طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نفوذ صهیونیسم در جهان؟

نفوذ صهیونیسم در جهان؟


نفوذ صهیونیسم در جهان؟

۱۳۹۳/۰۳/۰۹


۱۲۶۴ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - نفوذ صهیونیسم در جهان؟دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز، در پاسخ به سوال شما لازم است اشاره نماییم که امروزه در نفوذ و سلطه صهیونیست ها بر سیاستمداران آمریکا و اروپا کمترین تردیدی وجود ندارد و این نفوذ به گونه ای است که روسای جمهور آمریکا و نمایندگان کنگره این کشور به خوبی واقف هستند که تنها در صورتی شانس پیروزی در انتخابات را دارا هستند که بتوانند رضایت لابی های قدرتمند صهیونیستی و سردمداران رژیم اشغالگر قدس را به دست آورند و شرم آور تر اینکه در سال های اخیر ش

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - نفوذ صهیونیسم در جهان؟دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز، در پاسخ به سوال شما لازم است اشاره نماییم که امروزه در نفوذ و سلطه صهیونیست ها بر سیاستمداران آمریکا و اروپا کمترین تردیدی وجود ندارد و این نفوذ به گونه ای است که روسای جمهور آمریکا و نمایندگان کنگره این کشور به خوبی واقف هستند که تنها در صورتی شانس پیروزی در انتخابات را دارا هستند که بتوانند رضایت لابی های قدرتمند صهیونیستی و سردمداران رژیم اشغالگر قدس را به دست آورند و شرم آور تر اینکه در سال های اخیر شاهد آن هستیم که از سویی مسئولان آمریکایی تلاش می کنند تا هم با حضور علنی در مجامع صهیونیست ها همچون اجلاس سالانه «آیپک» به تشریح دیدگاه های منطبق بر آمال و آرزوهای صهیونیست ها پرداخته و نسبت به تامین اهداف مد نظر آنان ، به ایشان اطمینان خاطر دهند و هم اینکه در جریان برخی مسائل بین المللی از جمله موضوع پرونده هسته ای کشورمان ، پیش و پس از هر دور از مذاکرات ، مقامات آمریکایی و گاه اروپایی به تل آویو سفر کرده و ضمن ارائه گزارش به مقامات این کشور ، با آنها در مورد نحوه ادامه مذاکرات به رایزنی می پردازند که چنین اقدامی از سوی کشوری که مدعی ابرقدرتی در دنیاست هرگز قابل قبول نیست مگر اینکه ابر قدرت ، خود تحت سلطه و نفوذ کشوری دیگر باشد . لذا با توجه به همین رفتارها و بدون نیاز به مراجعه به اسناد و شواهد دیگر به راحتی می توان عمق نفوذ و سلطه رژیم اشغالگر صهیونیستی را بر کشورهای اروپایی و آمریکایی دریافت .

در مورد نفوذ صهیونیسم بر روسیه نیز به نظر می رسد بهتر باشد آن را به دو مقطع دوران شوروی و دوران پس از شوروی تقسیم بندی نماییم .

صهیونیسم در مقطع حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی سابق ، همچون تلاشی که برای بسط نفوذ و سلطه خود بر تمام دنیا دارد برای این کشور نیز نقشه های فراوانی داشت و تلاش می کرد تا با نفوذ در این کشور بر سیاست گذاری های آن تاثیر گذاری داشته باشد . در مورد نحوه تاثیر گذاری صهیونیست ها بر شوروی ، اولین مطلبی که وجود دارد این است که کارل مارکس بنیانگذار مارکسیسم که انقلاب کمونیستی شوروی بر اساس دیدگاه های وی پایه ریزی شد یک یهودی و یهودی زاده و نوه یک خاخام بود . همچنین درجریان انقلاب بلشویکی این کشور ، بانکداران یهودی و صهیونیست ها فعالانه از این انقلاب حمایت کردند و حتی بسیاری از اعضای ارشد ، فعال و تاثیر گذار حزب کمونیست از یهودیان بودند . لوئیس مارشالکو در این زمینه می نویسد : « هنگامی که حرکت بلشویکی روس به حالت انفجار رسید، تزار و اعضای خانواده اش در «اکاترین برگ» قتل عام شدند. قاتلان تزار عبارت بودند از ژاکوب سوردلو، که بعدها رئیس جمهور روسیه شد، ژاکوب ژوروفسکی، چاجیم گولوسکین و بالاخره پیتر جرناکوف که جملگی یهودی بودند . اما همچنین همه کسانی که برای مدت پنجاه سال متمادی در پی کشیدن نقشه به منظور فروپاشی و انقیاد روسیه می کوشیدند نیز یهودی بودند . 50 درصد اعضای اولین حزب سوسیال دموکراتیک روسیه که حزب بلشویک بعدها از دل آن بیرون آمد یهودی بودند. »(فاتحین جهانی ، لوئیس مارشالکو ، ص 52)

روابط شوروی و اسرائیل پس از پیروزی انقلاب مارکسیستی این کشور نیز ادامه یافت و با وجود اینکه در طی سال های بعد و در جریان جنگ سرد ، هر موضوع بین المللی عرصه رقابت میان دو بلوک شرق و غرب محسوب می شد و علیرغم ارتباطات و علقه های پیدا و پنهان گروه های ضد صهیونیستی همچون ناسیونالیست های مصری به رهبری جمال عبدالناصر به شوروی ، در مجموع این ارتباطات به گونه ای نبود که بتواند موجودیت رژیم صهیونیستی را متزلزل نماید و صهیونیسم همچنان یک موضوع مشترک مورد تفاهم میان بلوک شرق و غرب بود که در حمایت از اقدامات و جنایت های آن و تلاش برای توسعه اهداف و منافع نامشروع آن در جهان هیچ تردیدی در رهبران دو بلوک وجود نداشت . نقطه اوج این تفاهم را پس از مقطع شکل گیری این رژیم که شوروی از جمله حامیان آن بود ، باید در مقطع دهه 80 میلادی دانست ؛ مقطعی که گورباچف بر سر کار آمد و روابط کاهش یافته میان دو کشور در اثر بحران هایی همچون بحران کانال سوئز و حمایت شوروی از برخی جریان های ضد صهیونیستی ، بار دیگر تجدید شد و این روابط به اندازه ای گرم شد که گورباچف ، مجوز مهاجرت یهویان این کشور به سرزمین های اشغالی را صادر کرد ، به طوری که در اثر این سیاست ها امروزه شاهد آن هستیم که مهاجران روسی ، بیشترین درصد یهودیان سرزمین های اشغالی را تشکیل می دهند . یکی از آثار صدور چنین مجوزی این بود که به جهت پیوندهای فراوان یهودیان دو سرزمین ، لابی هایی در جهت تاثیر گذاری بر سیاستمداران شوروی شکل گرفت . با این حال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل کشور روسیه ، فصل جدیدی از روابط این دو کشور را آغاز کرد که در آن هر چند روابط متقابل میان دو کشور وجود داشت اما نفوذی که از دوران گورباچف در این کشور آغاز شده بود بسیار کمرنگ شده بود . در طی این مدت روابط روسیه و اسراییل به شدت دچار فراز و نشیب شد که به نظر می رسد این فراز و نشیب ها تابعی از میزان روابط روسیه با دشمنان اسراییل از جمله فلسطینی ها ، جریان مقاومت و در راس آنها جمهوری اسلامی ایران و نیز نوع تعامل روسیه با آمریکا در عرصه رقابت های بین المللی می باشد . با توجه به این عوامل ، روابط روسیه و اسرائیل در طی سال های اخیر هر چند کج دار و مریز ادامه یافته است اما این روابط حتی در بهترین حالتش به گونه ای نبوده است که در آن نفوذ لابی صهیونیستی در دولتمردان این کشور پر رنگ باشد به طوری که حتی در جریان امتناع روسیه از تحویل سامانه های موشکی اس 300 به ایران که رسانه های صهیونیستی آن را متاثر از نفوذ لابی صهیونیستی در این کشور عنوان کردند ، علیرغم محتمل بودن این موضوع ، برخی تحلیل گران ربط دادن این دو موضوع را به یکدیگر نپذیرفته و آن را ناشی از امور دیگری می دانند (به عنوان مثال رک : رودست روسیه به اسرائیل در مورد موشک های اس 300 ، جهان نیوز ، http://jahannews.com/vdcft0dj.w6dtxagiiw.html )

نتیجه اینکه لابی صهیونیستی اگر چه در روسیه همچون کشورهای دیگر به شدت فعال می باشد و حضور پر رنگ و میلیونی اسرائیلی های روسی تبار در این زمینه قطعا تاثیراتی به همراه دارد اما با بررسی سیاست های دولت روسیه در طی سال های اخیر می توان به وضوح دریافت که این تاثیر گذاری ها به اندازه ای که در کشوری همچون آمریکا و نیز کشورهای اروپایی وجود دارد نمی باشد .

در مورد نفوذ صهیونیست ها بر ایران نیز باید آن را به دو مقطع تقسیم نماییم : دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی .

در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، نفوذ صهیونیسم بر ایران به گونه ای بود که رژیم شاهنشاهی ایران تبدیل به یکی از اقمار حامی صهیونیست ها و منافع آنان شده و به واسطه ارتباطات پیدا و پنهانی که میان این رژیم با رژیم صهیونیستی وجود داشت و نفوذی که صهیونیست ها بر تصمیم سازی های رژیم داشتند ، تبلیغات وسیعی بر علیه ملت ایران صورت می گرفت . همچنین می توان گفت یکی از علل انقلاب اسلامی ایران ، همین مساله نفوذی بود که صهیونیست ها بر ارکان کشور داشتند و مایه ننگ و شرمساری ملت غیور و مسلمان ایران را فراهم آورده بودند و پیروزی انقلاب اسلامی پایانی بود بر این سلطه و نفوذ .

در پایان برای آشنایی هر چه بیشتر با بخشی از ابعاد نفوذ صهیونیست ها در دوران پهلوی ، مقاله ذیل با عنوان «پایگاه های نفوذ صهیونیسم در ایران عصر پهلوی» خدمت شما تقدیم می گردد :

استراتژی خزنده و راز‌آلود صهیونیست‌ها در ایران، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور ایادی یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاستگذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه متابعت بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آنها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. اما آزادی عمل یهودی‌ها و تلاش این جماعت برای افزایش و گسترش سلطه بر اهرم‌های قدرت در چنان لفافه‌ای قرار داشت که اغلب از چشم مردم دور باقی می‌‌ماند. آنها نمی‌توانستند توطئه‌ی خزنده‌ای را که در اطراف‌شان شکل می‌گرفت و هم چون گیاهی هرز بر ارکان سیاست و اقتصاد سرزمین‌شان می‌پیچد، به وضوح ببینند.

در این زمینه، اعتراف یکی از جاسوسان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی درباره‌ی دخالت پنهان سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل، در ایران عصر پهلوی، تأمل برانگیز است.

یعقوب نیمرودی از مأموران کار کشته‌ی سیاسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها، پس از سال‌ها فعالیت جاسوسی در ایران، در گفت و گویی با یک روزنامه‌نگار اسراییلی می‌گوید، «اگر یک روز به تو اجازه دهند که از کارهایی که ما در تهران انجام داده‌ایم، آگاه شوی، از آن چه می‌شنوی، وحشت خواهی کرد. حتی نمی‌توانی آن را تصور کنی.» 1

پنهان‌کاری در روابط میان ایران و اسراییل، از جانب رژیم پهلوی نیز به شدت دنبال می‌شد. شاه در روابط خود با دولت یهود، سیاست مخفیانه را در پیش گرفته بود. او از یک طرف سعی می‌کرد روابط خود را با اسرائیل توسعه دهد از طرف دیگر سعی داشت آن را از دید مردم و کشورهای عربی دور نگاه دارد. 2 دلیلش هم این بود که شاه پیوند میان منافع خودش و اسراییل را احساس می‌کرد، اما از یک طرف هم از مخالفین خود بیم داشت. به خصوص پس از قیام 15 خرداد 1342 و آغاز نهضت انقلابی و اسلامی حضرت امام خمینی (ره) که مبارزه با اسراییل را در صدر برنامه‌های خود قرار داده و پیوسته خطر نفوذ صهیونیسم را به ملت ایران هشدار می‌دادند. 3

سنجش و تعیین گستره‌ی نفوذ صهیونیسم در ایران عصر پهلوی، بدون شناسایی کانون‌ها، محافل و عناصر وابسته به آن میسر نیست. لذا در مقاله‌ی حاضر، بر آن هستیم تا با مطالعه‌ و بررسی پایگاه‌های عمده‌ی یهودیان در ایران، به عمق حضور آنها در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اطلاعاتی و فرهنگی کشور، بیشتر پی ببریم.

نخستین این پایگاه‌‌ها، سازمان فراماسونری است که بخشی از پیکره‌ی تشکیلات جهانی صهیونیسم به شمار می‌رود. بی‌شک نمی‌توان نقش و عملکرد فراماسون‌ها و لژهای فراماسونری را در ایران معاصر نایده گرفت. حضور و فعالیت ده‌ها لژ و هزاران فراماسون ذی‌نفوذ و فعال در عرصه‌های گوناگون کشور، همگی اهرم‌هایی بودند که حلقه‌های وابستگی سلطنت ایران را به صهیونیسم محکم‌ تر می‌کردند.

تشکیلات عریض و طویل بهاییت، به عنوان یک فرقه‌ی دست‌پرورده‌ی استعمار، حلقه‌ی دیگری بود که ایران عصر پهلوی را به کانون قدرت صهیونیسم پیوند زده و متصل می‌کرد. در این زمینه نیز همسوئی عملکرد بهاییان برخوردار از مقام‌ها و مناصب کلیدی در کشور، با منافع جهانی صهیونیسم،‌ به هیچ وجه قابل انکار نیست.

سومین پایگاه صهیونیسم در ایران که ما آن را، یهودیان مخفی می‌نامیم، شامل آن دسته از رجال درباری، مقامات و صاحب‌منصبان درجه اول کشور در عصر پهلوی است که به طور پنهانی با دولت اسراییل ارتباط داشته و حافظ منافع استعماری آن رژیم بوده‌اند. این اشخاص که از صدر مشروطیت تا سقوط شاه، یعنی حدود سه ربع قرن در رأس امور دولت قرار داشتند، اغلب عناصر یهودی تباری بودند که کمتر کسی از اسرار و وابستگی درون گروهی آنها اطلاع داشت و در عین حال، پشتیبانی‌های سازمان یافته و تشکیلاتی آنها در ورود به دستگاه‌های دولتی، راه را برای نفوذ سایر هم کیشان و هم مسلکان‌شان باز می‌کرد.

در ادامه، هر یک از این پایگاه‌های نفوذ را به تفکیک مورد بررسی قرار خواهیم داد.

سازمان فراماسونری

سازمان فراماسونری، به عنوان پدیده‌ای نوظهور، ابزاری مؤثر در دست نظام بورژوازی بود که از آن در مقابل نظام کهنه و سنتی فئودالیته، که با همدستی کلیسا بر تمامی ارکان جامعه سلطه یافته بود، استفاده می‌کرد. فراماسونری با طرح اندیشه‌های خود، قصد بر هم زدن ساختارهای جامعه را داشت. جنبش فراماسونری، با اتکا به ایدئولوژی خاص خود، همچون ادیان و مذاهب التقاطی نظیر بهاییت، به هر سرزمین و کشوری وارد می‌شد، سپس اشتراک‌های خود را با مردم آن سرزمین یافته و در جهت بارزتر کردن آنها تلاش می‌کرد تا از این طریق روشنفکران و اصلاح‌طلبان کشورهای مختلف جهان را با نظریات خود همگام سازد. 4

ایران از جمله کشورهایی بود که موج تجدد‌خواهی و به دنبال آن سازمان‌های فراماسونری به آن راه یافت و علت آن را باید در بافت سنتی جامعه‌ی ایرانی جست و جو کرد. اما از اواسط عصر قاجاریه، با گسترش روابط میان ایران و اروپا، پیشرفت‌های غربیان در زمینه‌های مختلف چیزی نبود که از چشم تحصیل‌کردگان ایرانی به دور بماند. محافل و انجمن‌های ماسونی یکی از مظاهر جالب و جذاب تمدن غرب به شمار می‌رفت که بسیاری از محصلان و روشنفکران ایرانی را جذب خود کرد و آنان را تا به مرحله‌ی شیفتگی و گاه سرسپردگی غربیان پیش برد. به این ترتیب، نظام سرمایه‌داری غرب با مسخ برخی روشنفکران ایرانی، آنان را به عناصری بسیار مطمئن برای تأمین منافع خود تبدیل کرد.

تشکیلات مخفی فراماسونری از زمان میرزا ملکم خان با کمک شاهزادگان و دین‌ستیزان اروپا دیده، شروع به تبلیغ و ترویج غرب‌زدگی و بی‌دینی در جامعه‌ی ایران نمود. پیچیدگی و ماهیت بغرنج و پنهان‌کارانه‌ی این تشکیلات همراه با ایدئولوژی خاص آن که از تساهل در امر مذهب و اندیشه‌های فرامرزی و جهانی سخن می‌گفت، مانع از آن بود که علما و روحانیون تصمیم واحد و هماهنگی در قبال آن اتخاذ کنند و عکس‌العمل شدیدی در برابر آن نشان دهند. به این ترتیب، جریان فراماسونری به مسیر خود ادامه داد و در عصر پهلوی دوم به جایی رسید که در تمامی ارکان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه رسوخ کرد.

فراماسونری به عنوان یک تشکیلات منظم و پیچیده، به طور کامل، در خدمت مقاصد و اهداف دین یهود و دقیقاً هم سو و هم جهت با مطامع و اغراض صهیونیست‌ها حرکت می‌کرد. 5 ژرژلامیلن در کتاب اسرار سازمان مخفی یهود می‌گوید:

«فراماسونری قدرت مخفی ماست. فراماسونری فقط به منظور مخفی نگاه داشتن نقشه‌های ماست و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجرای آن برای همیشه بر ملت‌ها پوشیده است.» 6

اسماعیل رایین، مؤلف کتاب فراموشخانه و فراماسونری در این زمینه می‌نویسد: «صهیونیسم ایدئولوژی حاکم بر تمام لژهای جهان است. لذا صهیونیسم بین‌المللی با فراماسونری بین‌المللی یکی گردیده و از آن به منزله‌ی بازوی سیاسی و فرهنگی استفاده می‌شود.» 7

در نتیجه‌ی ترکیب صهیونیسم و فراماسونری در ایران، پدیده‌ی نوین «نوماسونی» شکل گرفت که نطفه‌ی آن در دل رژیم بسته شد و در دامان دولتمردان آن زمان پرروش یافت. 8 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مراکز فراماسونری که به آن «ستاد عملیات استاد اعظم، جعفر شریف‌امامی» گفته می‌شد، کشف گردید و عکس‌های گوناگونی همراه با فهرستی از اعضای فراماسون به دست آمد. نیز روشن گردید که در روزگار محمد‌رضا پهلوی، نه تنها سیاست کلی ایران، که سررشته‌ی اقتصاد کشور نیز به شیوه‌ای بنیادین در دست فراماسون‌ها بوده است. از آن پس، نوشته‌های دیگری نیز پیرامون فراماسون‌ها و پیوند آنها با صهیونیسم بیرون آمد.

بهاییت

تمایلات نژادپرستانه‌ی یهودیان مانع از فعالیت‌های تبلیغی و ترویج مذهب توسط این جماعت می‌شود. یهودیان نه خود به دین‌های دیگر در می‌آیند و نه دیگران را به مذهب‌شان دعوت می‌کنند. اما از آن جایی که قصد نفوذ در جوامع را دارند، فرقه‌سازی و بدعت‌گذاری در سایر مذاهب را به عنوان راه‌کارهای اساسی برای نیل به مقاصد خود، در پیش گرفته‌اند. در سراسر تاریخ، شواهد بسیاری وجود دارد که یهودیان با پروراندن و حمایت فرقه‌های مذهبی، در ممالک مختلف، راه نفوذ خود را به داخل آنها گشوده‌اند و در پیش نقاب‌های جدید مسیر رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادی‌شان را هموار کرده‌اند.

نمونه‌ی بارز این مدعا، نقش یهودیان در ظهور پروتستانیسم است که تجربه‌ی موفقیت‌آمیزی را برای آنها به دنبال داشت؛ به طوری که توانستند زیر لوای نام مسیحیت، به اجرای بسیاری از مقاصد خود نایل شوند. حضور پروتستان‌ها، آن هم در یک گستره‌ی جغرافیایی وسیع شامل انگلستان، امریکا، کانادا و استرالیا، در واقع زمینه‌چینی برای کمک به سلطه‌ی یهود بود. این روند تدریجی و رو به رشد، به لحاظ زمانی از دوران کراموال ـ پروتستان متعصب و طرفدار یهود ـ شروع شده و تا عصر نومحافظه‌کاران امریکا، یعنی ریگان تا بوش پدر و پسر ادامه داشت. سرانجام، گروه اخیر، تحت عنوان صریح «مسیحیان صهیونی» امریکا را در بست در اختیار صهیونیست‌ها قرار دادند9 و به غایت آمال یهودیان نژادپرست، جامه‌ی عمل پوشانیدند.

در ایران و در عصری که مورد نظر ماست، به ویژه عصر پهلوی دوم، فرقه‌ی بدعت‌گذار مذهبی که به طور کامل در خدمت اهداف و مقاصد یهود قرار داشت، بهائیان بودند. به طوری که حضرت امام خمینی (ره) از آنان به عنوان «عمال اسراییل» یاد می‌کند. 10 و پیوسته خطر حضور آنان را به علمای اسلام و طبقات مردم یادآوری می‌نماید. 11 از دیدگاه حضرت امام (ره) سازمان بهاییت در ایران، در حکم جاسوس اسراییل در منطقه بوده و در اصل برای شکستن نفوذ مذهب شیعه و روحانیت به وجود آمده بود. انتشار ده‌ها نامه، پیام و اسناد مربوط به روابط بهاییان و اسرائیل، سخنان آن زعیم عالی قدر را تأیید می‌کند. 12

اسراییل یکی از اولین و مؤثرترین حکومت‌هایی بود که بهاییت را به رسمیت شناخت و آن را جزو مذاهب رسمی کشور خود قرار داد. جذب سرمایه‌های بهاییان که باعث شکوفایی اقتصادی این کشور می‌شد، یکی از عوامل توجه اسراییل به بهاییان ایران بود، بهاییان نیز سرزمین اسراییل را مرکز خود قرار داده و دولت یهود را پناهگاه و تکیه‌گاه خود می‌دانستند. شوقی ربانی ( م 1336 ه‍. ش) رهبر فرقه‌ی بهاییت، یکی از وظایف شورای بین‌المللی بهاییان را رابطه با دولت اسراییل بیان می‌کند. او هم چنین در مکتوبات خود، حمایت دولت اسراییل را بر همه‌ی دولت‌های جهانی ترجیح داده و تأسیس شعب محافل ملی بهائی را فقط در اسرائیل ممکن می‌داند. 13

در عصر پهلوی، بهاییان با حمایت کشورهای خارجی، به ویژه انگلیس و اسراییل، در عرصه‌ی سیاست و اقتصاد کشور، به اقتدار چشمگیری دست پیدا کردند. محمد‌رضا شاه که به عناصر بهایی دربار خویش بیش از سایرین اعتماد داشت،14 آنان را به عنوان عمده‌ترین کارگزاران حکومت خویش به کار گرفت. بهاییان هم با استفاده از این جایگاه سیاسی، ایران را سرزمین امنی برای رشد و توسعه‌ی جنبش خویش یافتند. ضمن ‌آن که قدرت‌های استعماری و اسراییل نیز از این رهگذر، با اطمینان از قدرت عامل دست نشانده‌ی خویش، تنها کشور شیعی مذهبی جهان را در اختیارکسانی قرار دادند که حافظ منافع آنها بوده و می‌توانستند همه‌ی ذخایر یک ملت را فدای مصالح خود و استعمارگران نمایند.

ارتباط بهاییان با اسراییل ـ که در حقیقت پادگان کشورهای غربی در قلب ملت‌های مسلمان است ـ موجب شد که با توجه به نفوذ آنها در حکومت پهلوی، غربی‌ها بتوانند به اطلاعات دست اول و مهم دربار ایران دست پیدا کنند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به سوابق این فرقه به عنوان یک حزب سیاسی طرفدار بیگانه، مقابله‌ی آنها با اقتدار ملت و روحانیت و مخالفت علنی آنان با دین اسلام، نظام جمهوری اسلامی برای آنان هیچ‌گونه رسمیتی قایل نشد. به علاوه، به دلیل محرز شدن جاسوسی عده‌ای از سران تشکیلات بهایی در شهرهای مختلف، حیف و میل اموال مسلمین و سرازیر کردن بیت‌المال به جیب صهیونیست‌ها، تعدادی از آنان دستگیر و مجازات شدند.

یهودیان مخفی

مئیر عزری، نماینده و سفیر غیر‌رسمی اسراییل در زمان پهلوی، طی مدت هفده سال مأموریت خود در ایران، با بسیاری از سران و مقامات بلند پایه‌ی آن دوران، روابط بسیار نزدیک و صمیمی برقرار کرده بود. او در یادنامه‌ای که چند سال پیش منتشر شد، با افتخار به چگونگی آشنایی خود با شماری از اشخاص سرشناس و عالی‌مقام کشور اشاره نموده است. عزری از این که توانسته از نهان خانه‌ی اسرار خصوصی و خانوادگی بعضی دولت‌مردان و قدرت‌‌مداران ایران، اطلاعات منحصر به فردی کسب کند، احساس غرور می‌نماید. اومی‌نویسد: بسیاری از اشخاص متنفذ و صاحب منصب، یهودی تبار بوده‌اند، لیکن به شدت سعی در کتمان این راز داشتند. اما در نشست‌های خصوصی و گفت و گوهای محرمانه با شخص مئیرعزری با افتخار از کیش نیاکان خود یاد می‌کرده‌اند. 15

از جمله‌‌ی این یهودیان مخفی، مئیر عزری به علی‌اصغر حکمت، وزیر خارجه‌ی وقت اشاره می‌کند. او درباره‌ی نحوه‌ی آشنایی خود با این هم کیش پنهانی، می‌نویسد: قبل از معارفه حاجعلی کیا به من گفت که او از خود شماست و من پس از چندی دانستم که خانواده‌ی حکمت، خاخام و از سرشناسان یهود بودند که ناچار از کیش خود دست شسته و با گزینش نام «حکمت» خواسته‌اند از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند. 16

شخص دیگری که سفیر اسراییل از یهودیت او پرده بر می‌دارد، محمد‌علی فروغی (ذکاءالملک)17 است.

فروغی از معدود افرادی بود که در جریان سازی دوران پهلوی نقش و مسئولیت بسیار عظیمی داشت. این فرد، استاد اعظم فراماسونری، اولین نخست‌وزیر هر دو شاه پهلوی، وزیر ووکیل چندین دوره‌ی مجلس، نماینده‌ی ایران در مجامع بین‌‌المللی، بنیانگذار دانشگاه تهران، بنیانگذار نظام دادگستری لائیک در زمان رضاشاه، برنامه‌ریز فرهنگی دوران پهلوی و مورد اعتماد انگلستان بود. او به خانواده‌های بزرگ یهودی اصفهان تعلق داشت و صاحب تألیفات متعددی بود که بسیاری از آنها در مسیر خدمت به یهود، اسراییل وصهیونیسم قرار داشتند. همه‌ی نوشته‌های فروغی یا ترجمه‌هایش از زبان فارسی و دیگر زبان‌ها، در چاپخانه یهود ابروخیم، یکی از پایگاه‌های فرهنگ یهود در ایران به چاپ رسیده‌اند. 18

سردار فاخر حکمت، یهودی مخفی دیگری است که مئیر عزری نحوه‌ی آشنایی با او و پی بردن به ماهیت یهودی‌اش را چنین شرح می‌دهد: «اسحق کورن، رییس جنبش جهانی کارگری صهیونیستی را در آوریل 1965 (1344 ش) به سمینار دانشجویان یهودی در ایران دعوت کرده بودم. اسحق کورن، نماینده‌ی پارلمان، دستیار وزیر دارایی و سرپرست یهودیان کشور رومانی در اسراییل و از دوستان خوب من در حزب ماپای بود. او روزی میهمان سردار فاخر حکمت، رییس مجلس ملی ایران شده بود. فاخر حکمت در گفت و گو با اسحق کورن سرشار از بالندگی بود. به طوری که از گفتن نکته‌هایی درباره‌ی پیشینه‌ی یهودی‌اش خودداری نکرد. پیرو همین پدیده از حکمت دعوت شد تا از اسراییل دیدن کند.» 19

مئیر عزری، هم چنین از خانواده‌های دیگری همچون مظفریان، قوام‌الملک، سعید نفیسی و دیگران یاد می‌کند که با محافل یهود ارتباط داشتند و بنابر اهداف تبلیغاتی صهیونیسم، به اسراییل دعوت می‌شدند. همچنین براساس مندرجات سایر منابع یهودی بسیاری از یهودیان ایران موفق شدند تحت پوشش بهاییت به مناصب و موقعیت‌های بسیار بالای دولتی و مالی دست پیدا کنند که از جمله برجسته‌ترین آنها می‌توان به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر، ثابت‌پاسال همدانی رییس تلویزیون و عبدالکریم ایادی سرلشکر ارتش و پزشک مخصوص محمد‌رضا شاه، ‌اشاره کرد.

علاوه بر سازما‌ن‌ها و تشکل‌های یاد شده، مجامع صهیونیستی بی‌شمار دیگری نیز وجود داشتند که در محدوده‌ی خاص خود در جهت مقاصد یهود فعالیت می‌کردند. این گونه مراکز که با حمایت مستقیم اسراییل و آمریکا، مسئولیت گسترش نفوذ صهیونیسم را در ایران به عهده داشتند، با مساعدت رژیم پهلوی، پیوسته رو به ازدیاد و اقتدار گذاشته بودند. اسراییلی‌ها حتی سعی فراوان داشتند که با ایجاد پایگاه‌های فرهنگی نظیر مؤسسات آلیانس و انجمن «اوتصرهتورا» در اذهان و قلوب مردم ایران نفوذ کرده و به روی مقاصد استعماری خود سرپوش گذارند. اما پاینبدی مردم به اصول و ارزشهای اسلامی و شکل‌گیری نهضت اسلامی و انقلابی حضرت امام، مانع از موفقیت ترفندهای تبلیغاتی و دروغین سران یهود گردید، تا زمانی که با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ریشه‌ی این فتنه برای همیشه از دل جامعه‌ی ایرانی کنده شد.

از: لاله فرزین‌فر، کارشناس ارشد تاریخ

پانوشت‌ها:

1. محمد‌تقی تقی‌پور، استراتژی پیرامونی اسرائیل، تهران: مؤسسه مطالعات وپژوهش‌های سیاسی، 1382، ص 95.

2. نگاه کنید به: اسدالله علم، گفت و گوهای من با شاه، ج 1، ص 48 و 381 و 330 به بعد.

3. صحیفه‌ی نور، ج 1، سال 1341، ص 14؛ همان، 13/3/1343، ص 54 و همان 23/6/1352، ص 206.

4. فراماسونرها، روتارین‌ها و لاینزهای ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 9.

5. از جمله ویژگی‌های فراماسونری که با صهیونیسم هم خوانی دارد، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: دئیسم یا لامذهبی، اعتقاد به خداوند، منهای باور داشتن پیغمبران و کتب آسمانی که از ویژگی‌های ایدئولوژی آنهاست. ژودائیسم یا یهودی‌گری: همه‌ی فراماسونرها وظیفه دارند که برای حضرت موسی (ع) و حضرت داوود (ع) احترام قایل شوند.

نهان روشی: شیوه‌ای که فراماسونرها از یهود گرفته‌اند و بر اساس آن، برای پیشبرد مقاصد یهود، هیچ گاه موضع صریح نمی‌گیرند و آشکارا عمل نمی‌کنند.

( محمد رجبی، سیر تفکر در قرون جدید، تهران: نشر و چاپ، 1365، ص54).

6. به نقل از محمد حسن طباطبایی، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 246.

7. اسماعیل رایین، فراموشخانه و فراماسونری، تهران: امیر کبیر، 1354، ج اول، ص 375.

8. بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهاییت، تهران: سخن، 1368، ص 742 .

9. سقوط، مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران: موسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384، ص 415.

10. صحیفه‌ی نور، ج 1، ص 44.

11. همان، ص 12، 35-34 و 36.

12. نگاه کنید به افراسیابی، ص 590-575.

13. سعید زاهد زاهدانی، بهاییت در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 357.

14. ارتشبد سابق، حسین فردوست، در خاطرات خود درباره‌ی اعتماد شاه به بهاییان می‌نویسد:

« محمد‌رضا نه تنها نسبت به نفوذ بهایی‌ها حساسیت نداشت، بلکه، خود او صراحتاً گفته بود که افراد بهایی در مشاغل مهم و حساس مفیدند؛ چون علیه او توطئه نمی‌کنند.» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385، ج 1، ص 375)

15. سقوط، ص 107.

16. مئیر عزری، یادنامه، ج 1، بیت المقدس، 2000 م؛ به نقل از سقوط، همان جا.

17. واژگان ذکا یا ذکای در فرهنگ و ادب عربی به معنای پاک، پالوده، برگزیده و شایسته است.

18. سقوط، ص 107، 419؛ خاطرات فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 96-95 .

19. مئیر عزری، همان جا.

منبع : سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=334

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد