۱۳۹۵/۰۳/۲۷
–
۸۴۱ بازدید
تشکلهای دانشجویی به دلیل برخورداری از نیروی جوانی، پویایی و نشاط و روحیه آرمان گرایی همواره از تشکلهای تأثیر گذار در تحولات کشور در برهههای مختلف بوده است که نمیتوان نقش و جایگاه آن را نادیده گرفت. در این فصل ابتدا به پیشینه تشکلهای دانشجویی اشاره می کنیم و سپس مهمترین تشکلهای دانشجویی را برمی شماریم و در پایان به بایستههای تشکلهای دانشجویی از منظر مقام معظم رهبری اشاره میکنیم.
پیشینه تشکلهای دانشجویی
شکل گیری تشکلهای دانشجویی به چه زمانی برمی گردد؟
جنبش دانشجویی در ایران پیش از انقلاب را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
پیشینه تشکلهای دانشجویی
شکل گیری تشکلهای دانشجویی به چه زمانی برمی گردد؟
جنبش دانشجویی در ایران پیش از انقلاب را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
1. از زمان تأسیس دانشگاه تهران تا پایان سلطنت رضاشاه در شهریور 1320.
2. از شهریور 1320 تا 16 آذر 1332.
3. از 16 آذر 1332 تا سال 1341.
4. از 1341ش تا پیروزی انقلاب اسلامی.
در دوره اول به دلیل تازه تأسیس بودن دانشگاه تهران و تعداد کم دانشجویان، امکان شکلگیری حرکت های دانشجویی به صورت گسترده وجود نداشت؛ ضمن آن که در زمان حکومت رضاشاه اجازه فعالیت به احزاب و گروه های سیاسی مستقل از دولت داده نمیشد. در آن زمان فعالترین گروه های سیاسی، کمونیست ها بودند و به تدریج شماری از دانشجویان جذب این تفکر شدند. مهمترین گروهی که در دوره اول شکل گرفت، گروه تقی ارانی با گرایش های کمونیستی بود. هدف آنان مبارزه انقلابی با دیکتاتوری رضاشاه بود که پس از دستگیری آنان در 1316 به گروه 53نفر مشهور شدند. با از بین رفتن این گروه، جنبش دانشجویی در داخل ایران تا سقوط سلطنت رضاشاه، متوقف ماند.
دوره دوم جنبش دانشجویی پس از برکناری رضاشاه از سلطنت آغاز شد. به دنبال خروج رضا شاه از ایران و در فضای باز سیاسی دهه 20 گفتمان چپ تبدیل به گفتمان غالب جامعه روشنفکری ایران و جامعه دانشجویی گردید.
در این زمان سه گرایش در میان دانشجویان وجود داشت: گرایش چپ که از سال 1320ش به رهبری حزب توده ایران فعالیت میکرد و شعار آنان مبارزه با دیکتاتوری، استعمار غرب و فقر بود. حزب توده با این شعارها بدون مطرح کردن وابستگی خود به کشور شوروی، در میان دانشجویان طرفداران بسیاری پیدا کرد، به شکلی که در دهه 1320 بیشتر دانشجویان دانشگاه تهران عضو حزب توه ایران بودند. اما با مشخص شدن وابستگی حزب توده به شوروی و مخالفت آنان با دولت دکتر محمد مصدق، عدهای از دانشجویان از حزب توده کناره گرفتند. فعالیت آنان بیشتر جنبه صنفی داشت که از آن جمله میتوان به مخالفت با دریافت شهریه از دانشجویان و اعتراض به افزایش خدمت سربازی دانشجویان اشاره کرد.
با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق و حمایت آیت الله کاشانی به تدریج احزاب و گروه هایی با گرایش های ملی، طرفدارانی در میان دانشجویان پیدا کردند. این گروه از دانشجویان در حمایت از دولت دکتر مصدق به مقابله با اقدامات طرفداران حزب توده پرداختند. آنان در مقابله با «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» که در اختیار اعضای حزب توده قرار داشت «سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران» را تشکیل دادند که مهمترین فعالیت آنان شرکت در تظاهرات 30 تیر 1331 و برکناری قوامالسلطنه و بازگشت دکتر مصدق به نخستوزیری بود.
اما گرایش های اسلامی نیز در میان دانشجویان طرفدارانی داشت. عدهای از دانشجویان در واکنش به گسترش تفکرات گروه های چپ و کمونیست که با فرهنگ سنتی اسلامی مردم مخالفت داشت، انجمن های اسلامی دانشجویان را به سال1322ش در دانشگاه تهران تشکیل دادند. در ابتدا فعالیت انجمن های اسلامی براساس تبلیغات مذهبی بود که در مناسبت های مختلف از سخنرانانی چون آیتالله سیدمحمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی و حجتالاسلام محمدتقی فلسفی دعوت میکردند. پس از کودتای 28 مرداد 1332 دانشجویان مذهبی وارد فعالیت های سیاسی شدند و نقش مؤثری در گسترش جنبش دانشجویی ایفا کردند. به ویژه پس از تأسیس حسینیه ارشاد و شرکت در سخنرانی های دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری، با تفکر انقلابی اسلام بیشتر آشنا شدند.
پس از کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد علیه دولت مصدق، فعالیت احزاب و گروه های سیاسی به شدت سرکوب شد. در این زمان، تنها جنبش دانشجویی به فعالیت خود ادامه داد، که فعالیت آنان نیز در قالب برگزاری تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیلی کلاس های درس بود. اولین تظاهرات گسترده دانشجویی در 16 مهر 1332 به ابتکار نهضت مقاومت ملی و در اعتراض به بازداشت دکتر مصدق شکل گرفت که بیش از دو هزار نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در آن شرکت داشتند و با دخالت نیروهای نظامی به زد و خورد و مجروح شدن عدهای از دانشجویان انجامید. در 14 آذر نیز تظاهراتی علیه برقراری مجدد روابط ایران و انگلیس در داخل دانشگاه انجام شد، که فردای آن روز دانشجویان دامنه تظاهرات را به خارج از دانشگاه کشیدند و پس از درگیری با نیروهای پلیس، عدهای از دانشجویان مجروح و جمعی نیز بازداشت شدند. اما مهمترین برخورد در روز 16 آذر 1332 اتفاق افتاد. به مناسبت برقراری مجدد روابط سیاسی بین ایران و انگلیس دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان اعتراض، با تعطیلی کلاس های درس در دانشکده فنی تجمع کردند. دولت فضلالله زاهدی که پس از کودتای 28 مرداد روی کار آمده بود، برای زهرچشم گرفتن از دانشجویان، عدهای از نیروهای کماندو ارتش را به دانشگاه تهران گسیل کرد و زمانی که دانشجویان قصد خروج از دانشکده فنی را داشتند، آنان را به گلوله بست که در نتیجه این تهاجم سه نفر از دانشجویان دانشکده فنی به شهادت رسیده شصت نفر مجروح و بازداشت شدند. خبر این واقعه به سرعت در سراسر جهان منتشر شد و بسیاری از دانشگاه های جهان این حرکت رژیم را محکوم کردند. پس از آن همه ساله دانشجویان در روز 16 آذر ضمن انجام تظاهرات، مراسمی برای بزرگداشت شهدای دانشجو برگزار میکردند. با گذشت زمان روز 16آذر به عنوان روز دانشجو شناخته شد.
جنبش دانشجویی پس از واقعه 16 آذر منسجمتر شد و موجب وحشت حکومت شاه از فعالیت سیاسی دانشجویان گردید، زیرا پس از آن دانشجویان نسبت به هر اقدام غیرمردمی یا ضد ملی حکومت واکنش نشان دادند. از آن جمله میتوان به تظاهرات 29 مهر 1333 در اعتراض به قرار داد کنسرسیوم نفتی، اعتراض به تغییر قانون استقلال دانشگاه در 17 دی 1333، تظاهرات در اعتراض به حمله اسرائیل به کشورهای مسلمان در سال های 1335ش و 1336ش، تظاهرات در اعتراض به تقلب در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در بهمن 1339 و چندین تظاهرات پراکنده دیگری که تمامی آنها منجر به درگیری با نیروهای انتظامی و مجروح و بازداشت شدن عدهای از دانشجویان میشد. اما شدیدترین برخورد در روز اول بهمن 1340 اتفاق افتاد. زمانی که دانشجویان در اعتراض به اخراج پانزده دانشآموز و قطع کمکهزینه دانشجویان دانش سرای عالی، تظاهراتی برپا کردند. عدهای از نیروهای کماندو ارتش به دانشگاه تهران حملهور شدند که بر اثر آن، یک نفر کشته و ده ها دانشجو مجروح شدند. مشابه چنین تهاجمی در بهمن سال بعد نیز تکرار شد. حملات خشونتآمیز حکومت علیه دانشگاه تهران نه تنها از فعالیت سیاسی دانشجویان نکاست که موجب گسترش جنبش دانشجویی در سراسر ایران و خارج از کشور نیز شد. مجامع دانشجویی در اروپا و امریکا و دانشجویان شهرهای شیراز، تبریز و مشهد ضمن همدردی با دانشجویان دانشگاه تهران اقدامات مشابهی علیه حکومت شاه صورت دادند.
با آغاز مبارزات امام خمینی در 1341 بخشی از دانشجویان با گرایش به این نهضت، جنبههای مذهبی جنبش دانشجویی را تقویت کردند. دانشجویان چند بار به دیدار امام رفتند و در واقعه 15 خرداد 1342 به پشتیبانی از امام خمینی شرکت کردند. اما پس از تبعید امام در اعتراض به تصویب قانون کاپیتولاسیون، ارتباط مستقیم دانشجویان با ایشان قطع شد و دانشجویان از طریق ارسال و دریافت پیام و اعزام نماینده، ارتباط خود را با امام خمینی حفظ میکردند.
امام خمینی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی 128 پیام برای دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر کرد. همین ارتباط گرایش جنبش دانشجویی را به امام خمینی بیش از پیش افزایش داد. ارتباط و همکاری با نهضت امام خمینی سبب نزدیکی دانشجویان به مردم شد.
در طول دو دهه 1340 و 1350 جنبش دانشجویی از حالت صنفی خارج گردید و به بیرون از دانشگاه گسترش یافت و دانشجویان همگام با مردم و به مناسبت های مختلف، دست به تظاهرات گسترده علیه رژیم شاه میزدند. یکی از بزرگترین حرکت های سیاسی دانشجویان مسلمان در سال 1357 در تبریز به وقوع پیوست. دانشجویان دانشگاه تبریز که هم گام با دانشجویان دانشگاه های تهران در مبارزه علیه حکومت پهلوی فعال بودند، در روز 18 اردیبهشت ضمن برگزاری مراسم بزرگداشت چهلم شهدای یزد، تظاهراتی در محوطه دانشگاه به راه انداختند که به درگیری شدید دانشجویان با نیروهای گارد و پلیس انجامید و بر اثر تیراندازی پلیس، عدهای از دانشجویان مجروح و سه تن از آنان به شهادت رسیدند. این واقعه تأثیر بسزایی در گسترش انقلاب به ویژه در شهر تبریز داشت و موجب نزدیکی بیشتر دانشجویان با مردم شد.
در نیمه دوم سال 1357 به دلیل تعطیلی دانشگاه ها، جنبش دانشجویی فعالیت منسجمی نداشت و دانشجویان با بازگشت به شهرهای خود در کنار سایر اقشار جامعه علیه حکومت پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22بهمن به فعالیت پرداختند.
با انقلاب اسلامی و دگرگونی در حوزههای مختلف، جنبش دانشجویی نیز دچار تحولات اساسی گردید. دانشجویان فدایی خلق و مجاهدین خلق رو در روی مردم و آرمانهای انقلاب و ارزشهای اصیل اسلامی صف آرایی کردند و به دلیل ماهیت وابستهای که به بیگانه داشتند به روی مردم اسلحه کشیدند که موج انقلابی مردم آنها را از صحنه کنار زد. اما جنبش اصیل دانشجویی که پیکره اصلی آن را دانشجویان انقلابی تشکیل میدادند با تحلیل درست از زمینهها و پیدایش جنبش دانشجویی با انقلاب همراه گردیدند. دفاع از انقلاب و نظام، پاسداری از دستاوردهای انقلاب، مبارزه با امپریالیست شرق و غرب به مثابه گفتمان مسلط دانشجویی در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی بودکه با سازماندهی دانشجویان انقلابی که در قالب انجمنهای اسلامی فعالیت مینمودند اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان شکل گرفت.
طی دهه شصت شاهد فعالیت گسترده این جنبش هستیم اما در دهه هفتاد این جنبش سالهای بی تحرکی و حتی سیاست گریزی را پشت سر گذاشت.
در دهه هشتاد شاهد چرخش زیادی در مواضع بخشی از جنبش دانشجویی هستیم به گونهای که شعار جنبش دانشجویی از عدالت خواهی به آزادی خواهی تغییر نمود و اسلام گرایی ناب جای خود را به رگههایی از سکولاریسم و پلورالیسم دینی دارد و استکبار ستیزی به تسامح و تساهل و حتی مذاکره با آمریکا داد. در چنین فضایی گفتمان جنبش دانشجویی متأثر از گفتمان جناح حاکم کشور، گفتمان آزادی، جامعه مدنی، توسعه سیاسی، قانون گرایی و… است.
بخشی از بدنه جنبش دانشجویی در همین دوران به صورت فعالانه به نقد انحرافات جریان سیاسی اصلاحات از اصول و ارزش های انقلاب می پرداختند و در میدان منازعات سیاسی آن دوره بخشی جدی از بدنه دانشجویان انقلابی را سازماندهی می کردند. بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی و سایر مجامع حزب اللهی دانشجویان در حال طرح گفتمان خاص خود از انقلاب بودند.
در همین دوران، بخشی از بدنه جنبش دانشجویی همراه با اصلاحات در مقابل طیف افراطی آن ایستادند و از همراهی با اپوزیسیون ضد نظام سرباز زدند. این امر منجر به شکل گیری دفتر تحکیم طیف شیراز در مقابل طیف تندروی همراه با اپوزیسیون در دانشگاه علامه شد. در کنار این ها دفاتر انجمن اسلامی مستقل دانشجویان نیز در ابراز برائت از انحرافات صورت یافته در بخشی از بدنه جنبش دانشجویی و انجمن های اسلامی شکل گرفت.
با شکل گیری گفتمان اصول گرایی، طیف افراطی چپ در جنبش دانشجویی به حاشیه رانده شد و گفتمان اصول گرایی و عدالت خواهی بر جنبش دانشجویی حاکم شد.
نکته قابل توجه در مورد جنبش دانشجویی این که ویژگیهایی همچون عدالت خواهی و آرمان طلبی و جوانی و نشاط همواره از ظرفیتهای این جنبش بوده است. ازاین رو این جنبش برای اینکه در این مسیر حرکت کند و به عنوان عنصری پویا در نظام اسلامی نقش آفرین باشد باید ضمن توجه به این اهداف و آرمانها از هرگونه افراط خود داری نموده و از دخالت جناحهای سیاسی کشور در این جنبش و بهره برداری در جهت منافع حزبی و گروهی خود جلوگیری به عمل آورد تا استقلال این جنبش و خصلت دانشجویی آن زیر سؤال نرود و مراقبت از نفوذ دشمنان نظام اسلامی در آن نیز باید سرلوحه برنامههای آن باشد. به هر حال این جنبش باید به عنوان جنبشی جوان و پویا در خدمت اهداف و مبانی اصیل نظام اسلامی بوده و صرف نظر از حاکمیت گروههای مختلف در برهههای تاریخی، از مسیر آرمانهای اصیل انقلاب جدا نشود.
دفتر تحکیم وحدت
دفتر تحکیم وحدت از چه زمانی شکل گرفت و چه دورههایی را پشت سر گذاشته است؟ چرخش فکری و سیاسی آن ریشه در چه عواملی دارد؟
در سالهای آغازین انقلاب اسلامی جریان عمده دانشجویی که پیرو خط امام بودند در انجمنهای اسلامی دانشجویان متمرکز شده بودند و این انجمنها تبدیل به مراکزی شده بود که به اصطلاح بچه مسلمانها فعالیتهای خود را از طریق این تشکل در دانشگاه ها پیگیری میکردند در این بین در برابر تشکلهای دانشجویی معاند نظام، نیاز به کانونی برای تمرکز فعالیت دانشجویان مسلمان احساس میشدکه با فراگیر بودنش به تجمیع توان نیروهای انقلابی در راستای دفاع همه جانبه از انقلاب بپردازد. در کنار این مسئله ضعف عملکرد دولت موقت نیز عاملی برای تشکیل دفتر تحکیم بود. بدین ترتیب پایههای یک تشکل فراگیر و همه جانبه دانشجویی ریخته شد و اتحادیه سراسری از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویان به وجود آمد. که پس از گزارش کار خدمت امام، مورد تأیید ایشان قرار گرفت و بعدها در پی رهنمودهای امام خطاب به دانشجویان که بروید و بین خودتان تحکیم وحدت کنید، این اتحادیه به عنوان دفتر تحکیم وحدت نام گذاری شد. ماجرای تسخیر لانه جاسوسی موجب شد، مدتی فعالیت این دفتر تحت الشعاع آن قرار بگیرد.
در این حرکت پیشتازان و رهبران حرکت افرادی چون محسن میردامادی، ابراهیم اصغر زاده، معصومه ابتکار و… بودند که بیشتر تشکیل دهندگان اولیه تحکیم وحدت بودند و پس از گذشت چند ماه از تسخیر لانه جاسوسی، دانشجویانی که به وجودشان در لانه جاسوسی نیازی نبود، فعالیت دفتر را دوباره از سر گرفتند. به دنبال تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی، دفتر تحکیم وحدت به سازماندهی و تثبیت تشکیلات خود پرداخت.[1]
دفتر تحکیم وحدت در آن سالها نماینده رسمی، اصلی و فراگیر دانشجویی در کشور محسوب میشد.
مقاطع تاریخی فعالیت دفتر تحکیم وحدت:
مقطع نخست (از زمان تأسیس تا سال 62):
که مهمترین پایگاه نیروهای انقلاب در دانشگاه ها به شمار می رفتند. مهمترین حادثه آن دوران جریان تسخیر لانه جاسوسی بود که بیشتر بنیان گذاران دفتر تحکیم وحدت در آن حضور داشتند و تحت عنوان دانشجویان پیرو خط امام اقدام به این کار کردند که این اقدام یکی از تاریخیترین حرکتهای انقلاب اسلامی را رقم زد.
در این مقطع میان دفتر و شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی ارتباط ناپایداری وجود داشت. شاخه دانشجویی حزب که نتوانست همکاری دفتر را جذب کند، شروع به همکاری با انجمنهای اسلامی دانشجویان به طور مستقل نمود که این مسئله سبب بروز عکسالعملهایی از سوی دفتر شد که صف آرایی موافقین حزب جمهوری اسلامی و مخالفین آن، نقطه آغازین اختلاف در دفتر بود.
مقطع دوم (سالهای 62 تا 68):
در سال 62 و همزمان با آغاز فعالیتهای انتخاباتی دومین دوره مجلس شورای اسلامی، بحث چگونگی مشارکت دفتر تحکیم وحدت در انتخابات در داخل مجموعه دفتر موجب تشدید اختلافات درونی دفتر شد. پس از انتخابات وپیرو تصمیم شورای مرکزی مبنی بر برگرداندن دانشجویان پیرو خط امام به شورای عمومی دفتر، طیف اقلیت از دفتر خارج شده و شورای عمومی و مرکزی این دفتر یکدست شدند.
در انتخابات سومین دوره مجلس نیز که به حاکمیت گروههای چپ انجامید، دفتر حضور فعالی داشت. نزدیکی مواضع جریان چپ و دانشجویان دفتر تحکیم به مواضع انقلابی حضرت امام مقبولیت فراگیری را برای دفتر تحکیم وحدت در میان نیروهای انقلاب فراهم ساخت.
در این دوره شاهد حضور بلامنازع دفتر تحکیم وحدت در عرصه دانشگاه و موضع چپ گرایانه و گفتمان ضداستکباری و عدالت خواهانه این دفتر هستیم.
مقطع سوم (سالهای 68 تا 76):
در این دوره سخن گویان و نمایندگان دیگری وارد عرصه فعالیت دانشجویی میشوند و انحصار و سیطره دفتر تحکیم وحدت شکسته میشود. جامعه اسلامی دانشجویان، بسیج دانشجویی و تشکل دانشجویی با رهبری طبرزدی سه تشکل دانشجویی هستند که در این دوره پا به عرصه حیات سیاسی میگذارند.
افزایش گرایش انتقادی به دولت آقای هاشمی و علاقه مندی به مسائل صنفی در کنار کاسته شدن از موضع چپ گرایانه و رویکرد ایدئولوژیک در این دوره آرمان جنبش دانشجویی عمدتاً حول عدالت طلبی؛ قانون گرایی و آزادی خواهی تمرکز مییابد. انتقاد از سیاستهای دولت به ویژه در زمینه تعدیل اقتصادی، گرفتن وام خارجی و همکاری با دولتهای غربی از یک سو و انتقاد از گسترش شکاف طبقاتی و تجمل گرایی، محور فعالیتهای جنبش دانشجویی است. دفتر تحکیم وحدت در این دوره از موضع مجمع روحانیون حمایت میکند. گرایشات به سمت اندیشه های لیبرالیستی، پلورالیزم و آزادی به جای نگاه های عدالت خواهانه، شبه سوسیالیستی و انقلابی نیز در همین دوره شکل یافت.
مقطع چهارم (سالهای 76 تا 84):
دفتر تحکیم وحدت در این دوره در ابتدا با جریانهای اصلاحات همراهی و همفکری نمود. در این سالها دفتر با طیف افراطی اصلاحات همکاری نموده و در اقدامات افراطی آنان نقش ایفا مینمود. جریان کوی دانشگاه و ماجرای شرکت علی افشاری از اعضای شورای مرکزی دفتر در کنفرانس برلین و تنش و درگیری و آشوب در نشست دفتر در خرم آباد که در اعتراض برخی دانشجویان فعال انجمن های اسلامی، به دعوت افرادی همچون سروش، کدیور، علوی تبار و… صورت گرفت. همراهی در طرح عبور از خاتمی و… از جمله اقدامات این دفتر در این مقطع بود که در نهایت عملکرد افراطی و رادیکالی دفتر و سیاست زدگی مفرط آن اعتراضات بدنه نیروهای انجمن های اسلامی را برانگیخت و زمینه را برای انشعاب در آن فراهم نمود.[2]
انشعاب در دفتر تحکیم وحدت:
اولین انشعاب و جدایی در سال 1365 با عنوان جامعه اسلامی دانشجویان صورت گرفت. این تشکل سالها در جبهه پیروان خط امام و رهبری همسو با جامعه روحانیت مبارز تهران عمل میکرد.
پس از آن در سال 1371 بسیج دانشجویی نیز به تشکل دانشجویی اضافه شد. این تشکل با داعیه نگرش فراجناحی پا به عرصه وجود گذاشت.
سال 1378 انشعاب دیگری در تشکلهای دانشجویی صورت گرفت که طی آن انجمنهای پانزده دانشگاه طی نشستی انشعاب این دانشگاهها از دفتر تحکیم وحدت و تشکیل اتحادیهای جدید تحت عنوان «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور» را اعلام نمودند.
در سال 1380 انشعاب در داخل دفتر نه در قالب اتحادیه جدید بلکه به صورت انشعاب در درون آن صورت گرفت که تعدادی از انجمنهای اسلامی دانشجویان طی نشستی با فاصله زمانی اندکی دردانشگاه شیراز و دانشگاه علامه انشعاب دو طیف علامه و شیراز را در دفتر رقم زدند که به طیف علامه و طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت معروف شدند.
طیف علامه تحکیم ابتدا به دو فراکسیون تقسیم شد که صبغه اصلی یکی از فراکسیون ها بیشتر مؤلفههای مذهبی و صبغه دیگری بیشتر تجدیدنظر طلب بود.
از دانشگاههای عضو فراکسیون اول میتوان به دانشگاههای تهران و علوم پزشکی و تربیت مدرس، شهید بهشتی، گرگان و علوم پزشکی یزد اشاره کرد. دانشگاههایی مانند علم و صنعت، امیرکبیر، شریف، خواجه نصیرالدین طوسی، صنعتی اصفهان و تربیت معلم و علامه طباطبایی نیز در فراکسیون دیگر قرار گرفتند.از دل خود این دو فراکسیون، فراکسیون جدیدی به نام دموکراسی خواه ملی شکل گرفت. و ترکیب جدید طیف علامه در قالب سه فراکسیون، روشنگری، مدرن و دموکراسی خواه ملی شکل گرفت.طیف شیراز نیز شامل دو طیف سنتی و نوگرا میشد.
در سال 1381 و 1382 جنبش عدالت خواه دانشجویی از دل بسیج دانشجویی زاده شد که تمایز آن عمل به روشهای چپ و تا حدودی رادیکال تر نسبت به بسیج دانشجویی است.
ورود افراد فاقد صلاحیت به شورای مرکزی تحکیم وحدت بهعنوان وسیلهای برای پرش به مقاصد مادی و دنیوی، تبدیل دفتر به پیاده نظام احزاب و گروههای سیاسی، ورود مستقیم در فعالیتهای انتخاباتی و سهمخواهی علنی از قدرت، تغییر گفتمان حاکم بر فضای عمومی کشور پس از اتمام جنگ و تغییر ذائقه فعالین سیاسی دانشجویی و نیز تغییر گفتمان از دفاع از مستضعفین و جنگ فقر و غنا به طرح شعارهای آزادیخواهی و دفاع از حقوق شهروندی، همچنین فقر شدید ایدئولوژیک و فکری که سبب تبدیل این دفتر، به محلی برای مناقشه بین نحلههای مختلف فکری همچون حلقه کیان و نهضت آزادی و سایر تفکرات الحادی شد، عوامل ایجاد چند دستگی در داخل این دفتر و انشعاب در آن بود.[3]
این دفتر از سال 76 از آقای خاتمی حمایت قاطعی انجام داد و از گروههای ائتلاف جبهه دوم خرداد محسوب میگردید. سال 1378 و بعد از ماجرای کوی دانشگاه رفته رفته دفتر تحکیم آمادگی تبدیل شدن به یک اپوزیسیون مستقل داخلی را پیدا کرد و در سال 79 بخشی از تحکیم از اصلاح طلبان و دولت خاتمی و حزب مشارکت جدا شد و شعار عبور از خاتمی و در خواست همه پرسی را مطرح کردند. وضعیت جدید با ورود نیروهای جدید به شورای مرکزی تحکیم مانند:علی افشاری، عبد الله مؤمنی، اکبر عطری، رضا دلبری و مهدی امینی زاده ایجاد شد و گروهی که به اصلاحات در چارچوب نظام و قانون اساسی معتقد بودند از تحکیم خارج شدند و طیف علامه به عنوان دفتر تحکیم در محافل سیاسی مطرح شد اما احزاب اصلاح طلب به ویژه مشارکت و مجاهدین انقلاب که به شدت به جریانهای دانشجویی نیاز داشتند، شروع به دخالت در طیف علامه کرده و در نهایت با حمایت انجمن همیشه سنتی دانشگاه تهران توانستند عده معدودی از طیف علامه را جدا کنند. که فراکسیونی به نام فراکسیون روشن گری ایجاد کردند و بقیه به فراکسیون مدرن شهرت یافتند.
آنچه درباره دفتر تحکیم وحدت بایدگفت آن است که تشکلی که در سال 59 توسط دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا و به منظور سازماندهی و کادرسازی دانشجویان مذهبی برای رویارویی با تفکرات چپ و التقاطی آغاز به کار کرده بود به دلیل فاصله گیری از فلسفه وجودی اولیه، دگر دیسی در اندیشهها و باورها، جابه جایی نسلها در مدیریت جنبش دانشجویی، فراز و فرودهای زیادی طی کرده است. تشکلی که روزی نماد جنبش اصیل دانشجویی در اسلام خواهی، مردم سالاری دینی، ضد امپریالیستی و عدالت خواه محسوب میشد، امروزه به گونهای دچار فرسایش شده است که برخی از تشکلهای انشعابی و سخن گویان آنها از گفتمان سکولار و خروج از حاکمیت سخن میگویند. هر چند بخشی از دفتر تحکیم وحدت مقابل طیف افراطی ایستادند اما متأسفانه نتوانستند این ظرفیت را برای انقلاب اسلامی دوباره احیا کنند.
بی تردید وضعیت کنونی حاکم بر بخشی از جنبش دانشجویی نیاز به آسیب شناسی جدی دارد. ضعفهایی چون از دست دادن روحیه استقلال خواهی، نگرش باندی و جناحی، دور شدن از فلسفه وجودی، عدم توجه و باور به کارویژههای دانشجویی چون عدالت خواهی، حق طلبی، آزادی خواهی، بیگانه ستیزی، مداخله احزاب و تشکلهای سیاسی بیرون از دانشگاه و مدخلیت آنها بر عملکرد تشکلهای دانشجویی، تمامیت خواهی و انحصار طلبی برخی تشکلهای دانشجویی، روحیه افراطی و رادیکالیسم بعضی از اشخاص و تشکلهای دانشجویی را باید از جمله دلایل آسیبهای وارده به جنبش دانشجویی برشمرد.
جنبش دانشجویی به طور عام و دفتر تحکیم وحدت به طور خاص برای آنکه بتواند به جایگاه اصلی خود باز گردد و در عرصههای مختلف نقش آفرینی کند به باز تعریف چرایی جنبش دانشجویی نیاز دارد.
فاصله گیری از احزاب و تشکلهای سیاسی که به مثابه پیاده نظام آنها عمل میکنند برای تشکل های دانشجویی یک ضرورت جدی است، پرهیز از باندبازی و سیاست زدگی و روی آوردن به کار سیاسی با مبنا و اصول آن باید در دستور کار قرار گیرد. نباید نسل جدید دانشجویی از فعالیت دانشجویی احساس سرخوردگی و ناامیدی داشته باشد.
جنبش دانشجویی باید فرزند زمان خویشتن باشد با درک درست زمان و مکان و انتظاراتی که مردم و جامعه از جنبش دانشجویی دارد، با پایداری بر اصول و وفاداری به آرمانها به رسالت تاریخی خود بپردازد.[4]
در حال حاضر این طیف عمدتاً با عنوان کلی دفتر تحکیم وحدت شناخته می شود چرا که طیف علامه مدت مدیدی است که غیرقانونی شناخته شده و فعالیت خاصی ندارد. انجمن های اسلامی دانشگاه به جز معدودی که وابسته به اتحادیه انجمن های مستقل هستند و یا تعداد انگشت شماری که همچون انجمن اسلامی دانشگاه تهران فاقد اتحادیه هستند، وابسته به این طیف هستند.
برخی از اعضای این تشکل بعدها به مسئولیت های سیاسی خرد و کلان در نظام دست یافته و برخی نیز فعالیت سیاسی را به صورت حرفه ای دنبال کرده اند. از جمله آنها می توان به بیاتیان، نماینده مجلس نهم، علمشاهی و نیز حنیف حسین ستاریان که با نزدیکی به حلقه موسوم به انحرافی دولت دهم تا سمت مدیر مسئول روزنامه ایران بالا رفت، اشاره نمود.
بسیج دانشجویی
هدف از تشکیل بسیج دانشجویی در دانشگاههای کشور چیست؟
بسیج دانشجویی از جمله تشکلهای دانشجویی اسلامی است که با فرمان حضرت امام خمینی(ره) در دوم آذرماه 1367 با هدف پاسداری از اصول انقلاب و اسلام، دعوت به اتحاد و یگانگی حوزه و دانشگاه، ایجاد حکومت بزرگ اسلامی و فتح جهان توسط اسلام تشکیل شد. امام در این باره فرمودند:
«امروز یکی از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجیام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام میپذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهای اصیل اسلام
ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد».[5]
پس از اعلام این طرح از سوی امام راحل، شورای عالی انقلاب فرهنگی طرح نحوه تأسیس بسیج دانشجویی را تصویب کرد. لذا مرکز بسیج دانشجویی تهران پس از تصویب در سیزدهم دیماه 1369 مسئولیت تشکیل دفاتر بسیج در دانشگاهها را عهده دار شد.
مقام معظم رهبری الزامات و بایستههای این تشکل را چنین برشمردند:
فکر و تحلیل و روشنبینی، تفکر، اندیشهپردازی و کارِ تئوریک در زمینه مسائل اسلام، در زمینه مسائل انقلاب، در زمینه مسائل بینالمللی و در زمینه مسائل جاری؛ به طوری که دانشجوی بسیجی، در هر جمع دانشجویی، ذهن روشنتر، زبان گویاتر و ابتکار بیشتری داشته باشد.
جهاد علمی.
مسئله اخلاق و معنویت.
مجموعه اندیشهورز است: یک مجموعه فکری درست کنید – همان اتاق فکر در مراکز – اینها بنشینند فکر کنند، فکرهای عالی بکنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوشفکر استفاده کنید.
گزینش افراد باصلاحیت.
تحرک زیاد پرهیز از تنبلی.[6]
بسیج دانشجویی فراگیر ترین جبهه تشکلی نیروهای ارزشی در دانشگاه ها در مقاطع مختلف دو دهه اخیر توانسته متناسب با تحولات کشور و دانشگاه نقش ویژه خود را ایفا کند.
در سال های موسوم به دوم خرداد که جریان های افراطی در دانشگاه ها فعال شده و با طرح مواضع تجدیدنظرطلبانه به دنبال ایجاد جبهه ای از ضد انقلاب در دانشگاه بودند، بسیج دانشجویی با اقدامات گسترده خود نقش بسزایی در مقابله با این اقدامات داشت. ترویج اندیشه های سکولار، انتشار نشریات موهن و توهین به مقدسات، تبدیل دانشگاه به کانون اغتشاش علیه امنیت کشور و نهایتاً تلاش برای براندازی نظام از طریق مسائلی همچون رفراندوم بخشی از اقدامات جریانات افراطی تجدیدنظرطلب بود که بسیج دانشجویی در مقابله با این اقدامات به وظیفه انقلابی خود عمل نمود.
همچنین در این سال ها با هدف مقابله با ترویج اندیشه های تجدیدنظرطلبانه و غیرارزشی، بسیج دانشجویی به اقدامات تبلیغی و ترویجی با رویکرد ترویج مبانی ارزشی و انقلابی همچون برنامه های بصیرتی سیاسی، برگزاری هیئت های مذهبی و برنامه های مناسبتی دینی، برگزاری اردوهای راهیان نور و یادواره های شهدا و دوره های آموزشی معرفتی همچون طرح ولایت نموده است که این اقدامات تاکنون ادامه داشته است. در سال های بعد اقداماتی همچون برگزاری اردوهای جهادی جهت محرومیت سازی و کمک به کارآمدی نظام از اقدامات برجسته بسیج دانشجویی در سطح ملی بوده است.
جامعه اسلامی دانشجویان
جامعه اسلامی دانشجویان چگونه شکل گرفت و چه فعالیتهایی انجام میدهد؟
جامعه اسلامی دانشجویان در سال 1368 به منظور ایجاد پایگاهی برای فعالیت فرهنگی و سیاسی نیروهای حزب اللهی و ارزشی در دانشگاه ها تأسیس شد. اعضای هیأت مؤسس این تشکل دانشجویی شامل محمد نصر اصفهانی، مهدی فضائلی، امیرحسین درخشان، محمد مرادیان و سهلانی بودند که در انتخابات میان دورهای دوره سوم مجلس اعلام موجودیت کردند. پس از گسترش فعالیتهای جامعه در سطح دانشگاههای کشور، اولین کنگره این تشکل دانشجویی با پیام مقام معظم رهبری و سخنرانی رؤسای مقننه و قضائیه در تالار علامه امینی دانشگاه تهران و در سال 1375 برگزار شد.
تأسیس جامعه اسلامی دانشجویان برای نیل به اهدافی بود که آن چنان که در اصل دوم اساسنامه این اتحادیه تعریف شده «تعمیق فرهنگ و معارف اسلامی، رشد بینش سیاسی و انقلابی، تقویت روحیه مسئولیت پذیری و گسترش مشارکت مدنی دانشجویان در راستای پرورش نیروهای توانمند در جهت تحقق آرمانهای اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) براساس دیدگاههای حضرت امام خمینی و ولی فقیه زمان، بهره گیری بهینه از توانمندی اعضای اتحادیه در راستای آئین و میثاق مشترک و منافع ملی و برقراری ارتباط سازنده با تشکلهای دانشگاهی در سطوح ملی، منطقهای و بین المللی، در چارچوب منافع نظام اسلامی» از جمله این اهداف میباشد.
در دیداری که مقام معظم رهبری در سال 1384 با اعضای این اتحادیه داشتند، فرمودند: «من تشکل شما را هم که دوست دارم به خاطر همین است، این جهت گیری درست که با رفت و آمد انسانها و سلایق مختلف عوض نمیشود، این را مغتنم بشمارید… رعایت تعادل و عقلانیت در مواضع و عدالت و انصاف در انتقاد، از شاخصههای فعالیت سیاسی این اتحادیه دانشجویی بوده و مشی خود را در طول سالیان فعالیت خود، براساس پرهیز از افراط و تفریط قرار داده است»
جامعه اسلامی دانشجویان بنا بر رسالت خود سعی در کادرسازی و پرورش نیروهای نخبه برای نظام و انقلاب داشته و در این راستا، فعالیت آموزشی خود را بر تقویت قوه تحلیلی و فکری و تواناییهای سیاسی و مدیریتی نیروها متمرکز کرده است.
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل چگونه شکل گرفت و چه فعالیتهایی انجام میدهد؟
پس از رویدادهای سیاسی دوم خرداد 1376 و روی کار آمدن دولت اصلاحات، انجمنهای اسلامی دانشجویان وابسته به دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها، با تغییر رویکردی آشکار نسبت به گذشته فضای جدیدی را وارد گفتمان دانشجویی کشور کردند.
از آنجایی که تفکر حاکم بر جریان دفتر تحکیم وحدت دچار چنین خطای تحلیلی و در نتیجه آن تفکر، دچار رفتاری متناقض با آرمانهای دفتر تحکیم وحدت شده بود و وابستگی به جریانهای سیاسی و فکری معاند نظام باعث شد بعضی از انجمنهای اسلامی دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت- همچون انجمنهای اسلامی دانشجویان علوم پزشکی و شهید چمران اهواز، علوم پزشکی و بوعلی سینا همدان به همراه تعدادی از انجمنهای اسلامی دانشجویانی که از ابتدای تأسیس عضو دفتر تحکیم وحدت نبودند (همچون انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد تهران، دانشگاه تربیت معلم تهران، دانشگاه سمنان، دانشگاه علوم پزشکی بابل، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، دانشکده علوم پزشکی سبزوار) با تشکیل یک جمع 18 نفره از انجمنهای اسلامی سراسر کشور، در 13 آبان سال 1378 در قالب «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور» اعلام موجودیت کنند.
این سومین انشعابی بود که در دفتر تحکیم وحدت به وقوع پیوست، با این تفاوت که این بار دیگر این دانشجویان مسلمان نبودند که به صورت فردی از تشکیلات انجمنهای اسلامی دانشجویان جدا میشدند، بلکه انجمنهای اسلامی به صورت تشکیلاتی از دفتر تحکیم وحدت خارج میشدند و اولین انشقاق تشکیلاتی را در تاریخ دفتر تحکیم وحدت ثبت کردند.
این انجمنها معتقد بودند که انتقاد به جریانها و مسئولان یکی از ضروریات و وظایف جنبش دانشجویی میباشد، اما این به معنای نفی حاکمیت نظام دینی نیست بلکه در جهت رسیدن به چنین نظامی قابل تعریف میباشد.
هرچند که این انشعاب به مذاق برخی از سیاست گذاران وقت وزارت علوم خوش نیامد، اما انجمنهای اسلامی دانشجویان تشکیل دهنده این اتحادیه، خیلی سریع توانستند براساس حرکت در جهت آرمانها و اصالتهای جنبش دانشجویی مسلمان و بهره مندی از منطق معقول گفتمان انتقادی در دیگر دانشگاهها برای خود جا بازکنند و در پنجمین نشست سالانه، مقام معظم رهبری پیامی را خطاب به نشست این تشکل دانشجویی صادر فرمودند که نشان از حفظ پویایی و در عین حال حرکت در مسیر صحیح این تشکل دانشجویی داشت.
ایشان در این پیام فرمودند:
«جناب آقای قمی، به این جوانان عزیز سلام مرا ابلاغ فرمایید. از خداوند متعال سپاسگزارم که این شور و همت مؤمنانه را برای زنده نگه داشتن شعارهای اساسی این دوره از حیات نظام اسلامی به جوانان نخبه ما ارزانی داشته است. چه فاصله ژرفی است میان این دلهای روشن و نیتهای پاک، که اصلاح و اکمال نظام اسلامی را هدف خود ساختهاند با غفلت زدگان روشنفکرنمایی که در خدمت به نظام سلطه خشن و مسلح استکباری، مردم و نظام مردمی خویش را آماج تهمت و نیرنگ و جفای خود قرار میدهند»
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، تا پایان فعالیت دولت اصلاحات تعداد دفاتر دانشگاهی خود را به حدود 30 انجمن اسلامی دانشجویان و انجمن اسلامی دانشجویان مستقل (این اتحادیه در دانشگاههایی که جریان دفتر تحکیم وحدت صاحب دفتر بوده است با اضافه کردن پسوند «مستقل»
مجوز فعالیت میگرفتند.) افزایش داد، تا بتواند زمینههای تشکیل بزرگترین اتحادیه انجمنهای اسلامی را پس از دوران از هم پاشیدگی دفتر تحکیم وحدت ایجاد کند.
جنبش عدالت خواه دانشجویی
جنبش عدالت خواه دانشجویی چگونه شکل گرفت و چه فعالیتهایی انجام میدهد؟
شکلگیری جریان جنبش عدالتخواه از به هم پیوستن حلقهها و گروهها و جمعهای پراکندهی همفکر و منتقد به وضع موجود بوده است برخی حلقههای فکری، دانشجویی نقشی مهم در شکل گیری این جریان داشتند. جلسات هفتگی آقای حیدر رحیم پور، کارگاه نویسندگی آقای وحید جلیلی در مشهد (مجمع تبشیر) و تهران (مجمع حزب الله) از جمله این جمعهاست. بعد از پیام رهبری در سال۸۱ به جنبش دانشجویی برای پیگیری عدالت، حلقههای دانشجویی مختلف همدیگر را از طریق محصولات و جلساتی که پیش از این شکل گرفته بود یافتند و تلاش در انسجام و ارتباط با یکدیگر کردند. بعضی نشریات دانشجویی مثل هفت قفل نشریه معاونت فرهنگی بسیج دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، نشریه خیزش مجمع دانشجویان حزب الله دانشگاه علم و صنعت، مستضعفین شریف و بعدها تهران و برخی نشریات بیرون دانشگاهی مانند سوره و ابرار در دوره وحید جلیلی، و مؤسسات فرهنگی مانند میثاق، مجمع مطالبهی مردمی و انجمن طلاب و دانشجویان مشهد مقدس به جمع شدن این حلقهها کمک کردند. بعضی اساتید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مثل وحید جلیلی، حسن و حیدر رحیم پور ازغدی، محمدصادق کوشکی، و سیدعباس نبوی، سعید قاسمی، سلیمی نمین، ابراهیم فیاض، مسعود ده نمکی و… در گفتمان سازی برای این حلقهها مؤثر واقع شدند. اولین جلسه مشترک فراگیر این حلقهها سال ۸۱ قبل از ثبت رسمی جنبش در قم در دیدار با آیات مصباح یزدی و جوادی آملی، ابراهیم امینی و محمدرضا حکیمی، شکل گرفت و بعدها این جلسات به صورت فصلی با اساتید جبهه انقلاب پی گرفته شد.
در اواخر ۸۲ جنبش عدالت خواه دانشجویی به صورت رسمی از جانب نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها به رسمیت شناخته شد.
جنبش عدالتخواه دانشجویی، با رویکرد کلی عدالتخواهی، انتقاد و مطالبهگری از مسئولین و نهادها و توجه به مشکلات و معضلات سیاسی و اجتماعی است. این جریان خود را فراجناحی میداند و به تقسیمبندیهای سیاسی و جناحی کشور اعتقادی نداشته و رفع مشکلات اجتماعی و کارآمدی نظام اسلامی را از اهداف خود میشمرد. جنبش عدالتخواه در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و بینالمللی دارای فعالیت بوده است. رفع فقر، دفاع از مستضعفین و اقشار ضعیف، معضلات اجتماعی، فسادهای اداری و اقتصادی در ارکان حکومتی، حرکتهای ضدامپریالیست و دفاع از نهضتهای آزادیبخش و مسائل و برنامههای اقتصادی از جمله سرفصل مواردی بوده که جنبش عدالتخواه به آنها اهتمام داشتهاست.
این اتحادیه که به نسبت جریانهای دانشجویی دیگر جوانتر است، هماکنون در چندین دانشگاه کشور مجوز فعالیت و رو به گسترش است در محافل دانشجویی، سیاسی و رسانهای از این جریان اختصاراً با عنوان «جنبش» یاد میشود.
در کنار کارهای عادی این تشکل مانند توزیع محصولات جبهه فرهنگی انقلاب و حلقههای مطالعاتی و سخنرانی و… نقد جدی به عملکرد مجالس ششم و هفتم، نقد صدا و سیما و نهادهای فرهنگی، نقد کمیتهی امداد امام خمینی، قوهی قضائیه و… در دستور کار قرار گرفت. تجمع مقابل قوهی قضائیه و دیدار با رییس قوه در پی آن در سال ۱۳۸۱ شروع جلب توجههای جدی به جنبش بود.
تحصن در اعتراض به پذیرش دانشجویان پولی در دانشگاههای دولتی، اعتراض به فضای بسته دانشگاهها و محدودیتهای انجام گرفته در مورد فعالان و تشکلهای مربوط به جنبش، اعتراض به سفارت انگلیس در قضیهی هستهای، حلقه انسانی دورUCF و نطنز در سال 1384، تشکیل صندوق دانشجویی کمک به نابودی اسراییل، پیگیری تحریم کالاهای صهیونیستی، کاروان اعزام به فلسطین و لبنان در جنگ ۳۳روزه، تحصن فرودگاه مهرآباد برای اعزام به غزه و… از مجموعه اقدامات این جنبش میباشد.[7]
جنبش در دوران اصلاحات تنها به دولت دوم خرداد اعتراض نمیکرد، بلکه منتقد کل فضای سیاسی کشور بود و به هیچ وجه حاضر نشد در بازی دو جناح قرار بگیرد. اعضای جنبش در انتخاباتهایی نظیر مجلس هفتم هم تلاش کردند در شهرهای مختلف و به ویژه مشهد چهرههای مستقل جبهه فرهنگی انقلاب مانند: سعید جلیلی را وارد انتخابات کنند.
در انتخابات ریاست جمهوری نهم اعضای جنبش عدالت خواه معتقد بودند که باید گفتمان انتخابات را عوض کرد و مسائل اصلی نظیر عدالت خواهی و استکبارستیزی جریان سازی شود. همایش و بیانیههای متعدد، دیدار نمادین از خانه شهیدرجایی و درخواست دیدار از منازل کاندیداها، طرح سؤالات را در فضای سیاست خارجی، نظام آموزشی، کشاورزی و… برای عقلانی و علمی کردن فضای انتخابات بخشی از این برنامهها بود.
این تشکل به شخصیتهایی همچون محمدصادق کوشکی، حیدر رحیمپور، وحید جلیلی، ترکشدوز، سعید قاسمی و… قرابت زیادی دارد به گونهای که این افراد عمدتاً سخنران همایشهای این تشکل بوده و متن برخی سخنرانیهای این افراد در قالب جزوات تشکیلاتی جنبش منتشر شده است.
در سالهای اخیر انتقاداتی به نوعی از رویکرد خاص عدالتخواهی در تشکل های دانشجویی شده است. از جمله پس از آنکه «آلیدا چهگوارا» فرزند «ارنستو چهگوارا» مبارز معروف آمریکای لاتین در همایشی که به دعوت دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران برگزار شد، جملاتی را بر زبان راند و به صراحت از خداناباور بودن پدرش سخن راند: «همیشه گفته ام برای شناختن «چه» باید آثار او را به طور مستقیم بخوانیم و در این جا می گویم متأسفانه به دلیل تصوراتی که شما از «چه» دارید در ترجمه آن مشکلاتی داشتید. پدر من هیچ گاه از خدا صحبت نکرد اما این مهم است که این موضوع را در نظر داشته باشیم که عملکرد فرد چه بوده است؛ ما معمولاً از چیزهایی که برایمان مفید است استفاده می کنیم؛ اما مطمئناً نمی توان واقعیت ها را تغییر داد»[8]
این در حالی بود که برگزارکنندگان همایش، عنوان همایش را «چه مثل چمران» نامگذاری کرده بودند و منتقدان معتقد بودند این مقایسه دون شأن شخصیتی همچون شهید دکتر مصطفی چمران بوده است.
همچنین یکی از انتقاداتی که نوعاً به جریان کلی عدالت خواهی دانشجویی وارد شده است نوع اقدام مصداقی در عدالت خواهی است. برای مثال: گاه جریانات دانشجویی عدالت خواه در مطالبه مبارزه فساد، بدون داشتن مستندات محکمه پسند و قبل از آنکه به اتهامات فردی در دادگاه صالحه رسیدگی گردد، اقدام به انتشار اسامی افراد و اتهام زدن به آنها –که بعضاً از افراد و مسئولین شناخته شده نیز هستند- می پردازند.
رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودند:
«شما می گویید که ما شعار عدالت می دهیم؛ دانشجو را می گیرند، اما آن کسی را که به عدالت صدمه زده، نمی گیرند. قوه قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگی کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبه عدالت کوتاهی نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه این فکر هم با همه وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتی هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگیتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصی و مصداقسازی نکنید. وقتی شما روی یک مصداق تکیه می کنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من میبینم دیگر. من مواردی را مشاهده می کنم – نه در دانشگاه، در گروههای اجتماعی گوناگون – که روی یک مصداق خاصی تکیه می کنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروی سیاسی، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و میبینم این جوری نیست و آن کسی که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتی شما روی شخص و مصداق تکیه می کنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهای به دست می دهید برای اینکه آن زرنگ قانون دانِ قانون شکن – که من گفتهام قانون دان های قانون شکن خطرناکند – بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهای می توانید بکنید؟ اگر یک نفری بهعنوان مفتری یک شخصی را معرفی کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضی این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهی قانونی آن قاضی را ملزم به انجام یک کاری می کند؛ لذا نمی توانیم از او گله کنیم. شما زرنگی کنید، شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتی پرچم را بلند کردید، آن کسی که مجری است، آن کسی که در محیط اجراء می خواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را می کنند. آن کسی هم که فریاد مربوط به محتوای این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمی می کند و کار پیش خواهد رفت»[9]
بایستههای تشکلهای دانشجویی
از نظر مقام معظم رهبری تشکلهای دانشجویی چه وظایف و مسئولیتهایی را بر عهده دارند؟
تشکلهای دانشجویی به عنوان مجموعههایی برآمده از میان دانشجویان، بسیار تأثیر گذار میباشد و دارای وظایف و مسئولیتهای مهمی هستند که به مهمترین آنها از منظر مقام معظم رهبری اشاره میکنیم:
تهذیب اخلاق و تعمیق معرفت دینی و بنیانهای اخلاقی و انقلابی
کافی نیست که ما از لحاظ عاطفی و احساسی به دین و مظاهر دینی علاقه داشته باشیم یا علاقهای نشان بدهیم. باید کار معرفتی عمیق انجام بگیرد…
اینکه میگوییم تشکلهای اسلامی و محیطهای دانشجویی، معارف و معرفت اسلامی را در خودشان عمق ببخشند، برای این است که بتوانند این بار سنگین را بر دوش بگیرند و به منزل برسانند.[10]
وظیفه تجمعها و تشکلهای دانشجویی این است که همتشان، مسلمان کردن و انقلابی کردن عناصر گوناگونی باشد که هستند، آنها را پیش ببرند و تهذیب اخلاق و عمق یافتن بنیانهای اخلاقی و انقلابی را در آنها هدف خودشان قرار بدهند.[11]
تغذیه معنوی، تحلیل سیاسی صحیح و منطقی و توجه به مسائل دانشجویی
به نظر من سه وظیفه اساسی بر دوش تشکلها است یکی این که مجموعه دانشجویی را از لحاظ روحی و معنوی تغذیه کنند… مسئولیت دوم مسئولیت سیاسی است. تحلیل سیاسی درست، صحیح، منطقی و مطابق با همین نظام متقنی که براساس سیاست درست و نظام مبارک اسلامی به وجود آمده است، داشته باشید.
باید بتوانید همه مسائل دنیا را با این معیار، با این دیدگاه روشن و صحیح تحلیل کنید…
مسئله سوم رابطه شماها با خودتان است متأسفانه من میبینم که بچههای مسلمان داخل دانشگاهها، گاهی این قدر با هم اختلاف و درگیری پیدا میکنند که اصلاً مجالی باقی نمیماند که کار بکنند… باید دید شما وسیع باشد باید افق دید کاملاً دور و فراگیر باشد لیکن نباید از مسائل دانشجویی غافل بشوید.[12]
حرکت منطقی، متین، عالمانه و بدور از جنجال و تندروی
توصیه من این است که حرکت منطقی، متین، عالمانه و برخاسته از دانایی باشد بنده اصلاً با حرکتهای تند و جنجالی و امثال اینها به خصوص در محیط دانشگاهها موافق نیستم. چنین حرکاتی را موفق هم نمیدانم. حرکت باید برخاسته از منطق باشد، منتها دارای روح تحرک، پیشرفت و تهاجم باشد نه در موضع تداعی، این وظیفهای است که امروز برعهده جوانهای عزیز ماست.[13]
ارتقا قدرت تحلیل و فهم سیاسی
حرکت سیاسی دانشجویان و کار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است منتها آنچه لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است آن چیزی که متأسفانه جریانهای سیاسی بیرون از دانشگاه – که دائم برای پیشبرد مقاصد سیاسی خودشان به دانشگاهها دست اندازی کردند – مطلقاً به این توجه نکردند. همان استثماری که ما مدتهای طولانی در زمینه اقتصاد و فرهنگ و سیاست و… دچارش بودیم، متأسفانه جریانهای سیاسی، به خصوص در این چند سال اخیر، این را نسبت به دانشجو در دانشگاه اعمال کردند. این غلط است لیکن باید فکری بکنید تا این جریانهای سالم دانشجویی – چه انجمنها، چه بسیج، چه تشکلهای گوناگون دیگری که بحمد الله امروز تشکلهای دانشجویی خوبی در دانشگاه هست – در کنار حرکت فکری علمی، به سمت یافتن قدرت تحلیل سیاسی کشانده شوند. قدرت تحلیل که نبود، انسان فریب تحلیل فریب گر بیگانه را میخورد.[14]
تشکلهای دانشجویی نوع برنامه ریزی و کار را به کیفیتی قرار دهید که دانشجو قدرت تحلیل سیاسی پیدا کند، هر حرفی را به آسانی نپذیرد و هر احتمالی را به آسانی در ذهن خودش راه ندهد یا رد نکند.[15]
فکر نو، نگاه آرمانی و زبان ویژه برخاسته از آن نگاه هم فکر نو، هم نگاه و توقعات آرمانی و هم زبان ویژه برخاسته از آن نگاه را داشته باشید. و اگر این خصوصیات محفوظ بماند، آن وقت جوان دانشجو نقش موتور را در یک قطار ایفا خواهد کرد، به حرکت درآورنده، پیش برنده و جهت دهنده خواهد بود.[16]
آمادگی فکری و روحی و قدرت اثر گذاری
مسئولیت شما (تشکلهای اسلامی) بسیار سنگین است؛ هم باید درس بخوانید، هم محیط سیاسیتان را بشناسید، هم روی محیط سیاسی اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکری و روحی آماده کنید برای فردایی که بلاشک وزن این نظام متکی به معنویت یعنی نظام جمهوری اسلامی در معادلات جهانی بین المللی ده برابر امروز خواهد شد.[17]
کیفیت بخشیدن در جهت دین و حرکت انقلاب
شما میخواهید محیط دانشجویی را کیفیت ببخشید، آن هم در جهت دین و حرکت انقلاب. اگر دیدیم یک تشکل دانشجویی وجود دارد اما حرکت آن در جهت کیفیت بخشیدن به ارزشهای دینی و انقلاب نیست این تشکل مطلقاً جزو مخاطبین ما نیست و در این مجموعه هم جا نمیگیرد.[18]
اتحاد تشکلهای دانشجویی با تفاهم و حق بینی بنده اعتقادم این است که اتحاد تشکلهای دانشجویی چیز خوبی است منتها نه به این معنا که همه تشکلها از بین بروند و یک تشکل به وجود بیاید. این تجربه درستی نیست چیزی نخواهد گذشت که همان تشکل هم دچار مشکلات فراوان خیلی از تشکلها خواهد شد. راه درست این است که این تشکلهای دانشجویی که هستند، با تفاهم، حقبینی و آن چیزی که خاصیت دانشجو است، خودشان را به یکدیگر نزدیک تر کنند، حرف حق را بگذارند وسط و جانبداری و مخالفتها از استدلال و منطق ناشی شود.[19]
پرهیز از معارضه و تضعیف یکدیگر
مجموعههای دانشجویی – که پایه اسلامی و پایه معرفتی دارند – در داخل دانشگاه، کاری نکنند که رقابتهای آنها یا معارضههایی که به نام رقابت میگیرد، به تضعیف قوای این مجموعههای مؤمن بینجامد. این مجموعهها همدیگر را حفظ کنند. من نمیگویم همه یک جور فکر کنند، همه یک جور سلیقه داشته
باشند، نه ممکن است، نه لازم، لیکن از معارضه و تضعیف یکدیگر جداً خودداری کنند.[20]
جلوگیری از سیاسی کاریها و نفوذ باند بازیها
نگذارید مشکلات بیرون دانشگاه، سیاسی کاریها و باند بازیها و امثال آن، خود را بر تجمع و تشکلهای دانشجویی تحمیل کند و وارد بشود. البته هر گروهی در بیرون دانشگاه علاقه دارد که یک مجموعه دانشجویی به عنوان ابزار کار داشته باشند که در هنگام لازم از آن استفاده کند برای آن گروه یک فریادی بکشد، نباید بگذارید چنین بشود. البته وقتی انسان در مسائل گوناگون کشور، دینی یا سیاسی فعالیت میکند، بدیهی است ممکن است با افرادی خارج از محیط دانشگاه همکاری کند. این همکاری ایرادی ندارد اما این جور نباشد که دو نفر در بیرون با هم دعوا کنند، ما در دانشگاه به هوای آن دو نفر دعوا کنیم. مشکلات آنها به ما که دانشجو و در دانشگاهیم منتقل بشود. این مصلحت نیست.[21]
اینجا یک نکته اساسی مطرح میشود که من همیشه در مواجهه با دانشجویان، روی آن تکیه میکنم؛ و آن، «پیدا کردن قدرت تحلیل مسائل و جریانهای مهم کشور» است. سیاست در دانشگاهها – که بنده همیشه روی آن تأکید کردهام- به این معناست. ما دو کار سیاسی داریم: سیاستزدگی و سیاستبازی؛ این یکجور کار است. این را من به هیچوجه تأیید نمیکنم؛ نه در دانشگاه و نه در بیرون دانشگاه؛ به خصوص در دانشگاه. یکی هم سیاستگری است؛ یعنی حقیقتاً فهم و قدرت تحلیل سیاسی پیدا کردن؛ که یکی از وظایف تشکلهای دانشجویی این است. من تأکید میکنم، تشکلهای دانشجویی نوع برنامهریزی و کار را به کیفیتی قرار دهید که دانشجو قدرت تحلیل سیاسی پیدا کند؛ هر حرفی را به آسانی نپذیرد و هر احتمالی را بهآسانی در ذهن خودش راه ندهد یا رد نکند؛ این قدرتِ تحلیل سیاسی، خیلی مهم است. ما غالباً چوب این را خوردهایم؛ نه ما، بلکه ملتهای دیگر هم بر اثر خطاها و خبطهایی در فهم سیاسیشان، گاهی مشکلات بزرگی را از سر گذراندهاند. این، یک مسئله مهم است.»[22]
جلوگیری از نفوذ دشمنان
مواظب باشید دشمن نتواند در میان تشکلهای اسلامی لانه بگذارد. کسانی که میخواهند در دانشگاهها فعالیت اسلامی نباشد، کسانی که میخواهند جوانهای ما با اسلام آشنا نشوند، حقایق انقلاب را نفهمند، حقایق نظام اسلامی را آن چنان که هست به دست نیاورند و با چهرههای درخشان انقلاب آشنا نشوند، یکی از شگردهایشان این است که در مراکز دینی و انقلابی، از جمله در داخل مجامع دانشجویی و به خصوص مجامع تبلیغی و تشکلهای اسلامی دانشجویی نفوذ و رخنه کنند. من از همه جوانان عزیز، هوشیاری آنها را توقع دارم.[23]
فراموش نکردن آرمانها
هیچ وقت آرمانها را فراموش نکنید، آرمانها را به ملاحظه هیچ کس هم کنار نگذارید. آرمان استقلال مطلق این کشور است که بحمد الله امروز ما از لحاظ بافت سیاسی و ساختار سیاسی کشور استقلالمان کامل است. از لحاظ اقتصادی هنوز استقلالمان کامل نیست، از لحاظ فرهنگی هم استقلالمان کامل نیست، اینها را شماها باید تأمین کنید… آرمان ایجاد یک جامعه اسلامی به معنای واقعی کلمه است که در آن ظلم نباشد، تبعیض نباشد، بی عدالتی نباشد، رانت خواری نباشد. البته اینها جز در سایه تفکر اسلامی و اندیشه ناب اسلامی امکان پذیر نیست.[24]
عدالت خواهی
«دانشجوی جوان اگرچه خود برخاسته از قشرهای مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعی و پر کردن شکاف های طبقاتی به چشم یک آرزوی بزرگ و بیبدیل مینگرد. این احساس و انگیزه در دانشجو پر ارج و مبارک است و میتواند پایهی قضاوت ها و برنامههای عملی او برای حال و آینده باشد. اگر عدالت ـ عدالت واقعی و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت ـ آرزو و آرمان و هدف برنامهریزیهاست، پس باید هر پدیدهی ضدعدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد. مسابقه رفاه میان مسئولان، بیاعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامهریزان، ثروتهای سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی در اقدام های بدون اولویت، و به طریق اولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همهی گلوگاه های اقتصادی را به روی آنان میگشاید، و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آنچه را هزینه کردهاند گرد میآورند. اینها و امثال آن نقطههای استفهام برانگیزی است که هر جوان معتقد به عدل اسلامی ذهن و دل خود را به آن متوجه مییابد و از کسانی که مظنون به چنین تخلفاتی شناخته میشوند پاسخ میطلبد و همچنین در کنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضایی عملکرد قاطعانه برای ریشهکن کردن این فسادها را مطالبه میکند. امروز این مهمترین و مطرحترین مسئله کشور ماست و نسل جوان دانشجوی متعهد و مؤمن نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت بماند»[25]
آنچه در کنار همه الزامات این حرکت، ضروری و حیاتی است، آن است که:
اولاً، مراقبت شود کسانی با انگیزههای دیگر، این شعار حق را ابزار نکنند. ثانیاً، به نام عدالتطلبی، حرکتی غیرمنصفانه از سر جهل یا غفلت انجام نگیرد.[26]
پی نوشت ها:
[1]. قویدل معروفی، حسین، پورنجمی، مجید، تاریخ جنبش دانشجویی ایران، دفتر تحکیم وحدت، تهران: نجم الهدی،1385.
[2]. همان، ص 75- 176.
[3]. همان، ص 185-186.
[4]. دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، پیشین، ص 335- 336.
[5]. صحیفه امام، ج21، ص 195.
[6]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاه هاى سراسر کشور، 31/2/ 1386.
[7]. خبرنامه دانشجویان ایران، www. iusnews. Ir.
[8]. سایت آفتاب، 5 مهر 1386.
[9]. بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز، 14/2/1387.
[10]. سایه سار ولایت، منشور مطالبات مقام معظم رهبری از دانشگاه و دانشگاهیان، قم، نشر معارف، 1388، ج6، ص136-139، بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل های مختلف دانشجویی، 25/5/1385.
[11]. همان، ج3، ص 31، بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 22/2/1377.
[12]. همان، ج2، ص 55-64، بیانات در دیدار با تشکل های دانشجویی، 15/9/1375.
[13]. همان، ج 5، ص 39، بیانات در دیدار دانشجویان و دانش آموزان طرح ولایت، 17/5/1381.
[14]. همان، ج6، ص 115-116، بیانات در دیدار رؤسای دانشگاه ها، مؤسسات آموزش عالی ومراکز تحقیقاتی، 23/5/1385.
[15]. همان، ج6، ص 135، بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل های مختلف دانشجویی، 25/5/1385.
[16]. همان، ج6، ص 133، بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل های مختلف دانشجویی، 25/5/1385.
[17]. همان، ج6، ص 140-141، بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل های مختلف دانشجویی، 25/5/1385.
[18]. همان، ج2، ص 51-52، بیانات در دیدار با تشکلهای دانشجویی، 15/9/1375.
[19]. همان، ج 5، ص 71، بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 7/9/1381.
[20]. همان، ج6، ص140، بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهای مختلف دانشجویی، 25/5/1385.
[21]. همان، ج 1، ص 311-312، بیانات در دیدار با جمعی از تشکل های دانشجویی کشور در قم، 18/9/1374.
[22]. بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى، 25/7/1385.
[23]. همان، ج4، ص 156، بیانات در دیدار تشکل های دانشجویی، 9/7/1379.
[24]. همان، ج 4، ص، 186، بیانات در دیدار جامعه اسلامی دانشجویان، 17/8/1379.
[25]. پیام حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به دومین همایش سراسری جنبش دانشجویی، 6/8/1381.
[26]. پیام به پانزدهمین نشست سراسری تشکلهای مرتبط با جنبش عدالتخواه دانشجویی، 22/5/1387.