۱۳۹۳/۰۸/۰۳
–
۱۰۲۷ بازدید
در مورد زمینه شکل گیری نهضت تنباکو، اهداف و نتایج آن و نقش مردم و رهبری آن توضیحاتی بدهید؟
جنبش تنباکوامتیاز توتون و تنباکو یکى از امتیازاتى است که در جریان سومین و آخرین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ به ماژور جرالد تالبوت ، تبعه یهودى دولت انگلیس ، واگذار شد. این امتیاز که در سال 1269ه . ش ./ 1890م . در شهر برایتُن انگلیس در پانزده فصل و به مدت پنجاه سال و با پرداخت رشوه کلان به شاه ، صدراعظم و دربار به امضاء رسید، شامل خرید، فروش ، براى انتفاع از امتیاز تنباکو تاءسیس کردند (شرکت سلطنتى تنباکو یا کمپانى رژى ) ازمعافیت حقوق ، عوارض گمرکى و مالیات توتون و تنباکو در طى مدت قرارداد، برخوردار شدند. در عوض صاحب امتیاز پرداخت سالانه پانزده هزار لیره استرلینگ 14 عایدات خالص را به دولت ایران تعهد کرد.مردم به رهبرى علما به مخالفت با این امتیاز دست زدند، علت این مخالفت به زیانهایى برمى گشت که امتیاز رژى براى ایران به همراه داشت . این زیانها عبارت بودند از:الف زیان اقتصادى : زیرا سود شرکت انگلیسى از این قرارداد بسیار زیاد بود و علاوه بر آن ، یک پنجم تجّار ایرانى و بسیارى از مردم ؛ کار خود را از دست مى دادند.
ب خطرات سیاسى : دفتر اصلى شرکت رژى در تهران ، به صورت قلعه مستحکمى درآمده و براى خود در سراسر کشور سربازانى فراهم آورد.همچنین تعداد زیادى زن و مرد انگلیسى را به بهانه کمک به شرکت و در واقع براى تبلیغ دین مسیح (ع ) به ایران گسیل کرد. در نتیجه بیم آن مى رفت که آنها قصد تسلط برایران را داشته باشند.رهبرى مخالفان قرارداد رژى ، با روحانیت بود. نخستین مخالفتها در تهران به رهبرى میرزا حسن آشتیانى صورت گرفت ، آنگاه دامنه این مخالفتها به شهرهاى دیگر گسترش یافت . در شیراز سیدعلى اکبرفال اسیرى مانع از ورود نمایندگان کمپانى به شهر شد، و در نتیجه ناصرالدین شاه او را به بصره تبعید کرد. میرزا آقا جواد از شاگردان شیخ مرتضى انصارى رهبرى قیام مردم تبریز را برعهده داشت و به هدایایى که شاه براى انصرافش در مخالفت با قرارداد فرستاد، اعتنایى نکرد. در اصفهان آقانجفى مجتهد، فروش تنباکو را حرام کرد. در مشهد شیخ محمد تقى بروجردى و حاج حبیب شهیدى تظاهرات علیه امتیاز به رغم مخالفتهاى گسترده مردمى ، شاه حاضر به لغو امتیاز نبود. درنتیجه علما ومردم از میرزا حسن شیرازى (معروف به میرزاى بزرگ ) مرجع شیعیان جهان که در شهر سامراى عراق ساکن بود، استمداد طلبیدند. میرزاى بزرگ در پى نامه ها و تلگرافها و مراجعات علما و مردم ایران و بویژه نامه تاریخى سید جمال الدین اسدآبادى از زیانهاى امتیاز آگاه شد و در دو وهله مخالفت خود را با امتیاز رژى از طریق ارسال تلگراف و نامه به شاه اعلام کرد و پس از آنکه از این اقدامات نتیجه اى نگرفت ، در آذر 1270 ه . ش . فتوایى به این شرح صادر کرد.
(بسم اللّه الرحمن الرحیم . اَلْیَوْمْ استعمال تنباکو و توتون باَىِّ نَحْوٍ کانَ در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است .)فتواى مرجع شیعیان جهان به سرعت در سراسر ایران منتشر شد. در پى آن استعمال توتون و تنباکو در همه ایران ، حتى در حرامسراى شاه متوقف گردید و مخالفت مردمى علیه امتیاز تا ارگ شاه با فریاد (ما شاه نمى خواهیم ) گسترش یافت . اثر آنى این مخالفتها لغو امتیاز از سوى شاه بود.اما این پیروزى جبروت پادشاهى را در هم شکست و افسانه شکست ناپذیرى شاه را در هم ریخت و بر شهامت مردم براى دست زدن به اقدامات بعدى چون ترور ناصرالدین شاه و انقلاب مشروطه افزود.( منبع:جنبشها و نهضتهاى سیاسى اسلامى معاصر ، مرکز تحقیقات سپاه)
.دلایل آغاز جنبش
در این رابطه دو دسته از دلایل قابل ذکرند:
1. دلیل فرهنگى – مذهبى:
پس از آن که شرکت درصدد برآمد تا مقدمات کار خود را در ایران شروع کند تعداد زیادى از اتباع دولت بریتانیا و مستعمرات آن کشور به عنوان کارکنان آن شرکت به ایران آمدند و به شهرهاى مختلف فرستاده شدند. رفتار این افراد براى ایرانیان هشدار دهنده بود. ابراهیم تیمورى از شیخ ذبیح الله محلاتى چنین نقل مى کند:
در این موقع از طرف فرنگیان 100 هزار مبلغ دیانت مسیح بین شهرهاى ایران پخش شدند و کلیساها ساختند و دختران ایرانى را به امور پرستارى در بیمارستانها و بى حجابى وا داشتند مردم نیز درصدد مخالفت برآمدند.(23)
شیخ حسین کربلایى نیز در کتاب خود اشاره مى کند پس از دادن امتیاز، 200 هزار نفر بیگانه به ایران آمدند و در همه جا پخش شدند(24) آن ها در هر شهر، به ویژه در تهران، تئاتر و مرکز فساد برپا کردند و کافه هاى با انواع وسایل قمار و رقص هاى محلى و مشروبات الکلى پدید آوردند. در تهران حدود 100 مغازه مشروب فروشى باز شد و مبلغان مسیحى در کمال اقتدار براى صید مسلمانان دام گستردند.(25)
این فعالیت ها مخالفت مردم مسلمان ایران را بر مى انگیخت. از سوى دیگر این هجوم گسترده همراه با مقدمات وسیعى که کمپانى تدارک مى دید – از جمله ایجاد برج و باور و تسلیح ماموران کمپانى – این اندیشه را پدید آورد که انگلیسى ها مى خواهند همان نقشه کمپانى هند شرقى را که به استعمار هند انجامید به وسیله کمپانى رژى در ایران اجرا کنند.
2. دلایل – سیاسى اقتصادى:
مخالفت با سیاست امتیاز بخشى از مدتها پیش از اعطاى امتیاز تنباکو در ایران مشاهده مى شد. نمونه آن را در مخالفت ملا على کنى با امتیاز رویتر و مخالفت سید جمال الدین اسد آبادى با امتیاز بانک شاهنشاهى مى بینیم.(26)عالمان دینى علت تحریم تنباکو را متزلزل شدن اساس دین و استقلال کشور توسط قدرت بیگانه و مغایرت امتیازات با قرآن مجید مى دانستند.(27)
از نظر اقتصادى، امتیاز تنباکو مى توانست آثار نامطلوبى در جامعه ایران بر جاى نهد. توتون و تنباکو در این زمان بخش مهمى از محصولات کشاورزى و همچنین تجارت ایرانیان را به خود اختصاص داده بود و منبع درآمد بسیارى از کشاورزان و تجار و مورد مصرف قشر وسیعى از مردم به شمار مى رفت.
بنا به یک نظر حدود یک پنجم ایران به نوعى در دادوستد این محصول دست داشتند.(28) بنا بر این انحصار خرید و فروش این محصول به یک شرکت انگلیسى مى توانست منافع بسیارى از مردم ایران را به خطر اندازد.
زیان این امتیاز وقتى آشکارتر شد که روزنامه اختر نوشت: صاحب امتیاز، سود سالانه شرکت را500 هزار لیره برآورد کرده است.(29) فوریه، پزشک مخصوص شاه نیز در خاطرات خود، امتیاز تنباکو را لقمه اى چرب براى انگلیسى ها خوانده است. لقمه اى که ارزش بردن رنج و پرداخت رنج آن را داشت.(30)
براى درک میزان زیان ایران در این امتیاز، توجه به امتیازى که دولت عثمانى در این مورد داده بود سودمند مى نماید. حق امتیاز دولت عثمانى سالیانه 630 هزار لیره بود و یک پنجم منافع نیز به این دولت داده مى شود. طبق این قرار داد، محصولى که از عثمانى صادر مى شد از قید انحصار آزاد بود و دولت نیز به خاطر صادرات این محصول از مردم مالیات نمى گرفت. علاوه بر این ها، تولید توتون و تنباکوى ایران نیز بسیار بیشتر از عثمانى بود.
محمد رضا زنجانى به نقل از سر مقاله روزنامه اختر مى نویسد:
با توجه به این که امروز چند تن از تجار ایرانى حاضرند سالانه 20 هزار لیره تنها براى انحصار تنباکوى اصفهان، آن هم به استثناى داخله مملکت به دولت بدهند مى توان فهمید که در شرایط قرارداد تنباکو بر سر منافع ایران چه آمده است.(31)
به هر حال با توجه به دلایل یاد شده، مخالفت با امتیاز آغاز شد. نخستین فریادهاى اعتراض که به وسیله علما رهبرى مى شد از شیراز به رهبرى سید على اکبر فال اسیرى از علماى برجسته آن منطقه برخاست و سپس تبریز، مشهد، اصفهان، تهران و دیگر نقاط را فرا گرفت.نهایتاً فتواى مرجع بزرگ عصر، آیت الله میرزاى شیرازى در تحریم استعمال توتون و تنباکو، اعتراض عمومى بى نظیرى علیه حکومت به وجود آورد که دامنه آن دربار شاه را نیز فرا گرفت (32). سرانجام شاه ناچار شد با پرداخت غرامت به لغو امتیاز تن دهد.
ج. اهمیت، نتایج و تاثیرات جنبش:
جنبش تنباکو اولین مقاومت همگانى مردم ایران علیه بیگانگان و استبداد شاهى بود که بر حوادث و رویدادهاى پس از خود تأثیر بسیار نهاد.
یکى از نتایج بزرگ پیروزى جنبش تنباکو، همایش و افزایش قدرت سیاسى علما بود؛ قدرتى که نه تنها خارجیان بلکه سردمداران حکومت ایران نیز از آن بى خبر بودند. همان طورى که گفته شد عالمان دینى، متزلزل شدن اساس دین، استقلال و مغایرت امتیازات با قرآن مجید را سبب تحریم مى دانستند. اثبات عملى قدرت بى کران علما، از آن پس در خاطره ملت ایران باقى ماند و در جریان انقلاب در سال هاى 56 و 57 بار دیگر به صحنه آمد. افزون بر این، ایرانیان با آن حکومت دریافتند که پیروزى بر شاه و بیگانگان امرى ممکن است و این جنبش با نشان دادن ناتوانى پادشاهان در برابر مردم به مهم ترین دلیل آغاز انقلاب مشروطه تبدیل شد.
جنبش تنباکو، نمونه اى موفقیت آمیز از یک حرکت عمومى در تاریخ معاصره ایران است، حرکتى که پیروزى آن مرهوم پیوند ویژه مذهبى رهبران مذهبى و مردم بود. این قیام در حقیقت تولد سیاسى مردم و روحانیت را در پى داشت و از ظهور یک روح جدید در بین مردم خبر مى داد. پایه هاى مشروعیت سلطنت با مقاومت در برابر فتواى مراجع و مخالفت با علماى بزرگ وقت، بیش از پیش متزلزل شد. در مقابل، اقتدار سیاسى روحانیت افزایش یافت و روحانیت از این به بعد به عنصر اصلى هدایت کننده مقاومت هاى مردمى علیه استعمار و استبداد، مبدل گردید(33).
اما جهت بررسی تفاوت ها و پاسخ به پرسش در صورتی امکان پذیر است که با واقعیت قیامهای پیشین به گونه ای آشنا شویم.
نخستین حرکت ملت قهرمان ما تقریباً در نود و دو سال قبل یعنی در تاریخ 1308 هجری در حادثه تنباکو رخ داد، این انقلاب در پی دادن امتیاز یک قلم از فراوردهای کشورمان (تنباکو) به یک شرکت انگلیسی بود، شاه وقت (ناصرالدین شاه) که در آن دوره همه کاره کشور بود، امتیاز خرید و فروش تنباکو را به یک شرکت انگلیسی در برابر یک مبلغ ناچیز داد و از این نقطه استعمار خارجی و مداخله اجانب در امور اقتصادی آغاز گشت، افراد بیدار و روشنفکر و بالأخص قشرهای متدین کشور، از طریق جراید و سخنرانی، عمل شاه وقت را ، تقبیح کرده و مردم را به اعتصاب دعوت کردند تا آنجا که شکایات و طومارهایی به مرجع وقت مرحوم «میرزای شیرازی بزرگ» ارسال شد و از این طریق ذهن آن مرجع از توطئه ای که در جریان بوده آگاه گشت. فتوای مرجع وقت و اینکه استعمال تنباکو امروز به حکم محاربه با امام زمان(ع) است، تمام نقشه های دشمن را به هم ریخت و حاکم وقت مجبور به فسخ قرار داد شد و غرامتی را پرداخت، این مبارزه در عین احترام به گردانندگان آن چندان مؤثر نیفتاد و استعمار از در رفت و بار دیگر از پنجره بازگشت، از آن پس نقشه های شوم استعمار یکی پس از دیگری آغاز گشت تا آنجا که تاب ملت ایران به پایان رسید و قیامی به نام «نظام مشروطه» در سال یک هزار و دویست و هشتاد و پنج شمسی برابر هزار و سیصد و بیست و چهار هجری قمری پی ریزی شد، در این قیام مردم به عنوان تأسیس (عدالتخانه) سرانجام تأسیس مجلس شورای ملی به پا خاستند و به صورت ظاهر، خواسته های آنان جامه عمل پوشید ولی پس از اندی استبداد زادگان که مهره های استعمار و جزء تشکیلات فراموشخانه و فراماسونری بودند به کرسی های مجلس چسبیده و مصادر امور گشتند و استعمار چهره کریه خود را از طریق همان مستبدان به ظاهر مشروطه خواه، نشان داد و روزگار سیاهی برای مردمی که در راه انقلاب دوم کشته و قربانیها داده بودند، پیش آورد.
در حالی که این انقلاب به دست پر توان مراجعی مانند آیت الله خراسانی و آیت الله نوری و شخصیتهای سیاسی و علمی بزرگی پایه گذاری شده بود نه تنها نتیجه نبخشید بلکه نتیجه معکوس داد و مقدمات برچیده شدن دودمان (قاجار) و جانشین شدن دودمانی ظالم و سفّاک و فاقد هر نوع اصالت (دودمان پهلوی) را فراهم آورد.
دودمان دوم قریب 60 سال از کودتای 1299 تا انقلاب 22 بهمن ماه 1357 بر پهنه کشور حکومت کرد، رجال و شخصیتهای بزرگ را به بند کشید و هزاران انقلابی را در سیاه چالها و شکنجه گاهها و زندانهای تاریک و نمناک انداخت و گروهی را به جوخه های اعدام سپرد.
در اثنای حکومت این دودمان که بندهای استعمار بر اثر جنگهای بین المللی دوم کمی شل شده بود مردم مردم ایران به رهبری یک روحانی مجاهد، مرحوم آیت الله کاشانی و یک شخصیت ملی به نام دکتر محمد مصدق قیام شجاعانه خود را آغاز کرد تا بار دیگر آزادی را به این کشور باز گرداند، قیام آنان به عنوان ملی کردن صنعت نفت آغاز شد و موفقیتی نسبی در این مبارزه به دست آوردند ولی این مبارزه نیز با کودتای 28 مرداد 1332 در هم کوبیده شد و بار دیگر رژیم سفاک پهلوی با کمک های (سیا) و (موساد) بر کشور مسلط گشت، تسلطی که تاریخ کشور نظیر آن را کمتر نشان داده است و ثروت و منابع ارضی و محصولات طبیعی ایران را در اختیار امریکا قرار داد و اجانب را بر تمام کشور مسلط ساخت و آنچنان بر جان این ملت تاخت که بدون اغراق در تاریخ حکومت دومین فرد و آخرین فرد از این دودمان (محمد رضا) دهها هزار نفر در نقاط مختلف کشور جام شهادت نوشیدند.
آیا تا کنون درباره علل شکست این قیام بسان قیامهای پیشین فکر کرده اید؟ چرا با تمام شرایطی که در آن روز فراهم بود کودتای ننگین 28 مرداد را به دنبال آورد.
آیا تا کنون درباره علل شکست این سه قیام و موفقیت و پیروزی قیام چهارم، محاسباتی انجام داده اید؟ پاسخ همه این پرسشها یکی بیش نیست و در یک کلمه می توان آن را توضیح دارد و آن اینکه:
آن سه قیام پیشین، قیام بنیادی و ریشه ای نبودند در حالی که قیام چهارم، قیام بنیادی بود و به عبارت دیگر در آن سه قیام ریشه فساد که حکومت فردی بود، محفوظ بود و تحول و دگرگونی در شکل و صورت ظاهری آن صورت می گرفت، در حالی که در قیام چهارم ریشه فساد که همان حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی بود، قطع گردید و انقلابی بنیادی و نظامی نوین بر ویرانه های پوسیده شاهی بنا گردید، در آن سه قیام پیشین به خاطر مساعد نبودن شرایط، ریشه فساد قطع نمی گردید و جرثومه فساد در دل اجتماع به حال خود باقی می ماند و فقط شاخه های آن زده می شد. ناگفته پیدا است درخت فساد هر چند شاخه های آن بریده شود پس از اندی پنجه بر تن جامعه می افکند، در این صورت همه قیامها یکی پس از دیگری از طریق مرکز فساد که عامل تسلط خارجی بر کشور بود سرکوب می گردد، در حالی که در انقلاب چهارم ریشه های گندیده قطع گردید و ماده فساد قلع و قمع شد.
در این صورت آیا می توان این چهار انقلاب را یکسان شمرد؟ به طور مسلم نه.
انقلاب چهارم انقلابی مکتبی به رهبری ابر مرد قرن، شخص پرتوان آشتی ناپذیر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) پی ریزی گردید. از آبان ماه 1341 شمسی، رومی جدید در کالبد کشور استعمار زده ایران دمیده شد و این جامعه در مدت هفده سال تمام با طرق مختلف و با وسایل گوناگون به فداکاری و جان بازی در راه هدف دعوت شد و خود رهبر، بسان یک رزمنده، زندانی و سپس تبعید گردید و فرزند عزیز خود را در این راه از دست داد و همه خطرها را به جان خرید و سرانجام ملت با دادن متجاوز از صد هزار شهید و معلول در 22 بهمن به پیروزی کامل نایل آمد. این است تفاوت انقلاب اخیر ایران با سه انقلاب پیشین. (آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 1به نقل از سایت تبیان)
ب خطرات سیاسى : دفتر اصلى شرکت رژى در تهران ، به صورت قلعه مستحکمى درآمده و براى خود در سراسر کشور سربازانى فراهم آورد.همچنین تعداد زیادى زن و مرد انگلیسى را به بهانه کمک به شرکت و در واقع براى تبلیغ دین مسیح (ع ) به ایران گسیل کرد. در نتیجه بیم آن مى رفت که آنها قصد تسلط برایران را داشته باشند.رهبرى مخالفان قرارداد رژى ، با روحانیت بود. نخستین مخالفتها در تهران به رهبرى میرزا حسن آشتیانى صورت گرفت ، آنگاه دامنه این مخالفتها به شهرهاى دیگر گسترش یافت . در شیراز سیدعلى اکبرفال اسیرى مانع از ورود نمایندگان کمپانى به شهر شد، و در نتیجه ناصرالدین شاه او را به بصره تبعید کرد. میرزا آقا جواد از شاگردان شیخ مرتضى انصارى رهبرى قیام مردم تبریز را برعهده داشت و به هدایایى که شاه براى انصرافش در مخالفت با قرارداد فرستاد، اعتنایى نکرد. در اصفهان آقانجفى مجتهد، فروش تنباکو را حرام کرد. در مشهد شیخ محمد تقى بروجردى و حاج حبیب شهیدى تظاهرات علیه امتیاز به رغم مخالفتهاى گسترده مردمى ، شاه حاضر به لغو امتیاز نبود. درنتیجه علما ومردم از میرزا حسن شیرازى (معروف به میرزاى بزرگ ) مرجع شیعیان جهان که در شهر سامراى عراق ساکن بود، استمداد طلبیدند. میرزاى بزرگ در پى نامه ها و تلگرافها و مراجعات علما و مردم ایران و بویژه نامه تاریخى سید جمال الدین اسدآبادى از زیانهاى امتیاز آگاه شد و در دو وهله مخالفت خود را با امتیاز رژى از طریق ارسال تلگراف و نامه به شاه اعلام کرد و پس از آنکه از این اقدامات نتیجه اى نگرفت ، در آذر 1270 ه . ش . فتوایى به این شرح صادر کرد.
(بسم اللّه الرحمن الرحیم . اَلْیَوْمْ استعمال تنباکو و توتون باَىِّ نَحْوٍ کانَ در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است .)فتواى مرجع شیعیان جهان به سرعت در سراسر ایران منتشر شد. در پى آن استعمال توتون و تنباکو در همه ایران ، حتى در حرامسراى شاه متوقف گردید و مخالفت مردمى علیه امتیاز تا ارگ شاه با فریاد (ما شاه نمى خواهیم ) گسترش یافت . اثر آنى این مخالفتها لغو امتیاز از سوى شاه بود.اما این پیروزى جبروت پادشاهى را در هم شکست و افسانه شکست ناپذیرى شاه را در هم ریخت و بر شهامت مردم براى دست زدن به اقدامات بعدى چون ترور ناصرالدین شاه و انقلاب مشروطه افزود.( منبع:جنبشها و نهضتهاى سیاسى اسلامى معاصر ، مرکز تحقیقات سپاه)
.دلایل آغاز جنبش
در این رابطه دو دسته از دلایل قابل ذکرند:
1. دلیل فرهنگى – مذهبى:
پس از آن که شرکت درصدد برآمد تا مقدمات کار خود را در ایران شروع کند تعداد زیادى از اتباع دولت بریتانیا و مستعمرات آن کشور به عنوان کارکنان آن شرکت به ایران آمدند و به شهرهاى مختلف فرستاده شدند. رفتار این افراد براى ایرانیان هشدار دهنده بود. ابراهیم تیمورى از شیخ ذبیح الله محلاتى چنین نقل مى کند:
در این موقع از طرف فرنگیان 100 هزار مبلغ دیانت مسیح بین شهرهاى ایران پخش شدند و کلیساها ساختند و دختران ایرانى را به امور پرستارى در بیمارستانها و بى حجابى وا داشتند مردم نیز درصدد مخالفت برآمدند.(23)
شیخ حسین کربلایى نیز در کتاب خود اشاره مى کند پس از دادن امتیاز، 200 هزار نفر بیگانه به ایران آمدند و در همه جا پخش شدند(24) آن ها در هر شهر، به ویژه در تهران، تئاتر و مرکز فساد برپا کردند و کافه هاى با انواع وسایل قمار و رقص هاى محلى و مشروبات الکلى پدید آوردند. در تهران حدود 100 مغازه مشروب فروشى باز شد و مبلغان مسیحى در کمال اقتدار براى صید مسلمانان دام گستردند.(25)
این فعالیت ها مخالفت مردم مسلمان ایران را بر مى انگیخت. از سوى دیگر این هجوم گسترده همراه با مقدمات وسیعى که کمپانى تدارک مى دید – از جمله ایجاد برج و باور و تسلیح ماموران کمپانى – این اندیشه را پدید آورد که انگلیسى ها مى خواهند همان نقشه کمپانى هند شرقى را که به استعمار هند انجامید به وسیله کمپانى رژى در ایران اجرا کنند.
2. دلایل – سیاسى اقتصادى:
مخالفت با سیاست امتیاز بخشى از مدتها پیش از اعطاى امتیاز تنباکو در ایران مشاهده مى شد. نمونه آن را در مخالفت ملا على کنى با امتیاز رویتر و مخالفت سید جمال الدین اسد آبادى با امتیاز بانک شاهنشاهى مى بینیم.(26)عالمان دینى علت تحریم تنباکو را متزلزل شدن اساس دین و استقلال کشور توسط قدرت بیگانه و مغایرت امتیازات با قرآن مجید مى دانستند.(27)
از نظر اقتصادى، امتیاز تنباکو مى توانست آثار نامطلوبى در جامعه ایران بر جاى نهد. توتون و تنباکو در این زمان بخش مهمى از محصولات کشاورزى و همچنین تجارت ایرانیان را به خود اختصاص داده بود و منبع درآمد بسیارى از کشاورزان و تجار و مورد مصرف قشر وسیعى از مردم به شمار مى رفت.
بنا به یک نظر حدود یک پنجم ایران به نوعى در دادوستد این محصول دست داشتند.(28) بنا بر این انحصار خرید و فروش این محصول به یک شرکت انگلیسى مى توانست منافع بسیارى از مردم ایران را به خطر اندازد.
زیان این امتیاز وقتى آشکارتر شد که روزنامه اختر نوشت: صاحب امتیاز، سود سالانه شرکت را500 هزار لیره برآورد کرده است.(29) فوریه، پزشک مخصوص شاه نیز در خاطرات خود، امتیاز تنباکو را لقمه اى چرب براى انگلیسى ها خوانده است. لقمه اى که ارزش بردن رنج و پرداخت رنج آن را داشت.(30)
براى درک میزان زیان ایران در این امتیاز، توجه به امتیازى که دولت عثمانى در این مورد داده بود سودمند مى نماید. حق امتیاز دولت عثمانى سالیانه 630 هزار لیره بود و یک پنجم منافع نیز به این دولت داده مى شود. طبق این قرار داد، محصولى که از عثمانى صادر مى شد از قید انحصار آزاد بود و دولت نیز به خاطر صادرات این محصول از مردم مالیات نمى گرفت. علاوه بر این ها، تولید توتون و تنباکوى ایران نیز بسیار بیشتر از عثمانى بود.
محمد رضا زنجانى به نقل از سر مقاله روزنامه اختر مى نویسد:
با توجه به این که امروز چند تن از تجار ایرانى حاضرند سالانه 20 هزار لیره تنها براى انحصار تنباکوى اصفهان، آن هم به استثناى داخله مملکت به دولت بدهند مى توان فهمید که در شرایط قرارداد تنباکو بر سر منافع ایران چه آمده است.(31)
به هر حال با توجه به دلایل یاد شده، مخالفت با امتیاز آغاز شد. نخستین فریادهاى اعتراض که به وسیله علما رهبرى مى شد از شیراز به رهبرى سید على اکبر فال اسیرى از علماى برجسته آن منطقه برخاست و سپس تبریز، مشهد، اصفهان، تهران و دیگر نقاط را فرا گرفت.نهایتاً فتواى مرجع بزرگ عصر، آیت الله میرزاى شیرازى در تحریم استعمال توتون و تنباکو، اعتراض عمومى بى نظیرى علیه حکومت به وجود آورد که دامنه آن دربار شاه را نیز فرا گرفت (32). سرانجام شاه ناچار شد با پرداخت غرامت به لغو امتیاز تن دهد.
ج. اهمیت، نتایج و تاثیرات جنبش:
جنبش تنباکو اولین مقاومت همگانى مردم ایران علیه بیگانگان و استبداد شاهى بود که بر حوادث و رویدادهاى پس از خود تأثیر بسیار نهاد.
یکى از نتایج بزرگ پیروزى جنبش تنباکو، همایش و افزایش قدرت سیاسى علما بود؛ قدرتى که نه تنها خارجیان بلکه سردمداران حکومت ایران نیز از آن بى خبر بودند. همان طورى که گفته شد عالمان دینى، متزلزل شدن اساس دین، استقلال و مغایرت امتیازات با قرآن مجید را سبب تحریم مى دانستند. اثبات عملى قدرت بى کران علما، از آن پس در خاطره ملت ایران باقى ماند و در جریان انقلاب در سال هاى 56 و 57 بار دیگر به صحنه آمد. افزون بر این، ایرانیان با آن حکومت دریافتند که پیروزى بر شاه و بیگانگان امرى ممکن است و این جنبش با نشان دادن ناتوانى پادشاهان در برابر مردم به مهم ترین دلیل آغاز انقلاب مشروطه تبدیل شد.
جنبش تنباکو، نمونه اى موفقیت آمیز از یک حرکت عمومى در تاریخ معاصره ایران است، حرکتى که پیروزى آن مرهوم پیوند ویژه مذهبى رهبران مذهبى و مردم بود. این قیام در حقیقت تولد سیاسى مردم و روحانیت را در پى داشت و از ظهور یک روح جدید در بین مردم خبر مى داد. پایه هاى مشروعیت سلطنت با مقاومت در برابر فتواى مراجع و مخالفت با علماى بزرگ وقت، بیش از پیش متزلزل شد. در مقابل، اقتدار سیاسى روحانیت افزایش یافت و روحانیت از این به بعد به عنصر اصلى هدایت کننده مقاومت هاى مردمى علیه استعمار و استبداد، مبدل گردید(33).
اما جهت بررسی تفاوت ها و پاسخ به پرسش در صورتی امکان پذیر است که با واقعیت قیامهای پیشین به گونه ای آشنا شویم.
نخستین حرکت ملت قهرمان ما تقریباً در نود و دو سال قبل یعنی در تاریخ 1308 هجری در حادثه تنباکو رخ داد، این انقلاب در پی دادن امتیاز یک قلم از فراوردهای کشورمان (تنباکو) به یک شرکت انگلیسی بود، شاه وقت (ناصرالدین شاه) که در آن دوره همه کاره کشور بود، امتیاز خرید و فروش تنباکو را به یک شرکت انگلیسی در برابر یک مبلغ ناچیز داد و از این نقطه استعمار خارجی و مداخله اجانب در امور اقتصادی آغاز گشت، افراد بیدار و روشنفکر و بالأخص قشرهای متدین کشور، از طریق جراید و سخنرانی، عمل شاه وقت را ، تقبیح کرده و مردم را به اعتصاب دعوت کردند تا آنجا که شکایات و طومارهایی به مرجع وقت مرحوم «میرزای شیرازی بزرگ» ارسال شد و از این طریق ذهن آن مرجع از توطئه ای که در جریان بوده آگاه گشت. فتوای مرجع وقت و اینکه استعمال تنباکو امروز به حکم محاربه با امام زمان(ع) است، تمام نقشه های دشمن را به هم ریخت و حاکم وقت مجبور به فسخ قرار داد شد و غرامتی را پرداخت، این مبارزه در عین احترام به گردانندگان آن چندان مؤثر نیفتاد و استعمار از در رفت و بار دیگر از پنجره بازگشت، از آن پس نقشه های شوم استعمار یکی پس از دیگری آغاز گشت تا آنجا که تاب ملت ایران به پایان رسید و قیامی به نام «نظام مشروطه» در سال یک هزار و دویست و هشتاد و پنج شمسی برابر هزار و سیصد و بیست و چهار هجری قمری پی ریزی شد، در این قیام مردم به عنوان تأسیس (عدالتخانه) سرانجام تأسیس مجلس شورای ملی به پا خاستند و به صورت ظاهر، خواسته های آنان جامه عمل پوشید ولی پس از اندی استبداد زادگان که مهره های استعمار و جزء تشکیلات فراموشخانه و فراماسونری بودند به کرسی های مجلس چسبیده و مصادر امور گشتند و استعمار چهره کریه خود را از طریق همان مستبدان به ظاهر مشروطه خواه، نشان داد و روزگار سیاهی برای مردمی که در راه انقلاب دوم کشته و قربانیها داده بودند، پیش آورد.
در حالی که این انقلاب به دست پر توان مراجعی مانند آیت الله خراسانی و آیت الله نوری و شخصیتهای سیاسی و علمی بزرگی پایه گذاری شده بود نه تنها نتیجه نبخشید بلکه نتیجه معکوس داد و مقدمات برچیده شدن دودمان (قاجار) و جانشین شدن دودمانی ظالم و سفّاک و فاقد هر نوع اصالت (دودمان پهلوی) را فراهم آورد.
دودمان دوم قریب 60 سال از کودتای 1299 تا انقلاب 22 بهمن ماه 1357 بر پهنه کشور حکومت کرد، رجال و شخصیتهای بزرگ را به بند کشید و هزاران انقلابی را در سیاه چالها و شکنجه گاهها و زندانهای تاریک و نمناک انداخت و گروهی را به جوخه های اعدام سپرد.
در اثنای حکومت این دودمان که بندهای استعمار بر اثر جنگهای بین المللی دوم کمی شل شده بود مردم مردم ایران به رهبری یک روحانی مجاهد، مرحوم آیت الله کاشانی و یک شخصیت ملی به نام دکتر محمد مصدق قیام شجاعانه خود را آغاز کرد تا بار دیگر آزادی را به این کشور باز گرداند، قیام آنان به عنوان ملی کردن صنعت نفت آغاز شد و موفقیتی نسبی در این مبارزه به دست آوردند ولی این مبارزه نیز با کودتای 28 مرداد 1332 در هم کوبیده شد و بار دیگر رژیم سفاک پهلوی با کمک های (سیا) و (موساد) بر کشور مسلط گشت، تسلطی که تاریخ کشور نظیر آن را کمتر نشان داده است و ثروت و منابع ارضی و محصولات طبیعی ایران را در اختیار امریکا قرار داد و اجانب را بر تمام کشور مسلط ساخت و آنچنان بر جان این ملت تاخت که بدون اغراق در تاریخ حکومت دومین فرد و آخرین فرد از این دودمان (محمد رضا) دهها هزار نفر در نقاط مختلف کشور جام شهادت نوشیدند.
آیا تا کنون درباره علل شکست این قیام بسان قیامهای پیشین فکر کرده اید؟ چرا با تمام شرایطی که در آن روز فراهم بود کودتای ننگین 28 مرداد را به دنبال آورد.
آیا تا کنون درباره علل شکست این سه قیام و موفقیت و پیروزی قیام چهارم، محاسباتی انجام داده اید؟ پاسخ همه این پرسشها یکی بیش نیست و در یک کلمه می توان آن را توضیح دارد و آن اینکه:
آن سه قیام پیشین، قیام بنیادی و ریشه ای نبودند در حالی که قیام چهارم، قیام بنیادی بود و به عبارت دیگر در آن سه قیام ریشه فساد که حکومت فردی بود، محفوظ بود و تحول و دگرگونی در شکل و صورت ظاهری آن صورت می گرفت، در حالی که در قیام چهارم ریشه فساد که همان حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی بود، قطع گردید و انقلابی بنیادی و نظامی نوین بر ویرانه های پوسیده شاهی بنا گردید، در آن سه قیام پیشین به خاطر مساعد نبودن شرایط، ریشه فساد قطع نمی گردید و جرثومه فساد در دل اجتماع به حال خود باقی می ماند و فقط شاخه های آن زده می شد. ناگفته پیدا است درخت فساد هر چند شاخه های آن بریده شود پس از اندی پنجه بر تن جامعه می افکند، در این صورت همه قیامها یکی پس از دیگری از طریق مرکز فساد که عامل تسلط خارجی بر کشور بود سرکوب می گردد، در حالی که در انقلاب چهارم ریشه های گندیده قطع گردید و ماده فساد قلع و قمع شد.
در این صورت آیا می توان این چهار انقلاب را یکسان شمرد؟ به طور مسلم نه.
انقلاب چهارم انقلابی مکتبی به رهبری ابر مرد قرن، شخص پرتوان آشتی ناپذیر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) پی ریزی گردید. از آبان ماه 1341 شمسی، رومی جدید در کالبد کشور استعمار زده ایران دمیده شد و این جامعه در مدت هفده سال تمام با طرق مختلف و با وسایل گوناگون به فداکاری و جان بازی در راه هدف دعوت شد و خود رهبر، بسان یک رزمنده، زندانی و سپس تبعید گردید و فرزند عزیز خود را در این راه از دست داد و همه خطرها را به جان خرید و سرانجام ملت با دادن متجاوز از صد هزار شهید و معلول در 22 بهمن به پیروزی کامل نایل آمد. این است تفاوت انقلاب اخیر ایران با سه انقلاب پیشین. (آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 1به نقل از سایت تبیان)