۱۳۹۵/۰۳/۲۳
–
۵۳۴ بازدید
قیام ۱۵ خرداد و انقلاب اسلامی
یکی از مسایلی که در اوایل دهه 1340 اتفاق افتاد و در ارزیابی گروههی مبارز و مخالف رژیم، بخصوص جریان فکری اسلام فقاهتی – ولایتی تاثیر گذاشت، قیام 15 خرداد و سرکوب بى رحمانه آن از سوی رژیم شاه بود.در طول تاریخ ایران، روحانیت همواره به عنوان حافظ احکام الهی در صحنه جامعه حضور داشته و دولتها نیز سعی مى کرده اند حرمت حضور و نفوذ آنها را نگه دارند و به طور علنی به اسلام تعرضی نکنند.در واقع، حضور و وجود روحانیت به عنوان اولین و مهمترین گروه ذی نفوذ، بری شاه نیز پذیرفته شده بود و شاه همیشه سعی داشت که خاطر آنها را بجوید و خود را طرفدار اسلام، مرجعیت و روحانیت معرفی کند.بدین لحاظ، بری حفظ ظاهر، هیچ تمایلی به برخورد مستقیم و خشونت آمیز با روحانیت نداشت و بیشتر سعی مى کرد با جلب نظر و حمایت آنها، برنامه هی خود را جامه عمل بپوشاند.در جریان اصلاحات اجتماعی نیز که یک طرح امریکایی بود، شاه امیدوار بود که از حمایت روحانیت برخوردار شود.
به همین دلیل بود که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم میل باطنیش، امینی را بری جلب نظر روحانیت مخصوصا حضرت امام قدس سره به قم فرستاد.)محمد حسن رجبی، پیشین، ص 184) در قضیه انجمنهی ایالتی و ولایتی هم پس از چند تلگراف از امام قدس سره و سایر مراجع، دولت تسلیم نظر علما شد و لایحه را رسما لغو کرد. با وجود این، موج احیی اسلام که از دهه 1330 شروع شده و به اوج خود رسیده بود، مایه نگرانی شاه بود و او نمى خواست (و حتی نمى توانست) به روحانیت امتیاز بدهد.از سوی دیگر، همان گونه که دیدیم، حضور و استقرار امام خمینی قدس سره در جایگاه مرجعیت، تحولی اساسی در برخورد روحانیت با رژیم بوجود آورد و هر نوع محافظه کاری و پرهیز از سیاست را در حوزه ها منتفی ساخت.
امام خمینی قدس سره که در ملاقات با امینی به نصیحت و پند و اندرز اکتفا کرده بود، در جریان لایحه انجمنهی ایالتی و ولایتی موضع خود را شدت بخشید و دولت علم را در تلگرافهی خود حتى تهدید کرد)صحیفه نور، ج 1، ص 43، تلگراف امام به اسد الله علم، مورخ 15/8/1341)و با فشار افکار عمومی علما و روحانیت و مردم، هدف الغی لایحه را تحقق بخشید. پس از ختم غائله انجمنهی ایالتی و ولایتی، امام لحن بیانیه ها و سخنرانیهی خود را تندتر کرد و در قضیه مربوط به تصویبنامه ملی و رفراندم عمومی (بهمن 1341)، طی پیامی که به ملت ایران فرستاد، از تجاوز دستگاه حاکمه به احکام مقدس اسلام و قرآن، و قصد دولت بری نابودی اسلام و روحانیت پرده برداشت و ضمن «اعلام خطر نسبت به دستگاه جابره » ، دولت را استیضاح کرد و به طور صریح نوشت: من چاره در این مى بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پاى بند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید.)صحیفه نور، ج 1، صص 54- 53، پیام اسفند 1341) پس از این موضع گیری قاطع و روشن امام خمینی قدس سره، بری اولین بار یک اعلامیه مشترک از سوی نه تن از مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم در محکومیت تصویب نامه صادر شد )همان، صص 58- 55، اسفند 1341) و مخالفت ملت با آن اعلام گردید.پس از آن امام قدس سره مستقیما مردم و روحانیت را به مقاومت در برابر سر نیزه هی زنگ زده و پوسیده و مقابله رو در رو با رژیم فرا خواند)همان، ص 59، سخنرانی مورخ 7/12/1341) و از علما خواست که عید نوروز 1342 را به عنوان مبارزه منفی علیه رژیم، تحریم کنند.)همان، ص 61، پیام 22/12/1341) مجموعه برخوردهی امام و روحانیت با رژیم از رحلت آیة الله بروجردی تا اوایل سال 1342، رژیم شاه را به این نتیجه قطعی رساند که نباید هیچ امیدی به مصالحه و سازش با امام داشته باشد.
بدین لحاظ، شاه کم کم ماهیت اصلی خود را آشکار کرد و به گستاخی علیه مذهب و روحانیت پرداخت و آنها را مرتجع، «صد برابر خائن تر از حزب توده » ، و همدست کمونیستها معرفی کرد. امریکایى ها نیز رفراندوم انقلاب سفید شاه را یک انقلاب بزرگ اجتماعی قلمداد کردند که «مرتجعین و محافظه کاران و سنت گرایان » ، را ازصحنه بیرون رانده و شاه را مستقیما در ارتباط با مردم قرار داده است. )باری روبین، پیشین، ص 96) شاه با این ارزیابی جدید، اولین ضرب شصت خود را به روحانیت نشان داد و در دوم فروردین ماه 1342 (مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام) فاجعه کشتار فیضیه را به وجود آورد)ر.ک به: روحانی، پیشین، ج 1، صص 349- 337) و طرفداری ظاهری خود را از دیانت و روحانیت قطع کرد.امام قدس سره پس از این فاجعه عظیم، رژیم را (بدتر از مغول) توصیف کرد و مبارزه را یک گام اساسی دیگر پیش برد.)صحیفه نور، ج 1، صص 74- 65، سخنرانی و پیام، 10 و 13/1/1342) این بار امام قدس سره، مخاطب اصلی خود را شاه، امریکا و اسرائیل دانست و در اعلامیه و سخنرانیهی خود آنها را مستقیما مورد حمله قرار داد و بدین ترتیب، بر خلاف همه سیاستمداران و مبارزان سیاسی، شاه و دربار را عامل اصلی مشکلات معرفی کرد. )رجبی، پیشین، 262) امام خمینی قدس سره پس از فاجعه فیضیه، ضمن حمله مستقیم به شاه، تقیه را که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دست آویز سازشکاران بود، حرام کرد و راه مبارزه را گشود: …شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش; شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه هی اسلام، محو آثار اسلامیت; شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم; شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ » .)صحیفه نور، ج 1، ص 74، پیام به علمی تهران در مورخ 13/1/1342) امام در پیام خود به علمی تهران پس از فاجعه فیضیه، ضمن استیضاح دولت علم از طرف ملت ایران، به طور صریح به دولت اعلام کرد که «من اکنون قلب خود را بری سرنیزه هی مامورین شما حاضر کردم ولی قبول زورگوییها، و خضوع در مقابل جبارهی شما حاضر نخواهم کرد» . )همان) این در واقع اعلام مبارزه رو در رو با رژیم بود و امام در جواب تلگراف آیت الله حکیم که از ایشان خواسته بود به نجف مهاجرت کند، نوشت: با هجرت مراجع و علما از قم به نجف، مرکز بزرگ تشیع به دامن کفر و زندقه خواهد افتادو بدین لحاظ «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهی جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع مى کنیم » . )همان، ص 78، تلگراف مورخ 23/1/1342) بر همین اساس، امام خمینی در پیامهی خود بعد از فاجعه فیضیه، همواره به شاه، اسرائیل و امریکا حمله مى کرد و در آستانه محرم سال 1383 (خرداد 1342) در پیام خود به وعاظ و گویندگان دینی و هیاتهی مذهبی، وظایف تبلیغی آنها را کاملا مشخص کرد و تصریح نمود که باید «مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینى » دستگاه حاکمه جابر را بیان و مخصوصا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند.)صحیفه نور، ج 1، صص 90- 89. در بیاناتی هم که خود ایشان در عصر عاشورا داشتند، اولین و مهمترین موضوعی که مطرح کردند، اسرائیل بود که به همراه شاه، اساس گرفتاری ایران را تشکیل مى داد.)همان، صص 4- 91، سخنرانی 13/3/1342) امام با تشبیه دستگاه حاکمه ایران به دستگاه جبار بنی امیه، شدیدترین حمله خود را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد و شاه که مصمم به برخورد قاطع بود، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد.
مردم در اعتراض به این عمل شاه در قم و تهران و شهرهی بزرگ دست به تظاهرات عظیمی در 15 خرداد 1342 زدند که با عکس العمل شدید رژیم مواجه شد.در این سرکوب خشونت آمیز و قتل عام بى رحمانه به اعتراف حامیان شاه، چندین هزار نفر کشته شدند. )باری روبین، پیشین، ص 95) کشتار وسیع مردم در واقع، آخرین ضرب شصت رژیم به مخالفان بود و از تصمیم قاطعانه رژیم بری سرکوبی هر نوع مخالفتی حکایت مى کرد. شاه با اینکه توانست با این جنایت هولناک نهضتی را که پایه هی سلطنت را به لرزه انداخته بود، سرکوب کند، ولی هیچ گاه مساله را تمام شده و خاتمه یافته ندانست و معتقد بود که باز هم «باید تصمیم قاطع گرفت » تا کشور از دست نرود. )رجبی، ص 219، به نقل از: مذاکرات هیات دولت پس از قیام 15 خرداد) از این نظر، شاه هیچ شکی نداشت که باید کوچکترین مخالفت را با سنگین ترین عقوبت پاسخ دهد و این نتیجه ی بود که شاه به آن رسیده بود.
بدین لحاظ، از ماههی بعد از قیام 15 خرداد، رفتار رژیم نسبت به مخالفین و بخصوص علما و روحانیون، خشونت و شدت بیشتری یافت و بسیاری از علماء، وعاظ و شخصیتهی علمی، سیاسی و اجتماعی، بازداشت شدند و حتی جمعی از تجار و کسبه و چهره هی مبارز به اتهام تحریک در قیام 15 خرداد، در معرض اعدام قرار گرفتند و بری اولین بار شایعه محاکمه و اعدام امام قدس سره در کشور پخش شد. )سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 25، مقاله هاشمی رفسنجانی. تحت فشار مردم و علما، امام قدس سره پس از چند ماه از زندان آزاد شد که رژیم با یک کار تبلیغی و سیاسی این کار را کرد. در آستانه آزادی ایشان از زندان، روزنامه دولتی اطلاعات در سر مقاله خود با عنوان «اتحاد مقدس » ، مدعی شد که با روحانیت تفاهم شده و در برنامه هی اصلاحی، بین رژیم و روحانیت هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. )اطلاعات، 18 و 19 فروردین ماه 43، به نقل از: رجبی، پیشین، صص 229- 228) شاه با طرح این مساله مى خواست امام قدس سره را از مبارزه منصرف کند، ولی امام پس از اطلاع از موضوع با اشاره به مطلب «روزنامه کثیف اطلاعات » با صراحت گفت: کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟ آقایان که در دانشگاه هستید برسانید به همه که روحانیت با این انقلاب [انقلاب سفید شاه و ملت] موافق نیست.
در بخش دیگری از سخنان خود باز هم تکرار کردند که: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد» . )صحیفه نور، ج 1، ص 99، سخنرانی 23/1/1343) امام قدس سره پس از آزادی از زندان، رویه سرسختانه خود را در مخالفت با رژیم و نفوذ اسراییل در کشور ادامه داد و در ماجری کاپیتولاسیون امریکا را هم آماج حمله خود قرار داد.حمله مستقیم به امریکا و قدرتهی خارجی در شرایطی که همه انقلابیون و مبارزین جهان سوم، تحت حمایت یک قدرت خارجی قرار مى گرفتند، یک کار حساب شده و شجاعانه بود که راه نفوذ و امید بیگانگان را در میوه چینی انقلاب بست.سرانجام رژیم شاه، بری اینکه یکباره همه چیز را به تصور خود تمام کند، تصمیم به تبعید امام گرفت. اما این دوره، دوره شکوفایی و باروری انقلاب اسلامی است و امام خمینی تا قبل از تبعید شدن در آبان ماه 1343، چند اقدام اساسی انجام داده بودند که موجب تحرک و پویایی نهضت و تعمق اندیشه انقلاب اسلامی، گردید.) ر.ک به: محمدی، پیشین، صص 100- 98.
1. با کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیتهی مذهبی، بری همیشه خط بطلانی بر ایده جدایی دین از سیاست کشید و سنت دیرینه حاکم بر حوزه را شکست.
2. با تحریم تقیه که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دستاویز سازشکاران بود، مهمترین مانع را از سر راه برداشت.
3. با متوجه کردن لبه تیز حمله خود به کانون اصلی فساد (سلطنت و شخص شاه) به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد. تداوم این روند، در ساختن بنیادهی اندیشه انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی داشت و در واقع، تکوین جنبه سلبی مکتب فکری انقلاب اسلامی بود. قبل از آن، حتی مبارزین مذهبی هم سعی مى کردند که از حمله مستقیم به شاه و سلطنت خودداری کرده، اطرافیان او را مورد حمله قرار دهند، ولی امام (قدس سره) با زیر سؤال بردن شاه و سلطنت، محور مبارزه را به مت شخص شاه کشانید و به دیگران هم جرات داد.
4. حمله مستقیم امام به امریکا و قدرتهی خارجی، هرگونه محافظه کاری سیاسی را مطرود کرد و راه نفوذ و امید آنها را بری دزدیدن نتایج مبارزه بست. بدین لحاظ، همان گونه که کشتار 15 خرداد و قلع و قمع هی بعد از آن حاکی از تصمیم قاطع رژیم در سرکوب مخالفین بود، مخالفان رژیم را نیز به این نتیجه گیری سوق داد که شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. ) زیبا کلام، پیشین، ص 225) در این میان، جریان فکری اسلامی فقاهتی – ولایتی هم به ارزیابی جدیدی دست یافت که به مدد آن توانست اندیشه انقلاب اسلامی را بسازد و این همان چیزی است که فرضیه ما را تشکیل مى دهد، یعنی حرکت به سمت نفی سلطنت بری اولین بار در طول تاریخ قدیم و جدید ایران، کسب قدرت و در نهایت تاسیس یک نظام سیاسی جایگزین تحت عنوان «ولایت فقیه » .
( درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی، ص 268 ،نویسنده: محمد شفیعی فر)
به همین دلیل بود که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم میل باطنیش، امینی را بری جلب نظر روحانیت مخصوصا حضرت امام قدس سره به قم فرستاد.)محمد حسن رجبی، پیشین، ص 184) در قضیه انجمنهی ایالتی و ولایتی هم پس از چند تلگراف از امام قدس سره و سایر مراجع، دولت تسلیم نظر علما شد و لایحه را رسما لغو کرد. با وجود این، موج احیی اسلام که از دهه 1330 شروع شده و به اوج خود رسیده بود، مایه نگرانی شاه بود و او نمى خواست (و حتی نمى توانست) به روحانیت امتیاز بدهد.از سوی دیگر، همان گونه که دیدیم، حضور و استقرار امام خمینی قدس سره در جایگاه مرجعیت، تحولی اساسی در برخورد روحانیت با رژیم بوجود آورد و هر نوع محافظه کاری و پرهیز از سیاست را در حوزه ها منتفی ساخت.
امام خمینی قدس سره که در ملاقات با امینی به نصیحت و پند و اندرز اکتفا کرده بود، در جریان لایحه انجمنهی ایالتی و ولایتی موضع خود را شدت بخشید و دولت علم را در تلگرافهی خود حتى تهدید کرد)صحیفه نور، ج 1، ص 43، تلگراف امام به اسد الله علم، مورخ 15/8/1341)و با فشار افکار عمومی علما و روحانیت و مردم، هدف الغی لایحه را تحقق بخشید. پس از ختم غائله انجمنهی ایالتی و ولایتی، امام لحن بیانیه ها و سخنرانیهی خود را تندتر کرد و در قضیه مربوط به تصویبنامه ملی و رفراندم عمومی (بهمن 1341)، طی پیامی که به ملت ایران فرستاد، از تجاوز دستگاه حاکمه به احکام مقدس اسلام و قرآن، و قصد دولت بری نابودی اسلام و روحانیت پرده برداشت و ضمن «اعلام خطر نسبت به دستگاه جابره » ، دولت را استیضاح کرد و به طور صریح نوشت: من چاره در این مى بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پاى بند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید.)صحیفه نور، ج 1، صص 54- 53، پیام اسفند 1341) پس از این موضع گیری قاطع و روشن امام خمینی قدس سره، بری اولین بار یک اعلامیه مشترک از سوی نه تن از مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم در محکومیت تصویب نامه صادر شد )همان، صص 58- 55، اسفند 1341) و مخالفت ملت با آن اعلام گردید.پس از آن امام قدس سره مستقیما مردم و روحانیت را به مقاومت در برابر سر نیزه هی زنگ زده و پوسیده و مقابله رو در رو با رژیم فرا خواند)همان، ص 59، سخنرانی مورخ 7/12/1341) و از علما خواست که عید نوروز 1342 را به عنوان مبارزه منفی علیه رژیم، تحریم کنند.)همان، ص 61، پیام 22/12/1341) مجموعه برخوردهی امام و روحانیت با رژیم از رحلت آیة الله بروجردی تا اوایل سال 1342، رژیم شاه را به این نتیجه قطعی رساند که نباید هیچ امیدی به مصالحه و سازش با امام داشته باشد.
بدین لحاظ، شاه کم کم ماهیت اصلی خود را آشکار کرد و به گستاخی علیه مذهب و روحانیت پرداخت و آنها را مرتجع، «صد برابر خائن تر از حزب توده » ، و همدست کمونیستها معرفی کرد. امریکایى ها نیز رفراندوم انقلاب سفید شاه را یک انقلاب بزرگ اجتماعی قلمداد کردند که «مرتجعین و محافظه کاران و سنت گرایان » ، را ازصحنه بیرون رانده و شاه را مستقیما در ارتباط با مردم قرار داده است. )باری روبین، پیشین، ص 96) شاه با این ارزیابی جدید، اولین ضرب شصت خود را به روحانیت نشان داد و در دوم فروردین ماه 1342 (مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام) فاجعه کشتار فیضیه را به وجود آورد)ر.ک به: روحانی، پیشین، ج 1، صص 349- 337) و طرفداری ظاهری خود را از دیانت و روحانیت قطع کرد.امام قدس سره پس از این فاجعه عظیم، رژیم را (بدتر از مغول) توصیف کرد و مبارزه را یک گام اساسی دیگر پیش برد.)صحیفه نور، ج 1، صص 74- 65، سخنرانی و پیام، 10 و 13/1/1342) این بار امام قدس سره، مخاطب اصلی خود را شاه، امریکا و اسرائیل دانست و در اعلامیه و سخنرانیهی خود آنها را مستقیما مورد حمله قرار داد و بدین ترتیب، بر خلاف همه سیاستمداران و مبارزان سیاسی، شاه و دربار را عامل اصلی مشکلات معرفی کرد. )رجبی، پیشین، 262) امام خمینی قدس سره پس از فاجعه فیضیه، ضمن حمله مستقیم به شاه، تقیه را که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دست آویز سازشکاران بود، حرام کرد و راه مبارزه را گشود: …شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش; شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه هی اسلام، محو آثار اسلامیت; شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم; شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ » .)صحیفه نور، ج 1، ص 74، پیام به علمی تهران در مورخ 13/1/1342) امام در پیام خود به علمی تهران پس از فاجعه فیضیه، ضمن استیضاح دولت علم از طرف ملت ایران، به طور صریح به دولت اعلام کرد که «من اکنون قلب خود را بری سرنیزه هی مامورین شما حاضر کردم ولی قبول زورگوییها، و خضوع در مقابل جبارهی شما حاضر نخواهم کرد» . )همان) این در واقع اعلام مبارزه رو در رو با رژیم بود و امام در جواب تلگراف آیت الله حکیم که از ایشان خواسته بود به نجف مهاجرت کند، نوشت: با هجرت مراجع و علما از قم به نجف، مرکز بزرگ تشیع به دامن کفر و زندقه خواهد افتادو بدین لحاظ «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهی جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع مى کنیم » . )همان، ص 78، تلگراف مورخ 23/1/1342) بر همین اساس، امام خمینی در پیامهی خود بعد از فاجعه فیضیه، همواره به شاه، اسرائیل و امریکا حمله مى کرد و در آستانه محرم سال 1383 (خرداد 1342) در پیام خود به وعاظ و گویندگان دینی و هیاتهی مذهبی، وظایف تبلیغی آنها را کاملا مشخص کرد و تصریح نمود که باید «مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینى » دستگاه حاکمه جابر را بیان و مخصوصا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند.)صحیفه نور، ج 1، صص 90- 89. در بیاناتی هم که خود ایشان در عصر عاشورا داشتند، اولین و مهمترین موضوعی که مطرح کردند، اسرائیل بود که به همراه شاه، اساس گرفتاری ایران را تشکیل مى داد.)همان، صص 4- 91، سخنرانی 13/3/1342) امام با تشبیه دستگاه حاکمه ایران به دستگاه جبار بنی امیه، شدیدترین حمله خود را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد و شاه که مصمم به برخورد قاطع بود، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد.
مردم در اعتراض به این عمل شاه در قم و تهران و شهرهی بزرگ دست به تظاهرات عظیمی در 15 خرداد 1342 زدند که با عکس العمل شدید رژیم مواجه شد.در این سرکوب خشونت آمیز و قتل عام بى رحمانه به اعتراف حامیان شاه، چندین هزار نفر کشته شدند. )باری روبین، پیشین، ص 95) کشتار وسیع مردم در واقع، آخرین ضرب شصت رژیم به مخالفان بود و از تصمیم قاطعانه رژیم بری سرکوبی هر نوع مخالفتی حکایت مى کرد. شاه با اینکه توانست با این جنایت هولناک نهضتی را که پایه هی سلطنت را به لرزه انداخته بود، سرکوب کند، ولی هیچ گاه مساله را تمام شده و خاتمه یافته ندانست و معتقد بود که باز هم «باید تصمیم قاطع گرفت » تا کشور از دست نرود. )رجبی، ص 219، به نقل از: مذاکرات هیات دولت پس از قیام 15 خرداد) از این نظر، شاه هیچ شکی نداشت که باید کوچکترین مخالفت را با سنگین ترین عقوبت پاسخ دهد و این نتیجه ی بود که شاه به آن رسیده بود.
بدین لحاظ، از ماههی بعد از قیام 15 خرداد، رفتار رژیم نسبت به مخالفین و بخصوص علما و روحانیون، خشونت و شدت بیشتری یافت و بسیاری از علماء، وعاظ و شخصیتهی علمی، سیاسی و اجتماعی، بازداشت شدند و حتی جمعی از تجار و کسبه و چهره هی مبارز به اتهام تحریک در قیام 15 خرداد، در معرض اعدام قرار گرفتند و بری اولین بار شایعه محاکمه و اعدام امام قدس سره در کشور پخش شد. )سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 25، مقاله هاشمی رفسنجانی. تحت فشار مردم و علما، امام قدس سره پس از چند ماه از زندان آزاد شد که رژیم با یک کار تبلیغی و سیاسی این کار را کرد. در آستانه آزادی ایشان از زندان، روزنامه دولتی اطلاعات در سر مقاله خود با عنوان «اتحاد مقدس » ، مدعی شد که با روحانیت تفاهم شده و در برنامه هی اصلاحی، بین رژیم و روحانیت هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. )اطلاعات، 18 و 19 فروردین ماه 43، به نقل از: رجبی، پیشین، صص 229- 228) شاه با طرح این مساله مى خواست امام قدس سره را از مبارزه منصرف کند، ولی امام پس از اطلاع از موضوع با اشاره به مطلب «روزنامه کثیف اطلاعات » با صراحت گفت: کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟ آقایان که در دانشگاه هستید برسانید به همه که روحانیت با این انقلاب [انقلاب سفید شاه و ملت] موافق نیست.
در بخش دیگری از سخنان خود باز هم تکرار کردند که: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد» . )صحیفه نور، ج 1، ص 99، سخنرانی 23/1/1343) امام قدس سره پس از آزادی از زندان، رویه سرسختانه خود را در مخالفت با رژیم و نفوذ اسراییل در کشور ادامه داد و در ماجری کاپیتولاسیون امریکا را هم آماج حمله خود قرار داد.حمله مستقیم به امریکا و قدرتهی خارجی در شرایطی که همه انقلابیون و مبارزین جهان سوم، تحت حمایت یک قدرت خارجی قرار مى گرفتند، یک کار حساب شده و شجاعانه بود که راه نفوذ و امید بیگانگان را در میوه چینی انقلاب بست.سرانجام رژیم شاه، بری اینکه یکباره همه چیز را به تصور خود تمام کند، تصمیم به تبعید امام گرفت. اما این دوره، دوره شکوفایی و باروری انقلاب اسلامی است و امام خمینی تا قبل از تبعید شدن در آبان ماه 1343، چند اقدام اساسی انجام داده بودند که موجب تحرک و پویایی نهضت و تعمق اندیشه انقلاب اسلامی، گردید.) ر.ک به: محمدی، پیشین، صص 100- 98.
1. با کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیتهی مذهبی، بری همیشه خط بطلانی بر ایده جدایی دین از سیاست کشید و سنت دیرینه حاکم بر حوزه را شکست.
2. با تحریم تقیه که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دستاویز سازشکاران بود، مهمترین مانع را از سر راه برداشت.
3. با متوجه کردن لبه تیز حمله خود به کانون اصلی فساد (سلطنت و شخص شاه) به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد. تداوم این روند، در ساختن بنیادهی اندیشه انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی داشت و در واقع، تکوین جنبه سلبی مکتب فکری انقلاب اسلامی بود. قبل از آن، حتی مبارزین مذهبی هم سعی مى کردند که از حمله مستقیم به شاه و سلطنت خودداری کرده، اطرافیان او را مورد حمله قرار دهند، ولی امام (قدس سره) با زیر سؤال بردن شاه و سلطنت، محور مبارزه را به مت شخص شاه کشانید و به دیگران هم جرات داد.
4. حمله مستقیم امام به امریکا و قدرتهی خارجی، هرگونه محافظه کاری سیاسی را مطرود کرد و راه نفوذ و امید آنها را بری دزدیدن نتایج مبارزه بست. بدین لحاظ، همان گونه که کشتار 15 خرداد و قلع و قمع هی بعد از آن حاکی از تصمیم قاطع رژیم در سرکوب مخالفین بود، مخالفان رژیم را نیز به این نتیجه گیری سوق داد که شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. ) زیبا کلام، پیشین، ص 225) در این میان، جریان فکری اسلامی فقاهتی – ولایتی هم به ارزیابی جدیدی دست یافت که به مدد آن توانست اندیشه انقلاب اسلامی را بسازد و این همان چیزی است که فرضیه ما را تشکیل مى دهد، یعنی حرکت به سمت نفی سلطنت بری اولین بار در طول تاریخ قدیم و جدید ایران، کسب قدرت و در نهایت تاسیس یک نظام سیاسی جایگزین تحت عنوان «ولایت فقیه » .
( درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی، ص 268 ،نویسنده: محمد شفیعی فر)