معانی تفویض و حکم آنرا بیان فرمائید؟
۱۳۹۲/۰۳/۱۷
–
۴۹۵ بازدید
تفویض در لغت به معنى واگذار کردن و سپردن امرى به دیگرى است و در بحث هاى دینى و اعتقادى دو صورت کلى دارد:
الف: تفویض انسان به خدا.
ب: تفویض خداوند به انسان و یا به موجود دیگر.
۱) تفویض انسان به خدا
تفویض انسان به خداوند گاهى در معرفت و شناخت است، و گاهى در عمل و انجام دادن کارى.
جواب: تفویض در لغت به معنى واگذار کردن و سپردن امرى به دیگرى است و در بحث هاى دینى و اعتقادى دو صورت کلى دارد:
الف: تفویض انسان به خدا.
ب: تفویض خداوند به انسان و یا به موجود دیگر.
1) تفویض انسان به خدا
تفویض انسان به خداوند گاهى در معرفت و شناخت است، و گاهى در عمل و انجام دادن کارى.
تفویض در عمل و انجام دادن کار این است که انسان در کارهاى نیکى که انجام مى دهد، ضمن این که همه ى تدابیر ممکن و لازم را به کار مى بندد، تنها متکى به قدرت خداوند بوده، و قدرت و توان خود را ـ بدون توجه به قدرت الهى ـ تکیه گاه خود قرار ندهد و از خطرهاى احتمالى نهراسد. چنین باور و روحیه اى از صفات بسیار شایسته و از ویژگى هاى انسان هاى والا به شمار مى رود. چنان که مؤمن آل فرعون پس از آن که آل فرعون را نصیحت و موعظه کرد و به آنان درباره ى عواقب تلخ اعمالشان هشدار داد، گفت:«و افوّض امرى الى اللّه ان اللّه بصیر بالعباد»؛[1]من کار خود را به خداوند واگذار مى کنم؛ به درستى که او از احوال بندگان خود آگاه است.
تفویض انسان به خدا در زمینه ى علم و معرفت مربوط به معانى متشابهات کلام الهى و صفات خداوند است و آن دوگونه است: یکى این که هرگونه بحث و تحقیق و تأویل را مردود شمارد، و راه هرگونه معرفت نسبت به معانى متشابهات یا صفات خداوندى را بر خود ببندد، که این روش گروهى از محدثان اهل سنت و اخباریین شیعه بوده است که اعتقادی نادرست می باشد.
دیگر این که پس از اعمال نظر و تحقیق و بیان مفاد و مدلول آیات قرآن و کلام خداوند آن را به عنوان آخرین مرتبه و تمام مراد و مقصود کلام الهى نشمارد، بلکه به محدودیت معرفت و درک خود اعتراف کرده و به این حقیقت توجه داشته باشد که هرگز امکان ندارد روان و اندیشه ى محدود انسان حقایق و کمالات نامحدود را در خود جاى دهد.
این معناى تفویض در عرصه ى معرفت، کمال عارف محسوب مى گردد، و از ویژگى هاى انسان هاى کامل است، چنان که رسول اکرم صلى الله علیه و آله به خداوند عرضه مى دارد: «ما عرفناک حق معرفتک»[2]؛ یعنى معرفت ما هر اندازه کامل و عالى باشد، از نوع معرفت حق که کمال عارف و معروف برابر باشد ـ بدان سان که خداوند خود به ذات و صفات خود علم دارد ـ نیست. انسان هایى که به این نکته ى دقیق توجه دارند، همان کسانى اند که قرآن کریم آنان را مخلَصین نامیده است، و از آن جا که اثبات آنان با نفى همراه است ـ نه اثبات منهاى نفى که مستلزم تشبیه باشد و نه نفى منهاى اثبات که مستلزم تعطیل باشد ـ خداوند معرفت آنان را تأیید کرده، مى فرماید:
«سبحان اللّه عما یصفون الاّ عباداللّه المخلصین»؛[3] خداوند منزّه است از آنچه در وصف مى آورند، مگر بندگان مخلص خدا.
2) تفویض خدا به انسان
تفویض از جانب خداوند به انسان در دو مقام مطرح مى شود:
الف: در مقام تشریع:
که داراى چند فرض است:
* به این معنا که خداوند هیچ گونه تشریعى ندارد و انسان آزاد است که هر عملى را بخواهد انجام دهد یا ترک کند. لازمه ى این فرض انکار اصل شریعت و نبوت، و اعتقاد به آن مستلزم کفر است.
* به این معنا که تشریع را به عدّه اى از بندگان خود واگذار کرده تا آن ها هرگونه که خود بخواهند احکامى را براى انسان ها وضع کنند، بدون این که مستند به وحى یا الهام یا عصمت الهى باشد. این معنا نیز نادرست است، زیرا تشریع از مظاهر ربوبیت الهى و مخصوص خداوند است: «ان الحکم الا للّه امر ان لاتعبدوا الا ایاه»؛[4] «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى».[5]
* به این معنا که اساس تشریع منوط به اذن و مشیت الهى است، ولى با توجه به این که پیامبر صلى الله علیه و آله معصوم است، و اراده ى او جز تجلّى اراده ى خداوند نیست، پروردگار متعال به دلایلى، مانند اظهار شرافت و کرامت او، تعیین برخى از احکام را به او واگذار کرده است. این معنا هیچ محذور عقلى ندارد، و روایات بسیارى نیز بر آن دلالت مى کند.
* تفویض بیان احکام الهى به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اوصیاى او، به گونه اى که خود مصلحت مى دانند؛ یعنى با در نظر گرفتن میزان درک و استعداد افراد و نیز مصالح کلى و اجتماعى. این فرض نیز با توجه به اصل عصمت درباره ى پیامبر و امام هیچ محذورى ندارد، چنان که از روایات نیز به دست مى آید.
ب: در مقام تکوین
تفویض در مقام تکوین از جانب خداوند به انسان دو صورت دارد:
1) افعال اختیارى افراد را به آنان واگذار کرده است. یعنى خداوند انسان را آفریده و توانایى بر انجام فعل را نیز به او داده است، و از آن پس دیگر در تحقق فعل او دخالت ندارد، و انسان خود به طور مستقل ـ با قدرتى که خداوند به او داده است ـ افعال خود را انجام مى دهد. این معنا همان است که قدریه و معتزله براى توجیه اختیار انسان گفته اند و در درس هاى قبل نادرستى آن بیان گردید، و تفویض در روایت «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» ناظر به همین معناست.
2) خداوند، خلقت یا تدبیر همه یا برخى از عالم را به بعضى از آفریده هاى خود، مانند فرشتگان، پیامبران، اولیا و اوصیا واگذار کرده است. این معنا همان است که غلات بدان معتقد شده اند. امام رضا علیه السلام در ردّ تفویض به این معنا فرموده است:
«من زعم ان اللّه عزّوجلّ فوّض امر الخلق والرزق الى حججه، فقد قال بالتفویض… والقائل بالتفویض مشرک»؛[6] کسی که گمان کند خداوند عزوجل امر خلائق ورزق و روزی آنها را به حجتهایش سپرده، بتحقیق قائل به تفویض شده است و کسی نیز که قائل به تفویض باشد مشرک خواهد بود.
[2] .بحار الانوار، ج66،ص292.
[3] .الصافات/159.
[4] .یوسف/40.
[5] .النجم/3-4.
[6]. عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1،ص124.