مهدویت در دوره امامت امام کاظم(علیه السلام)
۱۳۹۴/۰۸/۲۷
–
۵۰ بازدید
مهدویت در دوره امامت امام کاظم(علیه السلام)
چکیده
مهدویت در دوره امامت امام کاظم(علیه السلام)
چکیده
اصالت تاریخیِ باور به منجی موعود، از مباحث مهمی است که در روزگار ما برخی آن را به رشتة نقد کشیدهاند. با بررسی توصیفی ـ تحلیلی نخستین منابع تاریخی و روایی به این نتیجه دست یافتیم که اصالت این آموزه و انتساب آن به شیعیان عصر حضور امامان معصوم(ع) از زمان امیرمؤمنان علی(ع) و در تمام طول عصر حضور قابل اثبات و ریشهیابی است. آنچه بیشتر در طول این دوره در بوتة اختلاف یا ابهام بوده، شناخت شخص مهدی موعود بوده است که با توجه به اوضاع دشوار سیاسی عصر حضور برای بیان معارف شیعی، روند تدریجی بیان و تثبیت برخی آموزهها، تأکید بر انتظار و اقتضای طبیعی ابهامآلود بودن جزئیات آموزة مهدویت، تفاوت سطح معرفتی افراد و…، طبیعی مینماید و نمیتواند مشکلی بر اصالت این آموزه در میان شیعیان عصر حضور به شمار آید.
کلید واژهها: مهدویت، منجی، اصحاب ائمه(ع)، شیعیان نخستین.
سوء استفاده از جریان مهدویت، سکهای رایج برای کسانی بود کهمیخواستند از اوضاع دشوار سیاسی آن دوره استفاده و عدهای را به دور خود جمع کنند. عدهای بعد از شهادت امام صادق(ع) این سخن را تبلیغ کردند که ایشان رحلت نکردهاند و ظهور خواهند کرد. آنان امام صادق(ع) را همان مهدی موعود معرفی کردند. این افراد احادیثی را هم دربارة مهدویت امام صادق(ع) به ایشان نسبت میدادند. این فرقه ناووسیه نامیده شد.1
فرقة انحرافی دیگری که در این عصر پدید آمد و به موضوع مهدویت مرتبط است، اسماعیلیه است. برخی از شیعیان امام صادق(ع) بعد از شهادت ایشان به امامت اسماعیل فرزند آن حضرت معتقد شدند. اسماعیل در زمان حیات پدر وفات یافت؛ بنابراین، این گروه فوتاسماعیل را انکار کردند؛ زیرا معتقد بودند که امام صادق(ع) به امامت او اشاره کرده است و امام جز حق چیزی نمیگوید.2 این گروه مراسم تشییع جنازه و دفن اسماعیل را شگرد امام صادق(ع) برای حفظ جان او دانستند. آنان معتقد شدند که اسماعیل همان مهدی موعود است. غایب شده و ظهور خواهد کرد و حکومت زمین را به عهده خواهد گرفت. این گروه اسماعیله خالصه نامیده شدند.3
باید توجه داشت که علاوه بر ابهامی که در برخی از جزئیات موضوع مهدویت وجود داشت، نباید از نقش دنیاطلبی و عوامل دیگر در پیدایش جریانهای انحرافی غافل شد. بنابراین، پیدایش اینگونه جریانهای انحرافی، همیشه نشاندهندة ابهام در موضوع نیست؛ بلکه یکی از عوامل انحراف، ابهام است.
در چنین اوضاعی طبیعی است که ابهامات و سؤالهایی برای برخی از شیعیان اهلبیت(ع) نیز در این موضوع پدید آید. یونسبن عبدالرحمان میگوید: «از امام کاظم(ع) پرسیدم: آیا شما قیامکننده به حق هستید؟ فرمود: من قیامکننده به حق هستم؛ اما قائمیکه زمین را از دشمنان خدا پاک میکند و زمین را از قسط و عدل پر میکند؛ چنانکه از ظلم پر شده باشد، پنجمین فرزند من است. او غیبت طولانی خواهد داشت… .»4 به نظر میرسد، با اینگونه روایات، امامان(ع) علاوه بر آشنا کردن دقیقتر شیعیان با آموزة مهدویت، به تدریج آنان را برای عصر غیبت آماده میسازند.
البته با توجه به بیانات امامان گذشته مانند امام باقر و امام صادق(ع) در این موضوع، مطمئناً بسیاری از شیعیان گرفتار اینگونه ابهامها نبودند. یادآور میشود که اینگونه این ابهامها و تطبیقهای نادرست، بیشتر ناشی از اوضاع سیاسی ملتهب آن دوره بوده است. البته با توجه به اهمیت انتظار و نقش آن در رشد جامعة شیعی، ائمه(ع) نیز گاهی به گونهای ابهامآمیز سخن میگفتند تا شیعیان به سبب دوری عصر ظهور منجی موعود گرفتار یأس و رکود نشوند.
حسنبن حسن میگوید: «به ابالحسن موسی [امام کاظم] عرض کردم که اباعبدالله [امام صادق(ع)] شما را قائم به این امر معرفی کردند. فرمود: مگر من قیامکننده به این امر نبودم؟ سپس فرمود: ای حسن، هر امامیکه در میان امتی قیام میکند، او قائم آنان است. زمانی که دورة آنان بگذرد، کسی میآید که او قائم و حجت است که از مردم غایب میشود… .5
چنانکه گفته شد اینگونه پاسخها که از طرفی قائم بودن هریک از ائمه(ع) را تأیید و از طرفی قائم موعود را فرد دیگری معرفی میکنند، روشی برای زنده نگه داشتن اندیشة مهدویت بوده است.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که امام کاظم(ع) را به یزید صائغ، قائم آلمحمد معرفی کردند.6 یزید صائغ از دروغپردازان مشهور معرفی شده است.7 اگر هم این نقل صحیح باشد، به نظر میرسد که مقصود قیام به امر امامت باشد که در روایات پیشگفته نیز به آن اشاره شد.
برخی اخبار از امام صادق(ع) نقل یا جعل شده است که نشان میدهد که قیام قائم بسیار نزدیک است. ظهور برخی نیز بر مهدویت امام کاظم(ع) است.8 وجود چنین روایاتی از آشفتگی فرهنگی آن دوره در موضوع مهدویت حکایت دارد.
در روایتی داود رقی میگوید: «به امام رضا(ع) عرض کردم. حدیثی از ذریح از امام باقر(ع) شنیدهام که ذهنم را آزار میدهد. فرمود: آن حدیث کدام است؟ عرض کردم ذریح از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرموده است: «سابعنا قائمنا ان شاءالله». امام رضا(ع) فرمود: راست گفتی و ذریح راست گفته و ابوجعفر راست گفته است». داود میگوید شکّم بیشتر شد. امام(ع) فرمود: «اگر ابوجعفر ان شاءالله نمیگفت، همانگونه بود که گفته بود.» داود میگوید. سخن ایشان را پذیرفتم.9 محتوای این روایت آن است که هفتمین امام، قائم منتظر بوده است، اما خواست خداوند تغییر کرده و این امر از هفتمین امام به تأخیر افتاده است. چنین برداشتی از روایت با روایات بسیاری مانند روایاتی که شمار امامان را دوازده نفر و دوازدهمین امام را قائم(عج) معرفی میکنند، منافات دارد و قابل پذیرش نخواهد بود. شاید مقصود امام باقر(ع) این بوده است که هفتمین امام، بعد از ایشان قائم منتظر هستند؛ اما این برداشت با سخن منقول از امام رضا(ع) در ادامه روایت، سازگار نیست که فرمود: «اگر انشاءالله نمیگفت، همانگونه میشد.» بنابراین، اگر برای این روایت توجیهی یافت نشود، پذیرفتنی نیست و بعید نیست واقفیهبرای توجیه عقایدشان جعل کرده باشند. باید توجه داشت به طور کلی یکی از دلایل ابهام در باورهای شیعیان در موضوع مهدویت یا سایر مباحث، روایات مجعولی است که برخی از جریانهای انحرافی جعل میکردند.
سیدعلی هاشمی
1. حسنبن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص67.
2. احتمال دارد این گمان به این علت پدید آمده باشد که اسماعیل فرزند بزرگتر امام(ع) بود و آن حضرت به ایشان محبت داشت.
3. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص67ـ 68.
4. محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج2، ص361.
5. محمدبن حسن طوسی، الغیبة، ص41.
6. همان، ص44.
7. سیدابوالقاسم خوئی، همان، ج20، ص121
8. شیخ طوسی در کتاب الغیبة این روایات را بیان و نفد کرده است. ر.ک: محمدبن حسن طوسی، الغیبة، ص43ـ65.
9. محمدبن عمر کشی، همان، ص373ـ 374.