خانه » همه » مذهبی » فعل لازم و متعدی

فعل لازم و متعدی


فعل لازم و متعدی

۱۳۹۳/۰۲/۰۷


۱۲۱۸۶۳ بازدید

فعل لازم و متعدی از دو طریق می توانم تشخیص دهم. اول در جمله ی فعلیه در صورتی که مفعول داشته باشیم فعل مذکور متعدی است و دیگر وقتی که معنی فعل را بدانم و سؤال چه چیزی را ؟ -و- چه کسی را؟ از فعل بپرسم و چنانچه ذهنم جوابی را جستجو کرد – فعل متعدی است. اما در مواقعی بی هیچ مقدمه و جمله ای فعلی می‌آورند مثلا -اَکمَلتُ- با فرض اینکه معنی را ندانم و حتی ندانم مجرد است یا مزید-چگونه باید ثابت کرد که لازم است یا متعدی؟با سپاس از راهنماییتان.

1. مطمئن ترین و و بهترین راه برای تشخیص فعل لازم از متعدی خصوصا اگر معنای فعل را ندانیم مراجعه به کتب لغت عربی مانند المنجد است .2. در کتاب هایی مانند « المنجد » برای فعل متعدی مفعول ذکر شده و یا اسم مفعول ذکر شده که اینها علامت متعددی بودن فعل است بر خلاف فعل لازم که به فاعل اکتفا می کند .3. راه های شناسایی فعل لازم از متعدی: الف) از راه معنی: اگر سوال ( چه کسی را؟) یا ( چه چیزی را؟) در مقابل معنی فعل دارای جواب باشد، فعل متعدی است. ب) افعالی که ماضی آنها بر وزن ( فعل) باشد و هم چنین افعالی که در باب انفعال و تفاعل باشند لازم هستند.ج) فعلهای مجهول متعدی هستند.د) اگر در آخر فعلی ، ضمایر متصل نصبی (ه- هما- هم….) آمده باشد ، آن فعل متعدی است.ه)هر فعلی که دارای نون وقایه باشد ( زیرای بعد از آن حتما مفعول به است) مانند: نصرنی…4. در موارد زیر فعل لازم است .1-هر گاه فعل بر وزن فَعُلَ باشد حتماً لازم است. زیرا که وزن فَعُلَ فقط بر حالت های فطری و ذاتی و درونی  دلالت دارد؛ وآن ها ، حالت ها یا ویژگی هایی هستند که پیوسته همراه و ملازم صاحب خود می باشند. وفقط زمانی از او جدا می شوند که یک سبب یا عامل بیرونی آن ها را از بین برده باشد.
(صفت مشبهه،یا صفت ثابت و پایداراز این نوع فعل ها ساخته می شود.) و گفته شد که ضمّه در عین الفعل آن ها دلالت بر مُنضمّ و چسبیده بودن آن ویژگی بر فطرت و طبیعت دارد.مانند: شَرُفَ ، نَبُلَ ، ظَرُفَ ، قَصُرَ ، طالَ .
توجه: در زبان عربی فعل متعدّی را برای بیان مبالغه یا تعجّب به وزن فَعُلَ می برند و چون این وزن مخصوص فعل لازم است در آن صورت آن فعل متعدّی، لازم می گردد مانند:ضَرَبَ که اگر برای بیان مبالغه در زیادی کار زدن از طرف کسی، گفته شود«ضَرُبَ الرجلُ» در این صورت ضَرُبَ لازم و مترادف «ضرّاب» است و یا مانند«فَهِمَ» که اگر برای بیان تعجّب در اینکه فهمیدن کسی مایه تعجّب است گفته شود:فَهُمَ الرجلُ در اینصورت فعل «فَهُمَ» لازم و مترادف «ما أفهَمَهُ» می باشد به عبارت دیگرضمّه در ضَرُبَبیانگر این است که زدن سجیه و فطرت آن شخص است و همینطور فَهُمَ چون این وزن محبوس و منحصر در افعال طبائع و سجایا است و در غیر آن استعمال نمی شود.
 2- فعل هایی که بر وزن «فَعِلَ یا فَعَلَ» باشند به شرط اینکه وصف یا همان صفت مشبهه آن ها فقط بر وزن فعیل باشد مانند:قَوِیَ الرجلُ که صفت مشبهه آن «قویّ» است و یا «ذلَّ الضَّعیفُ» که وصف آن «ذلیل» است.
       3- فعل هایی که دلالت بر أمر عَرَضی یا موقّتی بکنند، أمر عَرَضی یعنی حالتی که ناگهانی و زودگذر(سریع الزوال) است و با از بین رفتن علت موقتی آن،خود آن حالت یا أمر نیز از بین می رود و این نوع فعل ها را می توان تقسیم نمود به:
الف)فعل های دال بر شادی و غم مانند:هَنِیَ ـ سَعِدَ ـ حَزِنَ ـ جَزِعَ ـ فَزِعَ ـ رَجِفَ …
  ب)فعل های دالّ بر پاکی و کثیفی مانند:نَطُفَ ـ طَهُرَ ـ وَضُوءَ ـ دَنِسَ ـ وَسِخَ ـ قَذِرَ ـ نَجِسَ ـ رَجِسَ
  ج ) فعل های دالّ بر حالت عارضی مانند:مَرِض فلانٌ ـ احمر وجه فلانٍ ـ ارتعشت ید فلانٍ
4-  فعل هایی که دلالت بر «رنگ» یا «زیور اندامی و پیکری» یا « عیب اندامی و پیکری» یک چیز بکنند مانند:حَمِرَ ـ إحمَرَّ (قرمز شد) ـ إحمارّ (زیاد قرمز شد) ـ سَوِدَ ـ إسوَدّ ـ إسوادَّ ـ أبیَضَّ …/ دَعِجَ (زیادی سیاهی و سفیدی چشم و وسعت آن) ـ کَحِلَ (سیاه بودن پلک چشم) ـ شَنِبَ (تازگی دندان و صفاء و تیزی آن) ـ هَزِل (کمر باریک شد) و …/عَوِرَ ـ عَمِیَ ـ عَوِجَ (إعوَجّ) زیاد کج شد.
  5- فعل هایی که بر وزن «أفعَلَ» باشند به شرط اینکه همزه ی آن برای «صیرورة»(شدن و گردیدن) باشد(نه برای تعدیة) مانند: أحصَدَ الزرعُ  یعنی زراعت آماده درو شد یا «أغَدَّ البعیرُ» شتر دارای غدّه شد.
6- فعل هایی که بروزن إنفعَلَ باشند،برای اینکه باب انفعال همیشه لازم ساز است،همانطوری که بابهای افعال و تفعیل غالباً متعدّی سازند.مانند: إنبَعَثَ، إنطَلَقَ ، إنکَسَزَ ، إنجَمَدَ…..
7- فعل هایی که بر وزن إستَفعَلَ باشند، به شرطی که بیانگر تحوّل وانتقال از حالتی به حالت دیگر باشد.نه اینکه دلالت برطلب ودر خواست کند که در آن صورت متعدی است.مانند: إستَحجَرَ الطّینُ گل به سنگ تبدیل شد – إستَنوَقَ الجَمَلُ جمل به ناقه شبیه شد. إستأسَدَ القطُّ یعنی: گربه در صورتش شبیه شیر شد. إستَملَحَ الکَلبُ یعنی: سگ در نمک زار افتاد و نمکی شد.
8- هر گاه فعل هایی که متعدی به یک مفعول هستند،به باب هایی که معنای مطاوعه یا همان پذیرش اثررا می رسانند؛( یعنی باب های إنفعال ، إفتعال ، تَفَعُّل ) برده شوند ، لازم می شوند. مانند: وَفَّرتُ المالَ وتَوَفَّرَ المالُ = مال و ثروت را آماده کردم و مال ثروت هم آماده شد. کَسَرتُ الخَشَبةَ وَانکَسَرَت الخَشَبَةُ. چوب را شکستم و چوب هم شکست. مَدَتُ الحدیدَ السّاخنَ وَ امتدَّ الحَدیدُ. آهن تفتیده را باز کردم وآن هم امتداد یافت وباز شد.
9- هرگاه فعل رباعی مجرد( فَعلَلَ) به باب رباعی مزید تَفَعلَلَ یا إفعَنلَلَ برده شود لازم هستند.مانند: تَزَلزَلَ = تکان خورد/ تَدَحرجَ = غلطید/ إحرَنجَمَ = ازدحام کرد
10- فعل هایی که بروزن إفعَلَلَّ باشند، لازم هستند.مانند: إقشَعَرَّ = لرزید/ إشمأَزَّ = بدحال شد/ إبدَعَرَّ = گله کریزان و متفرّق شد./ إضمَحَلَّ = متلاشی شد./ إطمَأَنَّ = آرامش یافت.
11- از جمله ی مواردی که فعل را لازم می شمارندباب تضمین است وآن اینکه فعل متعدّی در جمله متضمّن معنای فعل لازم باشد. یعنی فعل متعدی را با درنظر گرفتن معنای دیگرباتوجه به مفهوم وسیاق جمله،لازم محسوب می کنند.مانند:*( لاتَعدُ عَیناکَ عَنهُم)*. لاتَعدُ از عَدا یَعدو متعدّی است؛ چون به معنای جاوَزَ عبور کرد.می باشد. عرب می گوید: ( عَدا زَیدٌ البَحرَ= زید از دریا عبور کرد.) امّا دراین آیه شریفه عَدا متضمّن معنای نَبا یَنْبو می باشد.به دلیل آمدن حرف جرّ عَن ( یعنی لاتَعدُ متضمن معنای لاتنبُ …عن است.ومفعول ندارد ولازم است.)معنای آیه این است: نباید دو چشم تو از آنها دور شود.) *( فَلْیَحْذَرِ الّذینَ یُخالِفونَ عَن أمرِه )* یُخالِفونَ متعدی است ولی چون متضمن معنای یَخرُجونَ می باشد، لازم است. چون با حرف جرّ عَن آمده است .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد