۱۳۹۵/۱۰/۱۶
–
۴۶۰ بازدید
آیات و روایات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد که برخی اصحاب آن حضرت چه در زمان حیات آن بزرگوار و چه بعد از رحلت ایشان عهد و پیمان خود را شکسته اند. خداوند در قرآن کریم می فرماید:«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً»(10/فتح).کسانى که با تو بیعت مى کنند در حقیقت تنها با خدا بیعت مى نمایند و دست خدا بالاى دست آنهاست پس هر کس پیمان شکنى کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است و آن کس که نسبت به عهدى که باخدا بسته وفا کند به زودى پاداش عظیمى به او خواهد داد.
حال باید ببینیم که مسلمانان پس از نزول این آیه و تعهّدى که دادند چه کردند؟ آیا به عهد و پیمان خود عمل کردند یا خیر؟ آیا از حضور در جبهه هاى جنگ براى یارى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و اسلام طفره نرفتند و شانه خالى نکردند؟ آیا بعد از رحلت ایشان پیمانشان را نشکستند؟ براى یافتن پاسخ لازم است به منابع مورد اعتماد اهل تسنّن نظرى بیافکنیم.
براى گروهى از مسلمانان عادت شده بود که هنگام جنگ فرار مى کردند و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را تنها مى گذاشتند. مسلمانان در بیعت رضوان با پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بیعت کردند که دیگر ایشان را تنها نگذارند و از جبهه و کارزار فرار نکنند ولى همانان که در بیعت رضوان از خود اشتیاق نشان مى دادند – چه قبل از آن و چه بعد از آن – همواره از جنگ فرار مى کردند.
در این رابطه کتاب صحیح مسلم که از کتب معتبر اهل سنّت است روایتى بدین مضمون نقل مى نماید.
«کنّا یوم الحدیبیّة ألفا وأربعمائة فبایعناه وعمر آخذ بیده تحت الشجرة وهی سمرة وقال بایعناه على أن لا نفرّ ولم نبایعه على الموت» (صحیح مسلم ج6ص25).
در روز حدیبیه هزار و چهارصد نفر بودیم و با پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بیعت کردیم و عمردست پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را در زیر درخت سمره(نام درختی شبه موز –مجمع البحرین ص417) گرفته بود و گفت: با پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بیعت کردیم که دیگر فرارنکنیم و [ولى] بیعت نکردیم که در رکاب او کشته شویم.
کسانى که بر این عهد و پیمان خود وفادار ماندند، قطعاً این آیه شریفه شامل حال آنان مى گردد و خداوند متعال از آنان راضى خواهد بود. امّا این مطلب هم مسلّم است که گروهى نیز بودند که پیمان شکستند و همواره از حضور درجنگهاى دیگر شانه خالى کردند و فرار را برقرار ترجیح دادند.
به عنوان نمونه، بسیارى از کسانى که در بیعت رضوان حضور داشتند در غزوه حنین در آن لحظات حساس و خطرناکِ جنگ گریختند. در این رابطه ابن مسعود که روایت هاى او براى اهل سنّت ارزش فراوان دارد، مى گوید:
«کنت مع رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم یوم حنین فولّى عنه النّاس وبقیت معه فی ثمانین رجلاً من المهاجرین والأنصار»
(مستدرک حاکم ج2ص117ومسند احمد ج1ص453والمعجم الکبیر ج10ص169).
در روز حنین همراه رسول اللَّه صلى الله علیه وآله بودم و مسلمانان از جنگ فرار کردندومن به همراه هشتاد نفر از مهاجرین و انصار در کنار ایشان ماندیم.
بنا به شهادت تاریخ در غزوه حنین تعداد سپاهیان اسلام دوازده هزار نفربود(سیره ابن هشام ج4ص83) که از این تعداد، تنها هشتاد نفر در کنار رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم باقى ماندند و فرار نکردند. آیا این مصداق بارز پیمان شکنى نیست؟ آیا خداوند متعال از این افرادراضى و خشنود است؟ کدام یک از کسانى که اهل سنّت مدعى عدالتشان هستند در میان آن هشتاد نفر بودند؟
اهل سنّت در روایتى دیگر مى گویند، در غزوه حنین همه سپاهیان فرار کردند و تنها چهار نفر در کنار رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم باقى ماندند.
«لمّا فرّ الناس عن النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم یوم حنین جعل النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم یقول: أنا النبیُّ لا کذب أنا ابن عبدالمطلب، فلم یبق معه إلّا أربعة، ثلاثة من بنی هاشم ورجل من غیرهم، علیّ ابن أبی طالب والعبّاس وهما بین یدیه وأبوسفیان ابن الحرث آخذ بالعنان وابن مسعود من جانبه الأیمن»
(المصنف ج8ص552).
هنگامى که در جنگ حنین مسلمانان فرار مى کردند، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: من پیامبرى راستگو هستم و فرزند عبدالمطلب مى باشم، در ادامه جنگ همه گریختند و تنها چهار نفر باقى ماندند. سه نفر از بنى هاشم و یک نفر دیگر، آن سه نفر عبارت بودند از على ابن ابى طالب [علیه السلام] عباس که پیشایش رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم بودند و ابو سفیان که افسار مرکب را در دست داشت و نفر چهارم ابن مسعود بود که در طرف راست ایستاده بود.
واضح است که یکى از مصادیق روشن پیمان شکنى، گریز از جنگ وجهاد و عدم نصرت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم مى باشد و چنین شخصى نمى تواند عادل باشد.
البته نمونه های این مطلب زیاد است که از حوصله جواب ما خارج است .
از سوی دیگر برخی از صحابه که در دوران رسول خدا بودند قاتل دیگر صحابه شدند که قطعا یک طرف بر باطل بوده مانند کشندگان خلیفه سوم یا کسانی که به امیرمومنان علی علیه السلام جنگ راه انداختند. مثلا یکى از شرکت کنندگان در بیعت رضوان ابو الغادیة «یسار ابن سبع» است. وى قاتل عمار یاسر مى باشد و بر این کار نیز افتخار مى نمود، او هنگام اجازه خواستن براى دیدار معاویه (علیه الهاویه) چنین مى گفت:
«قاتل عمّار بالباب»
(اسدالغابه ج5ص267والفصل ج4ص161).
قاتل عمّار پشت درب ایستاده است.
از سوى دیگر روایات متعدّدى از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم نقل شده است که بیان مى کند قاتل عمّار در آتش جهنّم افکنده خواهد شد. این روایت متواتر است و اگر بخواهیم منابعى که در آن این روایت نقل شده است را بیان کنیم، باید تمام کتب اهل سنّت را نام ببریم.
رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم خطاب به عمّار فرموده اند:
«تقتلک الفئة الباغیة»
(مسند احمد ج2ص161وصحیح مسلم ج8ص186و مجمع الزوائد ج7ص242).
تجاوزکاران تو را مى کشند.
عبداللَّه ابن عمر (فرزند خلیفه دوم)، مى گوید: شنیدم که رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند:
«قاتل عمّار فی النار»
(المعیار والموازنه ص160وترتیب جمع الجوامع ج7ص74).
قاتل عمار در آتش است.
عثمان نیز دو روایت فوق را از رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم نقل مى نماید:
(کنز العمال ج13ص528).
در روایتى دیگر نیز آمده است:
«یدخل سالبک وقاتلک فی النار»
(کنز العمال ج11ص727وتاریخ مدینه دمشق ج15ص348).
اى عمّار آنکه تو را به بند مى کشد و آنکه تو را مى کشد به جهنّم مى رود.
بحث دیگر این است که خود صحابه نگران از حسن عاقبت خود بودند
به عنوان نمونه به روایتى در این زمینه توجّه کنید:
مسیّب مى گوید، عازب را دیدم و به وى گفتم:
«طوبى لک، صحبت النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم وبایعته تحت الشجرة، فقال: یا ابن أخی! إنّک لا تدری ما أحدثنا بعده»
(صحیح بخاری ج5ص66وفتح الباری ج7ص346).
خوشا به حالت، همراه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بودى و با او در زیر درخت بیعت نمودى. عازب پاسخ داد: اى پسر برادرم! نمى دانى که پس از آن چه کارها کردیم.
روایتى را نیز مالک ابن انس در کتاب موطا بدین مضمون نقل مى کند.
«إنّ رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم قال لشهداء اُحدء هؤلاء أشهد علهیم، فقال أبو بکرالصدیق: ألسنا یا رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم إخوانهم؟ أسلمنا کما أسلموا وجاهدناکما جاهدوا، فقال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: بلى ولکن لا أدری ما تحدثون بعدی! فبکى أبو بکر ثم قال: إنّنا لکائنون بعدک؟»
(موطا ج2ص461والمغازی ج1ص310).
هنگامى که رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم به شهداى احد گواهى دادند ]نزد خداوندبه نیّت خالص آنان شهادت دادند] ابو بکر عرض کرد: اى پیامبر [صلى الله علیه وآله وسلم] آیا ما برادران آنان نیستیم، همانند آنان اسلام آوردیم و جهاد کردیم، رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: آرى، ولى نمى دانم پس از من چه مى کنید. سپس ابو بکرگریست و عرض کرد: آیا ما بعد از شما زنده مى مانیم؟
پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم مى دانست که آنان پس از وى چه جنایتها و ظلمهایى مى کنند، امّا ناگزیر به اندازه عقل و درک مخاطب خود سخن مى فرمودند.
اما بالاترین اشکال و انحراف و نقض پیمان بسیاری از صحابه را می توان در غصب خلافت و رها کردن امیرمومنان علی علیه السلام مشاهده کرد. با اینکه دهها هزار نفر در روز عید غدیر خم با پیامبر(ص) پیمان بستند که بعد از ایشان پیرو علی (ع) باشند اما تا پیامبر رحلت کرد پیمان خود را شکستند و خلافت را از صاحب حقیقی آن ربودند.
حال باید ببینیم که مسلمانان پس از نزول این آیه و تعهّدى که دادند چه کردند؟ آیا به عهد و پیمان خود عمل کردند یا خیر؟ آیا از حضور در جبهه هاى جنگ براى یارى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و اسلام طفره نرفتند و شانه خالى نکردند؟ آیا بعد از رحلت ایشان پیمانشان را نشکستند؟ براى یافتن پاسخ لازم است به منابع مورد اعتماد اهل تسنّن نظرى بیافکنیم.
براى گروهى از مسلمانان عادت شده بود که هنگام جنگ فرار مى کردند و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را تنها مى گذاشتند. مسلمانان در بیعت رضوان با پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بیعت کردند که دیگر ایشان را تنها نگذارند و از جبهه و کارزار فرار نکنند ولى همانان که در بیعت رضوان از خود اشتیاق نشان مى دادند – چه قبل از آن و چه بعد از آن – همواره از جنگ فرار مى کردند.
در این رابطه کتاب صحیح مسلم که از کتب معتبر اهل سنّت است روایتى بدین مضمون نقل مى نماید.
«کنّا یوم الحدیبیّة ألفا وأربعمائة فبایعناه وعمر آخذ بیده تحت الشجرة وهی سمرة وقال بایعناه على أن لا نفرّ ولم نبایعه على الموت» (صحیح مسلم ج6ص25).
در روز حدیبیه هزار و چهارصد نفر بودیم و با پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بیعت کردیم و عمردست پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را در زیر درخت سمره(نام درختی شبه موز –مجمع البحرین ص417) گرفته بود و گفت: با پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بیعت کردیم که دیگر فرارنکنیم و [ولى] بیعت نکردیم که در رکاب او کشته شویم.
کسانى که بر این عهد و پیمان خود وفادار ماندند، قطعاً این آیه شریفه شامل حال آنان مى گردد و خداوند متعال از آنان راضى خواهد بود. امّا این مطلب هم مسلّم است که گروهى نیز بودند که پیمان شکستند و همواره از حضور درجنگهاى دیگر شانه خالى کردند و فرار را برقرار ترجیح دادند.
به عنوان نمونه، بسیارى از کسانى که در بیعت رضوان حضور داشتند در غزوه حنین در آن لحظات حساس و خطرناکِ جنگ گریختند. در این رابطه ابن مسعود که روایت هاى او براى اهل سنّت ارزش فراوان دارد، مى گوید:
«کنت مع رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم یوم حنین فولّى عنه النّاس وبقیت معه فی ثمانین رجلاً من المهاجرین والأنصار»
(مستدرک حاکم ج2ص117ومسند احمد ج1ص453والمعجم الکبیر ج10ص169).
در روز حنین همراه رسول اللَّه صلى الله علیه وآله بودم و مسلمانان از جنگ فرار کردندومن به همراه هشتاد نفر از مهاجرین و انصار در کنار ایشان ماندیم.
بنا به شهادت تاریخ در غزوه حنین تعداد سپاهیان اسلام دوازده هزار نفربود(سیره ابن هشام ج4ص83) که از این تعداد، تنها هشتاد نفر در کنار رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم باقى ماندند و فرار نکردند. آیا این مصداق بارز پیمان شکنى نیست؟ آیا خداوند متعال از این افرادراضى و خشنود است؟ کدام یک از کسانى که اهل سنّت مدعى عدالتشان هستند در میان آن هشتاد نفر بودند؟
اهل سنّت در روایتى دیگر مى گویند، در غزوه حنین همه سپاهیان فرار کردند و تنها چهار نفر در کنار رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم باقى ماندند.
«لمّا فرّ الناس عن النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم یوم حنین جعل النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم یقول: أنا النبیُّ لا کذب أنا ابن عبدالمطلب، فلم یبق معه إلّا أربعة، ثلاثة من بنی هاشم ورجل من غیرهم، علیّ ابن أبی طالب والعبّاس وهما بین یدیه وأبوسفیان ابن الحرث آخذ بالعنان وابن مسعود من جانبه الأیمن»
(المصنف ج8ص552).
هنگامى که در جنگ حنین مسلمانان فرار مى کردند، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: من پیامبرى راستگو هستم و فرزند عبدالمطلب مى باشم، در ادامه جنگ همه گریختند و تنها چهار نفر باقى ماندند. سه نفر از بنى هاشم و یک نفر دیگر، آن سه نفر عبارت بودند از على ابن ابى طالب [علیه السلام] عباس که پیشایش رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم بودند و ابو سفیان که افسار مرکب را در دست داشت و نفر چهارم ابن مسعود بود که در طرف راست ایستاده بود.
واضح است که یکى از مصادیق روشن پیمان شکنى، گریز از جنگ وجهاد و عدم نصرت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم مى باشد و چنین شخصى نمى تواند عادل باشد.
البته نمونه های این مطلب زیاد است که از حوصله جواب ما خارج است .
از سوی دیگر برخی از صحابه که در دوران رسول خدا بودند قاتل دیگر صحابه شدند که قطعا یک طرف بر باطل بوده مانند کشندگان خلیفه سوم یا کسانی که به امیرمومنان علی علیه السلام جنگ راه انداختند. مثلا یکى از شرکت کنندگان در بیعت رضوان ابو الغادیة «یسار ابن سبع» است. وى قاتل عمار یاسر مى باشد و بر این کار نیز افتخار مى نمود، او هنگام اجازه خواستن براى دیدار معاویه (علیه الهاویه) چنین مى گفت:
«قاتل عمّار بالباب»
(اسدالغابه ج5ص267والفصل ج4ص161).
قاتل عمّار پشت درب ایستاده است.
از سوى دیگر روایات متعدّدى از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم نقل شده است که بیان مى کند قاتل عمّار در آتش جهنّم افکنده خواهد شد. این روایت متواتر است و اگر بخواهیم منابعى که در آن این روایت نقل شده است را بیان کنیم، باید تمام کتب اهل سنّت را نام ببریم.
رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم خطاب به عمّار فرموده اند:
«تقتلک الفئة الباغیة»
(مسند احمد ج2ص161وصحیح مسلم ج8ص186و مجمع الزوائد ج7ص242).
تجاوزکاران تو را مى کشند.
عبداللَّه ابن عمر (فرزند خلیفه دوم)، مى گوید: شنیدم که رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند:
«قاتل عمّار فی النار»
(المعیار والموازنه ص160وترتیب جمع الجوامع ج7ص74).
قاتل عمار در آتش است.
عثمان نیز دو روایت فوق را از رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم نقل مى نماید:
(کنز العمال ج13ص528).
در روایتى دیگر نیز آمده است:
«یدخل سالبک وقاتلک فی النار»
(کنز العمال ج11ص727وتاریخ مدینه دمشق ج15ص348).
اى عمّار آنکه تو را به بند مى کشد و آنکه تو را مى کشد به جهنّم مى رود.
بحث دیگر این است که خود صحابه نگران از حسن عاقبت خود بودند
به عنوان نمونه به روایتى در این زمینه توجّه کنید:
مسیّب مى گوید، عازب را دیدم و به وى گفتم:
«طوبى لک، صحبت النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم وبایعته تحت الشجرة، فقال: یا ابن أخی! إنّک لا تدری ما أحدثنا بعده»
(صحیح بخاری ج5ص66وفتح الباری ج7ص346).
خوشا به حالت، همراه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بودى و با او در زیر درخت بیعت نمودى. عازب پاسخ داد: اى پسر برادرم! نمى دانى که پس از آن چه کارها کردیم.
روایتى را نیز مالک ابن انس در کتاب موطا بدین مضمون نقل مى کند.
«إنّ رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم قال لشهداء اُحدء هؤلاء أشهد علهیم، فقال أبو بکرالصدیق: ألسنا یا رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم إخوانهم؟ أسلمنا کما أسلموا وجاهدناکما جاهدوا، فقال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: بلى ولکن لا أدری ما تحدثون بعدی! فبکى أبو بکر ثم قال: إنّنا لکائنون بعدک؟»
(موطا ج2ص461والمغازی ج1ص310).
هنگامى که رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم به شهداى احد گواهى دادند ]نزد خداوندبه نیّت خالص آنان شهادت دادند] ابو بکر عرض کرد: اى پیامبر [صلى الله علیه وآله وسلم] آیا ما برادران آنان نیستیم، همانند آنان اسلام آوردیم و جهاد کردیم، رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: آرى، ولى نمى دانم پس از من چه مى کنید. سپس ابو بکرگریست و عرض کرد: آیا ما بعد از شما زنده مى مانیم؟
پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم مى دانست که آنان پس از وى چه جنایتها و ظلمهایى مى کنند، امّا ناگزیر به اندازه عقل و درک مخاطب خود سخن مى فرمودند.
اما بالاترین اشکال و انحراف و نقض پیمان بسیاری از صحابه را می توان در غصب خلافت و رها کردن امیرمومنان علی علیه السلام مشاهده کرد. با اینکه دهها هزار نفر در روز عید غدیر خم با پیامبر(ص) پیمان بستند که بعد از ایشان پیرو علی (ع) باشند اما تا پیامبر رحلت کرد پیمان خود را شکستند و خلافت را از صاحب حقیقی آن ربودند.