۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۵۱۸ بازدید
دلیل انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز چه بود؟ نقش آن را در تحولات کشور چگونه بررسی می کنید؟ وضعیت کنونی این حزب چگونه است؟
مجمع روحانیون مبارز با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز در سال 1367 تشکیل گردید.
ریشهها و زمینههای شکل گیری مجمع را باید در بروز برخی اختلافات نظری در مسائلی همچون ولایت فقیه و حدود اختیارات آن، احکام اولیه و ثانویه، کاهش تصدی دولت در امور، خصوصیسازی و واگذاری امور به دست مردم، فقه سنتی و فقه پویا و اختلافات عملی در اعلام لیستهای انتخاباتی دانست.
در این اختلاف درونی جامعه روحانیت مبارز، بخشی که مدافع اختیارات
تام ولی فقیه، دولتی شدن بخش های مهم اقتصاد، ضدیت با سرمایه داری و مبارزه
با استکبار جهانی و امپریالیسم بودند همراهی بیشتری با مواضع حضرت امام داشتند. با وجود نقدهای جزئی امام به این افراد، کلیت مواضع امام با این قشر نزدیک تر می نمود. همراهی حاج احمد خمینی نیز با این جریان باعث شد مسئله انشعاب این عده از درون جامعه روحانیت مبارز شکل عملی به خود بگیرد.
رهبران مجمع روحانیون قبل از به اجرا درآوردن تصمیم خود مبنی بر انشعاب، موضوع را در نامهای با حضرت امام در میان گذاشتند چرا که این شائبه وجود داشت که این امر نوعی اختلاف در درون نهاد روحانیت تلقی بشود.
امام در پاسخ به این نامه موافقت ضمنی خود را با این انشعاب اظهار نموده، چنین مرقوم فرمودند:
«انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هر کس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمداللَّه، با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت».[ صحیفه امام، ج21، ص 28.]
مهمترین اثر و پیامد تشکیل مجمع روحانیون مبارز را میتوان در رسمیت یافتن آرایش سیاسی دو قطبی در جناحهای سیاسی کشور دانست.
مجمع در طول حیات سیاسی خود دو اوج و افول را تجربه نمود. در آغاز تشکیل، مجمع بلافاصله در مدت کوتاهی بخش زیادی از پستهای کلیدی کشور را در اختیار گرفت از جمله ریاست مجلس، هیأت رئیسه قوه قضائیه و رئیس دیوان عالی، دادستان، نخست وزیری و بسیاری از وزارتخانهها، سازمانهای دولتی و نهادهای انقلابی همچنین مسئولیت روزنامه کیهان و اطلاعات که از روزنامههای پرشمارگان کشور محسوب میشد در اختیار آقایان خاتمی و دعایی از بنیان گذاران مجمع روحانیون مبارز تهران قرار داشت.
در مجموع با توجه به در اختیار داشتن مسئولیتها و مناصب عالی در قوه قضائیه، مقننه و مجریه توسط اعضای این مجمع که دارای گرایشات چپ بود، باید گفت در دهه اول انقلاب، مدیریت عالی کشور عمدتاً در اختیار جناح
موسوم به چپ بوده است. مجمع در این دوره خود را نماینده اصیل گفتمان
«خط امام» معرفی کرد. البته این شرایط چندان دوام نیافته و همان گونه که
سیر صعودی مجمع در مدت کوتاهی شکل گرفت، سیر نزولی و افول آن نیز با همان سرعت صورت گرفت.
با تغییر اوضاع سیاسی کشور، پذیرش قطعنامه، آغاز دوران سازندگی، رحلت حضرت امام، ادامه یافتن اختلافات این جریان با رهبر انقلاب از دوران نخست وزیری میرحسین موسوی و عدم همراهی ایشان با رهنمودهای رهبری انقلاب پس از امام، انجام اصلاحات در قانون اساسی و اعطای اختیارات گسترده به رییس جمهور و حذف پست نخست وزیری و انتقاداتی که به مدیریت جناح چپ در مجلس سوم شده بود موجب شد تا این مجمع که اکثریت را در مجلس سوم در اختیار داشت، در مجلس چهارم با عدم اقبال مردم مواجه شده و رئیس سومین دوره مجلس شورای اسلامی نه تنها به مجلس راه نیافت حتی رتبه سی و هفتم را در بین نامزدهای تهران به خود اختصاص داد، علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری نیز که برعهده آقای هاشمی رفسنجانی و ریاست قوه قضائیه نیز برعهده آیت الله محمد یزدی بود. بدین ترتیب سه تن از اعضای برجسته و عالی رتبه جامعه روحانیت مبارز، مسئولیت سه قوه کشور را عهده دار میشوند. از این دوران، دوره حاشیه نشینی مجمع روحانیون آغاز گردید.[ ناظری، محمدرضا، شناسنامه احزاب سیاسی ایران، قم: پارسیان، 1382، ص 86-88.]
فعالیت این مجمع در این دوران به طور عمده بر انتقاد از عملکرد جناح راست و دولت آقای هاشمی رفسنجانی متمرکز گردید و روزنامه سلام در این دوران نقش مهمی در تبیین دیدگاههای این مجمع ایفا نمود. این انتقادات شامل کم رنگ شدن مشی ضدآمریکایی و ضدغربی، حمایت از سرمایه داری، ایجاد فضا برای سرمایه گذاری خارجی، بازگشت سرمایه داران دوران طاغوت و کم رنگ شدن ارزش های انقلاب در جامعه بود.
این انتقادات تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی ادامه یافت. اما رنگ و بوی انتقادات به دنبال گرایش مواضع جریان چپ به سمت اندیشه های لیبرالیستی با نفوذ جریان افراطی در آن، تغییراتی نموده بود. عمده نقدهای ایشان به دولت آقای هاشمی فضای بسته سیاسی و برخورد تند با هر نقد و مخالفتی بود. شعار آنها دیگر متمرکز بر آزادی های مدنی بود نه عدالت اجتماعی، هر چند بخشی از بدنه اقتصادی این جریان همچنان با مسئله عدالت اجتماعی احساس هویت سیاسی مستقل نسبت به جریان راست را حفظ می کرد.
بازگشت دوباره مجمع به صحنه سیاسی کشور با انتخابات دوم خرداد 1376 و چرخش مواضع این جریان صورت پذیرفت. با وجود آن که هویت سیاسی این جریان با رد و نقد دولت آقای هاشمی شکل می گرفت اما در انتخابات 76 این ائتلاف به خوبی نشان داد تحولی جدی در جریان چپ شکل گرفته است. رابطه نزدیک عطاء الله مهاجرانی از کارگزاران سازندگی و سیدمحمد خاتمی از روحانیون مبارز در دولت آقای هاشمی همین را نشان می داد. این دوران با ریاست جمهوری آقای خاتمی آغاز گردید و به دنبال آن در ششمین دوره مجلس شورای اسلامی (1378-1382) و اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا (1378) نامزدهای مورد نظر این مجمع به طور قاطع انتخاب شدند و جایگاه از دست رفته خویش را دوباره باز یافتند.
همزمان با طرح شعار توسعه سیاسی و اصلاحات توسط دولت آقای خاتمی،
این مجمع نیز تلاش نمود خود را با این شعارها هماهنگ سازد و در این راستا، شاهد تغییرات عمیق و چرخش زیادی در مواضع و دیدگاه این مجمع هستیم که رویکرد این مجمع را در این دوره با رویکرد پیش از آن بسیار متمایز میسازد که از جمله میتوان به اهتمام بر جمهوریت نظام به جای اسلامیت، طرفداری از برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا به جای مخالفت با آن، تجویز گرایشی مبنی بر دین حداقلی و نفوذ لایههایی از تفکرات سکولاریستی اشاره نمود.
با پایان یافتن دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، دوران حاکمیت هشت ساله جریان چپ بار دیگر رو به افول گذاشت اما این بار برخلاف گذشته، راهبرد جناح چپ و مجمع روحانیون، انزوا و حاشیه نشینی نبود و با وجود ناکامی در انتخابات دوره دوم و سوم شوراهای اسلامی شهر و روستا، مجلس شورای اسلامی دوره هفتم و هشتم و انتخابات دوره نهم در همه انتخابات مذکور حضور فعال داشت.[ شادلو، عباس، اطلاعاتی درباره احزاب وجناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 319.]
در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری از طرف مجمع آقای کروبی به عنوان کاندیدا معرفی شد ولی اختلاف نظر در بین جبهه اصلاحات و نیز عدم حمایت جدی اعضای مجمع از آقای کروبی، زمینه انشعاب در مجمع روحانیون را به وجود آورد و آقای کروبی از دبیر کلی مجمع استعفا داده و اقدام به تأسیس حزب اعتماد ملی نمود. بعد این استعفا، در مجمع نیز از لحاظ ساختاری تحولاتی به وجود آمد و با ایجاد شورای سیاست گذاری، آقای سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس شورا و آقای موسوی خوئینیها به عنوان دبیرکل انتخاب شد.
واقعیت آن است که با انشعاب صورت گرفته در مجمع و اختلاف دیدگاهها و حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، جریان چپ و اصلاح طلبان به دلیل مواضع ساختارشکنانه و فقدان شفافیت و مرز بندی مشخص با دشمنان انقلاب، جایگاه و موقعیت مردمی خویش را از دست داده، به گونهای که در انتخابات دوره نهم مجلس شاهد عدم اقبال مردم به نامزدهای این جریان بودیم.
چنان که از اساسنامه و مصاحبههای اعضای مؤسس و برجسته مجمع روحانیون مبارز، هنگام تأسیس مجمع برمی آید، تبیین، ترویج و استمرار اندیشه امام خمینی(ره)، فلسفه و هدف اصلی تأسیس این تشکل بوده است.
در بند نهم ماده سه اساسنامه مجمع که به اهداف آن میپردازد، آمده است: «نشر و تبیین اندیشهها و مواضع رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی در مسائل مختلف و تکیه اصولی در زمینه مبارزه با اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی و دفاع از اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفان، اسلام ستم دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه اسلام ناب محمدی و زمینه سازی برای اجرای درست این رهنمودها.»
اما عملکرد این مجمع، پس از دوم خرداد 1376، در خلاف مسیر اهداف ذکر شده بود و مؤلفه های مورد تأکید از اندیشه امام در اساسنامه مجمع در حاشیه طرح شعارهای آزادی، توسعه سیاسی، جامعه مدنی و اصلاحات قرار گرفت. مجمع روحانیون که بنا به سابقه و تجربیات باید رهبری جریان چپ و اصلاحات را به دست می گرفت، با نقش آفرینی جریان افراطی، در مسیر نادرست آنها قرار گرفت و زمینه انزوای خود را فراهم نمود.
ریشهها و زمینههای شکل گیری مجمع را باید در بروز برخی اختلافات نظری در مسائلی همچون ولایت فقیه و حدود اختیارات آن، احکام اولیه و ثانویه، کاهش تصدی دولت در امور، خصوصیسازی و واگذاری امور به دست مردم، فقه سنتی و فقه پویا و اختلافات عملی در اعلام لیستهای انتخاباتی دانست.
در این اختلاف درونی جامعه روحانیت مبارز، بخشی که مدافع اختیارات
تام ولی فقیه، دولتی شدن بخش های مهم اقتصاد، ضدیت با سرمایه داری و مبارزه
با استکبار جهانی و امپریالیسم بودند همراهی بیشتری با مواضع حضرت امام داشتند. با وجود نقدهای جزئی امام به این افراد، کلیت مواضع امام با این قشر نزدیک تر می نمود. همراهی حاج احمد خمینی نیز با این جریان باعث شد مسئله انشعاب این عده از درون جامعه روحانیت مبارز شکل عملی به خود بگیرد.
رهبران مجمع روحانیون قبل از به اجرا درآوردن تصمیم خود مبنی بر انشعاب، موضوع را در نامهای با حضرت امام در میان گذاشتند چرا که این شائبه وجود داشت که این امر نوعی اختلاف در درون نهاد روحانیت تلقی بشود.
امام در پاسخ به این نامه موافقت ضمنی خود را با این انشعاب اظهار نموده، چنین مرقوم فرمودند:
«انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هر کس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمداللَّه، با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت».[ صحیفه امام، ج21، ص 28.]
مهمترین اثر و پیامد تشکیل مجمع روحانیون مبارز را میتوان در رسمیت یافتن آرایش سیاسی دو قطبی در جناحهای سیاسی کشور دانست.
مجمع در طول حیات سیاسی خود دو اوج و افول را تجربه نمود. در آغاز تشکیل، مجمع بلافاصله در مدت کوتاهی بخش زیادی از پستهای کلیدی کشور را در اختیار گرفت از جمله ریاست مجلس، هیأت رئیسه قوه قضائیه و رئیس دیوان عالی، دادستان، نخست وزیری و بسیاری از وزارتخانهها، سازمانهای دولتی و نهادهای انقلابی همچنین مسئولیت روزنامه کیهان و اطلاعات که از روزنامههای پرشمارگان کشور محسوب میشد در اختیار آقایان خاتمی و دعایی از بنیان گذاران مجمع روحانیون مبارز تهران قرار داشت.
در مجموع با توجه به در اختیار داشتن مسئولیتها و مناصب عالی در قوه قضائیه، مقننه و مجریه توسط اعضای این مجمع که دارای گرایشات چپ بود، باید گفت در دهه اول انقلاب، مدیریت عالی کشور عمدتاً در اختیار جناح
موسوم به چپ بوده است. مجمع در این دوره خود را نماینده اصیل گفتمان
«خط امام» معرفی کرد. البته این شرایط چندان دوام نیافته و همان گونه که
سیر صعودی مجمع در مدت کوتاهی شکل گرفت، سیر نزولی و افول آن نیز با همان سرعت صورت گرفت.
با تغییر اوضاع سیاسی کشور، پذیرش قطعنامه، آغاز دوران سازندگی، رحلت حضرت امام، ادامه یافتن اختلافات این جریان با رهبر انقلاب از دوران نخست وزیری میرحسین موسوی و عدم همراهی ایشان با رهنمودهای رهبری انقلاب پس از امام، انجام اصلاحات در قانون اساسی و اعطای اختیارات گسترده به رییس جمهور و حذف پست نخست وزیری و انتقاداتی که به مدیریت جناح چپ در مجلس سوم شده بود موجب شد تا این مجمع که اکثریت را در مجلس سوم در اختیار داشت، در مجلس چهارم با عدم اقبال مردم مواجه شده و رئیس سومین دوره مجلس شورای اسلامی نه تنها به مجلس راه نیافت حتی رتبه سی و هفتم را در بین نامزدهای تهران به خود اختصاص داد، علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری نیز که برعهده آقای هاشمی رفسنجانی و ریاست قوه قضائیه نیز برعهده آیت الله محمد یزدی بود. بدین ترتیب سه تن از اعضای برجسته و عالی رتبه جامعه روحانیت مبارز، مسئولیت سه قوه کشور را عهده دار میشوند. از این دوران، دوره حاشیه نشینی مجمع روحانیون آغاز گردید.[ ناظری، محمدرضا، شناسنامه احزاب سیاسی ایران، قم: پارسیان، 1382، ص 86-88.]
فعالیت این مجمع در این دوران به طور عمده بر انتقاد از عملکرد جناح راست و دولت آقای هاشمی رفسنجانی متمرکز گردید و روزنامه سلام در این دوران نقش مهمی در تبیین دیدگاههای این مجمع ایفا نمود. این انتقادات شامل کم رنگ شدن مشی ضدآمریکایی و ضدغربی، حمایت از سرمایه داری، ایجاد فضا برای سرمایه گذاری خارجی، بازگشت سرمایه داران دوران طاغوت و کم رنگ شدن ارزش های انقلاب در جامعه بود.
این انتقادات تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی ادامه یافت. اما رنگ و بوی انتقادات به دنبال گرایش مواضع جریان چپ به سمت اندیشه های لیبرالیستی با نفوذ جریان افراطی در آن، تغییراتی نموده بود. عمده نقدهای ایشان به دولت آقای هاشمی فضای بسته سیاسی و برخورد تند با هر نقد و مخالفتی بود. شعار آنها دیگر متمرکز بر آزادی های مدنی بود نه عدالت اجتماعی، هر چند بخشی از بدنه اقتصادی این جریان همچنان با مسئله عدالت اجتماعی احساس هویت سیاسی مستقل نسبت به جریان راست را حفظ می کرد.
بازگشت دوباره مجمع به صحنه سیاسی کشور با انتخابات دوم خرداد 1376 و چرخش مواضع این جریان صورت پذیرفت. با وجود آن که هویت سیاسی این جریان با رد و نقد دولت آقای هاشمی شکل می گرفت اما در انتخابات 76 این ائتلاف به خوبی نشان داد تحولی جدی در جریان چپ شکل گرفته است. رابطه نزدیک عطاء الله مهاجرانی از کارگزاران سازندگی و سیدمحمد خاتمی از روحانیون مبارز در دولت آقای هاشمی همین را نشان می داد. این دوران با ریاست جمهوری آقای خاتمی آغاز گردید و به دنبال آن در ششمین دوره مجلس شورای اسلامی (1378-1382) و اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا (1378) نامزدهای مورد نظر این مجمع به طور قاطع انتخاب شدند و جایگاه از دست رفته خویش را دوباره باز یافتند.
همزمان با طرح شعار توسعه سیاسی و اصلاحات توسط دولت آقای خاتمی،
این مجمع نیز تلاش نمود خود را با این شعارها هماهنگ سازد و در این راستا، شاهد تغییرات عمیق و چرخش زیادی در مواضع و دیدگاه این مجمع هستیم که رویکرد این مجمع را در این دوره با رویکرد پیش از آن بسیار متمایز میسازد که از جمله میتوان به اهتمام بر جمهوریت نظام به جای اسلامیت، طرفداری از برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا به جای مخالفت با آن، تجویز گرایشی مبنی بر دین حداقلی و نفوذ لایههایی از تفکرات سکولاریستی اشاره نمود.
با پایان یافتن دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، دوران حاکمیت هشت ساله جریان چپ بار دیگر رو به افول گذاشت اما این بار برخلاف گذشته، راهبرد جناح چپ و مجمع روحانیون، انزوا و حاشیه نشینی نبود و با وجود ناکامی در انتخابات دوره دوم و سوم شوراهای اسلامی شهر و روستا، مجلس شورای اسلامی دوره هفتم و هشتم و انتخابات دوره نهم در همه انتخابات مذکور حضور فعال داشت.[ شادلو، عباس، اطلاعاتی درباره احزاب وجناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 319.]
در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری از طرف مجمع آقای کروبی به عنوان کاندیدا معرفی شد ولی اختلاف نظر در بین جبهه اصلاحات و نیز عدم حمایت جدی اعضای مجمع از آقای کروبی، زمینه انشعاب در مجمع روحانیون را به وجود آورد و آقای کروبی از دبیر کلی مجمع استعفا داده و اقدام به تأسیس حزب اعتماد ملی نمود. بعد این استعفا، در مجمع نیز از لحاظ ساختاری تحولاتی به وجود آمد و با ایجاد شورای سیاست گذاری، آقای سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس شورا و آقای موسوی خوئینیها به عنوان دبیرکل انتخاب شد.
واقعیت آن است که با انشعاب صورت گرفته در مجمع و اختلاف دیدگاهها و حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، جریان چپ و اصلاح طلبان به دلیل مواضع ساختارشکنانه و فقدان شفافیت و مرز بندی مشخص با دشمنان انقلاب، جایگاه و موقعیت مردمی خویش را از دست داده، به گونهای که در انتخابات دوره نهم مجلس شاهد عدم اقبال مردم به نامزدهای این جریان بودیم.
چنان که از اساسنامه و مصاحبههای اعضای مؤسس و برجسته مجمع روحانیون مبارز، هنگام تأسیس مجمع برمی آید، تبیین، ترویج و استمرار اندیشه امام خمینی(ره)، فلسفه و هدف اصلی تأسیس این تشکل بوده است.
در بند نهم ماده سه اساسنامه مجمع که به اهداف آن میپردازد، آمده است: «نشر و تبیین اندیشهها و مواضع رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی در مسائل مختلف و تکیه اصولی در زمینه مبارزه با اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی و دفاع از اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفان، اسلام ستم دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه اسلام ناب محمدی و زمینه سازی برای اجرای درست این رهنمودها.»
اما عملکرد این مجمع، پس از دوم خرداد 1376، در خلاف مسیر اهداف ذکر شده بود و مؤلفه های مورد تأکید از اندیشه امام در اساسنامه مجمع در حاشیه طرح شعارهای آزادی، توسعه سیاسی، جامعه مدنی و اصلاحات قرار گرفت. مجمع روحانیون که بنا به سابقه و تجربیات باید رهبری جریان چپ و اصلاحات را به دست می گرفت، با نقش آفرینی جریان افراطی، در مسیر نادرست آنها قرار گرفت و زمینه انزوای خود را فراهم نمود.