خانه » همه » مذهبی » ماهیت اخلاق

ماهیت اخلاق


ماهیت اخلاق

۱۳۹۲/۱۰/۱۵


۱۱۱ بازدید

سلام . خدا قوت و اجر بدهد .۱- جنس و ماهیت اخلاق چیست ؟۲- ظرف و جایگاه اخلاق در کدام بعد روح است ؟ قلب یا عقل یا فطرت ؟کدام نفس(نباتی،حیوانی،ناطقه،الهی )؟
۳- در این دو تقسیم بندی،کدام نفس را می توان در ظرف و جایگاه نفس دیگر قرار داد(مطمئنه،ملهمه،لوامه،اماره)(نباتی،حیوانی،ناطقه،الهی ) ؟
۴- شاخص های اخلاق اسلامی کدام است ؟

دوست گرامی در تقسیم بندیهایی که شده احتمالا دقت بیشتری باید بشود در زیر دومطلب مجزا از هم را، راجع به اخلاق می آوریم، سؤالات خودتان را از لابلای مطالب زیر انشاالله خواهید یافت:   مطلب اول : اولا اخلاق به چه معناست؟
پیش از آن که اخلاق را تعریف کنیم ، لازم است به 2 نکته که در حقیقت اخلاق و تعریف آن موثر است ، اشاره کنیم:
1- فلاسفه گفته اند از کیفیات نفسانی، آنچه سریع الزوال و زودگذر باشد آن را حال و آنچه ثابت و مستمر بوده، به طوری که به عنوان طبیعت ثانویه او به حساب آید، آن را ملکه گویند. پس ملکه، کیفیتی از کیفیات نفسانی راسخ در نفس است.
2-انسان در کارهایی که با اراده و اختیار خود انجام می دهد، غالبا محتاج به تدبر و تفکر است، یعنی هر کاری که بخواهد انجام دهد ابتدا خود آن کار را سپس منافع و ضرر و خیر و شری که بر آن مترتب است، تصور می کند. پس از تصدیق به منافع و این که انجام آن کار برای او مفید است نسبت به آن میل و شوق پیدا می کند و پس از گذراندن این مراحل تصمیم بر انجام آن می گیرد یا در صورت تصدیق به ضرر و این که آن کار برای او ضرر و شر است ، از انجام آن خودداری می کند.ولی در بعضی کارها، انسان بر اثر ممارست و تمرین و پی درپی انجام دادن، نیاز به تامل و تفکر ندارد، بلکه خودکار عمل می کند، همانند شخص بخشنده در بخشش و کمک به مستمندان، یا فرد شجاع در رفتن، به میدان نبرد و حمله به دشمن. این گونه افراد بر اثر تکرار، به صورت ملکه در نفس شان در آمده است و به عنوان طبیعت ثانویه آنان جلوه می کند به طوری که در انجام آن نیازی به محاسبه و تفکر ندارند و بدون مقدمه وارد عمل می شوند. اصطلاحا چنین ملکه و هیات راسخه در نفس را خلق می گویند.
با توجه به 2 نکته تعریف اخلاق در اصطلاح اهل فن روشن می شود که اخلاق عبارت است از «ملکات نفسانی که به سبب آن، کارها به آسانی بدون نیاز به تفکر از نفس صادر شود». علم اخلاق، فنی است که درباره ملکات انسانی بحث می کند و انسان را از آثار رذائل و عادات زشت شیطانی آگاه کرده و برای رسیدن به هدف عالی که داشتن ملکه فضائل اخلاقی است، رهنمون می کند. خواجه نصیرالدین طوسی اخلاق را این چنین تعریف می کند:«خلق، ملکه ای بود که نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی بود از او، بی احتیاج تفکری و رویتی».
ثانیا: چه اموری غیر اخلاقی و چه اموری اخلاقی اند:
سجایا وفضایل نیکویی مانند :(راستگویی ، شرافت ،خوش اخلاقی و…) را اصطلاحا اموراخلاقی و رذائل زشتی مانند : (ظلم ، تکبر ،کینه, توزی و …)را اصطلاحا امورغیراخلاقی می گویند .
ثالثا : راه تشخیص یک امر اخلاقی از غیر اخلاقی چیست؟
-انسان فطرتاً کمال جو است و هر چه در مسیر کمال پیش برود، خواهان به دست آوردن درجات بالاتری از آن است. کمال مطلق بر اساس تعالیم دین اسلام، وجود خداوند متعال است. بنابراین کمال انسان و مطلوب نهایی او در هرچه نزدیک تر شدن به سرچشمه هستی و قرب پروردگار می باشد.
-از نظر اسلام، فضیلت فعل اخلاقی، به تأثیرگذاری آن فعل در رسیدن به کمال انسان بستگی دارد؛ از این رو هر فعلی که در بازسازی روح آدمی و وصول به کمال نهایی تأثیر بگذارد فضیلت و در غیر این صورت، رذیلت اخلاقی شمرده می شود؛ البته مراد و مقصود، آن فعلی است که با اراده و اختیار آدمی انجام بپذیرد.
-نیاز به یادآوری است که این اثر بخشی، یا به طور مستقیم صورت می پذیرد و یا زمینه را برای نیل انسان به سوی کمال یا شقاوت فراهم می سازد. حال از آن جا که کمال نهایی انسان رسیدن به قرب خدا و بهره وری از صفات پروردگار است؛ هرآنچه انسان را از مقصد و مسیر منحرف نماید و از توجه به خدای متعال باز دارد، رذیلت اخلاقی به حساب می آید؛ مانند: خودخواهی، پیروی از هوای نفس، عجب و خودبینی، کبر و نخوت، دروغ، حسد و بخل، حب دنیا، غیبت، تهمت، ریا و هر گناه و نافرمانی ای که خدای متعال نسبت به آن غضب می نماید. از این جهت ترک واجبات و ارتکاب معاصی، از بزرگترین رذایل شمرده می شود.
-شایان ذکر است همان طور که فضایل در اثر بخشی، مراتب و درجاتی دارند و آن به میزان معرفت، شناخت و انگیزه ای بستگی دارد که آن فعل از آن برخوردار است، رذایل و گناهان نیز با توجه به میزان آثار سوء، مراتبی دارند و به صغیره و کبیره تقسیم می شوند. پس هر فعلی که آدمی را از خدا و وصول به کمال حقیقی دورتر سازد و در انحطاط روحی و اخلاقی او نقش مخرب بیشتری داشته باشد، از رذیلت و پستی بیشتری برخوردار است. برای شناخت مصادیق رذائل اخلاقی و اثرات متفاوتی که در روح انسان دارند، آثار ارزشمندی بر اساس مبانی اسلام و تعالیم اهل بیت(ع) تألیف گردیده، که می توان از آن ها استفاده نمود و از جمله مهمترین آن ها می توان از جامع السعادات تألیف ملا محمد مهدی نراقی و معراج السعاده تألیف ملا احمد نراقی نام برد.
-یکی از موضوعاتی که در اخلاق اسلامی به عنوان اساس ارزش در کارهای اخلاقی مطرح می شود عبارت است از «نیت» کار و انگیزه ای که انسان را وادار به انجام آن می کند. یک فرق کلی بین نظریه اخلاقی اسلام با سایر نظریه های اخلاقی وجود دارد، زیرا؛ در اغلب مکاتب اخلاقی توجهی به نیت عمل نشده است. از نظر اسلام برای این که کاری ارزش اخلاقی پیدا کند حسن فعلی به تنهایی کافی نیست بلکه همراه آن، حسن فاعلی نیز لازم خواهد بود؛ زیرا، آثار کارهای اخلاقی یعنی کمال و سعادت انسان بر حسن فاعلی و داشتن نیت صحیح مترتب می گردد. با توجه به این مطلب نیت و انگیزه ممکن است فعل را تبدیل به فعل قبیح نماید و فضیلت ،رذیلت گردد. مثلا اگر یتیم را به جهت تعلیم و تربیت او تأدیب کنند، این فعل چون به نیت خیر و اصلاح بوده حسن پیدا می کند، ولی اگر زدن به نیت ظلم و غیراصلاح باشد، این فعل،قبح پیدا می کند.
 
مطلب دوم :
اخلاق جمع خُلْق بر وزن قفل، به معنی قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده می شود، نه با چشم سر. اگر چه در تعریف اخلاق میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد،لیکن دانشمندان اسلامی در این مطلب اشتراک نظر دارند که مجموعه صفات روحی و خصوصیات درونی و ملکات باطنی که منشأ و مبدأ افکار وعقاید و گفتار و کردار و رفتار خوب یا بد می باشد، اخلاق نامیده می شود.
توضیح: انسانیت انسان به روح او است. هدف غایی و مقصد نهایی روح، تعالی جویی و تقرّب به حضرت احدیت است. قوا و توانایی هایی که روح برای تکامل و تعالی جویی در اختیار دارد، زیاد است، لیکن همه قوای ظاهری و باطنی زیرمجموعه و تحت فرمان چهار قوه و فرمانده قرار دارند که عبارتند از: عقل،‌ وَهْم، شهوت و غضب. این چهار قوه اصول و مبانی اولیه اخلاق، سرمنشأ همه صفات رذیله و بدی ها و ریشه همه سجایا و خیر و خوبی ها هستند.
منظور از تهذیب نفس یا تزکیة روح، در بحث اخلاق، به معنی تربیت نمودن و رشد و هدایت نمودن قوای چهارگانه و شکوفا ساختن استعدادهای آن ها در جهت تکامل و نیل به سعادت و کمال مطلق و تقرّب به حضرت حق تعالی است. کار عقل، فهم و ادراک حقایق کلی است. از این جهت آن را قوه عاقله یا عقل نظری می گویند و با تهذیب آن، صفت حکمت به وجود می آید و آن نیز بر دو قسم است: حکمت نظری و حکمت عملی.
از تهذیب قوه وهم یا عقل عملی، ملکه عدالت پدید می آید؛ از تهذیب قوه غضب، شجاعت روحی و قدرت نفسانی ظاهر می‌گردد؛ از تهذیب قوه شهوت، حیا و عفت حاصل می شود.
چهار صفت (حکمت، عدالت، شجاعت و عفت) اصول و مبانی اخلاق حسنه شمرده می شوند و سایر صفات و خُلقیات، به عنوان فروع اخلاقی،‌ و ناشی از این چهار صفت هستند. حکمت ها و احادیث اخلاقی اسلام -‌غالباً و بلکه همه آن ها – بیان کننده فروع اخلاقی یا اخلاقی عملی هستند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد