خانه » همه » مذهبی » فلسفه بودا

فلسفه بودا


فلسفه بودا

۱۳۹۴/۰۸/۰۳


۵۳۷۰ بازدید

فلسفه بودا چیست؟

هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت ، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد. او مى اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است . و چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه اى نزدیک شهر نشسته اند و با هم سخن مى گویند. هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: « این سیدارتاست که مى آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم . » اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: « سرانجام ، حقیقتى را که مى جستى ، یافتى ؟ » بودا گفت : « آرى ، آن را یافتم . » راهبان گفتند: « پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست ؟ » بودا پرسید: « آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟ » گفتند: « آرى . » بودا گفت : « پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است. از نیکو نیکو پدید مى آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است .» گفتند: «این که تازگى ندارد. » گفت : «اگر چنین است قربانى ، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست . » راهبان پرسیدند: «چگونه ؟» بودا پاسخ داد: « زیرا آب همیشه سراشیبى مى رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم ، آب هرگز سربالا نمى رود و آتش سرد و یخ گرم نمى شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى شود که همه چیز بر آنها استوار است. از این رو، کارى که انجام گرفت ، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد. » آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: «اگر این سخن درست است ، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى ، من اعلام مى کنم که وداها مقدس نیستند. » راهبان از این جراءت بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: « تو مى گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است ؟ » پاسخ داد: « اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد. » آنان پرسیدند: « پس جهان ساخته کیست ؟ » بودا پاسخ داد: « به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى شود.»
منبع: کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد