مشیت الهی و اختیار انسان – رابطه مشیت الهی با اختیار انسان – اختیار و مشیت
۱۳۹۳/۱۲/۰۹
–
۱۵۹ بازدید
ایا مشیت الهی با مختار بودن انسان تداخلی ندارد
ما پرسش شما را در ضمن چند نکته پاسخ می دهیم اما در مقدمه عرض می شود که در صورت تبیین جایگاه اراده الهی و اراده انسان پاسخ سوال شما آشکار می گردد. و آن معلول چند نکته است.
نکته اول اینکه وجود حضرت حق در عرض وجود ما نیست بلکه در طول وجود ماست به این معنی که خداوند ما را ایجاد کرده و حضرتش محیط بر وجود همه موجودات است در قالب مثال آنگونه که پرتو تابناک خورشید احاطه نوری دارد بر همه تابش های آفتاب که در و دیوار عالم را روشن می نماید یعنی تابش معلول است و خورشید علت . و اگر خورشید نباشد هیچ گونه تابش آفتاب موجود نخواهد بود. با در نظر گرفتن این نکته و اینکه خداوند علت موجودیت ماست و ما معلول وجود اوییم.
نکته دوم این است که تمام صفات موجودات معلول وجود آنهاست یعنی در درجه اول باید وجود باشد تا بعد از آن اوصاف وجودی بروز نماید آنگونه که تا گلی نباشد طراوت و عطری نیست تا آب نباشد لطافت و صفایی نیست و تا منبع گرمایی نباشد حرارتی نیست.
نکته سوم وجود دارای مراتب مختلف است . از وجود واجب و مطلق و بی کرانه الهی گرفته تا وجود ضعیف و بی رمق در مرز عدم و نیستی همچون نور در عالم ماده که از فروغ تابناک خورشید گرفته تا سایه کم رنگ در افق تاریکی.
نکته چهارم اوصاف کمالی هر موجود به قدر موجودیت و سهم وجودی اوست خداوند بزرگ که وجودش مطلق و بی نهایت است همه اوصاف کمالی اش بی نهایت است همانگونه که در وجود مطلق است در علم و قدرت و اراده و حیات و… مطلق است . اما دیگر موجودات چون از حیث وجودی محدود و ضعیف اند (چرا که معلول و مخلوق خداوند می باشند و سهم وجودی معلول کمتر از سهم وجودی علت است ) اوصاف آنها نیز به قدر وجودشان می باشد.
حال با در نظر گرفتن این نکات وقتی وجود ما در طول وجود خداوند است (یعنی معلول وجود حضرتش می باشد) باید در مرحله موخّر از وجود خداوند باشد. و وقتی وجود ما موخّر باشد اوصاف ما نیز همینطور است . و لذا چطور خواست بنده که یکی از اوصاف اوست . می تواند مقدم بر خواست الهی باشد.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه لازم است به دو نکته دیگر توجه فرمایید:
1) هر چه خدا بخواهد همان می شود. چون اساس نظام هستی وجود حضرت حق است . اساس کارها و افعال نیز به اراده و خواست الهی است اما شاکله اراده الهی در باب افعال ارادی انسان به گونه ای است که در جریان این سلسله از اراده الهی گرفته تا تحقق و انجام کار توسط انسان یکی از حلقه های این سلسله اراده و اختیار انسان است . ما به خواست خداوند اراده می کنیم و کارهایمان را با اراده و اختیار انجام می دهیم و هیچکس نیست که ادعا کند کارهای انسان همچون دست و پا زدن یک انسان پرتاب شده از بالای بلندی در مسیر سقوط بی اراده و اختیار است . و لذا ما بعد از کارهایمان افسرده و پشیمان و یا خوشحال و مسرور می شویم که اگر اراده ای در کار نبود نه ناراحتی می داشت و نه خوشحالی . اما باید توجه نمود که به قدر سهم وجودی خویش توقع اراده و اختیار برای کارایمان داشته باشیم .
2) مشیت الهی (معاذالله ) بی حساب و کتاب نیست ! آری اگر یک پادشاه ظالم و ستمگر و جاهل بگوید من هر که را بخواهم می کشم باید از او هراسید چرا که قدرت و اراده اگر با جهل و عصبیت همراه گردد نتیجه ای جز بی دادگری – ظلم – جور و ستم نخواهد داشت . این همان تیغ دادن در کف انسان مست است . و نباید از انسان مست تیغ بدست توقع آرامش و تعادل و سنجیده کار انجام دادن را داشت . اما خدای بزرگ که هم صاحب مشیت مطلقه است و هم علیم و حکیم و رحمان و رحیم . تمام افعال او با حکمت و علم قرین می باشد به فرموده امام علی (ع ): امره قضائ و حکمه و رضاه امان و رحمه یقضی بعلم و یعفو بحلم ; فرمان او (خداوند) حکم اوست همراه با حکمت و رضایت او امنیت است و رحمت قضای او همراه با علم است و عفو او همراه با حلم «, (خطبه ی 160, نهج البلاغه ). مگر ممکن است بنده ای نخواهد عذاب شود و در طریق صحیح و درست گام بردارد اما خدای حکیم او را عذاب نماید؟! خدایی که هیچگونه ظلمی از او صادر نمی گردد. و ذره ای نقص و نادرستی و کاستی در دستگاه حکومتش یافت می شود چرا که نقص و کاستی معلول جهل است و خدای بزرگ علیم مطلق است . و لذا وقتی راوی از امام محمدباقر(ع ) سوال می کند به چه دلیل کارهای الهی چون چرا ندارد. امام می فرماید: برای اینکه تمام افعال الهی حکیمانه است و صحیح . (ر.ک : میزان الحکمه , ج 6, ص 224, روایت 12256). در این باره کتاب عدل الهی استاد شهید مرحوم مرتضی مطهری بسیار ارزشمند است .
نکته اول اینکه وجود حضرت حق در عرض وجود ما نیست بلکه در طول وجود ماست به این معنی که خداوند ما را ایجاد کرده و حضرتش محیط بر وجود همه موجودات است در قالب مثال آنگونه که پرتو تابناک خورشید احاطه نوری دارد بر همه تابش های آفتاب که در و دیوار عالم را روشن می نماید یعنی تابش معلول است و خورشید علت . و اگر خورشید نباشد هیچ گونه تابش آفتاب موجود نخواهد بود. با در نظر گرفتن این نکته و اینکه خداوند علت موجودیت ماست و ما معلول وجود اوییم.
نکته دوم این است که تمام صفات موجودات معلول وجود آنهاست یعنی در درجه اول باید وجود باشد تا بعد از آن اوصاف وجودی بروز نماید آنگونه که تا گلی نباشد طراوت و عطری نیست تا آب نباشد لطافت و صفایی نیست و تا منبع گرمایی نباشد حرارتی نیست.
نکته سوم وجود دارای مراتب مختلف است . از وجود واجب و مطلق و بی کرانه الهی گرفته تا وجود ضعیف و بی رمق در مرز عدم و نیستی همچون نور در عالم ماده که از فروغ تابناک خورشید گرفته تا سایه کم رنگ در افق تاریکی.
نکته چهارم اوصاف کمالی هر موجود به قدر موجودیت و سهم وجودی اوست خداوند بزرگ که وجودش مطلق و بی نهایت است همه اوصاف کمالی اش بی نهایت است همانگونه که در وجود مطلق است در علم و قدرت و اراده و حیات و… مطلق است . اما دیگر موجودات چون از حیث وجودی محدود و ضعیف اند (چرا که معلول و مخلوق خداوند می باشند و سهم وجودی معلول کمتر از سهم وجودی علت است ) اوصاف آنها نیز به قدر وجودشان می باشد.
حال با در نظر گرفتن این نکات وقتی وجود ما در طول وجود خداوند است (یعنی معلول وجود حضرتش می باشد) باید در مرحله موخّر از وجود خداوند باشد. و وقتی وجود ما موخّر باشد اوصاف ما نیز همینطور است . و لذا چطور خواست بنده که یکی از اوصاف اوست . می تواند مقدم بر خواست الهی باشد.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه لازم است به دو نکته دیگر توجه فرمایید:
1) هر چه خدا بخواهد همان می شود. چون اساس نظام هستی وجود حضرت حق است . اساس کارها و افعال نیز به اراده و خواست الهی است اما شاکله اراده الهی در باب افعال ارادی انسان به گونه ای است که در جریان این سلسله از اراده الهی گرفته تا تحقق و انجام کار توسط انسان یکی از حلقه های این سلسله اراده و اختیار انسان است . ما به خواست خداوند اراده می کنیم و کارهایمان را با اراده و اختیار انجام می دهیم و هیچکس نیست که ادعا کند کارهای انسان همچون دست و پا زدن یک انسان پرتاب شده از بالای بلندی در مسیر سقوط بی اراده و اختیار است . و لذا ما بعد از کارهایمان افسرده و پشیمان و یا خوشحال و مسرور می شویم که اگر اراده ای در کار نبود نه ناراحتی می داشت و نه خوشحالی . اما باید توجه نمود که به قدر سهم وجودی خویش توقع اراده و اختیار برای کارایمان داشته باشیم .
2) مشیت الهی (معاذالله ) بی حساب و کتاب نیست ! آری اگر یک پادشاه ظالم و ستمگر و جاهل بگوید من هر که را بخواهم می کشم باید از او هراسید چرا که قدرت و اراده اگر با جهل و عصبیت همراه گردد نتیجه ای جز بی دادگری – ظلم – جور و ستم نخواهد داشت . این همان تیغ دادن در کف انسان مست است . و نباید از انسان مست تیغ بدست توقع آرامش و تعادل و سنجیده کار انجام دادن را داشت . اما خدای بزرگ که هم صاحب مشیت مطلقه است و هم علیم و حکیم و رحمان و رحیم . تمام افعال او با حکمت و علم قرین می باشد به فرموده امام علی (ع ): امره قضائ و حکمه و رضاه امان و رحمه یقضی بعلم و یعفو بحلم ; فرمان او (خداوند) حکم اوست همراه با حکمت و رضایت او امنیت است و رحمت قضای او همراه با علم است و عفو او همراه با حلم «, (خطبه ی 160, نهج البلاغه ). مگر ممکن است بنده ای نخواهد عذاب شود و در طریق صحیح و درست گام بردارد اما خدای حکیم او را عذاب نماید؟! خدایی که هیچگونه ظلمی از او صادر نمی گردد. و ذره ای نقص و نادرستی و کاستی در دستگاه حکومتش یافت می شود چرا که نقص و کاستی معلول جهل است و خدای بزرگ علیم مطلق است . و لذا وقتی راوی از امام محمدباقر(ع ) سوال می کند به چه دلیل کارهای الهی چون چرا ندارد. امام می فرماید: برای اینکه تمام افعال الهی حکیمانه است و صحیح . (ر.ک : میزان الحکمه , ج 6, ص 224, روایت 12256). در این باره کتاب عدل الهی استاد شهید مرحوم مرتضی مطهری بسیار ارزشمند است .