خانه » همه » مذهبی » معنای کلمه بتول

معنای کلمه بتول


معنای کلمه بتول

۱۳۹۲/۰۱/۲۶


۲۴۰۷ بازدید

سلام و عرض تسلیت شهادت خانم فاطمه(س)معنی کامل کلمه (بتول) که به حضرت فاطمه(س) نسبت می دهند چیست؟؟؟

علیک السلام.
با   تشکر وعرض تسلیت و تعزیت متقابل، به اطلاع شریف می رسد.
بتول از ریشه بتل به معناى قطع است و دارای معانی متعددی است :
1. بتول به زنی گفته می شود که نسبت به مردان هیچ گونه میل و شهوتی نداشته باشد[1].
2. بتول به زنی گفته می شود که با زنان دیگر تفاوت های اساسی داشته باشد. در بعض از منابع آمده است: مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفته اند که از جهت فضل و دین و حسب، غیر از زنان زمان خود بودند.
3. بتول به کسی گفته می شود که از علائق مادی و دنیوی بر کنار باشد. حضرت مریم و فاطمه را بتول گفته اند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیده اند [2].
4. بتول به زنی گفته می شود که خون حیض نبیند. و علت این که به حضرت زهرا (ع) لقب بتول داده شد این است که آن حضرت هیچ گاه حائض نمی شدند.
شیخ صدوق از حضرت على (ع) روایت کرده که از رسول خدا (ص) سؤال شد: اى رسول خدا بتول یعنى چه؟ از شما شنیده ایم که گفته اید مریم و فاطمه هر دو بتول هستند. پیامبر فرمود: بتول آن زنى را می گویند که حیض نمى شود؛ زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است [3].
همچنین در روایتی از امام باقر (ع) از پدرانش نقل شده که فرمودند: فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) طاهره نامیده شد؛ زیرا آن حضرت از هر نوع پلیدی پاک است و هیچ وقت خون حیض و نفاس ندیده است [4].
اما چنین حالتی مخصوص فاطمه (س) نیست، بلکه براساس آیه شریفه (آل عمران، 42) و روایاتی از شیعه و سنی و تفاسیری که در شأن نزول آیه وارد شده، حضرت مریم نیز هرگز خون حیض ندیده است[5] و خداوند متعال آن را به عنوان فضیلت برای مریم (س) بیان می کند.
هم چنین بر اساس روایاتی که وارد شده تمام دختران پیامبران نیز این گونه بودند؛ پیامبر (ص) می فرماید: حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[6]
اما این که یک ویژگی خلاف متعارف، نمی تواند ارزش باشد! باید گفت: همیشه اینطور نیست و در بسیاری از موارد داشتن ویژگی های غیر متعارف و خارق العاده یک ارزش بزرگ به حساب می آید. حضرت عیسی در روزهای نخستین تولد که در گهواره زبان گشود و گفت: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا وَ بَرَّا بِوَالِدَتىِ وَ لَمْ یجَعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِیًّا وَ السَّلَامُ عَلىَ َّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا[7] یعنی: من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زنده ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که مى میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!
با این که چنین سخن گفتنی بر خلاف روال طبیعی و عادی است، اما از معجزات بزرگ آن حضرت و فضیلت بزرگی برای آن حضرت است و با این کار دامن مادر خود را از اتهام بدخواهان پاک نمود.
بنابر این گر چه ندیدن حیض برای زنانی که در موقعیت حیض دیدن هستند ممکن است یک بیماری بسیار خطرناک باشد و موجب ضرر هایی به آنها شود، اما با توجه به قدرت و حکمت خداوند متعال در جلوگیری از ضررهای آنان برای زنانی که خداوند به صورت خاص اراده کرده است تا آنان چنین خونی را نبینند یک امتیاز بزرگ است؛ زیرا زنان در ایامّی مشخص به خاطر عذری (مانند حیض) نمی توانند نماز بخوانند، روزه بگیرند، وارد مسجد الحرام و مسجد النبی شوند، در مساجد توقف کنند، الفاظ و کلمات قرآن را لمس کنند و… اما حضرت زهرا (س) به علت عنایت و توجه خاصّ خداوند چنین محدودیت هایی ندارند.
——————————————————————————–
[1] فراهیدى خلیل بن احمد ،العین ج8،ص124، ناشر: انتشارات هجرت ، قم ، 1410 ق ، چاپ: دوم
[2] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ، ج 43، ص: 15 .
[3] علل الشرائع ج : 1 ص : 181، ح 144.
[4] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج : 43 ص : 19، ح 20
[5] آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص: 32، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415 ق ؛ اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 3، ص 146، دار الفکر، بیروت، 1420 ق ؛ فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 8، ص 218، دار احیاء التراث العربى ، بیروت، 1420 ق ؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 14، ص 193؛ طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج 3، ص 295، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ: پنجم ، 1374 ش . و … .
[6] صدوق، علل الشرائع، علل الشرائع، ج 1، ص 181، ح 144، ناشر: داورى .
[7] مریم، 33-30. .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد