طلسمات

خانه » همه » مذهبی » قبولی نماز

قبولی نماز


قبولی نماز

۱۳۹۳/۰۵/۱۵


۵۳۱۶ بازدید

از نظر پیامبر: کلید قبولی نماز چیست؟بیشتر اهل جهنم چه کسانی اند؟ ۲ صفت مذموم که در مسلمان جمع نمی شود کدام است؟


سه سؤال شده که پاسخ هرکدام جدا گانه داده شده :
الف ) کلید قبولی نماز چیست؟
اینکه شرط قبولی نماز وکلید قبولی آن چه باشد مختلف نقل شده مثلا در تفسیر نمونه، ج 8، ص:11 چنین آمده که دراسلام مساله زکات که در حقیقت یک نوع مالیات بر- درآمد و تولید و مالیات بر ثروت راکد محسوب مى شود، از اهمیت خاصى برخوردار است، تا آنجا که در ردیف مهمترین عبادات قرار گرفته، و در بسیارى از موارد با نماز همراه ذکر شده، و حتى شرط قبولى نماز شمرده شده است!
درأصول الکافی روایتی از امام باقرعلیه السلام چنین آمده : بنى الإسلام على خمسة أشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة، قال زرارة، فقلت، و اى من ذلک أفضل؟ قال، الولایة أفضل لأنها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن « اسلام پنج پایه دارد نماز و زکات وحج وروزه وولایت وزراره از امام علیه السلام می پرسد که کدام از این پنج بالاتر است وحضرتشان پاسخ می دهند که ولایت افضل است چون «کلید» این پنج است!
وبه طور کلی می توان گفت اگر کسی احکامی که در نماز واجب است ودر توضیح المسائل مراجع عظام جزو شرایط نماز قرار داده اند را رعایت کند ، شرایط ظاهری قبولی نماز رعایت شده ودلیلی برعدم قبولی آن باقی نمی ماند ؛ الا اینکه شرایطی مانند حضور قلب وخشوع ( و ولایت ) داشتن در نماز؛ که این امور نیز باید رعایت شود و مختصری راجع به حضور قلب در نماز سخن خواهیم گفت .
پس کسی که نماز می خواند برای قبولی عملش، باید در مرحله اول اموری را مانند لباس ومکان وآداب وضو وقبله واحکام مربوط به ارکان وواجبات وغیره ؛ همانگونه که در رساله های عملیه هست ، به خوبی رعایت کند ، سپس در امور دیگری که مربوط به باطن نماز است بپردازد .
– قلوب انسانها معمولا دارای دو حالت اقبال و ادبار است ؛ یعنی گاهی اوقات , انسان احساس می کند به معنویات میل و گرایش داشته , از آن لذت می برد ونه تنها احساس خستگی نمی کند (به این حالت اصطلاحا اقبال به نماز می گویند) بلکه با سوز خوبی آن را انجام می دهد؛
اما برخی مواقع به معنویات پشت کرده و میلی به انجام اعمال عبادی ندارد و احساس خستگی می کند (وبه این حالت اصطلاحا ادبار قلب میگویند). مهمترین نکته و توصیه ی اخلاقی که باید به آن توجه کرد اینست که به هنگام ادبار قلب بر واجبات اکتفا کنیم و به امور مستحبی پرداخته نشود , چرا که نتیجه ی عکس خواهد داد ؛ یعنی به جای قرب به حق تعالی حالت دوری و دلزدگی ایجاد می کند .
خدای حکیم بیشترین توجه را به کیفیت اعمال دارد نه کمیت آن ! شیطان شش هزار سال عبادت کرده بود ؛ تا جایی که همنشین ملائکه ی الهی شده بود اما وقتی خداوند تعالی دستور سجده ی بر آدم ( علیه السلام ) را داد ,او تبعیت نکرد و به ظاهر جنس آدم که از گل بود و جنس خودش که ازآتش بود توجه کرد و تصور کرد که از آدم برتر است !
– هدف از همه ی عبادات رسیدن به مقام عبودیت است نه شمارش تعداد نمازها ! برای همین است که در ذکر تشهد , بهترین خصیصه ی حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله ) را عبد بودن ذکر می کند : «اشهد ان محمدا عبده و رسوله »؛ بنده گی باصغری و کبری کردن، جور در نمی آید . لذا توصیه می شود که در نیمه شب اگر درحال ادبار قلب هستید ، به عبادت نایستید ،چون چنین عبادتی ، ممکن است هیچ نفعی برای شخص نداشته باشد .
آیا همیشه باید منتظر اقبال قلب باشیم ؟
کسی که بنده ی خداست حتی اگر حال و حوصله هم نداشته باشد ( یعنی در حالت ادبار قلب ) به خدا می گوید : چون تو گفتی نماز بخوان , می خوانم . از کجا معلوم در این نماز که بی حال , ولی با بندگی خوانده شد در محضر حضرت حق , قبول نباشد و نمازی که با حال ،خوانده شد , قبول باشد ؟ !
چون شیطان از همین طریق رانده و طرد شد , بندگان خدا را نیز با ترفندهای مختلف گمراه می کند . خداست که تشخیص می دهد نماز بی حال ، بهتراست یانه .
– اگر قرار بود هر وقت حال خوشی داشتیم نماز بخوانیم , آیا معلوم میشد چه کسی بنده ی خداست ؟ چرا که در این صورت هر وقت حال داشتم و دلم خواست , نماز می خواندم , نه هر وقت که خدا گفت !
مهم اینست که خدا را باور کنیم و بدانیم که او نسبت به بندگانش مهربان است و عادل و حکیم . او نمی خواهد بنده را به زحمت اندازد , بلکه مصلحت بنده اش را بهتر می داند از راه صلاح و رستگاری او بهتر آگاه است . او هیچ نیازی به عبادات ما ندارد ؛ این ما هستیم که سرا پا فقریم و نیازمند او .
– ما دو گونه عبادت داریم واجب و مستحب. نیاز به اقبال قلب و حال خوش عبادت در عبادت های مستحب صادق است نه واجب. واجبات را باید آنچنان که خدای متعال وظیفه مومن قرار داده انجام داد و خواسته های خود را در اراده مولی فانی نمود.(البته اشکالی ندارد بلکه ممدوح است که واجبات را نیز با حال خوش انجام داد اما اصل،همان است که گفتیم: وظیفه شناسی) خواندن نمازهای واجب از سر وظیفه , قطره قطره شربت عبودیت را در جام دلت می ریزد . البته این بدان معنا نیست که شما از خواندن نماز در اوقاتی که حال خوشی داری محروم شوی . همانطور که ذکر شد می توانی هر وقت احساس حضور قلب کردی به نماز مستحبی یا قضا و عبادات مستحب بپردازی و با خدای خویش راز و نیاز کنی و از حال خوشی که داری بهره ببری .
چند توصیه زیربرای رسیدن به حضور قلب در نماز، می تواند مفیدومؤثر باشد،توجه کنید:
– دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و…
– در کتاب هاى حدیث آمده است: شخصى از پیامبر(ص) درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند.
– از هنگام وضو گرفتن توجه داشته باشیم که داریم برای چه کاری و حضور، نزد چه بزرگی مهیا می شویم. چند لحظه قبل از نماز نیز فکر کنیم که می خواهیم چه کاری انجام دهیم و در مقابل چه معبود و محبوبی ایستاده ایم.
– گزینش مکان مناسب، دورى ازجاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر آن چه موجب انحراف توجه از خداوند شود.
– گزینش وقت مناسب و تا آن جا که ممکن است اول وقت خواندن نماز.
– تا حد امکان در مسجد و با جماعت نماز خواندن و دعا کردن (به ویژه در جماعاتى که بعد معنوى بیشترى دارد).
– نماز را با طمأنینه خواندن و دقت در مفاهیم و معانى آن و آن را با توجه به عظمت خداوند و کوچکی خود به جا آوردن.
– در نماز در حال ایستاده به مهر نگریستن و در رکوع پایین پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
– تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن، یکى از اولیاى خدا توصیه نموده اند که مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقیقه به حسابرسی و تخلیه درون بپردازید و به صورت ارادی عوامل پریشانی خاطر را تعدیل بخشید. با گفتن ذکر های مستحبی و دعاهای افتتاح نماز و استغفار خود را براى نماز مهیا سازید.
– به جا آوردن نوافل ،خصوصا نماز شب، نافله صبح ونافله مغرب، ازبزرگان نقل شده که نوافل برای تکمیل نواقص نمازهای واجب است .
– باید علاوه بر توجه به معانی نماز به فلسفه اعمال نماز نیز توجه کرد. به عنوان مثال: امام صادق -علیه السلام- در مورد تکبیره الاحرام فرمود:« چون تکبیر گویی در برابر کبریاء حق، هر آن چه را که در میان آسمان بلند و زمین خاکی است کوچک بدان… ».
– توجه به عظمت و هیبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبرو است و خود در مقابل او هیچ بلکه عین احتیاج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و اندیشه خاضع خواهد گردید.
– در سخنی از امیرالمؤمنین -علیه السلام- آمده که: « سجده اول یعنی من از خاک هستم. سر برداشتن از سجده اول یعنی من از خاک برآمده ام. سجده دوم یعنی من به خاک باز می گردم و سر برداشتن از آن یعنی دوباره برای قیامت سر از خاک بر می دارم». اگر مدتی نماز را به همین صورت بخوانید هم نگاهتان به دنیا و سختی های آن تغییر خواهد کرد، و نیز از جهت روحی رشد خاصی خواهید نمود.
– «انس به دنیای مذموم با حضور قلب نمی سازد» باید انسان انسش به دنیا کم شود. وقتی به نماز می ایستد، ذهن و دلش کاملا در اختیارش باشد و به سمت دنیا نرود. منتهی باید توجه داشته باشد که رسیدن به توحید ، مستلزم تلاش فراوان و برنامه ریزی و عمل است. با مشغله فکری و کاری ، امکان حضور قلب کامل بسیار کم است.
– کسی که عاشق خدای متعال و پرستش او است در نماز بیشتر از هر زمان و موقعیت دیگری حضور قلب دارد ، شناخت هر چه بیشتر و حقیقی تر خدای متعال و رابطه با او از طریق دعا، مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل کم کردن مشغله های دنیوی در بیشتر شدن حضور قلب تأثیر بالایی دارد.
– یکى از شاگردان علامه طباطبایى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مى برد. به خدمت علامه(ره) رسید و راهکارى خواست. ایشان نخست از پاسخ خوددارى کردند، پس از چند بار اصرار، ایشان فرمودند: «شما نمى توانى!» شاگرد گفت: آقا شما بفرمایید حداقل اگر کسى پرسید به او بگویم.علامه(ره) فرمودند: «فکر در نماز دنباله افکار شبانه روز است. کسى که صبح تا ظهر به یاد خدا نبوده نمى تواند هنگام نماز یاد خدا را استمرار دهد».
– محیط اطراف خود را به گونه ای تغییر دهید که شما را در این مهم( یاد خدا) یاری رساند. با یک برنامه ریزى مناسب به کارهاى شخصى، درسى و روابط خوب با دیگران بپردازید، و به همه کارهاى روزانه خود رنگ خدایى بدهید و پیش خود بگویید: «خدایا من در زندگی و در طول روز آن چه تو دوست دارى انجام مى دهم. تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانى آینده را از دل من بر گردان». چنین رازگویى و نیازخواهى صادقانه با خدا دریچه اى از نور و عرفان به سوى انسان مى گشاید. و تداوم این عهد و پیمان، مشکلات را یکى پس از دیگرى برطرف مى سازد.شناسائی کنید، آیا فکری و اتفاقی؛ دل مشغولی برای شما ایجاد نکرده است؟
– «حضور قلب حوصله می خواهد»حضور قلب باید به تدریج مستقر شود بنابراین کسی که در ابتدای راه کمال و خودسازی قرار دارد نباید از خود انتظار حضور قلب کامل داشته باشد و باید آن را به تدریج تمرین کند و بدست آورد. باید با نفس مانند کودکی نوآموز مدارا کرد و به تدریج و با آهستگی آن را مهار و رام نمود. بنابراین باید از مقدار بسیار کم شروع کرد و به تدریج بر میزان تمرکز و توجه و حضور قلب افزود.
ب ) بیشتر اهل جهنم چه کسانی اند؟
این سؤال جنبه انحرافی دارد چون هرکسی که نافرمانی خدا را بکند اهل جهنم است ، در عین حال در بعضی از روایات چنین آمده که : اکثر اهل جهنم بواسطه زبان عذاب میشوند چه بسا به یک کلمه کافرو یا مستحق عذاب می شود ؛ مثل دروغ و غیبت و فحش و زخم زبان و غیر اینها .
ودر بعض دیگر از روایات از رسول خدا نقل شده که : قَالَ أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ الْعُزَّابُ یعنی بیشتر اهل جهنم کسانی اند که ازدواج نکرده اند!
در بعض دیگر دارد که بیشتر عذاب در جهنم مربوط به منافقین است « أن المنافق قد أخبر الله سبحانه بحاله فی الآخرة و جعله أکثر أهل النار عذابا فقال سبحانه و تعالى إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ »
ودر بسیاری از روایات گفته شده که «أَکْثَرَ أَهْلِ النَّارِ النِّسَاءَ» بیشتر اهل جهنم، زنان هستند!
ج ) 2 صفت مذموم که درمسلمان جمع نمی شود کدام است؟
تفسیر خسروی، ج 8، ص245 : در حدیث آمده است که لا یجتمع الشحّ و الایمان فی قلب رجل مسلم و لا یجتمع غبار فی سبیل اللّه و دخان جهنّم فی جوف رجل مسلم- یعنى بخل و ایمان در دل مرد مسلمان جمع نمیشود و گرد و خاک در راه خدا (یعنى در جهاد و امور خدائى) با دود دوزخ در درون مرد مسلمان نیز جمع نمیشود.
تفسیر نمونه، ج 23، ص: 521 از مجمع البیان جلد 9 صفحه 262 چنین آمده که :
1- «لا یجتمع الشح و الایمان فى قلب رجل مسلم!، و لا یجتمع غبار فى سبیل اللَّه و دخان جهنم فى جوف رجل مسلم!» بخل و حرص و ایمان در قلب مرد مسلمان جمع نمى شود، همانگونه که غبارحرکت در راه جهاد و دود جهنم در درون یک انسان مجتمع نمى گردد
شح از بخل شدیدتر است، بخیل کسى است که در مورد آنچه دارد بخل مى ورزد، ولى شحیح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل مى ورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند، آرزو مى کند آن را به چنگ آورد، خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده نیست
از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که ترک بخل و حرص انسان را به رستگارى مى رساند، در حالى که آلودگى به این صفت مذموم کاخ سعادت انسان را ویران مى سازد
2- در خصال صدوق ص 75 آمده که قال رسول الله (ص):«خصلتان لا یجتمعان فى مسلم، البخل و سوء الخلق» پیامبر خدا (ص) فرمود: دو چیز در مسلمان جمع نمى شود: بخل و بداخلاقى!

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد