خانه » همه » مذهبی » «فرپندارهای آینده‌ی سوریه»

«فرپندارهای آینده‌ی سوریه»


«فرپندارهای آینده‌ی سوریه»

۱۳۹۳/۰۲/۲۰


۷۹ بازدید

«فرپندارهای آینده‌ی سوریه»

الف) کلیاتی برای آشنایی با سوریه

جمهوری عربی سوریه کشوری در جنوب غرب آسیا و بر سواحل شرقی دریای مدیترانه است. سوریه با ۱۸۵۱۸۰ کیلومتر مربع وسعت، هشتاد و هفتمین کشور جهان است که در جنوب غربی قاره آسیا، کنار دریای مدیترانه و در همسایگی کشورهای ترکیه در شمال، عراق در شرق و جنوب شرقی، اردن در جنوب، اسرائیل در جنوب غربی و لبنان در غرب واقع شده‌است.

«فرپندارهای آینده‌ی سوریه»

الف) کلیاتی برای آشنایی با سوریه

جمهوری عربی سوریه کشوری در جنوب غرب آسیا و بر سواحل شرقی دریای مدیترانه است. سوریه با ۱۸۵۱۸۰ کیلومتر مربع وسعت، هشتاد و هفتمین کشور جهان است که در جنوب غربی قاره آسیا، کنار دریای مدیترانه و در همسایگی کشورهای ترکیه در شمال، عراق در شرق و جنوب شرقی، اردن در جنوب، اسرائیل در جنوب غربی و لبنان در غرب واقع شده‌است.

آب و هوای آن در کناره‌ها و نواحی جنوب غربی معتدل و مرطوب (مدیترانه‌ای)و در سایر نقاط گرم و خشک است. بلندترین نقطه آن از دریا، جبل شیخ با ۲۸۱۴ متر ارتفاع است. از رودهای مهم آن می‌توان به فرات، خابور، عاصی، عفرین، قوین و دجله اشاره داشت که رود فرات، با ۶۹۶/۲ کیلومتر طولانی‌ترین آن‌ها و حدود نیمی از آن در ترکیه و عراق جاری‌است.

بندرهای مهم سوریه عبارت‌اند از لاذقیه، طرطوس و بانیاس که در کنار دریای مدیترانه واقع شده‌اند.

سوریه بین عرض ۳۲ و ۳۷ درجه شمالی و طول ۳۵ و ۴۲ درجه شرقی قرار دارد که این امر در طول تاریخ، جایگاهی استراتژیک به این کشور بخشیده‌است زیرا باعث قرار گرفتن آن در نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا گردیده و سوریه را در میان اروپای صنعتی و خاورمیانه نفت خیز قرار داده‌است.

این جغرافیا ی سوریه است که می تواند در متن زمان حاضر و با پروای صف بندی سیاسی موجود در دوران گذار بین المللی به عنوان “پل پیروزی” هر کدام از طرفین بر دیگری مطرح شود.

حدود ۷۴٪ جمعیت سوریه را مسلمانان سنی، ۱۳٪ علوی، شیعه دوازده‌امامی و اسماعیلی، ۱۰٪ مسیحی و ۳٪ دروزی تشکیل می‌دهند. اعراب حدود ۹۰٪ جمعیت سوریه شامل یک میلیون آوارهٔ عراقی و پانصد هزار فلسطینی و کردها ۹٪ جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند.

ارمنی‌ها، ترک‌ها، چرکس‌ها و یهودیان اقلیت‌های دیگر ساکن این کشورند. بیشتر افسران عالی‌رتبهٔ نظامی و امنیتی سوریه از هم‌کیشان خانوادهٔ اسد یعنی علویان هستند اما سنی‌ها در کمیتهٔ مرکزی حزب بعث، حزب حاکم و تنها حزب قانونی کشور اکثریت دارند.

این کشور از سال ۱۹۶۳ تحت قانون شرایط اضطراری اداره می‌شد که بسیاری آزادی‌های سیاسی و مدنی را به حالت تعلیق درآورده‌بود.[۵] در پی نا آرامی های اخیر بشار اسد با انجام اصلاحات سیاسی این قانون را لغو کرد.

– گذشته ی سوریه:

در گذشته های دور، نام سوریه به سرزمینهای واقع میان جزیره آناتولی (ترکیه) و سینا اطلاق می‌شد. زمانی در تصرف مصر بود و زمانی بخش غربی امپراتوری ایران را تشکیل می داد. در سده های دوازدهم تا هفتم پیش از میلاد مهد تمدن فنیقی ها بود و شهرهای فنیقی که سواحل آن احداث شده بود، از جمله مراکز دادوستد و دریانوردی این قوم به شمار می رفت و مرکز فعالیتهای اقتصادی آن زمان محسوب می گردید. فنیقی ها الفبا را اختراع کردند و کشتی های اقیانوس پیما ساختند و در صنعت سفالگری و کاشی سازی به مراحل عالی دست یافتند.

سوریه در سده چهارم قبل از میلاد به دست اسکندر مقدونی فتح گردید و پس از مرگ او به مرکز فرمانروائی سلوکیان مبدل شد. نواحی خاوری آن بعدها به تصرف اشکانیان (پارت ها) درآمد و با پیدایش امپراتوری روم به یکی از استانهای امپراتوری مزبور و صحنه نبرد میان دو ابر قدرت زمان یعنی ساسانیان و رومیان مبدل گردید.

بین سالهای 650 تا 750 میلادی دمشق به پایتخت خلفای اموی تبدیل شد و دین اسلام در آنجا رواج یافت و به یک سرزمین عرب زبان مبدل گردید. با برافتادن امویان و روی کار آمدن عباسیان، پایتخت از دمشق به بغداد منتقل شد و دمشق رفته رفته رونق خودرا از دست داد و سرزمین سوریه که در آن زمان شام نام داشت از اهمیت پیشین افتاد. با رو به ضعف نهادن عباسیان، شامات از جمله سوریه دارای حکومت محلی مستقل گردید و سلسله حمدانیان بر آن حکومت راندند.

در سال 1004 میلادی به تصرف خلفای فاطمی مصر درآمد و در اواخر سده یازدهم تحت سلطه سلجوقیان شام قرار گرفت که از 1095 تا1117 ادامه داشت. در جنگهای صلیبی (1096 تا1270)، اروپائیان استحکاماتی در آنجا تاسیس کردند و حدود 200 سال بعضی نواحی آن را در تصرف نگه داشتند.

ممالک مصر قلاع و استحکامات صلیبیون را ویران کردند و سوریه را سده سیزدهم ضمیمه مصر نمودند و تا 1516 بر آن حکومت کردند. در سده شانزدهم میلادی و در زمان حکومت سلطان سلیم اول، به تصرف عثمانی ها درآمد و صلیبیون به صورت یک جامعه مسیحی و تحت حکومت عثمانی قرار گرفتند.

با حمله ناپلئون به مصر، سوریه در 1799 به اشغال فرانسه درآمد ولی مجدداً در اختیار دولت عثمانی قرار گرفت. محمد علی پاشا، خدیو مصر در سال 1831 سوریه را تصرف کرد و با وضع مالیات های سنگین و بهره کشی نظامی، موجبات نارضائی و شورش ساکنان آن سرزمین اعم از مسلمانان و مسیحی را فراهم کرد و دول اروپائی به فرانسوی ها را به بهانه حمایت از مارونی به مداخله در امور آن سرزمین واداشت و فرانسوی ها در بیروت که آن زمان جزء شامات و سوریه بود نیرو پیاده کردند.

مشارکت امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و شکست و سقوط آن، ملیون و استقلال طلبان شام را به جنبش واداشت و در پی آن، فیصل اول به پادشاهی سوریه رسید. اما متفقین که در جنگ پیروز شده بودند به تصمیم ملیون اهمیتی ندادند و سوریه را تحت قیمومیت فرانسه قرار دادند. این عمل نارضایتی مردم و شورش هایی را علیه فرانسویان موجب گردید ولی موقتاً خاموش شد. در سال 1926 لبنان از سوریه جدا شد و در سال 1932 به سوریه خودمختاری داده شد.

جدا کردن اسکندرون از سوریه و واگذاری آن به ترکیه مجدداً آتش انقلاب و شورش را برافروخت تا جایی که با دولت دست نشانده آلمان نازی که پس از شکست فرانسه در اوایل جنگ دوم بر سوریه حکومت می کرد، اعلام وفاداری و همکاری کردند.

در 1941 متفقین سوریه را اشغال آلمان نازی درآوردند و استقلال ظاهری جمهوری سوریه را اعلام داشتند و شیخ تاج الدین حسینی به ریاست جمهوری سوریه انتخاب گردید. در 1943 شکری القوتلی به عنوان رئیس جمهور سوریه برگزیده شد.

در 17 آوریل 1946 نیروهای متفقین خاک این کشور را تخلیه کردند و سوریه به استقلال کامل رسید. سوریه در جنگ سال 1984 اعراب و اسرائیل در حمایت از فلسطینیان شرکت کرد. از 1949 تا سال 1970 کودتاهای متعددی یکی پس از دیگری در سوریه به وقوع پیوست. در فوریه 1958 سوریه و مصر جمهوری متحده عربی را تشکیل دادند و ریاست جمهوری را به عبدالنالصر محول نمودند.

در سپتامبر 1961 کودتای دیگری در سوریه به وقوع پیوست و نظامیان و ماموران مصری را از سوریه بیرون راندند و متعاقب آن افسران هوادار ناصرو اعضای حزب سوسیالیستی عربی بعث سوریه کودتا کردند و سرلنجام در نوامبر 1970 ژنرال حافظ اسد زمام امور سوریه را در دست گرفت و دست به اصللاحات اجتماعی و اقتصادی زد و رهبری حزب بعث را نیز عهده دار شد. در 1973 قانون اساسی جدیدی تدوین و به تصویب رسید.

سوریه در جنگهای 1967و1973 اعراب و اسرائیل به نحو جدی شرکت جست و ناحیه مشرف به مرز اسرائیل که به تپه های جولان معروف است، در سال 1967 به تصرف اسرائیل درآمد. در پی نزدیک شدن دولت مصر به آمریکا و اسرائیل، سوریه با قرارداد کمپ دیوید به مخالفت برخاست.

در 1976 نیروهای سوری به عنوان بخشی از نیروهای بازدارنده در لبنان وارد صحنه شدند تا از تجزیه کشور مزبور که مورد علاقه اسرائیل بود، جلوگیری کنند.

در 1982 سوریه دولت عراق را در دست داشتن در حوادث سوریه که منجر به زخمی شده هزاران نفر گردید، متهم کرد و مرزهای سوریه و عراق را بست و دولت عراق نیز متقابلاً لوله نفت کرکوک به بندر بانیاس سوریه را قطع کرد.

حافظ اسد رئیس جمهور سوریه در جنگ ایران وعراق، جانب ایران را گرفت و عراق را متجاوز شناخت. در اواسط سال 1983 روابط بین سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین تیره شد و سوریه به حمایت از مخالفان یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین پرداخت. در سال 1985 حافظ اسد برای هفت سال دیگر به ریاست جمهوری انتخاب گردید.

در اکتبر 1986 انگلستان سوریه را به دست داشتن در عملیات تروریستی علیه یک هواپیمای اسرائیلی در فرودگاه لندن متهم کرد و در 1987 کلیه کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا، روابط خود را با سوریه قطع کردند و در ژوئیه همان سال کشورهای مزبور غیر از انگلستان روابط خود را با سوریه از سر گرفتند.

در 1990 سوریه روابط خود را با مصر را که پس از امضای قرارداد کمپ دیوید قطع شد بود، مجدداً برقرار ساخت. در حمله عراق علیه کویت، سوریه بلافاصله علیه عراق برخاست و با اعزام نیرو به عربستان سعودی به صف متفقین جنگ علیه عراق پیوست و همین امر به بهبود روابط سیاسی میان آمریکا و سوریه کمک کرد.

در اوریل 1991 حافظ اسد و هاشمی رفسنجانی روسای جمهور سوریه و ایران در دمشق با یکدیگر دیدار کردند. در این دیدار سوریه پشتیبانی ایران را در امور منطقه به دست آورد و همزمان در کنفرانس صلح خاورمیانه که با حمایت آمریکا و روسیه در مادرید برگزار شد، شرکت جست و متن قطعنامه شماره 242 و 338 سازمان ملل متحد را مورد تایید و پذیرش قرار داد.

در مه 1991 سوریه و لبنان یک قرارداد همکاری منعقد نمودند و سوریه، برای اولین بار لبنان را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. در دسامبر 1991 حافظ اسد برای چهارمین بار به ریاست جمهوری رسید و دولت سوریه اعلام داشت که 2800 زندانی سیاسی عضواخوان المسلمین را مورد عفو قرار داده است. سوریه همچنین در 1992 به 4000 یهودی اجازه داد تا به اسرائیل مهاجرت کنند.

در ژوئیه 1994 دیار تاریخی روسای جمهور آمریکا (بیل کلینتون) و سوریه (حافظ اسد) در ژنو برگزارشد. در ژوئن 1995 مذاکرات رسمی میان سوریه و اسرائیل به دلیل مخالفت اسرائیل با تخلیه بلندیهای جولان به بن بست کشید. در 1996 حافظ اسد با سران کشورهای عرب دیار کرد تا خط مشی سیاسی واحدی در گفتگو و مقابله با اسرائیل انتخاب گردد.

در نوامبر 1997 سوریه بطور غیر منتظره روابط خود را با بغداد تحکیم بخشید و از برقراری روابط نزدیک و همکاری ترکیه با اسرائیل اظهار تاسف کرد و نگرانی خود را از احتمال تصرف نواحی نفت خیز عراق توسط ترکیه اعلام داشت. تهدیدی که از جهت همکاری های ترکیه و اسرائیل در زمینه ساختن هزار تانک برای ارتش ترکیه، متوجه کشورهای منطقه می شد، کشورهای سوریه و عراق و ایران را به مذاکرات امنیتی آوریل 1998 واداشت.

در مارس سال 2000 تمامی 37 عضو کابینه محمود الزعبی استعفا کردند و محمد مصطفی میرو کابینه جدید را تشکیل داد. در ژوئن همان سال حافظ اسد، رئیس جمهور سوریه، پس از 30 سال حکومت بلامنازع در گذشت و با تهمیداتی که پس از مرگ وی انجام رسید، بشار اسد فرزند او به ریاست حزب بعث، فرماندهی کل ارتش و ریاست جمهوری کشور دست یافت.

در سال 2001، روابط با عراق رو به توسعه گذاشت و نخست وزیر سوریه در راس گروهی از مقامات بلند پایه به بغداد سفر کرد و قراردادهای متعددی در امور اقتصادی، سیاسی و دفاعی به امضای طرفین رسید.

– مقدمه ای بر آینده نگاری بحران سوریه:

قیام سوریه، عنوانی است که به درگیری های خشونت آمیز داخلی در سوریه گفته شده است. در گیری هایی که اکنون به بحرانی بین المللی تبدیل شده است؛ در تاریخ 15 مارس 2011 آغاز شد. این بحران با تظاهرات عمومی به عنوان بخشی از آن چه بهار عرب خوانده شد، همراه شد و به زودی با سویه گیری کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای مخالف رژیم بشار اسد گستره و توسعه یافت و به یک شورش در سراسر کشورانجامید. در چنین گستره ای، معترضان خواستار پایان دادن به نزدیک به پنج دهه حکومت حزب بعث، هستند که در حال حاضر توسط رئیس جمهور بشار اسد رهبری می شود.

در بهار سال 2011، دولت سوریه با استقرار ستون هایی از ارتش سوریه در برابر مخالفان که به عنوان گروه های مسلح تروریستی خوانده می شوند، به سرکوب آن چه که قیام مردم سوریه بر ضد بشار اسد از سوی مخالفان فرامنطقه ای و منطقه ای بشار اسد گفته می شود، پرداختند. شهرهای متعددی چون حمص محاصره شدند. مخالفان بشار اسد به گفته شاهدان غربی، سربازانی را تشکیل می دهند که حاضر به آتش گشایی شتابزده ی ارتش سوریه برغیرنظامیان نبودند. بخشی از این مخالفان اعدام شدند و گروه دیگری از آن ها جمعیتی را تحت عنوان “ارتش آزاد سوریه”، تشکیل دادند. این گروه هم اکنون بخش نظامی ضد دولت سوریه را تشکیل می دهند. این گروه به نسبت سازماندهی بهتری دارند، با این حال، بخش غیر نظامی از اپوزیسیون مسلح فاقد رهبری سازمان یافته است. در ادبیات سیاسی موجود در سوریه ودر میان دولت های حامی سوریه چون چین، روسیه و ایران، این گروه ها با عنوان “گروه های مسلح تروریستی درسوریه “، شناخته می شوند.

با توجه به منابع مختلف، از جمله گزارش های سازمان ملل متحد ، از 16،505 تا 23،715 نفر در نا آرامی های سوریه کشته شده اند. این گزارش ها بیان گر آنند که در حدود نیمی از این کشته شدگان غیرنظامی بودند. هزاران نفر از سوریه ای های مقیم در استان های درگیر جنگ در سوریه، برای فرار از خشونت ها، به کشورهای همسایه چون اردن، لبنان و ترکیه پناهنده شده اند.

با این حال، دولت سوریه موفق شده است تعداد زیادی از مخالفان معارض را در گروه های تروریستی شناسایی و آن ها را دستگیر و زندانی نماید. مخالفان و حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای آن ها بر آنند که رژیم حاکم بر سوریه، شکنجه گسترده ی این گروه ها را در زندان های دولتی به انجام می رساند و فضاسازی های متفاوت خبری و تحلیلی در این ارتباط به چشم می خورد که در پی باز آفرینی رفتار سوریه در رسانه ها و افکار عمومی است. سازمان های بین المللی بر آنند که دولت سوریه را به هدف قراردادن غیر نظامیان و استفاده از آن ها به عنوان سپر انسانی متهم نمایند.

اتحادیه عرب، ایالات متحده، اتحادیه اروپا، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، و کشورهای دیگر استفاده از خشونت علیه آنچه آن ها تظاهرکنندگان ضد حکومت بشار اسد می خوانند؛ را محکوم کرده اند.

چین و روسیه به انتقاد در برابر تحریم ها یدولت سوریه پرداخته اند و در همین حال، به دولت سوریه توصیه کرده اند که روش های دولت سوریه در برخورد با مخالفان می تواند به تشدید مداخله خارجی در سوریه بیانجامد.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۷ فوریه ۲۰۱۲، با تصویب قطعنامه‌ای یازده ماه سرکوبی معترضان در سوریه را محکوم کرد. قطعنامه تصویب شده در مجمع عمومی از دولت بشار اسد می‌خواهد که ظرف ۱۵ روز طرح اتحادیه عرب را اجرایی کند.

اتحادیه عرب خواستار کناره گیری بشار اسد از ریاست جمهوری و انتقال قدرت به معاونش بود. ۱۳۷ کشور که به این قطعنامه رای مثبت دادند، خواستار پایان خشونت‌ها در سوریه شده‌اند. ۱۲ کشور از جمله ایران، روسیه، چین، کوبا، ونزوئلا و کره شمالی به این قطعنامه رای منفی دادند. اتحادیه عرب بیش از پاسخ دولت به بحران عضویت سوریه را به حالت تعلیق، درآورد.

در تاریخ ۲۳ مه ۲۰۱۱ میلادی، وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، بشار اسد و ۹ شخصیت ارشد حکومت سوریه را به فهرست افراد تحریمی این کشور افزودند. اتحادیه اروپا حدود دو هفته پیش از این، در مورد بلوکه‌کردن دارایی‌ها و ممنوعیت سفر ۱۳ مقام عالی‌رتبه سوری از جمله بشار اسد، که متهم به دست‌داشتن در کشتار و سرکوب معترضان سوری هستند، توافق کرده بودند.

در دسامبر 2011، کوشش هایی برای اعزام ناظران سازمان ملل متحد به سوریه آغاز شده بود.این کوشش ها بعدها به عنوان بخشی از پیشنهاد های در نظر گرفته برای حل مسالمت آمیز این بحران معرفی شده است. پس از این که اتحادیه عرب اعلام کرد که حضور بازرسان در سوریه بی‌فایده‌ است، در شورای امنیت پس از پنج روز رایزنی، سرانجام در ۴ فوریه ۲۰۱۲ و پس از گذشت یازده ماه از خیزش سوریه، دولت‌های چین و روسیه با قطعنامه‌ای که پایان حکومت بشار اسد را خواسته بود مخالفت و آن را وتو کردند (staff,2012).

تلاش بیش تر برای حل و فصل این بحران از طریق انتصاب کوفی عنان به عنوان فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد، ادامه پیدا کرد تا در قالب طرح شش ماده ای وی اعزام این نیروها به سوریه عملیاتی شود.

” بان کی مون”، دبیر کل سازمان ملل متحد، بارها اعلام کرده است که مناقشه سوریه می تواند به “جنگ داخلی همه جانبه” در سوریه و منطقه بیانجامد. نشست های ژنو، قاهره و پاریس؛ وپیش از آن نشست های دیگری چون نشست استانبول به همراه رایزنی های کوفی عنان تاکنون نتوانسته است این بحران را حل نماید.

در پس هرکدام از این نشست ها طرفداران منطقه ای و فرا منطقه ای مخالفان بشار اسد در سوریه در پی آن بوده اند که زمینه سازی های لازم برای محدود سازی سوریه را در جامعه بین المللی دنبال کنند، به گونه ای که بسیاری از تحلیل گران سوریه را آوردگاه اصلی شروع جنگ سرد جدیدی میان شرق و غرب، خوانده اند.

– آینده اندیشی بحران سوریه:

در آینده اندیشی و در دو ساحت آینده پژوهی و آینده نگاری در آن؛ که من در مجموع به آن ها “باریخ شناسی “، می گویم، آینده های محتمل، ممکن، و مطلوب؛ مورد پروا قرار می گیرد. جهان معاصر عرصه تحولات شگرف و پویایی شتابنده است تغییرات چنان غافل گیر کننده و برق آسا از راه می رسند که کوچک ترین کم توجهی به آن می تواند به بهای گزاف غافلگیری راهبردی در تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی تمام شود.

در این محیط سرشار از تغییر و بی ثباتی و آکنده از عدم قطعیت ها ، تنها رویکرد و سیاستی که احتمال کسب موفقیت های بیشتری دارد تلاش برای معماری آینده است اگرچه این تلاش همواره با خطرپذیری فراوان قرین بوده است اما به هر حال پذیرش این مخاطره به مراتب عاقلانه تر از نظاره گر بودن تحولات آینده است. (خزائی، 1386، 3)

نگاه کلان به جهان امروز و بازیگران اصلی آن، حاکی از وجود مؤسسات تأثیرگذار آینده پژوهی و آینده نگاری در مراکز قدرت و تصمیم گیری دولت های بزرگ و توسعه یافته جهان است چه بسا رویکرد آینده نگارانه آنان به مسائل جهان و برنامه ریزی برای آینده ریشه های تسلط آنان را بر جهان آینده بیش از پیش مستحکم تر می کند.

امروزه مأموریت و تلاش عمده برنامه ریزی در کشورهای توسعه یافته علاوه بر توجه جدی به چالش های کنونی و ارائه رهیافت های مقطعی، تفکر درخصوص چالش های آینده و نحوه مواجهه و قدرت یابی در آن عرصه هاست برنامه ریزی هم اکنون با ارتقاء نقش خود به دنبال تسخیر آینده با اندیشه ایفای نقش جدی و سهم خواهی از آن است (اسلاتر، 1386).

بشر در طول تاریخ همواره براساس کشش درونی، شیفته کشف آینده و رمزگشایی از آن بوده است این سوالات که «آینده چگونه قابل پیش بینی است؟»، «آیا آینده تداوم حال و گذشته خواهد بود؟»، «چه اتفاقاتی ممکن است در آینده اتفاق بیفتد؟» و… تا کنون چالش و درگیری عمده فکری برای برنامه ریزان و مدیران بوده و در این مدت، برنامه ریزان، رویکردهای مختلفی جهت برخورد با مسائل آینده به کار بسته اند که عمدتاً بر پایه تحلیل روندهای گذشته و ادامه آن در آینده بوده است.

اما در آغاز هزاره سوم جهت حصول جامع نگری در برنامه ریزی ها، علم آینده پژوهی، ادبیات پراکنده و غیرمنسجم درخصوص برنامه ریزی برای آینده را به علم مدون با اصول و مبانی متقن تبدیل کرده که وظیفه آن علاوه بر تحلیل روندهای گذشته، کشف، ابداع و ارزیابی آینده های ممکن، محتمل و مطلوب است (شوارتز، 1387).

فردا را می توان در امروز حس کرد و از دیروز باز شناخت. آینده ی مطلوب را می توان بر لبه ی آرزوها بنا نهاد و می توان بر تیغ واقعیت ها باز آفرید. بر همین اساس و بر مینای قرار گرفتن روی تیغ واقعیت ها برای بازخوانی آینده است که می گویم: سوریه را باید کلید فتح “نوهارتلند “×، از تونل عبوری “هارتلند نو”، دانست. ایالات متحده ی امریکا در مقام ابر قدرت بازمانده از سه جنگ جهانی، اول، دوم، و جنگ سرد جهانی، هم اکنون و بر اساس تجارب به دست آمده از سه جنگ جهانی قبلی به این نتیجه رسیده است که در گام نهم از دکترین های امنیتی خود پس از عبور از هشت دکترین امنیتی:

1) دکترین خداحافظی واشنگتن

2) دکترین مونروئه یا انزواطلبی

3) دکترین سرنوشت محتوم

4) دکترین درهای باز

5) دکترین ماوراء بحار

6) دکترین تحدید نفوذ

7) دکترین آزاد سازی

8) دکترین پیشدستی

با دکترین نهم امنیتی خود “گسترش دمکراسی ارشادی در خاورمیانه”، این منطقه را کاملا فتح و سپس بر مدار اولیت امنیتی خود تسلط بر گستره ی پر پهنای باند خاورمیانه “هارتلند نو”، و فلات ایران “نوهارتلند”؛ را برای پیروزی در “جنگ پنهان جهانی “، ضروری می داند.

“اولویت امنیتی” آمریکا در آینده ی زمان پروای چین دارد؛ اما، “اولیت امنیتی” آمریکا در این زمینه متوجه “نو هارتلند” است. این در حالی است که آمریکا باید برای دستیابی قابل اطمینان به این اولیت و اولویت امنیتی امریکا؛ از مرزهای امنیت آفرین کنش های پرتدبیر، برای کنترل هارتلند نو بگذرد:

1) باید “امنیت حداکثری را برای اسراییل” و “هویت سیاسی حداقلی را برای فلسطینیان”، فراهم سازد.

2) دمکراسی ارشادی را درخاورمیانه عربی مستقر سازد.

3) بحران های موجود در خاورمیانه را بر له خود مدیریت و هزینه های آن را بر کشورهای منطقه سرشکن کند.

4) مقاومت در لبنان را از طریق مشارکت آفرینی عمومی کنترل،و با وارد کردن حزب الله به ساحت سیاست سویه گیری جهادی – نظامی آن را به سمت گیری سیاسی – اسلامی در جغرافیای لبنان بکشاند. آن ها بر آنند که به تبع آن حزب الله را به محافظه کاری ملی سوق دهند.

5) آنکارا، قاهره، ریاض قطر را به هم متصل و دیواره ی آهنین اطراف نو هارتلند را تقویت کند.

6) دمشق را از دایره ی مقاومت خارج و با قطع نخاع مقاومت ، ایران را کاملا منزوی سازد.

7) با بزرگ نمایی قدرت ایران در چارچوب پارادایم جنگ های نامتعادل بر محوریت “پرونده هسته ای ایران”، اجماع منطقه ای را حول محور “ایران هراسی”، و بین المللی را در اطراف “اسلام هراسی”، فراهم سازد.

8) بر خلیج فارس در مقام “نقطه گره ای قدرت آینده در نظم آینده ی جهانی”، استیلای کامل پیدا کند.

9) استوانه ی بحران – افغانستان و پاکستان – را با رویکرد “مدیریت نا امنی “، از آن خود نماید و با سویه گیری مدیریت نا امنی در آن حضور آمریکا را در نزدیکی مرز های چین توجیه پذیر و تفسیر پذیر نماید.

10) دکترین جدید نظامی خود را در فضاسازی های مذکور به سمت و سوی کنترل و شکست قدرت چین در نیمه ی اول قرن بیستم میلادی متوجه سازد.

در این میان یکی از “گشتارها یا درزگاه ها Juncture” ی مهم که به مثابه “گشتاور Moment”، گذار از “کنترل هارتلند نو” به “تسلط بر نو هارتلند”، شکل و محتوا می پذیرد؛ دگرگونی کنترل شده و کم هزینه ی مادی و غیر مادی در سوریه است. این کار باید فرسایشی و فرو افکنانه باشد تا کاملا مقاومت را به دو نیم تبدیل کند.

آمریکای ها به نیکی دریافته اند که باید برای مدیریت آینده ی نظم جهانی، به برنامه ریزی روی آورد. برنامه ریزی گرایش و خواست انسان به آینده، حل مشکلات در آینده، آینده بینی و امید به آینده است (Faludi، 1974) در خصوص برنامه ریزی برای آینده دو پارادایم کلی اکتشافی و هنجاری وجود دارد که هر کدام از این پارادایم ها نگاه خاصی به مفهوم آینده و نحوه رسیدن به آن دارند. (Twiss، 1992)

– پارادایم اکتشافی[Normative Paradigm]: در این پارادایم آینده نتیجه علی و معلولی گذشته است و نوعی جبرگرایی پنهان در آن وجود دارد. نتیجه این نگاه به آینده، آینده ای است محتوم و ثابت که تاریخ مطابق با قوانین خود، حال را به آن آینده تبدیل خواهد کرد در این پارادایم انسان صرفا ناظر بیرونی است که تنها می تواند به اکتشاف آن آینده محتوم بپردازد این پارادایم مبتنی بر پیش بینی است و اکتشاف آینده تنها نتیجه منطقی آن است. مثلاً «جمعیت ایران در سال 1404 چقدر خواهد بود؟» یا «میزان صادرات غیرنفتی ایران در 20 سال آینده چقدر خواهد بود؟» که عمدتا مبتنی بر تحلیل روندهای گذشته و ادامه آنها در سال های آتی است. (ناظمی، 1385، ص 13-12) و (Twiss، 1992)

– پارادایم هنجاری[Exploratory paradigm]: در این پارادایم نیروی انسان در ساخت آینده در نظر گرفته می شود و انسان جایگاه بیرونی و مشاهده گر خود را تغییر داده و با مفهوم ساخت آینده روبروست در این پارادایم انسان با طیف وسیعی از آینده ها شامل آینده های ممکن، آینده های محتمل و آینده های باور کردنی روبروست که رسیدن به هر کدام از آنها بستگی به سطح و کیفیت خواسته انسان یعنی آینده مطلوب وی دارد در این پارادایم برخلاف پارادایم اکتشافی، جبرگرایی پنهان وجود ندارد بلکه انسان کاملا مختار است مسیر زندگی خود را خود انتخاب کند در این پارادایم انسان با سه سوال اساسی روبروست: «وقوع کدام آینده ها ممکن است»، «وقوع کدام آینده محتمل است» و «وقوع کدام آینده ها مطلوب است». (ناظمی، 85، 12) و (وحیدی مطلق، 1385)

تاریخچه ی کاربرد واژه ی سناریو به دهه ی 1940 میلادی باز می گردد. در آن دوره ، واژه ی سناریو یا فرپندار، در گفتمان سیاسی کاربرد فراوان داشت. اما هنوز به عنوان روشی نظام مند شناخته نمی شد. سناریو با این هدف آفریده می شوند که داستانی را به شیوه ای باورپذیر به تصویر کشند.

گفته می شود سناریو ها، تصویر هایی آز آینده های محتمل هستند. سناریو ها دارای سازگاری درونی هستند و بر پایه ی ارزیابی ما از تاثیر روندها و پیشران ها بر زمان حال و خلق آینده ساخته می شوند. فرپندارها بر آنند که آینده را از زوایای متفاوت روشن می سازند. فرپندارها گستره ی پرواداری را پهنا می بخشند و ژرفای نگرش را عمق می دهند. سناریو ها بر انند که در قالب داستان و روایت به بیان آیند و با داستان یا استعاره ی بیان شده دارای سازگاری منطقی داشته باشند. تلاش فرپندارنگاران باید بر آن باشند که از رخدادهای بیرون ازحقیقت و خرد سلیم به دور باشند و لی در همان حال خود را در بند یک نگرش به واقعیت یا حقیقت یا ایده پردازی محدود نسازند.

بر این اساس بر آن است که دو دسته از فرپندارها یا سناریوها را در ارتباط با آینده ی سوریه به شکل مجزا مورد توجه قرار دهد:

1) فرپندار های اکتشافی

2) فرپندار های هنجاری

– فرپندار های اکتشافی:

فرپندار گلمپ:

“من می دانم که نمی شه”، جمله ی معروفی است که از زبان یکی از نقش های معروف داستان گالیور و جزیره ی گنج به نام گلمپ بیان می شد. این جمله بر “ناامیدی مستمر و مداوم از نشدن و نرسیدن”، خبر می دهد. در این فرپندار، بر مبنای عدم توفیق مخالفان بشار اسد در سرنگونی دولت او استوار است. دلایل حاکم بر این معنا آن است که:

دولت دمشق از سوی مردم سوریه حمایت می شود.

اوضاع سوریه سیاه نمایی می شود بخش هایی از سوریه توسط تروریست ها مورد هجمه قرار گرفته است سوریه ی واقعی با سوریه ی رسانه ای شدهی شبکه های غربی متفاوت است.

بخش وسیعی از سوریه در آرامش است. عملیاتی هم که در مرکز و پیرامون دمشق صورت می پذیرد از سوی تروریست های وابسته به مخالفان منطقه ای بشار اسد و مخالفین فرامنطقه ای او صورت می پذیرد.

بشار بر اوضاع مسلط است. ارتش سوریه قدرتمندانه بر اوضاع حاکم است و از بشار حمایت می کند.

ساختار سیاسی در سوریه منسجم و قدرتمندانه بر ارتش حاکم و امکان واگرایی درونی در ارتش سوریه وجود ندارد.

تحریم ها و حملات تروریستی نه تنها بشار را ضعیف نکرده است، بلکه موجب شده است تا او قدرت خود را به نمایش بگذارد و در این فرصت مخالفان رژیم حاکم بر سوریه را نیز از بین ببرد.

کشورهای قدرتمندی چون روسیه و ایران از بشار اسد حمایت می کنند و به هیچ وجه به رفتن بشار از قدرت رضایت نمی دهند. آن ها حتا برای دفاع از بشار تا میدان نظامی درگیری سخت نظامی با قدرت های غربی مخالف بشار اسد وارد میدان کارزار جنگی می شوند.

از همین رو همواره در برابر کسانی که حتا بر اساس واقعیت های موجود، در ضمن قبول نقش پرگستره ی غربی ها و وابستگان منطقه ای آن ها، بشار را بر اساس عملکرد 15 ماهه ی بحران سوریه؛ فاقد توان لازم برای رهبری آینده ی سوریه می دانند، و اسد پسر را رفتنی می خوانند؛ می گویند که :” من می دانم نمیشه”.

فرپندار گوریل انگوری و بیگلی بیگلی در شهر گمشده:

نمایش گوریل انگوری (به انگلیسی: The Great Grape Ape Show) مجموعه کارتونی محصول هانا- باربرا بود که در سال‌های ۱۹۷۵ (میلادی) تا ۱۹۷۸ (میلادی) از شبکه ABC آمریکا پخش می‌شد. گوریل انگوری و بیگلی بیگلی در همواره در سفرهستند. شخصیت اصلی این کارتون یک گوریل ۴۰ فوتی است که عاشق انگور است. این شخصیت بعد از هر صحبتی که می‌کند کلمهٔ انگوری را دو بار تکرار می‌کند.(Grape Ape, Grape Ape)، او همراه یک سگ به نام بیگلی بیگلی (Beegle Beagle)، و روی سقف ماشین او به کشورهای مختلف جهان سفر می‌کند و در این سفر با ماجراهای مختلفی رو برو می‌شود.

در یکی ازسفرها به پروفسوری بر می خورند که با نقشه ای به دنبال شهر گم شده و گنج درون آن است. در این مسافرت آن ها با این پروفسور برخورد می کنند و می خواهند به او کمک کنند در همین حال و در هنگام کمک های گوریل انگوری و زمانی که پروفسور به فلشی روی یک تپه از وسط رودخانه اشاره می کند انگوری عطسه می زند و در نهایت فلش تغییر مسیر داده و آن ها هم به همان سوی تغییر یافته می روند و به یک پارک تفریحی می رسند که پروفسور سال ها آرزو داشته به آن جا برود.

در این فرپندار پارک تفریحی همان سوریه اسدی است که آمریکا خواهان آن است و شهر گم شده همان بشار اسد است که آمریکا خواهان برداشتن وی می باشد. گوریل انگوری هم ناتو و بیگلی بیگلی هم ترکیه می باشند با این وجود است که در این سناریو بشار اسد می ماند؛ ولی ماندنی از روی تفریح و به خاطر نبودن جایگزین مناسب و از همین رو که حاکمیت و حکومتش تضعیف شده است؛ دیگر نمی تواند نقش گذشته اش را در مقاومت به خوبی ایفا کند و امریکا نیز تا حد مورد قبولی به نتایج نسبی رسیده است. پارک تفریحی در این جا می تواند به سویه گیری امریکا با هدایت رژیم صهیونیستی به طرف حمله به ایران صورت عینی بیابد.

فرپندار غول آهنی:

در غول آهنی شخصیت اصلی داستان “هوگارت هوگز” جوان با روباتی که سفینه اش از فضا به زمین سقوط کرده آشنا می شود، روبات از نوع موجودات ماوراء فضایی بود که به صلح معتقد است.

در این میان یک مأمور دولتی آمریکا – در این جا بخوانید بشار اسد و حامیان او – علی رغم بی خطر بودن روبات سعی در نابودی آن دارند و دراین راه حتی از کشتن انسان های بیگناه ابایی ندارند در این فرپندار، مقامات امریکایی می توانند با القاء این عقیده که راه فراری از تسلیحات قدرتمند نیست، با به میدان آوردن ناتو، به هدف خود برسند.

در این سناریو به دلیل آن که آمریکا و هم پیمانانش سلاح قدرتمند تری دارا هستند، و به پیروی از آن، قدرت بیشتری دارند؛ بر آنند که به گسترش دمکراسی در سوریه و دفاع از مردم ناراضی بپردازند. این تصویری مثبت از آمریکا در این پروسه فراهم می سازد. این غول به دنبال صلح است ولی بسیار قدرتمندانه وارد صحنه می شود. همان گونه که می بینیم، این فرپندار علاوه بر در دید داشت قدرت برتر نظامی غرب در برابر سوریه و هم پیمانانش احتمال وقوع جنگ و خطرات ناشی از آن را برای مخاطب ملموس می کند و این که هر قدر این جنگ جهادی و در نهایت با شکست امریکا روبرو شود و برای هم پیمایان سوریه خوب باشد می تواند سایه ی شوم عقب ماندگی، تخریب زیربنا ها و عقب افتادگی چندین دهه ای را پیش روی سوریه بگذارد. سوریه در نهایت در یک بازی دو سر باخت قرار می گیرد اگر بشار هم کنار نرود و پس از جنگ هم بر سریر قدرت باقی باشد، وارث کشوری جنگ زده و دارای بحران های بسیار سخت درونی برای دوران بازسازی خواهد بود. آمریکا هم به عنوان غول صلح خواهی که مورد هدف دشمنانش است، قهرمان شکست خورده ای است که اگر چه جای پای خود را از دست نمی دهدع اما با باقی ماندن اسد در دمشق پیروز میدان محسوب نمی شود.

جنگ ترا:

در این انیمیشن موجودات فضایی بد و انسان ها خوب معرفی می شوند. موجودات فضایی علی رغم عدم آگاهی انسان ها می توانند موجب نابودی زمین شوند ولی این انسان ها هستند که به ظاهر زمین را حفظ می کنند. از انسان ها به عنوان موجودات صلح طلب و از موجودات فضایی جنگ طلب یاد می شود بدون توجه به آنکه انسان ها با راه انداختن جنگ هم صلح و هم زمین را نابود می سازند.

در این فرپندار نیروهای سوری حامی بشار اسد به مانند نیروهای انسانی مظلومی هستند که مورد هجمه ی نیروهای فرامنطقه ای فرادستی غربی به رهبری ایالات متحده ی امریکا قرار گرفته اند؛ در عین حال پیروزی آن ها – نیرو های فرادستی فرامنطقه ای – بر نیروهای انسانی – بشار اسد و حامیانش – نخواهد توانست به ادعای آن ها جهت حفظ صلح منجر شود. اصطکاک و در گیری میان این دو منطقه را با آشوب های دردناک و جانکاه نیز روبرو خواهد ساخت.

در جستجوی نمو:

در جستجوی نمو یا نیمو نام پویانمایی رایانه‌ای بلند برنده ی جایزه اسکار سال ۲۰۰۳ می‌باشد. تهیه کنندگی فیلم را استودیوهای پیکسار و دیزنی به عهده داشتند. داستان فیلم در مورد یک دلقک‌ ماهی به نام مارلین است که در مورد پسرش نیمو زیادی حساس است و او را در اقیانوس گم می‌کند و در پی ‌آن با کمک ماهی به نام دوری به جستجوی نیمو می‌پردازد. به تدریج و پس از یافتن نیمو او متوجه می‌شود که نباید آنقدر مته به خشخاش بگذارد و …

در این داستان کارتونی انسان های به ظاهر آرام تعدادی ماهی زینتی را برای کودکان شکار می کنند. به عقیده لیبرال های آمریکا، این انسان های آرام همان محافظه کاران هستند که در ظاهری آرام و مردمی به عموم حکومت می کنند و آن ها را در راستای اهداف خود حرکت می دهند.

در این فرپندار سوریه و هم پیمانانش انسان ها یی هستند که با ظاهری آرام و مردم پسند قدرت ویرانگر خود را در خاورمیانه گسترش می دهند؛ و ماهی های کوچک تزیین کننده ی خاورمیانه به دمکراسی – یعنی ایالات متحده و هم پیمانانش – را مورد هجمه قرار می دهند. امریکا و هم پیمانانش نیز دلقک ماهی مارلین هستند که به دنبال حمایت از فرزندان وابسته ی به خود در سوریه به میدان این تنش وارد شده اند. در این فرپندار مخالفان سوری با کمک آمریکایی ها موفق می شوند و آرام آرام قدرت بشار اسد را محدود می سازند. ولی آن چه مسلم است این است که این رهبران اقتدار گرای سوری و حامیانشان هستند که ماهی ها(مخالفان و هم پیمانانشان) را در ماهی تابه کنش های سرکوبگرانه و تروریستی خود سرخ می کنند.

فرپندار های هنجاری:

A. فرپندار فتح اندلس:

در سال 90 هجری مجاهدان اسلامی پس از فتح شمال افریقا و رسیدن به تنگه (جبل الطارق ) با کشتی هایی از آذوقه به جنوب اروپا رفتند و برای اولین بار گسترش اسلام را طی فتوحات جهادی به اروپا رساندند

در این فرپندار در مقام فرپندار مطلوب و مرجح جبهه ی موسوم به مقاومت در منطقه سوریه از این بحران سرافراز خارج می شود. روسیه، چین و ایران و عراق در کنار هم جبه ی متحد پیروزی را تشکیل می دهند که با حمایت از سوریه امکان ورود ناتو و نیروهای نظامی به سوریه را برای فروریزش دمشق مسدود می نمایند و در نهایت با استحکام جایگاع بشار اسد در حکومت سوریه، مخالفان وی سرکوب و اصلاحات مد نظر بشار با کمک مقاومت صورت می پذیرد. این خود مقدمه ای بر شکست نهایی آمریکا و هم پیمانانش در خاورمیانه و شکل دهی به نظم مطلوب آن ها در منطقه و نظام بین الملل است.

B. فرپندار جنگ تور:

جنگ تور در سال ۷۳۲ بود، در این جنگ که فرماندهی آن با شارل مارتل یا شارل چَکُش(زاده ۲۳ اوت۶۸۶-درگذشت ۲۲ اکتبر۷۴۱ (میلادی)) خوانسالار و دوک فرانک‌ها بود، مسلمان ها شکست را پذیرا شدند. او با شکست مسلمانانی که در ایبریا پیشروی نموده بودند، رهایی دهنده اروپا شناخته شده است. شکستی که او به مسلمانان داد مرزهای فرانک ها را در اروپای غربی از تاخت و تاز ایشان و گسترش اسلام آسوده ساخت. او که فرماندهی زیرک و خوش‌اندیشه بود، نماد یک قهرمان در دوران تاریک شمرده می‌شد.

در ۷۲۱ اودوی بزرگ دوک آکیتان جلوی پیشروی عرب های مسلمان را که از کوردوبا به مرزهای فرانک ها دست یازیده بودند گرفت و قهرمان جنگ تولوز شد. عبدالرحمان غافقی امیر تازه کوردوبا سپاه بزرگی را از عرب و سواران بربر سازماندهی نمود. در ۷۳۲ اودوی بزرگ در جنگ رود گارون شکست سختی از عرب ها خورد و کشته‌های بسیاری داد. عرب ها بوردو را گرفتند و ان را تاراج نمودند. اودو به پیش شارل مارتل گریخت و از او یاری خواست. شارل پذیرفت که به او یاری رساند.

از آنجا که در جنگ تور شارل دشمن را کوبید، به او لقب چَکُش دادند. تاریخ نگاران بر این باورند که اگر شارل در جنگ تور شکست می‌خورد اسلام سراسر سرزمین گل را در برمی‌گرفت و شاید اروپای غربی را درمی‌نوردید. بنابر این وی را رهایی بخش مسیحیت در برابر اسلام دانسته‌اند.

جنگ در جایی میان پواتیه و تور انجام گرفت، از اینروی گاه این نبرد را جنگ پواتیه نیز می‌نامند. شمار سپاه فرانکها در برگیرنده پیاده‌نظام از پانزده هزار تا هفتادوپنج هزار دانسته‌اند. او همچنین برای توانبخشی بیشتر به پیادگان دسته‌ای سواره نیز به خدمت گرفته بود. خود اودی بزرگ نیز یکی از بالهای سپاه شارل را رهبری می‌کرد.

فرانکها در دشتهای بلند جنگلی به پدافند پرداختن و چشم به راه آفند عربها نشستند، بالا رفتن از تپه‌های پوشیده از درخت سواران سنگین‌زین‌افزار عرب را خسته می‌کرد و درختها نیز به پدافند فرانکها یاری می‌رساند. نکته دیگر آغاز سرمای پاییزی بود، با اینکه فرانکها مانند عربها دارای چادر نبودند ولی دارای پوششی از پوست گرگ و خرس بودند برای آن آب و هوا بهتر از پوشش عربها بود. هفت روز پس از صف‌ارایی دو سپاه در برابر یکدیگر، عربها تازش را اغاز کردند.

مسلمانان شکست خوردند و عبدالرحمان الغافقی در میدان نبرد کشته شد. پیروزی پیادگان بر سواره سنگین‌اسلحه عرب در آن زمان ناشدنی می‌نمود ولی فرانک ها به این پیروزی دست یافتند. نقش شارل مارتل به عنوان کسی که اعتماد به نفس موردنیاز را برای نبرد با دشمن شکست‌ناپذیر به فرانک ها داد، انکارناپذیر است. یک نوشته عربی در وصف چگونگی سپاه فرانکها می‌گوید:

در میدان نبرد مردان شمالی چون دریایی جنبش‌ناپذیر بودند، استوار و به هم پیوسته ایستاده بودند مانند سنگری از یخ؛ و با وزش شمشیرهایشان عرب ها را پاره‌پاره می‌کردند.گرداگرد فرمانده شان چنبره زده، مردمان اوستریایی پیشاپیش بردوش گرفته بودنش. دستهای فرسوده‌ناشدنیشان شمشیرها را در سینه دشمن فرومی‌برد.

در گرماگرم نبرد مسلمانان کوشیدند صف فرانک ها را پاره کنند و شارل مارتل را بکشند ولی فرانک های گرد شارل فشرده تر از آنی بودند که بتوان چنین کرد. با بالا گرفتن نبرد ترس شکسن در دل عرب ها افتاد و چون در چادرهای خود کالاهای تاراج‌شده را نگاه داشته بودند به سوی چادرها راه افتادند تا بگریزند.

عبدالرحمان که پراکنده شدن سپاه اسلام را دید کوشید آن ها را بازگرداند ولی فرانک ها گرداگردش را گرفتند و او را کشتند. پس از این سپاه شارل دست از جنگ کشید و تا بامداد فردا به آسودن پرداخت. روز پس از آن تنها چند چادر از عرب ها به جا مانده بود، مسلمانان هر آنچه از کالاهای تاراجی را که توانسته بودند برداشته و به ایبری پس‌نشسته بودند. این گونه می‌نماید که مسلمانانی که از گروه های نژادی گوناگونی بودند برای برگزیدن رهبری برای پی‌گیری جنگ با فرانک ها همداستان نبوده‌اند.

کشتن عبدالرحمان و پراکنده ساختن اردوی مسلمانان را نقشه‌های شارل مارتل می‌دانند چه که سپاه او با امکانات محدود نباید می‌توانست بر عربها پیروز شود. تاریخنویسان از این دید پیروزی وی را همانند با پیروزی پارتها بر رومیان می‌دانند.

در این سناریو امریکا در نقش شارل مارتل ظاهر می شود و با در دید داشت خطر ناشی از گسترش اسلام گرایی انقلابی در هیبت مقاومت اسلامی و خطر آن برای غرب پس از جنگ های 33ر.زه و 22 روزه میان عناصر مقاومت در لبنان و فلسطین بر آن می شود که جلوی پیشروی مسلمانان انقلابی را بگیرد. اسراییل نقش اودوی بزرگ را دارد و هم اوست که از امریکا یا همان شارل مارتل می خواهد که به کمکش بشتابد.

از این روی است که امریکا سپاهی را در ترکیه فراهم می آورد و با قدرت پس از گذار از دوران گوناگون برخورد میان جبهه ی مقاومت و اسراییل با حمایت غرب خود بر ضد مقاومت به میدان می آید. در این مبارزه اگر چه هجمه ی مقاومت هزینه های بالایی را فراهم می سازد و لی پیروزی نهایی غرب بر سوریه ی بشار اسد زمینه پرور کنترل کامل مقاومت در خاورمیانه می شود.

– فرپندار یوتوپیا:

توماس مور فیلسوف مشهور انگلیسی و مشاور هنری هشتم بود . اوتوپپیا یا یوتوپیای او به سان مدینه ی فاضله ی افلاطون از جایگاه بالایی برخوردار است. او در مأموریتی در فلاندر به نگارش شرحی از یک کشور فرضی به نام “آبراسکا”، به فرماندهی “یوتوپوس”، است که به جزیره ای مصنوعی به بهترین وجه اداره می شود و دریانوردی به نام “هیتلودی” به نگارش گزارشی از این شهر می پردازد.

فرپندار پسندیده و برتر مردم سوریه به کشوری آزاد و دمکراتیک در آینده ی زمان ارجاع می دهد که در آن نه از خشونت داخلی اثری باشد و نه از تروریسم وارداتی در رنج قرار گیرد. سوریه ی آینده در این گستره کشوری موثر در معادلات منطقه ای و مستقل از قدرت های منطقه ای و بین المللی است. این گذار موجب خواهد شد که سوریه ی تحت نفوذ قدرت های منطقه ای و تحت فشار قدرت های مخالف فرا منطقه ای، خواهد توانست مقدمات لازم برای پیشرفت را فراهم سازد.

-پل پیروزی:

فرپندار پل پیروزی ناظر بر تصویر مطلوب جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی منطقه ای و قدرت اصلی هدایت کننده ی مقاومت در برابر کشورهای فرادستی فرامنطقه ای برای دستیابی به پیروزی بر این کشورها و در بلندای آن ها بر ایالات متحده ی آمریکا است. در این فرپندار بشار اسد پیروز اصلی میدان منازعه ی موجود در سوریه است.

روسیه و چین که در کنار ایران از دولت حاکم بر سوریه به رهبری اسد حمایت می کردند، در پس از کنفرانس ژنو آرام آرام واگرایی خود را به صورت مبهم از بشار اسد به نمایش گذاشتند. این در حالی است که مواضع ایران همچنان بر اهمیت نقش بشار اسد برای آینده ی سوریه و مقاومت استقرار دارد. در این فرپندار بشار اسد است که با قدرت در سوریه باقی خواهد ماند و شکست غرب در برکناری بشار اسد از قدرت، به واقع پلی برای دستیابی به پیروزی مقاومت خواهد بود.

– فرپندار کیش و مات:

این فرپندار مطلوب ایالات متحده ی امریکا است در این سناریو، سوریه آوردگاهی برای کیش کردن ایران در خاورمیانه و برداشتن بشار اسد از قدرت؛ مات کردن نظام جمهوری اسلامی ایران در چارچوب گفتمان ضد آمریکایی است. اگر آمریکا موفق شود که بشار اسد را در چارچوب های جدید رفتاری در خاورمیانه محدود و وضعیت ناشی از پیروزی حزب الله لبنان و حماس در جنگ های 33 و 22 روزه به جنبه ی فعالانه در محدود سازی قدرت سوریه در مقاومت تبدیل کند؛ خواهد توانست ایران را دروضعیت کیش قرار دهد و تا حدود زیادی نقش ایران را در منطقه محدود سازی می نماید. این در حالی است که با برکناری بشار اسد در سوریه این کیش به مات کردن ایران در وضعیت منطقه ای و کنترل بیشتر حزب الله و حماس و به پیروی از آن زمینه ساز فشار های بیشتر بر ایران خواهد بود.

– فرپندار جنگ سرد سوم:

این اصطلاح را روزنامه نگار آمریکایی، اچ. بی. سواپ”H.B. Swap”، ساخت و والترلیپمن”Walter Lippman”، آن را برای توصیف وضعیت «نه جنگ و نه صلح»،میان بلوک های شرق کمونیست و غرب کاپیتالیست، رایج کرد (ایوانز و نونام :1381، ص 118). از دل دوجنگ جهانی اول و دوم؛ دو قطب قدرت برخاستند و در مقام دو ابر قدرت شرق “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” و ابرقدرت غرب “ایالت متحده ی امریکا”، در برابر هم قرار گرفتند.

بحران تحریم برلین در 1948- 49، پیروزی ارتش مائوتسه تونگ بر حکومت ناسیونالیستی تحت حمایت آمریکا در 1949 در چین، جنگ کره در 1950، اشغال نظامی مجارستان توسط شوروی در 1956، فشار شوروی بر برلین از 1958 که با بحران 1961 دیوار برلین به اوج رسید؛ و بحران موشکی کوبا به مشخصه های عمده ی جنگ سرد بعد از 1947 تبدیل شدند.

بعد از گذار از دورانی که “دوران تنش زدایی” بین شرق و غرب نامیده شد، در سال های دهه 1980، دوره ی کوتاه اما شدیدی از ظهور مجدد جنگ سرد پدیدار شد که گاه جنگ سرد جدید یا دوم نیز خوانده می شود. این دوران با روی کار آمدن ریگان در آمریکا، تاچر در انگلیس و گورباچف در شوروی همراه شد. در این جنگ آمریکا پیروز شد و شوروی در آغاز دهه ی 1990 میلادی فروپاشید (مک لین. ایان،1381: ص141).

در فرپندار حاضر سوریه آوردگاه جدیدی بر آغاز یک جنگ سرد دیگر میان بلوک شرق – روسیه، چین و ایران – با بلوک غرب به رهبری آمریکا می باشد که نظم آینده ی جهانی را مورد تأثیر قرار خواهد داد. نشست ژنو و در برابر آن نشست پاریس و اعلام نظر هیلاری کلینتون در مورد این که روسیه و چین فکر می‌کنند در ازای حمایت‌هایشان از رژیم بشار اسد، هزینه‌ای پرداخت نمی‌کنند.

در خطاب به اعضای شرکت کننده در این کنفرانس گفت: به صراحت به شما اعلام می‌کنم، این کافی نیست که فقط به نشست دوستان سوریه بیایید باید به پکن و مسکو و همچنین دولت دمشق فشار آورید.

آینده ی سوریه در این فرپندار در گستره ی پرپهنای اصطکاک دایمی میان این دو بلوک با یکدیگر رقم می خورد؛ و به واقع این جغرافیای سوریه است که زمینه های یک درگیری سرد را تا مرز یک جنگ گرم سوم جهانی نیز می تواند باز تعریف، و به پیش براند.

فهرست منابع:

1. خزائی، سعید و همایون جاذبی زاده، 1387، هنر آینده نگاری، مجله الکترونیکی کشف آینده، شماره سوم

www.futuresdiscovery.com

2. خزائی، سعید، و عبدالرحیم پدرام، 1387، راهنمای گام به گام آینده پژوهی راهبردی، انتشارات کشف آینده

3. اسلاتر، ریچارد، 1386، دانش واژه آینده پژوهی، ترجمه کرامت زاده، عبدالحمید؛ محمدرضا فرزاد و امیر ناظمی، مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی

4. شوارتز، پیتر، 1387، هنر دورنگری، ترجمه عزیز علیزاده، انتشارات مرکز آینده پژوهی علوم فناوری دفاعی، تهران

5. ناظمی، امیر، 1386، آینده‌نگاری منطقه‌ای به مثابه آمایش سرزمین، اندیشکده آتی‌نگار، 1386 www.atinegaar.com

6. وحیدی مطلق، وحید، 1385، پس‌نگری از آینده به امروز، اندیشگاه آتی نگار www.atinegar.com

7. Faludi, Andres, 1974, “the idea of planning” second edition, pergaman press

8. Twiss , B.c , 1992 , ” forcasting for Technologist and engineers , a practical guide for better dicitions ” , peter peregrinus , London . united kingdom

9. Staff writer (1 April 2012). “Syria opposition: Don’t prolong catastrophe”. Al Jazeera English. http://www.aljazeera.com/news/asia-

10. CIA – The World Factbook – Syria

دکتر مهدی مطهرنیا؛-

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد