مناسبت روز شهدای دانشجو؛ دانشجو و سبک زندگی اسلامی
۱۳۹۳/۱۰/۱۸
–
۸۵ بازدید
باید به دانشجویان اعتماد کنیم و با جدیت و تلاش، زمینهی مشارکت دانشجویان و جوانان را هم فراهم کنیم.البته اعتماد کردن فقط با شعار محقق نمیشود، بلکه باید زمینهی فعالیت آنها را هم فراهم کنیم و آخر اینکه فرصت اشتباه کردن به آنها بدهیم.در این صورت، بسیاری از مشکلات ما برطرف خواهد شد. گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین محمد محمدیان که کمتر از یک ماه دیگر نهمین سال ریاست خود بر نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاهها را پشت سر میگذارد، سهلو
دانشجویان بخش فعال جامعه هستند و بر دیگر بخشها هم تأثیر میگذارند. با این حال، آیا سبک زندگی دانشجویان امروز به جامعهی اسلامی منتهی میشود؟
سبک زندگی، نمادهای قابل مشاهدهی زندگی افراد است و عقبههایی دارد که ناشی از علایق و دلبستگیهای افراد است. علایق و دلبستگیها هم تحت تأثیر لایهی عمیقتر بینشها و نگرشهاست. با توجه به اینکه نگرش و گرایش افراد، بیشترین تأثیر را در انتخاب نوع سبک زندگی دارد، باید ابتدا به این سؤال جواب بدهیم که ساختار فکری دانشجویان ما، بینشها و نگرشهای آنان چگونه شکل میگیرد و از چه سرچشمهای سیراب میشود؟ پاسخ به این سؤال روشن میکند که علایق و دلبستگیهای دانشجویان ما از کجا ناشی میشود و سبک زندگی آنها چیست و چه مسیری را طی خواهد کرد.
تصور ما دربارهی دانشجویان امروز این است که عموماً از عقبهی خوب اعتقادی و فکری برخوردار هستند. گرچه شاید عقاید و افکار همهی آنها بهشکل مستدل و برهانی نباشد، ولی جنبهی اعتقادی دانشجویان ما، قوی است و روی هم رفته، قابل اعتماد است. اما نکتهی اصلی در همین وجه بینشها و نگرشها، علومی است که دانشجویان ما با آن سروکار دارند. این علوم تأثیر زیادی بر ساختار فکری آنها میگذارد و شاید نگرانی اصلی ما مربوط به همین بخش باشد.
با توجه به اینکه نگرش و گرایش افراد، بیشترین تأثیر را در انتخاب نوع سبک زندگی دارد، باید ابتدا به این سؤال جواب بدهیم که ساختار فکری دانشجویان ما، بینشها و نگرشهای آنان چگونه شکل میگیرد و از چه سرچشمهای سیراب میشود؟ پاسخ به این سؤال، روشن میکند که علایق و دلبستگیهای دانشجویان ما از کجا ناشی میشود و سبک زندگی آنها چیست و چه مسیری را طی خواهد کرد.
علومی که امروز در دانشگاهها ارائه میشود، از جهت مبانی و زیرساختها و حتی از نظر ساختار رشتهها و علوم، نیازمند بازنگری اساسی و جدی است. نمیخواهیم بگوییم همهی این علوم با مبانی ارزشی ما در تضاد هستند، ولی باید بپذیریم که در فضایی غیر از فضای اعتقادی و ارزشی ما شکل گرفتهاند و اغلب آنها دارای مبانی اومانیستی و مبانی غیرالهی هستند. وقتی این علوم ناشی از مبانی غیرالهی است، طبعاً آثار آن در مبانی فکری دانشجویان تأثیر میگذارد و از آن سرچشمه، به دلبستگیها و گرایشها سرازیر میشود و بعد از آن، بر سبک زندگی دانشجویان تأثیر میگذارد.
بنابراین اگر بخواهیم کار جدی و اثرگذار انجام دهیم، باید به سرچشمه برگردیم و علومی که در دانشگاهها ارائه میشود را اصلاح کنیم تا بینشها و نگرشها اصلاح شود و پس از آن، علایق و دلبستگیها در مسیر درست قرار گیرد و بعد سبک زندگی، بر آن مبنا ساخته شود.
آیا اینکه در بخشی از دانشجویان، شاهد نوعی بیعلاقگی و کمانگیزگی نسبت به مباحث و موضوعات متعالی و معنوی هستیم، ناشی از همین آموزشها و علوم غیرمتناسب با مبانی الهی و دینی است؟
باید تأکید کنم که گرایشهای دینی دانشجویان ما، قویتر از مبانی فکری و اعتقادی آنهاست و مظاهر علاقهمندی دانشجویان به مباحث دینی، قویتر از دیگر وجوه است. دلیل این ویژگی هم فضای جامعه است و فرهنگها و سنتهایی که در جامعه ما وجود دارد. بنابراین دانشجویان ما در حوزهی گرایشها، نسبت به حوزهی فکری، قرابت بیشتری با مبانی ارزشی و دینی دارند. گرچه در حوزهی رفتاری و مناسک هم ممکن است شاهد نمودهای خوبی باشیم، اما گرایشهای ارزشی قویتر است.
هدف من از بیان این نکات، اشاره به سرچشمهی اصلی بود که سبک زندگی حتماً از یک سرچشمهی دیگر سیراب میشود و مشکلات ما در همان بخش است و نباید تنها به ظواهر اکتفا کنیم. با این حال، همهی گرایشها تحت تأثیر مباحث فکری نیست و برخی از گرایشها ممکن است تحت تأثیر فرهنگ موجود در جامعه و احساسات و هیجانات باشد. بنابراین گرایشهای دینی دانشجویان، قویتر از مبانی فکری دینی آنهاست. مسئولین فرهنگی جامعه حتماً باید به سرچشمهها و ریشهها بیشتر توجه کنند تا به نمادها و ظواهر.
سبک زندگی اسلامی دانشجویی چه شاخصههایی دارد و یک دانشجو با سبک زندگی اسلامی چگونه است؟
تعریف اینکه ما چه انتظاری از دانشجو داریم، کار سختی نیست و میتوان ویژگیهای آرمانی دانشجویان را ذکر کرد، اما مهمتر از انتظاری که ما از دانشجویان داریم، این است که ما مسئولان، چه کاری برای دانشجو انجام میدهیم و چگونه فضا را برای حضور و بروز آنها فراهم میکنیم. در فضای آرمانی، میتوان دهها شاخص معرفی کرد. این مطالب کم هم نیست و باید هم گفته شود. قلهها را باید دید و این قلهها به ما امید میدهند، اما اینکه ما بهعنوان مسئولین فرهنگی جامعه، چه وظیفهای داریم و چگونه میتوانیم شرایطی فراهم کنیم که آن انتظارات برآورده شود، مسئلهی مهمتر و جدیتری است که باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای اسلامی شدن دانشگاهها، مورد توجه بیشتری قرار گیرد و برای آن برنامهریزی شود. باید ببینیم چه بسترهایی برای برآورده شدن انتظارات از دانشجو فراهم کردهایم و آیا راه برای آنکه دانشجویان به سبک زندگی اسلامی دست یابند، هموار است یا خیر.
آیا نهادهای تصمیمگیر، از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای اسلامی شدن دانشگاهها، در مسیر دستیابی به این اهداف و فراهم کردن بسترها برای رشد دانشجویان هستند؟
حتماً در این مسیر در حال حرکت هستیم، اما اینکه ما چقدر موفق بودهایم، موضوع دیگری است که باید بهصورت دقیق به آن بپردازیم. بسیاری از مواقع، مباحث میانی و سطحی، ما را مشغول میکند و اجازه نمیدهد به مباحث اصلی و عمیق برسیم و مشکلات اصلی را از سر راه برداریم. کار اصلی و توجه اصلی ما باید معطوف به ساختار فکریای باشد که دانشجو از دورهی ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و بعد از آن دورهی دانشگاه، با آن روبهرو میشود و با آن رشد میکند و پیش میآید. در این موضوع، باید خیلی بیشتر کار کنیم؛ مخصوصاً در مراحل اولیه مثل دبستان. در دانشگاه هم البته زمینهی کار وجود دارد، اما اگر این بسترهای اصلی از ابتدا فراهم شود، خیلی زودتر و بهتر میتوانیم به انتظارات مورد نظر برسیم.
چطور میتوان به این اهداف نزدیک شد؟ راهکار عملی برای ارتقای سبک زندگی دانشجویان چیست؟
دین ما دین پاسخگوست و به تمام نیازها پاسخ میدهد. این ادعا، ادعای خیلی بزرگی است. همین که انبیا تکذیب میشدند، به دلیل ادعای بزرگ آنها بود. حتی اگر قرآن میگوید همهی انبیا مورد استهزا قرار گرفتند و هیچ پیامبری نیامده، مگر آنکه مورد استهزا قرار گرفته، به خاطر این است که ادعای پیامبران، بزرگ و ارزشمند بوده و خیلیها نمیتوانستند باور کنند که چطور ممکن است فردی با این ادعاها بتواند همهی مشکلات مردم و جامعه را حل کند و برای همهی سؤالات پاسخ داشته باشد.
بخش مهمی از مقاومتهایی که حتی امروز در سطح جهانی در مقابل دین وجود دارد و مکاتب مختلف در برابر دینداری قد علم میکنند، به این دلیل است که ادعای دین، ادعای بزرگ و مهمی است. با این حال، ما این ادعا را داریم که دین و خصوصاً دین خاتم، چنین ظرفیتی دارد. اما این حرف به تنهایی ادعاست. برای جوان ما ادعاست و تا بهطور عملی نتوانیم آن را اثبات کنیم، به نتیجه نمیرسیم. تا آن زمان که فکر و دل جوان در برابر این ادعا تسلیم شود، راه طولانیای در پیش داریم و اصلیترین هدف و کار ما، باید در همین زمینه باشد تا اثبات کنیم ادعای دین، درست و پذیرفتنی است.
در این بخش، با دو عرصه مواجهیم. یکی عرصهی فکری است که باید به سؤالاتی که در ذهن جوانان است، چنان خوب پاسخ داده شود که قانع شوند و با تمام وجود بپذیرند که «کلمه الله هی العلیا» و برتری کلام خدا را قبول کنند.
اما عرصه دیگری هم هست که ما بیشتر در آن بخش با مشکل مواجه هستیم و آن، عملکردهای ماست. این جوان میگوید حالا که از نظر فکری اقناع میشویم و دین خدا را میپذیریم، چرا اتفاقاتی که در صحن جامعه میافتد، همسو با دین و آموزههای دینی نیست. چرا دینداران و مدعیان دین که علیالقاعده باید خودشان متلبس باشند و عامل باشند و دین در وجودشان تحقق پیدا کند، جور دیگری عمل میکنند. دانشجو میپرسد چرا ما در این وجه، شاهد نقطههای مطلوب و ایدهآل نیستیم؟
بنابراین ما باید در ادعای اصلیمان بیشتر کار و تلاش کنیم. آن انتظاراتی که از دانشجو وجود دارد، زمانی میتواند محقق شود که ما در این دو عرصه، بهطور جدی و همهجانبه وارد شویم.
برای مشارکت و مسئولیتپذیری فعالانهتر و جدیتر دانشجویان در جامعه چه باید کرد؟ چرا دانشجویان امروز، به اندازهی ابتدای انقلاب، فعال و جدی نیستند؟
ما اولاً باید به دانشجویان اعتماد کنیم. باید بپذیریم که جوانان و دانشجویان هم میتوانند در مباحث فکری، تربیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نقش ایفا کنند. خود این اعتماد، در ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشت. اگر این اعتماد را بتوانیم دوباره بازسازی کنیم و بپذیریم که این جوانها هم ظرفیت بالایی دارند و میتوان به آنها اتکا کرد، بسیاری از مشکلات ما حل میشود.
تعریف اینکه ما چه انتظاری از دانشجو داریم، کار سختی نیست و میتوان ویژگیهای آرمانی دانشجویان را ذکر کرد. اما مهمتر از انتظاری که ما از دانشجویان داریم، این است که ما مسئولان چه کاری برای دانشجو انجام میدهیم و چگونه فضا را برای حضور و بروز آنها فراهم میکنیم.
در دفاع مقدس، دیدیم که اگر به جوانها اعتماد شود، کارهای بزرگی میتوان انجام داد. ما شبیه آن روحیه در هشت سال دفاع مقدس را در حوزهی فرهنگی نیاز داریم. دومین کار علاوه بر اعتماد به آنها، این است که باید با جدیت و تلاش، زمینهی مشارکت دانشجویان و جوانان را هم فراهم کنیم. اعتماد کردن فقط با شعار محقق نمیشود، بلکه باید زمینهی فعالیت آنها را هم فراهم کنیم و راه را برای فعالیتشان باز کنیم. با آییننامههایی که داریم و با فضاهایی که در اختیار داریم، با امکاناتی که در موارد و سطوح مختلف موجود است، میتوانیم و باید راه را باز کنیم تا دانشجویان بتوانند نقش ایفا کنند و به میدان بیایند.
نکتهی سوم این است که فرصت اشتباه را هم باید به جوانها بدهیم. نباید از ابتدا انتظار داشته باشیم همهی چارچوبها و اصول و قواعد رعایت شود. باید به جوانها و دانشجویان فرصت اشتباه کردن هم داد. گرچه من معتقدم اشتباه جوانها، کمخطرتر و کمتعدادتر از اشتباه بزرگترهاست. اینطور نیست که جوانان بیش از بزرگان اشتباه کنند و اینطور نیست که اشتباه، مخصوص جوانان باشد.
اگر این سه اتفاق بیفتد، یعنی اولاً به جوانها و دانشجویان جوان اعتماد کنیم، ثانیاً برای مشارکت مستقیم و مؤثر آنها زمینهسازی و بسترسازی کنیم و سوم اینکه فرصت اشتباه کردن به آنها بدهیم، در این صورت من معتقدم جوانان ما اکثر عرصهها و اغلب فرصتهای موجود را حتماً تبدیل به محصولهای خوب فرهنگی خواهند کرد و بسیاری از مشکلات ما برطرف خواهد شد.
با تشکر از وقتی که در اختیار برهان قرار دادید.*
*گروه فرهنگی برهان/۱۳۹۳/۱۰/۱۶