندگى لازم است و باید میان آنها تعادل برقرار شود.
این بحث در مباحث معرفتى و سلوک الى الله مطرح است. اهل معرفت معتقدند.
1- سالک کوى حقیقت بدون گذر از وادى عقل و حکمت، نخواهد توانست به وادى عشق و محبت وارد شود و این دو وادى در پى هم اند.
2- انسان آمیزه اى از عقل و عشق است، ولى در سلوک الى الله وادى عقل متوسط وادى عشق نهایى است. به عبارتى مى توان گفت نیرویى که قادر است انسان را به خواسته ها و اهداف خود، به خصوص در بحث وصول به حقیقت برساند، عشق است و عقل نقش پشتیبان را دارد. وادى عقل آدمى را از وادى طبیعت جدا مى سازد و از آتش نجات مى دهد و زندگى او را مدیریت مى کند، ولى این نیروى عشق است که زمینه پرستش محبوب حقیقى هستى را فراهم مى کند و اسباب وصول و عرفان را فراهم مى کند. اگر نظر کوتاهى به ادبیات عرفانى کنیم، به وضوح شاهد این معنا خواهیم بود که سخن و پیشنهاد عرفا براى سلوک و وصول به محبوب هستى راه عشق است
3 عقل فقط راهنما است مولا على (ع) مى فرمایند: «عقل هدایت بخش و نجات دهنده است…»،(1)
(1) (میزان الحکمه، ج 6، ص 397، ر 13022، مکتب الاعلام الاسلامى، چ اوّل، سال 1362). و نیزمى فرمایند: العقل یصلح الرویه عقل رویه و منش را اصلاح مى کند (همان، ص 396، ر 13019).
4 عقل عشق آفرین است امام على (ع) مى فرمایند: العقل رقى الى اعلى علیین عقل باعث ترقى انسان به اعلى علیین مى باشد (همان، ر 13016).
وقتى انسان عقل خود را به کار گیرد، راه را از چاه مى شناسد سلوک سعادت را از سقوط شقاوت باز مى یابد خانه جانان را از کاشانه شیطان جدا مى سازد و حتى عشق حقیقى را از عشق مجازى متمایز مى کند. انسان در پرتو عقل، راه اعلى علیین را مى جوید و لذّت تشخیص و ترسیم چنین راهى، کام تشنه را براى وصول به گوارایى آب تحریک مى کند و با تکرار تصور ضرورت پیمودن راه عشق، دل را با خود همراه مى سازد. از این رو مى گوییم: عقل عشق آفرین است.
5 مرکب وصول و معرفت قلبى عشق است نه عقل عقل چون پلیس، فقط راهنماى خوبى است و گرنه هرگز پاى پیمودن راه وصال را ندارد. وقتى با جرقه هاى راه بخش عقل، عشق در دل زبانه کشید دل گام هاى نخستین راه معرفت را بر مى دارد و کم کم از وادى عقل گذر مى کند و به وادى عشق مى رسد.
البته برخى گفته اند: در آن حالات بلند، عقل محو مى شود، ولى این صحت ندارد و مانند آن است که بگوییم چون به صد رسیدیم نود گم مى شود در حالى که نود هم پیش ما است. چون که صد آمد نود هم پیش ما است. پس عقل در دو مرحله اوّل، نه تنها زایل کننده عشق نیست بلکه مى تواند راه عشق حقیقى را بنمایاند و در مرحله دوم هم در بعضى از حالات بلند عرفانى و عشق حقیقى اگر چه غلبه با عشق است و سالک پیرو دل و راه محبت است، ولى عقل همچنان در قلمرو خود حکم مى راند.
6. در زندگى عادى نیز عقل مدیر زندگى انسان است و در تصمیم هاى انسان مانند ازدواج و انتخاب همسر، عقل و عشق هر دو دخالت دارند.
مشکل بسیارى از جوانان آن است که قبل از اینکه عقلشان موضوع را پى گیرى کند و صلاحیت آن را تایید کند، با یک نگاه ممکن است دل آنها برود و در حقیقت دل و عشق از عقل جلو بزند و بعد از اینکه وابسته شدند، مى خواهند موضوع را عقلانى کنند که گاهى امکان پذیر نیست.
در صورتى که عقل با موضوع موافقت خود را اعلام نکند و مشکل پیش آید، آنگاه جوان دچار چالش بزرگ مى شود. یا باید حکم عقل را نادیده بگیرد و عواقب غیر قابل کنترل و احتمالى آن را قبول کند و یا باید از خواست دل خود بگذرد و درمى مانند که چگونه دل خود را راضى کند تا از موضوع چشم پوشى نماید. در این صورت است که کار برایش بسیار دشوار مى نماید. در صورتى که اگر ابتدا با قدم عقل حرکت مى کرد و تایید عقل را مى گرفت و شرایط را بررسى مى کرد، شاید مشکلى برایش پیش نمى آمد و یا درصد بروز آن به حد اقل مى رسید.
جهت آگاهى بیشتر نسبت به این موضوع مطالعه کتاب هاى ذیل مفید خواهد بود:
1- جوانان و انتخاب همسر على اکبر مظاهرى 2- ازدواج آسان و شیوه همسردارى محمد محمدى اشتهاردى 3- ازدواج آسمانى على اکبر مظاهرى 4- ازدواج پایدار کاظمى حقیقى 5- ازدواج در اسلام مصطفى کاشفى خوانسارى 6- ازدواج و روابط زن و مرد نجفى یزدى 7- پیوند دو قلب یا راهنماى ازدواج مهدى پاکزاد 8- جوانان و ازدواج- زندگى بهتر سید احمد واحدى 9- جوانان، ازدواج و مسایل جنسى روح اللّه خالقى 10- راهنمایى ازدواج بهزاد رحمتى 11- همسران برتر، غلامعلى افروز 12- انتخاب همسر، ابراهیم امینى 13- ازدواج مکتب انسان سازى، دکتر پاک نژاد
در مورد سوال شما باید گفت که به دلیل ابهام در پرسش منظور از همین سیاستها… مشخص نیست اگر از لحاظ مشروعیت سیاسى و مذهبى به صفویه و نظام ولایت فقیه بنگریم قیاس مع الفارغ است. اگر از بعد تصمیمات سیاسى و رویکردى در خصوص نحوه کشور دارى به تحلیل بپردازیم کدام سیاستها مد نظر است و اینکه در شرایط تاریخى و ظرف زمان، ایا این پردازش علمى است؟
در خصوص نحوه نگاه امام (ره) و رهبر معظم انقلاب باید گفت که ایشان هر حکومتى را که به غیر از مجراى شرعى تحصیل شده باشد را غصبى و نا مشروع مى دانند. صفویه نظامى سلطنتى و نا مشروع بود. پیرامون این مسئله توضیحاتى عرض مى شود.
باید گفت که هر چند شاه عباس پادشاهى مقتدر، شیعى و شجاع بود و در دوران خود ایران را اقتدار بخشید.، پرتقالیها را از ایران بیرون کرد و هنر را دوباره آباد نمود. اما باید دقیق تر به تاریخ نگریست.
امام (ره) تشیع را جهانى نمود و در اوج قدرت و اقتدار و مشروعیت باز هم در خانه اى بسیار معمولى و زندگى متوسطى داشت. این شیوه و اسلوب امام (ره) بسیارى از مسلمانان جهان را مجذوب حاکمى کرد که داعیه دین داشت. و ما پس از پیامبر (ص) و ائمه هدى (ع) چنین حاکم دینى را در تاریخ تجربه نکردیم. ولى شاه عباس و کاخش کجا شبیه تشیع و آرمان شیعه بود. صفویان على رغم خدماتشان، انشقاق و دو دسته گى را درجهان اسلام تشدید نمودند. در حالى که استراتژى امام (ره) و رهبرى اتحاد جهان اسلام و بیدارى اسلامى است. از درون تشیع صفوى جز تصوف و خانقاه و روضه به لحاظ رویکرد ى در جهت تفهیم تشیع بر نخاست. ولى از تشیع علوى امام (ره) شناخت، معرفت، حرکت و انقلاب جهانى خلق شد.
در تاریخ نمونه هایى داریم که پادشاهان ایرانى شیعى اند ولى در مقام عمل ناتوان و عاجز از درک حقیقت تشیع اند. امام نظمى نو در تاریخ سیاسى جهان در انداخت و از سال 79 م مذهب، معادلات انقلابهاى تاریخ را دگرگون ساخت. باید توجه نمود که شاه عباس تشیع را ابزارى براى قدرت قرار دادند و انصافاً عالم به دین نبودند. مشروعیت قدرت صفویان، سلطنتى و مشروعیت امام و رهبرى، الهى و مردمى است. شاه عباس و عثمانیان اگر ذره اى درایت دینى و سیاسى داشتند وضعیت فلسطین این گونه نبود. پس یقیناً با توجه به اقتدار ایران در زمان صفویه باید انتقادهاى تاریخى و بینشى انان را نیز بشناسیم. خیلى ها هم داعیه خدمت به اسلام را داشتند. ولى على (ع) را رها کردند. در صورتى که خود آنها سنگ مسیر امام (ع) بودند.
اعتقاد به یک مکتب لزوماً به معناى درک صحیح از آن مکتب نیست. شاه عباس شیعه بود اما شیعه را نمى شناخت و فقط از تشیع حبُش را به ارث بورده بود. ولى امام (ره) عالم و فقیهى بزرگ وسیاست دان بود. اما از بعد پرداختن به اقتدار ایرانیان و آبادى کشور، پرداختن به تحصیل و علم در جامعه، حفظ مرزهاى ایران و کوتاه کردن دست بیگانگان، عملکرد شاه عباس مقتدرانه و افتخار آمیز است. براى روشن تر شدن مطلب مى توان دید که امام على (ع) در زمان خلافت شان مرزهاى جدید جغرافیایى را تصرف نکردند ولى قلبها و فکرها را تا قیامت منقلب و هدایت نمودند.
در خصوص نوع حکومت اسلامى و تفاوت ان با دیگر انواع حکومتى در تاریخ ایران از نظر امام ره باید گفت:
«حکومت اسلامى هیچ یک از انواع و طرز حکومتهاى موجود نیست. حکومت اسلامى نه استبدادى است و نه مطلقه بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معناى متعارف و فعلى آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجراء و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معیّن گشته است.» (امام خمینى (ره)، بى تا، ص 45).
جعفرى، محمدتقى. حکمت اصول سیاسى اسلام.
شریعتى، تشیع صفوى تشیع علوى
فیرحى، داوود قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام.
نخست باید دانست آنچه در اسلام توصیه شده مهربانى و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقى و رسیدگى مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیارى شده است. سیره خود پیامبر (ص) و امامان (ع) و بزرگان ما همگى نیکى و محبت به همسر و فرزندان بوده است و براى مردانى که بداخلاقى دارند مجازات فشار قبر فراوانى قرار داده شده است. اما آنچه مهم است در حل اختلافات گاهى میان بد و بدتر باید بدتر را رها کرد. به تجربه ثابت شده است که اگر در مشاجرات خانم ها نیز به مقابله با همسرانشان بپردازند نه تنها مشکل حل نمى شود بلکه اختلافات جزیى گاهى به جدایى نیز کشیده مى شود. در صورتى که اگر خانم ها ناهنجارى و عصبانیت همسرشان را تحمل کنند، دیرى نمى گذرد که عصبانیت همسر فروکش مى کند و زندگى چه بسا خوشى و آرامى پیدا مى کند و گاهى تحمل خانم، موجب مى شود که سابقه ذهنى خوبى در ذهن شوهر باقى بگذارد که هرگاه عصبانیت خود را به یاد آورد شرمنده مى شود. البته چه بسا برخى مردان به جهت برخى تربیت هاى غلط و یا مشکلات دیگر به ناهنجارى خود ادامه دهند.
درمورد زدن زن، کیفیت وجایگاه آن درنظام حقوقى اسلام، شایسته است که با دقت وحوصله مندى تمام مستند این حکم (نسا: 34) را مورد بررسى ومطالعه قرار بدهیم: درباره آیه شریفه» الرجال قوامون على النساء «باید معناى آن را به درستى فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستى از» قوام «بودن مرد و دایره شمول آن داشت، تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت. بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود:
معنا، گستره و حکمت. الف) در رابطه با معناى کلمه» قوام «آمده است:» القوام من القیام و هو اداره المعاش «یعنى،» قوام «مشتق شده از» قیام «و آن به معناى اداره امور زندگى است،
بنابراین نمى توان گفت یا عقل یا عشق و یکى را ترجیح داد. انسان با عقل تصمیم مى گیرد و با عشق و دوست داشتن سختى هاى راه را تحمل مى کند و پیوند هاى خود را استوار مى نماید و زندگى را براى خویش لذت بخش مى نماید. عقلانیت و عشق هر دو براى انسان و زندگى لازم است و باید میان آنها تعادل برقرار شود.
این بحث در مباحث معرفتى و سلوک الى الله مطرح است. اهل معرفت معتقدند.
1- سالک کوى حقیقت بدون گذر از وادى عقل و حکمت، نخواهد توانست به وادى عشق و محبت وارد شود و این دو وادى در پى هم اند.
2- انسان آمیزه اى از عقل و عشق است، ولى در سلوک الى الله وادى عقل متوسط وادى عشق نهایى است. به عبارتى مى توان گفت نیرویى که قادر است انسان را به خواسته ها و اهداف خود، به خصوص در بحث وصول به حقیقت برساند، عشق است و عقل نقش پشتیبان را دارد. وادى عقل آدمى را از وادى طبیعت جدا مى سازد و از آتش نجات مى دهد و زندگى او را مدیریت مى کند، ولى این نیروى عشق است که زمینه پرستش محبوب حقیقى هستى را فراهم مى کند و اسباب وصول و عرفان را فراهم مى کند. اگر نظر کوتاهى به ادبیات عرفانى کنیم، به وضوح شاهد این معنا خواهیم بود که سخن و پیشنهاد عرفا براى سلوک و وصول به محبوب هستى راه عشق است
3 عقل فقط راهنما است مولا على (ع) مى فرمایند: «عقل هدایت بخش و نجات دهنده است…»،(1)
(1) (میزان الحکمه، ج 6، ص 397، ر 13022، مکتب الاعلام الاسلامى، چ اوّل، سال 1362). و نیزمى فرمایند: العقل یصلح الرویه عقل رویه و منش را اصلاح مى کند (همان، ص 396، ر 13019).
4 عقل عشق آفرین است امام على (ع) مى فرمایند: العقل رقى الى اعلى علیین عقل باعث ترقى انسان به اعلى علیین مى باشد (همان، ر 13016).
وقتى انسان عقل خود را به کار گیرد، راه را از چاه مى شناسد سلوک سعادت را از سقوط شقاوت باز مى یابد خانه جانان را از کاشانه شیطان جدا مى سازد و حتى عشق حقیقى را از عشق مجازى متمایز مى کند. انسان در پرتو عقل، راه اعلى علیین را مى جوید و لذّت تشخیص و ترسیم چنین راهى، کام تشنه را براى وصول به گوارایى آب تحریک مى کند و با تکرار تصور ضرورت پیمودن راه عشق، دل را با خود همراه مى سازد. از این رو مى گوییم: عقل عشق آفرین است.
5 مرکب وصول و معرفت قلبى عشق است نه عقل عقل چون پلیس، فقط راهنماى خوبى است و گرنه هرگز پاى پیمودن راه وصال را ندارد. وقتى با جرقه هاى راه بخش عقل، عشق در دل زبانه کشید دل گام هاى نخستین راه معرفت را بر مى دارد و کم کم از وادى عقل گذر مى کند و به وادى عشق مى رسد.
البته برخى گفته اند: در آن حالات بلند، عقل محو مى شود، ولى این صحت ندارد و مانند آن است که بگوییم چون به صد رسیدیم نود گم مى شود در حالى که نود هم پیش ما است. چون که صد آمد نود هم پیش ما است. پس عقل در دو مرحله اوّل، نه تنها زایل کننده عشق نیست بلکه مى تواند راه عشق حقیقى را بنمایاند و در مرحله دوم هم در بعضى از حالات بلند عرفانى و عشق حقیقى اگر چه غلبه با عشق است و سالک پیرو دل و راه محبت است، ولى عقل همچنان در قلمرو خود حکم مى راند.
6. در زندگى عادى نیز عقل مدیر زندگى انسان است و در تصمیم هاى انسان مانند ازدواج و انتخاب همسر، عقل و عشق هر دو دخالت دارند.
مشکل بسیارى از جوانان آن است که قبل از اینکه عقلشان موضوع را پى گیرى کند و صلاحیت آن را تایید کند، با یک نگاه ممکن است دل آنها برود و در حقیقت دل و عشق از عقل جلو بزند و بعد از اینکه وابسته شدند، مى خواهند موضوع را عقلانى کنند که گاهى امکان پذیر نیست.
در صورتى که عقل با موضوع موافقت خود را اعلام نکند و مشکل پیش آید، آنگاه جوان دچار چالش بزرگ مى شود. یا باید حکم عقل را نادیده بگیرد و عواقب غیر قابل کنترل و احتمالى آن را قبول کند و یا باید از خواست دل خود بگذرد و درمى مانند که چگونه دل خود را راضى کند تا از موضوع چشم پوشى نماید. در این صورت است که کار برایش بسیار دشوار مى نماید. در صورتى که اگر ابتدا با قدم عقل حرکت مى کرد و تایید عقل را مى گرفت و شرایط را بررسى مى کرد، شاید مشکلى برایش پیش نمى آمد و یا درصد بروز آن به حد اقل مى رسید.
جهت آگاهى بیشتر نسبت به این موضوع مطالعه کتاب هاى ذیل مفید خواهد بود:
1- جوانان و انتخاب همسر على اکبر مظاهرى 2- ازدواج آسان و شیوه همسردارى محمد محمدى اشتهاردى 3- ازدواج آسمانى على اکبر مظاهرى 4- ازدواج پایدار کاظمى حقیقى 5- ازدواج در اسلام مصطفى کاشفى خوانسارى 6- ازدواج و روابط زن و مرد نجفى یزدى 7- پیوند دو قلب یا راهنماى ازدواج مهدى پاکزاد 8- جوانان و ازدواج- زندگى بهتر سید احمد واحدى 9- جوانان، ازدواج و مسایل جنسى روح اللّه خالقى 10- راهنمایى ازدواج بهزاد رحمتى 11- همسران برتر، غلامعلى افروز 12- انتخاب همسر، ابراهیم امینى 13- ازدواج مکتب انسان سازى، دکتر پاک نژاد
در مورد سوال شما باید گفت که به دلیل ابهام در پرسش منظور از همین سیاستها… مشخص نیست اگر از لحاظ مشروعیت سیاسى و مذهبى به صفویه و نظام ولایت فقیه بنگریم قیاس مع الفارغ است. اگر از بعد تصمیمات سیاسى و رویکردى در خصوص نحوه کشور دارى به تحلیل بپردازیم کدام سیاستها مد نظر است و اینکه در شرایط تاریخى و ظرف زمان، ایا این پردازش علمى است؟
در خصوص نحوه نگاه امام (ره) و رهبر معظم انقلاب باید گفت که ایشان هر حکومتى را که به غیر از مجراى شرعى تحصیل شده باشد را غصبى و نا مشروع مى دانند. صفویه نظامى سلطنتى و نا مشروع بود. پیرامون این مسئله توضیحاتى عرض مى شود.
باید گفت که هر چند شاه عباس پادشاهى مقتدر، شیعى و شجاع بود و در دوران خود ایران را اقتدار بخشید.، پرتقالیها را از ایران بیرون کرد و هنر را دوباره آباد نمود. اما باید دقیق تر به تاریخ نگریست.
امام (ره) تشیع را جهانى نمود و در اوج قدرت و اقتدار و مشروعیت باز هم در خانه اى بسیار معمولى و زندگى متوسطى داشت. این شیوه و اسلوب امام (ره) بسیارى از مسلمانان جهان را مجذوب حاکمى کرد که داعیه دین داشت. و ما پس از پیامبر (ص) و ائمه هدى (ع) چنین حاکم دینى را در تاریخ تجربه نکردیم. ولى شاه عباس و کاخش کجا شبیه تشیع و آرمان شیعه بود. صفویان على رغم خدماتشان، انشقاق و دو دسته گى را درجهان اسلام تشدید نمودند. در حالى که استراتژى امام (ره) و رهبرى اتحاد جهان اسلام و بیدارى اسلامى است. از درون تشیع صفوى جز تصوف و خانقاه و روضه به لحاظ رویکرد ى در جهت تفهیم تشیع بر نخاست. ولى از تشیع علوى امام (ره) شناخت، معرفت، حرکت و انقلاب جهانى خلق شد.
در تاریخ نمونه هایى داریم که پادشاهان ایرانى شیعى اند ولى در مقام عمل ناتوان و عاجز از درک حقیقت تشیع اند. امام نظمى نو در تاریخ سیاسى جهان در انداخت و از سال 79 م مذهب، معادلات انقلابهاى تاریخ را دگرگون ساخت. باید توجه نمود که شاه عباس تشیع را ابزارى براى قدرت قرار دادند و انصافاً عالم به دین نبودند. مشروعیت قدرت صفویان، سلطنتى و مشروعیت امام و رهبرى، الهى و مردمى است. شاه عباس و عثمانیان اگر ذره اى درایت دینى و سیاسى داشتند وضعیت فلسطین این گونه نبود. پس یقیناً با توجه به اقتدار ایران در زمان صفویه باید انتقادهاى تاریخى و بینشى انان را نیز بشناسیم. خیلى ها هم داعیه خدمت به اسلام را داشتند. ولى على (ع) را رها کردند. در صورتى که خود آنها سنگ مسیر امام (ع) بودند.
اعتقاد به یک مکتب لزوماً به معناى درک صحیح از آن مکتب نیست. شاه عباس شیعه بود اما شیعه را نمى شناخت و فقط از تشیع حبُش را به ارث بورده بود. ولى امام (ره) عالم و فقیهى بزرگ وسیاست دان بود. اما از بعد پرداختن به اقتدار ایرانیان و آبادى کشور، پرداختن به تحصیل و علم در جامعه، حفظ مرزهاى ایران و کوتاه کردن دست بیگانگان، عملکرد شاه عباس مقتدرانه و افتخار آمیز است. براى روشن تر شدن مطلب مى توان دید که امام على (ع) در زمان خلافت شان مرزهاى جدید جغرافیایى را تصرف نکردند ولى قلبها و فکرها را تا قیامت منقلب و هدایت نمودند.
در خصوص نوع حکومت اسلامى و تفاوت ان با دیگر انواع حکومتى در تاریخ ایران از نظر امام ره باید گفت:
«حکومت اسلامى هیچ یک از انواع و طرز حکومتهاى موجود نیست. حکومت اسلامى نه استبدادى است و نه مطلقه بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معناى متعارف و فعلى آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجراء و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معیّن گشته است.» (امام خمینى (ره)، بى تا، ص 45).
جعفرى، محمدتقى. حکمت اصول سیاسى اسلام.
شریعتى، تشیع صفوى تشیع علوى
فیرحى، داوود قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام.
نخست باید دانست آنچه در اسلام توصیه شده مهربانى و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقى و رسیدگى مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیارى شده است. سیره خود پیامبر (ص) و امامان (ع) و بزرگان ما همگى نیکى و محبت به همسر و فرزندان بوده است و براى مردانى که بداخلاقى دارند مجازات فشار قبر فراوانى قرار داده شده است. اما آنچه مهم است در حل اختلافات گاهى میان بد و بدتر باید بدتر را رها کرد. به تجربه ثابت شده است که اگر در مشاجرات خانم ها نیز به مقابله با همسرانشان بپردازند نه تنها مشکل حل نمى شود بلکه اختلافات جزیى گاهى به جدایى نیز کشیده مى شود. در صورتى که اگر خانم ها ناهنجارى و عصبانیت همسرشان را تحمل کنند، دیرى نمى گذرد که عصبانیت همسر فروکش مى کند و زندگى چه بسا خوشى و آرامى پیدا مى کند و گاهى تحمل خانم، موجب مى شود که سابقه ذهنى خوبى در ذهن شوهر باقى بگذارد که هرگاه عصبانیت خود را به یاد آورد شرمنده مى شود. البته چه بسا برخى مردان به جهت برخى تربیت هاى غلط و یا مشکلات دیگر به ناهنجارى خود ادامه دهند.
درمورد زدن زن، کیفیت وجایگاه آن درنظام حقوقى اسلام، شایسته است که با دقت وحوصله مندى تمام مستند این حکم (نسا: 34) را مورد بررسى ومطالعه قرار بدهیم: درباره آیه شریفه» الرجال قوامون على النساء «باید معناى آن را به درستى فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستى از» قوام «بودن مرد و دایره شمول آن داشت، تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت. بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود:
معنا، گستره و حکمت. الف) در رابطه با معناى کلمه» قوام «آمده است:» القوام من القیام و هو اداره المعاش «یعنى،» قوام «مشتق شده از» قیام «و آن به معناى اداره امور زندگى است،