خانه » همه » مذهبی » معنای بکر و بکره، عشی، اصیل، اشراق

معنای بکر و بکره، عشی، اصیل، اشراق


معنای بکر و بکره، عشی، اصیل، اشراق

۱۳۹۲/۰۹/۰۴


۱۰۸۴۲ بازدید

تفاوت بکرة با عشی 
و تفاوت أصیل با إشراق چیست؟(که در قرآن آمده)

«بِکر» راغب در مفردات گوید: اصل این کلمه بکرة (بضمّ اوّل) است به معنى اوّل روز و چون کسى اوّل روز خارج شود گویند:   «بکر فلان» و به حیوانى که نزائیده بکر گویند زیرا نزائیدن اوّل است و زائیدن مرحله دوّم، به دوشیزه بکر گویند چون این حالت پیش از ثیّب بودن است.   «لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ»، (بقره: 68 )، نه پیر است که زمان زائیدنش گذشته باشد و نه- نزائیده است، میان سنّ است. و اگر فارض به معنى گاو پیر باشد چنانکه راغب گوید: بکر هم به معنى جوان است یعنى: گاوى است نه پیر و نه جوان.
جمع بکر
بُکرة(بضمّ اوّل) چنانکه گذشت بمعنى اوّل روز است مثل «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا»، ( انسان: 25)، پروردگارت را اوّل و آخر روز یاد کن.
ر. ک: قاموس قرآن، ج 1، ص 218.
 
«عشیّ»
به عقیده راغب عشیّ از اول ظهر است تا صبح روز بعد. ابن اثیر در نهایه و طبرسى ذیل آیه 16 سوره یوسف آنرا بلفظ «قیل» آورده اند.
ولى طبرسى و زمخشرى ذیل آیه «وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِ وَ الْإِبْکارِ»، ( آل عمران: 41). عشىّ را از اول ظهر تا غروب آفتاب گفته اند، چنانکه ابکار را از طلوع فجر تا وقت چاشت و انتشار نور خورشید ذکر کرده اند.
عشاء: از اول مغرب تا وقت نماز عشاء (مفردات) «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ»، ( یوسف: 16). وقت مغرب گریه کنان پیش پدر آمدند «وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ»، ( نور: 58). عشاء را آخر روز و اول شب نیز گفته اند، ولى قول راغب اقوى است، و ظهور قرآن آنرا تأیید می کند طبرسى آنرا به لفظ «یقال» آورده است. آن فقط دو بار در قرآن آمده است.
ناگفته نماند: عشاء در قرآن تنها آمده ولى «عَشیّ» اغلب با «ابْکار- اشْراق- غَداة- بُکْرَة» مقابل آمده است مثل آیه فوق و آیه «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِ»، ( انعام: 52). «یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِ وَ الْإِشْراقِ»، ( ص: 18). « فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا»، (مریم: 11).
بنا بر قول راغب مدت تسبیح و دعا در این آیات از طلوع فجر تا نزدیکى ظهر و از ظهر تا صبح روز بعد است و بنا بر قول طبرسى و زمخشرى دو طرف روز میباشد. و قول آنها بنظر بهتر میاید.
عشیّه: همان عشىّ است بقولى تاء آن براى وحدت است «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها»، ( نازعات: 46). ضمیر ضُحاها به عَشِیَّةً راجع است یعنى روزى که قیامت را مى بینند گوئى در دنیا یا در قبرها توقّف نکرده اند مگر آخر یک روز و یا اول آنرا.
ر. ک: قاموس قران، ج 5، ص 4- 5.
 
«اصِیل»
وقت ما بعد عصر تا مغرب (اقرب الموارد) «وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا»، ( احزاب: 42 )، او را بامداد و آخر روز تسبیح گوئید. جمع آن در قرآن فقط آصال استعمال شده «یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ»، ( نور: 36 )، براى خدا در آن خانه ها بامدادان و پسینان مردانى تسبیح گویند. «اصیل» چهار بار و «آصال» سه بار در قرآن آمده است.
ر. ک: قاموس قرآن، ج 1، ص 88.
 
«اشراق»
شرق: (بفتح ش، ر) و شروق. طلوع آفتاب.
اشراق: روشن شدن (مجمع- مفردات). « وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»، ( زمر: 69). زمین به نور پروردگارش روشن شد.
مشرق: اسم مکان است یعنى محل طلوع. «فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ »، ( بقره: 258). شرقىّ چیزیکه منسوب به شرق است (ناحیه شرقى- طرف شرقى). « شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ»، ( نور: 35). درخت میوه اگر در وسط باغ باشد پیوسته آفتاب گیر بوده میوه اش کاملا می رسد بر خلاف آنکه در شرق و غرب باغ بوده باشد گویند مراد از آیه چنین درختى است. «إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا»، ( مریم: 16). ظاهرا منظور ناحیه شرقى معبد بیت المقدس است یعنى از اهلش در مکان شرقى کناره گرفت.
«یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ »، ( ص: 18). مراد وقت اشراق شمس است.
ر. ک: قاموس قران، ج 4، ص18 – 19.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد