مشورت با زن و حجاب زن در نهج البلاغه
۱۳۹۴/۱۲/۰۸
–
۷۸۴۲ بازدید
در مورد نامه ۳۱ نهج البلاغه و اینکه مولا علی در مورد پوشش زنان خطاب به امام حسن علیمها سلام سفارش کردند من در مورد اون قسمت نامه که در مورد مشورت با زنان و اینکه زنان رأیشان ضعیف است و اینکه با پوششی که برای زنان قرار می دهی دیگران آنها را نمیبینند سوال داشتم مخصوصا قسمت اخر در مورد حجاب و اینکه در خانه بمانند و اینکه دیکران او را نبینند لطفا این قسمت ها را توضیح دهید خیلی فهمش سخته ممنونم
مشورت با زنان در کلام علوی قبل از هرچیز مناسب است روایتی را که سبب بوجود آمدن شبهه نهی از مشورت زنان شده است ذکر کنیم و به تببین آن بپردازیم. عبارتی از امیر المومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه آمده است که عنوان می دارد؛«ایاک و مشورة النساء فان رأیهن الى افن و عزمهن الى وهن[6]؛ از مشورت با زنان بپرهیزکه رای انان ناقص و تصمیم انان سست است.»لازم است تذکر دهیم که عبارت فوق قسمتی از وصیت امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام است که در نهج البلاغه آورده شده است و در روایت دیگری اضافاتی دارد که در نهج البلاغه به آن اشاره نشده است. در روایت بحار این گونه است: «إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ إِلَّا مَنْ جَرَّبْتَ بِکَمَالِ عَقْلٍ فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ یَجُرُّ إِلَى الْأَفَنِ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهَن ..؛ از مشورت با زنان غیر از مواردی که به کمال عقل ازمایش شده اند بپرهیزکه رای انان ناقص و تصمیم انان سست است. » [7]از آنجا که سید رضی(مولف کتاب شریف نهج البلاغه) بعضی روایات را تقطیع می نمود به نظر روایت فوق وجه کامل تر این خطبه باشد.
در توضیح و تبیین این عبارت می توان به چند وجه اشاره نمود:
1.همان گونه که آیت الله جوادی آملی تذکر می دهند « چنین تعبیرهایى به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بیان آن است. یعنى در آن زمان که زنان از تعلیم و تربیت صحیح محروم بودند. در صورتى که اگر شرایط درست براى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشاء نکوهش گردد. یعنى اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیندیشند و چون رجال تعقل و تدبر داشته باشند تمایزى از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت یافت شد، همانند تفاوتى است که در این مورد بین خود مردها نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزه ها و دانشگاه هاى علمى راه یابند و همانند مردان به فراگیرى علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهى کامل یابند دیگر نمى توان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادله اى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچ گونه استثنایى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً اینگونه زنان، مستثنا خواهند بود و در این زمینه تمایزى با مردها ندارند»[8]2.نکته دیگر آنکه روایت در مقام نهی از مشورت در امور خاص (مانند حکومت داری یا قضاوت و …) یا اموری که به او مربوط نیست نه مطلق مشورت . امیر المومنین علی علیه السلام در ادامه همین وصیت می فرماید:
«…وَ لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا یُجَاوِزُ نَفْسَهَا فَإِنَّ ذَلِکَ أَنْعَمُ لِبَالِهَا وَ بَالِکَ وَ إِنَّمَا الْمَرْأَةُ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تُطْمِعْهَا أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا ؛ زن را به بیش از آنچه راجع بخود او است بر کارها سر کار و صاحب اختیار مکن، زیرا زن چون گل لطیف است و کارگزار حکومتی نیست و او را برای شفیع شدن برای غیر به طمع نینداز و…»
توضیح آنکه در این خطبه ضمن اشاره به لطافت زن (النساء ریحانه لیس بقهرمانه[9] ) عدم کارگیری زن به عنوان کارگزاری حکومت اشاره می شود و از عدم قبول شفاعت زن در امور حکومتی سخن به زبان می رود. از این رو ممکن است منظور از مشورتی که در صدر خطبه مورد نهی قرار گرفته است مشورت در امور حکومتی و سیاسی و قضایی باشد. چرا که این امور نیازمند عقلانیت ، شجاعت و دوراندیشی ویژه ای است و چه بسا لطافت روحی و روانی زنان سبب اتخاذ تصمیم احساسی گردد.
3. با توجه به تفاوت های روانی (عاطفی تر بودن زنان و قاطعیت و تمرکز بیشتر مردان ) که در بحث نواقص العقول به آن اشاره شد، مشخص می شود که امیرالمومنین علی علیه السلام در این فراز از نامه 31 نهج البلاغه در صدد نکوهش زنان و ایراد نقص به آنان نیستند بلکه مى خواهند زنان و مردان را توجه دهند به این که این دو جنس با توجه به ساختار آفرینششان متفاوتند و آگاهى از تفاوت هاى زن و مرد در نوع تصمیم گیرى ها چه در عرصه خانواده و چه در سطح کلان آن یعنى اجتماع، باعث مرزبندى توقعات مى شود و در سایه این آگاهى ها زنان و مردان سعى مى کنند به یکدیگر فرصت داده و زمینه را براى تصمیم گیرى صحیح و عقلانى فراهم سازند. بنابراین حضرت على علیه السلام تفاوت هاى زن و مرد در تصمیم گیرى را با بینشى هوشمندانه بیان فرموده اند: «ایاک و مشاورة النساء فان رأیهن الى افن، و عزمهنّ الى وهن» از مشورت با زنان بپرهیز که رأى آنان زود سست مى شود و تصمیم آنان ناپایدار است.
ناپایدارى و سستى در تصمیم گیرى زنان از یک سو به علت تأثیر عواطف و احساسات بر آنان و از سوى دیگر همان گونه که بیان شد برخاسته از دید گسترده و باز (غیر متمرکز) آنهاست. و «وهن در عزم» ممکن است اشاره به کندى در تصمیم گیرى آنها باشد که معمولاً به خاطر دخالت دادن دیگران در تصمیم گیرى ها است. با این توضیح روشن مى شود که ممکن است دلیل عمده منع مشورت با زنان از سوى معصومین علیه السلام و بزرگان، این باشد که مردم علاوه بر این که در تصمیم گیرى هاى خویش نباید عواطف و احساسات خودشان را در قلمرو عقل و قضاوت هاى خود دخالت دهند، بلکه باید از نفوذ و دخالت عواطف و احساسات زنانه نیز ممانعت نمایند.
اما با همه این حرفها از این نکته نباید غافل بود که پرهیز از مشاوره با زنان به همه اصناف آنان بر نمى گردد. بلکه زنانى که به کمال عقلانى رسیده اند از این قاعده مستثنى هستند. چنان که حضرت على علیه السلام مى فرماید: «ایاک و مشاورة النساء الاّ من جربت بکمال عقل» از مشورت با زنان بپرهیزید مگر زنانى که کمال عقل آنان آزمایش شده است.
از این حدیث شریف این نکته مهم فهمیده مى شود که حضرت در نامه 31 و نیز در خطبه اى که زنان را ناقص العقل یاد مى کند، در صدد سرزنش و معیوب دانستن آنان نیست بلکه در صدد بیان اوصاف طبیعى زنان است و اگر نقصان عقل و ناپایدارى تصمیمات زنان در سرشت و نهاد آنها بود، با این کمال عقل که در حدیث فوق آمد، منافات خواهد داشت، بنابراین حالت طبیعى زنان چنین است؛ اما زنانى هستند که مى توانند عقل خویش را شکوفا کرده و تصمیمات پایدار و جدى بگیرند.
از این گذشته این قضیه مربوط است به عقل نظرى و عقل معاش که ارتباطى با فضیلت ندارد. به عبارت دیگر اگر زن به خاطر ساخت فیزیولوژیکى و جنسیتى خود در مرحله مدیریت اجرایى از مرد ضعیف تر است و عاطفه قوى وى عقل اجرایى و اجتماعى اش را تحت الشعاع قرار مى دهد، در نتیجه بدیهى است که مشورت با او در این زمینه ها نیز به صلاح نیست مگر این که عقل او در این موارد، و به تجربه ثابت شده باشد.
از این رو همه زنان و به خصوص زنان تحصیل کرده با آگاهى از این تفاوت ها و شناخت حالات طبیعى خویش مى توانند قوه تعقل خویش را تقویت و عواطف و احساسات خویش را مهار نمایند و در تصمیم گیرى ها پا به پاى مردان پیش روند. لذا رفتار عملى حضرت على علیه السلام نیز بیان گر همین موضوع است که آن حضرت بارها حضرت زهراعلیها السلام را مورد مشورت قرار مى دادند و یا امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا از حضرت زینب علیها السلام به عنوان مدیر اجرایی و جهت دهنده اصلی واقعه عظیم کربلا استفاده کردند. بنابراین زنان هم مى توانند به کمال عقل دست یابند و تصمیماتى جدى و عقلانى بگیرند.
در پایان شایان ذکر است که امیر المؤمنین تنها مشورت با زنان را منع نکرده است بلکه با کسانى دیگر را هم منع کرده است که از مجموع سخنان علیه السلام و دیگر معصومین مى توان فهمید مشورت با افراد ترسو، بخیل، حریص، ضعیف الایمان، ضعیف العقل و… ممنوع است. و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست و اساساً جنسیت دخالتى در آن ندارد. بنابراین مهم ترین هدف مشورت، یافتن بهترین گزینه و شیوه هاى اجرایى است. لذا شخصى که مورد مشورت قرار مى گیرد باید شرایط و ویژگى هایى داشته باشد که بتواند به دور از هر شائبه اى بهترین راه را توصیه و پیشنهاد نماید از این رو داشتن شرایط لازم و در نظر گرفتن آنها به هنگام مشورت امرى لازم و ضرورى است.
درباره بخش دوم نیز باید گفت: مقصود از حدیث امیر مؤمنان علیه السلام که می فرماید اگر میتوانی که همسرت غیر تو را نشناسد این کار را بکن، با توجه به جملات قبل آن روشن است که مقصود ارتباط حد اقلی زن با نامحرم است و عدم آشنایی زن با مردانی است که نیازی در آشنایی زن با آنان نیست در جملات قبل از این جمله امام این گونه می فرماید وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل .(و بیرون رفتن زنان از خانه بدتر از این نیست که افراد غیر مطمئن را بر آنان در آورى، و اگر بتوانى چنان کن که غیر تو را نشناسند) در این حدیث امام پس از این که بیان می کنند آوردن افراد اجنبی غیر مطمئن در خانه کار صحیحی نیست می فرمایند اگر میتوانی کاری کن که همسرت غیر تو را نشناسد یعنی ارتباطش با دیگران حد اقلی باشد و ارتباط با نا محرمان و افراد غیر مطمئن زمینه گناه را برای او فراهم نکند و الا در مواردی که ارتباط اجتناب نا پذیر است وشناخت لازم است همچون شناختن خویشاوندان شوهر جای تردید نیست که چنین چیزی مقصود روایت نیست و صرف شناختن و ارتباط حد اقلی در حد لازم وضروری که منجر به گناه نیست بلا اشکال است و هیچ فقیهی حکم به این که واجب یا مستحب است زنها مردان را نشناسند نکرده .
موارد ضرورت عرفی است خروج از خانه برای درمان ، تفریح (در حد لازم) و مسائلی از این دست در صورتی که مفسده ای در پی نداشته باشد بلا مانع است بیرون رفتن زن از خانه درصورتی که زن ضوابط شرعی را در حجاب رعایت کند بلا مانع است اما جای تردید نیست بیرون رفتن باید حد اقلی باشد و دیدگاه اسلام در باره نظام خانواده این است حتی الامکان مرد کارهای بیرون خانه را انجام دهد و کارهای درون خانه همچون نگهداری و تربیت فرزندان که موضوع مهمی است را زن انجام دهد البته نه به عنوان یک وظیفه وجوبی.
اما اگر در موردی ضرورتی ایجاب کند بیرون رفتن زن از خانه بلا مانع است نمونه آن دختران حضرت شعیب هستند که چون پدرشان حضرت شعیب قادر به بیرون رفتن نبود و مسن بود خودشان به کار چرای گوسفندان مشغول بودند و در عین حال رعایت ضوابط را هم می کردند و پس از آن که مردان از محل آبخوردن گوسفندان دور می شدند اقدام به سیراب کردن گوسفندان می کردند که حتی الامکان اختلاط با نامحرم صورت نگیرد .
در توضیح و تبیین این عبارت می توان به چند وجه اشاره نمود:
1.همان گونه که آیت الله جوادی آملی تذکر می دهند « چنین تعبیرهایى به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بیان آن است. یعنى در آن زمان که زنان از تعلیم و تربیت صحیح محروم بودند. در صورتى که اگر شرایط درست براى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشاء نکوهش گردد. یعنى اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیندیشند و چون رجال تعقل و تدبر داشته باشند تمایزى از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت یافت شد، همانند تفاوتى است که در این مورد بین خود مردها نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزه ها و دانشگاه هاى علمى راه یابند و همانند مردان به فراگیرى علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهى کامل یابند دیگر نمى توان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادله اى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچ گونه استثنایى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً اینگونه زنان، مستثنا خواهند بود و در این زمینه تمایزى با مردها ندارند»[8]2.نکته دیگر آنکه روایت در مقام نهی از مشورت در امور خاص (مانند حکومت داری یا قضاوت و …) یا اموری که به او مربوط نیست نه مطلق مشورت . امیر المومنین علی علیه السلام در ادامه همین وصیت می فرماید:
«…وَ لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا یُجَاوِزُ نَفْسَهَا فَإِنَّ ذَلِکَ أَنْعَمُ لِبَالِهَا وَ بَالِکَ وَ إِنَّمَا الْمَرْأَةُ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تُطْمِعْهَا أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا ؛ زن را به بیش از آنچه راجع بخود او است بر کارها سر کار و صاحب اختیار مکن، زیرا زن چون گل لطیف است و کارگزار حکومتی نیست و او را برای شفیع شدن برای غیر به طمع نینداز و…»
توضیح آنکه در این خطبه ضمن اشاره به لطافت زن (النساء ریحانه لیس بقهرمانه[9] ) عدم کارگیری زن به عنوان کارگزاری حکومت اشاره می شود و از عدم قبول شفاعت زن در امور حکومتی سخن به زبان می رود. از این رو ممکن است منظور از مشورتی که در صدر خطبه مورد نهی قرار گرفته است مشورت در امور حکومتی و سیاسی و قضایی باشد. چرا که این امور نیازمند عقلانیت ، شجاعت و دوراندیشی ویژه ای است و چه بسا لطافت روحی و روانی زنان سبب اتخاذ تصمیم احساسی گردد.
3. با توجه به تفاوت های روانی (عاطفی تر بودن زنان و قاطعیت و تمرکز بیشتر مردان ) که در بحث نواقص العقول به آن اشاره شد، مشخص می شود که امیرالمومنین علی علیه السلام در این فراز از نامه 31 نهج البلاغه در صدد نکوهش زنان و ایراد نقص به آنان نیستند بلکه مى خواهند زنان و مردان را توجه دهند به این که این دو جنس با توجه به ساختار آفرینششان متفاوتند و آگاهى از تفاوت هاى زن و مرد در نوع تصمیم گیرى ها چه در عرصه خانواده و چه در سطح کلان آن یعنى اجتماع، باعث مرزبندى توقعات مى شود و در سایه این آگاهى ها زنان و مردان سعى مى کنند به یکدیگر فرصت داده و زمینه را براى تصمیم گیرى صحیح و عقلانى فراهم سازند. بنابراین حضرت على علیه السلام تفاوت هاى زن و مرد در تصمیم گیرى را با بینشى هوشمندانه بیان فرموده اند: «ایاک و مشاورة النساء فان رأیهن الى افن، و عزمهنّ الى وهن» از مشورت با زنان بپرهیز که رأى آنان زود سست مى شود و تصمیم آنان ناپایدار است.
ناپایدارى و سستى در تصمیم گیرى زنان از یک سو به علت تأثیر عواطف و احساسات بر آنان و از سوى دیگر همان گونه که بیان شد برخاسته از دید گسترده و باز (غیر متمرکز) آنهاست. و «وهن در عزم» ممکن است اشاره به کندى در تصمیم گیرى آنها باشد که معمولاً به خاطر دخالت دادن دیگران در تصمیم گیرى ها است. با این توضیح روشن مى شود که ممکن است دلیل عمده منع مشورت با زنان از سوى معصومین علیه السلام و بزرگان، این باشد که مردم علاوه بر این که در تصمیم گیرى هاى خویش نباید عواطف و احساسات خودشان را در قلمرو عقل و قضاوت هاى خود دخالت دهند، بلکه باید از نفوذ و دخالت عواطف و احساسات زنانه نیز ممانعت نمایند.
اما با همه این حرفها از این نکته نباید غافل بود که پرهیز از مشاوره با زنان به همه اصناف آنان بر نمى گردد. بلکه زنانى که به کمال عقلانى رسیده اند از این قاعده مستثنى هستند. چنان که حضرت على علیه السلام مى فرماید: «ایاک و مشاورة النساء الاّ من جربت بکمال عقل» از مشورت با زنان بپرهیزید مگر زنانى که کمال عقل آنان آزمایش شده است.
از این حدیث شریف این نکته مهم فهمیده مى شود که حضرت در نامه 31 و نیز در خطبه اى که زنان را ناقص العقل یاد مى کند، در صدد سرزنش و معیوب دانستن آنان نیست بلکه در صدد بیان اوصاف طبیعى زنان است و اگر نقصان عقل و ناپایدارى تصمیمات زنان در سرشت و نهاد آنها بود، با این کمال عقل که در حدیث فوق آمد، منافات خواهد داشت، بنابراین حالت طبیعى زنان چنین است؛ اما زنانى هستند که مى توانند عقل خویش را شکوفا کرده و تصمیمات پایدار و جدى بگیرند.
از این گذشته این قضیه مربوط است به عقل نظرى و عقل معاش که ارتباطى با فضیلت ندارد. به عبارت دیگر اگر زن به خاطر ساخت فیزیولوژیکى و جنسیتى خود در مرحله مدیریت اجرایى از مرد ضعیف تر است و عاطفه قوى وى عقل اجرایى و اجتماعى اش را تحت الشعاع قرار مى دهد، در نتیجه بدیهى است که مشورت با او در این زمینه ها نیز به صلاح نیست مگر این که عقل او در این موارد، و به تجربه ثابت شده باشد.
از این رو همه زنان و به خصوص زنان تحصیل کرده با آگاهى از این تفاوت ها و شناخت حالات طبیعى خویش مى توانند قوه تعقل خویش را تقویت و عواطف و احساسات خویش را مهار نمایند و در تصمیم گیرى ها پا به پاى مردان پیش روند. لذا رفتار عملى حضرت على علیه السلام نیز بیان گر همین موضوع است که آن حضرت بارها حضرت زهراعلیها السلام را مورد مشورت قرار مى دادند و یا امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا از حضرت زینب علیها السلام به عنوان مدیر اجرایی و جهت دهنده اصلی واقعه عظیم کربلا استفاده کردند. بنابراین زنان هم مى توانند به کمال عقل دست یابند و تصمیماتى جدى و عقلانى بگیرند.
در پایان شایان ذکر است که امیر المؤمنین تنها مشورت با زنان را منع نکرده است بلکه با کسانى دیگر را هم منع کرده است که از مجموع سخنان علیه السلام و دیگر معصومین مى توان فهمید مشورت با افراد ترسو، بخیل، حریص، ضعیف الایمان، ضعیف العقل و… ممنوع است. و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست و اساساً جنسیت دخالتى در آن ندارد. بنابراین مهم ترین هدف مشورت، یافتن بهترین گزینه و شیوه هاى اجرایى است. لذا شخصى که مورد مشورت قرار مى گیرد باید شرایط و ویژگى هایى داشته باشد که بتواند به دور از هر شائبه اى بهترین راه را توصیه و پیشنهاد نماید از این رو داشتن شرایط لازم و در نظر گرفتن آنها به هنگام مشورت امرى لازم و ضرورى است.
درباره بخش دوم نیز باید گفت: مقصود از حدیث امیر مؤمنان علیه السلام که می فرماید اگر میتوانی که همسرت غیر تو را نشناسد این کار را بکن، با توجه به جملات قبل آن روشن است که مقصود ارتباط حد اقلی زن با نامحرم است و عدم آشنایی زن با مردانی است که نیازی در آشنایی زن با آنان نیست در جملات قبل از این جمله امام این گونه می فرماید وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل .(و بیرون رفتن زنان از خانه بدتر از این نیست که افراد غیر مطمئن را بر آنان در آورى، و اگر بتوانى چنان کن که غیر تو را نشناسند) در این حدیث امام پس از این که بیان می کنند آوردن افراد اجنبی غیر مطمئن در خانه کار صحیحی نیست می فرمایند اگر میتوانی کاری کن که همسرت غیر تو را نشناسد یعنی ارتباطش با دیگران حد اقلی باشد و ارتباط با نا محرمان و افراد غیر مطمئن زمینه گناه را برای او فراهم نکند و الا در مواردی که ارتباط اجتناب نا پذیر است وشناخت لازم است همچون شناختن خویشاوندان شوهر جای تردید نیست که چنین چیزی مقصود روایت نیست و صرف شناختن و ارتباط حد اقلی در حد لازم وضروری که منجر به گناه نیست بلا اشکال است و هیچ فقیهی حکم به این که واجب یا مستحب است زنها مردان را نشناسند نکرده .
موارد ضرورت عرفی است خروج از خانه برای درمان ، تفریح (در حد لازم) و مسائلی از این دست در صورتی که مفسده ای در پی نداشته باشد بلا مانع است بیرون رفتن زن از خانه درصورتی که زن ضوابط شرعی را در حجاب رعایت کند بلا مانع است اما جای تردید نیست بیرون رفتن باید حد اقلی باشد و دیدگاه اسلام در باره نظام خانواده این است حتی الامکان مرد کارهای بیرون خانه را انجام دهد و کارهای درون خانه همچون نگهداری و تربیت فرزندان که موضوع مهمی است را زن انجام دهد البته نه به عنوان یک وظیفه وجوبی.
اما اگر در موردی ضرورتی ایجاب کند بیرون رفتن زن از خانه بلا مانع است نمونه آن دختران حضرت شعیب هستند که چون پدرشان حضرت شعیب قادر به بیرون رفتن نبود و مسن بود خودشان به کار چرای گوسفندان مشغول بودند و در عین حال رعایت ضوابط را هم می کردند و پس از آن که مردان از محل آبخوردن گوسفندان دور می شدند اقدام به سیراب کردن گوسفندان می کردند که حتی الامکان اختلاط با نامحرم صورت نگیرد .