۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۹۱۷ بازدید
هنگامی که مباحث علم و دین را مطالعه میکنیم به عناوینی چون: فلسفه علم، فلسفه دین، نظریه، پارادایم، مکتب و فرضیه برمیخوریم، این عناوین با یکدیگر چه نسبتی دارند؟
«فلسفه علم»[ Philosophy of science.] فلسفهای مضاف و معرفتی درجه دوم و به معنای «علمشناسی» علم است.
به عبارت دیگر در فلسفه علم، خود علم را به عنوان یک موضوع، مورد بحث قرار می دهند و پرسشهایی از این قبیل را دنبال می کنند: این علم چگونه پیدا شده است؟ چه تحولاتی در آن پدید آمده است؟ عواملی که موجب این تحول شدهاند، کدام اند؟ روشهایی که در این علم به کار گرفته شده چه روشهایی هستند؟ و نیز قضاوت درباره اینکه کدام روش صحیح است و کدام روش صحیح نیست؟[ . محمد تقی مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، قم: مؤسسه در راه حق، 1367ش، ص 10.]
«پارادایم»، اصطلاحی است که در فلسفه علم به کار گرفته میشود و مقصود از آن، اصولی است که بر بینش ما نسبت به چیزها و جهان حاکم است[ ادگار مورن، درآمدی بر اندیشه پیچیده، ترجمه افشین جهاندیده، تهران: نشر نی، 1379ش، ص 16.]. علاوه بر این معنای عام (منشأ اصول و مقررات)، معنای اخص آن «سرمشق» و «پیشفرض» است.[ ر.ک: آلن اف چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام، نشر سمت، 1379ش، ص 109 پاورقی.] این اصطلاح نخستین مرتبه توسط «تامس کوهن» در کتاب «ساختار انقلابهای علمی» به کار رفت و مدل جدیدی برای تبیین چگونگی رشد و توسعه علوم ارایه کرد.
به لحاظ تاریخی، او نشان داد که فعالیتهای پراکنده و گوناگونی که قبل از تشکیل و پیریزی یک علم صورت میگیرد، در نهایت پس از اینکه به یک پارادایم مورد پذیرش جامعهای علمی تبدیل شد، منظم و هدفدار میگردد. پارادایم دربردارنده مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنها است که اعضای جامعه علمی خاصی آنها را پذیرفته و به کار میگیرند.
«نظریه» در لغت به معنای اندیشیدن و تحقیق آمده است که از تئوری یونانی گرفته شده است.
«نظریه مجموعهای از سازهها (مفاهیم)، تعاریف و گزارههای به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیش بینی پدیدهها، دید نظام یافتهای از پدیدهها را ارایه میکند.»[ فرد ان کرلینجر، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر حقیقى زند، تهران: آواى نو، 1377ش، ص 29.1. Philosophy of Religion.]
به عبارت دیگر، نظریه عبارت است از مجموعهای از مفاهیم که به نحو منطقی تنظیم شده و به رابطه میان پدیدهها با یکدیگر میپردازد.
به تعبیر دیگر نظریه عبارت است از مفهومی که زمینههای تشخیص و شناسایی میان پدیدهها را نسبت به یکدیگر فراهم میآورد. به عنوان مثال: اگر گفته شود میان اعتیاد و خودکشی رابطه وجود دارد. اثبات رابطه به معنای نظریه است و در مقابل رابطه اثبات نشده به معنای فرضیه است، و پاسخی پیشنهادی به مسئله و پرسش مورد بررسی است که در صورت اثبات، نام نظریه به خود میگیرد.
«مکتب» عبارت است از مجموعه هماهنگ متناسب بینش فلسفی، عقاید مذهبی، ارزشهای اخلاقی و روشهای عملی که در یک ارتباط علی و معلولی با هم یک پیکره متحد معنیدار و دارای جهتی را میسازد که زنده است و همه اندامهای گوناگونش از یک خون تغذیه میکنند و با یک روح زندهاند.
«فلسفه دین»[ فرد ان کرلینجر، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر حقیقى زند، تهران: آواى نو، 1377ش، ص 29.1. Philosophy of Religion.] شاخهای از فلسفه، شامل همه مباحث فلسفی است که بنمایه آنها پرسشهاییاست که از دین سرچشمه میگیرد. فلسفه دین، ارزیابی مفاهیم و باورهای بنیادین سنتهای دینی ویژه جوامع مختلف است. موضوعات اصلی فلسفه دین، استدلال پیرامون طبیعت، وجود یا عدم وجود خدا، زبان دین، معجزه، دعا، مسئله شر، صفات خدا، پلورالیسم دینی، معرفتشناسی دینی و رابطه بین دین و دیگر نظامهای ارزشی مانند اخلاق و علم تجربی است.
به عبارت دیگر در فلسفه علم، خود علم را به عنوان یک موضوع، مورد بحث قرار می دهند و پرسشهایی از این قبیل را دنبال می کنند: این علم چگونه پیدا شده است؟ چه تحولاتی در آن پدید آمده است؟ عواملی که موجب این تحول شدهاند، کدام اند؟ روشهایی که در این علم به کار گرفته شده چه روشهایی هستند؟ و نیز قضاوت درباره اینکه کدام روش صحیح است و کدام روش صحیح نیست؟[ . محمد تقی مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، قم: مؤسسه در راه حق، 1367ش، ص 10.]
«پارادایم»، اصطلاحی است که در فلسفه علم به کار گرفته میشود و مقصود از آن، اصولی است که بر بینش ما نسبت به چیزها و جهان حاکم است[ ادگار مورن، درآمدی بر اندیشه پیچیده، ترجمه افشین جهاندیده، تهران: نشر نی، 1379ش، ص 16.]. علاوه بر این معنای عام (منشأ اصول و مقررات)، معنای اخص آن «سرمشق» و «پیشفرض» است.[ ر.ک: آلن اف چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام، نشر سمت، 1379ش، ص 109 پاورقی.] این اصطلاح نخستین مرتبه توسط «تامس کوهن» در کتاب «ساختار انقلابهای علمی» به کار رفت و مدل جدیدی برای تبیین چگونگی رشد و توسعه علوم ارایه کرد.
به لحاظ تاریخی، او نشان داد که فعالیتهای پراکنده و گوناگونی که قبل از تشکیل و پیریزی یک علم صورت میگیرد، در نهایت پس از اینکه به یک پارادایم مورد پذیرش جامعهای علمی تبدیل شد، منظم و هدفدار میگردد. پارادایم دربردارنده مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنها است که اعضای جامعه علمی خاصی آنها را پذیرفته و به کار میگیرند.
«نظریه» در لغت به معنای اندیشیدن و تحقیق آمده است که از تئوری یونانی گرفته شده است.
«نظریه مجموعهای از سازهها (مفاهیم)، تعاریف و گزارههای به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیش بینی پدیدهها، دید نظام یافتهای از پدیدهها را ارایه میکند.»[ فرد ان کرلینجر، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر حقیقى زند، تهران: آواى نو، 1377ش، ص 29.1. Philosophy of Religion.]
به عبارت دیگر، نظریه عبارت است از مجموعهای از مفاهیم که به نحو منطقی تنظیم شده و به رابطه میان پدیدهها با یکدیگر میپردازد.
به تعبیر دیگر نظریه عبارت است از مفهومی که زمینههای تشخیص و شناسایی میان پدیدهها را نسبت به یکدیگر فراهم میآورد. به عنوان مثال: اگر گفته شود میان اعتیاد و خودکشی رابطه وجود دارد. اثبات رابطه به معنای نظریه است و در مقابل رابطه اثبات نشده به معنای فرضیه است، و پاسخی پیشنهادی به مسئله و پرسش مورد بررسی است که در صورت اثبات، نام نظریه به خود میگیرد.
«مکتب» عبارت است از مجموعه هماهنگ متناسب بینش فلسفی، عقاید مذهبی، ارزشهای اخلاقی و روشهای عملی که در یک ارتباط علی و معلولی با هم یک پیکره متحد معنیدار و دارای جهتی را میسازد که زنده است و همه اندامهای گوناگونش از یک خون تغذیه میکنند و با یک روح زندهاند.
«فلسفه دین»[ فرد ان کرلینجر، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر حقیقى زند، تهران: آواى نو، 1377ش، ص 29.1. Philosophy of Religion.] شاخهای از فلسفه، شامل همه مباحث فلسفی است که بنمایه آنها پرسشهاییاست که از دین سرچشمه میگیرد. فلسفه دین، ارزیابی مفاهیم و باورهای بنیادین سنتهای دینی ویژه جوامع مختلف است. موضوعات اصلی فلسفه دین، استدلال پیرامون طبیعت، وجود یا عدم وجود خدا، زبان دین، معجزه، دعا، مسئله شر، صفات خدا، پلورالیسم دینی، معرفتشناسی دینی و رابطه بین دین و دیگر نظامهای ارزشی مانند اخلاق و علم تجربی است.