۱۳۹۴/۱۰/۰۹
–
۱۲۲ بازدید
مهمترین مسئله تقریب،فرهنگ تقریب است؛چنانکه مهمترین مسئله همزیستی در یک ساختمان بزرگ، فرهنگ آپارتماننشینی است.سرمایههای روایی و عقلانی تقریب،بیش از آن است که نیاز فوری به افزایش و تبلیغ آنها داشته باشیم.کاستی بزرگ،فرهنگ تقریب است،نه پشتوانههای علمی.تقریبستیزان،حتی اگر همۀ روایات تقریبی را حمل بر تقیه و مانند آن کنند،باز هم دست تقریبیها را نبستهاند؛چون سرمایههای دینی و تاریخی تقریب،به قدری است که از عهده هر مانعی برمیآید؛اما جبهه تقریب در غیبت «فرهنگ تقریب» محکوم
«تقریب» یعنی کوشش برای کاستن از منازعات مذهبی و نزدیک کردن دلها و اندیشههای پیروان مذاهب مختلف به یکدیگر. پرچم تقریب را در ایران، آیت الله العظمی بروجردی(ره) برافراشت. کسانی همچون محمدحسین کاشف الغطاء و علامه سمنانی(محمدصالح حائری) نیز زمینههای آن را هموارتر کردند. نامبردگان، از شاگردان ممتاز آخوند خراسانی(رهبر معنوی مشروطه و مؤلف مهمترین کتاب درسی حوزه) هستند. در میان اهل سنت نیز شیخ محمد عبده و شیخ محمود شلتوت، سهم بسیاری در فرایند تقریب داشتند.
تقریب، بهرغم برخورداری از سرمایههای علمی فراوان و پشتوانههای معنوی و تاریخی بسیار مقتدر، اکنون در ایران و جهان اسلام، دست بالا را ندارد و صدایی که از جهان اسلام شنیده میشود، صدای تقریب و همگرایی نیست. تقریبیها میکوشند با استناد به آیات و روایات و متون دینی، همگرایی را در میان مسلمانان قوت بخشند؛ اما متأسفانه تا امروز نتوانستهاند تقریبستیزان را در متن حوزههای شیعی و محیطهای دینی به حاشیه برانند. این ناکامی ریشه در چند واقعیت تلخ دارد:
یک. تقریبیها گمان میکنند که اگر روایات تقریبی را کشف و اعلان کنند، دهان تقریبستیزان را میبندند؛ غافل از آنکه آنان میتوانند هم این موارد را حمل بر تقیه کنند و همچنان با استناد به روایاتی که در کتابهایی مانند «اسرار آل محمد(ص)» و «بحار الاانوار» و حتی مهمتر از آن دو، آمده است، به راه خود ادامه بدهند.
تقریب، بهرغم برخورداری از سرمایههای علمی فراوان و پشتوانههای معنوی و تاریخی بسیار مقتدر، اکنون در ایران و جهان اسلام، دست بالا را ندارد و صدایی که از جهان اسلام شنیده میشود، صدای تقریب و همگرایی نیست. تقریبیها میکوشند با استناد به آیات و روایات و متون دینی، همگرایی را در میان مسلمانان قوت بخشند؛ اما متأسفانه تا امروز نتوانستهاند تقریبستیزان را در متن حوزههای شیعی و محیطهای دینی به حاشیه برانند. این ناکامی ریشه در چند واقعیت تلخ دارد
دو. کسانی که اعتقادی به تقریب ندارند و نزاع شیعه و سنی را عملا به مهمترین مسئله دین و جهان اسلام تبدیل کردهاند و پیوسته بر این آتش میدمند، رفتار خود را به اصل «تبرا و تولا» مستند میکنند. بنابراین، تقریبیها نخست باید درباره این اصل و ماهیت دینی آن گفتوگو میکردند. اما تقریبا هیچیک از بزرگان تقریب تا امروز وارد این حوزه و حل آن به نفع تقریب نشده است؛ بلکه بسیاری از آنان – مانند مرحوم میرزای نائینی – در مسئله تبرا و تولا مانند مخالفان تقریب و گاه شدیدتر از آنان میاندیشند. به همین دلیل، کوشش آنان معمولا پشت سد تبرا میماند و راه به جایی نمیبرد. اگر کوشش تقریبیها کمتر ثمر داده است، یک دلیل مهم آن، همین است. آنان هم خدا را میخواهند و هم خرما را. هم در مسئله تولا و تبرا حاضر به هیچگونه نوآوری و نظریهپردازی نشدهاند و هم میخواهند مجالس لعن را تعطیل کنند! آرزویی است محال.
سه. به گمان من، مهمترین مسئله تقریب، فرهنگ تقریب است؛ چنانکه مهمترین مسئله همزیستی در یک ساختمان بزرگ، فرهنگ آپارتماننشینی است. سرمایههای روایی و عقلانی تقریب، بیش از آن است که نیاز فوری به افزایش و تبلیغ آنها داشته باشیم. کاستی بزرگ، فرهنگ تقریب است، نه پشتوانههای علمی. تقریبستیزان، حتی اگر همۀ روایات تقریبی را حمل بر تقیه و مانند آن کنند، باز هم دست تقریبیها را نبستهاند؛ چون سرمایههای دینی و تاریخی تقریب، به قدری است که از عهده هر مانعی برمیآید؛ اما جبهه تقریب در غیبت «فرهنگ تقریب» محکوم به شکست است؛ اگرچه مستظهر به بیشترین سرمایههای دینی و علمی باشد؛ چنانکه حاشیهنشینی بسیاری دیگر از فروع دین، به فرهنگ جامعه دینی بازمیگردد، نه به دانش دینی مردم. مثال ساده آن، فرهنگ آپارتماننشینی است که مشکلات فراوانی برای ایرانیان پدید آورده است. آگاهان میگویند: شمار پروندههایی که در هیئتهای حل اختلاف و دادگستریها به دلیل نزاعهای آپارتمانی تشکیل شده است، بیش از پرورندههای هر مسئله اجتماعی دیگر است. آنچه منازعات آپارتمانی را کمتر میکند، فرهنگ آپارتماننشینی است، که غیر از دانش و آگاهیهای آپارتماننشینی است. تقریبستیزی نیز بیش از آنکه مسئلهای علمی باشد، معضل فرهنگی است و حل آن نیز در گرو فرهنگسازی است، نه گسترش مباحثات علمی و مناظرههای کلامی. یعنی باید جامعه دینی را به سطحی از فرهنگ رساند که ضرورت همزیستی و همگرایی و نوعدوستی را جایگزین امور انتزاعی و – به قول آیت الله العظمی بروجردی – نزاعهای تاریخی کنند.
چهار. یکی دیگر از علل ناکامی تقریبیها فرار آنان از پیامدهای تقریب است. به عبارت دیگر، اکثر آنان به لوازم و پیامدهای تقریب پایبند نیستند. مثلا تقریب بدون دفاع از حقوق مدنی اقلیتهای دینی، شعاری بیش نیست؛ بلکه پیروان اقلیتهای دینی، هرگونه شعار وحدت و تقریب را بدون پایبندی به لوازم آن، استهزای خود میدانند. اما تقریبیها معمولا به این سو نمیآیند و حقوق شهروندی و لوازم زیست مدنی را در جامعه امروزین، در ادبیات تقریب وارد نکردهاند.
پنج. حل مشکلات تقریبی از راه احکام حکومتی، مانند نهادن چسب زخم بر جراحتهای عمیق و ریشهدار است. حکومتها وظیفه دارند که بر این آتش نفت نریزند، اما حل این مسئله بر عهده و در توان آنها نیست. بیشترین کمکی که حکومت و نظام سیاسی کشوری میتواند به مسئله تقریب بکند، این است که اقلیتهای مذهبی را نیز به چشم شهروند ببیند و آنان را از هیچیک از حقوق اجتماعی و دینیشان محروم نکند. مثلا در تقسیم مناصب و سمتها مذهب را عامل تعیینکننده نداند؛ چنانکه ما نیز همین توقع را از حکومتهای سنّی در مواجهه با اقلیت شیعه داریم.
منبع: سایت بصیرت، رضا بابایی، ۰۵ دی ۱۳۹۴