خانه » همه » مذهبی » ماجرای سناریوهای متعدد با پایان مشترک درباره فرجام دنیا!

ماجرای سناریوهای متعدد با پایان مشترک درباره فرجام دنیا!


ماجرای سناریوهای متعدد با پایان مشترک درباره فرجام دنیا!

۱۳۹۳/۰۳/۲۴


۳۸ بازدید

ماجرای سناریوهای متعدد با پایان مشترک درباره فرجام دنیا!

خبرگزاری شبستان: درباره فرجام جهان از دیرباز نظریات گوناگونی مطرح بوده است. برخی قائل به سیر طبیعی و تکاملی تاریخ اجتماعی بشریت هستند. بنابر نظر تکامل گرایان این فرجام محتوم و قطعی نیست…

ماجرای سناریوهای متعدد با پایان مشترک درباره فرجام دنیا!

خبرگزاری شبستان: درباره فرجام جهان از دیرباز نظریات گوناگونی مطرح بوده است. برخی قائل به سیر طبیعی و تکاملی تاریخ اجتماعی بشریت هستند. بنابر نظر تکامل گرایان این فرجام محتوم و قطعی نیست…

خبرگزاری شبستان: تضعیف روحیه امید در بشر تشنه معنویت، امروز یکی از اصلی ترین راه هایی است که استعمار برای تحقق اهداف خود از آن بر می گیرد از این رو با طرح مسئله پایان دنیا می کوشد نگاه بشر را از پایان خوشی که خداوند وعده داده منحرف کرده و او را نسبت به تحقق مدینه فاضله ناامد کند. از این رو در گفتگوبا حجت الاسلام عبدالحسین مشکانی، رییس موسسه علمی فرهنگی بهداشت معنوی، کارشناس جامعه شناسی و مولف کتاب” کلیات حقوق بشر در اسلام و غرب” مسئله پایان دنیا را به بحث و بررسی گذاشته ایم که مشروح آن از نظرتانمی گذرد:

در سال های اخیر بارها بحث پایان دنیا و پیش بینی های نوستراداموس مطرح شده است؛ چه تفکر و اهدافی در پسِ طرح اینچنین مسائلی نهفته است؟

در مباحث کلامی چه جدید و چه قدیم سلسله مباحثی وجود دارد با نام فرجام شناسی. در یک تقسیم بندی فرجام شناسی را به فردی و اجتماعی تقسیم می کنند.

فرجام شناسی فردی، که به بحث فرجام شخصی انسان می پردازد و همان معادشناسی است. اما فرجام شناسی اجتماعی بر دو شاخه است: یکی بحث موعود شناسی و دیگری بحث فرجام تاریخ یا پایان تاریخ.

بنابراین، مباحث پیرامون پایان تاریخ هر چند همراه با مباحث موعود شناسی است اما جدای از آن بوده و فرجام اجتماعی- تاریخی جهان را فارغ از موعود بررسی می کنند.

درباره فرجام جهان از دیرباز نظریات گوناگونی مطرح بوده است. برخی قائل به سیر طبیعی و تکاملی تاریخ اجتماعی بشریت هستند. بنا بر نظر تکامل گرایان این فرجام محتوم و قطعی نیست و همه چیز بستگی به برخورد جامعه بشریت با پدیده هایی است که فرجام نهایی را رقم خواهند زد. مباحثی پیرامون حفظ محیط زیست و مبارزه با سلاح های کشتار جمعی و رعایت حقوق بشر و … از ایده هایی است که ظاهرا این گروه برای سامان دادن فرجام پایانی بشریت مطرح می کنند.

گروه دیگری که نوعی نگاه اساطیری به جهان دارند قائل به تناسخ اجتماعی تاریخی هستند. این گروه پایانی ترین تاریخ بشر را در یک گردونه ای آغازی بر دوره جدید می پندارند. آنها بر این باورند که همانگونه که در تناسخ فردی یک روح با بازتن یابی زندگی نوینی را در جسم جدید آغاز می کند، تاریخ نیز این گونه است و در پروسه ای تقریبا تکراری از ابتدا تا به انتها می رسد و بار دیگر آغاز می شود.

در دو مدل پیش گفته، تدبیری پشت جریان فرجام نهایی در نظر گرفته نمی شود. یعنی آنها این فرایند را یک فرایندی اتفاقی و طبیعی قلمداد می کنند و برای آن فرجام محتومی که از پیش توسط خدا یا خدایگان در نظر گرفته شده باشد در نظر نمی گیرند.

گروهی نیز بر اساس آموزه های خود بر این باورند که فرجامی محتوم جهان و تاریخ آن را فرا خواهد گرفت. این فرجام تحت تدبیر و برنامه ریزی شده اتفاق خواهد افتاد و جهشی خواهد بود بر تاریخ بشریت.

قائلین به این نگاه خود بر دو دسته اند: دسته ای که بر اساس باورهای دینی این فرجام را تدبیر و تقدیر الهی می دانند و دسته دیگر آنها، این فرجام محتوم را تقدیری می دانند که بر اساس اسطوره ها ترسیم شده است. ادیان آسمانی جزو دسته اول این گروه هستند.

دسته دوم را می توان برخی از هزاره گرایان ادیان و نیز هزاره گرایان اسطوره ای دانست. بر اساس این نگاه اجمالی می توان پدیده پایان تاریخ را یکی از قله های مباحث تاریخی اجتماعی در حوزه باورها دانست که از قضا جذابیتی شگرف برای بشر داشته و دارد.

این جذابیت همچنین باعث شده است تا از باورهایی از این دست حسن استفاده ها و سوء استفاده ها ادامه داشته باشد. برخی با پیش گویی ها و رمزآلود سخن گفتن تلاش کرده اند تا از این موضوع استفاده کنند و هم بر فرایند شکل گیری آن اثرگذار باشند و هم در تاریخ نامی برای خود به ثبت برسانند.

از اینجاست که بحث پیش گویی ها درباره پایان تاریخ و فرجام اجتماعی بشریت پیش می آید. برخی از این پیش گویی ها مبتنی بر وحی الهی و آسمانی است و برخی دیگر نیز یافته ها و بافته هایی از افراد و گروه هایی است که به هر دلیلی در این مباحث ورود پیدا کرده اند.

رمزگونه سخن گفتن مشخصه ای است که در این ادعاها وجود دارد. رمزهای گفته شده توسط دسته ها و گروه ها و افراد مختلف به گونه ای مثلا کشف و بیان می شود که تقویت کننده باورهای آن گروه بوده و یا منافع آنها را تأمین نماید.

حال اگر نیم نگاهی به وضعیت کنونی جامعه غرب بیاندازیم مطلب را روشن تر خواهد کرد. مدرنیته و عوارض هستی شناسانه آن باعث شد تا تمدنی در غرب شکل گیرد که اوج آن را می توان تمدن لیبرال سرمایه داری دانست. این تمدن هر چند در مظاهر مادی و دنیوی، بسیاری از قله های به ظاهر دست نایافتنی را در نوردید اما در بعد انسان شناسی ابعاد روحانی و فرامادی بشر را نادیده گرفت و همین خلاء می رود تا این تمدن را از مرحله بحران به مرحله فروپاشی برساند.

در واقع تمدن مغرب زمین با معرفت شناسی پوزیتویستی و نیز پست مدرن خود آنچنان اصالت انسان و باورهای او را به سخره گرفت که نوعی رویگردانی و سرگردانی در لایه های نهادین فرهنگ غربی از این تمدن آغاز شده و در برخی مراحل به نقطه بحرانی رسیده است.

اگر بخواهیم در قالب یک مثال این بحث را بشکافیم می توانیم تمدن غربی را از حیث لایه های باوری کنش گرانش، به مریضی تشبیه کنیم که دچار ایست قلبی شده است. این مریض شدیدا به شوک الکتریکی و احیاء قلبی نیاز دارد.

بیراه نیست اگر ادعا کنیم مصلحان اجتماعی و جامعه شناسان غربی در یک نسخه نوشته با نانوشته بازگشت دین به این جامعه را پیشنهاد داده اند. بازگشتی که شاید به احیاء این تمدن از حیث انسان شناسی بیانجامد.

اما این بازگشت باید به گونه ای باشد که اصول و مبانی و خطوط قرمز تمدن لیبرال سرمایه داری را زیر سوال نبرد. از این رو است که ادیان آسمانی و کهن با توجه به اصول و مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی خاصی که دارند خود بزرگترین از بین برنده این تمدن شمرده می شوند و لذا بازگشت به آنها هرگز نباید اتفاق بیفتند.

تولید و گسترش nmr ها یا همان ادیان نوپدید که در کشور ما با عنوان عرفان های نوظهور شناخته می شوند و نیز برخی ادیان کهن که نگاه های پلورالیستی آنها به گونه ای است که با هر ادعایی می سازند نسخه بسیار خوبی برای احیای قلبی تمدن لیبرال سرمایه داری است که به خوبی نقش خود را ایفا می کنند.

این نوعی درمان و احیای تمدن غربی در لایه های باوری است که با شیطنت ها و برنامه ریزی های خاصی در مجامع بین المللی و با عناوینی چون صلح و حقوق بشر و ذیل پرچم رهبران معنوی جهان و یا تفکر نوین و یا عصر جدید انجام می شود.

عصر جدید یا new age که با شخصیتی به نام مادام بلاواتسکی بیشتر شناخته می شود پیوند بین بحث ادیان نوپدید، تمدن جدید و فرجام شناسی اجتماعی را روشن می کند.

آیا این بازگشت لایه فرهنگ نیز دارد؟ بازگشت از این طریق چگونه صورت می گیرد؟

اما در لایه دوم فرهنگی جامعه غربی که لایه ارزش هاست نیز این احیا باید انجام می گرفت. در این لایه با بیان ارزش هایی خاص و قله های آرمانی ویژه، شوک قوی تری را به بیمار وارد می کنند تا احیا صورت گیرد. بیان باورهای پیشگویانه آخرالزمانی و پایان تاریخی در واقع این نقش را بازی می کند.

بشر غربی تحت تأثیر لایه باورهای از دست رفته اش آنچنان احساس بی هویتی و بی ارزشی می کند که نمی توان منتظر ماند تا در یک پروسه طبیعی لایه باورها که توسط ادیان جدید سامان داده می شود، لایه ارزش ها را تحت تأثیر قرار دهد بلکه باید با یک شوک این لایه را نیز احیا کرد. بیان باورهای فرجام شناختی آن هم با این گستردگی و جذابیت، این نقش را بر عهده دارد. این بیان به گونه ای به شخص احساس هویت اجتماعی-ملی و حتی مذهبی می دهد که درصدد است تا در این فرایند و اتفاق نهایی نقشی ایفا کند.

در واقع بیان اسطوره ای فرجام تاریخ چه به صورت مذهبی و چه به صورت ماتریالیستی همه در خدمت تمدن لیبرال سرمایه داری است تا بتواند به احیای خود بپردازد چه با گره زدن این ادعاها به باورهای موعود شناسی ادیان چه با گره زدن آنها به مباحث یوفایی و نیروهای فضایی و چه با طرح مباحث محیط زیستی و افلاک و اجرام و … لذا بین پیش گویی ها و باورهای فرجام شناختی تاریخی پیوندی خاص وجود دارد.

این پیوند چگونه ترسیم می شود؟

پیش گویی ها به گونه ای بازخوانی شده و به قولی به گونه ای رمزگشایی می شوند که موید برنامه ریزی های خاصی باشند. در واقع پیش گویی ها، پیش بینی آنچه اتفاق خواهد افتاد نیست، اعلام برنامه ها و نقشه هایی است که اتفاق باید بیفتند.

در واقع اینجا شما با نظریه آخرالزمان سازی روبرو هستید. آخرالزمان آنگونه ساخته می شود که احیاگر تمدن غالب یا همان تمدن غربی باشد.

همان گونه که در تمامی فضاها و چالش ها بازوی فرهنگی تمدن غربی از تمامی ابزارها استفاده می کند در این مباحث نیز این اتفاق افتاده است. از علمی سازی اسطوره ها گرفته تا برگزاری سمینارهای شبه علمی، نوشتن سناریوهای جهانی، نگارش رمان و داستان و ساختن فیلم و انمیشن و ….

فرهنگ سازان و آینده پژوهان این تمدن به خوبی می دانند که برای اثرگذاری بر آینده باید سراغ نسل نو رفت. در واقع آنها هم بر این باورند که سربازان تمدن احیا شده غرب هنوز در گهواره ها هستند و باید آنها را آماده کرد. نوشتن رمان ها و داستان ها و داستانک ها و ساختن فیلم ها و انیمیشن های اثر گذار این نقش را بازی می کند.

این تغییر آیا منحصر به غرب است یا جهان را نیز مدیریت می کند؟

بر اساس مبانی نظری تمدن لیبرال سرمایه داری و نظریه جهانی سازی این تمدن باید جهانی باشد و لذا اینگونه نیست که جامعه هدف اینان فقط جوامع غربی باشد بلکه جوامع غربی بالاصاله هدف آنهاست و جوامع دیگر که بنا است تحت سیطره و هژمونی تمدن غربی قرار گیرند نیز هدف آنها ست و لذا شما شاهد هستید که محصولات فرهنگی اشاعه دهنده این باورها و منجی سازی از تمدن و باورهای غربی در سطح گسترده ای به جوامع دیگر ارائه می شود.

پایان پیام/

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد