۱۳۹۵/۰۳/۲۷
–
۱۶۷۲ بازدید
حجابم بیشتر از آنکه بخواهد مرا حفظ کند من باید او را حفظ کنم! دیگر به سطوح آمده ام و خسته شده ام مخالفت های مادرم با حجابم هم طرف دیگر ماجرا است که بعضی اوقات دیگر اشکم را هم در می آورد و به دلیل همین دعواهایمان سر مهمانی رفتن من دیگر نمی توانم در اکثر اوقات با مادرم درست رفتار کنم و واقعیتش دیگر از او بدم آمده است مخصوصا که او حرف مردم برایش خیلی اهمیت دارد.من تا جایی که می توانم سعی می کنم که بدون دعوا کارهایم را پیش ببرم اما مادرم هم همیشه دستم را می خواند! آیا حجاب ارزش این را دارد که با پدر و مادرم دعوا کنم و به آنان بی احترامی؟ با این وجود من هر چه از خدا می خواهم که من را کمک کند اما گویا هیچ نتیجه ای نداشته است. و من زمانی که فکر کردم به این نتیجه رسیدم در جامعه امروز خب معمولی است که مردان دیگر با دیدن گلوی زنان یا چند تار موی آنان تحریک نمی شوند و من خودم چندین بار همراه با دوستم که او هم با حجاب بود بیرون رفتیم و تقرییا هر بار تیکه به من یا او انداختند و دیگر کم تر کسی حرمت افراد با حجاب را هم نگه می دارد . پس من چرا این همه باید به خودم رنج و سختی بدهم؟
سؤال شما نشان میدهد که ما با جوانی روبروییم که بر خلاف بسیاری از آدمها از حد غریزه بالاتر آمده و در سطح تکلیف میاندیشد و عمل میکند و زندگی میکند. از این جهت به شما تبریک میگوییم. واقعیت این است که زندگی در سطح تکلیف سخت است و آدم دائم باید مواظب باشد از راه به در نرود و قانونی را زیر پا نگذارد و خط قرمزی را رد نکند. علاوه بر این باید سرزنش گمراهان و متخلفان را هم شنید و تحمل کرد؛ آنان که خود خطا رفتهاند و دیگران را جاهل میپندارند. مانند آن رانندهای که خود تخلف کرده بود و از سمت چپ خیابان رانندگی میکرد و رانندگان خودروهایی را که از روبرو میآمدند متخلف و بیفرهنگ میپنداشت. اما این کار برای کسی که عظمت خود را شناخته و به محدودیت این دنیا پی برده و برای کسی که راه دراز تا بینهایت را دیده و برای پرواز تا این بینهایت برنامه دارد، سخت نیست و اتفاقا نشاط آور است. که او میبیند که در این دنیا قانونهایی هست که مخالفت با آنها نه تنها در محدوده هفتاد سال او، که در بینهایت او تاثیر گذارند. و میداند که اگر این قانونها را رعایت نکند، از دست میرود. این قانونها و برنامهها همان دین هستند و احکام آن، که به وسیله پیامبران در اختیار انسانها قرار گذاشته شدهاند تا اینها که این فاصله طولانی را درک کرده اند و زمان کم را احساس کردهاند، در عمل به آنها متمسک شوند. متأسفانه بسیاری از ما با اینکه در ظاهر مسلمانیم، در عمل کافر هستیم و در رفتارمان اثری از اعتقاد به خدا و جهان دیگر نیست. بنابراین در صورتی که ما به این نگاه تازه نسبت به دنیا که جایی است برای عبور و مزرعهای است که فعلا باید در آن کاشت و قانونهایی که بر آن حاکم است که باید رعایت شوند و اگر رعایت نشوند به از دست رفتن خود ما و هلاکت خود ما منجر می شوند، اگر به این دید رسیدیم نگرانی نداریم و با جدیت کار خود را دنبال میکنیم . دیگر از سرزنش دیگران نه تنها ناراحت نمیشویم که برای آنها دل هم میسوزانیم و از گمراهی آنها سخت ناراحت میشویم. با این دید شما باید به حال آنان غصه بخورید که عقب ماندهاند و نگاههایی سطحی دارند . بنابراین نکته اولی که باید به آن دقت کنید این است که نه به خاطر اعتقادات خود خجالت زده شوید و نه از رفتار خود شرگمین. آنها نباید اعتماد به نفس داشته باشند که نه به بینشی رسیدهاند و نه رفتاری درست دارند. شما اگر رفتارتان درست است و تکلیفتان را انجام دادهاید، باید با اعتماد به نفس زیاد، سرتان را بالا بگیرید و به خود افتخار کنید که خدا میفرماید:«وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ» (سوره یونس : 65 ) گفتار کافران نباید تو را غمگین کند. تمام عزت مال خداست… اما در کنار این توضیحات و در عین حالی که شما به اعتقادات خود کاملا پایبندید، میتوانید در محیطهایی که هنوز با ارزشهای دینی پیوند نخوردهاند و آنها را نپذیرفتهاند به گونهای برخورد کنید که تا حد امکان (و نه بیشتر) حساسیتی ایجاد نشود و به استهزاء یا درگیری کشیده نشود و فشاری به وجود نیاید. برای این کار لطفا به موارد زیر توجه کنید:1- باید بپذیریم که بعضی از ما مذهبیها رفتارمان به گونهای است که بسیاری مواقع خودمان باعث میشویم مورد سرزنش دیگران واقع شویم. مثلا لباسی میپوشیم که به هیچ وجه تناسبی با یک مجلس مهمانی خانوادگی که در آن شرکت کردهایم ندارد. در حالی که میشود با پوششی در آن جلسه شرکت کرد که هم گناه نکرد و هم اینکه جلب توجه نشود. یا در مجلسی شرکت میکنیم که تناسبی با شخصیت ما ندارد. طبیعی است که ممکن است مورد تمسخر واقع شویم و اعتماد به نفس خود را از دست دهیم. غیرمتدینین هم وقتی وارد جمعی از متدینین و مثلا بچههای یک هیات مذهبی میشوند تا حدودی تحت تأثیر قرار میگیرند و مجبور میشوند که کمی متواضع باشند. حتی گاهی سر و وضع آنها مورد ریشخند اهل آن مجلس قرار میگیرد.
2- شما اگر اعتماد به نفس داشته باشید و راه خود را درسترین راه بدانید، میتوانید به وسیله رفتارتان و پیشرفتتان در زمینههای تحصیلی و هنری و اخلاق خوبتان و روابط اجتماعی درست نه تنها مورد احترام دیگران قرار گیرید، بلکه الگویی هم برای آنها باشید. شاید بسیاری از بیاعتناییهایی که به متدینین میشود به خاطر این است که اولا خود ما به راهمان ایمان نداریم و ثانیا در رفتار و درعمل با دیگران تفاوتی نداریم. یعنی با اینکه اعتقاداتمان متفاوت است، در عمل هم از لحاظ تحصیل و هم از لحاظ اخلاق پیشرفتی نداشتهایم و به جایی نرسیدهایم. طبیعی است که آنها به این نتیجه برسند که دین و دستورات آن بیفایده است؛ نه باعث رشد شخصیت و اخلاق و رفتار آدم میشود و نه در موفقیتهای علمی و … او نقش دارد.
3- توجه داشته باشید که آنچه برای شما احترام میآورد، جدیت شما در راهتان است. این، هم به دیگران میفهماند که شما در راهتان جدی هستید و هم اینکه شما را از دست خواهشهای آنها و تحریکاتشان رها میکند. ولی اگر سستی از شما مشاهده کنند، هم احترامی برای شما قائل نخواهند شد و هم اینکه زمینه انجام کار حرام یعنی کنار گذاشتن حجاب را در شما میبینند و مدام از شما میخواهند که کوتاه بیایید و سخت نگیرید. شما باید به گونهای باشید که دیگران به خود اجازه ندهند از شما چنین درخواستهایی بکنند. اگر گاهی چنین پیشنهاداتی به شما ارائه می دهند میتواند نشانه این باشد که در شما اراده جدی ندیدهاند؛ یا شما خطوط قرمز خود را به آنها نشان ندادهاید. شما باید از قبل جدیت خود را در مورد رعایت احکام شرعی به دیگران نشان دهید تا چنین موقعیتهایی پیش نیایند. البته این کار را به خصوص در مورد خانواده خود با رعایت احترام کامل باید انجام دهید.
4- سعی کنید دوستان مذهبی و متدینی پیدا کنید و روابط خود را با آنها تقویت کنید. دوستی با چنین افرادی به شما دلگرمی و انگیزه بیشتری برای ادامه راه میدهد و فشار مسخرهکردنها را کمتر میکند و قدرت تحمل شما را بالا میبرد.
5- مطمئن باشید که که اگر جدیت به خرج دهید و در راه خود ثابت قدم باشید، به موفقیت خواهید رسید و همیشه راهی خواهید داشت و هیچ گاه درمانده نخواهید شد.خداوند در قرآن به شما اینگونه وعده داده است: « الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»؛ «کسانی که در راه ما کوشش میکنند، ما حتما راههای خود را به آنها نشان خواهیم داد»
6- به هیچ وجه با مادر خود نامهربانی نکنید و احترام او را داشته باشید و در عین حال سعی کنید با ملاطفت و آرامش و با مهربانی تمام او را نسبت به انتخاب خود و مسیر معنوی و دینی خود قامع کنید و لااقل کاری کنید که او با این موضوع کنار بیاد و این جز با مهربانی به دست نمی آید.
2- شما اگر اعتماد به نفس داشته باشید و راه خود را درسترین راه بدانید، میتوانید به وسیله رفتارتان و پیشرفتتان در زمینههای تحصیلی و هنری و اخلاق خوبتان و روابط اجتماعی درست نه تنها مورد احترام دیگران قرار گیرید، بلکه الگویی هم برای آنها باشید. شاید بسیاری از بیاعتناییهایی که به متدینین میشود به خاطر این است که اولا خود ما به راهمان ایمان نداریم و ثانیا در رفتار و درعمل با دیگران تفاوتی نداریم. یعنی با اینکه اعتقاداتمان متفاوت است، در عمل هم از لحاظ تحصیل و هم از لحاظ اخلاق پیشرفتی نداشتهایم و به جایی نرسیدهایم. طبیعی است که آنها به این نتیجه برسند که دین و دستورات آن بیفایده است؛ نه باعث رشد شخصیت و اخلاق و رفتار آدم میشود و نه در موفقیتهای علمی و … او نقش دارد.
3- توجه داشته باشید که آنچه برای شما احترام میآورد، جدیت شما در راهتان است. این، هم به دیگران میفهماند که شما در راهتان جدی هستید و هم اینکه شما را از دست خواهشهای آنها و تحریکاتشان رها میکند. ولی اگر سستی از شما مشاهده کنند، هم احترامی برای شما قائل نخواهند شد و هم اینکه زمینه انجام کار حرام یعنی کنار گذاشتن حجاب را در شما میبینند و مدام از شما میخواهند که کوتاه بیایید و سخت نگیرید. شما باید به گونهای باشید که دیگران به خود اجازه ندهند از شما چنین درخواستهایی بکنند. اگر گاهی چنین پیشنهاداتی به شما ارائه می دهند میتواند نشانه این باشد که در شما اراده جدی ندیدهاند؛ یا شما خطوط قرمز خود را به آنها نشان ندادهاید. شما باید از قبل جدیت خود را در مورد رعایت احکام شرعی به دیگران نشان دهید تا چنین موقعیتهایی پیش نیایند. البته این کار را به خصوص در مورد خانواده خود با رعایت احترام کامل باید انجام دهید.
4- سعی کنید دوستان مذهبی و متدینی پیدا کنید و روابط خود را با آنها تقویت کنید. دوستی با چنین افرادی به شما دلگرمی و انگیزه بیشتری برای ادامه راه میدهد و فشار مسخرهکردنها را کمتر میکند و قدرت تحمل شما را بالا میبرد.
5- مطمئن باشید که که اگر جدیت به خرج دهید و در راه خود ثابت قدم باشید، به موفقیت خواهید رسید و همیشه راهی خواهید داشت و هیچ گاه درمانده نخواهید شد.خداوند در قرآن به شما اینگونه وعده داده است: « الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»؛ «کسانی که در راه ما کوشش میکنند، ما حتما راههای خود را به آنها نشان خواهیم داد»
6- به هیچ وجه با مادر خود نامهربانی نکنید و احترام او را داشته باشید و در عین حال سعی کنید با ملاطفت و آرامش و با مهربانی تمام او را نسبت به انتخاب خود و مسیر معنوی و دینی خود قامع کنید و لااقل کاری کنید که او با این موضوع کنار بیاد و این جز با مهربانی به دست نمی آید.