فصل چهارم : جریان شناسی احزاب و گروه های سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
۱۳۹۵/۰۳/۲۷
–
۸۵۷۸ بازدید
پیروزی انقلاب اسلامی را باید نقطه حیات جدید احزاب و جریانهای سیاسی برشمرد زیرا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی احزاب یا وابسته به جریانهای فکری غربی و شرقی و یا وابسته به دولت و سلطنت بودند و در این میان جریانهای اسلام گرا با مشکلات و موانع زیادی روبه رو بودند و فعالیتهای آنها بیشتر مخفیانه صورت میگرفت اما با شکل گیری انقلاب اسلامی، فضای مناسبی برای فعالیت آزادانه احزاب فراهم آمد و شاهد رشد و گسترش فعالیت احزاب پس از انقلاب اسلامی هستیم.
نکته قابل توجه در تقسیم بندی احزاب و گروههای سیاسی در کشور اینکه این تقسیم بندی در قالب جریان راست و چپ در ادبیات سیاسی کشور واقعی نبوده و اهداف و شعارهایی که توسط این احزاب مطرح میگردد با آنچه به عنوان احزاب چپ و راست در کشورهای اروپایی و آمریکایی شناخته میشوند، متفاوت میباشد. به گونهای که ممکن است احزاب چپ در کشور، اهداف و شعارهایی را مطرح نمایند که از ویژگیهای احزاب و گروههای راست بوده و برعکس احزاب راست، شعارهایی را به کار ببرند که از شاخصههای احزاب چپ باشد.
علاوه بر اینکه شاهد تغییر و چرخش زیادی در مواضع برخی از احزاب در طول فعالیت خود میباشیم که بر ابهام این تقسیم بندی ها میافزاید.
تقسیم بندیهای متعددی برای احزاب و گروههای سیاسی پس از انقلاب اسلامی وجود دارد. الگویی که در این کتاب دنبال میشود، تقسیم احزاب و گروههای سیاسی پس از انقلاب اسلامی، براساس دورههای تاریخی کشور است که در قالب پنج دوره مطرح میگردد.
دوره اول: دوران شکل گیری و تثبیت نظام (سال 57- 59)
دوره دوم: دوران دفاع مقدس (سال 59- 68)
دوره سوم: دوران سازندگی (سال 68-76)
دوره چهارم: دوران اصلاحات (سال 76-84)
دوره پنجم: دوران اصول گرایی (سال 84- 91)
دوران شکل گیری و تثبیت نظام (سال 57-59)
مهمترین تحولات و رخدادهای سیاسی سالهای آغازین انقلاب اسلامی چه بود؟
مهمترین تحولات و رخدادهای سیاسی این دوران که دوران آغازین شکل گیری انقلاب اسلامی میباشد را میتوان در این موارد برشمرد.
1.تشکیل دولت موقت
به فرمان امام مهندس بازرگان در 15بهمن 57 مأمور تشکیل دولت موقت به منظور ایجاد ثبات در کشور و زمینه سازی برای تشکیل مجلس و برگزاری همه پرسی قانون اساسی گردید.
2. برگزاری همه پرسی
از رخدادهای مهم این دوره تعیین نوع نظام سیاسی کشور و رأی بالای مردم به جمهوری اسلامی به عنوان الگوی نظام سیاسی میباشد که علی رغم تلاشهای زیاد گروههای غیراسلامی اعم از لیبرالها و گروههای چپ، مردم با هدایت امام و روحانیت در 12 فروردین1358 نام جمهوری اسلامی را برای نظام سیاسی کشور، برگزیدند.
3. تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و تصویب قانون اساسی
به منظور تدوین قانون اساسی جدید، با تأکید امام، مجلس خبرگان قانون اساسی در 28 مرداد 1358 آغاز به کار کرد.
این مجلس کار بررسی و تصویب قانون اساسی را طی شصت و هفت جلسه در چهارم آبان 58 به پایان رساند و در روزهای 11 و 12 آذر ماه 1358 این قانون اساسی به همه پرسی گذاشته شد و به تصویب نهایی رسید.
4. تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
از مهمترین و تأثیرگذارترین حوادث پس از انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام بود که امام آن را انقلاب دوم نامید.
به دنبال پذیرش شاه معدوم توسط آمریکا و دخالتهای این کشور در امور داخلی ایران، لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد که استعفای دولت موقت را به دنبال داشت و به قطع رابطه آمریکا با کشورمان در فروردین 1359 و اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی به کشورمان انجامید و مسئله به همین جا ختم نشده و اقدام عملی و مداخله جویانه آمریکا برای آزادسازی گروگانها را به دنبال داشت که با عنایت خداوند متعال به شکست و رسوایی دیگری برای آمریکا تبدیل شد. سرانجام مسئله با مذاکره و بیانیه الجزایر حل و فصل شد.[1]
5. انتخاب رئیس جمهور
در پنجم بهمن 1358 انتخابات ریاست جمهوری برای انتخاب اولین رئیس جمهوری اسلامی برگزار گردید که طی آن ابوالحسن بنی صدر با آرای مردم انتخاب شد. با توجه به وابستگی و انحراف فکری بنی صدر، انتخاب وی موجب شد تا راه برای منافقان و گروههای ضد انقلاب و لیبرال فراهم گردد و مشکلاتی برای مردم پدید بیاید که از جمله میتوان به غائله 14 اسفند 59 اشاره نمود که به درگیری میان نیروهای انقلابی و هواداران بنی صدر انجامید و نقاب از چهره وی بر انداخت و ماهیت او را آشکار ساخت.
6. تشکیل اولین دوره مجلس شورای اسلامی
در چارچوب تثبیت نهادهای نظام، با تصویب قانون اساسی و فراهم شدن شرایط، انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در 24 اسفند 1358 برگزار گردید و در سال 1359 اولین دوره مجلس شورای اسلامی آغاز به کار کرد.
7. کودتای نافرجام نوژه
این کودتا با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی در سال 58 توسط برخی از نظامیان وابسته به رژیم گذشته و همراهی برخی چهرههای وابسته و هدایت نیروهای آمریکایی صورت گرفت که توسط نیروهای اطلاعاتی عناصر دخیل در این کودتا دستگیر و این کودتا خنثی شد.[2]
8. تشکیل نهادهای انقلابی
تحولات و نیازهای ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولان بلندپایه نظام را بر آن میداشت تا براساس نیازها و ضرورتها، اقدام به تشکیل نهادهای مختلف کنند. که از جمله میتوان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، بسیج، کمیتهها و دادگاههای انقلاب، کمیته امام، و… اشاره نمود.
9. ناآرامیهای منطقهای و قومی
پس از شکل گیری انقلاب اسلامی، شاهد وقوع ناآرمایی های منطقهای و قومی در مناطقی همچون مناطق ترکمن نشین، کردستان، خوزستان، آذربایجان و بلوچستان بودیم که ناشی از فعالیت گروههای مخالف نظام، تحرکات منافقین و گروههای چپ گرا و هدایتهای کشورهای خارجی انجام گرفت و هر کدام از این ناآرامیها کافی بود نظام نوپایی را با مشکلات جدی و خطر سقوط و تجزیه طلبی مواجه نماید که با مقابله نیروهای انقلابی و مردم این توطئهها خنثی شده و آرامش نسبی به این مناطق بازگشت.
حزب جمهوری اسلامی
حزب جمهوری اسلامی در چه زمانی و با چه هدفی تأسیس شد؟ مهمترین اقدامات آن چه بود و چرا این حزب تعطیل شد؟
حزب جمهوری اسلامی را میتوان گستردهترین و تأثیر گذارترین حزب در تاریخ احزاب سیاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی دانست که یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط 5 نفر از روحانیون مبارز و پر سابقه آقایان سیدمحمدحسین بهشتی، سیدعلی خامنهای، جواد باهنر، علیاکبر هاشمی رفسنجانی و عبدالکریم موسوی اردبیلی تشکیل شد. هر چند اعلام موجودیت این حزب یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی است اما زمینههای فکری تشکیل آن به پیش از انقلاب بازمیگردد.
شهید آیت الله بهشتی دبیرکل و از بنیان گذاران این حزب در مورد زمینه تشکیل این حزب چنین میگوید:
«من از سالها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم به خصوص پس از سال 1332 و کودتای 28 مرداد و تجربهای که از نهضت ملی ایران در سالهای 1322-1329 به دست آوردم. وقتی نهضت آزادی تشکیل شد با خوشحالی از این خبر استقبال کردم و در اینکه در اساسنامه از اسلام به عنوان یک مکتب و از نهضت به عنوان یک حزب تمام عیار یاد نشده بود به بنیان گذاران نهضت انتقاد کردم. در همان سالها به فکر یک مجموعه فعال برای شناخت ایدئولوژی اسلام در شکل یک مکتب تمام عیار افتادم… تابستان سال 56 با چند تن از دوستان به فکر ایجاد یک هسته روحانی متشکل براساس تأکید روی تقوی و ایمان، مبارز بودن و بینش مترقی اسلامی داشتن و اسلامی عمل کردن و مبرا از هرگونه گرایش غیراسلامی و تفکر التقاطی افتادیم و در نظر داشتیم که این هسته مبارز متعهد، شاخه سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد وآن شاخه بتواند یک حزب و تشکیلات نیرومند سیاسی در خلأ اجتماعی ما پایه گذاری بکند. در اوایل سال 57 پایه این حزب محکم شد با تأکید امام هفت یا هشت روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب را اعلام کردیم و چون ما به جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی میاندیشیدیم نام آن را گذاشتیم حزب جمهوری اسلامی».[3]
از نظر خاستگاه اجتماعی، حزب جمهوری اسلامی از نیروهای سیاسی اجتماعی مختلفی همچون جمعی از روحانیون انقلابی، نیروهای دانشگاهی طرفدار امام خمینی، جمعیتهای مؤتلفه اسلامی، بازاریان طرفدار انقلاب و گروهها و هیأتهای مذهبی تشکیل شد. به همین دلیل حزب مجموعه منسجم فکری نبود بلکه طیفی از نیروهای اسلام گرا را در خود جای داده بود که همه آنها در حمایت از انقلاب و امام و تلاش برای استقرار قوانین اسلام پای میفشردند.
اهداف و اصول حزب عبارت بودند از؛ حراست و پاسداری از دستاوردهای انقلاب، مبارزه با ضدانقلاب، افزایش سطح آگاهی مردم، بر قراری آزادیهای اساسی، مقابله با نظام فاسد اداری، پایان دادن به سلطه اقتصادی بیگانگان، ریشه کن کردن فقر و محرومیت، تحول در نظام آموزشی، از بین بردن ریشههای فساد و فحشا، تنظیم سیاست خارجی براساس دو اصل تولی و تبری با رعایت استقلال کامل کشور، احترام به استقلال ملل دیگر، ایجاد ارتش با ایمان و مستقل، توسعه و تحکیم روابط برادرانه با همه مسلمانان اعلام شد.[4]
روزنامه جمهوری اسلامی ارگان این حزب محسوب میگردید و مجله «عروة الوثقی» ارگان دانش آموزی حزب نیز به طور منظم ماهانه منتشر میشد. علاوه بر این تلاشها، حزب بر روی چند بخش تمرکز ویژهای داشت. واحد دانش آموزی، شاخه کارگری، واحد امور خارج از کشور، واحد دانشجویی، واحد اصناف و واحد روحانیون از جمله بخشهای مهم و اساسی حزب به شمار میرفت که هر یک در حوزه کار خود نقش قابل ملاحظهای ایفا میکردند.
سخنرانی، پخش نوار، پخش جزوات و اوراق تبلیغاتی، برگزاری راهپیماییها یا مشارکت گسترده و مؤثر در برگزاری آنها، چاپ کتاب، اعزام مبلغ به خارج از کشور، معرفی انقلاب، کمک به کشف توطئهها و مقابله با ضد انقلاب از طریق روزنامه جمهوری اسلامی، حضور فعال، مؤثر و تعیین کننده در انتخابات جمهوری اسلامی، حضور گسترده در نهادهای انقلاب اسلامی از جمله شیوههای تأثیرگذاری حزب جمهوری اسلامی بر افکار عمومی بود.
شهید بهشتی در گزارشی به مناسبت اولین سالگرد تأسیس حزب، مهمترین دلایل پیدایش حزب را این گونه تشریح نمود:
بهرهگیری از تجارب تاریخی که به دلیل اصلی شکست نهضتها، فقدان سازمان و تشکیلات نیرومند با گرایش اسلامی بوده است.
عدم وجود تشکل از سوی روحانیت برای اداره و رهبری مبارزات.
ضرورت داشتن تشکیلات سیاسی، اجتماعی مورد اعتقاد و اعتماد مردم و برخوردار از پایگاه مردمی برای تداوم مبارزه و انقلاب.
اثرات مثبت تشکلهای اسلامی همچون مؤتلفه اسلامی و نیز ایجاد مرکزیت، میدان و زمینههایی برای تجمع نیروهای اصیل انقلاب که به انقلاب اسلامی ایران در خط امام، عمیقاً مؤمن باشند و با یکدیگر همکاری داشته و برای رضای خدا در خدمت مردم باشد.[5]
از جمله کارکردهای حزب جمهوری اسلامی، ایستادگی و مقاومت در برابر لیبرالها و مقابله با اندیشههای مخالف برگزاری انتخابات مجلس و تدوین قانون اساسی بود.
شهید بهشتی مهمترین کارکردهای حزب جمهوری اسلامی را در یک سال اولیه پیدایش آن به این گونه بیان نمودند:
«شکستن این طلسم که مسلمانها قادر به داشتن تشکیلات حزبی اجتماعی و سیاسی اسلامی برخاسته از توده مردم آن هم با شرکت فعال روحانیت نیستند. با سازماندهی حزب و به وجود آمدن ائتلاف بزرگ بین نیروهای خط امام، اکثریت نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی از نیروهای خط امام بود، نقش مهم حزب در برنامه ریزی، مشارکت و اجرای مراسمی چون روز کارگر، روز زن، حمایت از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و رهبری و… نقش برجسته حزب در تصویب اصول قانون اساسی به ویژه اصول اقتصادی، قضایی و بالاخص اصل 110 (ولایت فقیه) مشارکت اساسی در برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی و قانون اساسی و انتخابات مجلس شورای اسلامی، تأسیس و راه اندازی واحدهای مختلف برای تداوم دستاوردهای انقلاب را باید از جمله کارکردهای مهم حزب دانست».[6]
عوامل مختلفی موجب بروز نارساییها و ضعفهایی در حزب شد که عبارتند از: ضعف سازماندهی و آموزش ایدئولوژیک و سیاسی حزب به دلیل گستردگی بی رویه دفاتر و افزایش نیروها و نیز عدم فرصت کافی، کثرت اشتغالات و مسئولیتهای رهبران حزب و به شهادت رسیدن رهبران حزب در جریان هفتم تیر، عدم دقت لازم در عضوگیری و وارد شدن افراد با مواضع مختلف در حزب و شکل گیری تفکرات مختلف در حزب که موجب تشتت آرا و چند گانگی گردید.
پس از اینکه اولین جرقههای اختلاف در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نمایان گردید به تدریج این اختلاف در «حزب جمهوری اسلامی» نیز تداوم پیدا کرد. اختلافها بر سر شکل گیری دولت و قوانین و مسائلی همچون اسلام فقاهتی و اسلام پویا، اختیارات و قلمرو ولایت فقیه و جایگاه احکام حکومتی که در جریان اصلاحات ارضی و قانون کار مطرح گردید، نمایان شد.
شاید نخستین موضوع مورد اختلاف در میان نیروهای خط امام ـ که به نوعی به بحث حوزه اختیارات ولی فقیه هم مربوط میشد ـ مسئله اصلاحات ارضی و تصویب بند «ج» توسط سه تن از فقها، عملکرد هیاتهای هفت نفره تقسیم زمین و اجرای قانون اصلاحات ارضی بود.
جریان موسوم به راست سنتی در مورد اصلاحات ارضی و قانون کار، معتقد بودند که مجلس و وکلای مردم حق قانون گذاری ندارند و باید احکام اولیه به طور کامل اجرا شود. جریان موسوم به خط امام یا «چپ» با استدلال به احکام حکومتی، این حق قانون گذاری را به صورت موقت در اختیار مجلس قرار میدادند. این مباحث به تدریج حوزه و حدود اختیارات رهبری هم کشیده شد. آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت در مهرماه 60 طی نامهای از رهبر انقلاب در اعمال ولایت و تنفیذ مقام رهبری درباره برخی قوانین که در مجلس به تصویب میرسد، کسب تکلیف کرد. حضرت امام در پاسخ فرمودند:
«آنچه در حفظ نظام جمهوری اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام میشود و آنچه ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه فعل یا ترک آن مستلزم حَرَج است پس از تشخیص موضوع به وسیله اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی، با تصریح به موقت بودن آن مادام که موضوع محقق است، و پس از رفع موضوع خود به خود لغو میشود، مجازند در تصویب و اجرای آن؛ و باید تصریح شود که هر یک از متصدیان اجرا از حدود مقرر تجاوز نمود مجرم شناخته میشود و تعقیب قانونی و تعزیر شرعی میشود».[7]
این فرمان حکومتی رهبری بازتابهایی به دنبال داشت؛ از جمله انتقادهایی را از سوی برخی روحانیون سنتی و مسئولان کشوری موسوم به جریان راست به همراه داشت، چرا که منتقدان بر این باور بودند که احکام اولیه و ثانویه قادر به پاسخ گویی به امور بوده و به احکام حکومتی نیاز نیست. برخی دیگر احکام حکومتی را در مواردی لازم دانسته و احکام اولیه و ثانویه را کافی نمیدانستند.[8]
یکی از اختلافات شکل گرفته در این زمان، اختلاف در زمینه اقتصادی بود که با روی کار آمدن دولت میرحسین موسوی تشدید شد. طیف موسوم به «چپ» یا «خط امام» با توجه به اوضاع کشور به ویژه جنگ، تحت تأثیر اقتصاد دولتی چپ، به اقتصاد بسته و دولتی معتقد بود، جناح موسوم به «راست» با توجه به احکام اولیه شرعی و تحت تأثیر اقتصاد باز سرمایه داری به بازار آزاد اعتقاد داشت.
دوگانگی فکری در دولتی یا خصوصی بودن اقتصاد در موضوعاتی همچون زمین کشاورزی و سپس زمین شهری آغاز شد و به بحثهایی همچون امکان فعالیت بخش خصوصی در بخش بازرگانی خارجی و صنایع بزرگ تسری یافت. گروهی حتی کوپنی شدن کالاهای اساسی را چپ گرایانه و کمونیستی تلقی میکردند و گروهی دیگر فعالیت سرمایه داران بخش خصوصی در صادرات و واردات کالاها را نشانه تفکر راست گرایانه و طرفداری از سرمایهداری قلمداد مینمودند. این امر در ابتدا در قالب اختلاف شورای نگهبان و اکثریت مجلس اول بروز کرده بود اما دامنه آن ابتدا به تدریج به داخل دولت میرحسین موسوی و دو گروه عمده خط امامی، یعنی حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین انقلاب و نیز درون جامعه روحانیت مبارز کشیده شد.
بدینترتیب در دولت موسوی گروهی شامل آقایان عسگراولادی (وزیر بازرگانی)، احمد توکلی (وزیر کار و سخنگوی دولت)، علی اکبر پرورش (وزیر آموزش و پرورش)، ناطق نوری (وزیر کشور)، مرتضی نبوی (وزیر پست و تلگراف و تلفن) و ولایتی (وزیر امور خارجه) در جایگاه منتقد دیدگاه اقتصادی تمرکزگرای حاکم بر این دولت قرار گرفتند. افرادی مثل محمدتقی بانکی (رئیس سازمان برنامه و بودجه)، محسن نوربخش (رئیس بانک مرکزی)، حسین نمازی (وزیر اقتصاد)، بهزاد نبوی (وزیر صنایع سنگین) و محمد سلامتی (وزیر کشاورزی) برخلاف دیدگاههای اقتصادی فعلی اغلب آنها در حمایت شدید از اقتصاد بازار، در آن زمان ها حامی افزایش تصدی گری دولت در همه ابعاد اقتصادی از مالکیت زمین کشاورزی و شهری گرفته تا صنایع و تجارت و توزیع کالاها بودند. امام براساس مقابله با سرمایه داری و حمایت از مستضعفین و نیز اعلام کارشناسان دولتی مبنی بر انطباق حضور دولت در بسیاری از این عرصهها با مصلحت اقتصاد کشور، از این جریان حمایت میکردند. لذا این جریان خود را «خط امام» می نامید. هرچند امام در بسیاری از مواقع نیز عدم واگذاری امور اقتصادی به مردم را مورد انتقاد قرار میدادند. اختلاف اعضای دولت موسوی صرفاً اختلاف بین دو گروه سیاسی نبود. تدریجاً اعضایی از شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مثل عسگراولادی، ناطق نوری، پرورش و ولایتی در دولت موسوی عمدتاً بر سر نحوه برخورد با موضوعات اقتصادی رو در روی دولتمردان هم حزبی خود قرار گرفتند.
در نتیجه اختلافات درون حزب جمهوری اسلامی سه جناح در این حزب شکل گرفته بود:
جناح اکثریت (منتقدان دولت مهندس موسوی) شامل افرادی همچون: ناطق نوری، عسگراولادی، بادامچیان، ولایتی، پرورش، محمدرضا باهنر، مؤتلفهای ها، اعضای مشترک روحانیت مبارز و…
جناح طرفداران دولت شامل: مهندس موسوی، مسیح مهاجری، سیدمحمدرضا بهشتی، فرشاد مؤمنی، محسن دعاگو، حسین کمالی، محجوب، محمدحسن زورق و…
جناح میانه شامل افرادی همچون: هاشم رهبری، میرمحمدی، محمدخان، میرسلیم و…
رفته رفته انتقادهای تلویحی و تصریحی حضرت امام از حزب افزایش یافت. برای حضرت امام این نحوه فعالیت سیاسی تنش آلود حزب در شرایط نفس گیر جنگ تحمیلی و تنگ تر شدن محاصره نظامی و اقتصادی در کشور قابل توجیه نبود. به گونهای که ایشان حمایتهای مالی از فعالیتهای حزبی را نیز قطع کردند.
بخشی از دل گیری امام به تضعیف دولت در شرایط دفاع مقدس و نیز بی توجهی به مقتضیات زمان در نگاه به موضوعات اقتصادی مربوط میشد.
سرانجام اختلافات پیش آمده موجب شد تا آقایان خامنهای و رفسنجانی از بنیان گذاران حزب در سال 1366 طی نامه ای ادامه شرایط کار حزب را در آن شرایط بهانهای برای ایجاد اختلاف و دو دستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت دانسته و خواهان موافقت امام با تعطیلی حزب شدند و با موافقت امام[9] کارنامه بزرگترین و فراگیرترین حزب سیاسی پس از انقلاب اسلامی بسته شد.
جامعه روحانیت مبارز
هدف از تشکیل جامعه روحانیت مبارز چه بود، نقش این حزب را در تحولات کشور ارزیابی کنید؟
جامعه روحانیت مبارز در سال 1356 توسط برخی از شخصیتهای برجسته روحانی همچون شهید مطهری، دکتر بهشتی، دکتر مفتح، دکتر باهنر، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و… تشکیل شد.[10]
هدف از تشکیل آن، حمایت و دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی، التزام به اصل ولایت فقیه، حمایت و دفاع از نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی و ارکان آن، حفاظت از اصول و موازین شرع مقدس اسلام معرفی شده که این اهداف همگی در راستای نقش رهبری روحانیت و با تأکید بر اصل همراهی دین و سیاست در نظام سیاسی کشور قرار دارد.
جامعه روحانیت مبارز نقش مهمی در تحکیم رهبری روحانیت در جریان گسترش انقلاب ایفا نمود. این تشکیلات که از طریق استاد مطهری و دکتر بهشتی با امام در ارتباط بود، علاوه بر مشاوره با امام، نقش بازوی اجرایی انقلاب را نیز برعهده داشت. برپایی تظاهرات و راهپیمایی، برگزاری مجالس یادبود و گرامی داشت شهدا، اعلام عزای ملی، تعطیل عمومی، ایجاد و برنامهریزی کمیته تنظیم اعتصابات و… بخشی از فعالیتهای جامعه روحانیت مبارز پیش از انقلاب اسلامی میباشد.
جامعه روحانیت مبارز با تأکید بر این ارزشهای دینی، گرایش های خود در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون دنبال کرده است.[11]
با آشکار شدن بارقههای پیروزی انقلاب اسلامی در اولین گام امام دستور تشکیل شورای انقلاب را صادر فرمودند که اعضای آن را بیش از 6 نفر از مؤسسین و پایه گذاران جامعه روحانیت تشکیل میدادند و اینان در حقیقت اعضای مؤثر شورا نیز محسوب میشدند.
با استعفای دولت موقت و تا تشکیل کابینه دولت، مقرر شد هر یک از اعضای شورای انقلاب، سرپرستی یک یا چند وزارتخانه و نهاد را عهده دار شوند. از این میان وزارت کشور، دفاع، آموزش و پرورش، به ترتیب برعهده آقایان رفسنجانی، خامنهای و باهنر قرار گرفت. کمیته انقلاب اسلامی را مهدوی کنی و بهشتی همزمان با ریاست شورای عالی قضایی، سرپرستی جهاد سازندگی را نیز عهده دار بود. بعداً مسئولیت جهاد سازندگی را ناطق نوری عضو دیگر جامعه روحانیت پذیرفت. در فاصله کوتاهی مهدویکنی دبیرکل جامعه روحانیت مأمور تشکیل کابینه شد.
همچنین جمع قابل توجهی از اعضا و هواداران جامعه روحانیت در ادوار مختلف مجلس حضور داشتهاند. در مجلس سوم این جمع به عنوان فراکسیون اقلیت عمل میکردند درحالی که در چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی، اکثریت قاطع متعلق به نمایندگان هوادار جامعه روحانیت بود به گونهای که 30کاندیدای معرفی شده از سوی جامعه روحانیت مبارز در تهران همگی وارد مجلس شدند. به هر حال در هشت دوره مجلس شورای اسلامی جز دورههای سوم و ششم، جامعه روحانیت مبارز تهران و هواداران آن به نوعی در مجلس از اکثریت لازم برخوردار بودند.[12]
جامعه روحانیت مبارز همواره در این سالها، با جامعه مدرسن حوزه علمیه قم و جمعیت مؤتلفه اسلامی در اکثر زمینهها همسو و از موضع پدری نسبت به گروههای سیاسی همفکر دیگر برخوردار بوده و این همسویی تا مدتی ادامه داشت تا آنکه برخی از اختلاف نظرها بر سر مسائل روز اقتصادی و سیاسی سبب شد تا جامعه روحانیت مبارز دچار انشعاب شود و «مجمع روحانیون مبارز» شکل گیرد. گرچه جامعه روحانیت مبارز از تمامی ویژگیهای یک حزب سیاسی برخوردار است اما بسیاری از آنها بر این باور و تأکید دارند که روحانیت در حکم پدر جامعه است ازاین رو جامعه روحانیت را نه یک حزب بلکه یک تشکل ویژه میدانند.
این تشکل از ابتدای تشکیل تاکنون در تحولات کشور تأثیر بسیار مهم و سرنوشت سازی داشته است. جامعه روحانیت مبارز در سالهای اخیر تلاش کرده است نقش محوری خود را در تشکلهای اصول گرا همچنان حفظ نماید. بدینگونه که معمولاً در انتخابات مجلس خبرگان فهرستی که توسط این تشکل و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم منتشر میگردد (معروف به لیست جامعتین) مورد حمایت اغلب گروههای اصول گرا قرار گرفته و معمولاً اکثریت آرا را نیز به خود اختصاص میدهد.
هرچند این تشکل در سال 1384 بنا بر رابطه گذشته ای که به لحاظ سنتی با آقای هاشمی رفسنجانی داشت، از وی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت نمود. اما در سالهای پس از 84 که زاویه و تفاوت نگاه جریان تکنوکرات با نظام و رهبری بیش از پیش روشن گردید، به تدریج فاصله میان جامعه روحانیت و هاشمی زیادتر شد. به گونهای که تعداد قابل توجهی از اعضای جامعه روحانیت در انتخابات88 از کاندیداتوری احمدینژاد حمایت کردند که البته این موضوع دقیقاً برخلاف نظر هاشمی بود.
در سالهای اخیر جامعه روحانیت تلاش کرده است نقش محوری در فرایند وحدت برخی اصول گرایان ایفا کند و بر این مبنا در انتخابات مجلس نهم، با تشکیل جبهه متحد اصول گرایان (معروف به 7+8) تلاش کرد تا اصول گرایان را زیر چتر این وحدت گرد هم آورد. البته جامعه روحانیت مبارز نتوانسته است اعتماد بخشی از جریان اصول گرا را به دست آورد و لذا مرجعیت و نقش محوری خود را در میان قشر مذهبی انقلابی به خوبی حفظ ننموده است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفت؟ چرا دچار چرخش گردید؟
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از وحدت هفت گروه سیاسی (امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین) در سال 58 تشکیل شد. هر یک از این گروهها در محدوده خاصی به مبارزه با رژیم ستمشاهی فعال بودند. این گروه ها در ابتدا با سازمان مجاهدین خلق مرتبط بودند و پس از تغییر ایدئولوژی سازمان به سمت مارکسیسم، از آن جدا شدند.
امت واحده:
متشکل از شماری از زندانیان سیاسی بود که هسته اولیه آنان در زندان در مقابله با منافقین و مارکسیستها گذاشته شد که در سال 1355 گروهی را تشکیل دادند و نام «امت واحده» را برگزیدند. بهزاد نبوی، محمد سلامتی، پرویز قدیانی و محسن آرمین سرشناسترین اعضای این گروه بودند. این گروه در زندان فعالیت داشت و در خارج از زندان تا پیش از انقلاب فعالیتی نداشت.
منصورون:
بخشی از نیروهای آن، کسانی بودند که از مجاهدین پس از ماجرای ارتداد جدا شدند و تعدادی هم از نیروهایی بودند که سال 55 و56 به این گروه پیوستند. برخی از چهرههای این گروه که پیش از انقلاب شهید شدند، شهید صفاتی، کریم رفیعی و علی جهان آرا بودند. این گروه سخت به اعتقادهای دینی خود پای بند بود و از طریق آقای راستی کاشانی ارتباط خود را با مرجعیت حفظ میکردند.
این گروه فعالیتهای مسلحانه متعددی در سال 56 و57 داشت. محسن رضایی و محمد باقر ذوالقدر و علی شمخانی از اعضای سرشناس این گروه بودند.
فلق:
جمعی از دانشجویان مذهبی بودند که در خارج از کشور فعال بودند و در آستانه انقلاب به ایران بازگشتند حسن واعظی، مصطفی تاج زاده و محمد طیرانی از اعضای این گروه بودند.
فلاح:
طرح این گروه در سال 49 و 50 ریخته شد و در سال 53 با گروه مهدیون اصفهان که انشعابی از مجاهدین بودند، مرتبط شد. آقای مرتضی الویری از اعضای سرشناس این گروه بود.
موحدین:
از جوانان مذهبی معتقد و متدین خوزستان بودند که یکی از چهرههای آنان شهید حسین علم الهدی، برادرش کاظم و جمعی دیگر بودند. که با همکاری با گروه منصورون در خوزستان فعالیت میکردند و بیشتر فعالیت آنان در سالهای 56 و57 حمله به مراکز ستم شاهی، مراکز فحشا و تکثیر و توزیع اعلامیههای امام و فعال کردن تظاهرات مردمی بود.
توحیدی بدر:
هسته اولیه آن را جوانان شهر ری ایجاد کردند از جمله شاخصترین آنها حسین فدایی و حسن اسلامی مهر بودند و فعالیتشان را به طور رسمی از سال 54 آغاز نمودند. این گروه ارتباط نزدیکی با روحانیت داشتند و با وجود دستگیری شماری از اعضای آن توسط ساواک، فعالیت آنان تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
توحیدی صف;
این گروه در سال 55 شکل گرفت و توسط محمد بروجردی، حسین صادقی و سلمان صفوی در اصفهان تأسیس شد. در سال 56 و 57 این گروه فعالیت سیاسی زیادی را در برگزاری تظاهرات علیه رژیم داشت.[13]
این سازمان از ابتدای شکل گیری نقش زیادی در راهاندازی و سازماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایفا کرد و در مقابله با گروهکهای ضدانقلاب و منافقین و بحرانهای قومی و قبیلهای و خنثی سازی کودتای نوژه تلاش بسیاری انجام داد.
ماهیت این سازمان که از گروههای مختلف تشکیل شده بود، از همان آغاز زمینه شکل گیری برخی اختلافات را در آن ایجاد نموده بود این اختلافات که از نحوه برخورد با افکار دکتر شریعتی و انتشار اطلاعیهای به مناسبت روز کارگر و همچنین موضع گیری در مورد مسائل اقتصادی شروع شد، منجر به شکل گیری دو جریان راست و چپ در سازمان شد که در نتیجه به درخواست سازمان استاد مطهری و آیت الله راستی کاشانی جهت مشاوره به ترتیب در امور سیاسی و فقهی از سوی امام به سازمان معرفی شدند، اما عملاً پس از شهادت استاد مطهری، آقای راستی نقش اصلی را در این تحولات ایفا کرد.
در مورد اینکه میزان حیطه اختیارات آقای راستی در سازمان چه اندازه باشد اعضای سازمان به سه گروه تقسیم شدند که برخی به ولایت تام آقای راستی، برخی به ارجحیت دادن حکم حزبی و برخی ضمن مخالفت با نوع روند سازمان خواستار انحلال آن بودند و در نهایت اختلافات در سازمان به اوج رسید و در تاریخ25/1/1361 آقای راستی کاشانی شوراهای سازمان را لغو کرد و شورای موقتی را در تاریخ1/2/1361 برای اداره سازمان به ریاست خود تعیین نمود و در این زمان سی وهفت نفر از اعضای سازمان از سازمان جدا شدند.[14]
در فاصله میان سال1361 الی 1365 فعالیتهای سازمان به شدت افول کرد تا اینکه بالاخره آیتالله راستی کاشانی در مهرماه سال 1365 طی نامهای ضمن اعلام داشتن مشغله فراوان و نامساعد بودن حال مزاجی خود تقاضای موافقت با استعفای خویش و انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را نمودند که مورد موافقت امام قرار گرفت.
پس از اتمام جنگ، برخی از اعضای مستعفی سازمان که بیشتر دارای دیدگاه چپ بودند از جمله بهزاد نبوی، محمد سلامتی، محسن آرمین، سیدمصطفی تاجزاده، هاشم آغاجری و… در سال1370 اقدام به تجدید سازمان با عنوان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» و اضافه کردن نام ایران نمودند و در تاریخ 10/7/1370 از وزارتکشور مجوز فعالیت گرفته و شروع به فعالیت کردند.[15]
در طول فعالیت سازمان در دهه 70 شاهد سیر تغییر و چرخش مواضع در سازمان هستیم. به عنوان نمونه در حالی که این سازمان در آغاز فعالیت خود در دوره جدید در اولین بیانیه خود نگرشی ضدنظام سلطه و استکبارستیزانه داشت و هرگونه غفلت، کم توجهی و یا ساده اندیشی نسبت به خطر آمریکا را گناهی می دانست که تاریخ فردا بر ما نخواهد بخشید.
اما سال ها بعد سازمان مجاهدین از مواضعش در اولین بیانیه بسیار فاصله گرفت و به نحوی آن را باطل نمود. به عنوان نمونه بهزاد نبوی، عضو برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفت و گو با رادیو گفت وگو و در پاسخ به سؤالی مبنی بر تغییر مواضع سازمان درباره اولین بیانیه صادره گفت: «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران پس از تأسیس در 1370 اولین بیانیه ای که منتشر کرد یک بیانه 70 صفحه ای بود تحت عنوان «نظم نوین جهانی یا تلاش آمریکا برای سلطه بر جهان» خوب امروز خود من، که براساس تصمیم سازمان نویسنده آن بیانیه بودم، بسیاری از مسائلی که در آن بیانیه مطرح شده بود را دیگر قبول ندارم…»[16]
وی بار دیگر سال ها بعد نیز مطالب مشابهی را ابراز می دارد: «جان کلام در اولین بیانیه سازمان در سال1370 تحت عنوان نظم نوین جهانی، این بود که جلوی استقرار نظم نوین جهانی را بگیریم. آن موقع این سخن ما زمینه عینی و عملی داشت… امروز دیگر آن موضع را نداریم… زمانی در مرحله اول داعیه آزادی جهان اسلام و در مرحله دوم مستضعفان جهان را داشتیم. 14 سال پیش در حد یک حزب به دولت های جهان، خصوصاً اتحادیه اروپا، روسیه، چین، هند و… توصیه می کردیم که با خطری که همه را تهدید می کند مقابله کنند، ولی امروز دیگر آن دکترین کاربرد ندارد…»[17]
حوزه دیگری که در تغییر مواضع اقتصادی سازمان به چشم می خورد، حوزه اندیشه اقتصادی است. در سال های دوره سازندگی، تحولات اقتصادی این دوران از موضوعات مهمی بود که مورد نقد جدی سازمان قرار گرفت. مسایلی چون تجارت آزاد جهانی، آزادسازی اقتصادی، ایجاد مناطق آزاد تجاری، واگذاری کارخانجات دولتی، بازگشت سرمایه داران به کشور، از جمله مواردی بود که مورد انتقاد جناح چپ و به طور خاص سازمان مجاهدین قرار داشت.
این در حالی بود که همین سیاست های اقتصادی به نحو دیگری در دولت هشت ساله آقای خاتمی و در دوران حاکمیت جریان دوم خرداد نیز تداوم یافت ولیکن از آنجایی که سازمان مجاهدین خود از گروه های کلیدی شکل گیری آن دولت بود، دیگر از نقدهای تند دوران سازندگی خبری نبود.
در خصوص چرایی این تحول بایستی به نزدیکی اعضای این سازمان به حلقه های منحرف تئوریکی همچون «کیان» اشاره نمود. افرادی همچون تاجزاده، آرمین، فیضالله عربسرخی، هاشم آغاجری، محسن سازگارا به تدریج به پای ثابت شرکت کنندگان جلسات این حلقه تبدیل شدند.[18]
حلقه کیان، مجموعه ای از مؤلفه های فکری تجدیدنظرطلبانه ای را که دارای خاستگاه ترجمه ای بود، مطرح نمود. برخی از این تفکرات را که در قالب مقالاتی در ماهنامه کیان منتشر می گردید را می توان در موضوعات زیر ملاحظه کرد:
نقد اسلام فقاهتی[19]، مقدس نبودن و تجزیه معرفت دینی از دین[20]،نقد انقلاب اسلامی[21]، نقد سیاست گذاری فرهنگی دوران بعد از انقلاب اسلامی[22]، ادعای شکلگیری گونه تازهای از روشنفکری دینی[23]، دفاع از روشنفکری غیردینی در ایران[24]، انتظار کمینه از دین[25]، نقد ناقدان غرب[26]، ایدئولوژیزدایی از دین[27]، سکولاریزم و جدایی دین از سیاست[28]، نقد اندیشه اسلام ناب[29]، حمله و تخطئه روحانیت[30]، تکثرگرایی و پلورالیسم دینی.[31]
حضور اعضای با پیشینه انقلابی، همچون مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب، در این جلسات به تدریج زمینه استحاله فکری این سازمان در حوزه های گوناگون شد. به گونه ای که در حوزه های سیاست و فرهنگ به تدریج از مواضع انقلابی و ارزشی پیشین خود فاصله گرفتند و در حوزه اقتصاد نیز از اندیشه های دولت گرای سوسیالیستی به اقتصاد آزاد سرمایه سالار تغییر رویکرد دادند.
این روند ادامه داشت تا اینکه سخنان هتاکانه هاشم آغاجری در سال 1381 در خانه معلم همدان نسبت به ساحت مقدس معصومین(علیهم السلام) و مراجع تقلید و روحانیت، موج مخالفت علما و مردم را به همراه داشت اما با این وجود، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای از وی به عنوان یکی از اعضای ارشد خود دفاع و به داشتن اعضایی چون او افتخار می کند.
این قبیل واکنش ها سرانجام به انتشار بیانیه ای از سوی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در اعلام عدم مشروعیت این سازمان خطاب به «مردم» منجر شد، که در آن چنین آمده بود که سازمان موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی در جهت بدبین کردن نسل جوان به اسلام و روحانیت و تفکیک دین از سیاست که هدف دشمنان جهانی اسلامی نیز هست، تلاش می کند… سخنان موهن یکی از اعضای مرکزیت این سازمان در همدان (توهین او به عقاید دینی، مراجع تقلید و مردم متدین ایران) و حمایت بی دریغ آن سازمان از گفته های او، شاهدی بر این مدعا است.[32]
صدور این حکم، سازمان را در وضعیت انفعال قرار داد و از فعالیت سیاسی – اجتماعی آنها کاسته شد. در همین دوران بود که «هفته نامه عصرما» ارگان سازمان نیز به دلیل تخلفات عدیده، اجازه فعالیت خود را از دست داد.
به دنبال عدم اقبال مردمی به جریان موسوم به اصلاحات به دلیل مواضع غیراصولی و افراطی برخی گروه های وابسته، سازمان مجاهدین نیز که از گروه های محوری تشکیل دهنده این جریان محسوب می گردید به سرنوشت دیگر گروه ها دچار گردید و از صحنه سیاسی کشور توسط مردم کنار گذاشته شد، اما در عین حال تحرکات این سازمان ادامه داشت تا اینکه در جریان فتنه 88 در عمل در صف مخالفان و معاندان نظام قرار گرفت و با صدور اطلاعیهها و بیانیههای مختلف در راستای فریب افکار عمومی و حمایت از اقدام فتنه گران نقش فعال داشت و پس از حرمتشکنی و فتنه انگیزی فتنه گران در عاشورای سال 1388 نیز سازمان مجاهدین با صدور بیانیهای به صف حامیان ضدانقلاب پیوست و با صدور بیانیهای به حمایت از هتاکان روز عاشورا پرداخت.
سرانجام و در پی اقدامات غیرقانونی و براندازانه این سازمان، با رأی دادگاه انقلاب اسلامی، رسماً منحل گردید.
حزب خلق مسلمان[33]
ماجرای حزب خلق مسلمان و غائله آن در سالهای اولیه انقلاب چه بود؟ چرا با آیتالله شریعتمداری و هوادارانش برخورد شد؟
بیست و سه روز بعد از تشکیل حزب جمهوری اسلامی یعنی در 22 اسفند 1357 «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان» به دست اطرافیان آقای سیدکاظم شریعتمداری (از مراجع تقلید ان زمان) اعلام موجودیت کرد. اگرچه در میان مؤسسان این حزب افراد مبارز و موجهی مثل استاد سیدهادی خسروشاهی و مرحوم رضا گلسرخی مشاهده میشدند، اما در اندک زمانی مشخص شد که سر رشته کار در دست افرادی مثل احمد علی زاده (از اعضای حزب رستاخیز) و نیز حسن شریعتمداری (فرزند سیدکاظم شریعتمداری و دارای ارتباطات مخفی با پایگاه سازمان سیا در تهران) است.
این حزب همچنین حامی مهمی مثل رحمت الله مقدم مراغهای (دارای سابقه دو دهه ارتباط مخفی با مأموران سیا در ایران) را که دولت موقت او را به استانداری آذربایجان شرقی گمارده بود، در پشت خود داشت. زمانی که حزب جمهوری خلق مسلمان پا به عرصه نهاد، مؤسسان خود را علاوه بر خسروشاهی و گلسرخی، سیدغلامرضا سعیدی و صدر بلاغی (هر دو از همراهان دیرینه شریعتمداری و دارای سابقه ارتباط با برخی از عوامل رژیم سلطنت و مخالفت با امام در دوران مبارزه) امیر تیمور کلولی، شهاب فردوس، هاشم شبستری زاده، اشرف مهاجر و موسی شیخ زادگان اعلام کرد و البته به فاصله کوتاهی نام احمد علی زاده، حسین منتظر حقیقی و حسین بشارت نیز به عنوان اعضای مؤسس حزب اعلام شد.
این حزب در بدو تأسیس با توجه ویژه به تبریز (زادگاه شریعتمداری) سعی کرد ادارات دولتی این شهر را در قبضه خود قرار دهد. افشای عضویت دبیرکل خلق مسلمان (احمد علی زاده) در حزب رستاخیز اولین موضوعی بود که این حزب به واسطه آن به تحریک مردم منطقه برای مقابله با نظام نوپا پرداخت.
حزب خلق مسلمان در ابتدا انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی را تحریم کرد و حتی اخراج سیدهادی خسروشاهی را به سبب اعلام حضور حزب در این انتخابات و با اتهام «نفوذی حزب جمهوری اسلامی» اعلام کرد. اما پس از برگزاری انتخابات که تنها به راه یابی سه نامزد خاص این حزب در آذربایجان شرقی (مقدم مراغهای، محمدعلی انگجی و جعفر اشراقی) منجر شد به چانه زنی درباره نتایج آن پرداخت.
مخالفت با قانون اساسی و خصوصاً اصل ولایت فقیه اقدام بعد این حزب و شخص آیت الله شریعتمداری بود که در زمان برگزاری رفراندوم با جنجالهای خیابانی در تبریز همراه شد. در جریان تجمعات در یک اقدام کاملاً مشکوک یکی از نگهبانان منزل آیت الله شریعتمداری با شلیک گلوله کشته شد که موجب تحریک و خشم بیشتر مریدان و مقلدان ایشان شد.
این ماجرا از سوی حزب خلق مسلمان به عنوان «حمله به بیت مرجعیت» تلقی شد. حضرت امام برای جلوگیری از گسترش این فتنه، پیامی را صادر فرمودند که در آن آمده بود:
«من اکیداً از همه ملت شریف می خواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهره برداری دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علمای اعلام احترام بگذارید. برادران بدانند که فاجعه ای که در منزل آیت الله شریعتمداری پیش آمد به دست توطئه گرها است که باید محکوم شود و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند».[34]
با اوج گیری التهاب، برخی عوامل مسلح وابسته به حزب مزبور با اشغال صدا و سیمای تبریز، خواستههایی مثل تغییر اصل 110 قانون اساسی (ولایت فقیه)، محاکمه عاملان حمله به بیت آیت الله شریعتمداری، تعیین امام جمعه، امام جماعت، استاندار، شهردار و مقامات دولتی تبریز توسط شریعتمداری و اخراج حاکم شرع دادگاه انقلاب از این شهر را مطرح ساختند.
برای حل مشکلات به وجود آمده، اعضای شورای انقلاب با آیت الله شریعتمداری به مذاکره پرداختند که مذاکره اعضای شورای انقلاب با آیت الله شریعتمداری به تشکیل هیأتی متشکل از مرحوم شهابالدین اشراقی (به نمایندگی از امام) و آیت الله جعفر سبحانی و سیدیونس عرفانی (از سوی شریعتمداری) منتهی شد. در حالی که امام از طریق واسطههایی مثل مرحوم شیخ محمدتقی فلسفی و… برای دور ساختن شریعتمداری از حزب خلق مسلمان تلاش میکردند، دو نماینده شریعتمداری نیز در بررسیهای خود به نتیجهای جز «لزوم انحلال حزب خلق مسلمان» نرسیدند. سرانجام موجب اعتراضات مردمی و درخواست انحلال حزب از آیت الله شریعتمداری، باعث شد ایشان در 16/10/1358 با صدور بیانه ای انحلال این حزب را اعلام کند.
واقعیت این است که ارادهای که از درون بیت شریعتمداری، حزب خلق مسلمان را هدایت میکرد از پشتوانه مشورت و حمایت افرادی مثل حسن نزیه (عضو دولت موقت بازرگان و دارای ارتباط با سازمان سیا از سالهای قبل از انقلاب) محمود عنایت (از کارگزاران فرهنگی رژیم شاه و رابط حزب رستاخیز با نویسندگان در سال1356) علیرضا نوری زاده (دارای روابط مستمر با کاردار سفارت آمریکا در ماههای پس از پیروزی انقلاب و حامی رسانهای فعلی جریان موسوم به موج سبز در خارج کشور) رضا براهنی (از روشنفکران جریان چپ آمریکایی) و… برخوردار بود.
علاوه بر این، اسناد لانه جاسوسی آمریکا در تهران نشان میدهد که مأموران سفارت آمریکا در اولین مراحل تأسیس حزب خلق مسلمان حضور داشتهاند و علاوه بر ارتباطات گسترده با سران حزب از برخی از اعضای ساواک مثل فرازیان (با اسم رمز اس.دی.جانوس) نیز در این زمینه استفاده میکردهاند. شریعتمداری و نزدیکانش بارها از مأموران سفارت آمریکا و از جمله همین عنصر ساواکی طلب کمک مالی کرده بودند.
همچنین یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی حاکی است «دونالد.سی.پیکویین» رئیـس قرارگـاه سیـا در تهران تـا هفتم آبـان 1358 (شش روز قبل از فتح لانه جاسوسی) سرگرم مأموریت هماهنگ سازی فعالیت حزب خلق مسلمان با دیگر احزاب مخالف امام، بوده است.
با انحلال حزب خلق مسلمان افرادی مثل حسن شریعتمداری و احمد علی زاده به خارج کشور فرار کردند، اما بیت شریعتمداری تلاش خود را بر ضدنظام ادامه داد و در کودتای نوژه (18 تیرماه 1359) و نیز توطئه نافرجام برای ترور امام (مشهور به کودتای قطب زاده) در اسفند 1360، نقش ایفا کرد.
آیت الله شریعتمداری قبل از انقلاب اسلامی:
گزارش های زیادی توسط ساواک تهیه شده که نشان از مخالفت و تقابل آیت الله شریعتمداری با حضرت امام دارد. ساواک بارها احساس شریعتمداری نسبت به امام را گزارش نموده و در مقاطع حساس، از این مسئله، برای تضعیف موقعیت امام استفاده کرد. البته اظهارات و اقدامات شریعتمداری بر علیه امام اوایل شدید بود، اما رفته رفته با نزدیک شدن به سال های پایانی عمر حکومت پهلوی، این اظهارات به صورت مخفیانه تر بیان می گردید. در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، یک بولتن 31 صفحه ای وجود دارد که تاریخ آن به 1/7/1357 یعنی 4ماه قبل از انقلاب اسلامی، بازمی گردد. ظاهرا مقامات ارشد رژیم پهلوی، در آخرین تلاش های خود برای حفظ سلطنت، دست به دامان آیت الله شریعتمداری شده اند و از او کمک و راهنمایی خواسته اند. گزارش این دیدار به صورت بولتن در اختیار مقامات بالا و به احتمال زیاد شخص شاه قرار گرفت. در این بولتن در خصوص ملاقات یکی از مقامات ساواک با آیت الله سیدکاظم شریعتمداری و مهم ترین اظهارات آیت الله شریعتمداری اینگونه گزارش شده است:
– اظهار علاقه وی به محمدرضا پهلوی و موافقت با رژیم سلطنتی؛
– مخالفت ظاهری مشارالیه با رژیم به منظور حفظ ارتباط خود با گروه های سیاسی دیگر و مردم؛
– معرفی نجف به عنوان پایگاهی برای مخالفان و عامل بروز تظاهرات ها و قتل عام در کشور و ارسال اعلامیه ها از شهر مذکور؛
– انتقاد به عملکرد امام خمینی مبنی بر سکوت در مقابل ظلم و ستم دولت عراق نسبت به مسلمانان؛
– موافقت وی (آیت الله شریعتمداری) با دولت نظامی و برقراری حکومت نظامی در شهرها؛
– آزادی زندانیان سیاسی در صورت اطمینان به عدم انجام اقدامات ضدامنیتی از طرف آنان بعد از آزادی؛
– توجه بیشتر به اوضاع شهر قم، بیان خطر اقدامات و مخالفت ها علیه دولت از طریق رسانه های گروهی به منظور متحد نمودن مردم علیه امام خمینی و عملکرد آن…
در بخشی از این سند آمده است:
«آقای شریعتمداری اظهار نمود سلام مرا به پیشگاه اعلیحضرت برسانید که اعلیحضرت اطمینان داشته باشند همان مشکلاتی که امروز ایشان دارند ما هم داریم… من برای حفظ مملکت و صیانت سلطنت فکر می کنم… خمینی و کسانی که مانند او فکر می کنند که حکومت اسلامی برای مملکت مناسب است، در خراب کردن قدرت دارد و برای سازندگی، نه سازمانی دارند نه توانایی. من صریحاً می گویم که با خمینی و اعمال او مخالفم. تعدادی از علما به من مراجعه می کنند و یا بحث راجع به روش من و خمینی، سؤال می کنند که آیا اختلافی داریم؟ من می گویم بلی. او مخالف شاه است در حالی که من این طور نیستم… برقراری حکومت نظامی، کار با ارزش و مفیدی بود و باید باقی بماند و من صریحاً می گویم به عرض اعلیحضرت برسانید و به نخست وزیر هم بگویید که هرچه می توانند مدت فرمانداری نظامی را طولانی تر کنند».[35]
آیت الله شریعتمداری از قبل از انقلاب هم با امام سر ناسازگاری داشت و به روش های انقلابی اعتقادی نداشت. حوادث بعد از انقلاب نشان داد که او این طرز تفکر را حفظ نموده است.
آیت الله شریعتمداری پس از انقلاب اسلامی:
پس از انقلاب، شریعتمداری هر چند خود را در ظاهر همراه با انقلاب نشان می داد و تا جایی پیش رفت که به صورت ضمنی (و نه صراحتاً) خود را صاحب انقلاب می دانست، اما در عمل دشمنی خود را با امام و یارانش، حفظ کرده بود.
شریعتمداری در جریان تصویب قانون اساسی، مخالفت خود را با نحوه تصویب آن اعلام داشت و مانعی در برابر شکل گیری قانون اساسی محسوب می شد، اما با قاطعیت امام، از موضع خود عقب نشینی کرد و مخالفت خود را با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی پس گرفت.
موضوع دیگری که شریعتمداری را در برابر امام و جمهوری اسلامی قرارداد، غائله آذربایجان و حزب جمهوری خلق مسلمان آذربایجان بود که بدان اشاره شد.
حجت الاسلام فلسفی در خاطرات خود می گوید:
«امام خمینی روزی مرا خواست. خدمت ایشان رسیدم. تنها بودند. در مورد حزب جمهوری خلق مسلمان گفتگو نمودند. از من خواستند نزد آیت الله شریعتمداری بروم و به صورت خصوصی از قول امام خمینی به او بگویم که دست از حمایت این حزب ضد انقلاب بردارید. همان موقع حرکت کردم و پیام امام را به او رساندم. شریعتمداری در جواب می گوید: من همه جا علناً از این حزب حمایت کردم و اگر بگویم به این حزب بستگی ندارم، اعتبار و حیثیت من از بین می رود. حجت الاسلام فلسفی از جانب امام قول می دهد که حیثیت شریعتمداری حفظ و جبران شود. حتی قرار شد مجلسی در مسجد اعظم قم برگزار شود و رادیو و تلویزیون هم پوشش خبری بدهند. در این مجلس آیت الله العظمی مرعشی نجفی، گلپایگانی و امام حضور به هم برسانند و آقای فلسفی منبر برود و از خدمات و فداکاری های آیت الله شریعتمداری در راه انقلاب تجلیل گردد و به این ترتیب اعتبار شریعتمداری در جریان کناره گیری از حزب خلق مسلمان صدمه نبیند. با این حال، شریعتمداری حاضر نمی شود دست از حمایت خود از حزب ضد انقلابی جمهوری خلق مسلمان بردارد».[36]
آیت الله شریعتمداری و ماجرای کودتای نوژه:
در سال 1359، کودتایی در ایران طراحی شد که در هیچ نقطه ای از جهان سابقه نداشت. این کودتا بیشتر شبیه جنگ بود. در این کودتا، قرار بود محوریت با نیروی هوایی باشد و از هواپیماهای جنگنده و بمب افکن استفاده گردد. این موضوع در جهان سابقه نداشت. کودتای نوژه که حاصل طراحی چندین نهاد اطلاعاتی و امنیتی و سیاسی بود، ابعاد بسیار وسیعی داشت و به گونه ای طراحی شده بود که احتمال شکست در آن صفر بود. در جریان انقلاب، از سربازان برای سرکوب مردم استفاده شده بود. اما در کودتای نوژه، ارتشیان متخصص شامل خلبانان و کماندوها که در زمان شاه برای جنگ با ابرقدرت شوروی آموزش و تربیت شده بودند، در مقابل مردم بی دفاع قرار می گرفتند.
در مرحله اول، هواپیماهای بمب افکن به بمباران مراکز حساس سیاسی و انقلابی می پرداختند و سپس مردم بی دفاع را که برای دفاع از انقلاب به میدان آمده بودند به وسیله شکستن دیوار صوتی می ترساندند و در صورت نیاز، از بمب های چندتنی برای کشتن مردم استفاده می شد.
در مرحله بعد و پس از اینکه تهران و شهرهای بزرگ به صورت مناطق جنگ زده و ویرانه درآمد، نیروهای کماندو وارد عمل می شدند و به پاکسازی مناطق می پرداختند. به جز هواپیماهای بمب افکن و شکاری که در این عملیات به کار گرفته می شد و به دلایل امنیتی تعداد دقیق آن اعلام نشده است، از لشکر یک (گارد جاویدان سابق)، لشکر دو، لشکر 92 زرهی اهواز، لشگر81 باختران، نیروهای ویژه هوابرد(نوهد) و سایر گروه های ارتشی، به علاوه ی حزب دموکرات، کومله و گروه های تجزیه طلب آذربایجان، کردستان، سیستان، بلوچستان، خوزستان و… استفاده می شد.
همه این گروه ها در جریان کودتا قرار داشتند و آمادگی خود را برای درگیری مسلحانه حفظ نموده بودند. به علاوه قرار بود در صورتی که کودتا دچار مشکل شد، کشور عراق هم وارد عمل شود و به کودتاگران کمک کند. در صورت ادامه بحران، آمریکا خود به صورت مستقیم وارد عمل می شد و با استفاده از پایگاه ها و ناوهای خود در منطقه، به حمایت از کودتاگران می پرداخت. شوروی هم در جریان این کودتا قرار داشت.
این کودتا از سه شاخه نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک تشکیل شده بود. علیرغم به کار بردن سلاح های سنگین و هماهنگی و همکاری گروه های ضدانقلاب هنوز یک مشکل وجود داشت. مشکل این بود که:
اولاً، چگونه نیروهای درگیر در کودتا، در اجرای مأموریت های محوله دچار تردید نشوند.
ثانیاً، پس از چنین کشتار وحشتناکی چگونه می توان به دولت کودتا مشروعیت بخشید؟
کلید حل هر دو مشکل در شاخه ایدئولوژیک کودتا نهفته بود. سران کودتا، با علمایی که احتمال می دادند از جمهوری اسلامی و امام کینه داشته باشند تماس گرفتند و از آنها درخواست کمک نمودند. در رأس این افراد، آیت الله شریعتمداری قرار داشت. نیروهای ارتشی علیرغم اینکه در دوران طاغوت تربیت شده بودند، فرزندان همین مملکت بودند و به اسلام و روحانیت اعتقاد داشتند. آنها حاضر نبودند بر علیه اسلام و روحانیت کودتا نمایند. سران کودتا، برای اینکه به افراد خود اطمینان دهند این کودتا بر علیه اسلام و انقلاب نیست آنها را به قم می فرستادند تا با آیت الله شریعتمداری دیدار کنند و پس از تأیید شریعتمداری، با اطمینان خاطر در عملیات شرکت کنند.[37] بسیاری از این افراد مقلد آیت الله شریعتمداری بودند و واضح است که وی تا چه حد بر آنها نفوذ داشت. یکی از کودتاگران که به قم و بیت آیت الله شریعتمداری رفته بود از تجمع خلبانان و ارتشیان در بیت وی خبر می دهد که برای استفسار از جریان کودتا به قم آمده بودند.[38]
آیت الله شریعتمداری در مورد اصل کودتا سخنی نگفت ولی در پاسخ به مراجعین مرتباً تکرار می کرد «ظلم هرگز پایدار نمی ماند»[39] این جمله توسط کودتاگران به معنای تأیید کودتا تفسیر می شود.
شریعتمداری در مرحله دوم کودتا نقش مهم تری را برعهده دارد. زمانی که جماران در سه سوتی پرواز با خاک یکسان شده است و امام از صحنه سیاست حذف شده اند، شریعتمداری وارد عمل می شود. در طراحی کودتا، خانه ای در حوالی یوسف آباد برای انتقال شریعتمداری از قم به تهران اجاره شده بود، شریعتمداری در این خانه مستقر می شد و به عنوان رهبر مذهبی، کودتا را تأیید می کرد.[40] زمانی که رادیو و تلویزیون به دست کودتاچیان تصرف می شد، وی مستقیماً یا به وسیله نوار و اعلامیه با مردم سخن می گفت و مردم را به همکاری با کودتا فرامی خواند. کودتاگران به صورت مستقیم با پسر آیت الله شریعتمداری در ارتباط بودند. از طرف دیگر کودتاگران مطمئن بودند در صورتی که امام نباشند و آیت الله شریعتمداری به عنوان یک مرجع تقلید پیام بدهد و از کودتا حمایت نماید، ارتش انگیزه ای برای مقاومت ندارد و به سرعت به کودتاگران تسلیم می گردد. سران کودتا روی شریعتمداری بسیار حساب می کردند.
فرمانده کودتا (بنی عامری) در جلسه ای عنوان داشته بود: «با علما و روحانیونی که طرفدار آیت الله شریعتمداری می باشند دست به دست هم دادیم تا یک اسلام نوین در سطح مملکت پیاده کنیم».[41]
کودتای نوژه به لطف خدا شکست خورد و خائنان به سزای عمل خود رسیدند. اما شریعتمداری به علت اینکه به صورت مستقیم در کودتا دست نداشت، تحت تعقیب قرار نگرفت. کودتاگران در بازجویی ها و مصاحبه تلویزیونی خود به ارتباط کودتا با بیت آیت الله شریعتمداری اعتراف نمودند.[42]
دو سال پس از کودتای نوژه در اردیبهشت 1361، کودتای جدیدی کشف شد که در پی براندازی جمهوری اسلامی بود. قطب زاده با همراهی آیت الله شریعتمداری رهبری این کودتا را برعهده داشتند. این بار دخالت شریعتمداری در کودتا مستقیم بود. او 500 هزار تومان به کودتاگران کمک کرده بود و اعتراف نمود که در جریان کودتا بوده است ولی اقدامی در جهت جلوگیری از آن به عمل نیاورده است.
زمانی که اعترافات متهمین منتشر شد، خشم مردم برانگیخته شد و جامعه مدرسین قم، پس از بررسی اعلام کرد که شریعتمداری شرایط مرجعیت را از دست داده است و دیگر تقلید از او جایز نمی باشد. پس از این جریان آقای شریعتمداری در برنامه ای تلویزیونی ضمن استغفار و عذرخواهی از مردم، تعهد کرد که دیگر در امور مشابه شرکت نداشته باشد. آقای شریعتمداری تا پایان عمر یعنی فروردین 1365 که به علت سرطان کلیه درگذشت، در انزوا بود.
دوران دفاع مقدس (سال 59- 68)
مهمترین تحولات و رخدادهای سیاسی دوران دفاع مقدس چه بود؟
مهمترین رخدادهای این دوره عبارتند از:
1. جنگ تحمیلی
آغاز تهاجم رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در 31 شهریور 1359 از رخدادهای مهم این دوره بود که کشور را به مدت هشت سال درگیر جنگی نابرابر با رژیم صدام که توسط قدرتهای بزرگ حمایت مالی، نظامی و اطلاعاتی میشد، نمود. هر چند جنگ خسارتها و زیانهای فراوانی را برای کشور ایجاد نمود، ولی صحنههایی از رشادت و ایستادگی ملت ایران را در دفاع از انقلاب نوپای خود و ارزشها و اصول آن به نمایش گذارد که چشم جهانیان را خیره نمود.
2. برکناری بنی صدر
با روشن شدن ماهیت ضد انقلابی بنی صدر و کارشکنیهای وی در مسیر انقلاب و جنگ تحمیلی، سرانجام در 31 خرداد 1360 مجلس رأی به عدم کفایت سیاسی او داد و پس از وی شهید محمدعلی رجایی به ریاست جمهوری برگزیده شد.
3. حادثه تلخ 7تیر 1360
شهادت شهید بهشتی و 72 تن از مسئولان اجرایی، قانون گذاری و قضایی کشور.
4. حادثه تلخ 8شهریور
در این اقدام تروریستی در ساختمان نخست وزیری شهید رجایی رییس جمهور به همراه دکتر محمدجواد باهنر، نخست وزیر در 8 شهریور 60 به شهادت رسیدند.
5. عملیات تروریستی منافقین
در این سالها شاهد اوج گیری عملیات تروریستی منافقین در داخل کشور هستیم که به منظور برهم زدن امنیت داخلی و ایجاد تزلزل در میان مردم و تأثیر گذاری برجنگ انجام میگرفت. اما امام و امت انقلابی با ایستادگی و صلابت خویش، این دشمنان خود فروخته را ناکام گذاردند.
6. ماجرای ایران گیت (مک فارلین)
از رخدادهای مهم این دوران ماجرای سفر محرمانه مک فارلین، مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در سال 1365 به ایران بود که با هدف استفاده از نفوذ ایران در آزادی گروگانهای کشورهای غربی در لبنان صورت گرفت.
زمینه شکل گیری این ماجرا و تمایل به نزدیکی مخفی و مذاکرات پنهانی در مقامات آمریکایی برای توافق با مقامات ایرانی از طریق مبادله قطعات نظامی به ایران در مقابل آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان، به دنبال بروز بحران ناشی از تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و ظهور پدیده گروگان گیری غربی ها و ناتوانی آمریکا در حل این مشکل و همچنین ربوده شدن هواپیمای آمریکا در خرداد 1364 و بی نتیجه ماندن تلاشهای سوریه در حل بحران هواپیماربایی فراهم آمد.[43]
در این ماجرا سیاست مداران آمریکایی از روشهای تماس با واسطه صرف نظر نموده و اقدام به برقراری ارتباط مستقیم نمودند که طی آن در چهارم خرداد 1365 مک فارلین وارد ایران شد. طی سه روز اقامت مک فارلین و همراهانش در ایران، مذاکراتی میان وی و رابطین ایرانی انجام گرفت که نتیجه روشنی نداشت زیرا نظر امام این بود که هیچ یک از مسئولین با آنها مذاکره نکند که این امر موجب شد تا مذاکرات با برخی مسئولین رده پایین انجام گیرد که آن نیز امکان دست یابی به نتیجه عملی را ممکن نمیساخت و مذاکرات با بن بست مواجه شد.
جزئیات این سفر محرمانه چندی بعد در یک روزنامه لبنانی الشراع انتشار یافت و به دنبال آن آقای هاشمی رفسنجانی در مراسم 13 آبان در جمع دانشجویان موضوع را به طور رسمی اعلام نمود.[44]
افشای این موضوع کاخ سفید را با بحران سیاسی کم سابقهای روبه رو کرد و لطمه شدیدی به اعتبار آمریکا در صحنه بین الملل و منطقه وارد ساخت.[45] چنان که پس از «واتر گیت» که رسوایی تقلب در انتخابات آمریکا بود. این رسوایی دومین رسوایی بزرگ سیاسی تاریخی امریکا لقب گرفت و عنوان ایران گیت یا رسوایی ارتباط با ایران لقب گرفت.[46]
7. پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ
سازمان ملل از ابتدای جنگ تا صدور قطعنامه 598، پنج قطعنامه دیگر صادر نموده بود که در هیچ کدام مسئله معرفی متجاوز در جنگ و احقاق حقوق کشورمان گنجانده نشده بود و طبیعی بود که چنین قطعنامههایی کارایی چندانی برای پایان دادن به جنگ نداشته و مورد قبول کشورما واقع نشود. با تلاش و پیگیریهایی که توسط کشورمان در سازمان ملل انجام داد و بروز عوامل دیگری همچون گسترش دامنه جنگ و آسیب به مردم و… این قطعنامه توسط کشورمان پذیرفته شد.
8. عزل آیت الله منتظری[47]
یکی از حوادث مهم این دوره جریان عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری میباشد که در اینجا نگاهی گذرا به فراز و فرود وی خواهیم داشت.
آیت الله منتظری از شخصیتهایی بود که در مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی نقش فعالی داشت و شخصیت علمی و سابق مبارزاتی وی موجب گردید پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بالاترین مراکز تصمیم گیری کشور حضور یافت، از جمله ریاست مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی و امام جمعه تهران و قم.
با توجه به جایگاه وی و وضعیت جسمی امام و نگرانی از ایجاد اختلاف بین نیروهای انقلاب بعد از امام و سوء استفاده دشمنان، در سال 62 توسط مجلس خبرگان به عنوان قائم مقام رهبری برگزیده شد هر چند در قانون اساسی از مسئله قائم مقامی رهبری سخنی به میان نیامده بود.
جایگاه قائم مقامی و جانشینی رهبر موجب میشد که مسئولان کشور خود را موظف به رعایت دیدگاهها و نظرات آیت الله منتظری دانسته و گزارش اقدامات و فعالیتهای خود را برای وی میفرستادند. آیت الله منتظری نیز در مسائل کشور دخالت چشم گیری داشت و بسیاری از عزل و نصبهای نمایندگان رهبری در نهادهای انقلابی و وزارتخانهها با نظر ایشان صورت میگرفت. اما متأسفانه، آیت الله منتظری به جای انجام وظیفه قائم مقامی و توجه به رهنمودها و نصایح حضرت امام خمینی و نیز حمایت از آرمانهای انقلاب و نهادهای کشور، به تدریج زاویه و فاصله خود را با امام و نظام بیشتر و بیشتر نمود.
عواملی چون عدم استقلال شخصیت سیاسی و اجتماعی، سادگی، عدم ثبات فکری، تأثیرپذیری از لیبرالها و منافقین، نداشتن تحلیل جامع از اوضاع ایران و جهان را میتوان درباره شخصیت منتظری و دلایل عزل او مورد توجه قرار داد.
برخی مواضع و عملکردهای منتظری منجر به فاصله گرفتن او از امام و انقلاب شد که از جمله می توان به این موارد اشاره نمود.
ـ تضعیف نهادهای انقلاب اسلامی
ـ تضعیف دادگاههای انقلابی و زیر سؤال بردن احکام صادره توسط مراجع قضایی به خصوص در رفتار با گروهکهای محارب، معاند و برانداز؛
ـ انتقاد مستمر از نیروهای ارزشی و انقلابی و نزدیکی و همفکری و غالباً حمایت از لیبرالها و ملی گرایان؛
ـ ساختارشکنی و حرمت شکنی در نادیده انگاشتن فصل الخطاب بودن رهنمودها و دیدگاههای رهبری و صف آرایی و رودررویی در برابر امام؛
ـ حمایت بیش از اندازه از مهدیهاشمی؛[48]
ـ تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کوران دفاع مقدس.
سرانجام این مواضع و انحرافات موجب شد تا امام(ره) پس از ناامید شدن از تذکرات، راهنماییها، پیامها و هشدارها وارد عمل شود و در ششم فروردین 1368 عدم صلاحیت ایشان را برای تصدی رهبری نظام را در نامهای اعلام نمودند در بخشی از این نامه چنین آمده است:
«… از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضع گیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند… و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. واللَّه قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم».[49]
به دنبال این نامه آیت الله منتظری در نامهای به امام استعفای خود را از قائم مقامی رهبری اعلام کردند.[50]
امام در پاسخ به نامه ایشان این گونه مرقوم فرمودند:
«… از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی رهبری اعلام کردهاید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مینمایم. همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید؛ و من به شما شدیداً علاقهمندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامیخود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه «مهدیهاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب میشناسند، و حیلههای دشمن را هم خوب درک کردهاند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان میدهند… جنابعالی ان شاء الله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی میبخشید.»[51]
متأسفانه آیت الله منتظری پس از ارتحال امام نیز همچون دوران حیات ایشان به نصایح امام عمل ننموده و برخلاف توصیه امام همچنان راهبرد مقابله با نظام و رهبری را در دستور کار خود قرار داد. ارتباط گسترده با اپوزیسیون، برقراری مصاحبهها و گفت و گوهای مستمر با رسانههای بیگانه، تبدیل دفتر و حسینیه به عنوان کانونی برای رفت و آمد ضد انقلاب و اتخاذ مواضع ضد انقلاب و رهبری به طور مستمر از جمله رویکردهای منتظری در این دوران بود.
آقای منتظری که خود به عنوان یکی از حامیان اصلی نظریه ولایت فقیه به شمار میرفت با چرخشی کاملاً سیاسی در جرگه مخالفین ولایت فقیه قرار گرفت که بروز آن پس از رخداد دوم خرداد 76 و همراه با اهانت به نظام و رهبری بود و موجب اعتراضات مردمی علیه وی و حصر او توسط شورای عالی امنیت ملی گردید با این حال، این پایان کار نبوده و تقابل وی با نظام و رهبری تا پایان عمر وی ادامه یافت. وی سرانجام درسال 1388 درگذشت.
9. صدور حکم ارتداد سلمان رشدی
سلمان رشدی نویسنده هندی تبار انگلیسی با حمایت دولت انگلیس در اقدامی موهن در کتاب آیات شیطانی به ساحت مقدس پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) اهانت نمود که فتوای امام مبنی بر ارتداد و لزوم قتل وی را در 25 بهمن 1367 به دنبال داشت.
واکنش فوری اتحادیه اروپایی نسبت به این فتوا، احضار سفرای دولتهای خود از تهران، کاهش سطح روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران و تقلیل همکاریهای اقتصادی خود با ایران و موج گسترده تبلیغات منفی علیه نظام بود.
امام راحل، ماجرای سلمان رشدی را نه یک اقدام شخصی بلکه آن را حلقهای از زنجیره و جریان ضددینی دانسته و خطاب به افراد و جریانهایی که به بهبودی روابط با این کشورها دل خوش نموده و تغییر برخی سیاست ها و عقب نشینی از بعضی مواضع را زمینهساز آن میدانستند، فرمودند:
«ما کینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست میآوریم. قضیه آنان، قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامی و ضد ارزشی است که بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و آمریکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را روبه روی همه جهان اسلام قرار دادهاند… آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ، سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند، این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام، برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به در آییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار، پشت سر او قرار بگیرند»[52]
پافشاری جمهوری اسلامی بر اجرای این حکم، موجب شد تا کشورهای اروپایی در یک عقب نشینی با حقارت یک به یک سفرای خود را به ایران باز گردانند البته روابط پر تنش با وجود فراز و نشیب هایی به عنوان فضای مسلط بر روابط ایران و اروپا تا پایان دهه شصت ادامه یافت.
10. ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و انتخاب آیت الله خامنهای به رهبری
از رخدادهای مهم این دوره ارتحال بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و انتخاب آیت الله خامنهای به رهبری است که امید دشمنان و بدخواهان انقلاب را برای خلل در روند حرکت نظام و براندازی آن به یأس مبدل ساخت و مقام معظم رهبری با رهبری حکیمانه و تدابیر هوشمندانه خویش راه امام را با صلابت ادامه داده و کشور را در برابر بحرانهای داخلی و خارجی کشور به زیبایی هدایت نمودند.
مجمع روحانیون مبارز
دلیل انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز چه بود؟ نقش آن را در تحولات کشور چگونه بررسی می کنید؟ وضعیت کنونی این حزب چگونه است؟
مجمع روحانیون مبارز با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز در سال 1367 تشکیل گردید.ریشهها و زمینههای شکل گیری مجمع را باید در بروز برخی اختلافات نظری در مسائلی همچون ولایت فقیه و حدود اختیارات آن، احکام اولیه و ثانویه، کاهش تصدی دولت در امور، خصوصیسازی و واگذاری امور به دست مردم، فقه سنتی و فقه پویا و اختلافات عملی در اعلام لیستهای انتخاباتی دانست.
در این اختلاف درونی جامعه روحانیت مبارز، بخشی که مدافع اختیارات تام ولی فقیه، دولتی شدن بخش های مهم اقتصاد، ضدیت با سرمایه داری و مبارزه با استکبار جهانی و امپریالیسم بودند همراهی بیشتری با مواضع حضرت امام داشتند. با وجود نقدهای جزئی امام به این افراد، کلیت مواضع امام با این قشر نزدیک تر می نمود. همراهی حاج احمد خمینی نیز با این جریان باعث شد مسئله انشعاب این عده از درون جامعه روحانیت مبارز شکل عملی به خود بگیرد.
رهبران مجمع روحانیون قبل از به اجرا درآوردن تصمیم خود مبنی بر انشعاب، موضوع را در نامهای با امام در میان گذاشتند چرا که این شائبه وجود داشت که این امر نوعی اختلاف در درون نهاد روحانیت تلقی بشود.
امام در پاسخ به این نامه موافقت ضمنی خود را با این انشعاب اظهار نموده، چنین مرقوم فرمودند:
«انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هر کس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمداللَّه، با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت».[53]
مهمترین اثر و پیامد تشکیل مجمع روحانیون مبارز را میتوان در رسمیت یافتن آرایش سیاسی دو قطبی در جناحهای سیاسی کشور دانست.
مجمع در طول حیات سیاسی خود دو اوج و افول را تجربه نمود. در آغاز تشکیل، مجمع بلافاصله در مدت کوتاهی بخش زیادی از پستهای کلیدی کشور را در اختیار گرفت از جمله ریاست مجلس، هیأت رئیسه قوه قضائیه و رئیس دیوان عالی، دادستان، نخست وزیری و بسیاری از وزارتخانهها، سازمانهای دولتی و نهادهای انقلابی همچنین مسئولیت روزنامه کیهان و اطلاعات که از روزنامههای پرشمارگان کشور محسوب میشد در اختیار آقایان خاتمی و دعایی از بنیان گذاران مجمع روحانیون مبارز تهران قرار داشت.
در مجموع با توجه به در اختیار داشتن مسئولیتها و مناصب عالی در قوه قضائیه، مقننه و مجریه توسط اعضای این مجمع که دارای گرایشات چپ بود، باید گفت در دهه اول انقلاب، مدیریت عالی کشور عمدتاً در اختیار جناح موسوم به چپ بوده است. مجمع در این دوره خود را نماینده اصیل گفتمان «خط امام» معرفی کرد. البته این شرایط چندان دوام نیافته و همان گونه که سیر صعودی مجمع در مدت کوتاهی شکل گرفت، سیر نزولی و افول آن نیز با همان سرعت صورت گرفت.
با تغییر اوضاع سیاسی کشور، پذیرش قطعنامه، آغاز دوران سازندگی، رحلت حضرت امام، ادامه یافتن اختلافات این جریان با رهبر انقلاب از دوران نخست وزیری میرحسین موسوی و عدم همراهی ایشان با رهنمودهای رهبری انقلاب پس از امام، انجام اصلاحات در قانون اساسی و اعطای اختیارات گسترده به رییس جمهور و حذف پست نخست وزیری و انتقاداتی که به مدیریت جناح چپ در مجلس سوم شده بود موجب شد تا این مجمع که اکثریت را در مجلس سوم در اختیار داشت، در مجلس چهارم با عدم اقبال مردم مواجه شده و رئیس سومین دوره مجلس شورای اسلامی نه تنها به مجلس راه نیافت حتی رتبه سی و هفتم را در بین نامزدهای تهران به خود اختصاص داد، علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری نیز که برعهده آقای هاشمی رفسنجانی و ریاست قوه قضائیه نیز برعهده آیت الله محمد یزدی بود. بدین ترتیب سه تن از اعضای برجسته و عالی رتبه جامعه روحانیت مبارز، مسئولیت سه قوه کشور را عهده دار میشوند. از این دوران، دوره حاشیه نشینی مجمع روحانیون آغاز گردید.[54]
فعالیت این مجمع در این دوران به طور عمده بر انتقاد از عملکرد جناح راست و دولت آقای هاشمی رفسنجانی متمرکز گردید و روزنامه سلام در این دوران نقش مهمی در تبیین دیدگاههای این مجمع ایفا نمود. این انتقادات شامل کم رنگ شدن مشی ضدآمریکایی و ضدغربی، حمایت از سرمایه داری، ایجاد فضا برای سرمایه گذاری خارجی، بازگشت سرمایه داران دوران طاغوت و کم رنگ شدن ارزش های انقلاب در جامعه بود.
این انتقادات تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی ادامه یافت. اما رنگ و بوی انتقادات به دنبال گرایش مواضع جریان چپ به سمت اندیشه های لیبرالیستی با نفوذ جریان افراطی در آن، تغییراتی نموده بود. عمده نقدهای ایشان به دولت آقای هاشمی فضای بسته سیاسی و برخورد تند با هر نقد و مخالفتی بود. شعار آنها دیگر متمرکز بر آزادی های مدنی بود نه عدالت اجتماعی، هر چند بخشی از بدنه اقتصادی این جریان همچنان با مسئله عدالت اجتماعی احساس هویت سیاسی مستقل نسبت به جریان راست را حفظ می کرد.
بازگشت دوباره مجمع به صحنه سیاسی کشور با انتخابات دوم خرداد 1376 و چرخش مواضع این جریان صورت پذیرفت. با وجود آن که هویت سیاسی این جریان با رد و نقد دولت آقای هاشمی شکل می گرفت اما در انتخابات 76 این ائتلاف به خوبی نشان داد تحولی جدی در جریان چپ شکل گرفته است. رابطه نزدیک عطاء الله مهاجرانی از کارگزاران سازندگی و سیدمحمد خاتمی از روحانیون مبارز در دولت آقای هاشمی همین را نشان می داد. این دوران با ریاست جمهوری آقای خاتمی آغاز گردید و به دنبال آن در ششمین دوره مجلس شورای اسلامی (1378-1382) و اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا (1378) نامزدهای مورد نظر این مجمع به طور قاطع انتخاب شدند و جایگاه از دست رفته خویش را دوباره باز یافتند.
همزمان با طرح شعار توسعه سیاسی و اصلاحات توسط دولت آقای خاتمی، این مجمع نیز تلاش نمود خود را با این شعارها هماهنگ سازد و در این راستا، شاهد تغییرات عمیق و چرخش زیادی در مواضع و دیدگاه این مجمع هستیم که رویکرد این مجمع را در این دوره با رویکرد پیش از آن بسیار متمایز میسازد که از جمله میتوان به اهتمام بر جمهوریت نظام به جای اسلامیت، طرفداری از برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا به جای مخالفت با آن، تجویز گرایشی مبنی بر دین حداقلی و نفوذ لایههایی از تفکرات سکولاریستی اشاره نمود.
با پایان یافتن دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، دوران حاکمیت هشت ساله جریان چپ بار دیگر رو به افول گذاشت اما این بار برخلاف گذشته، راهبرد جناح چپ و مجمع روحانیون، انزوا و حاشیه نشینی نبود و با وجود ناکامی در انتخابات دوره دوم و سوم شوراهای اسلامی شهر و روستا، مجلس شورای اسلامی دوره هفتم و هشتم و انتخابات دوره نهم در همه انتخابات مذکور حضور فعال داشت.[55]
در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری از طرف مجمع آقای کروبی به عنوان کاندیدا معرفی شد ولی اختلاف نظر در بین جبهه اصلاحات و نیز عدم حمایت جدی اعضای مجمع از آقای کروبی، زمینه انشعاب در مجمع روحانیون را به وجود آورد و آقای کروبی از دبیر کلی مجمع استعفا داده و اقدام به تأسیس حزب اعتماد ملی نمود. بعد این استعفا، در مجمع نیز از لحاظ ساختاری تحولاتی به وجود آمد و با ایجاد شورای سیاست گذاری، آقای سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس شورا و آقای موسوی خوئینیها به عنوان دبیرکل انتخاب شد.
واقعیت آن است که با انشعاب صورت گرفته در مجمع و اختلاف دیدگاهها و حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، جریان چپ و اصلاح طلبان به دلیل مواضع ساختارشکنانه و فقدان شفافیت و مرز بندی مشخص با دشمنان انقلاب، جایگاه و موقعیت مردمی خویش را از دست داده، به گونهای که در انتخابات دوره نهم مجلس شاهد عدم اقبال مردم به نامزدهای این جریان بودیم.
چنان که از اساسنامه و مصاحبههای اعضای مؤسس و برجسته مجمع روحانیون مبارز، هنگام تأسیس مجمع برمی آید، تبیین، ترویج و استمرار اندیشه امام خمینی(ره)، فلسفه و هدف اصلی تأسیس این تشکل بوده است.
در بند نهم ماده سه اساسنامه مجمع که به اهداف آن میپردازد، آمده است: «نشر و تبیین اندیشهها و مواضع رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی در مسائل مختلف و تکیه اصولی در زمینه مبارزه با اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی و دفاع از اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفان، اسلام ستم دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه اسلام ناب محمدی و زمینه سازی برای اجرای درست این رهنمودها.»
اما عملکرد این مجمع، پس از دوم خرداد 1376، در خلاف مسیر اهداف ذکر شده بود و مؤلفه های مورد تأکید از اندیشه امام در اساسنامه مجمع در حاشیه طرح شعارهای آزادی، توسعه سیاسی، جامعه مدنی و اصلاحات قرار گرفت. مجمع روحانیون که بنا به سابقه و تجربیات باید رهبری جریان چپ و اصلاحات را به دست می گرفت، با نقش آفرینی جریان افراطی، در مسیر نادرست آنها قرار گرفت و زمینه انزوای خود را فراهم نمود.
دوران سازندگی (سال 68-76)
مهمترین تحولات و رخدادهای سیاسی دوران سازندگی چه بود؟
از مهمترین تحولات و رخدادهای این دوره میتوان به این موارد اشاره نمود.
1. بازنگری در قانون اساسی و تحول در ساختار سیاسی کشور
با گذشت یک دهه از اجرای قانون اساسی و تجربیات و تحولاتی که در ساختارهای مختلف کشور رخ داده بود، ضرورت بازنگری در قانون اساسی احساس میشد که با دستور امام در سال 68 شکل گرفت.
براساس این بازنگری، پست نخست وزیری حذف شد و اختیارات رئیس جمهور افزایش پیدا کرد. در قوه قضائیه ریاست فردی جایگزین اداره شورایی گردید.
جایگاه تشخیص مصلحت نظام تثبیت گردید و در مسئله رهبری، شورای رهبری و شرط مرجعیت از شرایط رهبری حذف گردید. همچنین اصل بازنگری در قانون اساسی درج گردید.
2. سیاست توسعه اقتصادی و تنشزدایی
در این دوره که با ضرورت بازسازی و ترمیم زیر ساختهای کشور همراه بود، دولت سازندگی با شعار توسعه اقتصادی آغاز به کار نمود و در زمینه سیاست خارجی تلاش نمود تا با سیاست تشنج زدایی روابط خود با سایرکشورها را ترمیم و بهبود بخشد. و در این راستا تلاشهای زیادی برای بهبود روابط با کشورهای همسایه، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و کشورهای اروپایی انجام گرفت این روند تا جایی پیش رفت که حتی به زمینه چینی برای مذاکره با آمریکا ختم شد.
در سالهای پایانی دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، فضای کشور به شدت تحت تأثیر انتقادات جریانهای مختلف سیاسی کشور از پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برنامهها و سیاستهای کلان دولت بود به طوری که گروههای چپ گرا دولت را به دور شدن از عدالت اجتماعی، اخذ وام خارجی و وابسته کردن اقتصاد کشور، افزایش نابرابری اقتصادی و بستن فضای سیاسی متهم می دیدند و نیروهای راست گرا نیز از سیاستهای اقتصادی دولت و سیاستهای دولت در حوزه فرهنگی و سیاسی انتقاد داشتند.
در مجموع اقدامات دولت در بازسازی کشور و ایجاد زیر ساختهای اقتصادی و فرهنگی کشور که در قالب برنامه اول و دوم در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی انجام شد، پیامدهای مثبت و منفی مختلفی را در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور بر جای گذارد و تحول کیفی را در کشور به وجود آورد که زمینه ساز تحولات مهم بعدی گردید.
3. ماجرای دادگاه میکونوس
یکی از حوادث مهمی که بر تحولات سیاسی کشور و روابط خارجی به ویژه با کشورهای اروپایی تأثیر گذار بود ماجرای دادگاه میکونوس بود.
در این ماجرا که به دنبال ترور صادق شرفکندی دبیرکل حزب دموکرات کردستان و سه تن از همفکران وی در 26 شهریور ماه 1371 در رستوران میکونوس شهر برلین آلمان صورت گرفت و با نقش آفرینی بنی صدر همراه شد، دادگاه میکونوس پس از پنج سال در حکمی که بر مبنای شهادت گروهک منافقین شکل گرفت، حکم بازداشت وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را صادر نمود و در آن از برخی مقامات جمهوری اسلامی از جمله آقای هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهور وقت) به عنوان طراحان این ترور نام برده شد که همزمان با اعلام این حکم موهن، رسانههای غربی به ویژه رسانههای آمریکا و رژیم صهیونیستی تبلیغات گستردهای را بر علیه نظام جمهوری اسلامی به راه انداختند و تلاش نمودند که جمهوری اسلامی را به عنوان ناقض حقوق بین المللی معرفی نمایند. با وجود سیاست تنش زدایی دولت آقای هاشمی، توطئه کشورهای اروپایی با محوریت آلمان پاسخ نامناسبی به حسن نیت ایران بود.
متعاقب صدور این حکم، مقامات رسمی کشور و وزارت امور خارجه ضمن محکوم نمودن این حکم، مراتب اعتراض شدیداللحن خود را به مقامات آلمانی اعلام نمودند که به دنبال آن روابط ایران و آلمان تیره شد و سفیر این کشور و سفرای کشورهای اروپایی در اقدامی هماهنگ یکی پس از دیگری کشور را ترک کردند و روابط کشورمان با کشورهای اتحادیه اروپا نیز تیره گردید. در چنین شرایطی مقام معظم رهبری در واکنش به این اقدام، با قاطعیت فرمودند:
«لازم نیست سفرایی که رفتهاند به ایران برگردند، سفیر آلمان حق ندارد بیاید تا زمانی که ما بگوییم و اگر بنا باشد سفرای کشورهای اروپایی مجدداً به تهران بازگردند – البته ایران در این راه پیش قدم و درخواست کننده نخواهد بود – سفیر آلمان باید آخرین آنها باشد».[56]
پس از مدتی کشورهای اروپایی که از چنین اقدامی طرفی نبستند مجبور شدند سفرای خود را راهی ایران نمایند و همان گونه که مقام معظم رهبری تأکید فرمودند سفیر آلمان آخرین سفیری بود که به صورت تحقیر آمیز وارد ایران شد.
حزب کارگزاران سازندگی
زمینه و اهداف شکل گیری حزب کارگزاران سازندگی چه بود و چه نقشی در تحولات کشور ایفا نموده است؟ نتایج و پیامدهای تسلط آن بر دولت سازندگی را تشریح نمایید؟
کارگزاران سازندگی را میتوان اولین حزب دولتساخته پس از انقلاب اسلامی دانست. در خصوص احزاب دولتساخته باید گفت این عنوان به احزابی اطلاق میگردد که در دوران تسلط یک جریان بر قوه مجریه و توسط چهرههای شناختهشده این جریان متولد شده و معمولاً به دلیل بهرهگیری از امکانات خاص دولتی و افزونههای خاص، ظرفیتهای ویژهای در اختیار میگیرند.
حزب کارگزاران سازندگی محصول اختلافات میان دولت آقای هاشمی رفسنجانی با جریان راست و جامعه روحانیت بود. این اختلافات که بر سر مسائلی همچون رویکرد سازندگی کشور که به اعتقاد جریان راست، عدالت اجتماعی، محرومیت زدایی و ارزش های اسلامی را نادیده گرفته بود و افزایش گرانی و تورم و نحوه اجرای سیاست تعدیل اقتصادی و فضای بسته سیاسی و مسائل فرهنگی بروز پیدا کرد، اختلافات در روند نحوه تصویب لایحه برنامه پنج ساله دوم توسط مجلس که به تأخیر یکساله اجرای آن منجر شد و استیضاح و برکناری چند تن از وزیران دولت بیشتر شد و در نهایت اختلاف بر سر لیست نامزدهای انتخاباتی در انتخابات مجلس پنجم که جامعه روحانیت مبارز به دلیل مخالفت جمعیت مؤتلفه اسلامی حاضر نشد پنج نفر از طرفداران آقای هاشمی رفسنجانی را در فهرست مشترک قرار دهد موجب شد در آستانه انتخابات مجلس پنجم جمعی از نیروهای اجرایی و میانه رو دولت شامل ده نفر از وزرا و چهار نفر از معاونین رئیس جمهور و شهردار تهران و رئیس کل بانک مرکزی (اسماعیل شوشتری، عطاءالله مهاجرانی، محسن نوربخش، محمد هاشمی رفسنجانی، محمدعلی نجفی، مرتضی محمدخان، عیسی کلانتری، اکبر ترکان، سیدمحمد غرضی، بیژن زنگنه، غلامحسین کرباسچی، رضا امراللهی، غلامرضا فروزش، مصطفی هاشمیطبا، غلامرضا شافعی، محمدرضا نعمتزاده)، از جریان راست جدا شده و تشکل جدیدی را با نام کارگزاران سازندگی در تاریخ 27/10/1374 با صدور بیانیهای مبنی بر این که حمایت از هاشمی رفسنجانی حمایت از گسترش عدالت اجتماعی و رفاه عمومی است، حمایت از هاشمی رفسنجانی حمایت از راه امام و پیروی از ولایت فقیه است، حمایت از هاشمی رفسنجانی رفع محرومیت از نقاط مختلف کشور است، حمایت از هاشمی رفسنجانی حمایت از جهانی شدن انقلاب و پیروی از شعارهای عملی انقلاب است و با شعار عزت اسلامی، تداوم سازندگی و آبادانی ایران، اعلام موجودیت کرد و از جناح راست انشعاب و جریانی به نام جریان راست مدرن در قالب این حزب شکل گرفت.[57]
هر چند کارگزاران در انتخابات مجلس پنجم به دلیل نارضایتی مردم از سیاست تعدیل اقتصادی و شرایط به وجود آمده، موفقت چندانی نداشتند، اما رأی بالای فائزه هاشمی و نیز راه یابی عبدالله نوری، مجید انصاری و… به مجلس، این گروه جدیدالتأسیس را به آینده فعالیتهای خود امیدوار میساخت. آنها پس از آن که نتوانستند ایده تغییر قانون اساسی برای استمرار ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی را تحقق بخشند، رایزنی برای تعیین نامزدهای دیگر را آغاز کردند.
امتناع حسن حبیبی و میرحسین موسوی از نامزدی و سپس احساس فقدان زمینه اجتماعی برای نامزدی غلامحسین کرباسچی شهردار تهران و افراد دیگری از این دست سبب شد که بلافاصله پس از مطرح شدن نامزدی محمد خاتمی از سوی مجمع روحانیون و مجاهدین انقلاب، کارگزاران نیز با توجه به همفکری و همراهی وی با آنها، از این گزینه حمایت کنند.
کارگزاران دولت سازندگی پایه گذار دولتی بودند که رئیس آن، کسب رأی بسیار زیاد خود را مدیون ژست انتقادی خود از دولت سازندگی میدانست. اعضای کلیدی گروه کارگزاران مثل عطریان فر، کرباسچی، فائزه هاشمی و… پس از آغاز به کار دولت خاتمی در تأسیس روزنامههای تندرو مانند: زن، آزاد، هم میهن، جامعه، توس، فتح و… نقش اصلی را داشتند. این حزب در تاریخ 25/5/1378 از وزارت کشور رسماً پروانه تأسیس دریافت نمود.
کارگزاران در انتخابات اولین دوره شوراها با دیگر گروههای حامی خاتمی ائتلاف کرد. اما در جریان انتخابات مجلس پنجم و شدت گرفتن حملات حامیان افراطی خاتمی به آقای هاشمی رفسنجانی اختلافاتی با آنها پیدا کرد. این اختلافات در مجلس ششم نیز به شکل ملایم تری ادامه یافت. در انتخابات مجلس ششم با شعار امنیت، رفاه و آزادی که این خود نشانه گرایش به جناح چپ بود، شرکت کردند و حدود پنجاه نماینده به مجلس فرستادند. در انتخابات شوراهای اسلامی مشارکت فعّال داشتند و در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری نیز از اولین گروههایی بود که از نامزدی مجدد خاتمی پشتیبانی کرد.
اختلافات بین کارگزاران و برخی از عناصر دوم خردادی مثل اصغرزاده و… در نهایت به انحلال زودتر از موعد اولین دوره شورای شهر تهران منجر شد.
پس از شکست جریان دوم خرداد در انتخابات دومین دوره شوراها و مجلس هفتم کارگزاران توانستند در جریان انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی محوریت جریان دوم خرداد را به دست بگیرند. این حزب در طول دولت نهم نیز به عنوان طراح عملیات سیاسی مخالف با این دولت شناخته میشد. حزب کارگزاران همچنین در انتخابات ریاست جمهوری دهم نوعی تقسیم کار را در بین اعضای مرکزی خود برای حمایت از دو تن از نامزدهای جریان مخالف دولت (موسوی و کروبی) به وجود آورد تا بتواند به مدیریت صحنه بپردازد.
مرعشی سخنگو و قائم مقام حزب کارگزاران سازندگی در مصاحبه با نشریه ذکر ارگان داخلی مؤتلفه در تیرماه 1386 به صراحت اعلام کرد که گروه متبوعش پس از مطالعات به این نتیجه رسیدهاند که اسلام نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد و در نهایت اظهار میدارد که ما به عنوان حزب کارگزاران با برداشتی که از دین، مکتب و تجربه بشری داریم به این نتیجه رسیدیم که اسلام با مشی لیبرالیسم سازگاری دارد.
مرعشی در 18/3/1384 هم در تالار ابن سینای مشهد گفته بود: هاشمی (رفسنجانی) یک مسلمان لیبرال دموکرات است و به آزادیهای مشروع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی معتقد است. هاشمی راهی را باز کرد که خاتمی ادامه داد.
مرعشی، همچنین در آبان 87 به صراحت حزب کارگزاران را یک حزب لیبرال دموکرات دانست. این بار مرعشی به تفصیل در مصاحبه با سایت آفتاب اعلام کرد که ما یک حزب لیبرال دموکرات مسلمان هستیم و در متن مصاحبه خود میگوید: «کارگزاران به لحاظ مبنایی و فکری، یک تشکل لیبرال دموکرات مذهبی و به لحاظ مفاهیم مدرن، یک تشکل راست است اما به لحاظ جناح بندیهای سیاسی ایران، یک حرکت اصلاحاتی علیه سیاستهای بسته راست بوده است.»
وی همچنین اعلام کرد که آقای هاشمی رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری خود یک نگاه کاملاً فنی و تکنوکراتی[58] داشت و سیاستهای اقتصادی راست (لیبرال) را به عنوان مشی دولت برگزید.
در جریان فتنه 88 بخش عمدهای از عناصر این جریان در تحولات پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری فعال بودند. از جمله برخی از عناصر این جریان همچون محمد عطریانفر و هدایت الله آقایی مستقیم در اقدامات براندازانه و غیرقانونی فتنهگران نقش بهسزایی داشتند که بازداشت و مورد محاکمه قرار گرفتند.
از پیامدهای حاکمیت این حزب در عرصه های مختلف می توان به این موارد اشاره کرد.
در حوزه فرهنگ: فرعی و حاشیهای قلمداد کردن مقوله فرهنگ و در نتیجه بی توجهی نسبت به ضرورت برنامه ریزی جدی فرهنگی و هدایت فرهنگی عمومی در اثر اقتصاد محوری و نوعی بی تفاوتی نسبت به نشر و نهادینه سازی باورها و ارزشهای اسلامی و مقابله با نابهنجاریهای ضدارزشی در جامعه در اثر تلقی سکولاریستی از فرهنگ.
در حوزه سیاست: حاکمیت یافتن افراد بوروکرات و تکنوکرات در مراکز دولتی که بیگانه و یا احیاناً مخالف ارزشهای اسلامی (تعهد) هستند، شایعشدن رفاهطلبی، تجمل گرایی، ثروتاندوزی و اسراف و تبذیر میان برخی از مدیران و مسئولان حکومتی، ایجاد شکاف و فاصله میان مردم و مسئولان در اثر تفاخر برخی از مسئولان، پدیدآمدن باندبازی، حزبگرایی، تبارسالاری در میان برخی از مسئولان.
در حوزه اقتصاد: اصالتیافتن اقتصادی نسبت به سایر حوزهها، تکیه بر مدل اقتصاد سرمایهداری و نه اقتصاد اسلامی، مغفول واقعشدن عدالت اقتصادی و اجتماعی، گسترش و تعمیقیافتن شکافهای طبقاتی و فاصلهی فقیر و غنی روشن است که چنین رویکردها و رویههایی که مخالف ارزشهای اجتماعی اسلام هستند به هیچروی به تقویت فرهنگ اسلامی منجر نمیشود، بلکه میزان پای بندی افراد جامعه را به قیود و اصول دینی کاهش داده و آنها را در مسیر منفعت جویی شخصی، تحصیل ثروت به هر وسیله، فردگرایی، قدرت طلبی، دنیاگرایی و… قرار میدهد. بدین ترتیب این گفتمان از یک سو رسالت خود را در حوزه فرهنگ به فراموشی سپرد و جامعه را به سوی ارزشها و باورهای دینی سوق نداد چرا که قائل به اصالت اقتصاد و ضرورت توسعه اقتصادی بود و از سوی دیگر، رویههایی بدعت آلود را در حوزه مدیریت در پیش گرفت که هیچ سنخیتی با سنت اسلامی نداشت. ازاین رو، چندی پس از آغاز این دوره، نابهنجاریهای اجتماعی و فرآیند عبور از ارزشهای دینی- نسبت به گذشته – گسترش یافت و به تدریج، فسادهای فرهنگی و الگوهای رفتاری و پوششی ضد ارزشی در عرصه عمومی جامعه ظهور یافتند. در اوایل همین مقطع بود که مقام معظم رهبری نسبت به تهاجم و شبیخون فرهنگی هشدار دادند و توجه مسئولان را به این مقوله جلب کردند، اما متأسفانه اقدام و برنامه دلسوزانه و حساب شدهای در راستای مقابله با امواج تهاجم فرهنگی صورت نپذیرفت و این امواج، روز به روز بیشتر، لایهها و قشرهای اجتماعی را درنوردید.
افزون بر این، توسعه بی تفاوتی نسبت به عدالت نیز مقولهای بود که همواره مقام معظم رهبری نسبت به آن تذکر میدادند به عنوان نمونه فرمودند:
«هدف اصلی در کشور ما و در نظام جمهوری اسلامی عبارت از تأمین عدالت است و رونق اقتصادی و تلاش سازندگی، مقدمه آن است. ما نمیخواهیم سازندگی کنیم که نتیجهاش این باشد که عدهای از تمکن بیشتری برخوردار شوند و عدهای فقیرتر شوند… این را باید در برنامه مورد نظر قرار بدهند.»[59]
در مورد تعامل این حزب با جریان دانشجویی گفتنی است کارگزاران با توجه به خاستگاه سیاسی و رویکرد نخبگان، چندان با جریانات دانشجویی تعاملی نداشته است. در دوره سازندگی سیاست دولت، بر تضعیف فعالیت سیاسی دانشجویان قرار گرفته بود. چرایی این امر بیشتر به رویکرد انتقادی تشکلهای دانشجویی نسبت به سیاستهای اقتصادی و بینالمللی دولت وقت بر میگشت که این امر بر مذاق دولتمردان چندان خوش نمیآمد. در مقابل این سیاست، رهبر معظم انقلاب صراحتاً سیاست غیرسیاسیکردن دانشگاهها را مورد انتقاد قرار داده و فرمودند:
«خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیرسیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله؛ اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا، صرفهشان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند، مگر مردمش – به خصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش – میتوانند غیرسیاسی باشند؟! مگر میشود؟!»[60]
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی با چه اهدافی تشکیل شد و مهمترین اقدامات این حزب چه بود؟
با پایان یافتن جنگ تحمیلی و به دنبال آن، آغاز دوران بازسازی و سازندگی کشور، شرایط ویژهای در کشور حاکم شده بود از یک سو فضای سیاسی کشور متأثر از دو جناح عمده سیاسی موسوم به چپ و راست بود از سوی دیگر، جمعی از نیروهای انقلاب و جنگ حضور داشتند که مایل به انجام کار تشکیلاتی و سیاسی بودند، اما نمیخواستند در دستهبندی رایج چپ و راست قرار گیرند. آنان بنا به ضرورت و تشخیص ابتدا در سالهای 1371- 1370 به فعالیت فرهنگی و پس از سال 1374 به فعالیت سیاسی روی آوردند. و در تاریخ 20/1/1376 با عنوان جمعی از ایثارگران انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد و در تاریخ 5/5/1378 از وزارت کشور با عنوان جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی مجوز فعالیت دریافت کرد.
اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی عبارت بودند از: حسین فدائی (دبیرکل)، علی دارابی، مجتبی شاکری، داوود دانش جعفری، علی یوسفپور و…
مؤسسان این حزب سیاسی از همان ابتدا چند اصل را بهعنوان مزیت نسبی تشکل سیاسی خود قراردادند. اول آنکه با حفظ احترام به سایر تشکلهای سیاسی همواره استقلال خود را حفظ و در انتخابات با سایر تشکلهای سیاس ائتلاف نکرده و به صورت مستقل لیست انتخاباتی ارائه دهند. دوم، تلاش برای ایجاد همگرایی و وفاق میان تشکلهای سیاسی در درون نظام فارغ از گرایش مصطلح چپ و راست که فضای دهه 60 و 70 کشور را بهشدت تحت تأثیر خود قرار داده بود. سوم، گفتمانسازی، نظریهپردازی و ارائه تحلیلهای نو و بدیع که کمتر سابقه داشت.[61]
این جمعیت قبل از اعلام موجودیت به طور غیررسمی در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی با نام جمعی از ایثارگران انقلاب اسلامی آغاز به کار کرده بود و بعد از اعلام موجودیت، در راستای اهداف خود توانست جمع زیادی از نیروهای سیاسی در سراسر کشور را شناسایی و برای کادرسازی جذب کند. همزمان ایجاد دفاتر درسراسر کشور و آموزش نیروها در داخل تشکیلات مورد توجه قرار گرفت.
در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی نیز این گروه با شعار، امنیت، عدالت، رونق اقتصادی و با تهیه لیستی که بیشتر از نیروهای متمایل به جناح راست تشکیل میشد اقدام به شرکت در رقابتهای انتخاباتی نمود. جمعیت ایثارگران در انتخابات ریاست جمهوری دوره هشتم (سال 1380) از علی شمخانی و احمد توکلی در برابر خاتمی حمایت کرد. در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از محمدباقر قالیباف (در مرحله اول) و از محمود احمدینژاد (مرحله دوم) حمایت کرد و در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری (سال 1388) از محمود احمدینژاد حمایت نمود.[62]
از لحاظ دیدگاههای سیاسی، این جمعیت را میتوان در ردیف گروهای معتقد به پاسداری از اصول اساسی انقلاب قرار دارد.[63]
جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی
جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی توسط چه کسانی و با چه هدفی تشکیل شد؟ علت تعطیلی آن چه بود؟
جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی قبل از انتخابات دوره پنجم مجلس شورای اسلامی در تاریخ 28/11/1374 به دبیرکلی محمد محمدی نیک (ری شهری) با اهداف دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی، از طریق سازماندهی و تشکیل امت حزبالله، گسترش اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) در پرتو اندیشههای متعالی امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای و زمینهسازی برای حاکمیت مطلق قرآن و برقراری حکومت جهانی اسلامی به رهبری حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشریف) اعلام موجودیت و با شعار فراجناحی پا به عرصه سیاسی گذاشت و در تاریخ 23/7/1376 از وزارت کشور مجوز فعالیت دریافت نمود.[64]
اعضای هیئت مؤسس این جمعیت عبارت بودند از:
محمد محمدی ریشهری (دبیرکل)، روحالله حسینیان (قائممقام دبیرکل)، احمد پورنجاتی (دبیر سیاسی)، محمد شریعتمداری (دبیر اقتصادی)، سیدعلیاکبر ابوترابی، علی رازینی، محمدصادق عربنیا، محسن سلطانی شیرازی، سیدعلی قاضیعسگر، سیدعلی غیوری نجفآبادی.
محمدی ری شهری درباره علل تشکیل این جمعیت میگوید: «ما قبل از انتخابات مجلس پنجم به این نتیجه رسیدیم که برای پاسخگویی به خلاء سیاسی موجود در جامعه باید بهطور فعال وارد صحنه شویم. بعد از انتخابات مجلس پنجم، آمار انتخابات خلاء ناشی از وجود یک جریان سیاسی مورد قبول عامه مردم را کاملاً نشان داد و این امر تحلیلها را بهصورت یک مسئله قطعی درآورد. بنابراین بعد از انتخابات به این نتیجه رسیدیم که تشکیلات ما باید ادامه پیدا کند».[65]
در ابتدای تشکیل، این جمعیت از لحاظ تشکیلاتی رشد نمود و با اقبال اساتید دانشگاه، دانشجویان، دانشآموزان و اقشار مذهبی که آنرا فراجناحی و حامی ارزشهای انقلاب میشمردند مواجه شد و به مرور زمان در شهرهایی چون اصفهان، اهواز، مناطق مختلف تهران و شهرهای دیگر دفاتر جمعیت و تشکیلات منسجم ایجاد شد. این وضعیت تا انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در خردادماه76 ادامه داشت اما پس از آن بهدلیل اختلافات درونی و ضعف سازماندهی و بنیه مالی و از طرفی تفاوت دیدگاههای سیاسی فاحش بین اعضای مؤسس این جمعیت، همچنین اشتغال تمامی اعضای اصلی این جمعیت در مشاغل دولتی، فعالیتهای سیاسی این جمعیت به شدت کاهش یافت. علیالخصوص کمبود بنیه مالی، باعث کاهش فعالیتهای تشکیلاتی این جمعیت در شهرستانهای مختلف گردید. پس از آن جمعیت اعلام کرد که فعالیت تشکیلاتی خود را فقط در تهران متمرکز خواهد کرد و دفاتر خود در شهرستانها را تعطیل میکند.[66]
در همان ابتدای تشکیل این جمعیت، هفتهنامه ارزشها به مدیر مسئولی محمدی ریشهری، و سردبیری احمد پورنجاتی منتشر شد که دیدگاههای این جمعیت را منعکس مینمود که تا 95 شماره (25 آبان 1377) انتشار یافت.
در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری (2 خرداد 1376) محمد محمدی ری شهری، دبیرکل جمعیت با شعار کاندیدای فراجناحی وارد صحنه انتخابات شد.
اما آرای بسیار پایین وی باعث چالشها و مشکلات برای حزب و در نهایت تعطیلی آن شد.
دوران اصلاحات (سال 76-84)
مهمترین تحولات و رخدادهای سیاسی دوران اصلاحات را بیان نمایید؟
از مهمترین رخدادها و حوادث این دوران میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
1. توسعه سیاسی، جامعه مدنی، آزادی
در این دوره شعارهای توسعه سیاسی، جامعه مدنی، آزادی و در ادامه اصلاحات سرلوحه کار دولت قرار گرفت و با فضای باز سیاسی و فرهنگی ایجاد شده، شاهد رشد گسترده نشریات، مطبوعات و مجلات در این دوره بودیم که هرچند می توانست نقطه مثبتی محسوب شود، اما متأسفانه به دلیل حاکمیت نگاه سکولاریستی و تسامح و تساهل فرهنگی این مسئله موجب رفتارهای ساختار شکنانه مطبوعات در تهاجم به ارزشها و مبانی اسلامی و انقلابی گردید، به گونهای که تقریباً هیچ حریمی از ارزشها از آسیب تهاجمات و شبهات آنان در امان نماند.
در بُعد سیاسی نیز شعار تنش زدایی موجب شد تا شاهد گسترش روابط با کشورهای اروپایی باشیم علاوه بر اینکه شاهد زمزمههایی در مورد روابط و مذاکره با آمریکا بودیم که البته هیچ گاه به سمت بهبود روابط نینجامید. حتی آمریکا سیاستهای مهار دو جانبه و تحریم ایران را تغییر نداد. آنان با متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم و تلاش برای به دست آوردن سلاح اتمی و نقض حقوق بشر در واقع خواستار تغییر موضع ایران در مخالفت با رژیم صهیونیستی و عدم حمایت ایران از گروههای مبارز فلسطینی و لبنانی بودند و با توجه به این که این مواضع ریشه در ماهیت دینی انقلاب اسلامی دارد؛ در حقیقت، خواهان تغییر ماهیت انقلاب بودند، در حالی که هیچ تغییری در ماهیت استکباری و سلطه جویانه این کشور ایجاد نشده بود.
2. طرح گفتگوی تمدنها
یکی از دستاوردهای این دوره در عرصه سیاست خارجی طرح گفتگوی تمدنها از سوی آقای خاتمی در مقابل نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتیگتون نظریه پرداز مشهور آمریکایی بود که با اقبال سایر کشورها مواجه شد و سازمان ملل سال 2001 میلادی را به عنوان سال گفتگوی تمدنها نامگذاری نمود.
3. پرونده هستهای
در پرونده هستهای کشور نیز در این دوره شاهد فراز و فرودهایی بودیم که با وجود اعتمادسازی کشور ما با فشارها و کارشکنی های کشورهای اروپایی نتوانستیم به موفقیت چندانی در این زمینه دست یابیم. این اعتمادسازی منجر به توقف و تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هسته ای ایران گردید که رفع این تعلیق داوطلبانه با هزینه قطعنامه سازمان ملل علیه کشورمان به پایان رسید.
4. کنفرانس برلین
از رخدادهای مهمی که در سال 79 به وقوع پیوست و جزو خبرسازترین مسائل روز قرار گرفت. برگزاری کنفرانس برلین بود که از سوی بنیاد هایریش بل وابسته به حزب سبز آلمان برگزار شد. این کنفرانس با شرکت ضد انقلاب خارج از کشور و برخی از روشنفکران و اصلاح طلبان داخلی برگزار گردید که در واقع نوعی محاکمه انقلاب اسلامی و زیر سؤال بردن آن محسوب میشد و در آن ارزشهای اسلامی و انقلابی مورد اهانت و اقدامات توهین آمیز قرار گرفت که با انتشار این خبر، مردم انقلابی اعتراض خود را نسبت به این اقدام اعلام نمودند و ماهیت برخی از این افراد بیش از پیش آشکار شد.
5. جریان قتلهای زنجیرهای
یکی از حوادث ناگواری که در این دوره رخ داد و نظام را با مشکلات بزرگی روبه رو ساخت، جریان قتلهای زنجیرهای در سال 1377 بود. در این قتلها چند نویسنده گمنام و یکی از فعالان سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سالهای اخیر کمتر نامی از او به میان آمد به نام فروهر و همسرش به قتل رسیدند.
بعد از قتل این افراد، به دنبال تحقیقات انجام شده، وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر مسئول وقوع این قتلها بودهاند. ابعاد این مسئله با مرگ سعید اسلامی (امامی) پیچیده ترگردید. این ماجرا که با پوشش رسانهای و تبلیغاتی رسانههای خارجی و همزمان برخی رسانههای داخلی همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و بهخصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی بهوجود آورد.
6. ماجرای کوی دانشگاه
هنوز التهاب ناشی از قتلهای زنجیرهای در جامعه به طور کامل فروکش ننموده بود که ماجرای تلخ کوی دانشگاه کشور را با چالش بزرگ تری روبه رو ساخت، حادثهای که با طراحی نیروهای خارجی و صحنه گردانی اپوزیسیون داخلی و بازیگری گروهی از اراذل و اوباش انجام گرفت. ماجرا از آنجا آغاز گردید که در تیرماه 1378، کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم، طرحی را با عنوان «اصلاحیه قانون مطبوعات» در چهار بند به تصویب رساند همزمان با ارسال اصلاحیه قانون مطبوعات به هیأت رئیسه مجلس، جناحهای موسوم به جبهه دوم خرداد و روزنامههای وابسته به آنها از جمله نشاط، سلام، صبح امروز، خرداد و روزنامههای زنجیرهای به تبلیغات منفی و جنجال پیرامون این طرح پرداختند.
روزنامه سلام هم در 15 تیر یعنی یک روز مانده به مطرح شدن اصلاحیه در صحن علنی مجلس، اقدام به انتشار سند محرمانه منتسب به وزارت اطلاعات نمود و با تیتر درشت نوشت: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است.» که به دنبال آن روزنامه سلام به دلیل نشر اکاذیب توقیف شد روزنامههای وابسته به جریان دوم خرداد با اعلام حکم توقیف روزنامه سلام به هشدار و تهدید با تیترهای جنجالی روی آوردند، همزمان رسانههای غربی تبلیغات گستردهای را برعلیه نظام اسلامی به راه انداختند. که با تجمع برخی از دانشجویان در کوی دانشگاه و تحریک افرادی مانند منوچهر محمدی و اکبر محمدی -که پس از دستگیری، درباره چگونگی دریافت کمک مالی و ارتباط با عناصر خارجی و طراحی تجمعات اعتراض آمیز اعترافات قابل تأملی داشتهاند- صورت گرفت و دامنه آن به خارج از دانشگاه کشیده شد و به دنبال شعارهای ساختار شکن برخی افراد و درگیری با نیروی انتظامی و وارد شدن آنان به کوی، حوادث ناگواری پیش آمد که بسیاری از آنها با برنامه ریزی قبلی صورت گرفته بود و امنیت و آرامش شهر توسط برخی از افراد آشوب طلب به هم خود که همزمان با حمایت بی دریغ اپوزیسون و گروههای معاند و مخالف نظام همراه شده و رسانههای خارجی و داخلی وابسته به آنها نقش زیادی در ملتهب نمودن فضا و ادامه تشنجات داشتند.[67]
این ماجرا با حضور حماسی مردم در 23 تیر در دفاع از نظام پایان پذیرفت.
7. ماجرای انتخابات دوره ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی
در انتخابات مجلس ششم بحران پدید آمده مربوط به تقلب صورت گرفته در بعضی حوزههای رأیگیری بود که پس از بازشماری آرای تهران اختلافات فاحشی در تعداد آرا پدید آمد و شورای نگهبان حاضر به تأیید انتخابات نشد. جناحی که خود را پیروز انتخابات میدانست، بر مواضع خود تأکید میکرد و حملات شدیدی را برعلیه نهادهای نظارتی تدارک دید. در این شرایط، شورای نگهبان در نامهای به رهبر انقلاب حوادث انتخابات و تغییر نتایج بر اثر بازشماری تعدادی از صندوقها را بازگو کرد و با توجه بهمدت زمان زیادی که بازشماری آرا میگرفت، از ایشان راهنمایی خواست.
رهبر انقلاب ضمن تشکر از شورای نگهبان برای انجام وظیفه قانونیش در پاسخ تأکید فرمودند:
«1. صندوقهایی که مخدوش بودن آن از نظر شورای نگهبان به اثبات رسیده است و با معیارهای آن شورا قابل تأیید نیست، باید ابطال گردد. 2. بهنظر میرسد که بازشماری بقیه صندوقها که طبق آنچه در نامه خود مرقوم داشتهاید، جز در مدتی طولانی ناممکن و برخلاف مصلحت است، وظیفهای شرعی و قانونی را متوجه آن شورا نمیسازد، زیرا وجود تخلف در آنها محرز نیست. 3. وضعیت منتخبان تهران با توجه به کلیه صندوقها بهجز آنچه در بند یک آمده است، ملاحظه و نتایج آن بهعنوان نتایج قطعی انتخابات تهران اعلام شود. 4. دستگاه قضایی و بازرسی موظفند عاملان تخلف در صندوقهای مخدوش را شناسایی و تحت تعقیب قانونی قرار دهند.»[68]
این ماجرا با دستور مقام معظم رهبری خاتمه پیدا کرد و برخی از مسئولان وزارت کشور که در این مورد مقصر شناخته شدند مورد محاکمه قرار گرفتند.
در انتخابات مجلس هفتم باز هم بحرانی دیگر از سوی تعدادی از گروههای سیاسی برای نظام پدید آمد. در آستانه انتخابات مجلس هفتم تعدادی از نمایندگان مجلس که وابسته به جبهه دوم خرداد بودند، در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، در مجلس دست به تحصن زدند و خواستار عدم برگزاری انتخابات و یا حداقل تعویق آن شدند و همزمان 127 نماینده مجلس در نامهای توهین آمیز به رهبری با مقایسه وضعیت کشور با زمان پذیرش قطعنامه توسط امام، تعبیر نوشیدن جام زهر را برای بهبود شرایط حاکم به کار بردند که ماهیت واقعی این افراد را آشکار ساخت.
مقام معظم رهبری ضمن تأکید بر محوریت قانون و مبنا قرار دادن اصل صلاحیت توسط شورای نگهبان[69] بر لزوم برگزاری انتخابات در موعد مقرر آن تأکید نمودند. اما علیرغم خواست رهبری، باز هم تعدادی از گروههای دوم خردادی همراه با اپوزیسیون خارجنشین این انتخابات را تحریم کردند، ولی نتیجه این انتخابات برای آنان، روی گردانی مردم از آنان و قدم گذاشتن در مسیر حذف از فضای سیاسی ایران بود.
8. تکثر و تنوع مطبوعات
در سایه فضای به دست آمده در این دوره شاهد تکثر بیش از حد مطبوعات کشور و نوعی افسار گسیختگی آنها بودیم به گونهای که هیچ یک از ارزشهای اسلامی و انقلابی از هجوم اهانت و توهین و افترا مصون نبود و در زیر لوای آزادی و به بهانه آن، فضای فکری و روحی جامعه توسط آنها تخریب میشد که این مسئله بارها و بارها مورد اعتراض مردم متدین و علما و مراجع دینی و مقام معظم رهبری قرار گرفت.
ایشان در این باره فرمودند:
«به صرف این که مطبوعات رکنی از ارکان آزادی و حقوق مردم است نمیتوان هرچه در امر مطبوعات و میدان کار مطبوعاتی میگذرد قبول کرد و خطرهای واضح فرهنگی را که بر ضد ذهن و دین و ایمان مردم وجود دارد و پیوسته در حال تقویت است نادیده گرفته شود.»[70]
همچنین خاطر نشان کردند:
«من با آزادی و تنوع مطبوعات مخالف نیستم و اگر به جای 20 روزنامه 200 روزنامه نیز در ایران منتشر شود خوشحالتر خواهم بود و از اینکه مطبوعات و روزنامهها در این کشور زیاد باشند هیچ احساس بدی ندارم من میدانم که در بسیاری از مطبوعات، عناصر خوب و مؤمنی در میان قلم به دستان و اداره کنندگان آنها وجود دارند اما در لابه لای همینها، اثر انگشت عبد الله بن ابیها را میبینم که کارشان، تفرقه افکنی ایجاد، اختلاف، تشنج آفرینی، تشویش افکار عمومی و یأس پراکنی است. آنها عناصر وابسته به دشمن و مرید دشمن را چهره سازی میکنند و میکوشند عناصر، مومن دلسوز و مفید را از نظرها بیازدازند… من بارها به مسئولان دولتی تذکر دادهام و به طور جدی از آنها خواستهام که جلوی این وضعیت را بگیرند. این اسمش محدود کردن مطبوعات نیست. این اسمش جلوگیری از انتقال آزاد اطلاعات نیست. انتقال سالم اطلاعات مورد تأیید ماست. این معنایش جلوگیری از نفوذ دشمن است. جلوگیری از به ثمر رسیدن توطئه تبلیغاتی دشمن است. من وجود این جریان تبلیغاتی و مطبوعاتی را به حال کشور، به حال جوانان، به حال آینده، به حال انقلاب و به حال ایمان مردم مضر میدانم. این جریان، دائم در صدد قداست شکنی از مسائل اساسی اسلامی است.»[71]
9. شکل گیری جریانهای سکولار در پوشش اصلاحات
یکی از رخدادهای کشور، نفوذ جریانهای سکولار در پوشش عنوان اصلاحات در کشور بود که به دنبال حاکمیت جریان اصلاحات، فضا و زمینه را برای طرح افکار خود در جامعه مناسب دیدند. این جریان با برداشتی انحرافی از اصلاحات آن را پروسهای در راستای سکولاریزه نمودن کشور و اسلام زدایی میدانست که طی آن باید از حکومت اسلامزدایی کرد. دشمنان انقلاب اسلامی به خصوص آمریکا با تجربهای که از انجام اصلاحات آمریکائی توسط گورباچف در شوروی سابق که منجر به فروپاشی آن شد، داشتند تلاش نمودند تا به نوعی چنین روشی را در مورد جمهوری اسلامی بازسازی نمایند.
مقام معظم رهبری در برابر چنین جریان خطرناکی که بنیانها و اصول نظام را نشانه رفته بود با چند تدبیر حکیمانه آنان را خلع سلاح نموده و ابتکار عمل را از آنان گرفتند. که از جمله میتوان به این موارد اشاره نمود:
1. تبیین ضرورت اصلاحات در کشور؛
ایشان اصلاحات را امری ضروری و لازم در کشور برشمردند و فرمودند:
«بنده معتقدم که اصلاحات، یک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور انجام گیرد. اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست… اصلاحات جزو ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگیرد نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصلاحات یک فریضه است… اصل اصلاحات یک کار لازم است و باید انجام بگیرد وقتی اصلاحات انجام نشود برخی از نتایجی که ما امروز با آنها دست بگریبانیم پیش میآید، توزیع ثروت ناعادلانه میشود، نوکیسگان بیرحم بر نظام اقتصادی جامعه مسلط میشوند، فقر گسترش پیدا میکند، زندگی سخت میشود، از منابع کشور به درستی استفاده نمیشود… وقتی که اصلاحات باشد، این آفتها و این آسیبها و دهها مورد از قبیل آنها پیش نمیآید»[72]
2. مرز بندی میان اصلاحات حقیقی و اصلاحات غیرحقیقی و تبیین محورهای اصلاحات حقیقی:
ایشان در کنار تبیین ضرورت اصلاحات به ترسیم مرزهای میان اصلاحات حقیقی و اصلاحات غیرحقیقی پرداخته و فرمودند:
«اصلاحات یا اصلاحات انقلابی و اسلامی و ایمانی است که همه مسئولان کشور، همه مردم مؤمن و همه صاحب نظران با آن موافقند و یا اصلاحات، اصلاحات آمریکایی است که همه مسئولان کشور، همه مردم مؤمن و همه آحاد هوشیار ملّت با آن مخالفند».[73]
«اصلاحات یعنی این که نقاط مثبت و منفی را فهرست کنیم و نقاط منفی را به نقاط مثبت تبدیل کنیم. این همان چیزی است که انقلاب، قدم بلند آغازین آن را برداشت و موفق شد و عوامل با اخلاص انقلاب در طول این بیست و پنج سال در دستگاههای مختلف همه تلاش خودشان را برای این کار کردهاند و موفقیتهای بزرگی هم داشتهاند. این اصلاحات انقلابی است، اصلاحات اسلامی است. البته دشمنان این نظام و انقلاب، تغییر ساختار اصل نظام را هدف گرفتهاند و اصلاحات از نظر آنها، یعنی تغییر نظام و تبدیل نظام جمهوری اسلامی به یک نظام وابسته و سر سپرده دشمنهای مستکبر»[74]
ایشان در تبیین محورهای اصلاحات حقیقی این گونه فرمودند:
«اگر مسئولان کشور به پشتیبانی این مردم و به کمک این افکار عمومی بسیار مستعد و علاقه مند، یک مبارزه خستگی ناپذیر را با عوامل انحطاط و عقب ماندگی شروع کنند، هم موفق خواهند شد، هم مردم را به هدفهای خودشان خواهند رساند، هم خدا را از خود راضی خواهند کرد و اصلاحات به معنای واقعی – به همان معنایی که دشمنان آن را دوست ندارند – به آن معنایی که رسانههای بیگانه، از آن متنفر و بیزارند، اما دلهای مؤمنان و مسئول به آن علاقه مند است، اتفاق خواهد افتاد. آماج این مبارزه، سه چیز است؛ فقر، فساد و تبعیض، اگر با فقر و فساد و تبعیض در کشور، مبارزه شود، اصلاحات به معنای حقیقی ـ اصلاحات انقلابی و اسلامی ـ تحقق پیدا خواهد کرد. مشکلات ما از این سه پایه شوم و از این سه عنصر مخرّب است.»[75]
3. تشریح اهداف پشت پرده دشمن از اصلاحات؛
مقام معظم رهبری با تشریح اهداف دشمنان از شعار اصلاحات و حمایت از آن به تشریح دستهای پنهان و آشکاری پرداختند که در مرحله مشابه سازی اوضاع ایران با شوروی سابق براساس طرح آمریکا و دقیقاً با انگیزه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی وارد عمل شدند. ایشان در این باره فرمودند:
«یک طرح همه جانبه آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طراحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد، این طرح، طرح بازسازی شدهای است از آنچه که در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد، به نظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران پیاده کنند… اما واقعیت با آنچه که آنها طراحی کردند به قدر زمین تا آسمان متفاوت است، اشتباه بزرگی را مرتکب شدند، اینها در چند مورد اشتباه کردند؛ اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران شوخی نیست.»[76]
4. تبیین نقاط ضعف و انحراف در جریان اصلاحات؛
مقام معظم رهبری با درایت و هوشمندی به تشریح نقاط انحراف و ضعف جریان اصلاحات پرداختند تا از بیراهه رفتن آن جلوگیری نمایند.
یکی از مهمترین این نقاط ضعف را نفوذ عناصر غیرمعتقد به ارزشها و اصول اسلام و انقلاب در این جریان، برشمرده، فرمودند:
«امروز متاسفانه در داخل کشور ایادی دشمن و منافقان فعالی مانند عبدالله بن ابی حضور دارند. آنها کسانی هستند که خیال میکردند اگر انقلابی در این کشور روی دهد حکومت متعلق به آنهاست آنها نه فقاهت نه امام نه مردم و نه احساسات دینی را قبول دارند. آنها همان کسانی هستند که با حرفها موضعگیریها و تبلیغات خود و احیاناً با دخالت در برخی از اغتشاشات دشمن خارجی را امیدوار میکنند.»[77]
متأسفانه گروههای اصلاح طلب به هشدارها و تأکیدهای مقام معظم رهبری توجه ننمودند و با نفوذ افکار غربی در جریان اصلاحات، این جریان، دچار انحراف و فاصله گرفتن از اصول و ارزشهای اسلامی و انقلاب شده و از مسیر صحیح نظام و مطالبات حقیقی مردم خارج گردید و به همین دلیل پایگاه مردمی خویش را از دست داد و مردم دست رد به سینه آنان زدند.
حزب مشارکت
حزب مشارکت چگونه شکل گرفت؟ خط مشی فکری و سیاسی آن چه بود؟ درباره نقش این حزب در دوره موسوم به اصلاحات و فتنه88 توضیح دهید؟
«جبهه مشارکت ایران اسلامی» که با نام «مشارکت» نیز شناخته میشود را میتوان دومین حزب دولتساخته پس از حزب کارگزاران سازندگی، بعد از انقلاب اسلامی دانست. این حزب در تاریخ 14 آذر ماه 1377 در شهر تهران به طور رسمی مجوز خود را از کمیسیون ماده 10 احزاب اخذ و اعلام موجودیت کرد، اما زمینههای اولیه شکل گیری این حزب، به قبل از برگزاری هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برمی گردد. به این معنا که، همفکران خاتمی در ستادهای انتخاباتی وی گرد آمدند تا به پیروزی وی در انتخابات کمک نمایند. رهبران این حزب را عناصری از چپ های سنتی و مدرن تشکیل می دادند که طی سال های 70 تا 75 در مرکز تحقیقات استراتژیک وابسته به ریاست جمهوری و سپس در ستادهای انتخاباتی آقای خاتمی در سال 1376 گرد هم آمدند و شعارهای محوری رئیس جمهور منتخب آزادی در بیان، منطق در گفتار و قانون در عمل را سرلوحه فعالیت خود قرار داد.[78]
نیروهای مذکور در آستانه انتخابات، به سرعت متشکل شدند و پس از دوم خرداد انسجام خود را تقویت کردند و برخی از اعضای برجسته آنها وارد کابینه خاتمی شدند. این گروه در سال1377 اقدام به تشکیل حزب مشارکت ایران اسلامی کردند.
این حزب به سرعت دارای تشکیلات منسجم و قابل توجه در سراسر کشور شد و در انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی با شعار ایران برای همه ایرانیان، معنویت، عدالت و آزادی مشارکت کرد. برخی از اعضای فعال حزب عبارت بودند از: محمدرضا خاتمی، محسن میردامادی، محمدرضا عارف، علی شکوری راد، سعید حجاریان، الهه کولایی، مصطفی تاج زاده، محمد نعیمی پور، عباس عبدی، محسن صفایی فراهانی، معصومه ابتکار، هادی خانیکی، علیرضا علوی تبار، رجبعلی مزروعی، مرتضی حاجی، محمدرضا تابش و…
اعضای اصلی این حزب، اغلب در دستگاههای اجرایی مشغول کار بودند. ازاین رو، میتوان جبهه را یک حزب دولتی به شمار آورد. البته جبهه، یک حزب منسجم نیست، زیرا همان طور که از نام جبهه برمی آید، یک تشکل سیاسی با سلیقههای مختلف است. بنابراین، جای تعجب نیست که از هجده گروه فعّال دوم خرداد، چهارده گروه در جبهه مشارکت عضویت دارند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی یکی از اولین احزابی است که پس از انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ تأسیس شد. نام جبهه مشارکت ایران اسلامی در واقع نماد شاخصهای اصلی این حزب است.
رویکرد این «جبهه» تماماً در چهارچوب مفهوم حزب میگنجد. پس از آن که محمد خاتمی در دوم خرداد 1376 به عنوان منتقد وضع موجود به ریاست جمهوری رسید، حلقه اول اطرافیان او جای خالی یک حزب بزرگ سیاسی را برای پیگیری برنامههای سیاسی خود احساس کردند. یک سال و نیم پس از آن، یعنی در دی ماه 1377 حزبی به نام «جبهه مشارکت ایران اسلامی» را تأسیس کردند.
محمدرضا خاتمی هدف تشکیل از حزب را این گونه تشریح می کند: «هدف اصلی از تشکیل جبهه مشارکت ارائه برنامهای بود که به نوعی همه 20 میلیونی که به آقای خاتمی در دوره اول انتخابات ریاست جمهوری وی رأی دادهاند، احساس کنند که میتوانند در این تشکیلات وارد شوند» بر این اساس حزب در مدت کوتاهی در سراسر کشور عضوگیری و به تشکیل دفتر اقدام کرد.[79]
گفتمان حزب مشارکت نسبت به سایر احزاب جدید، ابتکاری و بدیع بود. ایران برای همه ایرانیان، برای نخستینبار در ادبیات سیاسی مورد استفاده قرار گرفت. دانستن حق مردم است، شعار روزنامه صبح امروز به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی سعید حجاریان بود. تأکید مستمر بر قانون و قانونگرایی و تصریح بر اینکه همه شهروندان در برابر قانون مساوی هستند هرچند امری مندرج در قانون اساسی و تازه نبود، اما به دلیل آنکه پرچمداری آن را حزب مشارکت برداشته بود و تبلیغ میکرد، بسیار مؤثر افتاد.[80]
این حزب توانست در انتخابات اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا اکثریت قریب به اتفاق شوراها را به دست گیرند. این موفقیت در شهر تهران صددرصد بود و همه اعضای شورا فهرست متعلق به جبهه اصلاحات با محوریت حزب مشارکت انتخاب شدند اما اختلافات، چالش ها و تندرویی ها موجب شد تا در عمل این حزب کارنامه بسیار منفی را در عرصه شوراها در سراسر کشور به ویژه در تهران بر جای بگذارد به گونه ای که در دور دوم انتخابات شوراها شاهد شکست سنگین حزب مشارکت بودیم.
حزب مشارکت در انتخابات مجلس ششم با شعار ایران برای همه ایرانیان، معنویت، عدالت، آزادی وارد صحنه شد و توانست آراء زیادی از مردم را کسب نموده و بین 140 تا 150 کرسی نمایندگان مجلس را به دست آورد.[81] اما این حزب نه تنها از تجربه ناموفق شورای شهر استفاده نکرد بلکه مجلس را صحنه ای برای تاخت و تاز افکار و دیدگاه های افراطی و بعضاً در ضدیت با فرهنگ اسلامی قرار داد و این مجلس را به یکی از پر تنش ترین دوره های مجلس پس از انقلاب قرار داد و باز تندرویی در میان گروه های اصلاح طلب و اختلافات میان آنها موجب شد تا در مجلس هفتم در عمل جریان اصلاحات با ناکامی همراه شود.
مجلس ششم را باید یکی از جنجالی ترین دوره های مجلس دانست که آغاز آن با اصرار بر اصلاح قانون مطبوعات همراه شد و پایان آن نیز با تحصن و استعفای تعدادی از نمایندگان در اعتراض به برخی رد صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان و نامه هتاکانه 127 نماینده مجلس به مقام معظم رهبری همراه بود ودر این بین نیز طرح همه پرسی در مسائل مختلف کشور و جنجال آفرینی ها در برخورد با مسائل کشور و برخی از نهادهای انقلابی بر اقدامات مجلس سایه افکنده بود. در مجموع غلبه نگاه سیاسی، حزبی و جناحی بر مجلس ششم بر عملکرد این مجلس بسیار آشکار بود و تمامی عملکرد مجلس را تحت الشعاع قرار داده بود.
دیدگاه های این حزب توسط برخی از روزنامه های تندرو از جمله روزنامه مشارکت صبح امروز، آفتاب امروز، بهار، جامعه، توس و… منتشر می شد که به دنبال جنجال آفرینی و عملکرد ساختارشکنانه آنها نشر اکاذیب، توهین به مقدسات و نظام و برهم زدن امنیت کشور یکی پس از دیگری توقیف شدند.
این حزب شعارهای محوری آقای خاتمی را به عنوان مبنای برنامههای خود دنبال کردند. شعارهایی مانند ایجاد جامعه مدنی، قانونگرایی، تنشزدایی، توسعه سیاسی و فرهنگی دیدگاههای حزب از نظر تئوری های سیاسی همانند دیدگاههای احزاب سوسیال دموکراسی در غرب بود. در مرامنامه این حزب به عدالت گستری و قسط و تبعیضزدایی و ایجاد فرصتهای مساوی و ایجاد امکانات برابر برای همه افراد جامعه به عنوان مواضع اقتصادی و احترام به آزادی های قانونی افراد و مشارکت مردم در حق تعیین سرنوشت خود به عنوان مواضع سیاسی، اجتماعی اشاره شد که خود تا حدودی مبین دیدگاههای جامعهگرایانه (سوسیالیسم) و مردمسالاری (دموکراتیک) بود. امّا تا چه حد در عمل بدان اعتقاد داشته جای بحث و تأمل دارد.
مهم ترین شعار این حزب از آغاز تشکیل توسعه سیاسی و مشارکت دادن هرچه بیشتر مردم در تمام عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه بود.
در آستانه انتخابات مجلس ششم این حزب رئوس برنامههای اقتصادی خود مشتمل بر یک مقدمه و چند مورد اصلی را منتشر کرد. در این برنامه چنین آمده بود:
«اقتصاد بیمار ایران نیاز به درمان دارد. ریشه بیماری اقتصاد ایران فراواناند: عدم ثبات سیاسی، فقدان امنیت اقتصادی و قضایی، اقتصاد نفتی، اقتصاد زیرزمینی، فرار سرمایهها و مغزها، تعدد مراکز تصمیمگیری و… نمایانترین ریشههاست. مجلس ششم… باید در پی تحقق بستری میباشد که درون آن «بخش دولتی کارآمد» و «بخش خصوصی توانمند» مکمل فعالیتهای اقتصادی یکدیگر بوده و کشور را به سوی آبادانی بیشتر و رفاه همگانی به پیش برد. از اینرو تدوین و تصویب قوانینی با محورهای زیر را از اهم وظایف مجلس ششم در ساماندهی به امور اقتصادی میدانیم:
1. بازنگری در نظام بودجهریزی و برنامهریزی به منظور تقویت تشکلهای تخصصی و سایر نهادهای مدنی ایـجاد زمینه برای رشد سرمایهگذاری و اشتغال.
2. تأمین امنیت سرمایـه و تضمین حقوق مالکیت حقوقی.
3. صلاح و وضع قوانین با هدف تضمین مالکیت خصوصی.
4. اصلاح و وضع قانون با هدف رسیدگی به دعاوی و دادرسی مربوط به حقوق مالکیت در فعالیت های اقتصادی.
5. اصلاح قانون تجارت به منظور؛ صیانت از حقوق سرمایهگذار، نیز اصلاح ساختار شرکتی و ادغام و توسعه جغرافیایی و استفاده از مدیریت حرفهای. رفع موانع سرمایهگذاری، پیگیری برای حضور فعال اقتصادی در عرصه جهانی، تمرکززدایی و امکان فعالیتهای اقتصادی در مناطق مختلف کشور. استمرار نظام جامع تأمین اجتماعی و هدفمندکردن یارانهها».[82]
اما در عمل، حاکمیت نگاه سیاسی بر حزب و تمرکز توجه به آن موجب شد تا این برنامه ها در حد جملاتی زیبا و شعاری باقی بماند.
در زمینه فرهنگ، حزب مشارکت ایران اسلامی بر این باور بود که نقش و جایگاه فرهنگ در فرایند توسعه همه جانبه حائز اهمیت و اولویت ویژهای است. مشخص نبودن مفهوم فرهنگ و اصول و خط مشی فرهنگی، روشن نبودن سهم و نقش دستگاههای تأثیرگذار در عرصه فرهنگ، چند پاره گی و گسستگی سیاستها و برنامههای فرهنگی، درک نادرست از سرشت و ویژگی های کار فرهنگ و هنر، سلیقهای بودن مدیریت و سیاستگزاری حوزه فرهنگ و عدم اتکای آن به دریافتهای علمی و پژوهشی، بیتوجهی به نیازهای جوانان و نوجوانان در تولیدات فکری و فرهنگی، استحصال بیرویه از ذخایر و منابع فرهنگی، اسلامی و انقلابی و کمتوجهی به بازآفرینی و ارائه روزآمد میراثهای دینی، ملی و انقلابی از جمله مسائل و چالش های روبهرو در شرایط کنونی جامعه ماست. بر این اساس باید بازنگری، اصلاح، تکمیل و تدوین قوانین متناسب با نیازها و ضرورتهای ملی و جهانی مدنظر باشد.
از دیگر زمینههای مورد توجه حزب مشارکت در عرصه مسائل فرهنگی حمایت از تولیدکنندگان فرهنگ و فرهنگسازان به ویژه نخبگان و کارآفرینان فرهنگی و زمینهسازی برای توسعه کمی و کیفی محصولات فرهنگی با هدف مصونسازی فرهنگی که بهترین راه مقابله با نفوذ فرهنگهای بیگانه است سرلوحه اقدامات تضمینی قرار گیرد.[83] امّا در عمل آنچه انجام شد، ترویج فرهنگ غربی و تخریب فرهنگ دینی و مقابله با مبانی و ارزش های آن بود.
حزب مشارکت از طیفی ناهمگون تشکیل شده بود از روشنفکران و عناصر معتقد به نظام گرفته تا طیف تجدید نظر و روشنفکران سکولار که همین مسئله موجب اختلاف و افراطی گرایی در حزب و سرانجام ناکامی آن گردید.
تلاشهایی مثل تحصن نمایندگان فراکسیون مشارکت در مجلس ششم و همراهی ملی مذهبی ها و… با آنها نتوانست استمرار دومینوی شکستهای انتخاباتی پس از انتخابات دومین دوره شوراها، هفتمین دوره مجلس و نهمین دوره ریاست جمهوری شود. حتی حمایت جبهه مشارکت از نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی – که اندکی قبل آماج حملات تخریبی مطبوعات این حزب قرار داشت – نتوانست از آنچه در سال 1384 رخ داد جلوگیری کند. حزب مشارکت در این انتخابات ابتدا ایده جبهه دموکراسی خواهی را در قالب نامزدی مصطفی معین طراحی کرد. اما عدم موفقیت معین در انتخابات، اجماع اعضای این حزب برای ادامه چنین راهی را عملاً منتفی میساخت. آنها از زمان انتخابات مجلس هشتم شکل بخشیدن به «سازمان رأی» را با الهام گرفتن از شبکههای گلدکوئیستی آغاز کردند و در انتخابات ریاست جمهوری دهم آن را در قالب «ستاد صیانت از آرا» به صورت جدی به مرحله اجرا گذاشتند.
این شبکه با نامزدی میرحسین موسوی و انصراف خاتمی نقش پشتیبان وی را برعهده گرفت و به دنبال غتشاشات پس از انتخابات به حمایت از آن پرداخت و نقش آفرینی برخی از اعضاء و شورای مرکزی حزب مشارکت در جریان فتنه موجب شد تا در عمل فعالیت حزب متوقف شد. در اوایل شهریور 1388 در اولین جلسه متهمان اغتشاشات فتنه88، معاون دادستان در میانه کیفرخواست خود علیه متهمان پرونده اغتشاشات، به سندی اشاره کرد که یکی از جدیترین مدارک اثبات کننده «قصد براندازی» در میان احزاب و گروههای تندرو اصلاحطلب است. آن سند، جزوهای به نام «تأملات راهبردی» است که حزب مشارکت در سال 1387 و پس از چند ماه بحث و بررسی آن را به عنوان «راهبرد آینده» خود تدوین کرده و به تصویب کنگره سالانه خود هم رسانده است.
با توجه به ماهیت دولتساخته بودن حزب مشارکت، میتوان این حزب را کانون اصلی قدرت در دوره تسلط اصلاح طلبان بر قوه مجریه دانست. به این مفهوم که بسیاری از پستهای کلیدی دولتهای هفتم و هشتم در اختیار این حزب بود. هرچند در سالهای اول دوره موسوم به دوم خرداد دیگر جریانات چپگرا و تکنوکراتها و حتی برخی از چهرههای جریانات دیگر در دولت وقت حضور داشتند اما به تدریج و خصوصاً پس از تشکیل مجلس ششم با اکثریت مشارکتی، کم کم جای خود را به عناصر مشارکتی دادند. به این شکل کابینه دوم دولت آقای خاتمی را اکثراً عناصر این حزب تشکیل میدادند و به ویژه پستهای کلیدی کابینه نیز در اختیار این جریان بود.
ماهیت تجدیدنظرطلبانه و در نهایت براندازانه این جریان و لابیگریهای پنهان برای کسب قدرت بیشتر گاهی موجبات اعتراض دیگر اصلاح طلبان را نیز فراهم میآورد.
برای مثال در ماجرای تحصن مجلس ششم در سال 1382 که توسط افراطیون همین جریان و به جهت اعمال فشار به نظام ترتیب داده شد، کار به جایی رسید آقای خاتمی با حضور در جمع متحصنین و محکوم کردن تندرویها و افراطیگریهای برخی اصلاح طلبان که اصلاحات را خارج از چارچوب قانون اساسی دنبال میکردند، چنین اظهار داشت: «شما فکر میکنید من نمیدانم در بعضی از جلسات شما علیه دین، انقلاب و نظام چه مطالبی گفته میشود؟ چند شب قبل جلسهای بوده و در آن جلسه افرادی هر چه خواستهاند به نظام و انقلاب گفتهاند و بعضی از شما هم حضور داشتهاید و اعتراض نکردهاید. حالا میخواهید شورای نگهبان حساسیت نداشته باشد؟ از نمایندگانی که در اعتراض به ردصلاحیتها تحصن کردهاند تقاضا میکنم به این تحصن پایان دهند تا من و آقای کروبی بتوانیم موضوع رد صلاحیتها را با رایزنی و در چارچوب قانون تعقیب کنیم و البته در این مسیر تا جایی پیش خواهم رفت که نظام در خطر قرار نگیرد و اگر احساس کنیم که نظام در خطر است، شما را رها میکنم.»[84]
هرچند برخی از بدنه جبهه مشارکت با ضد انقلاب همراه نشدند اما بخش قابل توجهی از کادر ارشد این جبهه به علت عدم مرزبندی شفاف با اپوزیسیون ضد انقلاب در یک حرکت قهقرایی و انحراف روزافزون به مسیر دشمنی با اصل نظام و ارزش های انقلاب غلطیدند و در حال حاضر بعضی از ایشان به صورت رسمی خارج از کشور در جمع جریانات ضد انقلاب حضور دارند.
با توجه راهبرد اساسی این حزب در تئوریزه و پیاده سازی ایده «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» که توسط سعید حجاریان تئوریسین و عضو شورای مرکزی این حزب مطرح شده بود، دانشگاه به عنوان کانون اصلی پیشبرد مقاصد سیاسی و اعمال فشار به نظام تلقی میگردید. با این نگاه، یکی از مهمترین مکان های فعالیت حزب مشارکت، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و در میان اساتید و دانشجویان بوده است. به نحوی که فعالترین شاخه حزب مشارکت، شاخه جوانان و کمیته دانشجویی آن بود. برگزاری همایشها و نشستهای مختلف سیاسی در محیطهای دانشجویی، اعزام سخنران به دانشگاهها، طراحی میتینگهای دانشجویی و خط دهی به جنبشهای دانشجویی در اغتشاشاتی مانند غائله کوی دانشگاه تهران در هیجدهم تیرماه 1378، بخشی از فعالیتهای این حزب در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی است.
در نگاه عناصر این حزب، دانشجویان به عنوان پیاده نظام سناریوی اعمال فشار از پایین و چانه زنی در بالا به شمار میآمدند. با نگاهی به عملکرد حزب و برخی از اعضا در دامن زدن به وقایعی مانند حادثه کوی دانشگاه در 18 تیر ماه 1378، غائله خرم آباد، تحریک احساسات دانشجویان و اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری 1388، نگاه ابزاری آنان به مقوله دانشجو دانشگاه در رفتار آنها مشاهده میشود.
جبهه دوم خرداد
جبهه دوم خرداد از چه گروههایی تشکیل شد؟ وضعیت آن به کجا کشیده شد؟
شکل گیری دوم خرداد را باید معلول چالش های سیاسی، فکری، اجتماعی و اقتصادی دهه قبل از آن دانست که در نتیجه آن شکاف نسلی، تحول فکری، افزایش آگاهی های سیاسی و اجتماعی اقشار جوان و تحصیل کرده ایجاد شده بود.
فضای باز سیاسی، گسترش آزادی های سیاسی، تکثر مطبوعات و نشریات، رشد روز افزون احزاب و تشکل های سیاسی، کاهش تنش در مناسبات و روابط سیاسی با جهان را می توان از جمله دستاوردهای دوم خرداد برشمرد اما متأسفانه تندروی، درک نکردن واقعیات جامعه، جناح بندی های سیاسی، نفوذ دیدگاه های سکولاریستی، فاصله گرفتن از ارزش ها و آرمان های اسلامی و انقلابی، تشتت در افکار و مبانی نظری و عملی این جریان را با چالش های جدی و افول روبه رو ساخت.
برخی گروههای وابسته به جریان چپ پس از انتخابات ریاست جمهوری 76 و پیروزی آقای خاتمی، ائتلافی را تحت عنوان ائتلاف جبهه دوم خرداد به وجود آوردند. این احزاب و تشکلها عبارت بودند از: حزب مشارکت ایران اسلامی، حزب همبستگی ایران اسلامی، مجمع روحانیون مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، حزب کارگزاران سازندگی ایران، دفتر تحکیم وحدت، خانه کارگر، مجمع نیروهای خط امام، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، مجمع اسلامی بانوان، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، حزب اسلامی کار، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، انجمن اسلامی معلمان ایران، انجمن اسلامی مدیران و کارشناسان صنعتی و اقتصادی، مجمع حزب الله مجلس شورای اسلامی، مجمع نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی.
در حقیقت این جبهه متشکل از طیفهای مختلف با دیدگاهها و گرایشات متفاوت بود، مانند: مجمع روحانیون مبارز، کارگزاران سازندگی، حزب مشارکت تا طیف جریان ملی مذهبی و تجدیدنظر طلب.
نفوذ اندیشههای افراطی و تحلیلهای نادرست و عدم توجه به نیازهای واقعی مردم در روند اصلاحات، موجب شد تا نه تنها از فرصت به دست آمده استفاده مناسب نشود بلکه زمینه برای تخریب پایههای نظام فراهم شود و همین مسئله در نهایت موجب دلزدگی مردم از این جبهه شده و افول این جبهه را به دنبال داشت. در حقیقت این جریان قدر اعتماد و اقبال مردم را نشناخته و به جای به کار بستن توان خویش برای انجام اصلاحات مورد نظرآنان به بیراهه رفته و بر مشکلات مردم افزود.
دیری نپایید که اختلافهای درونی آنها بالا گرفت و در حالی که رئیس جمهور منتخب دوم خردادی و رئیس مجلس ششم متعلق به مجمع روحانیون مبارز بودند و قاعدتا باید میدان دار اصلی این جبهه هم به حساب میآمدند اما افراطیون به ویژه پس از تشکیل حزب مشارکت با حضور افراد صاحب منصب مشابه کارگزاران در دولت هاشمی یکه تاز عرصه سیاسی کشور گردیده و برنامه و اهداف خاص خود را دنبال نمودند و دقیقاً همان گونه که کارگزاران با افراطی گری نتوانست اهداف جناح خود را دنبال کند، جبهه دوم خرداد نیز بیش از آنکه خط و مشی سیاسی خود را از طیف مذهبی خود بگیرند، اهداف و مقاصد اپوزیسیون و مخالفان نظام را پیگیری میکردند و همین امر موجب زاویه آنها با نظام اسلامی گردید که نشانه آن را در طرح دیدگاهها و مواضع غیرقانونی و ساختارشکنانهای چون «طرح حاکمیت دوگانه» «لوایح دو گانه» (افزایش اختیارات رئیس جمهور)، «طرح خروج از حاکمیت» (این طرح بر این ادعا استوار بود که مشروعیت نظام اسلامی ناشی از حضور اصلاح طلبان است و با خروج آنها از حاکمیت، مشروعیت نظام از میان رفته و نظام عملاً دچار فروپاشی درونی میشود) «رفراندوم» در مسائلی همچون قانون اساسی، حذف نظارت استصوابی، ماندن یا رفتن مجلس ششم، ماندن یا رفتن رئیس جمهور، نحوه اداره صدا و سیما و… «تحصن و استعفا» (استعفای تعدادی از نمایندگان در مقابله با عدم احراز صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس توسط شورای نگهبان و اقدام به تحصن در مجلس و حمایت جمعی از مقامات کشوری از این اقدام) «ساختار شکنی» (نادیده انگاشتن فصل الخطابهای قانونی و تلاش برای تضعیف و به چالش کشیدن ارکان نظام از جمله بیانیه سرگشاده بیش از 127 نماینده مجلس ششم به رهبری و…) میتوان یافت.
ریشه افول قدرت جریان دوم خرداد و اصلاح طلب را علاوه بر اتخاذ چنین مواضع رادیکالی باید در ابهام داشتن در مفاهیمی چون اصلاحات، جامعه مدنی و فقدان راهبرد مشخص برای اداره کشور، بی برنامگی، تحلیل نادرست از شرایط کشور و افراط گرای را جستجو نمود.
نخستین علائم واکنش منفی مردم به روند فوق در دور دوم انتخابات شورای اسلامی در اسفند ماه 81 زنگ خطر را برای افراطیون به صدا درآورد. صدایی که مرگ سیاسی مشی ساختارشکنان را در اسفند ماه سال 82 در جریان انتخابات مجلس هفتم خبر میداد. در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری جبهه دوم خرداد دچار چنان تشتتی گردید که نه تنها وفاقی میان گروههای جبهه دوم خرداد مشاهده نشد بلکه هر یک از گروههای آن به چند شاخه گرایش پیدا کرده و راهی جداگانه در پیش گرفتهاند.
بخشی از طیف افراطی همچون شاخه دانشجویی دوم خرداد راهبرد تحریم انتخابات را پیش گرفتند و بخش دیگری از افراطیون شامل لایههایی از حزب مشارکت و سازمان مجاهدین راهبرد «تحریم» همراه با تحمیل هزینه بر نظام را دنبال کردند و در راستای آن افرادی را برگزیدند که نتوانند از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار گیرند و این بهانه لازم برای تحریم انتخابات را فراهم مینمود. در لایههای بعدی این طیف افراطی عدهای معتقد بودند در صورت توان تخریب چهرههای مورد نظر در جناح مقابل میتوان امیدی به کشاندن انتخابات به دور دوم داشت. گروههای میانه رو ترجیح میدادند از کاندیدای مجمع روحانیون یا کاندیدای اختصاصی خود حمایت کنند.
جبهه دوم خرداد پس از ناتوانی در دستیابی به کاندیدایی که بتواند پوششی بر اختلافات موجود نهاده و اجماع حداقلی را بر این جبهه حاکم سازد تلاشهایی را تحت عنوان شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد آغاز کرد که پس از برگزاری چندین جلسه به این جمعبندی دست یافت که حتی نام دوم خرداد نیز موجب عدم مقبولیت آن میگردد و از همین رو نام خود را به «جبهه اصلاحات» تغییر داد و این در حالی بود که اوضاع نابسامان و متفرق درونی آن به حدی وخیم گردیده بود که تغییر و تعویض نام هیچ مشکلی از آن را مرتفع نمیساخت.
سرانجام با انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و با وجود تلاش برای بقا در صحنه سیاسی کشور جریان اصلاح طلب نتوانست موفقیتی به دست آورد و از انزوا بیرون بیاید. انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز با موفقیت جریان اصول گرایی به عنوان گفتمان مسلط همراه شد.
جریان اصلاح طلب تنها راه را برای خروج از انزوا دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری یافتند ازاین رو تلاش زیادی را برای کسب موفقیت در عرصه به کار گرفتند و به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان به سراغ نیروهای قدیمی چپ رفتند اما اختلاف و شکاف در میان این نیروها موجب شد تا نتوانند به اجماعی بر سر نامزد مورد نظر خود برسند و در برابر طیفی از اصلاح طلبان که به دنبال حمایت از میرحسین موسوی بودند، آقای کروبی با تشکیل حزب اعتماد ملی، نیز به میان آمده تا بتوانند در عرصه رقابت با جریان اصول گرا جلب آراء نمایند اما جریان اصول گرا با اقبال مردمی روبه رو شد و جریان اصلاح طلب موفقیتی به دست نیاورد.
جریان اصلاح طلب که خود را در مسیر بازگشت به صحنه سیاسی کشور ناکام میدید و کنار ماندن یک دوره چهار ساله دیگر برای آن قابل تحمل نبود، پا در عرصهای نهاد که نه تنها آن را از انزوا خارج نکرد بلکه انزوای بیشتری را برای آنها به همراه داشت. این جریان با شعار تقلب در انتخابات و عدم تمکین در برابر قانون و اقدامات ساختار شکنانه تلاش نمود تا با اعمال فشار به نظام نتیجه انتخابات را تغییر دهد و متأسفانه همان جریان ساختار شکنی که زمینه انزوا و روی گردانی مردم را از این جریان را فراهم نموده بودند بار دیگر به میدان آمده و با ملتهب نمودن فضای کشور، زمینه را برای نقش آفرینی گروههای معاند نظام از منافقان گرفته تا سلطنت طلبان و بهائیان با حمایت کشورهای غربی و تبلیغات رسانهای گسترده فراهم آورد و شیرینی مشارکت هشتاد درصدی مردم را به کام آنان تلخ نموده و موجبات ناراحتی دوستان انقلاب و خوشحالی و طمع دشمنان نظام را فراهم آوردند. اصرار بر مطالبات غیرقانونی و جدا نکردن صف خود از دشمنان و معاندان نظام اسلامی موجب شد تا هر کسی که معتقد به نظام و ارزشهای آن بود با هر گرایشی، از این جریان فاصله بگیرد. این جریان کار را به جایی رساند که در برابر اصول و ارزشهای اسلامی و انقلابی ایستاده و هیچ مرز و حریمی را رعایت نمینمود که سرانجام اقدام وقیحانه برخی عناصر در عاشورای حسینی طومار این جریان نامیمون را در هم پیچید و حماسه نهم دی 88 بصیرت و آگاهی مردم و پای بندی آنان به ارزشها و اصول نظام را به رخ همه دشمنان کشید.
سایر احزاب اصلاح طلب
در کنار حزب مشارکت و جبهه دوم خرداد چه احزاب دیگری جریان اصلاح طلبی را دنبال میکردند؟
هر چند جریان اصلاحات توسط مجمع روحانیون مبارز، جبهه دوم خرداد و حزب مشارکت رهبری و هدایت میشد اما گروههای سیاسی دیگری نیز در قالب این جریان فعالیت داشتند که ما در اینجا به سه حزب به اختصار اشاره میکنیم.
حزب همبستگی ایران اسلامی:
پس از انتخابات مجلس پنجم که به پیروزی نسبی جناح راست در کسب اکثر کرسیهای مجلس منجر شد، عدهای از عناصر جناح چپ از جمله برخی نیروهای اجرایی دولت در خارج مجلس و منتسبین به حزب کارگزاران سازندگی که توانسته بودند به مجلس راه یابند، برای حمایت از دستاوردهای دوم خرداد و برنامههای دولت خاتمی تشکیل شد و در تاریخ 27/10/1376 مجوز فعالیت آن به تصویب وزارت کشور رسید و در تاریخ 20/4/1377 پروانه فعالیت این حزب از سوی وزارت کشور صادر گردید.[85]
از مؤسسین و اعضای برجسته این حزب میتوان به: محمدرضا راهچمنی، سیدمحمود میرلوحی، غلامرضا انصاری، الیاس حضرتی، قدرتالله نظرینیا، علیاصغر احمدی و… اشاره نمود.
این حزب جزء ائتلافهای جبهه دوم خرداد و نیروهای اصلاح طلب میباشد اما همواره از شعارهای تند و افراطی برخی از نیروهای اصلاحطلب که قائل به تسریع و شتاب در اصلاحات و ایجاد اصلاحات بنیانی میباشند فاصله گرفته است. از لحاظ قلمرو فعالیت بیشترین فعالیت این حزب در تهران و مرکز چند استان میباشد و روزنامه همبستگی به عنوان ارگان رسمی این حزب، مواضع آنها را منعکس میکند.[86]
پس از تشکیل، این گروه محور اصلی فعالیت خود را در دفاع از دستاوردهای دوم خرداد و حمایت از برنامههای رئیسجمهور اعلام کرد و همواره بر آن تأکید داشت. البته با توجه به آنکه حامیان خاتمی در مجلس پنجم در اقلیت بودند حضور مؤثر این حزب در مجلس باعث تعادلی نسبی در تصمیمگیریها و موضعگیریهای آن نسبت به دولت شده بود. در انتخابات مجلس ششم نیز بسیاری از اعضای شورای مرکزی و شورای عالی این حزب دوباره به مجلس راه یافتند.[87]
این حزب در انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری از مهدی کروبی و در دوره دهم از میرحسین موسوی حمایت نمود.
بسیاری از مواضع سیاسی این گروه را میتوان در شعارهای مطرح شده در انتخابات دوم خرداد و ائتلاف نیروهای جبهه دوم خرداد جستجو کرد.
در زمینه اقتصادی این حزب دارای دیدگاه های اقتصاد نیمه دولتی است.
در زمینه فرهنگی این حزب همگام دیگر نیروهای ائتلاف جبهه دوم خرداد همواره خواستار آزادی بیان و آزادی قلم و آزادی عمل بیشتر برای مطبوعات و فعالیتهای فرهنگی بوده است.
حزب اسلامی کار:
حزب اسلامی کار بعد از انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری از درون خانه کارگر با کارکرد بیشتر سیاسی و کمتر صنفی بهوجود آمد و در تاریخ 5/11/1377 از وزارت کشور اجازه فعالیت یافت و در تاریخ 29/11/1377 بهطور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد.[88]
از جمله نیروهای فعال این حزب میتوان به: ابوالقاسم سرحدیزاده، سهیلا جلودارزاده، علیرضا محجوب، عبدالرحمن تاج الدین، حسین کمالی و بهمن یعقوبی و… اشاره نمود.
پس از وقایع سال1360 و انحلال حزب جمهوری اسلامی، شاخه کارگری این حزب منحل شد و با نام خانه کارگر جمهوری اسلامی به فعالیت خود ادامه داد و دارای تشکیلات نسبتاً منسجم در سطح کشور شد. این تشکل بهعنوان مدافع حقوق کارگران در جمهوری اسلامی ایران را علیرضا محجوب، حسین کمالی، علی ربیعی، رضا محمدولی، محمد دانشور، اسرافیل عبادتی و محمود اسدی تأسیس کردند و در تاریخ 15/10/1370 از وزارت کشور اجازه فعالیت گرفتند. در انتخابات مجلس پنجم خانه کارگر، با گروه کارگزاران سازندگی ائتلاف کردند و در هنگامی که اکثر نیروهای چپ به دلیل رد صلاحیتشان یا به دلیل اعتراض به عملکرد شورای نگهبان از صحنه انتخابات خارج بودند با آراء قابل ملاحظهای وارد مجلس شدند.
در این دوره نامزدهای اصلی خانه کارگر یعنی: علیرضا محجوب، ابوالقاسم سرحدیزاده، و سهیلا جلودارزاده به مجلس راه یافتند و در مجلس پنجم جزء ائتلاف نیروهای چپ و کارگزاران در مقابل جناح اکثریت مجلس که اکثرا از جامعه روحانیت مبارز و جمعیت مؤتلفه اسلامی بودند قرار داشتند.
در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، خانه کارگر در ائتلاف جبهه دوم خرداد از سیدمحمد خاتمی حمایت کرد بعد از انتخاب شدن خاتمی به ریاست جمهوری و در راستای تحقق شعارهای رئیسجمهور مبنی بر توسعه سیاسی عدهای از اعضای مرکزی تشکیلات خانه کارگر تصمیم به ایجاد حزب جدیدی به نام حزب اسلامی کار با کارکرد بیشتر سیاسی و کمتر صنفی گرفتند.[89]
در واقع حزب اسلامی کار قصد پُر کردن خلأی را دارد که در خانه کارگر وجود داشت و تا حدودی این نهاد از فعالیت سیاسی منع شده بود. به این ترتیب فعالیت سیاسی در میان اقشار تولیدکننده خصوصاً کارفرمایان گسترش یافت.
به عبارتی خانه کارگر مأوای اقتصادی کارگران و حزب اسلامی کار مأوای سیاسی آنان است. هدف حزب کار ایجاد تغییرات عمیق در ساختار اقتصادی برای رشد و تولید صنعت و ایجاد تحولات فرهنگی و اجتماعی میباشد. برای دستیابی به این هدف باید در ساختار قدرت سیاسی موقعیتی برای تولید ایجاد مینمودند و مادامی که در این ساختار سیاسی نیروهای مولد و نمایندگان آنها جایی وجود نداشته باشد این اهداف مهم دست نیافتنی است. اگر جایگاه مناسب را در هرم قدرت پیدا میکردند به این اهداف مهم دست مییافتند و اصلاحات اقتصادی مورد نظرشان با مشکلات کمتری تحقق مییافت.[90]
این حزب بعد از تشکیل همچون خانه کارگر به دلیل قرابت فکری، وارد ائتلاف جبهه دوم خرداد شدند. در انتخابات مجلس ششم این حزب همگام با دیگر گروههای جبهه دوم خرداد توانست آراء زیادی را به خود اختصاص دهد بهطوری که 10 نفر از نیروهای متمایل به این حزب وارد مجلس شدند.
اصولاً تمام احزاب با دیدگاههای اقتصادی چپ و از جمله حزب اسلامی کار مخالف اصالت دادن به بازار آزاد اقتصادی و نظام سرمایهمحور هستند، در عوض به اقتصاد دولتی یا نیمه دولتی و تقریباً متمرکز اعتقاد دارند. این حزب خواستار کاهش فاصله طبقاتی، کاهش فشار اقتصادی بر روی قشر مستضعف جامعه و به جای آن بزرگ شدن قشر میانی جامعه و کوچک شدن قشر غنی و فقیر جامعه میباشد.[91]
در زمینه فرهنگی حزب اسلامی کار چون دیگر احزاب ائتلاف جبهه دوم خرداد با تمام توان از اصلاحات فرهنگی دولت آقای خاتمی به ویژه در عرصه سیاستهای مطبوعاتی حمایت کرده است.
مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم :
تفاوت در دیدگاهها و برداشتهای مسایل سیاسی در برابر جریان رقیب (جامعه مدرسین در حوزه علمیه قم) از انگیزههای تشکیل این مجمع بوده است. آقای سیدحسین موسوی تبریزی دبیرکل این مجمع در این باره میگوید:
«گروهی که در فکر و اندیشه و برداشتهای فقهی و سیاسی با جامعه مدرسین تمایز داشت. بعد از سال 71 دوستان در بیرون دور هم جمع بودیم و همان فکر سیاسی خاصی را که میشود گفت آن موقع در برابر فکر راست بود، ادامه میدادیم. حدود سال74 که زمان فعالیتهای انتخاباتی مجلس پنجم بود، به نظر آمد که باید یک حرکت جمعی در رابطه با مسائل سیاسی انجام گیرد و تشکیلاتی کار شود. اندیشه اینکه گروهی در قم رسماً تشکیل شود از اواخر سال 74 شروع شد.
در آستانه انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، فعالیت را شروع کردیم و برای جمع خودمان اسم گذاشتیم و عنوان مجمع مدرسین و محققین را به تناسب ماهیت اعضای شرکت کننده در جلسه انتخاب کردیم و به فکر نوشتن اساسنامه، آیین نامه و مرامنامه افتادیم».[92]
بعد از انتخابات دوم خرداد 76 این تشکل رسماً از سال 78 پروانه فعالیت خود را دریافت کرد. پیشبرد اسلام ناب و پویا از طریق برداشتهای فقه پویا و فعالیت در چارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی از مهمترین اهداف این تشکل سیاسی به شمار میآید.
از اعضای این مجمع میتوان به سیدحسین موسوی تبریزی، بیات زنجانی، محمدتقی فاضل مبیدی و… اشاره کرد.
از مهمترین مواضع این تشکل میتوان به انتقاد به دولت نهم و انتقاد به دیدگاههای آیت الله مصباح یزدی و لزوم شورایی شدن مرجعیت و اعتقاد به محدود بودن اختیارات ولایت فقیه اشاره نمود.
این تشکل نیز از جریان افراطی اصلاحات پیروی نمود و در رفتارهای ساختارشکنانه آنان مشارکت داشت و در جریان فتنه 88 نیز با معترضان و آشوب گران همراه شد.
آنچه درباره این تشکل باید گفت آن است که این تشکل تاکنون نتوانسته است به صورت مستقل تأثیر گذار باشد و عمدتاً دنباله رو سایر تشکلهای دوم خرداد به خصوص مجمع روحانیون مبارز بوده است.[93]
آبادگران ایران اسلامی[94]
آبادگران ایران اسلامی چگونه شکل گرفت و چه نقشی در تحولات سیاسی کشور ایفا نمود؟
با توجه به عدم اقبال عمومی نسبت به جریان سنتی راست و خسته شدن توده های مردم از منازعات بی ثمر سیاسی جریان دوم خرداد و نیز افزایش مطالبات عمومی اقتصادی مردم، جریانی جدید از دل نیروهای مذهبی پای بند به ارزش های انقلاب به وجود آمد که با تأکید بر گفتمان «ساده زیستی» و «خدمت خالصانه» برای محرومین و مردم توانست اعتماد عمومی را جلب نماید. این جریان به نقد هر دو دولت قبل یعنی دولت آقایان خاتمی و هاشمی می پرداخت.
جریان راست سنتی با وجود نقد دولت آقای خاتمی حاضر به نقد دولت آقای هاشمی نبود. این بار حضور بخشی از بدنه جریان راست در صحنه سیاسی کشور در حاشیه حضور این جریان بود و شخصیت های مطرح همچون آقایان ناطق نوری، علی لاریجانی و حبیب الله عسگراولادی، محمدرضا باهنر، مرتضی نبوی و… با وجود راه اندازی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، از نظر گفتمانی در حاشیه این جریان حرکت می نمودند.
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و جامعه اسلامی مهندسین دو تشکل سیاسی بودند که نقش اصلی و بنیادی در عملیاتی کردن این کار و تحقق اهداف مورد نظر را برعهده داشتند. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی، محصول این دوران است.
این شورا در همه استانها و شهرستانها در مدت کوتاهی توانست جمع زیادی را شناسایی و مسئولیت کار را برعهده آنها محول کند. کمیتههایی چون، آموزش استانها، تشکیلات سیاسی، پشتیبانی و ارتباطات در ساختار مرکزی طراحی و مسئولانی برای آنها تعیین شد. راهاندازی خبرگزاری، فعال کردن سیاستهای خبری، انتشار نشریات و مطبوعات جدید، تشکیل احزاب و تشکلهای سیاسی و بالاخره ایجاد فراگیر نهادهای عمومی غیرحکومتی (سازمانهای مردم نهاد) از اقدامات اولویتدار تعریف شد. دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در پیش بود و شورای هماهنگی نیروهای انقلابی اسلامی، باید اولین ثمره کار خود را ارائه میکرد و بدین سان ائتلاف آبادگران ایران اسلامی اعلام موجودیت کرد.[95]
در انتخابات دوره دوم شوراها آبادگران با شعار صداقت در گفتار، سلامت در عمل، خدمت صادقانه، توانست در تهران تمامی پانزده صندلی شورای شهر را به دست آورد. جریان دوم خرداد که اکثریت مطلق شورای شهر دوره اول را به دست آورده بود، در این انتخابات با سه لیست انتخاباتی مجزا به صحنه آمد که با شکست قاطع رو به رو شد. محصول کار آبادگران در شورای شهر و شهرداری تهران، شهردار شدن محمود احمدی نژاد بود که با گفتمان خدمت صادقانه، فضای سیاسی ـ اجتماعی کشور را تا حدود زیادی تغییر داد. جریان ارزشی و انقلابی که حالا در جامعه به عنوان آبادگران شناخته شده بود در انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی نیز با اقبال گسترده مردم روبه رو شد و اکثریت مطلق قوه مقننه را از آن خود کرد.
مهم ترین اثر فعالیت آبادگران در عرصه سیاسی کشور تغییر دادن ادبیات سیاسی کشور در صحنه منازعات بود. گفتمان محوری آزادی های مدنی عرصه سیاسی را به دو دسته موافقین و مخالفین تقسیم می کرد در حالی که گفتمان محوری آبادگران با محوریت عدالت عرصه سیاسی را به دو دسته مدافعین ساده زیستی و اشرافی گری تقسیم می نمود. علاوه بر این بازگشت به ارزش های ابتدای انقلاب در این ادبیات بیشتر به چشم می آمد. حقیقتی که خبر از شکل گیری یک جریان جدید سیاسی غیر از دو جناح مطرح در عرصه سیاسی کشور می داد.
در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری نیز آبادگران و بخشی از جریان راست که با عنوان اصول گرایان صف آرایی نموده بودند پیروز انتخابات شدند[96] این در حالی بود که جریان چپ و اصلاح طلب که خود را از پیش بازنده انتخابات میدانست، تلاش نمود که با حمایت از آقای هاشمی رفسنجانی از تنها روزنه امید برای بقا در عرصه سیاسی کشور استفاده کند در حالی که شدیدترین حملات توسط همین جریان علیه هاشمی در جریان انتخابات مجلس ششم صورت گرفته بود.
انتخابات دوره هشتم مجلس نیز با پیروزی جریان اصول گرا همراه شد و جریان چپ موفقیت چندانی به دست نیاورد و نتوانست به انزوای خود پایان دهد.
آخرین امید جریان اصلاح طلب برای حضور در عرصه سیاست و خروج از انزوا، انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بود در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نیز شاهد شکاف در میان جریان اصلاح طلب بودیم و در حالی که تقریباً تمامی گروههای اصلاح طلب از نامزدی میرحسین موسوی حمایت میکردند، کروبی با پشتوانه حزب اعتماد ملی در این رقابت حضور پیدا نمود. جریان اصلاح طلب مانند دوره قبل نتوانست اعتماد مردم را جلب نماید اما این بار قدم در راهی نهاد که به انزوای بیش از پیش آنان انجامید.
دوران اصول گرایی (سال 84- 91)
اصطلاح اصول گرا از چه زمانی شکل گرفت، مبانی فکری آن چیست؟ اصول گرایی چه تفاوتی با محافظه کاری و بنیاد گرایی دارد؟
اصطلاح اصول گرا به طور خاص از سال 1378 در ادبیات سیاسی کشور رواج پیدا کرد.
در این سال با تحولات جامعه و تنشهای ناشی از افراط گرایی اصلاح طلبان و سیاستهای تساهل و تسامح آنان، که به تضعیف و تخطئه ارزشها و اصول انقلاب منجر شده بود، گروهی از نیروهای انقلابی و ارزشی همراه احزاب، گروهها و جمعیتهای همسوی جامعه روحانیت در قالب شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به تجدید سازماندهی اقدام کردند و در رقابت های انتخاباتی خود از سال 1380 به بعد، این عنوان را برای معرفی خود در مقابل اصلاح طلبان به کار بردند.
تفاوت این اصول گرایان با گروه همسوی جامعه روحانیت مبارز، که جناح راست یا راست سنتی نامیده میشدند، در این بود که رهبری و مدیریت فکری و عملیاتی شان با نیروهای نسل دوم و سوم انقلاب بود که غالباً تحصیل کرده، نوگرا و دارای سوابق فعالیت در دفاع مقدس بودند و از روشهای مرسوم و معمول جناح راست برای فعالیت سیاسی استفاده نمیکردند و در عین حال انتقاداتی نسبت به عملکرد جناح راست سنتی از دوران آقای هاشمی (پس از جنگ) داشتند.
اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، پای بندی به ارزشها و آرمانهای انقلاب، عدالت خواهی، رفع تبعیض و بی عدالتی، حمایت از اقشار کم درآمد جامعه، اقتصاد عدالت محور، مقابله با استکبار جهانی و… ذیل همین گفتمان قرار میگرفت که در تقابل با سیاستها و اندیشههای دوره اصلاحات و سازندگی بود.
شرایط جامعه و عملکرد جبهه دوم خرداد در قوه مجریه، شوراها و مجلس ششم سبب شد که اصول گرایان در گام اول در قالب آبادگران ایران اسلامی و رایحه خوش خدمت[97] و شعارهای غیرسیاسی و تأکید بر رویکرد عمرانی و خدمت رسانی، پیروز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و در گامهای بعدی پیروز انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری شدند.
تفاوت اصول گرایی با محافظه کاری و بنیادگرایی:
اصول گرایی با محافظه کاری و بنیادگرایی تفاوت بنیادین دارد، از این رو نباید آن را با محافظه کاری و بنیاد گرایی یکسان دانست زیرا اصول گرایی به معنای پای بندی به اصول و ارزشهای خاص و پذیرش تغییر و تحول براساس آنهاست در حالی که محافظه کاری، به مجموعهای از اندیشهها و انگارههای سیاسی گفته می شود که نهادهای کهن و ریشه دار را از آنچه نو و نیاز بوده است، ارزشمند تر میشمرد[98] و محافظه کار به هر فرد یا گروهی گفته میشود که به دنبال تأیید وضع موجود و مقاومت در مقابل تغییر و دگرگونی است.[99]
در محافظه کاری نوعی مقاومت در برابر هرگونه تغییر نسبت به وضع موجود نهفته است، اما در اصول گرایی بر پایه و مبنای اصول و ارزش ها به تغییر و تحول نیز توجه می شود.
همچنین به کار بردن اصطلاح بنیادگرایی نیز در مورد اصول گرایی صحیح نیست زیرا در اصولگرایی ضمن پای بندی به اصول و ارزشها از قشری گری، تحجر و واپس گرایی که از ویژگی های بنیادگرایی است کنارهگیری میشود.
بنیادگرایی جنبشی در چارچوب یک دین یا آیین سیاسی که گرایش به شکل اصلی و ارزشهای اولیه آن دین یا آیین سیاسی دارد و با قشری گری و تمسک به ظواهر همراه است.[100]
هرچند «بنیاد» از نظر لغوی به معنای اصل و ریشه است و ممکن است اشاره به اصول گرایی داشته باشد، اما در کاربرد سیاسی، ناظر به قشری گری و تحجّر و دارای بار منفی است و امروزه گروه های سلفی و افراطی؛ مانند: القاعده، طالبان و… که دست ساخته آمریکا و برخی کشورها به منظور القای چهره نامناسبی از اسلام به افکار عمومی جهان، به عنوان نمود بنیادگرایی اسلامی معرفی شده اند، در حالی که دیدگاه ها و رفتارهای آنها با اسلام هیچ سنخیتی ندارد.
دشمنان و مخالفان نظام با هدف واپس گرا و متحجّر نشان دادن انقلاب اسلامی و تخریب چهره انقلاب اسلامی واژه بنیادگرا را در مورد آن به کار می گیرند.
این در حالی است که انقلاب اسلامی تبلور پویایی و تحول بوده و هرگونه تحجّر و قشری گری مخالف است و در دل اصول و ارزش های دینی، توجه به تمامی نیازها در گستره همه زمان ها نهفته است و در اصول و ارزش های اسلامی هیچ جایی برای تحجّر و قشری گری وجود ندارد. از این رو بنیادگرا واژه صحیحی برای اشاره به اصول گرایی که با قشری گری و تحجّر همخوانی ندارد، نیست.
شاخصه های اصول گرایی
چه ویژگی هایی موجب شد تا این دوره به عنوان دوره اصول گرایی شناخته شود و مهم ترین شاخصه های اصول گرایی چیست؟
احیای شعارهای اصیل انقلاب و گفتمان امام و انقلاب و توجه و تأکید بر اصول و ارزش های ناب اسلام و تلاش برای تحقق آن، موجب شد تا این دوره به عنوان دوره اصول گرایی نمود پیدا کند. مطرح شدن شعار اصلاحات در دوران حاکمیت جریان اصلاحات و تکیه بر اصلاحات بدون تبیین معیارهای آن، نیز در شکل گیری و انسجام جریان راست در قالب جریان اصول گرا با تأکید بر ارزش ها و اصول تأثیرگذار بود.
پس از حاکمیت جریان دوم خرداد در عرصه سیاسی و نفوذ اندیشه سکولاریستی و فاصله گرفتن از ارزش های اسلامی و به حاشیه رفتن گفتمان اصیل امام و انقلاب، ضرورت شکل گیری جریانی که بازگشت به گفتمان اصلی انقلاب داشته باشد، بیش از پیش احساس می شد که این مسئله زمینه ساز شکل گیری جریان اصول گرا گردید و به دنبال آن، چهره های جدیدی وارد عرصه سیاسی کشور شدند که شعارهایی از جنس «ساده زیستی»، «عدالت محوری»، «مبارزه با فساد»، «حمایت از محرومین» و «کار و تلاش صادقانه» را احیا کردند.
در این دوره، تلاش پیگیر برای ایجاد عدالت و احیای ارزشهای نظام و انقلاب و از بین بردن تبعیض، خدمت صادقانه و تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر برای خدمت رسانی به مردم و توزیع عادلانه امکانات کشور در سرلوحه کار دولت قرار گرفت.
در عرصه سیاست خارجی نیز در این دوره شاهد رویکرد فعال در مواجهه با نظام استکباری و ایستادگی در برابر آن بودیم که نمود آن، موضع فعال کشور در مسئله هسته ای و ایستادگی و پافشاری بر حقوق هستهای بود. هرچند این رویکرد، شدت دشمنی دشمنان را بر علیه انقلاب اسلامی به همراه داشت که نمونه آن، تشدید تحریمها بر علیه جمهوری اسلامی و اعمال فشار در پرونده هستهای کشورمان بود اما نتایج و آثار مثبتی را به دنبال داشت که در زمینه انرژی هستهای شاهد دستاوردهای چشم گیری بودیم و توانمندی کشور در این عرصه موجب شد تا بی نتیجه بودن تحریم ها در مقابله با اراده نظام و مردم برای دست یابی به حقوق خود آشکار گردد و طرف های مقابل حاضر به گفتگو و مذاکره برای حل این مسئله با توجه به حقوق کشورمان شوند.
این دوره را باید دوره حاکمیت نیروهای اصول گرا دانست که با شعار عدالت محوری و خدمت صادقانه وارد میدان شدند و در تمامی عرصه های انتخاباتی مورد اقبال مردم قرار گرفته اند. این جریان، صحنه گردان هفتمین و هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی بوده است و در انتخابات نهمین دوره مجلس نیز به موفقیت دست یافت. در نهمین و دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز این جریان پیروز میدان انتخابات بود.
شاخصه های اصول گرایی:
به طور کلی پای بندی به مبانی، ارزش ها و اصول اسلامی و انقلابی از شاخصه های محوری اصول گرایی محسوب می گردد.
در تبیین شاخصه های اصول گرایی، جامعه مدرسین حوزه علمیه و جامعه روحانیت مبارز به عنوان دو تشکل محوری در جریان اصول گرایی با برگزاری نشست های مشترک و استفاده از نظرات صاحب نظران و نخبگان، منشور اصول گرایی را تدوین کردند که در آن شاخصه های اصول گرایی در قالب موارد زیر معرفی شده است.
1. دفاع از ارزشهای اسلامی.
2. پای بندی به مبانی انقلاب اسلامی.
3. التزام عملی به ولایت فقیه و فصلالخطاب دانستن نظر رهبری.
4. احترام و توجه به جایگاه روحانیت و مرجعیت.
5. ساده زیستی و پرهیز از تجملگرایی و اشرافی گری و توجه ویژه به گروههای ضعیف و نیازمند.
6. اعتقاد به آزادیهای مشروع و مردمسالاری دینی.
7. عدالت محوری و مبارزه با فساد.
8. تأکید و باور به پیشرفت همه جانبه کشور.
9. اداره امور بر اساس موازین اسلامی، عقلانیت، قانون، برنامه، حسن تدبیر و عطوفت با مردم.
10. اعتقاد و التزام به تعامل و هماهنگی میان قوا در سایه تدبیرهای رهبری.
11. دشمنشناسی، استکبار ستیزی، استقلال طلبی و موضعگیری صریح در برابر دشمنان و فتنهها.
12. تلاش برای تحقق وحدت امت اسلامی.[101]
شاخصه های اصول گرایی از منظر رهبری:
مقام معظم رهبری اصول گرایی را نه یک جریان متعلق به گروهی خاص و در صف بندی های معمول جریان های سیاسی کشور، بلکه متعلق به همه کسانی می دانند که پای بند به مبانی انقلاب اسلامی هستند و در این باره فرمودند:
«اصول گرایی به حرف نیست؛ اصول گرایی در مقابل نحله های سیاسی رایج کشور هم نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصول گرا و اصلاح طلب تقسیم کنیم: اصول گرا و فلان؛ نه. اصول گرایی متعلق به همه کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پای بندند و آنها را دوست می دارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد».[102]
اصول گرایی از نظر ایشان دارای شاخصه هایی است که تحقق آنها به معنای حقیقی کلمه، اصول گرایی محسوب خواهد شد و این شاخصهها و معیارها نه تنها باید سرلوحه جریان اصول گرا قرار بگیرد بلکه میتواند چراغ راه تمامی احزاب سیاسی باشدکه با اعتقاد به نظام و با هدف اعتلای کشور به فعالیت میپردازند.
1. ایمان و هویت اسلامی و انقلابی و پای بندی به آن؛ «وظیفه مهم این است که ما پایه های یک ایمان روشن بینانه و استوار را در ذهن نسل های جوان و رو به رشد خودمان تقویت کنیم؛ ایمانِ دور از خرافه گری و سست اندیشی، ایمانِ روشن بینانه، ایمانِ به دین، ایمانِ به نظام، ایمانِ به مردم، ایمانِ به آینده، ایمانِ به خود، ایمانِ به استقلال کشور و ایمانِ به وحدت ملی و ایمانی که در هیچ بخشی برافروزنده آتش های تعصب فرقه ای نباشد».[103]
2. اعتزاز به اسلام؛ «ما در دورانِ این بیست وهفت سال، بعضی از مسئولان نظام اسلامی را دیده بودیم که خجالت می کشیدند یک حکم اسلامی یا یک جهت گیری اسلامی را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبکاریم. من بارها گفته ام، در قضیه «زن»، ما پاسخگوی غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوی ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح می کنیم. در زمینه حقوق بشر، ماییم که طلبکار مدعیان منافق و دو روی حقوق بشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کج فکری و انحراف و غلط فهمی نشده باشیم، چیزی است که باید به آن افتخار کنیم».[104]
3. نوآوری و نواندیشی؛ «بعضی ها خیال می کنند که نوآوری در دین امکان ندارد. گنجینه منابع اسلامی و دینی ما بی پایان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از این چشمه جوشان برداشته ایم؛ تلاش کنیم و فکرهای نو و حرف های نو در زمینه های مختلف تولید کنیم. این قرآن یک اقیانوس بی پایان است؛ خیلی حقایق هست؛ نه «خیلی»، بلکه بیشترِ حقایق عالم را که ما از قرآن می توانیم بفهمیم، هنوز نفهمیده ایم. فکر کردن، استخراج کردن، نوآوری کردن و سخن نو را در مقابل افکار عمومی متفکران و اندیشمندان مسلمان قرار دادن، یکی از کارهای ماست».
4. عدالت؛ «فلسفه وجودی ما، عدالت است. این که ما برنامه رشد اقتصادی درست کنیم و بگذاریم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادی، به فکر عدالت بیفتیم، منطقی نیست. رشد اقتصادی باید همپای عدالت پیش برود؛ برنامه ریزی کنند و راهش را پیدا کنند. البته ممکن است در معنا کردن عدالت، افرادی، کسانی یا گروه هایی اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلّم هایی وجود دارد: کم کردن فاصله ها، دادن فرصت های برابر، تشویق درست کار و مهار متجاوزان به ثروت ملی، عدالت را در بدنه حاکمیتی رایج کردن – عزل و نصب ها، قضاوت ها، اظهارنظرها – مناطق دوردست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیر نظر آوردن، منابع مالی کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدرِ مسلّم ها و مورد اتفاق های عدالت است که باید انجام بگیرد.
عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت. عدالت، با تعارف درست نمی شود؛ اولاً، قاطعیت می خواهد. ثانیاً، ارتباط با مردم می خواهد. ثالثاً، ساده زیستی و مردمی بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازی و تهذیب می خواهد؛ این هم جزو پیش شرط ها و پیش نیازهای اجرای عدالت است. اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستی به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفه من و شما اینهاست. واقعاً باید با ویژه خواران و فساد مبارزه کنیم»
5. حفظ استقلال سیاسی؛ «این، جزوِ مبانی اصولی نظام است. این استقلال، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. ما باید این بندهای اختاپوس فرهنگی تحمیل شده به وسیله غرب را از دست و پای خودمان باز کنیم؛ این هم یکی از اصول ماست. آن حرکتی، آن جریانی، آن شعاری و آن برنامه ریزی ای که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصول گرایانه نیست»
6. تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی؛ «استقلالِ اعتماد به نفس ملی و خودباوری، فقط به این چیزها منحصر نمی شود که ما می توانیم سد درست کنیم؛ می توانیم نیروگاه درست کنیم و می توانیم بدون کمک خارجی کارهای بزرگ و پروژه های عظیم را راه اندازی کنیم، بلکه باید در سیاست، فلسفه، ابتکارهای مردمی و ارزش های اخلاقی هم خودباوری داشته باشیم».[105]
7. اهتمام به علم و پیشرفت و جهاد علمی؛ «شما ببینید چه زمانی در آغاز پیدایش اسلام گفته شد که: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» یا «مؤمن و مؤمنة»؛ یعنی همان وقتی که نماز و زکات و این چیزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصین» هم آمد. این به خاطر همین است که جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمان های خودش را بالا بیاورد. مثل این است که انسان حرف حقی داشته باشد؛ اما اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم این طوری است. علم موجب می شود که شما بتوانید آن آرمان ها، آن اهداف و آن خط روشن و جاده روشنِ صراط مستقیمی را که در دست و اختیار شماست، مطرح کنید و کسان بیشتری را از بشریت، به آن هدایت کنید. علم نداشته باشید، این امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین علم – که وسیله رشد ملی، بشری، انسانی و اوج گرفتن در محیط عام بشریت است – جزوِ چیزهای لازم است و باید به این اهتمام داشته باشید».[106]
8. تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی؛ «آزادی را نباید بد معنا کرد. آزادی یکی از بزرگترین نعمت های الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد. در حوزه های علمیه، دانشگاه و محیط های فرهنگی و مطبوعاتی، هو کردن کسی که حرف تازه ای می آورد، یکی از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادی را تأیید نمی کنم. اما توسعه آزادی و رها بودن میدان برای پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطی به اینها ندارد. ظرافتی لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز این ها را معین بکند»
9. اصلاح و تصحیح روش ها؛ «اصلاحات جزوِ مبانی اصول گرایی است، اصلاحاتِ اصول گرایانه و اصول گرایی مصلحانه در هم تنیده هستند. آن اصلاحاتی که بخواهد با معیار امریکایی در کشور انجام بگیرد، مثل همان اصلاحات رضاخانی است. اصلاحات باید ضابطه مند و مبتنی بر ارزش ها و معیارها و خط کش های اسلامی و ایرانی باشد. معیار اصلاحات، قانون اساسی است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روش های ماست؛ تصحیح هدف های مرحله ای ماست؛ تصحیح تصمیم گیری های ماست؛ تعصب نورزیدن روی تصمیم گیری ها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنی و مبارزه با قانون اساسی، مبارزه با اسلام و مبارزه با استقلال یک کشور است»
10. شکوفایی اقتصادی؛ «رسیدگی به زندگی مردم و رسیدگی به اقتصاد کشور؛ ما احتیاج داریم که از سرمایه گذاری حمایت بشود؛ کارآفرینی بشود؛ تولید داخلی ترویج بشود؛ با قاچاق و فساد مجدّانه مبارزه بشود؛ اشتغال به عنوان یک مبنای اصلی و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاست ها و مقررات اقتصادی انجام بشود»[107]
11. فسادستیزی و سلامت اعتقادی و اخلاقی مسئولان کشور.
12. ساده زیستی و مردم گرایی.
13. تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور.
14. اجتناب از اسراف و ریخت و پاش.
15. خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیم گیری و عمل.
16. مسئولیت پذیری و پاسخگویی.
17. سعه صدر و تحمل مخالف.
18. اجتناب از هواهای نفس چه هوای نفس شخصی و چه هوای نفس گروهی.
19. شایسته سالاری.
20. نظارت بر عملکرد زیر مجموعه.
21. تلاش بی وقفه.
22. قانون گرایی.
23. شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است.
24. انس با خدا، انس با قرآن و استمداد دائمی از خدا.[108]
فتنه 88[109]
ریشه ها و عوامل آشکار و پنهان فتنه 88 چه بود؟ چگونه نظام و رهبری موفق به مهار این توطئه شد؟
یکی از حوادثی که می رفت نظام جمهوری اسلامی را با مشکلات زیادی روبه رو نماید، حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 بود.
آنچه پس از انتخابات رخ داد در لایه ظاهری اعتراض به نتیجه انتخابات با ادعای واهی تقلب بدون هیچ گونه دلیل و مدرکی و با استفاده از روشهای غیرقانونی و کشاندن اعتراضات به سطح خیابانها بود. در حالی که راه حل قانونی برای این مسئله وجود داشت و انتظار این بود کسانی که معتقد به نظام اسلامی بوده و سالیان زیادی به نظام خدمت نموده و قانونگرایی و احترام به قانون را از برنامههای اصلی خود معرفی نموده بودند، از طریق مجاری قانونی مطالبات و ادعاهای خود را پیگیری نمایند. ولی متأسفانه اصرار بر پیمودن مسیرهای غیرقانونی برای پیگیری مطالبات، منجر به بروز تشنجات و بر هم خوردن نظم و امنیت و آرامش مردم شد. اما در پس پرده حوادث رخ داده و لایه زیرین آن، تلاش برای برهم زدن امنیت و آرامش کشور و براندازی نظام و مقابله با نظام اسلامی در سایه حوادث و آشوبهای خیابانی تحت عنوان اعتراض به انتخابات در دستور کار دشمنان و بدخواهان داخلی و خارجی نظام قرار گرفت و مخالفان نظام تمام تلاش خویش را برای سوء استفاده از فضای به دست آمده و به اصطلاح ماهی گرفتن از آب گل آلود به کار بستند و سیل عظیم تبلیغات منفی رسانههای غربی و پوشش گسترده حوادث و بزرگ نماییها و سیاه کاریهای صورت گرفته توسط آنها و حمایت کشورهایی نظیر آمریکا و انگلستان – که دشمنی آنان بر مردم ایران پوشیده نبوده و نیست – و این بار تحت لوای حمایت از مردم ایران و آزادی به میدان آمده بودند، شاهد گویایی بر برنامه ریزی دشمنان در این مسئله بود.
ریشه ها و عوامل آشکار و پنهان فتنه 88:
آن چه فردای پس از انتخابات سال ۸۸ را رقم زد فرصتی بود که از سال ها قبل و با برنامه ریزی مدون و منسجم بیگانگان و طمع و همراهی عناصر فریب خورده داخلی فراهم آمد. فضای مطلوب سوءاستفاده بیگانگان، از طریق حاکم شدن فضای غیرعقلانی و تهییج احساسات، نادیدهگرفتن تذکرات مقام معظم رهبری و قواعد و اخلاق انتخاباتی و مصالح انقلاب مهیا شد تا دشمنان به پیادهسازی سناریوی از پیش تعیین شده خویش بپردازند. در این راستا می توان به عوامل خارجی و داخلی مؤثر در این حوادث اشاره کرد:
الف: زمینه ها و عوامل خارجی
مجموعه اسناد و مطالعات موجود نشان می دهد به طور کلی راهبرد غرب در قبال ایران اسلامی مبتنی بر این پیش فرض است که در نهایت هر نوع سناریوی براندازانه علیه ایران باید راهی به داخل ایران بیابد و هدف از مجموعه فشارهای بین المللی بر ایران نیز در نهایت چیزی جز اثرگذاری بر داخل ایران و فعال کردن مجموعه نیروهای غرب گرا – که همواره نسبت به اکثریت مطلق مردم، اقلیتی بسیار کوچک محسوب می شده اند – نبوده است.
یکی از عوامل زمینه ساز فتنه ۸۸ در زمانی به مدت دو دهه به ویژه از سال ۱۳۸۴ به این سو، در قالب سازوکارهای زیر صورت گرفته است:
برقراری ارتباطات پنهان.
کمک مالی.
حمایت علنی در چارچوب پروژه های دیپلماسی عمومی.
فشار به نظام جمهوری اسلامی به منظور ایجاد فضای مانور برای جریان غرب گرا در داخل.
شبکه سازی اجتماعی در حوزه های مجازی و حقیقی.
در عین حال نکته مهم و برجسته در این میان این است که غرب برای کلیدزدن پروژه خود به آماده شدن مجموعه ای از شرایط داخلی نیاز داشت و به منظور هر چه کامل تر کردن این پروژه از پیش برنامه ریزی شده، انتخابات را به عنوان یکی از مهم ترین نقاط قوت جمهوری اسلامی هدف قرار داد.
بررسی دقیق و موشکافانه فتنه ۸۸، نشان می دهد عملکرد و سخنان سران داخلی و خارجی فتنه، الگوبرداری کاملا دقیق از تئوری های از پیش طراحی شده انقلاب های مخملی در مراکز تولید توطئه سیستم های جاسوسی خارج از کشور از جمله تئوری مبارزات خشونت پرهیز و روش های مسالمت آمیز نافرمانی مدنی کسانی چون جین شارپ بوده است که در تمام نمونههای قبلی خود – از جمله موارد اجرا شده در اروپای شرقی و آسیای میانه – به صورت «انتخاباتمحور» عمل کرده است.
مطابق اسناد موجود، کشورهای غربی و در رأس آنها دولت آمریکا بر مبنای مجموعه کدهایی که از داخل ایران دریافت کردند به این نتجه رسیدند که مقطع انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۸۸ بهترین فرصت برای اجرای کودتای مخملی در ایران است.
آنچه به عنوان عوامل خارجی زمینه ساز فتنه ۸۸ مد نظر است، صرفاً یک فاکتور تأثیر گذار بر سهل شدن زمینه بروز فتنه ۸۸ نیست. بلکه می توان به جد گفت طرف غربی در برنامه ریزی، سازماندهی و هدایت ناآرامی های اجتماعی به سمت و سوی مورد نظر خود نقش اصلی را برعهده داشته است. از این رو مدیریت فتنه ۸۸ برعهده طرف غربی بوده است.
در اثبات این موضوع شواهد بسیار قطعی در مواضع رسمی «سکانداران غرب»، «طرح های مراکز تولید توطئه آمریکایی» و «رسانه های دیداری، شنیداری، مجازی و مکتوب» موجود است. آنچه در این بحث به آن اشاره می شود شواهد موجود از دخالت و مدیریت غربی ها در این سه منبع است.
۱. بنیادهای غربی حامی براندازی
به نتیجه نرسیدن پروژه ی جنگ سخت در ایران سبب شد، نظام سلطه جهت پیگیری اهداف خود در ایران و خاورمیانه پرونده خاصی در اتاق های فکر خود برای ایران پدید آورد. مؤید این موضوع تعدد قابل ملاحظه تولیدات مؤسسات برانداز پیرامون ایران است. مرور پژوهش های انجام شده در بنیاد های غربی طی سال های نزدیک به ۲۰۰۹ نشان می دهد تحلیل گران از عدم وجود یک استراتژی کلان نگر پیرامون ایران و غرق شدن در تاکتیک هایی همچون «ایران منهای انرژی هسته ای» نگرانند و به دنبال دست یابی به یک استراتژی مدون هستند.
به وجود آمدن چنین دیدگاهی است که موجب می شود به یک باره تعداد پژوهش ها پیرامون دست یابی به یک استراتژی کلان در برخورد با ایران و بازشناسایی ارکان جمهوری اسلامی اوج گیرد.
هم اکنون حدود ۶۰ بنیاد و مؤسسه مرتبط با «جنگ نرم در ایران» در حال فعالیت هستند. در این جا سعی شده است صرفاً به نقش تعدادی از مراکز تولید توطئه در فتنه ۸۸ توجه شود.
بنیاد سوروس یا جامعه باز؛ شواهد بسیار زیادی از برنامه ریزی چندین ساله بنیاد سوروس در ایران و تلاش این مرکز برای اجرای پروژه «انقلاب مخملین در ایران» وجود دارد. تا آنجا که علاوه بر رسانه های غرب، برخی محققین غربی نیز پیرامون «شکست انقلاب نرم در ایران» مقالاتی ارائه کرده اند و از حمایت های مالی و فکری غرب و به طور خاص بنیاد سوروس سخن گفته اند.
گذشته از اعترافات کیان تاجبخش، همراهی و راهنمایی جین شارپ با اغتشاش گران، نشان از تئوریزه شدن ناآرامی ها در این بنیاد است.
خانه آزادی؛ همه عناصر اصلی مؤسسه خانه آزادی صهیونیست هستند و از چند سال پیش با بودجه ۱۵ میلیون یورویی هلند یک وب سایت (مجله اینترنتی) به نام «گذار» به زبان فارسی منتشر کردند. گردانندگان بخش فارسی این مؤسسه افرادی همچون ساسان قهرمانی، فرج سرکوهی، عباس معروفی، فاطمه حقیقت جو و همسرش محمد تهوری، مجید محمدی، علی افشاری و محسن سازگارا و نیک آهنگ کوثر هستند.
چند ماه قبل از انتخابات خانه آزادی دستورالعمل آموزشی را در وبسایت «گذار» منتشر نمود که مبارزه مسالمتآمیز با ۵۰ نکته اساسی را آموزش می داد و به واقع آموزش انقلاب رنگی بود. لازم به ذکر است این مؤسسه ارتباط بسیار نزدیکی با CIA دارد.
فعالیت چهار ساله وبسایت «گذار» وابسته به این بنیاد و تلاش جهت شکل دهی رویکردهای رسانه ای مهم ترین فاکتورهای عملکرد این مرکز علیه ایران است.
صندوق اعانه ملی برای دموکراسی(N.E.D)؛ ۹۰% بودجه این صندوق از کنگره آمریکا تأمین می شود. این مؤسسه بودجه مؤسساتی همچون بنیاد برومند، مشارکت آموزشی زنان، نایک، مؤسسه دموکرات ملی، مؤسسه جمهوری خواه ملی N.R.I را تأمین می کند که تمامی این مؤسسات در گزارش معاون خارجی وزارت اطلاعات به طور مجزا نام برده شده اند از جمله افرادی که به عنوان محقق میهمان به این صندوق دعوت شده اند می توان به : هاله اسفندیاری، لادن برومند، رامین جهانبگلو، سیامک نمازی، حسین بشیریه، علی افشار، منوچهر محمدی، مهناز افخمی، تریتا پارسی و مهرانگیز کار اشاره نمود.
به اذعان بسیاری از تحلیل گران غربی نقش اصلی بنیاد N.E.D در پروژه تلاش جهت انقلاب رنگین در ایران در بعد سرمایه گذاری های مالی اش است.
مؤسسه بروکینگز؛ کنت پولاک کارشناس علوم سیاسی و روابط بین المللی از جمله افرادی است که روی مسائل ایران تمرکز دارد.
پولاک با تألیف کتابی سعی کرده براندازی نرم در ایران را توجیه کند و اثبات کند که چرا جمهوری اسلامی تهدیدی برای منافع آمریکا در منطقه است و مرکز سابان وابسته به بروکینگر گزارش ۱۶۴ صفحه ای تحت عنوان «کدام مسیر به سمت ایران؟» منتشر کرد که در آن جنگ نرم بهترین گزینه برای براندازی جمهوری اسلامی ایران معرفی شده بود. تنها دو روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این سند ۱۶۴صفحه ای اقسام متعدد روش های براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به تفصیل بیان شد.
می توان ادعا کرد منسجم ترین و نزدیک ترین رویکرد به آنچه در ایران رخ داد همین محصول ۲۰۰۹ بنیاد بروکینگز است.
بعد از انتخابات، غرب جهت رسیدگی به آخرین وظیفه مدیریتی خود در فتنه ۸۸ به بازخورد گیری و تلاش جهت کنترل اوضاع ایران پرداخت. برگزاری میزگرد هایی چون «مشت بسته ایران» توسط بنیاد بروکینگز و توان سنجی های مؤسسه رند از ارکان نظام، تلاش جهت تحریک افکار عمومی به وسیله ابزار رسانه، موضع گیری ها و هشدارهای سیاستمدارانی چون کیسینجر در این راستا به نظر می رسد.
دخالت و برنامه ریزی عوامل خارجی برای ایران مسئله ای نیست که آمریکا در پی پنهان کردن آن باشد، در نیمه اسفندماه سال ۸۹ کاندولیزا رایس از فرایند تربیت نیرو در ایران رازگشایی کرد: «در همین ارتباط به واسطه مؤسسه ملی دموکراسی آمریکا تاکنون توانسته ایم هزاران فعال را آموزش دهیم. ما تاکنون به اشکال بسیار مختلف در بحث آموزش، سرمایه گذاری کرده ایم تا یک لایه ی اجتماعی از لحاظ فکری سکولار را در عرصه های بین المللی رشد و پرورش دهیم». او در ادامه افزود: «نیروهای سکولار ایران قوی تر از گذشته شده اند از این رو ما دیگر نباید به قیاس های اشتباه بسنده و تکیه کنیم»
همچنین مرکز اطلاع رسانی اطلاعات و تروریسم وابسته به موساد از دیگر مؤسسات پیگیر تحولات و اخبار پس از انتخابات ایران بود که گزارش آن را در قالب جزواتی (به نام Spot light on iran ) منتشر می کرد. این مؤسسه در گزارش راهبردی خود در ۲۸ خرداد ماه ۸۸، با مناسب دانستن فرصت پیش آمده در ایران راهکارهایی جهت تشدید ناآرامی در ایران ارائه می کندکه بخشی از راهکارهای فوق در تاریخ ۳۰ خرداد ۸۸ در سایت همدمی تحت عنوان«سران اسرائیل از خیزش مردمی در ایران حمایت کرده» منتشر شد.
۲. رسانه های دیداری و شنیداری و سایت های غربی
رسانه های غربی در فرآیند فتنه دو موضوع اصلی را عملیاتی کردند:
۱.دامن زدن به فضای آشوب
۲.شکل دادن به سیاست های نظام سلطه بر اساس نوع تحلیل هایی که از داخل ایران ارائه می کردند.
بنابراین موضع گیری رسانه های غرب را می توان در ۲ گروه بررسی کرد:
رسانه های گروه اول؛ رسانه هایی که به طور مستقیم پیگیر ایجاد خط اغتشاش و دامن زدن به ناآرامی ها بوده اند. شاخص ترین این دسته سایت BBCاست. تأسیس شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی تنها ۶ ماه پیش از برگزاری انتخابات، افزایش برنامه های آن به ۲۴ ساعت در روزهای نزدیک به انتخابات و تأثیر فزاینده آن بر هدایت، کنترل، مهره چینی و بازی گردانی حوادث پیش و پس از انتخابات تنها یک مورد از موارد نشان دهنده تدوین سناریوی دشمنان خارجی و داخلی جهت براندازی نظام می باشد. فراخوان های سازگارا و نوریزاده در شبکههای VOA و BBC برای اغتشاشات روز عاشورا از دیگر مصادیق این امرهستند که بر تأثیر رسانه های خارجی بر وقایع و تحولات داخلی گواهی می دهند.
انتقال فضای قبل از انتخابات به مقطع پس از انتخابات و ایجاد دو گانگی و تضعیف انسجام جامعه همراه با «توهم تقلب» در انتخابات از سوی معترضین به انتخابات، به شکل گیری فضای انتقامگیری در جامعه کمک کرد. که این موارد از تاکتیکهای مورد استفاده بی.بی.سی بوده است.
جهت گیری بسیاری از رسانه ها چون روز آنلاین، گویا، گذار، VOA، BBC، رادیو فردا، رادیو زمانه، رادیو رژیم صهیونیستی، شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب مانند منافقین، گروههای سلطنتطلب، پارس، رنگارنگ، کانال بک و سایتهای اینترنتی ضدانقلاب و همسو با جریان فتنه مانند جرس، کلمه، بالاترین، قلم و… در جریان انتخابات و وقایع بعد از آن و تأثیر آن ها به عنوان عوامل مؤثر بر اعتراض و آشوب، ذیل عملکرد بی.بی.سی، مهندسی شده بود.
بررسی فعالیتهای خبری شبکه تلویزیونی CNN در روزهای پس از انتخابات نشان میدهد این شبکه تمام توان خود را در جهت بهرهبرداری از اغتشاشات بسیج کرده است. گردانندگان CNN با قطع برنامههای عادی به طور ویژه به انعکاس تحولات ایران پرداختند و با استفاده از تصاویر دریافتی از بینندگان که قابل استناد نیست، حتی کمترین معیارهای حرفهای انتقال خبر را زیر پا گذاشتند.
این شبکه حتی پا را فراتر گذارده و به آموزش اغتشاش گران روی آورد. شبکه مزبور در برنامههای مختلفی راههای هک کردن سایتهای دولتی کشور مانند وزارت کشور و… را به بینندگان خود آموزش داد. تحریک و ترغیب اغتشاش گران به ادامه خشونت و درگیری، یکی دیگر از محورهایی است که توسط CNN دنبال شد.
رسانه های گروه دوم؛ رسانه هایی که فرصت موجود را به عنوان بهترین فرصت آمریکا شناسایی کرده و دولت امریکا را به استفاده از این فرصت تشویق کرده اند. رسانه هایی چون واشنگتن پست و والاستریت ژورنال در روزهای آغازین انتخابات حتی طرح تقلب را رد کرده و به نظر سنجی های خود برای تأیید صحت انتخابات ایران تکیه کردند و پس از مدتی فضای داخل ایران را به عنوان بهترین فرصت جهت عملی کردن اهداف آمریکا مطرح نموده و به دولت آمریکا در مقالات و تحلیل های خود پیگیری و استفاده از این فرصت را گوشزد کردند و سایر رسانه هایی که گاهاً حاوی مقالات افشاگرانه پیرامون عملکرد غرب بوده اند و…
۳. شبکه های اجتماعی
در سال های اخیر شبکه های اجتماعی با سرعتی بی نظیر گسترش یافتهاند. این شبکه ها قبل از انتخابات تبدیل به صفحاتی برای تبلیغات کاندیداها شدند و به دنبال قطع شدن سیستم پیام کوتاه، شبکه هایی همچون فیس بوک، توئیتر، یوتیوپ، فرندفید و… به تقویت و تشدید فعالیت های خود پرداختند و پیوند میان آشوب گران و هدایت گران خارجی آن ها را برقرار کردند. گسترش اطلاعات درباره ایران شگفت آور بود به طوری که در برابر جستجوی ترکیب «election protests iran» در توئیتر بیش از یک میلیون نتیجه به دست می آید. مرکز دیپلماسی عمومی دانشگاه کالیفرنیا در گزارشی در باره نقش وب سایت های توئیتر در ناآرامی های پس از انتخابات اعلام کرد 98% از لینک های توئیتر در باره انتخابات و ناآرامی های پس از آن بوده است. نقش توئیتر در ناآرامی های ایران آنقدر محسوس بود که مؤسسه آمریکایی صلح از اندیشکده های آمریکایی در مقاله «پیش بینی چگونگی دیپلماسی شهروندی» در سال ۲۰۱۱ حوادث پس از انتخابات ایران را نمونه بارز کارکرد شبکه های اجتماعی بیان کرد.
عقب انداختن به روزرسانی سایت که مستلزم قطع خبر چند روزه سایت بود؛ قراردادن نرم افزار ترجمه انگلیسی به فارسی و آموزش دور زدن فیلترینگ از جمله اقدامات حمایتی تویتر از اغتشاش گران بود.
۴. مواضع رسمی خارجی
روشن ترین دلیل حضور غرب پشت پرده آشوب های خیابانی در سال ۸۸ می تواند مواضع رسمی مقامات آمریکایی و اروپایی باشد.
علاوه بر افزایش فشارهای اقتصادی و بین المللی در آن برهه، اکثر غربی ها علناً اقدام به موضع گیری علیه نظام جمهوری اسلامی نموده، به حمایت از ناآرامی ها پرداخته و به این حد نیز بسنده نکرد. در مواردی حتی اعلام کردند آنچه توانسته اند برای حمایت و عملاً هدایت ناآرامی ها انجام داده اند.
ب- زمینه ها و عوامل داخلی
اما در صحنه داخلی نفوذ اندیشه های سکولاریستی، زیر سؤال بردن ارزش های دینی، افراطی گری و زاویه گرفتن از گفتمان امام و انقلاب، زمینه ساز بروز چنین حوادثی گردید.
منابع و اسناد، نشان دهنده آن است که جریان برانداز داخلی در یک هماهنگی استراتژیک با غرب و به ویژه امریکا، در تحقق هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی می اندیشیده است. یکی از نزدیک ترین افراد به سران فتنه ۸۸ در اعترافات خود می گوید: «جریان اصلی طراحی کننده فتنه در داخل، آماده بود برای زمین زدن دولت هر مقدار منابع مالی که لازم است فراهم بیاورد و با هرکسی حتی ضد انقلاب یا هر گروه دیگری ائتلاف و همکاری کند.
بر اساس شواهد و اعتراف مستدل متهمین، کودتای انتخاباتی در ایران کاملاً از پیش طراحی شده و طبق جدول زمانبندی و مراحل کودتای مخملی پیش رفته بود به گونه ای که بیش از ۱۰۰مورد از ۱۹۸ مورد دستورالعمل های «جین شارپ» برای کودتای مخملی اجرا شده بود.
هم زمان با تئوری سازی منطبق با براندازی در داخل کشور عده ای ضد انقلاب خارج نشین نظیر عطاء الله مهاجرانی، محسن کدیور، اکبرگنجی، عبدالکریم سروش، ابوالفضل بازرگان در مجموعه اقداماتی هماهنگ در راستای پروژه بی ثبات سازی امنیت داخل کشور سناریویی را مبنی براجماع نهادهای بین المللی علیه نظام اسلامی به اجرا درآوردند. در بخش هایی از این سناریو صدور بیانیه های متعدد دال به وجود خفقان و دیکتاتوری در نظام اسلامی، نقض گسترده حقوق بشر، سلب آزادی عمومی، پایمال شدن حقوق مردم انتخاب نماد رنگی یعنی رنگ سبز در تبلیغات انتخاباتی، پیش بینی وقوع تقلب در انتخابات، اعلام زودهنگام پیروزی در انتخابات، اعتراض به نتیجه و ادعای وقوع تقلب در انتخابات، درخواست ابطال انتخابات و لشکرکشی خیابانی، تقویت شبکه های اجتماعی و برهم زدن نظم و امنیت کشور وجود داشت. همگی موارد منطبق با رخدادهای منتهی به وقوع انقلاب های مخملی در کشورهای دیگر است که به وضوح گویای پیروی معترضان از نظریات تئوری پردازان براندازی در غرب به خصوص جین شارپ می باشد.
دستگاه های اطلاعاتی و قضایی در چند ماه اوج فتنه ۳۲عضو مؤثر نفاق، ۱۲عضو فعال نهضت آزادی، ۱۵عضو برجسته بهاییت، ۷چپ مسلح مارکسیست، ۹جاسوس بسیار فعال، ۳عضو گروهک تندر، ۲سلطنت طلب، ۳تروریست مرتبط با رادیو فردا و یک ملی مذهبی را دستگیر کرده اند.
بررسی سطح گسترده و عمق حوادث پس از انتخابات بیانگر هدف قرار دادن اسلامیت و جمهوریت نظام و منافع و وحدت ملی است که در رأس آن هدف قرار دادن ولایت فقیه و شخص ولی فقیه می باشد. ماجرای فتنه، شیرینی و حضور مشارکت ۸۰درصدی ملت بزرگ ایران در انتخابات سال ۸۸ را به تلخ کامی مبدل کرد. در واقع نظام سلطه و ضدانقلاب و فتنهگران از ملت ایران انتقام گرفتند که البته ملت ایران در ۹ دی ماه پاسخ آنها را دادند.[110]
مقام معظم رهبری چند ماه پیش از آغاز این بحران، با شناخت عمیقی که از هدف دشمنان انقلاب برای ضربه زدن به اعتماد و اطمینان مردم نسبت به نظام به منظور تضعیف مشروعیت آن، داشتند نسبت به هدف دشمن هشدار دادند و فرمودند:
«من میبینم بعضیها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کردهاند به خدشه کردن. این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ این همه انتخابات در طول این سی سال انجام گرفته است – در حدود سی انتخابات – مسئولان وقت در هر دورهای رسماً متعهد شدهاند و صحت انتخابات را تضمین کردهاند، و انتخابات صحیح بوده است؛ چرا بی خود خدشه میکنند، مردم را متزلزل میکنند، تردید ایجاد میکنند؟»[111]
ایشان در جریان بحران با چند اقدام و موضع گیری صریح، ضمن ترسیم ابعاد مختلف این حادثه و زوایای مختلف و ابعاد داخلی و خارجی آن، به گونهای شایسته با آن برخورد نمودند و بار دیگر نقش بی بدیل رهبری نظام را در هدایت نظام جمهوری اسلامی از فراز و نشیبهای مختلف را در معرض دید همگان قرار دادند. در اینجا به مهمترین اقدامات و مواضع ایشان در برخورد با این بحران اشاره میکنیم:
1. تلاش برای پیمودن راههای قانونی توسط نامزدهای معترض و حل مسائل از طریق قانون و تبیین موضع نظام در برابر مطالبات غیرقانونی؛
ایشان ابتدا تلاش نمودند تا نامزدهای معترض را به تمکین در برابر قانون و پیگیری مطالبات خود از مجاری قانونی رهنمون سازند و در این راستا از شورای نگهبان خواستند مدت اعتراض به انتخابات را علاوه بر زمان قانونی مقرر تمدید نمایند و در دیدار نمایندگان نامزدهای معترض با ایشان، از آنها خواستند که از مجاری قانونی مطالبات خود را پیگیری نمایند، در عین حال با قاطعیت اعلام نمودند که نظام زیر بار مطالبات و بدعتهای غیرقانونی نخواهد رفت و در این رابطه فرمودند:
«بنده زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت، امروز اگر چارچوبهای قانونی شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتی دیگر مصونیت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتی بعضی برندهاند، بعضی برنده نیستند هیچ انتخاباتی دیگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد. بنابراین همه چیز دنبال بشود، انجام بگیرد، کارهای درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههای هست از راههای قانونی پیگیری بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالی در قانون نیست همانطور که حق دادند که نامزدها نظارت کنند، حق دادند که شکایت کنند، حق دادند که بررسی بشود، بنده از شورای محترم نگهبان خواستم که اگر مواردی خواستند صندوقها را باز شماری بکنند، با حضور نمایندگان خود نامزدها این کار را بکنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند و ثبت کنند، امضا کنند بنابراین هیچ مشکلی در این جهت وجود ندارد.»[112]
«این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه این هم غلط است؛ اولاً تن دادن به مطالبات غیرقانونی، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتوری است این اشتباه محاسبه است، این محاسبه غلطی است عواقبی هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد.»[113]
2. توجه دادن نخبگان سیاسی به پیامدهای زیر پا گذاشتن قانون و غفلت نکردن از دشمنان نظام؛
ایشان ضمن فراخوانی نخبگان سیاسی کشور به رعایت قانون و پیامدهای زیر پا گذاردن قانون آنان را متوجه دشمنانی نمودند که به دنبال سوء استفاده از فضای به دست آمدهاند.
«اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها آنهایند من به همه این آقایان، این دوستان قدیمی این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید، سعه صدر داشته باشید دستهای دشمن را ببینید، گرگهای گرسنه کمین کرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسی را یواش یواش دارند از چهرههایشان بر میدارند و چهره حقیقی خودشان را نشان میدهند ببینید از اینها غفلت نکنید.»[114]
3. تبیین درونی بودن اختلافات؛
ایشان در برابر تبلیغات دشمن که تلاش مینمودند رقابتهای انتخاباتی و اختلافات به وجود آمده را با نظام و در برابر آن قلمداد نمایند، اختلافات به وجود آمده را در درون نظام دانسته و شرکت کنندگان در انتخابات را در خط انقلاب معرفی نموده فرمودند:
«مسئله، مسئله درونی نظام است، این که بخواهند مسئله را تغییر بدهند، این صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بین نظام و بیرون نظام نیست، دعوا بین انقلاب و ضد انقلاب نیست، اختلاف بین عناصری در درون چارچوب نظام است. آن مردمی هم که به این چهار نفر رأی دادند، اینها هم با اعتقاد به نظام رأی دادند، تشخیص دادند این برای کشور بهتر است، به نظام پای بندیاش بیشتر است به او رأی دادند. آن کسی را که صالحتر برای خدمت به نظام میدانستند به او رأی دادند، مردم هم در چارچوب نظام عمل کردند… همه کسانی که به این چهار نامزد رأی دادند، مأجورند ان شاء الله اجر الهی دارند، همهشان در درون جبهه انقلابند، متعلق به نظامند. خط انقلاب چهل میلیون رأی دارد نه بیست و چهار و نیم میلیون که رأی به رئیس جمهور منتخب است.»[115]
4. جدا نمودن خط تخریب و اغتشاشات از مردم؛
ایشان با تبیین اهداف دشمنان و نقشه آنان از قبل و بعد از انتخابات صف مردم را از اغتشاش گرانی که با هدف ضربه زدن به اساس نظام، و در این رابطه فرمودند:
«قبل از شروع انتخابات جهت گیری رسانههایشان (رسانههای آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای اروپایی) دولتمردانشان، این بود که در اصل انتخابات، ایجاد تردید کنند، شاید شرکت مردم کم شود… بعد از آنکه این حضور عظیم دیده شد، اینها شوکه شدند… وقتی اعتراض بعضی از نامزدها را دیدند، ناگهان احساس کردند فرصتی برایشان پیش آمد. این فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موج سواری کنند… وقتی چشمشان به بعضی از اجتماعات مردمی که به دعوت نامزدها در خیابانها پیدا شدند، افتاد، امیدوار شدند، یواش یواش نقابهایشان کنار رفت و حقیقت خودشان را نشان دادند… از قول رئیس جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابانها بریزند… در داخل کشور هم عوامل این عناصر خارجی به کار افتادند و خط تخریب خیابانی شروع شد، خط تخریب، خط آتش سوزی، اموال عمومی را آتش بزنند، حریم کسب و کار مردم را ناامن کنند، شیشههای دکان مردم را بشکنند، اموال بعضی از مغازهها را به غارت ببرند، امنیت مردم را از جانشان و مالشان سلب کنند، امنیت مردم مورد تطاول اینها قرار گرفت. این ربطی به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، این مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست نشاندگان سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیست است. این کاری که در داخل، ناشیانه از بعضی سر زد، اینها را به طمع انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است»[116]
دستگیری اغتشاشگران نشان از حضور طیف گسترده مخالفان نظام از منافقین و سلطنت طلبان گرفته تا فرقه ضاله بهائیت و وابستگان به رژیم صهیونیستی و… در این ماجرا داشت و به خوبی گویای عمق کینه و تلاش دشمنان و مخالفان نظام برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بود.
5. تبیین اهداف و ریشه های فتنه
ایشان در این رابطه فرمودند:
«هدفهایی که آنها دنبال میکردند، در درجه اول، سقوط انقلاب و سقوط نظام جمهوری اسلامی بود. هدف اول، براندازی بود. هدف بعدی این بود که اگر براندازی نظام جمهوری اسلامی تحقق پیدا نکند، انقلاب را استحاله کنند؛ یعنی صورت انقلاب باقی بماند، اما باطن انقلاب، سیرت انقلاب، روح انقلاب از بین برود. در این زمینه خیلی تلاش کردند؛ که آخرین نمایشنامه آنها که روی صحنه آمد، همین فتنه 88 بود. در حقیقت، یک تلاشی بود. یک عدهای در داخل، به خاطر حب به نفس، حب به مقام – از این قبیل امراض خطرناک نفسانی – اسیر این توطئه شدند. من بارها گفتهام؛ طراح و نقشهکش و مدیر صحنه، در بیرون از این مرزها بود و هست. در داخل با آنها همکاری کردند؛ بعضی دانسته، بعضی ندانسته. این هم هدف دوم. هدف سوم هم باز این بود و هست که کاری کنند که اگر نظام اسلامی باقی میماند، از عناصر ضعیفالنفسی که میتوان در آنها نفوذ کرد، استفاده کنند و اینها را در مسائل کشور، در واقع طرفهای اصلی خودشان قرار بدهند. بالاخره نظامی به وجود بیاید و ادامه پیدا کند که قدرت کافی نداشته باشد، ضعیف باشد، مطیع باشد – عمده این است که سرسپرده باشد، مطیع باشد – در مقابل آمریکا نایستد، قد علم نکند. اهداف اینهاست.»[117]
از منظر ایشان این فرایند حاصل یک برنامه ریزی به قدمت دو دهه است که در قالبهای گوناگون به اجرا در آمده و فتنه 88 آخرین برگ این دفتر قطور است:
«دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، به تدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازه امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کاری که خبرگان کردند، اینها را مأیوس کرد. یک برنامهریزی ده ساله کردند – این تحلیل من است، این به معنای اطلاع نیست؛ تحلیلی است که قرائن آن را برای ما اثبات میکند – ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسی که این حوادث را خنثی کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال78 مردم آمدند در خیابانها، توطئه دشمن را که سالها برایش برنامهریزی کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامهریزی دهساله بود تا سال 88. به نظرشان فرصتی به دست میآمد. به خیال خودشان زمینهها را آماده کرده بودند. مطالباتی هم مردم داشتند – مردمی که وابستهی به نظامند، وفادار به نظامند – فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایای سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند – البته فقط تهران را – دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توی میدان. بعد از آن که باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواستههاشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسه نه دی را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دی، بعد هم بلافاصله در 22بهمن آمدند توی میدان، غائله را ختم کردند. این، هنر مردم است.»[118]
6. موضع گیری قاطعانه و با صلابت در برابر دخالتها و توطئههای استکبار جهانی در حوادث پس از انتخابات؛
مقام معظم رهبری به دنبال دخالتهای برخی کشورهای استکباری در حوادث پس از انتخابات و حمایت از اغتشاش گران، با هشدار به چنین رفتارهای مداخلانه جویانه ای، و اخطار به آنان، صلابت و اقتدار نظام جمهوری را در برخورد با چنین رفتارهایی را به رخ آنان و کسانی که چشم به حمایتهای آنها دوخته بودند، کشیدند و فرمودند:
«بعضی از سران کشورهای غربی در سطح رئیس جمهور و نخست وزیر و وزیرخارجه و مسئولان گوناگون، صریحاً در مسئلهی داخلی ملت ایران دخالت کردند. به شما چه؟ چرا در ماجرائی که مربوط به ملت ایران است، دخالت میکنید؟… این را همه بدانند، سران کشورهای استکباری بدانند، مداخلهگرانِ فضولِ در مسائل جمهوری اسلامی بدانند: ملت ایران بین خودشان اگر اختلاف هم داشته باشند، وقتی پای شما دشمنان ملت ایران به میان بیاید، همه با هم متحد میشوند؛ یک دست واحد، یک مشت محکم علیه شما میشوند».[119]
7. درخواست از نخبگان سیاسی و خواص برای موضع گیری شفاف و جدا نمودن مرز خود با دشمنان؛
به دنبال موضع گیریها وحمایتهای نامزدهای معترض و برخی نخبگان سیاسی از حرکتها و جریانهای برانداز و مخالف نظام، مقام معظم رهبری به نخبگان و خواص نسبت به موضع گیریهای غیرشفاف و چند پهلو در برابر اقدامات برانداز هشدار داده و فرمودند:
«آن کسی که برای انقلاب، برای امام، برای اسلام کار میکند، به مجردی که ببیند حرف او، حرکت او موجب شده است که یک جهت گیریای علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه می شود. چرا متنبه نمیشوند؟ وقتی شنفتند که از اصلیترین شعار جمهوری اسلامی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» – اسلامش حذف میشود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند که دارند راه را غلط میروند، اشتباه میکنند؛ باید تبری کنند. – وقتی میبینند در روز قدس که برای دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده میشود، باید متنبه بشوند، باید خودشان را بکشند کنار، بگویند نه نه، ما با این جریان نیستیم. وقتی میبینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤسای آمریکا و فرانسه و انگلیس و این هایی که مظهر ظلمند – هم در زمان کنونی، هم در دوره تاریخی صد سال و دویست ساله تا حالا – دارند از اینها حمایت میکنند، باید بفهمند یک جای کارشان عیب دارد؛ باید متنبه بشوند.»[120]
8. قاطعیت در برخورد با متخلفان در برخی حوادث؛
متأسفانه در جریان برخورد با عاملان این حوادث، برخی تخلفات صورت گرفت از جمله حادثه کوی دانشگاه و قضیه کهریزک که دشمنان و بدخواهان نظام تبلیغات گستردهای با هدف تخریب چهره نظام براه انداختند که میرفت تا بحران و مشکل جدی را در درون اصل حوادث پس از انتخابات به وجود آورد که با هوشیاری و دستور مقام معظم رهبری به پیگیری قاطع و جدی با این حوادث و برخورد قاطع و سریع دستگاه قضایی با متخلفان، این نقشه دشمنان خارجی و داخلی نیز نقش بر آب شد.
ایشان در این باره فرمودند:
«این را به طور قاطع بدانید که با اینها برخورد خواهد شد… از اولین روزها دستور داده شده و کسانی دنبال هستند؛ منتها کارها باید درست با دقت و با مراقبت پیش برود. در کوی دانشگاه، قطعاً تخلفات بزرگی انجام گرفته، کارهای بدی انجام گرفته. ما گفتهایم پرونده ویژهای برای این کار تهیه شود و به طور دقیق دنبال بگردند و مجرمان را پیدا کنند و وقتی پیدا کردند، به وابستگیهای سازمانی آنها هم هیچ نگاه نکنند و باید مجازات شوند این را من به طور قاطع گفتم. همین طور قضیه کهریزک، که حالا آن اعلام شد. قضیه کوی دانشگاه هم دنبال میشود؛ حتّی افرادی که کسانشان در این قضایا یا به قتل رسیدند – تعداد معدودی هستند – یا آسیب دیدند، آسیب مالی دیدند. بنا شده برای هر کدام اینها پرونده جداگانهای تشکیل بدهند. دستور دادهایم، گفتهایم و این قضایا را دنبال خواهیم کرد؛ منتها توجه کنید که این مسائل هیچ کدام نباید با مسئله اصلی بعد از انتخابات خلط شود. حادثه اصلی نباید تحتالشعاع این حوادث قرار بگیرد».[121]
تدابیر و موضع گیریهای قاطع مقام معظم رهبری در این حادثه نیز بار دیگر، قدرت، توان مندی و کارایی مثال زدنی رهبری نظام را در مواجه با بحرانها و گذر از آنها را به جهانیان نشان داد و اهمیت جایگاه رهبری نظام را بر همگان آشکار ساخت.
جریان انحرافی
جریان انحرافی چگونه شکل گرفت و چه ویژگی های و اقداماتی را انجام داد؟
بی توجهی به شاخصه های اصیل اصول گرایی، موجب شد که متأسفانه در کنار جریان اصول گرا، جریانی شکل گرفت که با معیارهای اصول گرایی فاصله داشت و نفوذ و تأثیر این جریان در دولت آقای احمدی نژاد برخی مشکلات و شائبه ها را به دنبال داشت و موجب دل آزردگی و ناراحتی علما و مردم از آقای احمدی نژاد گردید و اصرار آقای احمدی نژاد برای استفاده از برخی عناصر وابسته به این جریان با وجود مخالفت علما و مردم متدین، متأسفانه بر اقدامات ارزشمند این دولت سایه افکند و مردم از چنین دولتی انتظار این گونه رفتارها را نداشتند و مجال دادن به این جریان را مناسب آن نمی دانستند.
از مهم ترین ویژگی ها و اقدامات جریان انحرافی، می توان فهرست وار به موارد زیر اشاره کرد:
1. احیای ملی گرایی با رنگ و لعاب مذهبی تحت عنوان مکتب ایرانی.
2. طرح موضوع ظهور و مهدویت به صورت انحرافی در جامعه در قالب عناوینی همچون ظهور صغرا و ظهور کبرا و تلاش برای مشابهت سازی عناصر ظهور با برخی افراد و جریان ها.
3. عدم التزام عملی به ولایت فقیه و طرح برخی موضوعات انحرافی به منظور اجرا نکردن حکم حکومتی ولایت فقیه همچون ارشادی بودن حکم حکومتی.
4. طرح مطالب جنجالی و برخلاف آموزه های اسلامی همچون دوستی با مردم اسرائیل و عدم مدیریت انبیا و…
5. اقدامات موهنی همچون حمل قرآن همراه با دف و موسیقی و دیدار های مکرر با برخی هنرمندان و بازیگران مطرح و حاشیه دار سینما و…
6. طرح ادغام سازمان حج و زیارت در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.
7. نقش آفرینی در ماجرای برکناری وزیر اطلاعات.
چنین اندیشه ها و اقداماتی بیان گر انحراف این جریان از مبانی اصیل اسلامی و انقلابی است و موجب شده تا این جریان به عنوان یک جریان انحرافی شناخته شود و بخشی از جبهه بندی های اصول گرایان در واکنش به آن انجام گرفت.
جبهه بندیهای اصول گرایان
در مورد جبهه بندیهای اصول گرایان و دلایل آن توضیح دهید؟
اصول گرایان دارای چند طیف عمده می باشند که عبارتند از:
1. اصول گرایان سنتی:
این طیف شامل افراد، گروهها و احزاب و تشکلهای سنتی اصولگرایان میباشند که در دورههای گذشته با عناوین مختلفی همانند راست، محافظهکار، جامعه روحانیت مبارز و تشکلهای همسو، پیروان خط امام و رهبری، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی، آبادگران ایران اسلامی و یا شورای هماهنگی اصولگرایان، در رقابتهای انتخاباتی حضور فعال داشتهاند.
مهمترین گروهها، احزاب و تشکلهای تصمیمگیرنده این طیف، جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب مؤتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین و انجمنهای اسلامی اصناف و بازار تهران میباشند.
چهرههایی همچون علی اکبر ناطق نوری، محمدرضا باهنر، حبیب الله عسگراولادی نقش آفرینان اصلی این طیف بودهاند.
2.اصولگرایان تحولخواه:
این طیف شامل افراد، گروهها و احزاب و تشکلهایی همچون ائتلاف آبادگران ایران اسلامی (در انتخابات مجلس هفتم)، برخی اعضای فراکسیون اصول گرایان مجلس شورای اسلامی، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی میباشند.
چهرههای شاخص این طیف، غلامعلی حداد عادل، علیرضا زاکانی، حسین فدایی، احمد توکلی و الیاس نادران میباشند.
3. اصولگرایان حامی دولت:
این طیف شامل گروههایی همچون ائتلاف آبادگران شورای شهر، رایحه خوش خدمت و دیگر حامیان احمدی نژاد میباشند.
چهرههای برجسته این طیف، غلامحسین الهام، صادق محصولی، حیدر مصلحی، مهرداد بذرپاش و… هستند.
4. اصولگرایان مستقل:
این طیف شامل بخشی از نمایندگان مجلس هفتم از فراکسیون اکثریت بوده که در اردیبهشت ماه 1386 با جدا شدن از این فراکسیون بهعنوان «اصولگرایان منتقد» و یا «اصولگرایان مستقل مجلس (هفتم)» مشهور شدند.
مهمترین چهرههای این طیف، محمد خوشچهره، عماد افروغ، سعید ابوطالب، حسن سبحانی، محمود محمدی، هادی ربانی و… بودند.
در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی به دلیل اختلاف در چند مسئله از جمله موضع گیری افراد در جریان فتنه پس از انتخابات 88 و مقابله با نفوذ حلقه انحرافی در دولت و عملکرد دولت دهم، با وجود انزوای گروههای اصلاح طلب، شاهد جبهه بندیهای مختلفی در میان گروههای اصول گرا بودیم.
در اینجا نگاهی گذرا به مهمترین این جبهه بندیها خواهیم داشت.
جبهه متحد اصول گرایان:
این جبهه با هدف ایجاد ائتلاف میان اصول گرایان در زمان انتخابات مجلس نهم شکل گرفت و از سه رکن جبهه پیروان خط امام و رهبری، رایحه خوش خدمت و اصول گرایان تحول خواه تشکیل شده بود. این ائتلاف جز در مواردی خاص نتوانست در میدان عمل موفق ظاهر شود.
جبهه پایداری انقلاب اسلامی جبهه پایداری انقلاب اسلامی در همایشی سراسری در تابستان 1390، با حضور آیت الله مصباح یزدی و نیز شخصیتهایی چون آیت الله خوشوقت، حجت الاسلام آقاتهرانی، روحالله حسینیان، پناهیان، غلامحسین الهام و… اعلام موجودیت کرد.
در این جبهه افرادی از همکاران قبلی دولتهای نهم و دهم، برخی از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس، برخی از اعضای قرارگاه عمار، برخی از شاگردان آیت الله مصباح یزدی و برخی از شخصیتهای سیاسی کشور حضور دارند. این جبهه قائل به خلوص در برابر وحدت بود و معتقد بود نمی تواند با جریاناتی که از آن با عنوان «ساکتین فتنه» تعبیر می نمود، وحدت نمود.
جبهه ایستادگی ایران اسلامی:
جبهه ایستادگی ایران اسلامی توسط آقای محسن رضایی و برخی همفکرانش در عرصه فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایجاد گردید و حاصل تلاشهای تعدادی از تشکلهای سیاسی، انقلابی، اجتماعی و شخصیتهای روحانی، علمی، فرهنگی از جمله؛ جبهه حامیان ولایت، حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی، جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی، حزب نیک اندیشان ایران اسلامی، انجمن بین المللی جنبش ضد صهیونیستی، مجمع اسلامی آرمان ملت ایران، خدمت گزاران ایران اسلامی و حزب اسلامی ایران زمین است.
جبهه صدای ملت:
این جبهه در آغاز با عنوان جبهه منتقدان دولت اعلام موجودیت نمود و سپس به صدای ملت تغییر نام داد. این جبهه شاخصه اساسی اعضای خود را انتقاد به عملکرد و برنامههای دولت دهم در حوزههای مختلف اعلام کرده است.
از افراد شاخص این تشکل؛ علی مطهری و علی عباسپور تهرانی، حمیدرضا کاتوزیان هستند.
در بیانیه این جبهه آمده است طراحان این حرکت، خود را مفتخر به عضویت در جریان اصول گرایی میدانند و اگرچه اختلافات سلیقهای با بعضی از افراد و نحلههای اصول گرایی دارند اما در اعتقاد قلبی به ضرورت حاکمیت ارزشهای دینی و ولایت فقیه – که مبانی اصلی و مشترک تفکر اصول گرایی را تشکیل میدهند – تردیدی ندارند و عملاً بدان ملتزمند. بر ضرورت همدلی اصول گرایان و حضور آنان در قالب فهرستی واحد با محوریت حضرت آیت الله مهدوی کنی اصرار ورزیده و از نگاه فراگیر معظم له در تعریف دامنه اصول گرایی و محبت به اینجانبان ممنون بوده و هستیم. اینک که به دلیل انشعاب برخی از اصول گرایان، امکان حضور مستقل و ظهور فهرستهای دیگر به وجود آمده است ما نیز ضمن احترام به همه حاضران این رقابت، به فعالیت مستقل روی آوردهایم.[122]
در کنار این جبهه بندی ها میتوان به گروههای دیگری از جمله جبهه بصیرت و بیداری، جبهه توحید و عدالت، ائتلاف جهادگران ایران اسلامی، جبهه دانشگاهیان انقلاب اسلامی و… اشاره نمود.
در کنار این جبهه بندیها در میان اصول گرایان، اصلاح طلبان نیز با گرایشهای مختلف حضور داشتند.
حزب اعتماد ملی[123]
حزب اعتماد ملی توسط چه کسی و با چه هدفی تشکیل گردید؟
این حزب چند ماه پس از برگزاری انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال84 توسط مهدی کروبی تشکیل گردید.
روند شکل گیری این حزب از آنجا آغاز گردید که پس از نامزدی آقای مهدی کروبی در انتخابات مجلس هفتم و عدم موفقیت در این عرصه، وی عزم خود را جزم نمود تا در عرصه ریاست جمهوری به رقابت با اصول گرایان بپردازد و این در حالی بود که بدنه اصلاح طلبان دچار یأس و ناامیدی شده بودند و در عمل خود را از صحنه سیاسی کشور کنار میدیدند. بر این اساس، مجمع روحانیون مبارز موافق نامزدی کروبی نبود و در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم عمدتاً از هاشمی رفسنجانی و تعدادی هم از معین حمایت کردند.
پس از انتخابات و ناکامی اصلاح طلبان به طور عام و کروبی به طور خاص، وی با اعتراض به انتخابات در نامهای سر گشاده به رهبری، اعتراض خود را به انتخابات مطرح نموده و کناره گیری و استعفای خود را از همه مسئولیتهای سیاسی از جمله عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرده و تصمیم خود را برای تشکیل حزبی جدید مطرح نمود و به دنبال آن از میان فعالان ستادهای انتخاباتی خود در تهران و سایر شهرها و نمایندگان دور ششم مجلس و همفکران خود افرادی را برگزید.
از اعضای این حزب میتوان به رسول منتجب نیا (قائم مقام حزب)، محمدرضا خباز، اسماعیل گرامی مقدم، جواد اطاعت، الیاس حضرتی، ابوالفضل شکوری، محمدرضا اسماعیلی و… اشاره نمود.
آن گونه که از برنامهها و اهداف حزب اعتماد ملی مشخص است، تلاش برای باز کردن راه و هموار کردن مسیر شرکت در انتخابات، مهمترین سیاست حزب اعتماد ملی است. نامههای کروبی به رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان برای تغییر قانون انتخابات این مجلس و محدودکردن صلاحیت نامزدها به نظر چند تن از فقها و مراجع حوزههای علمیه به جای نظارت استصوابی شورای نگهبان، فراهم کردن زمینه حضور غیرروحانیون و زنان در این مجلس، تأکیدی بر استراتژی حزب اعتماد ملی برای راهیابی به مراکز قدرت انتخابی با کسب آرای مردم است.
حزب اعتماد ملی در بیانیه اعلام موجودیت (18/12/1384) ریشه خود را از منظر تاریخی و آبشخور فکری در انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) در پانزده خرداد 1342 میداند و تصریح میکند: «حزب اعتماد ملی برآیند جریان فکری خط امام است» که بزرگترین مشخصه آن از نظر حزب مقابله با تحجر و واپس گرایی و دفاع از اندیشه مترقی و سازنده میداند. این ادعا در حالی صورت میگیرد که در بیانیه تفصیلی و مشروح کنگره دوم حزب در حالی که درباره همه امور داخلی و خارجی سخن گفته شده، به نظام جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی، انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و رهبری هیچ اشارهای نشده است. و تنها یک بار از واژه «حاکمیت» که نوعی مطالبه را نیز در پی دارد، استفاده شده است.[124]
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری هم اوج فعالیت این حزب محسوب میگردد و هم نقطه شکست و افول آن را به همراه داشت. در این انتخابات در حالی که اصلاح طلبان اندک تنها امید خود را برای بازگشت به عرصه سیاسی در به صحنه آوردن میرحسین موسوی میدیدند، حزب اعتماد ملی و آقای کروبی به صحنه آمده و به فعالیت پرداخت، اما متأسفانه عدم احترام و تمکین به قانون و طرح ادعای تقلب در انتخابات و اصرار بر مواضع غیرقانونی وی و نامزد دیگر اصلاح طلبان موجب گردید تا بستر لازم برای مخالفت عناصر معاند نظام فراهم شود و آنها با حمایت کشورهای غربی و تبلیغات رسانهای گسترده در پوشش اعتراضات مردمی، دست به آشوب و اغتشاش زده و فضای کشور را ملتهب ساختند. اصرار کروبی و موسوی بر مواضع خود و صدور بیانیههای متعدد و جدا نکردن صف خود از معاندان و مخالفان نظام و حضور طیف افراطی اصلاح طلب در اقدامات ساختارشکنانه و غیرقانونی و افشا شدن روابط با دشمنان خارجی، موجب شد تا جریان اصلاح طلبی که به دلیل اقدامات افراطی خود، اعتماد مردم را از دست داده بود، بیش از پیش از این جریان فاصله بگیرند و حزب اعتماد ملی برخلاف نام خود، نه تنها موجب اعتماد مردم نشده بلکه زمینه بی اعتمادی آنها را فراهم آورد.
با پایان یافتن دوره دهم ریاست جمهوری، گروه های اصول گرا و اصلاح طلب تلاش کردند تا سکّان مسئولیت اجرایی کشور را برای دوره یازدهم از آن خود کنند و آرای مردم را به دست آورند، اما در این میان، آقای عارف نامزد اصلاح طلبان در جریان تبلیغات انتخاباتی به صلاحدید برخی از متنفذان این جریان از نامزدی انصراف داد و گروه های اصلاح طلب که چندان امید به پیروزی خود نداشتند، به حمایت از آقای روحانی پرداختند که با شعار اعتدال و به عنوان نامزد مستقل به میدان آمده بود.
در مقابل گروه های اصول گرا نیز هر چند زمینه موفقیت در انتخابات را دارا بودند، اما به دلیل تعدد نامزدها و معرفی نکردن نامزد واحد از یک سو و برخی عملکرد ها و رفتارهای منفی دولت آقای احمدی نژاد که به حساب این جریان گذاشته می شد و فشارهای اقتصادی مضاعف که بر مردم وارد شده بود، با اقبال چندان مردمی روبه رو نشدند و مردم در این دوره به اعتدال رأی دادند.
پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: ستوده، امیررضا و کاویانی، حمید، بحران 444 روزه در تهران، تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر ایران، 1379.
[2]. ر.ک: کودتای نوژه، تهران: مؤسسه مطالعات پژوهش های سیاسی، 1384، افشای چهره دوم شریعتمداری، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی 1361، روحانی، سیدحمید، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، قم: دفتر اسناد انقلاب اسلامی، 1361.
[3]. قاسمی، فرید، یاد نامه شهید مظلوم آیت الله شهید دکتر بهشتی، قم: مؤسسه نشر قدس، 1361، ص 140 -146.
[4]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، 1384، ج 1، ص 393.
[5]. حسینی بهشتی، محمد، عملکرد یکساله حزب جهوری اسلامی، تهران: حزب جمهوری اسلامی، 1359، ص559.
[6]. همان، ص 21 ـ 20.
[7]. صحیفه امام، ج15، ص 297.
[8]. ظریفی نیا، حمیدرضا، کالبد شکافی جناح های سیاسی ایران 1358-1378، تهران: آزادی اندیشه، 1378، ص65.
[9]. صحیفه امام، ج20، ص 275-277.
[10]. شادلو، عباس، احزاب و جناهای سیاسی ایران امروز، تهران: نشر گستره، 1379، ص 39.
[11]. مرتجی، حجت، جناهای سیاسی در ایران امروز، تهران: نقش و نگار، 1378، ص 57.
[12]. دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، پیشین، ص 195.
[13]. جعفریان، رسول، جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی ایران، پیشین، ص 519-525.
[14]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی – اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، پیشین، ج1، ص 396-397.
[15]. شادلو، عباس، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 246.
[16]. عصر نو، شماره 60.
[17]. خبرگزاری ایسنا، مصاحبه بهزاد نبوی، 27/8/1384.
[18]. جنگ در پناه صلح، ص 79 و همچنین ر. ک: – عصر آزادگان، 29 اردیبهشت 1379.
[19]. ماهنامه کیان، تقلید و تحقیق در سلوک دانشجویی، عبدالکریم سروش، شماره1، آبان 1370، ص 14.
[20]. ماهنامه کیان، بهاءالدین خرمشاهی، شماره1، آبان 1370، ص 24.
[21]. همان، شماره 3، دی و بهمن 1370، ص2.
[22]. همان، ملاحظاتی پیرامون مسئله تهاجم فرهنگی، شماره6، صص 24 تا 28.
[23]. همان، سنت روشنفکری جدید، بیژن عبدالکریمی، شماره8، ص11.
[24]. همان، مراد ثقفی، شماره 11، 22 تا 25.
[25]. همان، عبدالکریم سروش، عقیده و آزمون، خرداد 1371، شماره8، ص 25.
[26]. همان، شماره 8، ص 35 ؛ همان، شماره11، ص 32و 33.
[27]. همان، عبدالکریم سروش، شهریور 1372، شماره 14، ص 20.
[28]. همان، رابطه دین و سیاست در جامعه دینی، مقصود فراستخواه، فروردین و اردیبهشت، ش 18، ص 35؛ همان، بیژن حکمت، مردم سالاری و دین سالاری، شهریور و مهر 1373، ش 21، ص23؛ همان، مجید محمدی، غسل تعمید سکولاریزم یا نجات دین، شماره 21، ص 34.
[29]. همان، محمد مجتهد شبستری، فروردین و اردیبهشت 1373 شماره 18، صص 16-21.
[30]. همان، عبدالکریم سروش، فروردین و اردیبهشت 1374، ش 20 ص 8.
[31]. همان، عبدالکریم سروش، صراط های مستقیم،، ش 36.
[32]. پایگاه اطلاع رسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اطلاعیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، 18/4/1381.
[33]. این حزب هرچند در شمار جریان اسلام گرا ذکر شده، اما به عنوان یک جریان انحرافی شناخته می شود.
[34]. صحیفه امام، ج 11، ص 169.
[35]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی. شماره بازیابی1089 ص 1-7.
[36]. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1382، ص 399-396.
[37]. کودتای نوژه، تهران: مؤسسه مطالعات پژوهش های سیاسی، 84، ص 169.
[38]. ری شهری، محمد، خاطره ها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 398.
[39]. همان، ص 396.
[40]. کودتاه نوژه، پیشین، ص52.
[41]. ری شهری، محمد، خاطره ها، پیشین، ص 391.
[42]. همان، ص 169.
[43]. سلیمی بنی، صادق، ارمغان دمکراسی، جهت گیری سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران 1357-1382، قم، نشر معارف، 1383، ص 303.
[44]. روزنامه اطلاعات، 14/9/1365.
[45]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1384، ج2، ص 59-61.
[46]. ر.ک: فوزی، یحیی و انصاری، مهدی، ماجرای مک فارلین، روز شمار جنگ ایران و عراق، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، سلیمی بنی، صادق، ارمغان دمکراسی، پیشین، هاشمی، محسن، حمیدی، حبیب الله، ماجرای مک فارلین، فروش سلاح، آزادی گروگان ها، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، 1387، جمیز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، تهران: نشر کوبه، 1371.
[47]. هر چند ماجرای عزل آیت الله منتظری و صدور حکم تاریخی امام در مورد ارتداد سلمان رشدی و رحلت امام از حوادث پس از پایان دوران دفاع مقدس محسوب می گردند اما با توجه به اینکه بخش اعظم این دوره به جنگ تحمیلی اختصاص دارد، این حوادث را نیز در کنار حوادث دوران دفاع مقدس برشمرده ایم.
[48]. مهدی هاشمی در سال 1323 هـ.ش در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی راهی حوزه علمیه اصفهان و سپس قم شد. وی در سال 1346 به اتهام تکثیر و پخش اعلامیه توسط ساواک دستگیر و پس از سپردن تعهد از زندان آزاد گردید. عملکرد و سخنان انحرافی مهدی هاشمی، همچنین مشخص شدن تعارض بسیاری از سخنان وی با مفاهیم اصیل دینی و اصول تشیع، علما و روحانیون منطقه را به مقابله با این جریان فکری واداشت؛ تا جائی که آیتالله شمسآبادی یکی از علما اصفهان به دلیل روشنگری و مقابله فکری با این جریان منحرف قربانی توطئه آنها شد و در سال 1355 توسط وی به شهادت رسید. پس از این جریان، نیروهای امنیتی رژیم وی را دستگیر کرده و تا سال 1357 را در زندان به سر برد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی هاشمی از زندان آزاد شد. و با وجود این که به عنوان یک مجرم و یا لااقل متهم به قتل شناخته میشد، با توجه به شرایط سال های اول پیروزی انقلاب در پناه حمایتهای آیتالله منتظری توانست به احراز مسئولیت واحد نهضت های سپاه پاسداران ارتقا یابد. وی با سوء استفاده از این موقعیت و امکانات سپاه، دست به اقدامات خودسرانه زد که از جمله می توان به گردآوری مقادیر زیادی اسلحه، شبکه سرقت اسناد از ادارات، به انحراف کشاندن جوانان مسلمان، ایجاد اختلاف در میان پاسداران، انتشار شایعات از طریق شب نامه علیه مسئولان نظام و تلاش برای رودررو قرار دادن آن ها اشاره نمود. تا این که امام با درایت و دور اندیشی خود، دستور پیگیری این جریان را صادر نمودند که به دستگیری وی منجر شد. وی پس از دستگیری در مصاحبه ای تلویزیونی به قتل آیت الله شمس آبادی قبل از انقلاب، انجام ترورها و انجام قتل هایی بعد از انقلاب، تلاش برای ایجاد تنش بین نهادهای انقلابی، جمع آوری سلاح و مهمات، تلاش برای سوء استفاده از موقعیت آیت الله منتظری و اختلاف افکنی میان وی و امام اعتراف کرد. وی بعد از محاکمه سرانجام در مهرماه 1366 اعدام شد.
ر.ک: بن بست مهدی هاشمی، ریشه های انحراف، سیداحمد خمینی، رنجنامه؛ خاطرات سیاسی محمدی ری شهری، خاطرات حجت الاسلام دری نجف آبادی، تدوین حیدر نظری؛ پرونده مهدی هاشمی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 20631؛ رسول جعفریان، جریان ها و جنبش های مذهبی ـ سیاسی ایران 1357 ـ 1320.
[49]. صحیفه امام، ج21، ص 330-332.
[50]. صحیفه امام، ج21، ص 333-334.
[51]. صحیفه امام، ج21، ص 334-335.
[52]. صحیفه نور، ج21، ص 290-291.
[53]. صحیفه امام، ج21، ص 28.
[54]. ناظری، محمدرضا، شناسنامه احزاب سیاسی ایران، قم: پارسیان، 1382، ص 86-88.
[55]. شادلو، عباس، اطلاعاتی درباره احزاب وجناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 319.
[56]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، پیشین، ج2، ص 302.
[57]. نوذری، عزتالله؛ تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز: نوید، 1380، ص 278- 277.
[58]. تکنوکرات به معنای فن سالار، فن مدار، کارشناس فنی، کسی که سلطه مدیریتی را اعمال کرده و هوادار تکنوکراسی(Technocracy) است. تکنو کراسی به معنای مبنا قرار دادن فن و تکنولوژی (تخصص) و برتری آن بر سایر مسائل حتی فرهنگ، سیاست و مذهب می باشد و با توجه به الزامات خاص آن، از منظر دین دیدگاهی ناقص، تک بعدی و مردود است، زیرا ماهیت تکنوکراسی به معنای نگاه تک بعدی به تخصص و فنون و محوریت آن و نادیده گرفتن سایر مسائل است در حالی که از منظر دین هر چند تکنولوژی و تخصص امری لازم است، اما دارای محوریت نبوده و آنچه دارای محوریت است، ارزش ها و مبانی دینی و تعهد است و شرط لازم برای عهده دار شدن هر مسئولیت در کنار برخورداری از تخصص و مهارت لازم، دارا بودن تعهد و صلاحیت لازم آن است.
[59]. بیانات مقام معظم رهبری، 1/1/1372.
[60]. بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان 12/8/1372.
[61]. دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، پیشین، ص 235-236.
[62]. همان، 239-240.
[63]. مظفری، آیت، جریانشناسی سیاس ایران معاصر، پیشین، ص 141.
[64]. شناسنامه تشکلها و احزاب سیاسی جمهوری اسلامی ایران، پیشین، ص 387- 381.
[65]. شادلو، عباس، اطلاعاتی درباره ی احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 501.
[66]. مظفری، آیت، جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، پیشین، ص 137.
[67]. خبرگزاری فارس، 16/4/1386.
[68]. روزنامه کیهان، 30/2/1379.
[69]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات معظم له در دیدار استانداران سراسر کشور، 22/10/1382؛ دیدار با اعضای شورای نگهبان، 24/10/1382؛ بیانات معظم له در دیدار با اقشار مختلف مردم، 15/11/1382.
[70]. روزنامه کیهان، 16/10/1377.
[71]. همان.
[72]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات معظم له در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 19/4/1379.
[73]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، نماز جمعه تهران، 26/1/1379.
[74]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات معظم له در اجتماع مجاوران و زائران حرم رضوی(علیه السلام)، 2/1/1383.
[75]. همان، بیانات معظم له در اجتماع مردم استان اردبیل، 3/5/1379.
[76]. همان، بیانات معظم له در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 19/4/1379.
[77]. همان، بیانات معظم له در جمع بزرگ جوانان در تهران، 3/2/1379.
[78]. ظریفینیا، حمیدرضا؛ کالبدشکافی جناحهای سیاسی ایران، پیشین، ص 122.
[79]. صفایی، دلویی، محمد، جبهه مشارکت ایران اسلامی، تهران: نسل کوثر، 1380، ص 9.
[80]. دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، پیشین، ص 349.
[81]. شادلو، عباس؛ اطلاعاتی درباره احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 135.
[82]. نوذری، عزتالله؛ تاریخ احزاب سیاسی در ایران، پیشین، ص 384-386.
[83]. همان، ص 376-378.
[84]. روزنامه کیهان، 25/10/1382.
[85]. مظفری، آیت؛ جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، پیشین، ص139و مرتجی، حجت؛ جناحهای سیاسی در ایران امروز، پیشین، ص 43-39.
[86]. شادلو، عباس؛ اطلاعاتی درباره احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 293.
[87]. همان، ص 292.
[88]. مظفری، آیت؛ جریانشناسی سیاسی ایران معاصر، پیشین، ص 138.
[89]. شادلو، عباس؛ اطلاعاتی دربارهی احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 263.
[90]. نوذری، عزتالله؛ تاریخ احزاب سیاسی در ایران، پیشین، ص 402.
[91]. شادلو، عباس؛ اطلاعاتی دربارهی احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 276-280.
[92]. مصاحبه سایت اینترنتی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه با سیدحسین موسوی تبریزی.
[93]. دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، پیشین، ص 370- 375.
[94]. هرچند این تشکل از نظر مبانی فکری جزء جریان اصول گرا می باشد، اما با توجه به زمان تشکیل در این دوره ذکر شده است.
[95]. همان، ص 240-242.
[96]. همان، ص 244-245.
[97]. ائتلاف رایحه خوش خدمت در آستانه انتخابات شوراها شکل گرفت که در ابتدا با نام حامیان دولت پا به عرصه فعالیت سیاسی گذاشت و به دنبال دیدار شورای شهر و شهردار وقت تهران آقای احمدی نژاد در سال 1382 با مقام معظم رهبری وتعبیر ایشان که پس از گزارش خدمت ایشان فرمودند: «انسان رایحه طیبه احساس خوش خدمت را استشمام می کند». همچنین در دی ماه 1384 که چند ماه از عمر دولت نهم گذشته بود، در اجتماع باشکوه مردم قم فرمودند: «رایحه خدمت گزاری به مردم با تکیه بر شعارهای انقلاب در سرتاسر کشور استشمام می شود». نام ائتلاف سراسری رایحه خوش خدمت را برای خود برگزیدند و در عرصه انتخابات شوراها و نهمین دوره ریاست جمهوری فعالیت داشتند و به دنبال تشکیل جبهه متحد اصول گرایان به عنوان یکی از سه ضلع آن قرار گرفت.
[98]. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، پیشین، ص 298.
[99]. آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص 128.
[100]. همان، ص 261.
[101] .www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910261036.
[102]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، 29/3/85.
[103]. همان.
[104]. همان، بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت، 6/6/85.
[105]. همان.
[106]. همان، بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت، 6/6/85.
[107]. همان، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، 29/3/85.
[108]. همان، بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت، 6/6/85.
[109]. هرچند موضوع فتنه 88 و جریان انحرافی، مربوط به جریان شناسی احزاب نمی باشد، اما با توجه به اهمیت و رخداد آن در این برهه، در اینجا به اختصار به آن اشاره شده است.
[110]. متن گزارش کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی در مورد فتنه 88، alef.ir/vdccieqsm2bq1e8.ala2.html?136627
[111]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات معظم له در جمع مجاوران و زائران حرم رضوی(علیه السلام)، 1/1/1388.
[112]. همان، خطبه های نماز جمعه تهران، 29/3/1388.
[113]. همان.
[114]. همان.
[115]. همان.
[116]. همان.
[117]. خطبههای نماز جمعه تهران، 15/11/1389.
[118]. بیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره)، 14/3/1390.
[119]. همان.
[120]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات معظم له در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، 22/9/1388.
[121]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات معظم له در دیدار با دانشجویان و نخبگان علمی.
[122]. صدای ملت، سایت جبهه سیاسی منتقدان دولت، www. sedayemelat. com.
[123]. هرچند این حزب، جزو جریان اصلاحات می باشد، اما با توجه به زمان تشکیل آن در این دوره ذکر شده است.
[124]. دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، پیشین، ص 384-386.