۱۳۹۲/۰۷/۱۷
–
۹۶۳ بازدید
در مورد سد الابواب توضیحاتی خواستم. یعنی در ابتدا چگونه بوده است آیا درب خانه ها یکی بوده و به مسجد راه داشته که جز درب خانه حضرت امیر (ع) همه بسته شده اند. ضمنا در مورد سیستم حمام آن زمان توضیح بدهید که این سخن که حضرت امیر(ع) به حالت جماع وارد مسجد می شده است، درست است و رفت و آمد حضرت و اهل خانه چگونه بوده است؟
ساخت مسجد در شهر مدینه از نخستین اقدامات رسول خدا(ص) پس از هجرت به این شهر است. همزمان با ساخت مسجدی که بعدها «مسجدالنبی» نامیده شد، حجرههایی برای سکونت پیامبر(ص) و برخی از همسران آن حضرت متصل به مسجد ساخته شد. پس از مدتی، برخی از صحابه که توانایی داشتند حجرهای در کنار مسجد ساختند. این حجرات علاوه بر دری که به سمت بیرون داشتند، دری نیز به سمت مسجد داشتند و در وقت نماز، صاحبان حجرات از این درها وارد مسجد میشدند و دوباره از همان در به خانههایشان برمیگشتند. رسول اکرم(ص) در سال سوم هجری به امر الهی مأمور شد همه آن درها را غیر از در حجره علی(ع) ببندد. عدهای از صحابه ناراحت شدند و به پیامبر اعتراض کردند. آن حضرت اعلام کرد که خداوند او را به این کار، مأمور کرده و این اقدام، خودسرانه نبوده است.
احادیث سد ابواب
از زید بن ارقم روایت شده است که خانه عدهای از صحابه رسول خدا(ص) درهایی به سوی مسجد داشتند. روزی حضرت فرمود که این درها غیر از در خانه علی(ع) را ببندید. مردم در اینباره اعتراض کردند. حضرت که متوجه سخنان مردم شده بود، فرمود: «من مأمور بستن این درها غیر از در خانه علی(ع) شدهام. شما در این باره سخنانی گفتید. به خدا سوگند! من از پیش خودم به بستن یا گشودن دری دستور ندادم. من به وظیفهای مأمور شدم و از آن تبعیت کردم.»[1]
در حدیثی دیگر آمده است که رسول خدا(ص) درهای مردم را به سمت مسجد بست و فقط در حجره علی(ع) را باز گذاشت. برخی از مردم به باز ماندن در حجره او اعتراض داشتند، حضرت فرمود: «من آن را باز نگذاشتم. خداوند دستور داد که باز بماند.»[2] در موردی دیگر آمده است که پیامبر در جواب اعتراض معترضان فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! من این درها را نبستم و نگشودم، بلکه خداوند آنها را بست.» سپس پیامبر این آیات را خواند:[3]
« وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى … إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحى.»[4]
در منابع آمده است که حمزة بن عبدالمطلب با حالتی گریان نزد رسولخدا(ص) آمد و گفت: «عمو را بیرون میکنی و پسر عمو را جای میدهی؟» پیامبر(ص) فرمود: «من جای نمیدهم، بلکه خداوند او را جای داده است.»[5] این حدیث نشان میدهد که حمزه عموی پیامبر، حجرهای کنار مسجد داشته و ناراحت است از اینکه در حجرهاش به طرف مسجد بسته شده و تنها در حجره علی باز مانده است. رسول خدا(ص) در جواب عمویش این امر را خواست الهی معرفی میکند.
منابع احادیث سد ابواب
این احادیث در بسیاری از کتابها و با اسناد مختلف ذکر شده است. ابن شهر آشوب این روایات را با نقلهای مختلف و از راویان گوناگون ذکر کرده است. [6]
ایشان مینویسد که حدیث سد ابواب را حدود 30 نفر از صحابه، مانند: زید بن ارقم، سعد بن ابیوقاص، ابوسعید خدری، امسلمه، ابورافع و … روایت کردهاند.[7] ابنبطریق در فصل بیستم کتابش تحت عنوان «فی سد الابواب من المسجد الا باب علی(ع)»، یازده حدیث را با اسناد مختلف در این باره ذکر کرده است.[8] قندوزی در ینابیعالموده در باب 17 تحت عنوان «فی سد ابواب المسجد الاباب علی(ع)» احادیث زیادی با اسنادهای مختلف نقل کرده است.[9] علامه مجلسی مینویسد: روایات سد ابواب از روایات متواتر شمرده میشوند.[10]
علامه امینی در الغدیر قبل از ذکر این احادیث مینویسد: «پیشوایان اهل سنت با اسانید صحیح و فراوان از جمعی از صحابه ـ که تعداد آنها به حدی است که تواتر این حدیث را ثابت میکند ـ آن را نقل کردهاند.»[11] ابنعساکر این احادیث را در کتاب «ترجمه امام علی بن ابیطالب(ع)» ج1 در حدود 30 صحفه ذکر کرده است.[12] از دیگر منابعی که این احادیث را در کتابهای خویش آوردهاند میتوان به کتب ذیل اشاره کرد: نسائی در سنن الکبری،[13]طبرانی در المعجم الاوسط،[14]ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه،[15] خطیب بغدادی در تاریخ بغداد.[16]حدیث مذکور در بسیاری دیگر از کتابهای اهل سنت و شیعیان ذکر شده است.
جعل حدیث به نفع ابوبکر
در مقابل حدیث سد ابواب که در فضیلت علی(ع) است، عدهای از اهل سنت، حدیثی را ذکر میکنند و قائلاند که پیامبر(ص) هنگام وفاتش دستور داد همه درهایی که به طرف مسجد باز است بسته شود، مگر باب ابیبکر. [17] در برخی از منابع اهل سنت آمده است که پیامبر(ص) فرمود:
«سدوا عنی کل خوخه فی المسجد غیرخوخه ابیبکر.»[18]برخی از همین افراد از این حدیث، اینگونه بهرهبرداری کردهاند که پیغمبر(ص) ابوبکر را جانشین خویش معرفی کرده است. ابنحبان مینویسد: «پیامبر(ص) با صدور این حدیث درباره ابوبکر، طمع دستیابی به خلافت را از دیگران گرفت.»[19]
این توضیح، لازم است که راویان حدیث سد ابواب و خوخه در باره ابوبکر به صحت حدیث سد ابواب درباره حضرت علی(ع) معتقدند و میگویند که این دو گروه از احادیث با یکدیگر تنافی ندارند.
ابنکثیر پس از نقل حدیث سد ابواب درباره علی(ع) مینویسد: «و این منافاتی ندارد با آنچه در صحیح بخاری ثابت شده است که پیامبر(ص) در مرض موتش به بستن درهای منتهی به مسجد، مگر باب ابیبکر صدیق دستور فرمود؛ چرا که در زمان حیات پیامبر(ص)، فاطمه(س) چون میخواست به دیدار پدرش برود و برای رعایت حال او، این باب باز بود؛ اما بعد از وفاتش این علت از بین رفت و احتیاج شد که باب ابوبکر باز شود؛ چرا که وی(به عنوان خلیفه) میخواست به مسجد بیاید و با مردم نماز بخواند.»[20]
نکتهای که اینجا به نظر میرسد این است که اگر قبلا رسول خدا(ص) دستور بستن همه درها غیر از در خانه علی را به طرف مسجد داده بود؛ بنابراین زمان مرض موت حضرت، دری جز در خانه علی(ع) باز نبوده است که حضرت بخواهد دستور دهد همه درها را ببندید؛ مگر باب ابیبکر را؛ مگر بخواهیم «خوخه» را به معنای دیگر بگیریم که البته این احتمال هم بعید است. عموم راویان حدیث خوخه، معتقدند که خوخه، دری بوده است که ابوبکر هنگام نماز از این در وارد مسجد میشد.
باید توجه داشت که اهل سنت به تعارض این دو گروه از احادیث کاملا واقفاند؛ مگر اینکه عدهای از آنها در صدد توجیه برآمده باشند تا به نحوی، احادیث دربارۀ ابوبکر را نیز صحیح جلوه دهند؛ اما برخی دیگر، تنها به تنافی این دو گروه از احادیث اشاره دارند. قاضی نعمان به نقل از ابنحجر مینویسد: ظاهر احادیثی که به «سد ابواب الا باب ابوبکر» اشاره دارند با احادیث دیگر درباره علی(ع) مخالف است.[21]ابن ابیالحدید معتقد است، حدیث سد ابواب درباره ابوبکر از مجعولات «بکریه» است. وی مینویسد: «بکریه اتباع ابیبکرند و آنان همان کسانیاند که در مقابل احادیثی که شیعیان دربارۀ علی روایت میکردند، احادیثی ساختند؛ مثلا در برابر حدیث الاخاء، حدیث لو کنت متخذا خلیلا … و در برابر حدیث سد ابواب که دربارۀ علی(ع) صادر شده است. همین حدیث را دربارۀ ابیبکر بیان کردند.»[22]
سد ابواب دیگران فضیلتی مهم برای علی(ع)
ابنبطریق در حدیثی به نقل از نافع، غلام عمر مینویسد: به ابنعمر گفتم: «چه کسی پس از رسول خدا(ص) از همه برتر است؟» گفت: «به تو چه ربطی دارد، ای بیمادر!» سپس گفت: «استغفرالله! بهترین آنها پس از پیامبر، کسی است که هر آنچه بر خودش حلال بود بر او نیز حلال بود[23] و هر آنچه بر خودش حرام بود بر او نیز حرام بود.» گفتم: «او چه کسی است؟» گفت: «علی(ع).» سپس گفت: «پیامبر درهای مسجد را بست؛ مگر باب علی(ع) را و به او گفت که هر آنچه در این مسجد بر من جایز است بر تو نیز جایز است. … تو وارث من و وصی من هستی، دین مرا ادا میکنی… .»[24]این حدیث هم به نحوی ادعای قائلان حدیث سد ابواب درباره ابوبکر را رد میکند. ابنبطریق پس از نقل این حدیث به نقل از یحیی بن حسن مینویسد که خداوند در اینجا فرق بین علی و دیگران را آشکار کرده است. خداوند متعال نیز میفرماید:«انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس … .»[25]ابنعساکر در حدیثی دیگر به نقل از علاء بن عرار از پدرش چنین نقل میکند که به عبدالله بن عمر گفتم: «دربارۀ علی(ع) و عثمان چه میگویی؟» عبدالله گفت: «اما علی، کسی دربارۀ او سؤال نکند؛ به منزلت او نزد پیامبر(ص) نگاه کن. پدرم میگفت: پیامبر، ما را از مسجد بیرون کرد؛ مگر علی(ع) را» و ابن جعفر گفت: «پیامبر درهای ما را که به سوی مسجد باز میشد بست و در علی(ع) را باز گذاشت.»[26]حدیث سد ابواب، فضیلتی انحصاری برای علی(ع) بود که بسیاری حسرتِ آن را به دل داشتند. حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث سد ابواب و بیان این نکته که این حدیث صحیحالاسناد است، مینویسد:« از عمر بن خطاب نقل شده است که به علی(ع) سه خصلت عطا شد که دوست داشتم یکی از این سه خصلت برای من بود. به او گفتند: «این سه خصلت چیست؟» «گفت: 1. فاطمه را به ازدواج علی(ع) درآورد؛ 2. او را در مسجد سکونت داد و حلال کرد برای او آنچه برای خودش حلال بود؛ 3. پرچم را در روز خیبر به دست علی داد.»[27]برخی همین حدیث را از عبدالله بن عمر روایت کردهاند. قاضی نعمان مینویسد: «از عبدالله بن عمر روایت شده است که گفت: به علی سه منقبت عطا شد که اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من محبوبتر از شتران سرخ مو بود: 1. فاطمه(س) را به ازدواج او در آورد که حسن و حسین(علیهما السلام) از او متولد شدند؛ 2. روز خیبر، پرچم را به او داد بعد از اینکه گفت: “ پرچم را فردا به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.” 3. در]خانه[های همه مردم را به سوی مسجد بست، غیر از در (خانه) او را … .»[28]بستهشدن درهای دیگران به مسجد، فضیلتی است که علی در روز شورا[29] به آن استناد کرد و در اینباره از دیگران اقرار گرفت. آن حضرت در روز شورا فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که کتاب الهی، او را پاک دانسته باشد[30] تا جایی که پیامبر، ابواب همه مهاجران را به مسجد بست و باب من را باز گذاشت… .»[31] این حدیث از طرق گوناگون و زیاد و به وسیله راویان موثق نقل شده است.[32]یکی از منکران این حدیث، ابنتیمیه است. او این حدیث را از مجعولات (ساختههای) شیعیان میداند.[33] بدون شک، تعصب و دشمنی وی با شیعه، سبب انکار حقایق فراوانی درباره امام علی(ع) و شیعیان شده است که البته این مورد هم یکی از آن موارد است. این حدیث در اکثر جوامع روایی اهل سنت و با اسناد فروان نقل شده است؛ به حدی که میتوان درباره آن، ادعای تواتر داشت؛ اما ابنتیمیه به راحتی آن را انکار کرده است. جملهای که ابنحجر درباره کور دلی و گمراهی ابنتیمیه گفته است، میتواند تا حدی، حقیقت را آشکار کند. ابنحجر مینویسد: «ابنتیمیه، بندهای است که خداوند، او را ترک کرده و گمراه و کور و کرش ساخته و ذلیل کرده است.»[34]در پایان بد نیست یک بیت از شعر شاعر بزرگ عرب، «میری» درباره سد ابواب ذکر کنیم.
فقیل له اسدد کل باب فتحته سوی باب ذی التقوی علی فسددا.[35]ترجمه: به پیامبر(ص) دستور رسید که همه درها را ببندد؛ مگر در صاحب تقوا و پرهیزگاری، علی(ع) را و این دستور الهی انجام شد.
حدیث سدالابواب و جواز وارد شدن به مسجد برای امیرالمومنین علی( ع) در هر حالتی
روزى که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله دستور داد که تمام درهایى که به مسجد باز مى شدند بسته شود این به جهت منزّه داشتن مسجد از پلیدى ها و دور نگهداشتن آن از آلودگى ها بود. حتى درِ خانه عمویش حمزه سیدالشهداء علیه السلام را با وجود برترى و خویشاوندى و مقام رفیعش بست.احادیثى که بیان گر علّت بستن درها هستند نزد شیعه و سنى بسیار است.
در این میان پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله به بستن درِ خانه خود و خانه على علیه السلام فرمان نداد و به على علیه السلام و اهل بیتش اجازه داد که در حال جنابت در مسجد درنگ کنند و از آن عبور نمایند; زیرا آنان به حکم آیه تطهیر ـ که از جانب ربّ العالمین نازل شده است ـ و ادلّه دیگرى که درباره عصمت اهل بیت علیهم السلام بیان شده و به خاطر این ویژگى از همه مردم ممتاز بودند، هرگز درِ خانه آن ها بسته نشد; زیرا آن دلیلى که براى بستن در خانه دیگران بود، براى آنان وجود نداشت.
به این ترتیب ویژگى دیگرى از ویژگى هاى ایشان روشن شد همان ویژگى و برترى که شگفتى گروهى و حسدورزى و یا خشم گروه دیگرى را برانگیخت.[36]در حدیثی دیگری از پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) آمده است: «یا علی لایحل لاحد یجنب فی المسجد غیری و غیرک.» ضرار بن صرد مینویسد: منظور حضرت این است که کسی نمی تواند مسجد را در حال جنابت طریق عبور قرار دهد، غیر از من وتو . [37] [1]. نیشابوری، حاکم؛ المستدرک، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا، ج 3، ص 125؛ ابنکثیر، اسماعیل؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407 ق، ج7، ص 342 و فتال نیشابوری، محمد؛ روضه الواعظین، قم، منشورات الرضی، بیتا، ص118.
[2]. ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415 ق، ج 42، ص 138 و عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، چاپ دوم، ج7، ص13.
[3]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، مطبعه الحیدریه، 1376 ش، ج 2، ص 37 و مجلسی،محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، 1403 ق، چاپ سوم، ج 39، ص 27.
[4]. سوره نجم، آیات 1 ـ 4.
[5]. واعظ خرگوشی، ابوسعید؛ شرف النبی، تهران، بابک، 1361ش، ص 439 و440 و مغربی، قاضی نعمان؛ شرح الاخبار، قم، جامعه مدرسین، بیتا، ج2، ص 196.
[6]. ابن شهرآشوب، پیشین، ج 2، ص 36- 40 .
[7]. همان، ص 36 و 37.
[8]. اسدی حلی، ابنبطریق؛ العمده، قم موسسه النشر الاسلامی، 1407ق، چاپ اول، ص175 ـ 181.
[9]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع الموده، بیجا، دارالاسوه، 1416 ق، چاپ اول، ج 1، ص 275ـ 260.
[10]. مجلسی، پیشین، ج 39، ص 35 .
[11]. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1397ق، چاپ چهارم، ج 3، ص 202 .
[12]. ابنعساکر، ترجمه امام علی بن ابیطالب، بیروت، موسسه المحمودی، 1978م، چاپ دوم، ج1، ص 275 ـ 305 .
[13]. نسائی، احمد بن شعیب؛ سنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق، ج 5، ص 118 .
[14]. طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الاوسط، بیجا، دارالحرمین، بیتا، ج 4، ص 186.
[15]. ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، بیجا، داراحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج9، ص 173.
[16]. بغدادی، احمد بن علی الخطیب؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417 ق، ج 7 ،ص 214.
[17]. عمروبن ابی عاصم ، کتاب السنه، بیروت، المکتب الاسلامی، 1413 ق، ص 565 و بیهقی، احمد بن حسین بن علی؛ السنن الکبری، بیروت، دار الفکر، بیتا، ج2، ص442.
[18]. نسائی، پیشین، ج 5، ص 35، احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا، ص3.
[19]. ابن حبان، محمدبن احمد؛ صحیح ابنحبان، بیجا، موسسه الرساله، 1414 ق، ج 15، ص 275 به نقل از: ابوحاتم .
[20]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل؛ البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408، چاپ اول، ج 7، ص 397.
[21]. مغربی، پیشین، ج 2 ، ص 181.
[22]. این ابیالحدید، پیشین، ج11، ص 49.
[23]. رک: ابنکثیر، پیشین، ج7، ص 379.
[24]. اسدی حلی، ابنبطریق؛ پیشین، ص 180ـ181.
[25]. همان، ص 181.
[26]. ابنعساکر، پیشین، ج 42، ص 139.
[27]. حاکم نیشابوری، پیشین، ج3، ص 125.
[28]. مغربی، پیشین، ج2، ص 181 و احمد بن حنبل ، مسند احمد، بیجا ، دارالفکر، بیتا، ج2، ص 26.
[29]. شواری شش نفره عمربن خطاب.
[30]. اشاره به آیه «انما یرید الله … .».
[31]. امینی، عبدالحسین؛ پیشین، ج 3، ص 213.
[32]. ابننجیم مصری، البحرالرائق، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق، ص 341 .
[33]. امینی ، عبدالحسین؛ الغدیر، ترجمه جمال موسوی، بیجا، الغدیر، بیتا، ج5 ، ص 334.
[34]. همان، ج 5، ص 357.
[35]. ابن شهرآشوب؛ پیشین، ص 38.
[36] از کسانى که به این ویژگى و اختصاصى بودن آن تصریح کرده است، محبّ الدین طبرى در کتاب ذخایر العقبى: ص141 است.
[37]ابنکثیر، پیشین، ج7، ص 379.
احادیث سد ابواب
از زید بن ارقم روایت شده است که خانه عدهای از صحابه رسول خدا(ص) درهایی به سوی مسجد داشتند. روزی حضرت فرمود که این درها غیر از در خانه علی(ع) را ببندید. مردم در اینباره اعتراض کردند. حضرت که متوجه سخنان مردم شده بود، فرمود: «من مأمور بستن این درها غیر از در خانه علی(ع) شدهام. شما در این باره سخنانی گفتید. به خدا سوگند! من از پیش خودم به بستن یا گشودن دری دستور ندادم. من به وظیفهای مأمور شدم و از آن تبعیت کردم.»[1]
در حدیثی دیگر آمده است که رسول خدا(ص) درهای مردم را به سمت مسجد بست و فقط در حجره علی(ع) را باز گذاشت. برخی از مردم به باز ماندن در حجره او اعتراض داشتند، حضرت فرمود: «من آن را باز نگذاشتم. خداوند دستور داد که باز بماند.»[2] در موردی دیگر آمده است که پیامبر در جواب اعتراض معترضان فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! من این درها را نبستم و نگشودم، بلکه خداوند آنها را بست.» سپس پیامبر این آیات را خواند:[3]
« وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى … إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحى.»[4]
در منابع آمده است که حمزة بن عبدالمطلب با حالتی گریان نزد رسولخدا(ص) آمد و گفت: «عمو را بیرون میکنی و پسر عمو را جای میدهی؟» پیامبر(ص) فرمود: «من جای نمیدهم، بلکه خداوند او را جای داده است.»[5] این حدیث نشان میدهد که حمزه عموی پیامبر، حجرهای کنار مسجد داشته و ناراحت است از اینکه در حجرهاش به طرف مسجد بسته شده و تنها در حجره علی باز مانده است. رسول خدا(ص) در جواب عمویش این امر را خواست الهی معرفی میکند.
منابع احادیث سد ابواب
این احادیث در بسیاری از کتابها و با اسناد مختلف ذکر شده است. ابن شهر آشوب این روایات را با نقلهای مختلف و از راویان گوناگون ذکر کرده است. [6]
ایشان مینویسد که حدیث سد ابواب را حدود 30 نفر از صحابه، مانند: زید بن ارقم، سعد بن ابیوقاص، ابوسعید خدری، امسلمه، ابورافع و … روایت کردهاند.[7] ابنبطریق در فصل بیستم کتابش تحت عنوان «فی سد الابواب من المسجد الا باب علی(ع)»، یازده حدیث را با اسناد مختلف در این باره ذکر کرده است.[8] قندوزی در ینابیعالموده در باب 17 تحت عنوان «فی سد ابواب المسجد الاباب علی(ع)» احادیث زیادی با اسنادهای مختلف نقل کرده است.[9] علامه مجلسی مینویسد: روایات سد ابواب از روایات متواتر شمرده میشوند.[10]
علامه امینی در الغدیر قبل از ذکر این احادیث مینویسد: «پیشوایان اهل سنت با اسانید صحیح و فراوان از جمعی از صحابه ـ که تعداد آنها به حدی است که تواتر این حدیث را ثابت میکند ـ آن را نقل کردهاند.»[11] ابنعساکر این احادیث را در کتاب «ترجمه امام علی بن ابیطالب(ع)» ج1 در حدود 30 صحفه ذکر کرده است.[12] از دیگر منابعی که این احادیث را در کتابهای خویش آوردهاند میتوان به کتب ذیل اشاره کرد: نسائی در سنن الکبری،[13]طبرانی در المعجم الاوسط،[14]ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه،[15] خطیب بغدادی در تاریخ بغداد.[16]حدیث مذکور در بسیاری دیگر از کتابهای اهل سنت و شیعیان ذکر شده است.
جعل حدیث به نفع ابوبکر
در مقابل حدیث سد ابواب که در فضیلت علی(ع) است، عدهای از اهل سنت، حدیثی را ذکر میکنند و قائلاند که پیامبر(ص) هنگام وفاتش دستور داد همه درهایی که به طرف مسجد باز است بسته شود، مگر باب ابیبکر. [17] در برخی از منابع اهل سنت آمده است که پیامبر(ص) فرمود:
«سدوا عنی کل خوخه فی المسجد غیرخوخه ابیبکر.»[18]برخی از همین افراد از این حدیث، اینگونه بهرهبرداری کردهاند که پیغمبر(ص) ابوبکر را جانشین خویش معرفی کرده است. ابنحبان مینویسد: «پیامبر(ص) با صدور این حدیث درباره ابوبکر، طمع دستیابی به خلافت را از دیگران گرفت.»[19]
این توضیح، لازم است که راویان حدیث سد ابواب و خوخه در باره ابوبکر به صحت حدیث سد ابواب درباره حضرت علی(ع) معتقدند و میگویند که این دو گروه از احادیث با یکدیگر تنافی ندارند.
ابنکثیر پس از نقل حدیث سد ابواب درباره علی(ع) مینویسد: «و این منافاتی ندارد با آنچه در صحیح بخاری ثابت شده است که پیامبر(ص) در مرض موتش به بستن درهای منتهی به مسجد، مگر باب ابیبکر صدیق دستور فرمود؛ چرا که در زمان حیات پیامبر(ص)، فاطمه(س) چون میخواست به دیدار پدرش برود و برای رعایت حال او، این باب باز بود؛ اما بعد از وفاتش این علت از بین رفت و احتیاج شد که باب ابوبکر باز شود؛ چرا که وی(به عنوان خلیفه) میخواست به مسجد بیاید و با مردم نماز بخواند.»[20]
نکتهای که اینجا به نظر میرسد این است که اگر قبلا رسول خدا(ص) دستور بستن همه درها غیر از در خانه علی را به طرف مسجد داده بود؛ بنابراین زمان مرض موت حضرت، دری جز در خانه علی(ع) باز نبوده است که حضرت بخواهد دستور دهد همه درها را ببندید؛ مگر باب ابیبکر را؛ مگر بخواهیم «خوخه» را به معنای دیگر بگیریم که البته این احتمال هم بعید است. عموم راویان حدیث خوخه، معتقدند که خوخه، دری بوده است که ابوبکر هنگام نماز از این در وارد مسجد میشد.
باید توجه داشت که اهل سنت به تعارض این دو گروه از احادیث کاملا واقفاند؛ مگر اینکه عدهای از آنها در صدد توجیه برآمده باشند تا به نحوی، احادیث دربارۀ ابوبکر را نیز صحیح جلوه دهند؛ اما برخی دیگر، تنها به تنافی این دو گروه از احادیث اشاره دارند. قاضی نعمان به نقل از ابنحجر مینویسد: ظاهر احادیثی که به «سد ابواب الا باب ابوبکر» اشاره دارند با احادیث دیگر درباره علی(ع) مخالف است.[21]ابن ابیالحدید معتقد است، حدیث سد ابواب درباره ابوبکر از مجعولات «بکریه» است. وی مینویسد: «بکریه اتباع ابیبکرند و آنان همان کسانیاند که در مقابل احادیثی که شیعیان دربارۀ علی روایت میکردند، احادیثی ساختند؛ مثلا در برابر حدیث الاخاء، حدیث لو کنت متخذا خلیلا … و در برابر حدیث سد ابواب که دربارۀ علی(ع) صادر شده است. همین حدیث را دربارۀ ابیبکر بیان کردند.»[22]
سد ابواب دیگران فضیلتی مهم برای علی(ع)
ابنبطریق در حدیثی به نقل از نافع، غلام عمر مینویسد: به ابنعمر گفتم: «چه کسی پس از رسول خدا(ص) از همه برتر است؟» گفت: «به تو چه ربطی دارد، ای بیمادر!» سپس گفت: «استغفرالله! بهترین آنها پس از پیامبر، کسی است که هر آنچه بر خودش حلال بود بر او نیز حلال بود[23] و هر آنچه بر خودش حرام بود بر او نیز حرام بود.» گفتم: «او چه کسی است؟» گفت: «علی(ع).» سپس گفت: «پیامبر درهای مسجد را بست؛ مگر باب علی(ع) را و به او گفت که هر آنچه در این مسجد بر من جایز است بر تو نیز جایز است. … تو وارث من و وصی من هستی، دین مرا ادا میکنی… .»[24]این حدیث هم به نحوی ادعای قائلان حدیث سد ابواب درباره ابوبکر را رد میکند. ابنبطریق پس از نقل این حدیث به نقل از یحیی بن حسن مینویسد که خداوند در اینجا فرق بین علی و دیگران را آشکار کرده است. خداوند متعال نیز میفرماید:«انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس … .»[25]ابنعساکر در حدیثی دیگر به نقل از علاء بن عرار از پدرش چنین نقل میکند که به عبدالله بن عمر گفتم: «دربارۀ علی(ع) و عثمان چه میگویی؟» عبدالله گفت: «اما علی، کسی دربارۀ او سؤال نکند؛ به منزلت او نزد پیامبر(ص) نگاه کن. پدرم میگفت: پیامبر، ما را از مسجد بیرون کرد؛ مگر علی(ع) را» و ابن جعفر گفت: «پیامبر درهای ما را که به سوی مسجد باز میشد بست و در علی(ع) را باز گذاشت.»[26]حدیث سد ابواب، فضیلتی انحصاری برای علی(ع) بود که بسیاری حسرتِ آن را به دل داشتند. حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث سد ابواب و بیان این نکته که این حدیث صحیحالاسناد است، مینویسد:« از عمر بن خطاب نقل شده است که به علی(ع) سه خصلت عطا شد که دوست داشتم یکی از این سه خصلت برای من بود. به او گفتند: «این سه خصلت چیست؟» «گفت: 1. فاطمه را به ازدواج علی(ع) درآورد؛ 2. او را در مسجد سکونت داد و حلال کرد برای او آنچه برای خودش حلال بود؛ 3. پرچم را در روز خیبر به دست علی داد.»[27]برخی همین حدیث را از عبدالله بن عمر روایت کردهاند. قاضی نعمان مینویسد: «از عبدالله بن عمر روایت شده است که گفت: به علی سه منقبت عطا شد که اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من محبوبتر از شتران سرخ مو بود: 1. فاطمه(س) را به ازدواج او در آورد که حسن و حسین(علیهما السلام) از او متولد شدند؛ 2. روز خیبر، پرچم را به او داد بعد از اینکه گفت: “ پرچم را فردا به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.” 3. در]خانه[های همه مردم را به سوی مسجد بست، غیر از در (خانه) او را … .»[28]بستهشدن درهای دیگران به مسجد، فضیلتی است که علی در روز شورا[29] به آن استناد کرد و در اینباره از دیگران اقرار گرفت. آن حضرت در روز شورا فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که کتاب الهی، او را پاک دانسته باشد[30] تا جایی که پیامبر، ابواب همه مهاجران را به مسجد بست و باب من را باز گذاشت… .»[31] این حدیث از طرق گوناگون و زیاد و به وسیله راویان موثق نقل شده است.[32]یکی از منکران این حدیث، ابنتیمیه است. او این حدیث را از مجعولات (ساختههای) شیعیان میداند.[33] بدون شک، تعصب و دشمنی وی با شیعه، سبب انکار حقایق فراوانی درباره امام علی(ع) و شیعیان شده است که البته این مورد هم یکی از آن موارد است. این حدیث در اکثر جوامع روایی اهل سنت و با اسناد فروان نقل شده است؛ به حدی که میتوان درباره آن، ادعای تواتر داشت؛ اما ابنتیمیه به راحتی آن را انکار کرده است. جملهای که ابنحجر درباره کور دلی و گمراهی ابنتیمیه گفته است، میتواند تا حدی، حقیقت را آشکار کند. ابنحجر مینویسد: «ابنتیمیه، بندهای است که خداوند، او را ترک کرده و گمراه و کور و کرش ساخته و ذلیل کرده است.»[34]در پایان بد نیست یک بیت از شعر شاعر بزرگ عرب، «میری» درباره سد ابواب ذکر کنیم.
فقیل له اسدد کل باب فتحته سوی باب ذی التقوی علی فسددا.[35]ترجمه: به پیامبر(ص) دستور رسید که همه درها را ببندد؛ مگر در صاحب تقوا و پرهیزگاری، علی(ع) را و این دستور الهی انجام شد.
حدیث سدالابواب و جواز وارد شدن به مسجد برای امیرالمومنین علی( ع) در هر حالتی
روزى که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله دستور داد که تمام درهایى که به مسجد باز مى شدند بسته شود این به جهت منزّه داشتن مسجد از پلیدى ها و دور نگهداشتن آن از آلودگى ها بود. حتى درِ خانه عمویش حمزه سیدالشهداء علیه السلام را با وجود برترى و خویشاوندى و مقام رفیعش بست.احادیثى که بیان گر علّت بستن درها هستند نزد شیعه و سنى بسیار است.
در این میان پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله به بستن درِ خانه خود و خانه على علیه السلام فرمان نداد و به على علیه السلام و اهل بیتش اجازه داد که در حال جنابت در مسجد درنگ کنند و از آن عبور نمایند; زیرا آنان به حکم آیه تطهیر ـ که از جانب ربّ العالمین نازل شده است ـ و ادلّه دیگرى که درباره عصمت اهل بیت علیهم السلام بیان شده و به خاطر این ویژگى از همه مردم ممتاز بودند، هرگز درِ خانه آن ها بسته نشد; زیرا آن دلیلى که براى بستن در خانه دیگران بود، براى آنان وجود نداشت.
به این ترتیب ویژگى دیگرى از ویژگى هاى ایشان روشن شد همان ویژگى و برترى که شگفتى گروهى و حسدورزى و یا خشم گروه دیگرى را برانگیخت.[36]در حدیثی دیگری از پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) آمده است: «یا علی لایحل لاحد یجنب فی المسجد غیری و غیرک.» ضرار بن صرد مینویسد: منظور حضرت این است که کسی نمی تواند مسجد را در حال جنابت طریق عبور قرار دهد، غیر از من وتو . [37] [1]. نیشابوری، حاکم؛ المستدرک، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا، ج 3، ص 125؛ ابنکثیر، اسماعیل؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407 ق، ج7، ص 342 و فتال نیشابوری، محمد؛ روضه الواعظین، قم، منشورات الرضی، بیتا، ص118.
[2]. ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415 ق، ج 42، ص 138 و عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، چاپ دوم، ج7، ص13.
[3]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، مطبعه الحیدریه، 1376 ش، ج 2، ص 37 و مجلسی،محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، 1403 ق، چاپ سوم، ج 39، ص 27.
[4]. سوره نجم، آیات 1 ـ 4.
[5]. واعظ خرگوشی، ابوسعید؛ شرف النبی، تهران، بابک، 1361ش، ص 439 و440 و مغربی، قاضی نعمان؛ شرح الاخبار، قم، جامعه مدرسین، بیتا، ج2، ص 196.
[6]. ابن شهرآشوب، پیشین، ج 2، ص 36- 40 .
[7]. همان، ص 36 و 37.
[8]. اسدی حلی، ابنبطریق؛ العمده، قم موسسه النشر الاسلامی، 1407ق، چاپ اول، ص175 ـ 181.
[9]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع الموده، بیجا، دارالاسوه، 1416 ق، چاپ اول، ج 1، ص 275ـ 260.
[10]. مجلسی، پیشین، ج 39، ص 35 .
[11]. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1397ق، چاپ چهارم، ج 3، ص 202 .
[12]. ابنعساکر، ترجمه امام علی بن ابیطالب، بیروت، موسسه المحمودی، 1978م، چاپ دوم، ج1، ص 275 ـ 305 .
[13]. نسائی، احمد بن شعیب؛ سنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق، ج 5، ص 118 .
[14]. طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الاوسط، بیجا، دارالحرمین، بیتا، ج 4، ص 186.
[15]. ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، بیجا، داراحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج9، ص 173.
[16]. بغدادی، احمد بن علی الخطیب؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417 ق، ج 7 ،ص 214.
[17]. عمروبن ابی عاصم ، کتاب السنه، بیروت، المکتب الاسلامی، 1413 ق، ص 565 و بیهقی، احمد بن حسین بن علی؛ السنن الکبری، بیروت، دار الفکر، بیتا، ج2، ص442.
[18]. نسائی، پیشین، ج 5، ص 35، احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا، ص3.
[19]. ابن حبان، محمدبن احمد؛ صحیح ابنحبان، بیجا، موسسه الرساله، 1414 ق، ج 15، ص 275 به نقل از: ابوحاتم .
[20]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل؛ البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408، چاپ اول، ج 7، ص 397.
[21]. مغربی، پیشین، ج 2 ، ص 181.
[22]. این ابیالحدید، پیشین، ج11، ص 49.
[23]. رک: ابنکثیر، پیشین، ج7، ص 379.
[24]. اسدی حلی، ابنبطریق؛ پیشین، ص 180ـ181.
[25]. همان، ص 181.
[26]. ابنعساکر، پیشین، ج 42، ص 139.
[27]. حاکم نیشابوری، پیشین، ج3، ص 125.
[28]. مغربی، پیشین، ج2، ص 181 و احمد بن حنبل ، مسند احمد، بیجا ، دارالفکر، بیتا، ج2، ص 26.
[29]. شواری شش نفره عمربن خطاب.
[30]. اشاره به آیه «انما یرید الله … .».
[31]. امینی، عبدالحسین؛ پیشین، ج 3، ص 213.
[32]. ابننجیم مصری، البحرالرائق، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق، ص 341 .
[33]. امینی ، عبدالحسین؛ الغدیر، ترجمه جمال موسوی، بیجا، الغدیر، بیتا، ج5 ، ص 334.
[34]. همان، ج 5، ص 357.
[35]. ابن شهرآشوب؛ پیشین، ص 38.
[36] از کسانى که به این ویژگى و اختصاصى بودن آن تصریح کرده است، محبّ الدین طبرى در کتاب ذخایر العقبى: ص141 است.
[37]ابنکثیر، پیشین، ج7، ص 379.