نقش آمریکا در اقتصاد دوران پهلوی؟
۱۳۹۳/۱۲/۱۳
–
۲۱۶ بازدید
بنا بر اعلام وزارت امورخارجه، در اسفند سال ۱۳۵۶ حجم مبادلات ایران و آمریکا، طی ده سال پانزده برابر شد. با این حال، بررسی وضعیت اقتصادی ایران در دوره پهلوی دوم نشان میدهد که این بخش از جمله بخشهایی است که کمتر دچار توسعه و تحول اساسی گردیده است. در این دوره، علیرغم آن که کشور از منابع عظیم نفتی و مواد طبیعی و معدنی بسیار زیادی برخوردار بود، اما به دلیل وابستگی سیاسی- اقتصادی به آمریکا در بسیاری از موارد متکی به محصولات وارداتی بود. این وضعیت در واپسین دههی عمر رژیم نیز قابل مشاهده است.
در این دوره و به خصوص در دهه 50 علیرغم آنکه قیمت نفت افزایش ناگهانی پیدا کرد و این امر میتوانست به زعم شاه، کشور را در آستانهی دروازههای تمدن بزرگ قرار دهد، اما تغییرات چندان مثبتی در زمینهی اقتصادی به وجود نیامد و علیرغم فروش بالای نفت به غرب و کشورهایی چون آمریکا، تراز بازرگانی ایران با این کشور، همچنان به سود آمریکا باقی ماند. در واقع آمریکا با صدور فن آوری پیشرفته توانسته بود گوی سبقت را از ایران برباید. این کشور همچنین با احداث کارخانهجات متعدد و نیز سرمایهگذاریهای فراوان علاوه بر آن که مانع بومی شدن بسیاری از کالاها میگردید، دلارهای ناشی از فروش نفت را نیز نصیب خود میکرد که در این نوشته به شرح بیشتر این موضوع پرداخته میشود:
اقتصاد ایران در دهه 50:
اقتصاد ایران در دوره پهلوی اقتصادی تک محصولی و متکی به منابع نفتی بود. علیرغم آنکه کشور دارای منابع زیرزمینی و طبیعی عظیمی بود، اما نفت منبع اصلی درآمد رژیم محسوب میگردید. این موضوع در دهه 50 اهمیت بیشتری مییابد؛ زیرا قیمت نفت در این دهه به یکباره افزایش مییابد و «درآمد ایران از فروش نفت که تا قبل از بحران انرژی حدود دو میلیارد دلار بود، در سال 1353 به حدود بیست میلیارد دلار افزایش مییابد و در سال 1354 با قدری کاهش به بیش از نوزده میلیارد دلار میرسد.» [1]
با افزایش قیمت نفت، حجم فعالیتهای اقتصادی ایران با کشورهایی چون آمریکا نیز تشدید یافته و حتی کمیسیونی تحت عنوان «کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و آمریکا» جهت بررسی فعالیتهای اقتصادی دو کشور تشکیل میشود. اما علیرغم افزایش حجم فعالیتها، تغییر چندانی در تراز تجاری -اقتصادی رژیم با سایر کشورها از جمله آمریکا به وجود نیامد و موازنهی اقتصادی با آمریکا همچنان به سود این کشور باقی ماند. بدین معنا که آمریکا علیرغم آن که بخش عظیمی از نیازهای نفتی خود را از طریق ایران تأمین میکرد، اما با صادرات فراوان خود به کشور، توانسته بود تراز تجاری را به نفع خود رقم بزند. این امر ناشی از دلایل گوناگونی بود که به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود.
وابستگی به آمریکا تحت رابطه حامی- پیرو
یکی از علل مهم عدم تغییر موازنه تجاری میان آمریکا و ایران علیرغم افزایش چند برابری قیمت نفت، به وابستگی شاه به آمریکا و حمایت این کشور از رژیم پهلوی برمیگردد که از آن با عنوان رابطهی حامی- پیرو نیز نام برده میشود. درواقع سیاست داخلی و خارجی رژیم شاه، «گذشته از آن که بازتاب منافع و تمایلات و خواستههای هیأت حاکمه و شخص شاه بود» [2] پیوندی ناگسستنی با غرب و آمریکا داشت.
شاه که بعد از کودتای 28 مرداد بقای خود و رژیمش را وامدار و مدیون آمریکا میدانست، از هیچ راهی جهت نشان دادن وابستگی خود به آمریکا دریغ نمیکرد و عملاً خود را به ابزار دست آمریکاییان تبدیل کرده بود. این وابستگی تا جایی بود که افزایش قیمت نفت نیز باعث نگردید تا شاه در سیاستهای اقتصادی خود قدری مستقلانهتر عمل کند.
افزایش قیمت نفت نیز باعث شد تا اشتیاق شاه برای خرید تسلیحات دو چندان گردد. مطابق اطلاعات موجود، علیرغم آن که در سال 1357 آموزگار اعلام کرده بود که «در بودجهی جدید 17% از سهم بودجه نظامی کاسته شده، اما برخی از نمایندگان ایران در آمریکا، سرگرم خرید چهل میلیارد اسلحه برای ایران بودند.»
از این رو بسیاری از طرحهای اقتصادی کشور نیز تحت تأثیر سیاستهای آمریکا اجرا میگردید. این طرحها در حالی به اجرا در میآمدند که بسیاری از آنها مطابق با نیازها و شرایط کشور نبوده و در مواردی به ضرر اقتصادی کشور نیز تمام میشدند. انقلاب سفید به همراه اصول ششگانه انقلاب از جملهی این طرحها میباشد که در مراجعت شاه از آمریکا و تحت فشار این کشور در اواخر سال 1341 به اجرا گذارده شد.
ایده اصلی این برنامه شخصی به نام «والتر ویتمن روستو» بود که «در زمان جان کندی یک سلسله رفورمهای اقتصادی و طرحهای اصلاحات ارضی را برای اجرا در کشورهای امریکای لاتین و خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی طراحی کرده بود.»[3] شاه که به آمریکا اعتماد زیادی داشت، امیدوار بود با اجرای این طرح بتواند وضعیت کشاورزی و تولیدی کشور را بهبود ببخشد، اما برخلاف انتظارات، نتیجه، «کاهش تولید و در نهایت کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی و جدایی روزافزون شهر و روستا بود.» [4]
علاوه بر این، اتخاذ سیاست وابستگی به آمریکا باعث گردید تا بخش عظیمی از عواید حاصل از فروش نفت، صرف خرید تسلیحات نظامی گردد؛ زیرا ایالات متحده توانسته بود با فشار بر کشورهای عربی و ایران و نیز به بهانه عدم وجود امنیت در منطقه، این کشورها را وادار به خرید تسلیحات نظامی کرده و از این طریق «در حد قابل توجهی تراز تجارت خارجی خود را متوازن سازد، به هر حال دسترسی به نفت ایران برای اقتصاد کشورهای صنعتی بسیار حیاتی و مهم بود و با قطع آن، اقتصاد صنعتی اروپا، آمریکا، ژاپن و اسرائیل به خطر میافتاد.» [5]
افزایش قیمت نفت نیز باعث شد تا اشتیاق شاه برای خرید تسلیحات دو چندان گردد. مطابق اطلاعات موجود، علیرغم آن که در سال 1357 آموزگار اعلام کرده بود که «در بودجهی جدید 17% از سهم بودجه نظامی کاسته شده، اما برخی از نمایندگان ایران در آمریکا، سرگرم خرید چهل میلیارد اسلحه برای ایران بودند.» [6] علاوه براین، از آنجا که آمریکا تولید و صادر کننده فن آوریهای پیشرفته به ایران بود، بخش دیگری از درآمد کشور صرف خرید و وارد کردن تکنولوژی پیشرفته از این کشور میگردید.
سرمایه گذاریهای کلان و صدور فن آوریهای پیشرفته
گذشته از آن که مبلغ هنگفتی از درآمد ناشی از فروش نفت در دهه 50 از طرق خرید تسلیحات نظامی، به بازارهای آمریکا سرازیر میشد، بخش دیگری از آن نیز صرف وارد کردن تکنولوژیهای پیشرفته غرب و آمریکا میگردید. این رابطه باعث گردیده بود تا «برای مثال ایران در برابر هر دلاری که از تجارت با آمریکا به دست میآورد، دو دلار برای کالاهای آمریکایی پرداخت کند.» [7] استراتژی دولت در زمینهی وارد کردن ماشین آلات صنعتی از خارج، علاوه بر آنکه باعث استخدام متخصصان خارجی و هزینههای مربوط به آن صنایع میگردید، به تحمیل هزینههای زیاد در بسیاری از بخشهای تولیدی و نیز عدم توجه دولت به سایر بخشها از جمله بخش کشاورزی نیز منجر میشد.
از این رو، اتخاذ این سیاست در درازمدت منجر به وابستگی کشور در زمینهی کشاورزی و مواد غذایی گردید و دولت مجبور شد کمبود مواد غذایی کشور را از طریق واردات جبران نماید. در نهایت «این نوع استراتژی باعث رکود کشاورزی، افزایش فاصله میان شهر و روستا، کاهش تولید مواد غذایی و فرآوردههای کشاورزی و رشد مهاجرت روستائیان به شهرها بوده است.» [8]
آمریکا علاوه بر آن که تأمین کنندهی اصلی فنآوریهای پیشرفته بود، از سرمایهگذاران اصلی در تأسیس بسیاری از کارخانجات در ایران نیز بود. در واقع افزایش قیمت نفت فرصت مناسبی جهت اجرای برنامههای بلندپروازانه شاه ایجاد کرده بود. وی که تأسیس کارخانجات را گامی در جهت توسعه اقتصادی میدانست، بدون اعتماد به نیروهای داخلی، امتیاز تأسیس کارخانجات جدید را به بیگانگان از جمله آمریکا واگذار کرد.
بدین ترتیب کارخانههای تولید کننده کالاهای مصرفی، سرمایهای، واسطهای در بخشهایی چون صنایع لاستیک، داروسازی و… توسط سرمایهگذاران خارجی یکی پس از دیگری در نقاط مختلف کشور تأسیس شد و نیروهایی را جهت فعالیت جذب کرد. «خصوصیت عمده این نوع صنایع، مصرفی بودن و وابستگی آنها از نظر مواد اولیه، قطعات، ماشین آلات، نیروی انسانی متخصص و در نتیجه وابستگی تولید به خارج بود.» [9]
از طرفی، تأسیس بسیاری از این کارخانجات بدون هماهنگی و انطباق با نیازهای کشور صورت میگرفت که این امر منجر به عدم تحقق اهداف پیش بینی شده میگردید. بدین معنا که سرمایه داران خارجی ترجیح میدادند در بخشهایی سرمایهگذاری کنند که بتوانند بدون دردسر سودهای سرشاری کسب کنند که در بسیاری از موارد این سرمایهگذاریها نه تنها سودی در بر نداشت، بلکه به زیان کشور نیز تمام میشد. «به عنوان مثال کارخانه ذوب آهن که قرار بود تا سال 1348 برابر 600 میلیون دلار درآمد صادراتی برای کشور فراهم کند. در آن سال تنها 4 میلیون دلار درآمد داشت. در ابتدای انقلاب اسلامی، تأسیسات خارج از کشور مانند ذوب آهن و سایر تأسیسات مشابه برای کشور بارهای پرهزینهای به شمار میآمدند، نه داراییهای سرمایهای مفید.» [10]
از این رو، بسیاری از سودهای ناشی از تأسیس این کارخانجات، نصیب سرمایهگذاران آن میگردید. بنابراین آمریکا با آگاهی از مزایای سرمایهگذاری، توانسته بود در طول 15 سال آخر سلطنت شاه، «با صدور 6/12 میلیارد ریال سرمایه در مقام دوم صادرکننده سرمایه به ایران، قرار گیرد.» [11]
این در حالی بود که کشور با برخورداری از منابع طبیعی فراوان، قابلیت تولید و حتی صدور بسیاری از کالاهای مشابه خارجی را داشت. به عنوان نمونه «شرکت آلومینیوم سازی ایران در سال 1350 با حق لیسانس انحصاری شرکت رینولدز امریکا که یکی از شرکتهای بزرگ انحصار آلومینیوم جهان است، با ظرفیت پیشبینی شدهی 45 هزار تن در سال تأسیس شد. در برنامهی شرکت گفته شد که 75% تولید آن به خارج صادر میشود در حالی که ایران خود یکی از واردکنندگان آلومینیوم بود.» [12]
وجود آمارهای مربوط به میزان صادرات و واردات نفتی و غیرنفتی نیز به خوبی مؤید این مطلب میباشد. «طبق آمار بانک مرکزی در سال 1356، 98%در صد صادرات ایران را نفت و تنها 2% درصد را سایر کالاهای غیر نفتی تشکیل میداد.» [13] از این رو آمریکا با وابسته کردن کشور به کالاهای ضروری به خوبی از این وضعیت، استفاده میکرد. جدول زیر که مربوط به تراز تجاری ایران و آمریکا طی سالهای 51 و 52 میباشد، نشان میدهد که کشور تا چه میزان به آمریکا وابسته بوده و افزایش قیمت نفت نیز کمکی به بهبود این وضعیت نکرده است:
صادرات و واردات غیرنفتی ایران و آمریکا به میلیون دلار 291، [14]
در نهایت کالاهای آمریکایی با ورود خود به کشور، تولید کشور را فلج کردند؛ زیرا بسیاری از آن کالاها از تعرفههای گمرکی پایینی برخوردار بوده و همین امر موجب کاهش تولید داخلی و عدم تمایل تولیدکنندگان به فعالیت میگردید. از این رو گزاف نیست اگر گفته شود روابط اقتصادی ایران و آمریکا ماهیتی امپریالیستی داشت که در درازمدت آسیبهای جدی به بخشهای تولیدی و کشاورزی کشور وارد کرد و باعث گردید تا کشور در زمینهی بسیاری از کالاهای اساسی، به کشورهایی چون آمریکا وابسته گردد.
کالاهای آمریکایی با ورود خود به کشور، تولید کشور را فلج کردند؛ زیرا بسیاری از آن کالاها از تعرفههای گمرکی پایینی برخوردار بوده و همین امر موجب کاهش تولید داخلی و عدم تمایل تولیدکنندگان به فعالیت میگردید.
سخن آخر
ارزیابی نهایی پیرامون موضوع روابط اقتصادی ایران و آمریکا در دههی 50 نشان داد که علیرغم افزایش چند برابری قیمت نفت در این دهه، اقتصاد کشور از پویایی لازم برخوردار نبود و این وضعیت تغییری در روند ارتباطات اقتصادی رژیم با کشورهایی چون آمریکا به وجود نیاورد. شاه که با افزایش قیمت نفت، بلندپروازانه، خود و کشور را در آستانهی ورود به دروازههای تمدن بزرگ میدید، اقداماتی را در جهت ایجاد صنایع و کارخانجات جدید توسط کشورهایی چون آمریکا آغاز کرد.
روابط اقتصادی گسترده رژیم با آمریکا باعث شده بود که اولاً شاه وابستگی خاصی به آمریکا داشته باشد، ثانیاً این کشور از بزرگترین صادرکنندگان فن آوری پیشرفته به ایران بود. بنابراین بخش عظیمی از عواید نفت با خرید فن آوریهای پیشرفته و نیز تأسیس کارخانجات جدید توسط سرمایهگذاران خارجی از جمله آمریکا، عاید این کشور گردید. اما این موضوع کمک چندانی به توسعه اقتصادی نکرد، زیرا سرمایهگذاران خارجی عمدتاً در بخشهایی سرمایهگذاری میکردند که بتوانند به راحتی سودهای سرشاری به دست آورند.
در این راستا دولت نیز امکانات لازم برای فعالیتهای بیدغدغه آنان را فراهم میکرد. از این رو طبیعی بود که سرمایهگذاران بدون توجه به نیازهای کشور و تنها با انگیزه سود شخصی اقدام به فعالیت نمایند. این درحالی بود که کشور با برخورداری از نیروهای متخصص و امکانات طبیعی سرشار، قابلیت تولید بسیاری از آن کالاها را در داخل کشور داشت. از این رو تراز تجاری کشور با آمریکا علیرغم افزایش قیمت نفت در دهه 50 تغییر چندانی نکرد و همچنان به سود آمریکا باقی ماند.
پی نوشت ها:
[1] ازغندی، علیرضا (1384)، روابط خارجی ایران 57-1320، نشر قومس، ص: 315.
[2] همان، ص: 334.
[3] مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ص: 302. برگرفته از: اراده یهودیان آمریکا در پس «انقلاب سفید» شاه، پایگاه موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[4] ازغندی، سید علیرضا؛ (1384) تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357) تهران، سمت، ص: 193.
[5] ازغندی، روابط خارجی ایران، ص: 315.
[6] تبرائیان، صفأالدین؛ (1371) سراب یک ژنرال، بازشناسی نقش ارتشبد طوفانیان در حاکمیت پهلوی دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص: 98.
[7] جمعی از نویسندگان؛ (1381) انقلاب اسلامی و چرائی و چگونگی رخداد آن، دفتر نشر معارف، ص: 105 تا 107.
[8] «جمشید آموزگار به روایـت اسناد سـاواک»منتشره از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[9] رزاقی، ابراهیم؛ (1381) آشنایی با اقتصاد ایران، نشرنی، تهران، ص: 23.
[10] کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ص: 325.
[11] ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ص: 351.
[12] ثقفی خراسانی، علیرضا؛ (1375) سیر تحولات استعمار در ایران، نشر نیکا، مشهد: ص: 231- 237.
[13] روح الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص: 526.
[14] ازغندی، روابط خارجی ایران، ص: 291.
زهره رحمانی، برهان،۱۳۹۳/۱۲/۱۰