۱۳۹۲/۱۱/۱۴
–
۹۴ بازدید
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز در پاسخ به سوال شما لازم است چند نکته را متذکر شویم :
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز در پاسخ به سوال شما لازم است چند نکته را متذکر شویم :
1 – یکی از مهمترین مسائلی که در دین مبین اسلام و به ویژه مکتب تشیع از دیر باز مطرح بوده است مساله پیوند میان دین و سیاست بوده است که یکی از تبعات آن لزوم تشکیل حکومت دینی و تبعیت از این حکومت در مقابل حرمت اطاعت از حکومت های نامشروعی می باشد که اصطلاحا طاغوت نامیده می شوند . بر این اساس ، از نظر اسلام حق حاکمیت در اصل از آن خداوند متعال است و او این حق حاکمیت را می تواند به هر یک از بندگانش تفویض نماید و در نتیجه هر حکومتی که از سوی خدا مشروعیتش تفویض نشده باشد در حکم طاغوت می باشد که اطاعت از آن مورد نهی قرار گرفته است . از طرفی بر اساس ادله متعدد می دانیم که خداوند متعال این حق را به انبیاء الهی و پس از آنان به ائمه معصومین ع تفویض کرده است و در نتیجه هر یک از ائمه معصومین ع که شرایط تشکیل حکومت را داشتند باید اقدام به تشکیل حکومت دینی می نمودند که البته متاسفانه هیچ یک از ائمه معصومین جز امام علی ع به مدت 5 سال و امام حسن ع به مدت چند ماه ، این امکان برایشان فراهم نشد که دست به تشکیل حکومت بزنند . در دوران غیبت نیز ادله متعددی داریم که از یک سو بر ضرورت حکومت در هر عصر و زمانی تاکید دارد و از سوی دیگر از مراجعه به حاکم طاغوت منع می کند و از سوی دیگر ویژگی هایی را برای کسانی که به جای حاکم طاغوت باید به آنها مراجعه کرد را معرفی می نماید که در مجموع ما را به این نتیجه می رساند که تشکیل حکومت دینی و اجتناب از حکومت طاغوت در هر عصر و زمانی واجب است . با این حال ، نکته مهمی که وجود دارد این است که تشکیل حکومت دینی مشروط به تحقق شرایطی است و همانگونه که در عصر حضور و بعد از رحلت پیامبر اکرم ص که حدود 250 سال به طول کشید تنها در 5 سال و چند ماه زمینه ها و شرایط تشکیل حکومت امامان معصوم فراهم شد ، در دوران غیبت نیز که بیش از هزار سال به طول کشیده است تنها در دوران فعلی شرایط و زمینه تشکیل حکومت اسلامی واقعی توسط فقها فراهم شده است و این را هرگز نباید به معنای بی اعتقادی فقهای سابق به لزوم تشکیل حکومت دینی و مشروع در نظر گرفت بلکه صرفا باید به دلیل فراهم نبودن شرایط و زمینه ها دانست . البته در همینجا شایان ذکر است در همین مدت و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حکومت های محدودی در گوشه و کنار توسط فقها به عنوان حکومت اسلامی ایجاد شده بود همچون حکومت اسلامی مرحوم سید عبدالحسین لاری در خطه جنوب، ولی این حکومت ها نسبت به حکومت جمهوری اسلامی که کلیه ویژگی های یک حکومت واقعی را دارا می باشد ، چندان دوام و قوامی نداشتند و به همین دلیل به عنوان یک حکومت کامل چندان مورد توجه نیستند هر چند چنین تجربه های محدود و معدودی در نوع خود یک گام رو به جلو در حرکت سیاسی فقها به شمار می آیند.
2 – پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تشکیل حکومت دینی دلایل و زمینه های متعددی داشت که برخی از آنها به ویژگی های شخصیتی خود حضرت امام خمینی ره باز می گردد ، بخشی دیگر به ویژگی های اندیشه امام خمینی ره مربوط می شود و بخش سوم به شرایط محیطی این دوران که در مجموع باعث شده بود تا زمینه برای تشکیل حکومت دینی در دوران حاضر مساعد گردد .
در این میان مهم ترین ویژگی اندیشه امام خمینی ره که باعث شد تا ایشان قدم در مسیر تشکیل حکومت دینی بگذارند عبارت بود از اعتقاد راسخ ایشان به امکان تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت ؛ این در حالی است که بسیاری از فقهای طول تاریخ اگر چه معتقد به پیوند میان دین و سیاست بودند اما امکان تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت برایشان قابل تصور نبود و تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را صرفا به عنوان یک آرمان مطرح می کردند و از طرفی از آنجایی که در عین حال اعتقاد به لزوم تشکیل حکومت دینی داشتند تلاش می کردند تا حد مقدور ، صرفا برخی اختیارات حکومت دینی را که امکان اجرای آن را دارند ، عملیاتی نمایند ، به طوری که در صورت فراهم شدن زمینه ، وارد دستگاه های حکومتی شاهان شده و تصدی امور قضا را بر عهده می گرفتند و بر اساس شرع مقدس اسلام و بنا به مشروعیت الهی که داشتند (و نه حکم شاهان) به امر قضاوت می پرداختند و یا حتی گاه شرایطی فراهم می شد که برخی شئون حکومتی را نیز عهده دارد می شدند بدون اینکه رسما و عملا وارد حکومت شده باشند مثل اینکه مرحوم محقق کرکی ، خود را به عنوان حاکم اسلامی دانسته و حکم حکومت شاه طهماسب را امضاء (و به اصطلاح امروز تنفیذ) کرده بود و خود شاه طهماسب نیز همین مساله را علنا اعلام می کرد که وی از جانب محقق کرکی ، حاکمیت دارد و یا مرحوم کاشف الغطاء و میرزای قمی اگر چه در حکومت نبودند ولی با توجه به اینکه در اصل خود را حاکم مشروع می دانستند ، به فتحعلی شاه قاجار به عنوان نماینده خود مشروعیت فرماندهی کل قوا و مبارزه با قوای روس را اعطا می کردند . سایر علما و فقها نیز به تناسب امکانی که برایشان فراهم می شد بخش هایی از اختیارات حکومتی خود را اعمال می کردند کما اینکه تا پیش از تشکیل وزارت دادگستری تا مدتها محاکمی که به عنوان محاکم شرع شناخته می شدند امور قضاوت را در جامعه بر عهده می گرفتند که در راس آنها یک فقیه به انجام امور قضایی در جامعه می پرداخت . در پاره ای از زمان ها نیز که شاید بتوان گفت بخش اکثر زمان قبل از تشکیل دولت صفویه و نیز بخش هایی از دوران تاریخ معاصر را شامل می شد فقها کمترین دخالتی در امور حکومتی نداشته و قادر به اجرایی کردن هیچ یک از شئون و اختیارات حکومتی خود نبودند . بر این اساس به نظر می رسد وجه مشترک فقهای پیش از امام خمینی ره در امر تشکیل حکومت دینی عبارت بود از اینکه آنان امکان تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت به گونه ای که فقیه بتواند به صورت مستقیم متصدی امر حکومت گردد را بعید می دانستند ، در حالی که امام خمینی ره به امکان تشکیل حکومت دینی اعتقاد داشتند . تفاوت دیگری که از همین جا به دست می آید این است که فقهای سابق عمدتا منتظر فراهم شدن شرایط بودند ، اما امام خمینی ره معتقد بودند که حتی اگر شرایط فراهم نباشد نباید دست روی دست گذاشت و باید شرایط را فراهم کرد ، در این میان یکی از عمده مسائلی که باعث می شد تا فقها کمتر برای تشکیل حکومت دینی قیام کنند عبارت بود از موضوعی به نام «تقیه» که یکی از اعتقادات بر حق شیعه می باشد و فقهای پیشین با عنوان کردن و گستراندن دامنه زمانی و مکانی آن کمتر به فکر تشکیل حکومت دینی می افتادند ، اما یکی از اقداماتی که حضرت امام خمینی ره انجام داد این بود که با توجه به در معرض خطر بودن اسلام در اثر اقدامات شاه ، تقیه را در شرایط فعلی حرام اعلام کردند و به این ترتیب عصر تقیه را پایان یافته اعلام کردند (در این زمینه رک : صحیفه امام، ج 1، ص: 178) که معنای دیگر آن عبارت بود از خارج شدن از لاک دفاعی و لزوم مبارزه عملی و علنی با حکومت طاغوت و در نهایت دست یابی به حکومت اسلامی در حد مقدور .
ویژگی دیگری که در امام خمینی ره به نحو برجسته ای نمایان بود و باعث شد تا ایشان در مسیر مبارزه و قیام برای برپایی حکومت دینی قیام کنند عبارت بود از پاره ای توانمندی های شخصیتی و مدیریتی منحصر به فرد ایشان که به شایستگی ایشان را در مقام رهبری انقلاب اسلامی قرار داد و با توجه به مدیریت بی نظیری که از خود نشان داد باعث شد تا رژیم شاه ساقط شده و حکومت اسلامی برپا شود و پس از آن نیز موانع یکی پس از دیگری برچیده شده و تیر دشمنان به سنگ بخورد . به عبارت دیگر دخالت عملی فقها در سیاست علاوه بر اعتقاد به مبانی تئوریک پیوند دین و سیاست ، نیازمند توانمندی های شخصی فقها نیز دارد به گونه ای که گاه فقهایی یافت می شوند که علیرغم اعتقادات راسخ به پیوند دین و سیاست و لزوم تشکیل حکومت دینی و اجتناب از طاغوت در عصر غیبت ، به لحاظ فردی این قابلیت و توانمندی را در خود نمی بینند که برای عملی ساختن این اندیشه ها اقدامی نمایند که نمونه چنین افرادی در طول تاریخ فراوان بوده و در تاریخ انقلاب اسلامی نیز نمونه هایی وجود داشتند که علیرغم اینکه در باب حکومت مطلوب از نظر اسلام کتاب ها نگاشته و در آثار خود بر پیوند دین و سیاست تاکید داشتند و حتی الگوی مطلوب حکومتی را از نظر اسلام ، الگویی شبیه به همان الگوی امام خمینی ره معرفی می کردند و بالاتر اینکه حتی اکثر اندیشمندان و علمای مبارز راه انقلاب اسلامی ، از شاگردان این افراد بودند ولی خود این افراد کمتر وارد مسائل سیاسی می شدند که این مساله به دلیل این بود که در خودشان این توانمندی را برای ورود عملی به صحنه سیاست و مبارزه نمی دیدند ولی در عین حال در برابر نهضت اسلامی نیز موضعی منفی نمی گرفتند هر چند دشمنان تلاش کرده و می کنند تا عدم ورود چنین علما و فقهایی را در سیاست به معنای عدم پذیرش حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوت از جانب این علما و فقها دانسته و حتی شایعاتی نیز در این زمینه می سازند . این در حالی است که امام خمینی ره به لحاظ شخصیتی علاوه بر جنبه های فقهی و علمی ، دارای جنبه های مدیریتی قوی بودند و به لحاظ عملی نیز توانمندی های ورود فعالانه در عرصه سیاست را تا حد رهبری یک انقلاب و حتی یک حکومت دینی دارا بودند . از همینجا می توان ویژگی دیگر امام خمینی ره را که وی را در قالب یک رهبری انقلابی نمایان ساخت به دست آورد که عبارت بود از بینش سیاسی قوی ایشان که این بینش را در اثر تیز نگری در تحولات سیاسی سال های قبل و مطالعاتی که در این زمینه داشتند به دست آورده بودند کما اینکه ایشان در همان سنین جوانی به تهران می آمدند و در جلسات مجلس شورای ملی شرکت می کردند و از نزدیک شاهد فعالیت های سیاسی بودند و در عین حال سایر تحولات سیاسی را به طور دقیق رصد می کردند به طوری که سال ها بعد ایشان عملا به عنوان مشاور سیاسی آیت الله بروجردی ، انجام وظیفه می کردند . این در حالی بود که برخی از فقها حتی در دوران شکل گیری نهضت امام خمینی ، قادر به درک شرایط و اوضاع سیاسی و اتخاذ راهکار عملیاتی درست در مواجهه با نظام طاغوت نبودند و رژیم شاه نیز از این فقها بیشترین سوء استفاده ها را در جهت کسب وجهه مذهبی برای حکومت خود می نمود .
اما ویژگی مهم دیگری که باعث شد تا امام خمینی دست به تشکیل حکومت اسلامی بزند و در این ایده نیز موفق شود عبارت بود از فراهم شدن شرایط و زمینه های لازم برای شکل گیری یک قیام سراسری بر علیه نظام استبدادی و تشکیل حکومت دینی که این شرایط ارتباط تنگاتنگی با تحولات سیاسی تاریخ معاصر از جمله تحولات جنبش مشروطه که به استبداد رضاخانی منجر شد و نیز جنبش ملی شدن صنعت نفت که منجر به کودتای 28 مرداد شد داشت . در واقع پشتوانه انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی را می توان کوله باری از تجربیات ملت ایران در مواجهه با استبداد داخلی و استعمار خارجی که در نهایت چنان بیداری برای مردم به ارمغان آورده بود که به پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی با خواست اکثریتی خود آنان منجر شده بود .
مردم در طول تاریخ تحولات اخیر به چند نتیجه عمده رسیده بودند :
– آنها از تجربه پیروزی های نخستین در جنبش مشروطه دریافتند که امکان پیروزی بر استبداد داخلی وجود دارد.
– مردم از شکست قدرتهای استعماری در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت دریافتند که امکان پیروزی بر استعمار خارجی نیز چندان سخت نیست و اراده ملت ها از اراده قدرت های استعماری برتر است .
– مردم از تجربه انحراف مشروطه توسط روشنفکران وابسته و نیز تبدیل پیروزی مردم در نهضت ملی شدن صنعت نفت به کودتای ننگین 28 مرداد در اثر پشت کردن جریان های ملی به مردم و روحانیت ، دریافتند که روشنفکران وابسته و نیز مدعیان ملی گرایی فاقد پشتوانه مذهب ، قابل اعتماد نبوده و صلاحیت قرار گرفتن در رهبری مبارزات آنان را ندارند و حتی اگر به برکت مجاهدت ملت موفقیتی به دست آید این گروه ها آن را به انحراف و شکست سوق خواهند داد .
– مردم با توجه به همین دو تجربه و نقشی که روحانیت در پیروزی این دو تجربه تاریخی داشتند به یقین رسیدند که تنها نیرویی که صلاحیت رهبری قیام بر علیه طاغوت را داشته و بدون هیچ چشمداشتی می تواند آنها را به سر منزل مقصود برساند عبارت است از نیروی مذهب و رهبری روحانیت اصیل شیعه .
– مردم در اثر همین تجربیات دریافتند که طرح هایی همچون مشروطه سلطنتی ، اگر چه عنوان های دهان پرکنی هستند که حتی در برخی از کشورها ذیل نظام های دموکراتیک از آن یاد می شود و اگر چه ممکن است تا چند صباحی باعث محدود شدن قدرت و اختیارات شاهان گردد اما ضمن مخالفت اصل آن با مبانی دینی و اعتقادی مردم در باب سیاست ، دوام و قوامی نداشته و به زودی همان سلطنت مطلقه با چهره ای عوام فریبانه تر رخ خواهد نمایاند . لذا از آنجایی که اثبات شد که امکان اصلاح نظام سلطنت امکان پذیر نبوده و به اصطلاح «خانه از پای بست ویران است» مردم نیز به این نتیجه رسیده بودند که لازم است طرحی نو در افکنده شود و نظامی پی ریزی شود که یک بار برای همیشه بساط استبداد در آن برچیده شده و در مقابل نظامی جایگزین گردد که بر اساس مبانی اعتقادی اکثریت مردم باشد .
بنابر این در دوران امام خمینی ره شرایط و زمینه ها برای تحقق حکومت اسلامی از هر جهت فراهم شده بود ؛ بر خلاف دورانی که مردم یا به حکومت های سلطنت مشروطه بسنده می کردند و اساسا تصور حکومتی غیر از حکومت سلطنتی برایشان امکان نداشت و یا دورانی که دغدغه اصلی مردم برخی مسائل همچون مبارزه با استعمارگرانی که نفت ملت را غارت می کردند ، آن هم از مجرای ساز و کار های دستگاه حاکم بود بدون اینکه به فکر حل اساسی معضل وابستگی به قدرت ها و یا استبداد باشند . از این رو با فراهم شدن شرایط ، امام خمینی نیز از فرصت بهترین استفاده را نمود و ضمن قیام بر علیه استبداد ، اقدام به پی ریزی حکومت دینی مطلوب نظر شرع مقدس اسلام نمود که این نظام ، همان نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقها تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران بود که مورد پذیرش اکثریت 98 درصدی مردم ایران قرار گرفت . لذا یکی از دلایلی که اکثریت قریب به اتفاق فقهای پیشین نتوانسته بودند اقدام به تشکیل حکومت دینی نمایند این بود که شرایط محیطی و نیز آمادگی مردم برای تشکیل حکومت دینی در دوران آنها فراهم نبود اما در دوران امام خمینی ره همه شرایط از هر نظر برای این کار فراهم شد و در نتیجه حکومت اسلامی با رهبری امام خمینی و نیز همت خود مردم برپا شد و پس از آن نیز تا امروز با حضور خود مردم پا برجای مانده است .
در همین زمینه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نیز تحلیلی دارند که در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان در زمینه علت اقبال مردم به امام خمینی در مقابل عدم اقبال به دیگر گروه های سیاسی فعال در پیش از انقلاب فرموده اند که در پایان بخش هایی از آن که می تواند پاسخی به این سوال نیز تلقی گردد خدمت شما تقدیم می گردد :
« مبارزات با رژیم پهلوى، از دیرباز شروع شده بود؛ یعنى از دوره رضاخان و از سال 1314. البته قبلاً مرحوم مدرّس مبارزاتش را شروع کرده بود، اما ایشان را به شهادت رساندند. در سال 1314، نهضت بزرگ علما از مشهد شروع شد و مرحوم آیةاللَّه قمى و عدّه اى از علما که با ایشان همراه بودند، مبارزه خود را شروع کردند. در اواخر دوره رضاخان، گروههاى غیر اسلامى تجمّعهایى داشتند و مبارزاتى را شروع کردند. بعد در دهه بیست، باز مبارزات حزبى و گروهى از یک طرف و نهضت علمایى و مردمى از طرف دیگر آغاز گردید. در سالهاى بعد هم همین طور بود و مبارزات زیادى شروع شد. البته همه این مبارزات هم تأثیراتى داشت؛ اما همان طور که مى گویید، هیچکدام از اینها قدرت بسیج توده ها را نداشت و نتوانست مبارزه را از جمعهاى کوچک و خواص، به جمع عظیم مردم بکشاند. راز پیروزى امام هم این بود که توانست این هنر بزرگ و این معجزه بزرگ را انجام دهد و مبارزه را به سطح مردم بکشاند. اما علّتش چه بود؟ البته برخى از این علل، به خصوصیّات شخص امام بزرگوارمان برمى گردد که آنها را هم عرض خواهم کرد؛ لیکن عمده علت، عبارت بود از این که امام در موضع یک روحانى والا مقام و مورد اعتماد، از اسلام حرف مى زدند. اسلام، باور عمومى مردم بود و هست. این، خاصیت حرکت دینى و خاصیت انگیزه دینى است.
انگیزه دینى، با انگیزه هاى مادّى و حزبى فرق مى کند. در انگیزه هاى مادّى و حزبى، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصى که وارد مبارزه مى شوند، هر کدام براى خودشان جایگاه و موضعى را تعریف مى کنند: در نظام آینده، ما چه کار باید بکنیم؟ چه کاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینى، این حرفها نیست؛ همه براى انجام تکلیف وارد مى شوند. امام بر اسلام تکیه کردند و تعالى اسلام را بیان نمودند. عمق حرکت مردمى از این جا شروع شد؛ چون همه مردم، با ایمان خودشان وارد شده بودند. شما مثلاً مى دیدید که در فلان روستا، مردم نسبت به مسائل پاسخ مى دهند. حالا شما ببینید اگر یک حزب سیاسى بخواهد مردمِ یک روستاى دور افتاده را با خودش همراه نماید، چقدر باید تلاش کند تا فرد فرد آنها را به خودش متوجّه سازد؛ در حالى که امام چنین تلاشى با این خصوصیت نداشتند؛ اما با پیام ایشان آنها با ایمان وارد میدان مى شدند. در شهرهاى بزرگ هم همین طور بود. در تهران که مرکز هم بود، همین گونه بود. بنابراین، عمده، مسأله اسلام بود؛ یعنى امام به اسلام تکیه داشتند. البته خصوصیّات دیگرى هم بود. امام طبیعتاً یک شخص مردمى بودند و به مردم اتّکاء داشتند. من فراموش نمى کنم که در سال چهل و یک – که هنوز امام بزرگوار ما این قدر هم معروفیت و شهرت نداشتند – در یکى از سخنرانیهایى که آن سال در قم و در همان محلّ درس انجام مى دادند، خطاب به دولت آن زمان گفتند که اگر مثلاً به این رفتارتان ادامه دهید، من این صحراى بى پایان قم را از مردم پُر مى کنم! همه تعجّب مى کردند که امام چطور از گوشه مسجدى در قم، این طور به مردم متّکى و معتقد و خاطرجمع از مردمند. چند ماه بیشتر نگذشت؛ در سال چهل ودو که امام آن سخنرانى را در مدرسه فیضیّه کردند، دو روز بعدش در تهران حادثه پانزده خرداد اتّفاق افتاد و با آن وضع خونین، مردم در مقابل تانکها و مسلسلها و تفنگها ایستادند.
البته عرض کردم که خصوصیّات شخصِ امام خیلى دخیل بود. امام به معناى حقیقى کلمه، مردى با اراده و عزم پولادین بودند؛ شخصى بودند صددرصد مؤمن به راه خود؛ همان طور که در قرآن نسبت به پیامبر آمده که «امن الرسول بما انزل الیه من ربّه». ایشان به راه خود ایمان کامل داشتند؛ مردى بودند صادق و صریح؛ اهل سیاستبازى و سیاستکارى نبودند؛ مردى بودند بسیار هوشمند و آینده نگر. هوشمندى امام، آینده نگرى امام و قدرت تشخیص قدمهاى بعدى، در امام بسیار بالا بود. ایشان پیگیر و خستگى ناپذیر بودند. بد نیست به یاد بیاورید که امام این مبارزات را در سن شصت و سه سالگى شروع کردند. یادم هست که در همان سال چهل و یک ایشان در سخنرانى خود گفتند که من امسال شصت و سه سال دارم، که اگر مرا بکُشند، تازه در سنّى از دنیا رفته ام که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سن از دنیا رفتند. مرد شصت و سه ساله، جوانان را گرم مى کرد و به آنان نیرو و نشاط مى داد. ایشان وقتى که وارد تهران شدند و وقایع روزهاى دوازده بهمن به بعد و حادثه پیروزى انقلاب اتّفاق افتاد، مردى نزدیک هشتاد ساله بودند. ببینید پیرمردى در این سن – که وقت بازنشستگى و خستگى و بیکارگى است – این گونه با نشاطِ جوانان وارد میدان مى شوند. بنابراین، خصوصیّات شخصى امام بسیار مؤثّر بود؛ مسأله تکیه به اسلام و دین و ایمان و باور مردم هم که وجود داشت.»(پرسش و پاسخ در جمع جوانان ، http://farsi.khamenei.ir/FA/Speech/detail.jsp?id=771113A )