۱۳۹۷/۰۳/۱۲
–
۷۰۳ بازدید
میخواستم در مورد زندگی شخصی و فرزندان رهبر انقلاب بدانم.راستش ما که به ایشان آگاهی نداریم اما مردم میگویند پسرانشان در آمریکا زندگی میکنند و سید مجتبی فلان کار را انجام میدهد.
یکى از محورهاى اصلى دشمنان در جنگ نرم شایعه سازى و تخریب وجهه مسئولین خدوم نظام اسلامى و ایجاد جو بدبینى و بى اعتمادى نسبت به نظام اسلامى در جامعه است و در این راستا شایعات و اتهامات بى اساسى نسبت به مقام معظم رهبرى و خانواده ایشان منتشر مى نمایند است که نه تنها فاقد هرگونه سند و مدرکى است بلکه ساده زیستی و سلامت رهبری و نزدیکان ایشان به حدی است که حتی مخالفان نظام نیز بدان معترفند به عنوان نمونه عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی و خارج نشین امروز در جلسه ای که درباره ویراست دوم منشور اصلاح طلبی در یکی از دانشگاههای انگلیس برگزار شده بود درباره وضعیت زندگی و فعالیتهای اقتصادی رهبر معظم انقلاب اذعان کرده است که «من آیتالله خامنهای را خوب میشناسم و میدانم که در تمام کارنامه اقتصادی خود و اقوامش، نقطه سیاه که هیچ، حتی یک نقطه خاکستری هم نمیتوان یافت.»
(www.mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=33284)
بى آلایشى و سادگى از افتخارات زندگى ایشان بوده است و آراستگى به زیور قناعت و سادگى و پیراسته بودن از رذایل طمع و حرص و تکبر ، از بارزترین حالات روحى و رفتارى اوست . خاطرات بسیارى در این خصوص ، از زندگى شخصى ایشان ، نقل شده که همگى از عظمت روح و پیراستگى شخصیت والاى ایشان حکایت دارد . حجتالاسلام سیدعلى اکبرى در بیان خاطراتى در وبلاگ شخصى خود مىگوید : « ما زمانى خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگىشان فیلمبردارى کنیم ، تا مردم وضیعت زندگى رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگى مىکنند . آقا فرمودند : « اگر شما بخواهید زندگى مرا نشان بدهید مىترسم خیلىها باور نکنند . (علی شیرازی ، پرتوی از خورشید ، قم: دفتر تبلیغات اسلامی ، 1382، ص 52)
حجتالاسلام حاج سیداحمد خمینى نیز مىگوید : بر خود واجب مىدانم که شهادت دهم زندگى داخلى آیت الله خامنهاى نه از باب اینکه رهبر عزیز انقلاب ما به این حرفها نیاز داشته باشند ، بلکه وظیفه خود مىدانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابى ایران بگویم . من از داخل منزل ایشان مطلع هستم . مقام معظم رهبرى در خانه ، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند . خانوادهى معظملَه روى موکت زندگى مىکنند . روزى به منزل ایشان رفتم ، یک فرش مندرس آن جا بود . من از زبرى آن فرش به موکت پناه بردم .(علی شیرازی ، پرتوی از خورشید,ص52-53)
سید على اکبر طاهایى نیز در بیان خاطرهاى مىگوید : « من در آن زمان نمایندهى مجلس شوراى اسلامى بودم . همسرم یکى از بچهها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر ، همسر مقام معظم رهبرى را ملاقات کرد . ایشان نیز یکى از فرزندان خود را براى مداوا به آنجا آورده بودند . کسى نمىدانست که ایشان کیست ! چون نوبت به همسر آقا رسید به اتاق پزشک مراجه کردند . دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبرى گفت : براى مداواى فرزندتان روزى یک لیوان لعاب برنج به او بدهید . همسر مقام معظم رهبرى گفت : « ما چنین امکاناتى را نداریم » پزشک که ایشان را نمىشناخت عصبانى شد و گفت : « مگر امکان دارد درخانهاى برنج نباشد ؟ » همسر مقام معظم رهبرى فرمود : « آقاى ما اجازه نمىدهد که در خانه ، غیر از برنج کوپنى استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمىدهد . »(علی شیرازی ، پرتوی از خورشید ,ص53)
آیت الله خامنه اى چهار پسر دارند که هر چهار نفر ، طلبه و معمم هستند . پسران ایشان به ترتیب حجج اسلام سید مصطفى ، سید مجتبى ، سید مسعود و سید میثم حسینى خامنه اى هستند گفتنى است اکثر پسران ایشان در مدرسه علوى که محیطى مذهبى دارد ، درس خوانده و سپس برخى از آنان مقاطعى از علوم دینى را در مدرسه شهید مطهرى و نیز مدرسه علمیه آیت الله مجتهدى پشت سر گذاشته اند . و با توجه به مخالفت و منع جدى مقام معظم رهبرى هیچ گونه شغل یا کار اجرایى ندارند . و به صورت ساده و در سطح پایین ترین اقشار جامعه زندگى مى کنند . به صورت کلى بناى مقام معظم رهبرى بر این بوده و هست که فرزندانشان به هیچ وجه پستى را نپذیرند . علاوه بر این ایشان همیشه توجه دارند که هیچ یک از منسوبین از بابت ارتباطى که با ایشان دارند ، برخوردارى خاصى پیدا نکنند . چنانکه وقتى دخترشان در آستانه ازدواج بود با داماد شرط کردند تا زمانى که من مسئولیت دارم و رهبرم ، شما به هیچ وجه نباید وارد کارهاى اقتصادى یا مشاغل دولتى شوید ، به همان کارى که تا به حال مشغول بوده اید ، ادامه دهید . نکته دیگر اینکه که فرزندان رهبر انقلاب هیچ مسئولیت رسمى ندارند آنها حتى در بیت رهبرى هم مسئولیتى به صورت رسمى به عهده ندارند . حجت الاسلام و المسلمین « احمد مروى » که از دوران نوجوانى با آیت الله خامنه اى آشنایى و ارتباط نزدیک داشته و از 19 سال پیش تاکنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزهاى دفتر مقام معظم رهبرى از نزدیک زندگى رهبر انقلاب را دیده است ، مى گوید : اینها حقیقتاً درس مى خوانند . خوب هم درس مى خوانند . من با اینها مأنوسم ، این توفیق را دارم . اُنسى دارم ، نشست داریم ، گعده داریم ، صحبت مى کنیم . یک بار ندیده ام که اینها راجع به پولى ، امکاناتى و چیزهاى از این قبیل صحبت بکنند . گویى افرادى معمولى هستند و پدرشان هم یک فرد معمولى است . این خیلى ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالى به آن نشان داده نشود . این خیلى ارزشمند است . براى خود حضرت آقا ، همه رقم امکانات هست ولى هیچ اقبالى ما نمى بینیم . نه خودشان ، نه خانواده شان ! قطعاً خود آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده هاشان در کارهاى اقتصادى باشند ، قطعاً این را آقا نمى پسندند . خود اینها هم هیچ رغبتى و هیچ اقبالى ندارند . حالا به هر صورت این جور تربیت شده اند که هیچ اقبالى به این چیزها ندارند . لذا مى بینید حتى ضدانقلابترین مجموعه ها و گروهها ، داخل و خارج ، براى هر کس حرفى بزنند البته من آن حرفها را تأیید نمى کنم ، خیلى از آنها هم شایعات و حرفهاى دروغ است ، من نمى خواهم آنها را تصدیق کنم ولى در مورد حضرت آقا و آقازاده ها من نشنیده ام چیزى گفته شود . هیچ کس هم شاید نشنیده باشد . چون مى دانند اگر این را بگویند ، کسى باور نمیکند و آن حرفهاى دیگرشان را هم کسى باور نمیکند . یعنى این قدر زندگى آقا و زندگى خانواده و فرزندان آقا سادگیشان ، بى رغبتیشان و بى توجهیشان به مسائل دنیایى تقریباً محرز است که هیچ وقت حتى آن ضدانقلابها ، متعرض این معنا نشده اند . فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایى که نسبت به مردم و نسبت به زندگى طلاب و نسبت به قضایاى دیگر دارند ، همان دغدغه هایى است که خود آقا دارند . این که آنها براى خودشان دنبال آینده اى باشند زندگى ، مال ، منال ، پول ، پس انداز اصلاً وجود ندارد . اگر بود ، من مطلع مى شدم . چون خیلى با اینها مأنوسم . من چنین چیزى واقعاً در اینها ندیده ام . آقا مصطفى آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند ، الان هم قم هستند . خانه اى اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز براى ناهار دعوت کردند . ما رفتیم منزل ایشان . یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود ، ماه هاى اول ازدواج ایشان بود . ما هم یک گلدان معمولى خریدیم و رفتیم که دست خالى نرویم . من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه ، خانه یک تازه داماد است ؟ ! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور ، حتّى خانه یک تازه داماد هم این نیست . یعنى یک خانه تازه داماد ، بالاخره یک زرق و برقى دارد تا مدتها این زرق و برق خانه تازه داماد و خانه تازه عروس ، هست . من توى خانه اینها ، واقعاً همان زرق و برق معمولى یک تازه داماد و یک تازه عروس را ندیدم . بسیار زندگى معمولى ، دوتا فرش ماشینى ، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها . دور و بر خودم را نگاه میکردم . حواسم بود و تا آنجا که مى توانستم ، رصد مى کردم اوضاع و احوال خانه را . دو تا فرش شش مترى انداخته بودند ، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتى ابرى معمولى ، نه مبلمانى ، نه زرق و برقى ! زندگى ساده و خوبى در آقازاده هاى ایشان سراغ داریم . آقازاده ها در دفتر مسئولیتى ندارند . فقط در نشر آثار همکارى دارند والاّ هیچ کدام از آقازاده ها مسئولیتى ندارند . جایى هم مشغول نیستند . ممحّض در درس و کار طلبگى هستند . درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلى خوب است . خیلى خوب پیشرفت کرده اند . خود آقا مصطفى که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند . ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس مى کنند . ( گزارش خواندنى از زندگى رهبر انقلاب و فرزندان ، سایت آینده ، 1388 / 4 / 21 )
فرزندان مقام معظم رهبرى از جمله سید مجتبى خامنه اى به دروس حوزوى و تدریس و کارهاى علمى اشتغال دارند . و هیچ منصب و شغل دولتى یا سازمانى ندارند . همچنین سایر موارد شایعاتى بیش نیست و نمایانگر اوج درماندگى دشمنان نظام اسلامى مى باشد که جهت سرپوش گذاشتن بر ناکامى هایشان در توطئه هاى مختلف , ناجوانمردانه به شایع سازى در جهت تخریب مقام معظم رهبرى و وابستگان ایشان , روى آورده اند . ناگفتههایى از زندگى خصوصى و دیدگاههاى شخصى آیتالله خامنهاى شهابنیوز آیتالله سید على خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى در زندگى شخصى و سلوک فردى خود چگونه رفتار مىکنند ؟ چند فرزند دارند ؟ فرزندانشان چه مىکنند ؟ غیر از رسیدگى به امور حکومتى ، اوقات خود را چگونه مىگذرانند ؟ غذایشان چگونه است ؟ و . . . . اینها از جمله پرسشهایى است که یافتن پاسخى براى آنها ، براى بسیارى جالب است . روزنامه « جامجم » از طریق ویژهنامه « تداوم آفتاب » که به تازگى به مناسبت آغاز بیستمین سال رهبرى آیتالله خامنهاى انتشار یافته براى یافتن پاسخ پرسشهاى فوق به سراغ حجتالاسلام و المسلمین « احمد مروى » رفته است . حجتالاسلام مروى از دوران نوجوانى با آیتالله خامنهاى آشنایى و ارتباط نزدیک داشته و از 19 سال پیش تاکنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزهاى دفتر مقام معظم رهبرى از نزدیک زندگى رهبر انقلاب را دیده است . وى در این گفتگو که تاکنون در هیچ یک از سایتها و رسانهها بازتابى پیدا نکرده است روایتى جالب از زندگى رهبر انقلاب ارایه مىکند . « شهابنیوز » با توجه به نو بودن بسیارى از گفتههاى حجتالاسلام مروى ، گزیدهاى از اظهارات وى را براى آگاهى خوانندگان خود بدون هیچگونه نقد و تفسیرى منتشر مىکند . اظهاراتى که بخشهایى از آن مىتواند بسیار راهگشا و در فضاى سیاسى فعلى کشور بسیار اثرگذار باشد . بخشهایى نظیر رویکرد رهبر انقلاب به انتقاد و منتقدان و . . . اظهارات حجتالاسلام و المسلمین « احمد مروى » معاون ارتباطات حوزهاى دفتر رهبر انقلاب درباره خصوصیات فردى آیتالله خامنهاى را بخوانید : نحوه زندگى آیتالله خامنهاى یک وقت گزارشى را خدمتشان بردم ، راجع به یکى از روحانیونى که آن موقع قاضى شده بود . خانهاى خریده بود و مقدارى کمک و مساعدت هم براى آن خانه مىخواست . گزارشى را خدمت ایشان دادم . با اینکه خیلى خانه گرانقیمتى هم نسبت به شرایط آن روز نبود ، ایشان فرمودند که چه ضرورتى دارد یک طلبه ، خانهاى مثلاً بیست میلیون تومانى بخرد این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است . با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلى زیاد نبود و خانه هم آن چنانى نبود . بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین بهوجود مىآوریم . این را با یک نگرانى اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انقلاب و امکانات و موقعیتهایى که هست و مىشود به یک جاهایى دستاندازى کرد ، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون بهوجود بیاوریم . من نگران این هستم . بعد فرمودند خانواده ما گاهى مىروند منزل بعضى از آقایان و مىآیند تعریف مىکنند که مثلاً دورتادور اتاق ، پشتى قالیچهاى بود که ایشان فرمودند من تعجب مىکنم ! چه ضرورتى دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتى قالیچهاى باشد ؟ ! نمىشود یک پشتى معمولى باشد ؟ حتماً باید قالیچهاى باشد ؟ گران قیمت باشد ؟ یک پشتى باشد که به دیوار تکیه ندهند با یک پارچه معمولى هم مىشود این را تأمین کرد و کنار اتاق گذاشت . چه ضرورتى دارد مخصوصاً ما روحانیون ، زندگىها ، خانهها و وضعیتمان این جورى باشد ؟ بعد فرمودند در خانه ما یک فرش دستبافت بیشتر نداریم ، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که الان هم دیگر نخنما شده است . ولى چون یادگارى است ، این را در خانه نگه داشتیم والاّ همه خانه ما موکت هست و اصلاً فرش دستبافت نداریم ، حتى فرش ماشینى هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با موکت فرش شده است . بعد این را هم خودشان فرمودند که من براى اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچهها باشم چون قبل از انقلاب که همهاش مبارزه و زندان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم که بچهها خیلى خلا نبود پدر را احساس نکنند ، فرمودند من به دفتر گفتم که یک مبل دو نفره نه یک سرویس براى ما تهیه کنند که وقتى داخل خانه و زندگى شخصى مىروم ، روى مبل باشم که کمر و پایم درد مىگیرد ، راحت باشم ، ضمناً بتوانم در آن فرصت به کارها هم برسم ، نامهها و گزارشها را مطالعه کنم . در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچهها وجود پدر را احساس کنند . بعد فرمودند یک روز آمدم دیدم این مبل را که آوردهاند ، خانواده ما آن را بیرون گذاشتهاند . به ایشان گفتم که چرا بیرون گذاشتید ؟ خانواده گفتند که آقا ! تا حالا در خانه ما مبل نبوده ، تا الان زندگى ما طلبگى بوده ، الان هم مبل در خانه نیاورید . حضرت آقا فرمودند گفتم این را از پول شخصىام تهیه کردند ، نه از پول دفتر ، که حضورم در خانه ، بیشتر باشد . گفتند خیلى خوب ، حالا اگر این باعث مىشود شما حضورتان در خانه بیشتر باشد ، بچهها بیشتر پدر را احساس بکنند ، ما این مبل دو نفره را تحمل مىکنیم . بعد من سؤالى از دوستان دفتر کردم ، گفتند این یک مبل دست دومى بود ، این را تهیه کردیم ، دادیم تعمیرش کردند ، پارچهاى روى آن کشیدند و براى آقا آوردیم . این خاطرهاى بود که خود آقا تعریف کردند . یک خاطره دیگر ، همین ایام ماه مبارک بود . براى قضیه استهلال ما در دفتر مانده بودیم . شب با یکى از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم . بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع – موقع افطار – در دفتر هستید ؟ گفتیم براى استهلال ماندهایم . فرمودند خیلى خوب ، افطار را برویم منزل ما . ما هم دلمان مىخواست که براى افطار منزل آقا برویم ، ولى تعارف هم مىکردیم . گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کردهاند . فرمودند نه ، بیایید برویم . ما هم رفتیم . این آقاى حاج ناصر که پذیرایى مىکند ، مقدارى نان و پنیر و سبزى و حلوا آورد . ما مقدارى نان و پنیر ، یک مقدار هم حلوا خوردیم . ولى منتظر بودیم که غذا را بیاورند . بالاخره افطار است و با غذایى باید ادامه پیدا کند . چون ما کنار آقا نشسته بودیم . ایشان چشمشان توى چشم ما نمىافتاد ، مقدارى آزادتر بودیم . این آقاى حاج ناصر که مىآمد ، من یک جورى علامت دادم که چیزى ادامه دارد یا نه ، که اگر ادامه ندارد ، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم . اگر ادامه دارد ، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم . علامتى دادم . ایشان گفت نه ، ادامه ندارد . ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم . ولى اگر دفتر مىآمدیم ، قطعاً غذایى که در دفتر درست کرده بودند براى همین پرسنلى که شیفت کارى داشتند چربتر از غذاى حضرت آقا بود . بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل ، ما به آقاى حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطارى بود ؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذاى حسابى به ما مىدادند . ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شدهاند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردهاند . به اندازه این سه چهار شب ، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا مىخوریم . گفتم سحر چه کار مىکنید ؟ ایشان گفت براى سحر هم آبگوشت درست مىکنیم و به اندازه یک پیاله براى حضرت آقا آبگوشت مىدهیم و بقیهاش را هم خودمان مىخوریم . این برنامه غذایى آقا بود . از این نمونهها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگى آقا ، یک زندگى کاملاً زاهدانه است . یعنى من مىتوانم به جرات عرض بکنم که زندگى ایشان از نظر کیفیت ، هیچ فرقى با قبل از انقلاب نکرده است . البته تعداد اولاد بیشتر شدهاند ، عروس ، داماد و نوه و یک مقدار فضاى بیشترى لازم است اما کیفیت زندگى هیچ فرقى نکرده است ، همان زندگى ، همان خانه ، همان امکاناتى که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند ، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست . ماجراى هدیه رئیسجمهور کره شمالى یک وقتى حضرت آقا سفرى به کره شمالى داشتند در دوره ریاست جمهورى که سفر خارجى تشریف مىبردند خوب ، رسم است که روِساى جمهور کشورها به مهمانهاىشان ، در سفر خارجى هدیه مىدهند . یک سرویس ظرف به اصطلاح چینى ، رئیس جمهور کره یا یکى از این کشورها به حضرت آقا داده بود . ایشان هم به خانه آورده بودند . این را هم باز خانم آقا بیرون گذاشته بودند . حضرت آقا فرموده بودند این هدیه است . طلا و نقره هم نیست ، یک ظرف چینى معمولى است و آن چنان گران قیمت هم نیست . این را بگویم که حضرت آقا هدایایى که به ایشان داده مىشود ، هم در دوره ریاست جمهورىشان ، هم در دوره رهبرى ، همه هدایا را به آستان قدس رضوى مىدهند . در آنجا یک موزهاى درست شده ، بخش هدایاى حضرت آقا ، تابلویى هم دارد ، مشخص است . حالا این ظرف را آقا در خانه ، نگه داشته بودند . با اینکه عرض مىکنم خیلى ظرف گران قیمت یا طلا و نقره هم نبود . خانم حضرت آقا مىگویند ما این غذاهایى که مىخوریم ، با این ظرفها جور درنمىآید ، همان ظرفهاى خودمان خوب است ، اینها را رد کنید ، برود . ما اینها را لازم نداریم . فرزندان آیتالله خامنهاى ایشان چهار پسر دارند که هر چهار نفر ، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس مىخوانند . خوب هم درس مىخوانند . من با اینها مأنوسم ، این توفیق را دارم . اُنسى دارم ، نشست داریم ، گعده داریم ، صحبت مىکنیم . یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولى ، امکاناتى و چیزهاى از این قبیل صحبت بکنند . گویى افرادى معمولى هستند و پدرشان هم یک فرد معمولى است . این خیلى ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالى به آن نشان داده نشود . این خیلى ارزشمند است . براى خود حضرت آقا ، همه رقم امکانات هست ولى هیچ اقبالى ما نمىبینیم . نه خودشان ، نه خانوادهشان ! قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههاشان در کارهاى اقتصادى باشند ، قطعاً این را آقا نمىپسندند . خود اینها هم هیچ رغبتى و هیچ اقبالى ندارند . حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالى به این چیزها ندارند . لذا مىبینید حتى ضدانقلابترین مجموعهها و گروهها ، داخل و خارج ، براى هر کس حرفى بزنند البته من آن حرفها را تأیید نمىکنم ، خیلى از آنها هم شایعات و حرفهاى دروغ است ، من نمىخواهم آنها را تصدیق کنم ولى در مورد حضرت آقا و آقازادهها من نشنیدهام چیزى گفته شود . هیچ کس هم شاید نشنیده باشد . چون مىدانند اگر این را بگویند ، کسى باور نمىکند و آن حرفهاى دیگرشان را هم کسى باور نمىکند . یعنى این قدر زندگى آقا و زندگى خانواده و فرزندان آقا سادگىشان ، بىرغبتىشان و بىتوجهىشان به مسائل دنیایى تقریباً محرز است که هیچ وقت حتى آن ضدانقلابها ، متعرض این معنا نشدهاند . فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانىهایى که نسبت به مردم و نسبت به زندگى طلاب و نسبت به قضایاى دیگر دارند ، همان دغدغههایى است که خود آقا دارند . این که آنها براى خودشان دنبال آیندهاى باشند زندگى ، مال ، منال ، پول ، پسانداز اصلاً وجود ندارد . اگر بود ، من مطلع مىشدم . چون خیلى با اینها مأنوسم . من چنین چیزى واقعاً در اینها ندیدهام . آقا مصطفى آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانهاى اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز براى ناهار دعوت کردند . ما رفتیم منزل ایشان . یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود ، ماههاى اول ازدواج ایشان بود . ما هم یک گلدان معمولى خریدیم و رفتیم که دست خالى نرویم . من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه ، خانه یک تازهداماد است ؟ ! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور ، حتّى خانه یک تازهداماد هم این نیست . یعنى یک خانه تازهداماد ، بالاخره یک زرق و برقى دارد تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس ، هست . من توى خانه اینها ، واقعاً همان زرق و برق معمولى یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم . بسیار زندگى معمولى ، دوتا فرش ماشینى ، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها . دور و بر خودم را نگاه مىکردم . حواسم بود و تا آنجا که مىتوانستم ، رصد مىکردم اوضاع و احوال خانه را . دو تا فرش شش مترى انداخته بودند ، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتى ابرى معمولى ، نه مبلمانى ، نه زرق و برقى ! زندگى ساده و خوبى در آقازادههاى ایشان سراغ داریم . آقازادهها در دفتر مسئولیتى ندارند . فقط در نشر آثار همکارى دارند والاّ هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتى ندارند . جایى هم مشغول نیستند . ممحّض در درس و کار طلبگى هستند . درس مىخوانند و انصافاً هم درسشان خیلى خوب است . خیلى خوب پیشرفت کردهاند . خود آقا مصطفى که الان سطوح عالیه را در قم تدریس مىکنند . ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس مىکنند . نحوه اداره زندگى آیتالله خامنهاى اداره زندگى ایشان عمدتاً یعنى آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدى دقیق است بیشتر از نذوراتى است که مردم در مورد حضرت آقا انجام مىدهند . نذورات مىآید . براى امام هم ( رضوانالله تعالى علیه ) خیلى نذورات مىرفت . براى حضرت آقا هم نذورات زیاد مىآید که نذر شخصى آقا مىکنند که آقا ، زندگىشان عمدتاً از همین نذورات اداره مىشود و از بیتالمال و از دفتر استفاده نمىکنند . از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمىکنند . عمدتاً همین نذورات است . ماجراى پذیرایى از رهبرى در هواپیما حضرت آقا هدایایى که به ایشان داده مىشود ، هم در دوره ریاست جمهورىشان ، هم در دوره رهبرى ، همه هدایا را به آستان قدس رضوى مىدهند . من حالا دو خاطره عرض بکنم . یک بار با هواپیما در خدمتشان بودیم ، مشهد مشرف مىشدیم . خوب ، پذیرایى هواپیماها ، بالاخره در آن پروتکلى که نوشته شده ، هواپیماهاى خاص مسؤلان ، پذیرایىشان مقدارى مفصّلتر از هواپیماهاى معمولى است . یک مقدار میوه هم مىگذارند . یک مختصر آجیل هم مىگذارند . یک مقدار شیرینى هم مىگذارند . ما یک بار در هواپیما بودیم ، براى حضرت آقا آوردند ، جلوى ما هم گذاشتند – همان سینىهایى بود که داخل سینى ، این چیزها را گذاشته بودند در خدمت یکى از دوستان دفتر هم بودیم . دیدیم ایشان نمىخورند . خود آقا هم خیلى کم . بعد فرمودند که من پول این را از خودم کنار گذاشتم ، شما مصرف کنید ، نگران نباشید . بعد از آن هم دیگر حضرت آقا فرمودند که پذیرایى هواپیماى ما هم ، مثل پذیرایى هواپیماى مسافربرى باشد . نباید هیچ چیزى اضافه باشد . الان گاهى در سفرهاى استانها در خدمتشان هستیم ، پذیرایى کمتر از همان پذیرایى هواپیماى مسافربرى است . هیچ چیزى بیشتر در آن نیست . از این نظر ایشان مقیدند . همین چندى قبل ، یکى از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادى را دادند و فرمودند این را جزو پولهاى دفتر قرار بدهید . از پول شخصى خودم هست . جزو پولهاى دفتر بگذارید . براى استفادههایى که ما از امکانات مىکنیم ، گاهى تلفنى و گاهى از امکانات بیتالمال که استفاده مىکنیم . پذیرایى از میهمانان در منزل آیتالله خامنهاى نوعاً پذیرایى آقا دیگر همه جا معروف است ، یک رقم غذا ، یک رقم خورش . آقازادههاى ایشان مراسم عروسى که داشتند ، ما هم دعوت بودیم . در همین دفتر ، چند نفرى را دعوت کردند ، بستگانشان و چند نفر هم همین دفترىها مراسم ایشان ، هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است . در همین دو سه تا اتاقهاى دفتر بوده است . یادم هست یکى از همین جلسات مهمانى همیشهاش همین جورى بوده ، این سه چهار تا عروسىهایى که داشتند ، ما شرکت کردیم میوه ، همان میوه فصل ، آن هم دو رقم . مثلاً سیب و خیار . آن هم نه اینکه دیس بچینند بلکه توى بشقاب ، یک خیار و یک دانه سیب . با یکى از دوستان دفتر بودیم . گفت این مجلس ختمهاى تهران ، بیشتر از مجلس عروسى پسران حضرت آقا پذیرایى مىکنند . آنها باز یک شیرینى ، چیزى هم مىآورند . حلوا هم مىآورند . مىبرند دور مىگردانند . باز دو سه رقم میوه مىگذارند . اینجا حلوا هم نیست ، شیرینى هم که همین یک شیرینى دانمارکى و یک سیب ، یک خیار . بیشتر هم نمىشود خورد ! هیچ وقت من ندیدم سر سفره ایشان ، چه جلسات عمومى ، چه مهمانىهاى خصوصى ، حتى دو نفر ، سه نفر ، من ندیدم که دو رقم خورش سر سفره ایشان باشد . شبها که حاضرى است . مهمان داشته باشند ، نداشته باشند . یک شب یادم هست خدمت حضرت آقا بودیم . سفره انداخته بودند ، آقاىهاشمى شاهرودى ، رئیس قوه قضائیه هم مهمان آقا بودند . نان و پنیر و سبزى ، یک مختصر هم سوپ خیلى رقیق ، فقط همین . برنامه شبشان یک غذاى خیلى سبک و خیلى ساده است . خلاصه ، در مهمانىهاى ایشان توفیقى پیدا کردیم ، همسفره با ایشان بودیم و سعادتى داشتیم ، چه جلسات عمومى در حسینیه ، یا در منزل ایشان یا جاى دیگر ، یک رقم غذا ، یک رقم خورش . من واقعاً تا حالا دو رقم ندیدهام و ایشان مقیدند به این جور قضایا . بحث مرجعیت و انتشار رساله بحث مرجعیت هم واقعاً خودش یک بابى است . چون من از نظر کارى هم در این حوزه بیشتر انجام وظیفه مىکنم ، مىتوانم با تمام وجود ، با اطمینان کامل عرض کنم که حضرت آقا هیچ رغبتى به مسئله مرجعیت و این جور مسائل ندارند . همان جور که در تلویزیون امسال ، ایام سالگرد رحلت امام ( رضوانالله تعالى علیه ) ، تلویزیون برنامه خوبى نشان داد . مجلس خبرگان و موضعگیرى خود آقا نسبت به رهبرىشان و اینهایى که نشان دادند براى مردم ما خیلى جالب و دیدنى بود . البته ما شنیده بودیم ولى فیلم آن را ندیده بودیم . من این را مىتوانم بگویم همان جورى که حضرت آقا در مورد رهبرى هیچ رغبتى نداشتند ، بلکه استنکاف مىکردند و قبول نمىکردند و بر ایشان تحمیل شد ، در مرجعیت هم واقعاً این جور است . من هیچ رغبتى و هیچ استقبالى از ناحیه آقا نسبت به قضیه مرجعیت ندیدهام . هر وقت هم ما در این حوزه با ایشان صحبت کردیم ، جوابى از ایشان نگرفتیم و استقبال نکردند . خیلى راه ندادند که ما با ایشان صحبت کنیم براى رساله با اینکه الان براساس برآوردى که ما داریم ، شاید مقلدین ایشان تقریباً در داخل کشور ، در صدر مقلدین دیگر مراجع باشند . یعنى شاید بیشتر جمعیت از حضرت آقا تقلید مىکنند اما هنوز ما نتوانستهایم ایشان را راضى کنیم که رساله بدهند و هر وقت هم صحبت کردیم ، به یک شکلى شانه از بار این قضیه خالى کردند و ما را به راههاى دیگرى ارجاع دادند . واقعاً تحت فشار هستیم ، از طرف مردم مورد سؤال هستیم . رساله مىخواهند ، مسائل شرعى را مىخواهند ، مقلّد هستند . بالاخره آقا را پذیرفتند . کسى هم آقا را تحمیل نکرده است ، خودشان انتخاب کردهاند . خوب ، باید راه را باز کنیم . ولى دیدیم آقا راه را باز نمىکنند . استقبال نمىکنند . این خاطره را هم عرض بکنم . براى مرحوم آیتالله العظمى گلپایگانى که فوت کردند ، حضرت آقا مجلس ختمى در قم گرفتند مسجد اعظم و یک مجلس ختمى هم در تهران مدرسه عالى شهید مطهرى آنجا یکى از آقایان منبر رفتند . بخشى از صحبت ایشان راجع به مرجعیت آقا بود . بالاخره ایشان خواست در آن فضا ، بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمى گلپایگانى ، مرجعیت آقا را جا بیندازد . بعد که آمدیم بیرون ، آقا فرمودند که عجب منبر بدى ایشان رفت ! که فهمیدم آقا حقیقتاً ناراحت شدهاند ، به خاطر اینکه این جورى صحبت شده است . یک وقت یکى از آقایان به ما گفت : بالاخره در خارج از کشور ، مرجعیت را به رساله مىشناسند ، مثلاً کشورهاى خلیجفارس و کشورهاى عربى ، مرجع را به رساله مىشناسند . مرجع ، هر چقدر هم ملاّ باشد ، اگر رساله نداشته باشد ، اینها او را نمىتوانند بپذیرند و الان بسیارى از شیعیان کشورهاى خلیجفارس ، مقلّد آقا هستند و وجوهات خوبى هم مىدهند . ما به زعم خودمان خواستیم روى همان درک و فهم محدود خودمان ، یک جورى حضرت آقا را تحریک کنیم که رساله بدهند . من عرض کردم که بسیارى از مقلدین شما ، از این شیعیان کشورهاى خلیجفارس هستند و اینها وجوهات خوبى هم مىدهند ، اگر رساله ندهید ، اینها از شما برمىگردند ، به کس دیگرى مراجعه مىکنند ، وجوهات هم دیگر نمىدهند . حضرت آقا فرمودند که خوب ، وجوهات ندهند . مىدهند به یک مرجع دیگر . آن مرجع دیگر هم شهریه مىدهد و در اختیار طلبهها قرار مىدهد . مگر بنا است همه خیرات به دست ما انجام بشود . دیگران هم خیرات انجام بدهند . این وجوهات توى جیب من که نمىرود . براى من که نیست . این مالِ طلبهها است . حق این طلبهها است . به بنده ندهند ، به یکى دیگر مىدهند . به یک مرجع دیگر مىدهند . او هم مىدهد به طلبهها . مگر بناست همه کارهاى خیر از طریق من انجام بشود ! بحث و مباحثه نقد و نقادى یکى از خصوصیاتى که درس ایشان دارد ، اجازه مىدهند شاگردها سر درس اشکال کنند . این یکى از امتیازات درسهاى حوزه است که شاگرد ، جلوى استاد اشکال ، سؤال و مباحثه مىکند . این یک امتیاز بزرگى است . حضرت آقا هم سر درس ، اجازه مىدهند ، فضا هم آن قدر فضاى طلبگى و حوزهاى است که اگر کسى اشکالى ، سؤالى به ذهنش مىآید ، احساس نگرانى و ترس و اُبهت نکند و راحت بتواند آنها را مطرح کند . حضرت آقا هم به همه اجازه مىدهند ، این خیلى براى من جالب است حتّى بعضىها اشکالات یا سؤالهایشان خیلى هم عمیق نیست ، آقا به همان هم اجازه مىدهند که صحبت بکند . تحقیرش نمىکنند ، وسط حرفش نمىآیند . البته ممکن است در مواردى پاسخى ندهند تا مشخص مىشود سؤال و اشکالى که کرده ، حرف عالمانهاى نبوده است . گاهى جلسات درس تبدیل به مناظره و مباحثه مىشود . حضرت آقا چیزى مىفرمایند ، یک اشکال مطرح مىشود . باز آقا مىفرمایند ، باز یک اشکال . کاملاً آزادند . راحت افراد سؤال و اشکال مىکنند و آقا هم همین را مىپسندند . آقا هم همین را دوست دارند . خودشان این جور فضاى بحث و مباحثه و نقد و نقادى را دوست دارند . مخالفت رهبر انقلاب با تخریب ، حمایت از نقادى اینکه گاهى حضرت آقا مطالبى را مىفرمایند ، افراد توجه ندارند . ایشان با تخریب ، با توطئه ، با بیان و یا نوشتن مطالب کذب که موجب تشویش اذهان مىشود ، با این چیزها مخالفند در مجلات ، در کتابها ، در رسانهها امّا فضاى نقد و نقادى و مباحثه و گفتوگو را مىپسندند . خود ایشان چند سال پیش بحث آزاداندیشى را مطرح کردند و تا الان چند بار هم پیگیرى کردهاند که این کرسى آزاداندیشى در دانشگاهها و در قم به کجا رسید . نه اینکه فقط یک بار بیان بکنند – در پاسخ به آن نامه جمعى از فضلاى حوزه بلکه بارها پیگیرى کردند و ما هم داریم این را پیگیرى مىکنیم . هم بخشى در حوزه ، بخشى هم در دانشگاهها که این منویات آقا به نتیجه برسد . حضرت آقا از این فضاى این جورى خیلى خوششان مىآید . خیلى دوست دارند چون معتقدند نقد و نقادى و مباحثه و . . . ، موجب رشد و کمال مىشود . حقّ هم همین است . اصلاً رشد علم و دانش ، براساس همین نقادىها و همین مباحثهها بوده است . یک خاطرهاى من دارم . خدمت آقا عرض کردم آقا ! یک نفر از آقایان آیتالله سید جعفر کریمى مرتب خدمت شما مىرسند و مباحث فقهى و بحث استفتائات مطرح مىشود ، اگر اجازه بفرمایید یکى دیگر از آقایان هم که از شاگردان امام در نجف بودند و ملاّ و فاضلاند و الان در بخش استفتائات همکارى دارند ، ایشان هم گاهى بیایند با خود شما جلساتى را داشته باشند که براى پاسخگویى به سؤالات خیلى به ما کمک مىکند . حضرت آقا فرمودند خیلى خوب ، گاهى ترتیب بدهید ایشان هم بیایند . ما یکى دو جلسه ترتیب دادیم ، ایشان خدمت آقا رفتند و همین بحثهاى طلبگى ، راجع به استفتائات و مسائل شرعى مطرح مىشد و به اصطلاح یک فرع فقهى را مطرح مىکردند . بعدا دیدم حضرت آقا دیگر از ادامه این جلسه استقبال نکردند . من به ایشان عرض کردم چرا جلسه را دیگر ادامه ندادید ؟ آقا فرمودند آقاى کریمى که مىآیند ، با من مباحثه مىکنند . نظر من را حسابى نقد مىکند و من دفاع مىکنم . این را من مىپسندم . این آقاى بزرگوار که مىآید ، ایشان حالا حجب و حیایش جورى است که بحث نمىکند . من اگر یک مطلبى را بگویم ، مىدانم اگر ایشان هم قبول نداشته باشد ، با من بحث نمىکند . حالا یا حرمت نگه مىدارد ، یا خجالت مىکشد با ما بحث کند . لذا این جور جلسهاى به درد من نمىخورد . من جلسهاى را دوست دارم که طرف بیاید ، وقتى من یک حرف مىزنم ، او ده تا نقد بر آن وارد کند که من مجبور بشوم از خودم دفاع کنم تا به نتیجه خوبى برسیم . این روحیه حضرت آقا در مباحث است ، در جلسات خصوصى هم همین جور است . ایشان خیلى نقادى و مباحثه را دوست دارند . منابع خبرى و اطلاعاتى رهبر انقلاب از کجاست ؟ این گزارشها دو بخش است یکى از کانالهاى رسمى است . یک بخش هم در دفتر داریم به عنوان معاونت ارتباطات مردمى که در دوره ریاست جمهورى حضرت آقا هم بود و الان هم هست که خیلى هم گسترده و فعال است . ایشان به همه روِساى جمهور هم همیشه توصیه مىکنند که این ارتباطات مردمى را تشکیل بدهند . خوب ، این ارتباطات مردمى ، هم نامههایى است که مردم مىفرستند ، هم تلفنهایى است که مىزنند که همه ثبت مىشود . بعداً تلخیص مىشود و خدمت آقا داده مىشود . در این نامهها و تلفنها ، خیلى از حرفهاى مردم هست ، نظراتشان ، مشکلاتشان ، گرفتارىهایشان ، انتقاداتشان ، همه هم بدون سانسور ، خلاصه مىشود و در یک جزوه ، هر روز مسئول ارتباطات مردمى خدمت آقا تقدیم مىکند ، صبح به صبح روى میز آقا مىگذارند که این خودش یک دریچه بزرگى است به سوى همه مردم . یک وقتى یادم هست یکى از دولتها دولت آقاىهاشمى یا آقاى خاتمى – خدمت حضرت آقا بودند . ایشان فرمودند من بعضى از طرحهایى و نظراتى را که به آن مىرسم ، بر اساس همین اطلاعاتى است که از همین ارتباطات مردمى به دست من مىرسد . مىبینم عجب نکات خوبى است . من کاملاً استفاده مىکنم . غیر از این ، هر کدام از دستگاههاى سیاسى ، فرهنگى ، امنیتى و اقتصادى در کشور ، به نوعى گزارشهاى کارى خودشان را شرایطشان ، موقعیتشان ، وضعیتشان ، تحلیلهایشان ، پیشنهادها و انتقاداتشان را براى آقا مىفرستند . از این دستگاههاى رسمى هم همه نوع گزارش مىآید و همه اینها خدمت آقا داده مىشود . یک وقتى حضرت آقا مقالهاى را در مجلهاى خوانده بودند و این مقاله را خیلى پسندیده بودند یک بحث فقهى روز راجع به همین مباحث تولید نسل و . . . بود . حضرت آقا نوشته بودند که نویسنده این مقاله را پیدا کنید و ببینید کیست و از او تشکر کنید ، عجب مقاله خوبى نوشته است . ما رفتیم نویسنده این مقاله را که یکى از طلبههاى جوان قم بود ، پیدا کردیم . گفتیم این مقاله شما را حضرت آقا خواندند و خواستند از شما تشکر کنیم . ایشان تعجب کرد . یک طلبه گمنامى است . حضرت آقا را هم هیچ وقت ندیده و ایشان هم او را نمىشناختند ! گفت حضرت آقا چطور مقاله مرا خواندند ، من تعجب مىکنم ، آن هم مقاله من در یک مجله ، من هم یک آدم گمنام ! حالا یک کسى نام و نشان دار است ، مقالهاى مىنویسد ، تحلیلى مىنویسد ، مخاطب را جذب مىکند که ببیند چى نوشته شده اما خواندن مقاله یک طلبه گمنام از سوى رهبرى ، خیلى تعجب دارد . گفت من تشکر حضرت آقا برایم خیلى ارزشمند است و اینکه ایشان این مقاله را خواندند و این وقت را گذاشتند ، برایم خیلى جالب است که رهبرى ، این جور در همه عرصهها حضور دارد . افراد مختلف هم با آقا دیدار دارند . اینکه بگوییم توده مردم ، همه ، به صورت مستقیم با حضرت آقا ارتباط دارند ، این نیست . امکانپذیر هم نیست ، امّا اینکه بگوییم نمایندگانى از بخشهاى مختلف مردم با ایشان ارتباط دارند غیر از این دستگاههاى رسمى این هم مبالغه نیست . یعنى از قشرهاى مختلف مردم ، هر کدام به نوعى مستقیم با آقا ارتباط دارند . یا مىآیند با آقا صحبت مىکنند یا به آقا نامه مىدهند و ایشان هم مقیدند بخوانند . گاهى وقتها آقا دستورى مىدهند ، همه ما در دفتر تعجب مىکنیم که از کجا دست حضرت آقا رسیده است . این جور نیست که مطالب و گزارشهایى که به ایشان داده مىشود ، از کانال دفتر یا از کانال فقط دستگاههاى رسمى دولت باشد . ابداً این طور نیست . به موازات این ، افراد با آقا دیدار مىکنند و با واسطههایى با آقا مرتبطند . همین درس حضرت آقا ، یکى از برکاتش همین ارتباط یک بخشى از مردم با آقا است . نامههایشان را مىدهند ، آقا هم مقیدند بخوانند . ماجراى انتقادات یک جانباز از دفتر رهبر انقلاب من خاطرهاى دارم عرض بکنم . سال 70 حضرت آقا به قم مشرف شده بودند و در فیضیه مستقر بودند ، در کتابخانه دیدارى با جمعى از طلبههاى جانباز داشتند . بعد آمدند بالا نماز و ناهار و در اتاق استراحت مىکردند . مرا صدا زدند . رفتم خدمتشان . دیدم یک نامه هفت هشت صفحهاى از این کاغذهاى بزرگ ، با خط ریز نوشته شده بود . این نامه را یک جانباز به ایشان نوشته بود و در همان دیدار به آقا داده بود . ایشان آن نامه را مىخواندند . فرمودند این نامه را یکى از این جانبازانى که پایین بودند ، به من دادند و نامهاش هم مفصل ، امّا شیرین است . مىخواهم همهاش را بخوانم . بعد به شما مىدهم . به آن رسیدگى کنید . بعد فرمودند در این نامه ، از دفتر ما گرفته تا بقیه ، همه را زیر سؤال برده ، هیچ کسى را مصون نگذاشته و خیلى چیزها گفته است ! ببینید ، ایشان اولاً نامه هفت هشت صفحهاى طولانى را نفرمودند براى من خلاصه کنید . بعد در این نامه همهاش انتقاد به دستگاههاى حضرت آقا بوده . فرمودند این نامه شیرینى است ! خوب ، طلبه جانبازى از روى احساس مسئولیت ، نامه نوشته ، حضرت آقا خوشحال از این بودند ! بنابراین کانالهاى مختلف هست که به آقا گزارشها داده مىشود و ایشان هم مقیدند نامههایى که به دست خود ایشان مىرسد را بخوانند ، خوب ، رسانهها و اینها هم که هر کدام به نوعى باز مطالبشان خدمت آقا مىرسد مجلهها ، رسانهها ، کتابها معمولاً کتاب براى ایشان زیاد مىآید . گاهى گزارشهایى ما مىفرستیم خدمت حضرت آقا ، احساس نمىکنیم ایشان بخوانند . ما فرصت خواندش را پیدا نمىکنیم . ولى وقتى خدمت ایشان مىرود ، مىبینیم ایشان اینها را خواندهاند و رویش دستور دادهاند . البته عرض کردم اینها بعضى نکاتى است که من مىدانم و طبعاً از همه چیز مطلع نیستم به جهت محدوده مسئولیتى که در دفتر دارم . مهریه دختر آقاى حداد عادل این خاطره را من از قول آقاى حداد عادل ، نقل مىکنم . ایشان گفتند وقتى حضرت آقا براى خواستگارى دختر ما ، آمدند ، فرمودند مهریه ، هر جور خودتان مىدانید باشد . شما دخترتان را دارید مىدهید . ما آمدیم به خواستگارى دختر شما . هر جور خودتان مىخواهید ، مهر قرار بدهید . ولى اگر مىخواهید من عقد را بخوانم ، مهریه حداکثر چهارده سکه باشد . ولى شما هر چه بیشتر مىخواهید ، مهرتان را قرار بدهید ، ولى کسى دیگر عقد را بخواند ، من بر شما تحمیل نمىکنم . گلایه از افراط در پخش برنامههاى رهبرى مشهد خدمتشان بودیم . سر ناهار بود . موقع اخبار تلویزیون بود . اخبار ساعت 2 بعد از ظهر ، این مراسم غبارروبى ضریح مطهر حضرت رضا ( علیهالسّلام ) را نشان مىداد . ظاهراً شب قبلش هم نشان داده بود . باز فردا ظهر هم نشان داد . من آنجا خدمتشان نشسته بودم . ایشان فرمودند چند بار یک برنامه را نشان مىدهند ؟ ! چقدر افراط مىکنند در نشان دادن برنامههاى ما ! من دیدم خود ایشان هیچ اقبالى به این چیزها اصلاً ندارند . برخورد آیتالله خامنهاى با مخالفان یکى دیگر از مطالب شنیدنى ، برخوردهاى آقا با مخالفینشان هست که در این قضیه هم حضرت آقا انصافاً یک سعه صدر و یک بزرگوارى ویژهاى دارند و سینه ایشان از هر گونه کینه و عقده و ناراحتى از هر کس پاک است ، مثل آینه ، صاف است ، خدا مىداند . من بارها شده خدمت ایشان ، به تناسب وضعیت و مسئولیتم در دفتر و حوزه کارىام ، راجع به بعضى از روحانیون با ایشان صحبت کردم . وضعیتشان و گرفتارىهایشان را گفتم که یک توجهى به آنها بکنیم . بعضىها را ایشان شناختند ، فرمودند بله ، این آقا مثلاً در فلان جا قبل از انقلاب عجب منبرهایى علیه ما مىرفت . چه سخنرانىهایى علیه ما مىکرد . چه کارها ! چون ایشان از ناحیه بخشى از متحجرین در مشهد ، حقیقتاً در فشار بودند خودشان یک وقت چنین مضمونى را داشتند که من از ناحیه این متحجرین و مقدس نماها در مشهد ، بیشتر تحت فشار و اذیت و آزار بودم تا ساواک ! ساواک این قدر مرا آزار نمىداد . من یک مورد ، سراغ ندارم خدمت ایشان رفته باشم و راجع به یک روحانى یا کسى صحبت کرده باشم و توجهى را از آقا به او خواسته باشم و آقا بفرمایند نه ، این جزو مخالفین ما بوده و این با ما نبوده و اعتنا نکنید . من سراغ ندارم . با اینکه زیاد هم رفتم و عمدتاً این جور افراد را سراغشان رفتم و حضرت آقا فرمودند بروید سراغشان و به آنها توجه کنید . در همین سفر مشهد سال گذشته ( اردیبهشت سال 86 ) ، دیدار علما با ایشان بود . همه علما و برجستگان حوزه مشهد بودند اما آقازاده یکى از آقایان و علماى مشهور مشهد ، در جلسه ما نبود . ببینید ، ایشان حواسشان هم جمع است و پرسیدند چرا فلانى نبود ؟ عرض کردم مثل اینکه ایشان به خاطر سوابقى که داشته ، چون مىگفتند مقدارى با دستگاه حکومت در زمان طاغوت ، ارتباطاتى دارد ، دعوتش نکردهاند . حضرت آقا فرمودند چرا دعوت نکردند ؟ یعنى ایشان اصلاً نسبت به آن افراد که ایشان را اذیت کرده بودند ، هیچ در دلشان چیزى ندارند و واقعاً دل پاک و صافى دارند . روحیات آیتالله خامنهاى یک وقت یادم هست ، یکى از همین روحانیون سرشناس کشور آمدند خدمت حضرت آقا آقاى کروبى بودند و آقا به ایشان فرمودند آقاى کروبى ! آن دوره جوانى که همه دنبال خوشگذرانى ، رفاه و بهرهبردارى از نعمات هستند ، ما و شما دنبال مبارزه بودیم . زندان و شکنجه و تبعید و . . . ، حالا که دیگر آخر عمر ما شده است حالا باید بیشتر به فکر دنیاى بعد باشیم . همه کسانى که با حضرت آقا کمترین ارتباط و انسى داشته باشند ، همین روحیه انقلابى ، همین روحیه ضداستکبارى ، این روحیهاى که جز عزت و سربلندى و افتخار براى این نظام و کشور نیاورده است را مىبینند . بعد از امام ، این روحیه در زندگى آقا هم هست ، در زندگى شخصى ایشان هم همین جور است . این جور نیست که در بیرون حضرت آقا مبارزه و فریاد و شعار انقلابى باشد ، امّا در درون ، رفاه و نعمت و بهرهبردارى . نه ، زندگى داخلى آقا هم همین جور است . (ناگفتههایى از زندگى خصوصى و دیدگاههاى شخصى آیتالله خامنهاى ، شهاب نیوز ، 15 مرداد 1387 )
(www.mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=33284)
بى آلایشى و سادگى از افتخارات زندگى ایشان بوده است و آراستگى به زیور قناعت و سادگى و پیراسته بودن از رذایل طمع و حرص و تکبر ، از بارزترین حالات روحى و رفتارى اوست . خاطرات بسیارى در این خصوص ، از زندگى شخصى ایشان ، نقل شده که همگى از عظمت روح و پیراستگى شخصیت والاى ایشان حکایت دارد . حجتالاسلام سیدعلى اکبرى در بیان خاطراتى در وبلاگ شخصى خود مىگوید : « ما زمانى خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگىشان فیلمبردارى کنیم ، تا مردم وضیعت زندگى رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگى مىکنند . آقا فرمودند : « اگر شما بخواهید زندگى مرا نشان بدهید مىترسم خیلىها باور نکنند . (علی شیرازی ، پرتوی از خورشید ، قم: دفتر تبلیغات اسلامی ، 1382، ص 52)
حجتالاسلام حاج سیداحمد خمینى نیز مىگوید : بر خود واجب مىدانم که شهادت دهم زندگى داخلى آیت الله خامنهاى نه از باب اینکه رهبر عزیز انقلاب ما به این حرفها نیاز داشته باشند ، بلکه وظیفه خود مىدانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابى ایران بگویم . من از داخل منزل ایشان مطلع هستم . مقام معظم رهبرى در خانه ، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند . خانوادهى معظملَه روى موکت زندگى مىکنند . روزى به منزل ایشان رفتم ، یک فرش مندرس آن جا بود . من از زبرى آن فرش به موکت پناه بردم .(علی شیرازی ، پرتوی از خورشید,ص52-53)
سید على اکبر طاهایى نیز در بیان خاطرهاى مىگوید : « من در آن زمان نمایندهى مجلس شوراى اسلامى بودم . همسرم یکى از بچهها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر ، همسر مقام معظم رهبرى را ملاقات کرد . ایشان نیز یکى از فرزندان خود را براى مداوا به آنجا آورده بودند . کسى نمىدانست که ایشان کیست ! چون نوبت به همسر آقا رسید به اتاق پزشک مراجه کردند . دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبرى گفت : براى مداواى فرزندتان روزى یک لیوان لعاب برنج به او بدهید . همسر مقام معظم رهبرى گفت : « ما چنین امکاناتى را نداریم » پزشک که ایشان را نمىشناخت عصبانى شد و گفت : « مگر امکان دارد درخانهاى برنج نباشد ؟ » همسر مقام معظم رهبرى فرمود : « آقاى ما اجازه نمىدهد که در خانه ، غیر از برنج کوپنى استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمىدهد . »(علی شیرازی ، پرتوی از خورشید ,ص53)
آیت الله خامنه اى چهار پسر دارند که هر چهار نفر ، طلبه و معمم هستند . پسران ایشان به ترتیب حجج اسلام سید مصطفى ، سید مجتبى ، سید مسعود و سید میثم حسینى خامنه اى هستند گفتنى است اکثر پسران ایشان در مدرسه علوى که محیطى مذهبى دارد ، درس خوانده و سپس برخى از آنان مقاطعى از علوم دینى را در مدرسه شهید مطهرى و نیز مدرسه علمیه آیت الله مجتهدى پشت سر گذاشته اند . و با توجه به مخالفت و منع جدى مقام معظم رهبرى هیچ گونه شغل یا کار اجرایى ندارند . و به صورت ساده و در سطح پایین ترین اقشار جامعه زندگى مى کنند . به صورت کلى بناى مقام معظم رهبرى بر این بوده و هست که فرزندانشان به هیچ وجه پستى را نپذیرند . علاوه بر این ایشان همیشه توجه دارند که هیچ یک از منسوبین از بابت ارتباطى که با ایشان دارند ، برخوردارى خاصى پیدا نکنند . چنانکه وقتى دخترشان در آستانه ازدواج بود با داماد شرط کردند تا زمانى که من مسئولیت دارم و رهبرم ، شما به هیچ وجه نباید وارد کارهاى اقتصادى یا مشاغل دولتى شوید ، به همان کارى که تا به حال مشغول بوده اید ، ادامه دهید . نکته دیگر اینکه که فرزندان رهبر انقلاب هیچ مسئولیت رسمى ندارند آنها حتى در بیت رهبرى هم مسئولیتى به صورت رسمى به عهده ندارند . حجت الاسلام و المسلمین « احمد مروى » که از دوران نوجوانى با آیت الله خامنه اى آشنایى و ارتباط نزدیک داشته و از 19 سال پیش تاکنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزهاى دفتر مقام معظم رهبرى از نزدیک زندگى رهبر انقلاب را دیده است ، مى گوید : اینها حقیقتاً درس مى خوانند . خوب هم درس مى خوانند . من با اینها مأنوسم ، این توفیق را دارم . اُنسى دارم ، نشست داریم ، گعده داریم ، صحبت مى کنیم . یک بار ندیده ام که اینها راجع به پولى ، امکاناتى و چیزهاى از این قبیل صحبت بکنند . گویى افرادى معمولى هستند و پدرشان هم یک فرد معمولى است . این خیلى ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالى به آن نشان داده نشود . این خیلى ارزشمند است . براى خود حضرت آقا ، همه رقم امکانات هست ولى هیچ اقبالى ما نمى بینیم . نه خودشان ، نه خانواده شان ! قطعاً خود آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده هاشان در کارهاى اقتصادى باشند ، قطعاً این را آقا نمى پسندند . خود اینها هم هیچ رغبتى و هیچ اقبالى ندارند . حالا به هر صورت این جور تربیت شده اند که هیچ اقبالى به این چیزها ندارند . لذا مى بینید حتى ضدانقلابترین مجموعه ها و گروهها ، داخل و خارج ، براى هر کس حرفى بزنند البته من آن حرفها را تأیید نمى کنم ، خیلى از آنها هم شایعات و حرفهاى دروغ است ، من نمى خواهم آنها را تصدیق کنم ولى در مورد حضرت آقا و آقازاده ها من نشنیده ام چیزى گفته شود . هیچ کس هم شاید نشنیده باشد . چون مى دانند اگر این را بگویند ، کسى باور نمیکند و آن حرفهاى دیگرشان را هم کسى باور نمیکند . یعنى این قدر زندگى آقا و زندگى خانواده و فرزندان آقا سادگیشان ، بى رغبتیشان و بى توجهیشان به مسائل دنیایى تقریباً محرز است که هیچ وقت حتى آن ضدانقلابها ، متعرض این معنا نشده اند . فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایى که نسبت به مردم و نسبت به زندگى طلاب و نسبت به قضایاى دیگر دارند ، همان دغدغه هایى است که خود آقا دارند . این که آنها براى خودشان دنبال آینده اى باشند زندگى ، مال ، منال ، پول ، پس انداز اصلاً وجود ندارد . اگر بود ، من مطلع مى شدم . چون خیلى با اینها مأنوسم . من چنین چیزى واقعاً در اینها ندیده ام . آقا مصطفى آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند ، الان هم قم هستند . خانه اى اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز براى ناهار دعوت کردند . ما رفتیم منزل ایشان . یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود ، ماه هاى اول ازدواج ایشان بود . ما هم یک گلدان معمولى خریدیم و رفتیم که دست خالى نرویم . من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه ، خانه یک تازه داماد است ؟ ! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور ، حتّى خانه یک تازه داماد هم این نیست . یعنى یک خانه تازه داماد ، بالاخره یک زرق و برقى دارد تا مدتها این زرق و برق خانه تازه داماد و خانه تازه عروس ، هست . من توى خانه اینها ، واقعاً همان زرق و برق معمولى یک تازه داماد و یک تازه عروس را ندیدم . بسیار زندگى معمولى ، دوتا فرش ماشینى ، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها . دور و بر خودم را نگاه میکردم . حواسم بود و تا آنجا که مى توانستم ، رصد مى کردم اوضاع و احوال خانه را . دو تا فرش شش مترى انداخته بودند ، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتى ابرى معمولى ، نه مبلمانى ، نه زرق و برقى ! زندگى ساده و خوبى در آقازاده هاى ایشان سراغ داریم . آقازاده ها در دفتر مسئولیتى ندارند . فقط در نشر آثار همکارى دارند والاّ هیچ کدام از آقازاده ها مسئولیتى ندارند . جایى هم مشغول نیستند . ممحّض در درس و کار طلبگى هستند . درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلى خوب است . خیلى خوب پیشرفت کرده اند . خود آقا مصطفى که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند . ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس مى کنند . ( گزارش خواندنى از زندگى رهبر انقلاب و فرزندان ، سایت آینده ، 1388 / 4 / 21 )
فرزندان مقام معظم رهبرى از جمله سید مجتبى خامنه اى به دروس حوزوى و تدریس و کارهاى علمى اشتغال دارند . و هیچ منصب و شغل دولتى یا سازمانى ندارند . همچنین سایر موارد شایعاتى بیش نیست و نمایانگر اوج درماندگى دشمنان نظام اسلامى مى باشد که جهت سرپوش گذاشتن بر ناکامى هایشان در توطئه هاى مختلف , ناجوانمردانه به شایع سازى در جهت تخریب مقام معظم رهبرى و وابستگان ایشان , روى آورده اند . ناگفتههایى از زندگى خصوصى و دیدگاههاى شخصى آیتالله خامنهاى شهابنیوز آیتالله سید على خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى در زندگى شخصى و سلوک فردى خود چگونه رفتار مىکنند ؟ چند فرزند دارند ؟ فرزندانشان چه مىکنند ؟ غیر از رسیدگى به امور حکومتى ، اوقات خود را چگونه مىگذرانند ؟ غذایشان چگونه است ؟ و . . . . اینها از جمله پرسشهایى است که یافتن پاسخى براى آنها ، براى بسیارى جالب است . روزنامه « جامجم » از طریق ویژهنامه « تداوم آفتاب » که به تازگى به مناسبت آغاز بیستمین سال رهبرى آیتالله خامنهاى انتشار یافته براى یافتن پاسخ پرسشهاى فوق به سراغ حجتالاسلام و المسلمین « احمد مروى » رفته است . حجتالاسلام مروى از دوران نوجوانى با آیتالله خامنهاى آشنایى و ارتباط نزدیک داشته و از 19 سال پیش تاکنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزهاى دفتر مقام معظم رهبرى از نزدیک زندگى رهبر انقلاب را دیده است . وى در این گفتگو که تاکنون در هیچ یک از سایتها و رسانهها بازتابى پیدا نکرده است روایتى جالب از زندگى رهبر انقلاب ارایه مىکند . « شهابنیوز » با توجه به نو بودن بسیارى از گفتههاى حجتالاسلام مروى ، گزیدهاى از اظهارات وى را براى آگاهى خوانندگان خود بدون هیچگونه نقد و تفسیرى منتشر مىکند . اظهاراتى که بخشهایى از آن مىتواند بسیار راهگشا و در فضاى سیاسى فعلى کشور بسیار اثرگذار باشد . بخشهایى نظیر رویکرد رهبر انقلاب به انتقاد و منتقدان و . . . اظهارات حجتالاسلام و المسلمین « احمد مروى » معاون ارتباطات حوزهاى دفتر رهبر انقلاب درباره خصوصیات فردى آیتالله خامنهاى را بخوانید : نحوه زندگى آیتالله خامنهاى یک وقت گزارشى را خدمتشان بردم ، راجع به یکى از روحانیونى که آن موقع قاضى شده بود . خانهاى خریده بود و مقدارى کمک و مساعدت هم براى آن خانه مىخواست . گزارشى را خدمت ایشان دادم . با اینکه خیلى خانه گرانقیمتى هم نسبت به شرایط آن روز نبود ، ایشان فرمودند که چه ضرورتى دارد یک طلبه ، خانهاى مثلاً بیست میلیون تومانى بخرد این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است . با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلى زیاد نبود و خانه هم آن چنانى نبود . بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین بهوجود مىآوریم . این را با یک نگرانى اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انقلاب و امکانات و موقعیتهایى که هست و مىشود به یک جاهایى دستاندازى کرد ، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون بهوجود بیاوریم . من نگران این هستم . بعد فرمودند خانواده ما گاهى مىروند منزل بعضى از آقایان و مىآیند تعریف مىکنند که مثلاً دورتادور اتاق ، پشتى قالیچهاى بود که ایشان فرمودند من تعجب مىکنم ! چه ضرورتى دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتى قالیچهاى باشد ؟ ! نمىشود یک پشتى معمولى باشد ؟ حتماً باید قالیچهاى باشد ؟ گران قیمت باشد ؟ یک پشتى باشد که به دیوار تکیه ندهند با یک پارچه معمولى هم مىشود این را تأمین کرد و کنار اتاق گذاشت . چه ضرورتى دارد مخصوصاً ما روحانیون ، زندگىها ، خانهها و وضعیتمان این جورى باشد ؟ بعد فرمودند در خانه ما یک فرش دستبافت بیشتر نداریم ، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که الان هم دیگر نخنما شده است . ولى چون یادگارى است ، این را در خانه نگه داشتیم والاّ همه خانه ما موکت هست و اصلاً فرش دستبافت نداریم ، حتى فرش ماشینى هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با موکت فرش شده است . بعد این را هم خودشان فرمودند که من براى اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچهها باشم چون قبل از انقلاب که همهاش مبارزه و زندان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم که بچهها خیلى خلا نبود پدر را احساس نکنند ، فرمودند من به دفتر گفتم که یک مبل دو نفره نه یک سرویس براى ما تهیه کنند که وقتى داخل خانه و زندگى شخصى مىروم ، روى مبل باشم که کمر و پایم درد مىگیرد ، راحت باشم ، ضمناً بتوانم در آن فرصت به کارها هم برسم ، نامهها و گزارشها را مطالعه کنم . در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچهها وجود پدر را احساس کنند . بعد فرمودند یک روز آمدم دیدم این مبل را که آوردهاند ، خانواده ما آن را بیرون گذاشتهاند . به ایشان گفتم که چرا بیرون گذاشتید ؟ خانواده گفتند که آقا ! تا حالا در خانه ما مبل نبوده ، تا الان زندگى ما طلبگى بوده ، الان هم مبل در خانه نیاورید . حضرت آقا فرمودند گفتم این را از پول شخصىام تهیه کردند ، نه از پول دفتر ، که حضورم در خانه ، بیشتر باشد . گفتند خیلى خوب ، حالا اگر این باعث مىشود شما حضورتان در خانه بیشتر باشد ، بچهها بیشتر پدر را احساس بکنند ، ما این مبل دو نفره را تحمل مىکنیم . بعد من سؤالى از دوستان دفتر کردم ، گفتند این یک مبل دست دومى بود ، این را تهیه کردیم ، دادیم تعمیرش کردند ، پارچهاى روى آن کشیدند و براى آقا آوردیم . این خاطرهاى بود که خود آقا تعریف کردند . یک خاطره دیگر ، همین ایام ماه مبارک بود . براى قضیه استهلال ما در دفتر مانده بودیم . شب با یکى از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم . بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع – موقع افطار – در دفتر هستید ؟ گفتیم براى استهلال ماندهایم . فرمودند خیلى خوب ، افطار را برویم منزل ما . ما هم دلمان مىخواست که براى افطار منزل آقا برویم ، ولى تعارف هم مىکردیم . گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کردهاند . فرمودند نه ، بیایید برویم . ما هم رفتیم . این آقاى حاج ناصر که پذیرایى مىکند ، مقدارى نان و پنیر و سبزى و حلوا آورد . ما مقدارى نان و پنیر ، یک مقدار هم حلوا خوردیم . ولى منتظر بودیم که غذا را بیاورند . بالاخره افطار است و با غذایى باید ادامه پیدا کند . چون ما کنار آقا نشسته بودیم . ایشان چشمشان توى چشم ما نمىافتاد ، مقدارى آزادتر بودیم . این آقاى حاج ناصر که مىآمد ، من یک جورى علامت دادم که چیزى ادامه دارد یا نه ، که اگر ادامه ندارد ، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم . اگر ادامه دارد ، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم . علامتى دادم . ایشان گفت نه ، ادامه ندارد . ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم . ولى اگر دفتر مىآمدیم ، قطعاً غذایى که در دفتر درست کرده بودند براى همین پرسنلى که شیفت کارى داشتند چربتر از غذاى حضرت آقا بود . بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل ، ما به آقاى حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطارى بود ؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذاى حسابى به ما مىدادند . ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شدهاند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردهاند . به اندازه این سه چهار شب ، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا مىخوریم . گفتم سحر چه کار مىکنید ؟ ایشان گفت براى سحر هم آبگوشت درست مىکنیم و به اندازه یک پیاله براى حضرت آقا آبگوشت مىدهیم و بقیهاش را هم خودمان مىخوریم . این برنامه غذایى آقا بود . از این نمونهها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگى آقا ، یک زندگى کاملاً زاهدانه است . یعنى من مىتوانم به جرات عرض بکنم که زندگى ایشان از نظر کیفیت ، هیچ فرقى با قبل از انقلاب نکرده است . البته تعداد اولاد بیشتر شدهاند ، عروس ، داماد و نوه و یک مقدار فضاى بیشترى لازم است اما کیفیت زندگى هیچ فرقى نکرده است ، همان زندگى ، همان خانه ، همان امکاناتى که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند ، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست . ماجراى هدیه رئیسجمهور کره شمالى یک وقتى حضرت آقا سفرى به کره شمالى داشتند در دوره ریاست جمهورى که سفر خارجى تشریف مىبردند خوب ، رسم است که روِساى جمهور کشورها به مهمانهاىشان ، در سفر خارجى هدیه مىدهند . یک سرویس ظرف به اصطلاح چینى ، رئیس جمهور کره یا یکى از این کشورها به حضرت آقا داده بود . ایشان هم به خانه آورده بودند . این را هم باز خانم آقا بیرون گذاشته بودند . حضرت آقا فرموده بودند این هدیه است . طلا و نقره هم نیست ، یک ظرف چینى معمولى است و آن چنان گران قیمت هم نیست . این را بگویم که حضرت آقا هدایایى که به ایشان داده مىشود ، هم در دوره ریاست جمهورىشان ، هم در دوره رهبرى ، همه هدایا را به آستان قدس رضوى مىدهند . در آنجا یک موزهاى درست شده ، بخش هدایاى حضرت آقا ، تابلویى هم دارد ، مشخص است . حالا این ظرف را آقا در خانه ، نگه داشته بودند . با اینکه عرض مىکنم خیلى ظرف گران قیمت یا طلا و نقره هم نبود . خانم حضرت آقا مىگویند ما این غذاهایى که مىخوریم ، با این ظرفها جور درنمىآید ، همان ظرفهاى خودمان خوب است ، اینها را رد کنید ، برود . ما اینها را لازم نداریم . فرزندان آیتالله خامنهاى ایشان چهار پسر دارند که هر چهار نفر ، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس مىخوانند . خوب هم درس مىخوانند . من با اینها مأنوسم ، این توفیق را دارم . اُنسى دارم ، نشست داریم ، گعده داریم ، صحبت مىکنیم . یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولى ، امکاناتى و چیزهاى از این قبیل صحبت بکنند . گویى افرادى معمولى هستند و پدرشان هم یک فرد معمولى است . این خیلى ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالى به آن نشان داده نشود . این خیلى ارزشمند است . براى خود حضرت آقا ، همه رقم امکانات هست ولى هیچ اقبالى ما نمىبینیم . نه خودشان ، نه خانوادهشان ! قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههاشان در کارهاى اقتصادى باشند ، قطعاً این را آقا نمىپسندند . خود اینها هم هیچ رغبتى و هیچ اقبالى ندارند . حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالى به این چیزها ندارند . لذا مىبینید حتى ضدانقلابترین مجموعهها و گروهها ، داخل و خارج ، براى هر کس حرفى بزنند البته من آن حرفها را تأیید نمىکنم ، خیلى از آنها هم شایعات و حرفهاى دروغ است ، من نمىخواهم آنها را تصدیق کنم ولى در مورد حضرت آقا و آقازادهها من نشنیدهام چیزى گفته شود . هیچ کس هم شاید نشنیده باشد . چون مىدانند اگر این را بگویند ، کسى باور نمىکند و آن حرفهاى دیگرشان را هم کسى باور نمىکند . یعنى این قدر زندگى آقا و زندگى خانواده و فرزندان آقا سادگىشان ، بىرغبتىشان و بىتوجهىشان به مسائل دنیایى تقریباً محرز است که هیچ وقت حتى آن ضدانقلابها ، متعرض این معنا نشدهاند . فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانىهایى که نسبت به مردم و نسبت به زندگى طلاب و نسبت به قضایاى دیگر دارند ، همان دغدغههایى است که خود آقا دارند . این که آنها براى خودشان دنبال آیندهاى باشند زندگى ، مال ، منال ، پول ، پسانداز اصلاً وجود ندارد . اگر بود ، من مطلع مىشدم . چون خیلى با اینها مأنوسم . من چنین چیزى واقعاً در اینها ندیدهام . آقا مصطفى آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانهاى اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز براى ناهار دعوت کردند . ما رفتیم منزل ایشان . یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود ، ماههاى اول ازدواج ایشان بود . ما هم یک گلدان معمولى خریدیم و رفتیم که دست خالى نرویم . من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه ، خانه یک تازهداماد است ؟ ! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور ، حتّى خانه یک تازهداماد هم این نیست . یعنى یک خانه تازهداماد ، بالاخره یک زرق و برقى دارد تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس ، هست . من توى خانه اینها ، واقعاً همان زرق و برق معمولى یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم . بسیار زندگى معمولى ، دوتا فرش ماشینى ، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها . دور و بر خودم را نگاه مىکردم . حواسم بود و تا آنجا که مىتوانستم ، رصد مىکردم اوضاع و احوال خانه را . دو تا فرش شش مترى انداخته بودند ، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتى ابرى معمولى ، نه مبلمانى ، نه زرق و برقى ! زندگى ساده و خوبى در آقازادههاى ایشان سراغ داریم . آقازادهها در دفتر مسئولیتى ندارند . فقط در نشر آثار همکارى دارند والاّ هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتى ندارند . جایى هم مشغول نیستند . ممحّض در درس و کار طلبگى هستند . درس مىخوانند و انصافاً هم درسشان خیلى خوب است . خیلى خوب پیشرفت کردهاند . خود آقا مصطفى که الان سطوح عالیه را در قم تدریس مىکنند . ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس مىکنند . نحوه اداره زندگى آیتالله خامنهاى اداره زندگى ایشان عمدتاً یعنى آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدى دقیق است بیشتر از نذوراتى است که مردم در مورد حضرت آقا انجام مىدهند . نذورات مىآید . براى امام هم ( رضوانالله تعالى علیه ) خیلى نذورات مىرفت . براى حضرت آقا هم نذورات زیاد مىآید که نذر شخصى آقا مىکنند که آقا ، زندگىشان عمدتاً از همین نذورات اداره مىشود و از بیتالمال و از دفتر استفاده نمىکنند . از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمىکنند . عمدتاً همین نذورات است . ماجراى پذیرایى از رهبرى در هواپیما حضرت آقا هدایایى که به ایشان داده مىشود ، هم در دوره ریاست جمهورىشان ، هم در دوره رهبرى ، همه هدایا را به آستان قدس رضوى مىدهند . من حالا دو خاطره عرض بکنم . یک بار با هواپیما در خدمتشان بودیم ، مشهد مشرف مىشدیم . خوب ، پذیرایى هواپیماها ، بالاخره در آن پروتکلى که نوشته شده ، هواپیماهاى خاص مسؤلان ، پذیرایىشان مقدارى مفصّلتر از هواپیماهاى معمولى است . یک مقدار میوه هم مىگذارند . یک مختصر آجیل هم مىگذارند . یک مقدار شیرینى هم مىگذارند . ما یک بار در هواپیما بودیم ، براى حضرت آقا آوردند ، جلوى ما هم گذاشتند – همان سینىهایى بود که داخل سینى ، این چیزها را گذاشته بودند در خدمت یکى از دوستان دفتر هم بودیم . دیدیم ایشان نمىخورند . خود آقا هم خیلى کم . بعد فرمودند که من پول این را از خودم کنار گذاشتم ، شما مصرف کنید ، نگران نباشید . بعد از آن هم دیگر حضرت آقا فرمودند که پذیرایى هواپیماى ما هم ، مثل پذیرایى هواپیماى مسافربرى باشد . نباید هیچ چیزى اضافه باشد . الان گاهى در سفرهاى استانها در خدمتشان هستیم ، پذیرایى کمتر از همان پذیرایى هواپیماى مسافربرى است . هیچ چیزى بیشتر در آن نیست . از این نظر ایشان مقیدند . همین چندى قبل ، یکى از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادى را دادند و فرمودند این را جزو پولهاى دفتر قرار بدهید . از پول شخصى خودم هست . جزو پولهاى دفتر بگذارید . براى استفادههایى که ما از امکانات مىکنیم ، گاهى تلفنى و گاهى از امکانات بیتالمال که استفاده مىکنیم . پذیرایى از میهمانان در منزل آیتالله خامنهاى نوعاً پذیرایى آقا دیگر همه جا معروف است ، یک رقم غذا ، یک رقم خورش . آقازادههاى ایشان مراسم عروسى که داشتند ، ما هم دعوت بودیم . در همین دفتر ، چند نفرى را دعوت کردند ، بستگانشان و چند نفر هم همین دفترىها مراسم ایشان ، هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است . در همین دو سه تا اتاقهاى دفتر بوده است . یادم هست یکى از همین جلسات مهمانى همیشهاش همین جورى بوده ، این سه چهار تا عروسىهایى که داشتند ، ما شرکت کردیم میوه ، همان میوه فصل ، آن هم دو رقم . مثلاً سیب و خیار . آن هم نه اینکه دیس بچینند بلکه توى بشقاب ، یک خیار و یک دانه سیب . با یکى از دوستان دفتر بودیم . گفت این مجلس ختمهاى تهران ، بیشتر از مجلس عروسى پسران حضرت آقا پذیرایى مىکنند . آنها باز یک شیرینى ، چیزى هم مىآورند . حلوا هم مىآورند . مىبرند دور مىگردانند . باز دو سه رقم میوه مىگذارند . اینجا حلوا هم نیست ، شیرینى هم که همین یک شیرینى دانمارکى و یک سیب ، یک خیار . بیشتر هم نمىشود خورد ! هیچ وقت من ندیدم سر سفره ایشان ، چه جلسات عمومى ، چه مهمانىهاى خصوصى ، حتى دو نفر ، سه نفر ، من ندیدم که دو رقم خورش سر سفره ایشان باشد . شبها که حاضرى است . مهمان داشته باشند ، نداشته باشند . یک شب یادم هست خدمت حضرت آقا بودیم . سفره انداخته بودند ، آقاىهاشمى شاهرودى ، رئیس قوه قضائیه هم مهمان آقا بودند . نان و پنیر و سبزى ، یک مختصر هم سوپ خیلى رقیق ، فقط همین . برنامه شبشان یک غذاى خیلى سبک و خیلى ساده است . خلاصه ، در مهمانىهاى ایشان توفیقى پیدا کردیم ، همسفره با ایشان بودیم و سعادتى داشتیم ، چه جلسات عمومى در حسینیه ، یا در منزل ایشان یا جاى دیگر ، یک رقم غذا ، یک رقم خورش . من واقعاً تا حالا دو رقم ندیدهام و ایشان مقیدند به این جور قضایا . بحث مرجعیت و انتشار رساله بحث مرجعیت هم واقعاً خودش یک بابى است . چون من از نظر کارى هم در این حوزه بیشتر انجام وظیفه مىکنم ، مىتوانم با تمام وجود ، با اطمینان کامل عرض کنم که حضرت آقا هیچ رغبتى به مسئله مرجعیت و این جور مسائل ندارند . همان جور که در تلویزیون امسال ، ایام سالگرد رحلت امام ( رضوانالله تعالى علیه ) ، تلویزیون برنامه خوبى نشان داد . مجلس خبرگان و موضعگیرى خود آقا نسبت به رهبرىشان و اینهایى که نشان دادند براى مردم ما خیلى جالب و دیدنى بود . البته ما شنیده بودیم ولى فیلم آن را ندیده بودیم . من این را مىتوانم بگویم همان جورى که حضرت آقا در مورد رهبرى هیچ رغبتى نداشتند ، بلکه استنکاف مىکردند و قبول نمىکردند و بر ایشان تحمیل شد ، در مرجعیت هم واقعاً این جور است . من هیچ رغبتى و هیچ استقبالى از ناحیه آقا نسبت به قضیه مرجعیت ندیدهام . هر وقت هم ما در این حوزه با ایشان صحبت کردیم ، جوابى از ایشان نگرفتیم و استقبال نکردند . خیلى راه ندادند که ما با ایشان صحبت کنیم براى رساله با اینکه الان براساس برآوردى که ما داریم ، شاید مقلدین ایشان تقریباً در داخل کشور ، در صدر مقلدین دیگر مراجع باشند . یعنى شاید بیشتر جمعیت از حضرت آقا تقلید مىکنند اما هنوز ما نتوانستهایم ایشان را راضى کنیم که رساله بدهند و هر وقت هم صحبت کردیم ، به یک شکلى شانه از بار این قضیه خالى کردند و ما را به راههاى دیگرى ارجاع دادند . واقعاً تحت فشار هستیم ، از طرف مردم مورد سؤال هستیم . رساله مىخواهند ، مسائل شرعى را مىخواهند ، مقلّد هستند . بالاخره آقا را پذیرفتند . کسى هم آقا را تحمیل نکرده است ، خودشان انتخاب کردهاند . خوب ، باید راه را باز کنیم . ولى دیدیم آقا راه را باز نمىکنند . استقبال نمىکنند . این خاطره را هم عرض بکنم . براى مرحوم آیتالله العظمى گلپایگانى که فوت کردند ، حضرت آقا مجلس ختمى در قم گرفتند مسجد اعظم و یک مجلس ختمى هم در تهران مدرسه عالى شهید مطهرى آنجا یکى از آقایان منبر رفتند . بخشى از صحبت ایشان راجع به مرجعیت آقا بود . بالاخره ایشان خواست در آن فضا ، بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمى گلپایگانى ، مرجعیت آقا را جا بیندازد . بعد که آمدیم بیرون ، آقا فرمودند که عجب منبر بدى ایشان رفت ! که فهمیدم آقا حقیقتاً ناراحت شدهاند ، به خاطر اینکه این جورى صحبت شده است . یک وقت یکى از آقایان به ما گفت : بالاخره در خارج از کشور ، مرجعیت را به رساله مىشناسند ، مثلاً کشورهاى خلیجفارس و کشورهاى عربى ، مرجع را به رساله مىشناسند . مرجع ، هر چقدر هم ملاّ باشد ، اگر رساله نداشته باشد ، اینها او را نمىتوانند بپذیرند و الان بسیارى از شیعیان کشورهاى خلیجفارس ، مقلّد آقا هستند و وجوهات خوبى هم مىدهند . ما به زعم خودمان خواستیم روى همان درک و فهم محدود خودمان ، یک جورى حضرت آقا را تحریک کنیم که رساله بدهند . من عرض کردم که بسیارى از مقلدین شما ، از این شیعیان کشورهاى خلیجفارس هستند و اینها وجوهات خوبى هم مىدهند ، اگر رساله ندهید ، اینها از شما برمىگردند ، به کس دیگرى مراجعه مىکنند ، وجوهات هم دیگر نمىدهند . حضرت آقا فرمودند که خوب ، وجوهات ندهند . مىدهند به یک مرجع دیگر . آن مرجع دیگر هم شهریه مىدهد و در اختیار طلبهها قرار مىدهد . مگر بنا است همه خیرات به دست ما انجام بشود . دیگران هم خیرات انجام بدهند . این وجوهات توى جیب من که نمىرود . براى من که نیست . این مالِ طلبهها است . حق این طلبهها است . به بنده ندهند ، به یکى دیگر مىدهند . به یک مرجع دیگر مىدهند . او هم مىدهد به طلبهها . مگر بناست همه کارهاى خیر از طریق من انجام بشود ! بحث و مباحثه نقد و نقادى یکى از خصوصیاتى که درس ایشان دارد ، اجازه مىدهند شاگردها سر درس اشکال کنند . این یکى از امتیازات درسهاى حوزه است که شاگرد ، جلوى استاد اشکال ، سؤال و مباحثه مىکند . این یک امتیاز بزرگى است . حضرت آقا هم سر درس ، اجازه مىدهند ، فضا هم آن قدر فضاى طلبگى و حوزهاى است که اگر کسى اشکالى ، سؤالى به ذهنش مىآید ، احساس نگرانى و ترس و اُبهت نکند و راحت بتواند آنها را مطرح کند . حضرت آقا هم به همه اجازه مىدهند ، این خیلى براى من جالب است حتّى بعضىها اشکالات یا سؤالهایشان خیلى هم عمیق نیست ، آقا به همان هم اجازه مىدهند که صحبت بکند . تحقیرش نمىکنند ، وسط حرفش نمىآیند . البته ممکن است در مواردى پاسخى ندهند تا مشخص مىشود سؤال و اشکالى که کرده ، حرف عالمانهاى نبوده است . گاهى جلسات درس تبدیل به مناظره و مباحثه مىشود . حضرت آقا چیزى مىفرمایند ، یک اشکال مطرح مىشود . باز آقا مىفرمایند ، باز یک اشکال . کاملاً آزادند . راحت افراد سؤال و اشکال مىکنند و آقا هم همین را مىپسندند . آقا هم همین را دوست دارند . خودشان این جور فضاى بحث و مباحثه و نقد و نقادى را دوست دارند . مخالفت رهبر انقلاب با تخریب ، حمایت از نقادى اینکه گاهى حضرت آقا مطالبى را مىفرمایند ، افراد توجه ندارند . ایشان با تخریب ، با توطئه ، با بیان و یا نوشتن مطالب کذب که موجب تشویش اذهان مىشود ، با این چیزها مخالفند در مجلات ، در کتابها ، در رسانهها امّا فضاى نقد و نقادى و مباحثه و گفتوگو را مىپسندند . خود ایشان چند سال پیش بحث آزاداندیشى را مطرح کردند و تا الان چند بار هم پیگیرى کردهاند که این کرسى آزاداندیشى در دانشگاهها و در قم به کجا رسید . نه اینکه فقط یک بار بیان بکنند – در پاسخ به آن نامه جمعى از فضلاى حوزه بلکه بارها پیگیرى کردند و ما هم داریم این را پیگیرى مىکنیم . هم بخشى در حوزه ، بخشى هم در دانشگاهها که این منویات آقا به نتیجه برسد . حضرت آقا از این فضاى این جورى خیلى خوششان مىآید . خیلى دوست دارند چون معتقدند نقد و نقادى و مباحثه و . . . ، موجب رشد و کمال مىشود . حقّ هم همین است . اصلاً رشد علم و دانش ، براساس همین نقادىها و همین مباحثهها بوده است . یک خاطرهاى من دارم . خدمت آقا عرض کردم آقا ! یک نفر از آقایان آیتالله سید جعفر کریمى مرتب خدمت شما مىرسند و مباحث فقهى و بحث استفتائات مطرح مىشود ، اگر اجازه بفرمایید یکى دیگر از آقایان هم که از شاگردان امام در نجف بودند و ملاّ و فاضلاند و الان در بخش استفتائات همکارى دارند ، ایشان هم گاهى بیایند با خود شما جلساتى را داشته باشند که براى پاسخگویى به سؤالات خیلى به ما کمک مىکند . حضرت آقا فرمودند خیلى خوب ، گاهى ترتیب بدهید ایشان هم بیایند . ما یکى دو جلسه ترتیب دادیم ، ایشان خدمت آقا رفتند و همین بحثهاى طلبگى ، راجع به استفتائات و مسائل شرعى مطرح مىشد و به اصطلاح یک فرع فقهى را مطرح مىکردند . بعدا دیدم حضرت آقا دیگر از ادامه این جلسه استقبال نکردند . من به ایشان عرض کردم چرا جلسه را دیگر ادامه ندادید ؟ آقا فرمودند آقاى کریمى که مىآیند ، با من مباحثه مىکنند . نظر من را حسابى نقد مىکند و من دفاع مىکنم . این را من مىپسندم . این آقاى بزرگوار که مىآید ، ایشان حالا حجب و حیایش جورى است که بحث نمىکند . من اگر یک مطلبى را بگویم ، مىدانم اگر ایشان هم قبول نداشته باشد ، با من بحث نمىکند . حالا یا حرمت نگه مىدارد ، یا خجالت مىکشد با ما بحث کند . لذا این جور جلسهاى به درد من نمىخورد . من جلسهاى را دوست دارم که طرف بیاید ، وقتى من یک حرف مىزنم ، او ده تا نقد بر آن وارد کند که من مجبور بشوم از خودم دفاع کنم تا به نتیجه خوبى برسیم . این روحیه حضرت آقا در مباحث است ، در جلسات خصوصى هم همین جور است . ایشان خیلى نقادى و مباحثه را دوست دارند . منابع خبرى و اطلاعاتى رهبر انقلاب از کجاست ؟ این گزارشها دو بخش است یکى از کانالهاى رسمى است . یک بخش هم در دفتر داریم به عنوان معاونت ارتباطات مردمى که در دوره ریاست جمهورى حضرت آقا هم بود و الان هم هست که خیلى هم گسترده و فعال است . ایشان به همه روِساى جمهور هم همیشه توصیه مىکنند که این ارتباطات مردمى را تشکیل بدهند . خوب ، این ارتباطات مردمى ، هم نامههایى است که مردم مىفرستند ، هم تلفنهایى است که مىزنند که همه ثبت مىشود . بعداً تلخیص مىشود و خدمت آقا داده مىشود . در این نامهها و تلفنها ، خیلى از حرفهاى مردم هست ، نظراتشان ، مشکلاتشان ، گرفتارىهایشان ، انتقاداتشان ، همه هم بدون سانسور ، خلاصه مىشود و در یک جزوه ، هر روز مسئول ارتباطات مردمى خدمت آقا تقدیم مىکند ، صبح به صبح روى میز آقا مىگذارند که این خودش یک دریچه بزرگى است به سوى همه مردم . یک وقتى یادم هست یکى از دولتها دولت آقاىهاشمى یا آقاى خاتمى – خدمت حضرت آقا بودند . ایشان فرمودند من بعضى از طرحهایى و نظراتى را که به آن مىرسم ، بر اساس همین اطلاعاتى است که از همین ارتباطات مردمى به دست من مىرسد . مىبینم عجب نکات خوبى است . من کاملاً استفاده مىکنم . غیر از این ، هر کدام از دستگاههاى سیاسى ، فرهنگى ، امنیتى و اقتصادى در کشور ، به نوعى گزارشهاى کارى خودشان را شرایطشان ، موقعیتشان ، وضعیتشان ، تحلیلهایشان ، پیشنهادها و انتقاداتشان را براى آقا مىفرستند . از این دستگاههاى رسمى هم همه نوع گزارش مىآید و همه اینها خدمت آقا داده مىشود . یک وقتى حضرت آقا مقالهاى را در مجلهاى خوانده بودند و این مقاله را خیلى پسندیده بودند یک بحث فقهى روز راجع به همین مباحث تولید نسل و . . . بود . حضرت آقا نوشته بودند که نویسنده این مقاله را پیدا کنید و ببینید کیست و از او تشکر کنید ، عجب مقاله خوبى نوشته است . ما رفتیم نویسنده این مقاله را که یکى از طلبههاى جوان قم بود ، پیدا کردیم . گفتیم این مقاله شما را حضرت آقا خواندند و خواستند از شما تشکر کنیم . ایشان تعجب کرد . یک طلبه گمنامى است . حضرت آقا را هم هیچ وقت ندیده و ایشان هم او را نمىشناختند ! گفت حضرت آقا چطور مقاله مرا خواندند ، من تعجب مىکنم ، آن هم مقاله من در یک مجله ، من هم یک آدم گمنام ! حالا یک کسى نام و نشان دار است ، مقالهاى مىنویسد ، تحلیلى مىنویسد ، مخاطب را جذب مىکند که ببیند چى نوشته شده اما خواندن مقاله یک طلبه گمنام از سوى رهبرى ، خیلى تعجب دارد . گفت من تشکر حضرت آقا برایم خیلى ارزشمند است و اینکه ایشان این مقاله را خواندند و این وقت را گذاشتند ، برایم خیلى جالب است که رهبرى ، این جور در همه عرصهها حضور دارد . افراد مختلف هم با آقا دیدار دارند . اینکه بگوییم توده مردم ، همه ، به صورت مستقیم با حضرت آقا ارتباط دارند ، این نیست . امکانپذیر هم نیست ، امّا اینکه بگوییم نمایندگانى از بخشهاى مختلف مردم با ایشان ارتباط دارند غیر از این دستگاههاى رسمى این هم مبالغه نیست . یعنى از قشرهاى مختلف مردم ، هر کدام به نوعى مستقیم با آقا ارتباط دارند . یا مىآیند با آقا صحبت مىکنند یا به آقا نامه مىدهند و ایشان هم مقیدند بخوانند . گاهى وقتها آقا دستورى مىدهند ، همه ما در دفتر تعجب مىکنیم که از کجا دست حضرت آقا رسیده است . این جور نیست که مطالب و گزارشهایى که به ایشان داده مىشود ، از کانال دفتر یا از کانال فقط دستگاههاى رسمى دولت باشد . ابداً این طور نیست . به موازات این ، افراد با آقا دیدار مىکنند و با واسطههایى با آقا مرتبطند . همین درس حضرت آقا ، یکى از برکاتش همین ارتباط یک بخشى از مردم با آقا است . نامههایشان را مىدهند ، آقا هم مقیدند بخوانند . ماجراى انتقادات یک جانباز از دفتر رهبر انقلاب من خاطرهاى دارم عرض بکنم . سال 70 حضرت آقا به قم مشرف شده بودند و در فیضیه مستقر بودند ، در کتابخانه دیدارى با جمعى از طلبههاى جانباز داشتند . بعد آمدند بالا نماز و ناهار و در اتاق استراحت مىکردند . مرا صدا زدند . رفتم خدمتشان . دیدم یک نامه هفت هشت صفحهاى از این کاغذهاى بزرگ ، با خط ریز نوشته شده بود . این نامه را یک جانباز به ایشان نوشته بود و در همان دیدار به آقا داده بود . ایشان آن نامه را مىخواندند . فرمودند این نامه را یکى از این جانبازانى که پایین بودند ، به من دادند و نامهاش هم مفصل ، امّا شیرین است . مىخواهم همهاش را بخوانم . بعد به شما مىدهم . به آن رسیدگى کنید . بعد فرمودند در این نامه ، از دفتر ما گرفته تا بقیه ، همه را زیر سؤال برده ، هیچ کسى را مصون نگذاشته و خیلى چیزها گفته است ! ببینید ، ایشان اولاً نامه هفت هشت صفحهاى طولانى را نفرمودند براى من خلاصه کنید . بعد در این نامه همهاش انتقاد به دستگاههاى حضرت آقا بوده . فرمودند این نامه شیرینى است ! خوب ، طلبه جانبازى از روى احساس مسئولیت ، نامه نوشته ، حضرت آقا خوشحال از این بودند ! بنابراین کانالهاى مختلف هست که به آقا گزارشها داده مىشود و ایشان هم مقیدند نامههایى که به دست خود ایشان مىرسد را بخوانند ، خوب ، رسانهها و اینها هم که هر کدام به نوعى باز مطالبشان خدمت آقا مىرسد مجلهها ، رسانهها ، کتابها معمولاً کتاب براى ایشان زیاد مىآید . گاهى گزارشهایى ما مىفرستیم خدمت حضرت آقا ، احساس نمىکنیم ایشان بخوانند . ما فرصت خواندش را پیدا نمىکنیم . ولى وقتى خدمت ایشان مىرود ، مىبینیم ایشان اینها را خواندهاند و رویش دستور دادهاند . البته عرض کردم اینها بعضى نکاتى است که من مىدانم و طبعاً از همه چیز مطلع نیستم به جهت محدوده مسئولیتى که در دفتر دارم . مهریه دختر آقاى حداد عادل این خاطره را من از قول آقاى حداد عادل ، نقل مىکنم . ایشان گفتند وقتى حضرت آقا براى خواستگارى دختر ما ، آمدند ، فرمودند مهریه ، هر جور خودتان مىدانید باشد . شما دخترتان را دارید مىدهید . ما آمدیم به خواستگارى دختر شما . هر جور خودتان مىخواهید ، مهر قرار بدهید . ولى اگر مىخواهید من عقد را بخوانم ، مهریه حداکثر چهارده سکه باشد . ولى شما هر چه بیشتر مىخواهید ، مهرتان را قرار بدهید ، ولى کسى دیگر عقد را بخواند ، من بر شما تحمیل نمىکنم . گلایه از افراط در پخش برنامههاى رهبرى مشهد خدمتشان بودیم . سر ناهار بود . موقع اخبار تلویزیون بود . اخبار ساعت 2 بعد از ظهر ، این مراسم غبارروبى ضریح مطهر حضرت رضا ( علیهالسّلام ) را نشان مىداد . ظاهراً شب قبلش هم نشان داده بود . باز فردا ظهر هم نشان داد . من آنجا خدمتشان نشسته بودم . ایشان فرمودند چند بار یک برنامه را نشان مىدهند ؟ ! چقدر افراط مىکنند در نشان دادن برنامههاى ما ! من دیدم خود ایشان هیچ اقبالى به این چیزها اصلاً ندارند . برخورد آیتالله خامنهاى با مخالفان یکى دیگر از مطالب شنیدنى ، برخوردهاى آقا با مخالفینشان هست که در این قضیه هم حضرت آقا انصافاً یک سعه صدر و یک بزرگوارى ویژهاى دارند و سینه ایشان از هر گونه کینه و عقده و ناراحتى از هر کس پاک است ، مثل آینه ، صاف است ، خدا مىداند . من بارها شده خدمت ایشان ، به تناسب وضعیت و مسئولیتم در دفتر و حوزه کارىام ، راجع به بعضى از روحانیون با ایشان صحبت کردم . وضعیتشان و گرفتارىهایشان را گفتم که یک توجهى به آنها بکنیم . بعضىها را ایشان شناختند ، فرمودند بله ، این آقا مثلاً در فلان جا قبل از انقلاب عجب منبرهایى علیه ما مىرفت . چه سخنرانىهایى علیه ما مىکرد . چه کارها ! چون ایشان از ناحیه بخشى از متحجرین در مشهد ، حقیقتاً در فشار بودند خودشان یک وقت چنین مضمونى را داشتند که من از ناحیه این متحجرین و مقدس نماها در مشهد ، بیشتر تحت فشار و اذیت و آزار بودم تا ساواک ! ساواک این قدر مرا آزار نمىداد . من یک مورد ، سراغ ندارم خدمت ایشان رفته باشم و راجع به یک روحانى یا کسى صحبت کرده باشم و توجهى را از آقا به او خواسته باشم و آقا بفرمایند نه ، این جزو مخالفین ما بوده و این با ما نبوده و اعتنا نکنید . من سراغ ندارم . با اینکه زیاد هم رفتم و عمدتاً این جور افراد را سراغشان رفتم و حضرت آقا فرمودند بروید سراغشان و به آنها توجه کنید . در همین سفر مشهد سال گذشته ( اردیبهشت سال 86 ) ، دیدار علما با ایشان بود . همه علما و برجستگان حوزه مشهد بودند اما آقازاده یکى از آقایان و علماى مشهور مشهد ، در جلسه ما نبود . ببینید ، ایشان حواسشان هم جمع است و پرسیدند چرا فلانى نبود ؟ عرض کردم مثل اینکه ایشان به خاطر سوابقى که داشته ، چون مىگفتند مقدارى با دستگاه حکومت در زمان طاغوت ، ارتباطاتى دارد ، دعوتش نکردهاند . حضرت آقا فرمودند چرا دعوت نکردند ؟ یعنى ایشان اصلاً نسبت به آن افراد که ایشان را اذیت کرده بودند ، هیچ در دلشان چیزى ندارند و واقعاً دل پاک و صافى دارند . روحیات آیتالله خامنهاى یک وقت یادم هست ، یکى از همین روحانیون سرشناس کشور آمدند خدمت حضرت آقا آقاى کروبى بودند و آقا به ایشان فرمودند آقاى کروبى ! آن دوره جوانى که همه دنبال خوشگذرانى ، رفاه و بهرهبردارى از نعمات هستند ، ما و شما دنبال مبارزه بودیم . زندان و شکنجه و تبعید و . . . ، حالا که دیگر آخر عمر ما شده است حالا باید بیشتر به فکر دنیاى بعد باشیم . همه کسانى که با حضرت آقا کمترین ارتباط و انسى داشته باشند ، همین روحیه انقلابى ، همین روحیه ضداستکبارى ، این روحیهاى که جز عزت و سربلندى و افتخار براى این نظام و کشور نیاورده است را مىبینند . بعد از امام ، این روحیه در زندگى آقا هم هست ، در زندگى شخصى ایشان هم همین جور است . این جور نیست که در بیرون حضرت آقا مبارزه و فریاد و شعار انقلابى باشد ، امّا در درون ، رفاه و نعمت و بهرهبردارى . نه ، زندگى داخلى آقا هم همین جور است . (ناگفتههایى از زندگى خصوصى و دیدگاههاى شخصى آیتالله خامنهاى ، شهاب نیوز ، 15 مرداد 1387 )