۱۳۹۴/۰۷/۲۶
–
۳۰۹ بازدید
فرق وحی با نبوغ چیست؟پیامبر چطور وحی را دریافت میکرده؟
1ـ وحی از سنخ علوم آموختنی و به اصطلاح حصولی ـ علم ذهنی است ـ نمی باشد؛ بلکه ازسنخ علوم حضوری است که ازحقایق اشیاء و کنه معارف عینی وغیبی خبر می دهد. فلذا به هیچ وجه احتمال خطاء و نسیان وغلط در آن راه ندارد. حال آنکه افراد نابغه در علوم حصولی نابغه اند نه در علوم حضوری؛ چون نبوغ یعنی تیزهوشی و تیزذهنی؛ در حالی که علم حضوری اساساً ربطی به ذهن ندارد؛ بلکه علمی است قلبی؛ « … فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِک … ــ او قرآن را بر قلب تو نازل کرده است » (البقرة:97)2ـ مفادّ وحی فقط و فقط سخن خداست؛ بلکه هیچ سخنی از دهان معصوم خارج نمی شود مگر اینکه وحی است؛ برای همین نیز تمام سخنان او حجّت می باشند. پس عقل و هوش نبی هیچ دخالتی در سخن او ندارد؛ بلکه اساساً انبیاء حقّ فکر کردن ندارند؛ چون اوّلاً فکر خطا می کند و ثانیاً کسی که به منبعی بهتر از عقل اتّصال دارد، معنی ندارد که بهتر را رها ساخته به مادون آن اعتنا نماید. بر همین اساس هر گاه برخی انبیاء به حکم عقلشان رفتار نمودند مورد مؤاخذه خداوند قرار گرفتند؛ نظیر استمداد حضرت یوسف از رفیق زندانی خود و نیز خروج حضرت یونس از میان قوم خود، که هر دو به حکم عقل بوده؛ و در هر دو مورد نیز خداوند متعال آن دو بزرگوار را مجازات نموده است. این دو کاری را که این دو پیامبر الهی کردند، برای ما افراد عادی نه تنها بد نیست بلکه انجام این امور برای ما واجب شرعی است.پس وحی اساساً سخن بشر نیست و حاصل فکر نمی باشد؛ حال آنکه کشفیّات نوابغ همگی حاصل فکر می باشند. نبوغ یقیناً در انبیاء بوده، ولی نبوغ برای نبی کمال نیست؛ چون او به ابزار معرفتی برتری دسترسی دارد که عقل در مقابل آن بسیار ناچیز است. 3ـ امّا شاهد اینکه سخنان انبیاء و ائمه (ع) از راه عقل و هوش نبوده آن است که بعد از حدود هزار و چهار صد سال هنوز هم بسیاری از گفته های آن بزرگواران توسّط نوابغ قابل توجیه علمی نیست؛ و در این مدّت تنها بخش کوچکی از معارف آنها را توانسته اند به زبان علمی بیان نمایند. بلکه برخی از کارهای انبیاء (ع) اساساً توجیه علمی ندارند؛ برای مثال علم چگونه می تواند شکافته شدن کره ماه با اشاره ی انگشت را توجیه نماید؟ یا چگونه می تواند زنده شدن استخوانهای پوسیده به دست حضرت عیسی (ع) را توجیه کند؟ یا چگونه توجیه می کند این حقیقت را که حضرت عیسی (ع) پرنده ی گلی را زنده می نمود؟ یا حضرت موسی (ع) عصا را اژدها می کرد؟ یا با زدن عصا به دریا، آن را از وسط می شکافت؟ و … ؟از اینها گذشته، خود قرآن کریم با صدای بلند فریاد می زند که اگر خیال می کنید این سخنان حاصل فکر بشری است پس تمام نوابغ جهان گرد هم آیند و مشابه این کتاب را بیاورند! بلکه اگر می توانند ده سوره مثل آن را بیاورند! بلکه اگر می توانند یک سوره مثل آن را بیاورند! « قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً ــــ بگو: اگر انسانها و جنّها اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را (در این کار) پشتیبانی کنند» (الإسراء:88)« أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ـــــ آنها مى گویند: او به دروغ این(قرآن) را(به خدا) نسبت داده(و ساختگى است)! بگو: اگر راست مى گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانى را که مى توانید-غیر از خدا- (براى این کار) دعوت کنید!» (هود:13) « وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ـــ و اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را- غیر از خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى گویید » (البقرة:23) « أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین ـــ آیا آنها مى گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را مى توانید(به یارى) طلبید!»(یونس:38)
کدام نابغه است که بتواند اینگونه با صراحت، تمام انسانهای عالم را به مبارزه بطلبد و بعد از هزار و چهار صد سال کسی نتواند به مبارزه طلبی او پاسخ دهد؟ نوابغ فراوانی در کشورهای ضدّ اسلامی جمع شده اند و برای مبارزه با اسلام نقشه می کشند. بهترین نویسندگان، بهترین کارگردانها، بهترین موزیکدانها و … با برترین امکانات، بسیج شده اند تا اسلام را نابود سازند؛ امّا چرا اینها به جای پاسخ دادن به مبارزه طلبی قرآن، از راههای دیگری وارد می شوند؟ چرا مجلسی از اندیشمندان مسلمان و اندیشمندان خودشان نمی آرایند؛ و یک سوره نمی سازند تا مورد داوری قرار گیرد؟ پاسخش روشن است؛ چون توانش را ندارند.
کیفیت نزول وحی بر پیامبر
الف: فرود آمدن فرشته وحی و پیوند آن با قلب پیامبر(ص) (شعراء، 193-194)
ب: وحی از راه خواب (فتح، 27)
ج: گفت و گوی مستقیم و بی واسطه خداوند (شوری، 51)
د: و یا واسطه شدن چیزی (شوری، 51)
از شیوه های گوناگونی می باشد که وحی به وسیله آنها محقق می شود.
کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را میتوانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده میشود: «حارث بن هشام از پیامبر ( ص) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می شود؟ پیامبر فرمود: گاه صدایی مانند جرس به گوش من می رسید و وحی که بدین صورت بر من نازل می شد، سخت بر من گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع می شد و آنچه را جبرائیل می گفت فرا می گرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود می امد، وسپس با من سخن می گفت و من گفته های او را حفظ و از بر می کردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27)
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی به خود، یاد میکند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش میرسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) به صورت یک انسان عادی در نظرش مجسم میشد.
وحی به گونه اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت و گران و سنگین بوده است، چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین » تعبیر کرده و فرموده است «انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد» (مزمل، 4) ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و خاص به گوش نمیرسید، بلکه جبرائیل (علیه السلام) به صورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم میشد.
در روایتی از امام صادق آمده است: «جبرئیل هنگامی که به حضور پیامبر میرسید، مانند بندگان مینشست و بدون اجازه وارد نمیشد» (بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 18، ص 256 / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی؛ ج 18، ص 79) ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، و همیشه هم زمان با لحظاتی که وحی نازل میگردید ـ در تمام فصول سال ـ از پیشانی مبارکش عرق فرو میریخت و خود نیز میفرمود: «فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید میآمد که جانم گرفته میشود » (الاتقان ج 1 ص 76، برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع کنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638). و در مورد کیفیت نزول اولین آیات قرانی پیامبر (ص) می فرماید: « در غار حرا در خواب به سر می بردم که جبرائیل بر من وارد شد و برایم پاره ای از دیبا که مکتابی و نوشته ای در آن بود آورد و گفت بخوان. گفتم خواندن نمی دانم. جبرائیل من را فشرد و رها کرد و گفت بخوان … تا سه بار این وضع تکرار شد، و در آخرین بار به من گفت بخوان. گفتم چه چیزی بخوانم. گفت : ««اقرا با سم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرام، الذی علم با لقلم، علم الانسان ما لم یعهلم » پس از آن جبرائیل از کنارم دور شد، و من بیدار شدم چنانکه گویی کتابی در قلبم نوشته شده بود، از غار بیرون آمدم و به نیمه راه کوه رسیدم، در این اثنا ندایی به گوشم رسید که می گفت: « ای محمد تو رسول خدایی و من جبرائیلم » به راه خود ادامه دادم و هر گامی که بر می داشتم با ترس و بیم امیخته بود تا به خانه رسیدم.
خلاصه اینکه: وحی آیات قرآن بر پیامبر(ص) به دو گونه بوده است: 1. مستقیم 2. غیر مستقیم و به واسطة فرشته وحی. در وحی مستقیم حالتهایی چون احساس سنگینی، داغ شدن بدن و عرق ریختن، حالتی شبیه به بی هوشی، تغییر رنگ چهره و… بر پیامبر(ص) عارض میشد. حالتهای یاد شده در وحی مستقیم به جهت اوج ارتباط وحی با الهامات غیبی پروردگار و سنگینی وحی است که بر جسم آن حضرت تأثیر میگذارده است. در وحی غیر مستقیم، جبرئیل، واسطة در آوردن وحی بوده است که گاهی به صورت بشر مجسّم میشد و به حضور پیامبر(ص) میرسید؛ بنابراین، وحی غیر مستقیم، سنگینی و دشواری وحی مستقیم را نداشته است.
تذکر این نکته لازم است که پیامبر با تمام روح و روان خویش وحی را دریافت مینموده است و چشم و گوش ظاهر بین در این امر دخالتی نداشته است، اگر جز این بود، مردم دیگر نیز میتوانستند همة آنچه را پیامبر میبیند و میشنود، ببینند و بشنوند.
کدام نابغه است که بتواند اینگونه با صراحت، تمام انسانهای عالم را به مبارزه بطلبد و بعد از هزار و چهار صد سال کسی نتواند به مبارزه طلبی او پاسخ دهد؟ نوابغ فراوانی در کشورهای ضدّ اسلامی جمع شده اند و برای مبارزه با اسلام نقشه می کشند. بهترین نویسندگان، بهترین کارگردانها، بهترین موزیکدانها و … با برترین امکانات، بسیج شده اند تا اسلام را نابود سازند؛ امّا چرا اینها به جای پاسخ دادن به مبارزه طلبی قرآن، از راههای دیگری وارد می شوند؟ چرا مجلسی از اندیشمندان مسلمان و اندیشمندان خودشان نمی آرایند؛ و یک سوره نمی سازند تا مورد داوری قرار گیرد؟ پاسخش روشن است؛ چون توانش را ندارند.
کیفیت نزول وحی بر پیامبر
الف: فرود آمدن فرشته وحی و پیوند آن با قلب پیامبر(ص) (شعراء، 193-194)
ب: وحی از راه خواب (فتح، 27)
ج: گفت و گوی مستقیم و بی واسطه خداوند (شوری، 51)
د: و یا واسطه شدن چیزی (شوری، 51)
از شیوه های گوناگونی می باشد که وحی به وسیله آنها محقق می شود.
کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را میتوانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده میشود: «حارث بن هشام از پیامبر ( ص) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می شود؟ پیامبر فرمود: گاه صدایی مانند جرس به گوش من می رسید و وحی که بدین صورت بر من نازل می شد، سخت بر من گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع می شد و آنچه را جبرائیل می گفت فرا می گرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود می امد، وسپس با من سخن می گفت و من گفته های او را حفظ و از بر می کردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27)
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی به خود، یاد میکند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش میرسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) به صورت یک انسان عادی در نظرش مجسم میشد.
وحی به گونه اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت و گران و سنگین بوده است، چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین » تعبیر کرده و فرموده است «انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد» (مزمل، 4) ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و خاص به گوش نمیرسید، بلکه جبرائیل (علیه السلام) به صورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم میشد.
در روایتی از امام صادق آمده است: «جبرئیل هنگامی که به حضور پیامبر میرسید، مانند بندگان مینشست و بدون اجازه وارد نمیشد» (بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 18، ص 256 / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی؛ ج 18، ص 79) ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، و همیشه هم زمان با لحظاتی که وحی نازل میگردید ـ در تمام فصول سال ـ از پیشانی مبارکش عرق فرو میریخت و خود نیز میفرمود: «فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید میآمد که جانم گرفته میشود » (الاتقان ج 1 ص 76، برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع کنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638). و در مورد کیفیت نزول اولین آیات قرانی پیامبر (ص) می فرماید: « در غار حرا در خواب به سر می بردم که جبرائیل بر من وارد شد و برایم پاره ای از دیبا که مکتابی و نوشته ای در آن بود آورد و گفت بخوان. گفتم خواندن نمی دانم. جبرائیل من را فشرد و رها کرد و گفت بخوان … تا سه بار این وضع تکرار شد، و در آخرین بار به من گفت بخوان. گفتم چه چیزی بخوانم. گفت : ««اقرا با سم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرام، الذی علم با لقلم، علم الانسان ما لم یعهلم » پس از آن جبرائیل از کنارم دور شد، و من بیدار شدم چنانکه گویی کتابی در قلبم نوشته شده بود، از غار بیرون آمدم و به نیمه راه کوه رسیدم، در این اثنا ندایی به گوشم رسید که می گفت: « ای محمد تو رسول خدایی و من جبرائیلم » به راه خود ادامه دادم و هر گامی که بر می داشتم با ترس و بیم امیخته بود تا به خانه رسیدم.
خلاصه اینکه: وحی آیات قرآن بر پیامبر(ص) به دو گونه بوده است: 1. مستقیم 2. غیر مستقیم و به واسطة فرشته وحی. در وحی مستقیم حالتهایی چون احساس سنگینی، داغ شدن بدن و عرق ریختن، حالتی شبیه به بی هوشی، تغییر رنگ چهره و… بر پیامبر(ص) عارض میشد. حالتهای یاد شده در وحی مستقیم به جهت اوج ارتباط وحی با الهامات غیبی پروردگار و سنگینی وحی است که بر جسم آن حضرت تأثیر میگذارده است. در وحی غیر مستقیم، جبرئیل، واسطة در آوردن وحی بوده است که گاهی به صورت بشر مجسّم میشد و به حضور پیامبر(ص) میرسید؛ بنابراین، وحی غیر مستقیم، سنگینی و دشواری وحی مستقیم را نداشته است.
تذکر این نکته لازم است که پیامبر با تمام روح و روان خویش وحی را دریافت مینموده است و چشم و گوش ظاهر بین در این امر دخالتی نداشته است، اگر جز این بود، مردم دیگر نیز میتوانستند همة آنچه را پیامبر میبیند و میشنود، ببینند و بشنوند.