نگاهی آینده پژوهانه به آینده داعش
۱۳۹۴/۱۱/۲۹
–
۴۱۵ بازدید
نگاهی آینده پژوهانه به آینده داعش
کمتر کسی تصور میکرد که پس از اعلام موجودیت گروه تکفیری – تروریستی داعش، این گروه بتواند با این سرعت توسعه پیدا کرده و دنیا را با چالش مواجه نماید. به جرات میتوان گفت که از بین گروه های تروریستی که در چند سال اخیر، در منطقه خاورمیانه ظهور کرده اند، گروه داعش یکی از خطرناکترین و پیچیده ترین گروه هاست که با وجود مقابله ی دولت و ارتش سوریه و همچنین مقاومت ها و تقابل ها در عراق و مقابله ائتلافهای مختلف منطقه ای و جهانی، همچنان در حال گسترش است. این گروه تروریستی که در واقع یک گروه نظامی ـ نمایشی است، برای تحقق اهداف استکبار جهانی تشکیل شده است و طبیعی است بخشی از آینده پیشروی این گروه، به رویکرد غرب در خصوص مسائل امنیتی خاورمیانه برمیگردد. شاهد این مدعا خاطرات «هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه اسبق آمریکاست که اذعان می دارد «ما داعش را برای تقسیم خاورمیانه ایجاد کردیم». همچنین «ادوارد اسنودن» کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا در این باره می گوید: «سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) نقش داشتند و در عملیاتی با نام «لانه زنبور» گروه داعش را تشکیل دادند.» وی طبق اسناد فاش شده معتقد است گروه داعش برای حمایت از اسرائیل تشکیل شده است و هدف عملیات «لانه زنبور» تشکیل گروهی با شعارهای اسلامی است که تندروها را از سراسر جهان جذب کند و بر اساس اندیشه های تکفیری، سلاح خود را به سوی کشورهای مخالفِ موجودیتِ اسرائیل نشانه بگیرد.
از سوی دیگر، آینده بقدری پیچیده، آشوبناک و رمزآلود است که نمیتوان بطور قطعی بر شکلگیری یک آینده مشخص پافشاری نمود. ترسیم دورنمای آینده همواره با عدم قطعیت همراه است، لذا آیندهپژوهان بجای نشان دادن یک پیشبینی متقن و دقیق، معمولاً با ارائه چندین آینده محتمل، ضمن جلوگیری از غافلگیری، آیندۀ مطلوب را نیز از میان آیندههای ممکن، معرفی مینمایند. به منظور درک بهتر آیندههای محتمل و پیشروی داعش لازم است تا پیشرانهای اثرگذار بر حیات این گروه را شناسایی و مورد تحلیل قرار داد. در این راستا به نظر میرسد که فاکتورهای “قدرتمند شدن یا ضعیف شدن” گروه داعش از یکسو و عوامل “مورد پذیرش قرار گرفتن و عدم پذیرش” این گروه توسط بازیگران منطقهای و جهانی از سوی دیگر میتواند تاثیر فراوانی بر آینده داعش داشته باشد. در واقع فاکتورهای متعددی چون تحولات منطقهای، تغییر رویکردهای قدرتهای غربی، ائتلافهای جدید با محوریت ایران و روسیه و یا هر عامل قابل تصور دیگری میتواند موجب تاثیرگذاری بر چهار عامل فوق الذکر (قدرتمندشدن/تضعیف – پذیرش/عدم پذیرش) شود؛ بگونهای که ترکیب دو به دوی عوامل فوق، آینده داعش را رقم خواهد زد. بر این مبنا تلاش میشود تا همۀ آیندههای محتمل و فراروی این گروه در نظر گرفته شود و به تعبیری همۀ احتمالات آتی مشتمل بر ارائه چهار سناریوی پیشبینانه و معرفی یک آینده مطلوب، افراز گردد.
1- تثبیت لانۀ زنبور: از جمله موضوعاتی که میتوان احتمال آن را در نظر گرفت این است که از یکسو داعش بگونهای قدرتمند شود که دیگر نتوان آن را از حوزۀ جغرافیایی تحت تصرفش بیرون نمود و از سوی دیگر، این گروه توسط بیشتر کشورهای منطقه و برخی از قدرتهای جهانی به رسمیت شناخته شود و مشروعیت آنان بگونهای به افکار عمومی القاء گردد که تشکیل کشوری جدید تحت تسلط داعش را تسهیل نماید. بالاخره یکی از اهداف آمریکائیها و غربیها از ایجاد فتنههای خاورمیانه و برهمزدن تعادل این منطقه مهم، تجزیۀ کشورهای منطقۀ غرب آسیا و ایجاد کشورهای کوچکتر و ضعیفتر است. لذا ممکن است که اگر نقشۀ شوم غربیها تحقق یابد، یکی از همین کشورهای جدید التاسیس مد نظر غربیها، برای مدتی معین توسط داعش اداره شود. طبیعی است که در این سناریو، بسیاری از معادلات فعلی منطقۀ غرب آسیا متفاوت و متغییر خواهد بود. در این سناریو ماموریت داعش ایجاد یک کشور جدید و تحویل آن به افراد نزدیک به غرب میباشد؛ لکن روندهای موجود، شاخصهایی مبنی بر شکلگیری چنین آیندهای را نشان نمیدهد.
2- بازیگر غیررسمی: در این احتمال، داعش بر خلاف میل باطنی بسیاری از کشورهای منطقه (اما با حمایت ابرقدرتهای جهانی)، تسلط بخشی از جغرافیای منطقۀ غرب آسیا را بدست گرفته و پدیدۀ داعش به عنوان یک بازیگر غیررسمی، در فضای جهانی و به ویژه در معادلات منطقۀ غرب آسیا نقشآفرینی منفی خواهد داشت. البته این سناریو، سناریوی وضع موجود پدیدۀ داعش است که ممکن است در آینده نیز ادامهدار باشد. سوابق تاریخی دهههای اخیر نشان میدهد که منطقه غرب آسیا به یک آزمایشگاه جهانی برای آزمایش درگیریهای نیابتی تبدیل شده است. منطقه پر است از سازمانها و بازیگران غیردولتی مختلف که در حال مبارزه با یکدیگر هستند. در این سناریو، این پدیدۀ تروریستی، مانند گروههایی چون طالبان و القاعده به عنوان ابزاری در اختیار ابرقدرتهای جهانی خواهد بود و موجب برهم زدن تعادل منطقه خواهد شد؛ چرا که یکی از راهبردهایی که آمریکایی ها برای کاهش هزینه های اقتصادی، تلفات انسانی و جلوگیری از فروپاشی اعتباری خود در بین مردم منطقه در چند سال اخیر اتخاذ کرده اند راهبرد منازعات کنترل شده است. بر اساس این راهبرد غربی ها با مدیریت آمریکا، درگیری هایی را در مناطقی از جهان به راه می اندازند که دو طرف درگیری بطور بنیادی دشمن آمریکا و غرب محسوب می گردند اما به دلایل سطحی و واهی با یکدیگر اختلاف پیدا کرده و درگیر می شوند. در این راهبرد منازعات با دخالت غربیها و آمریکاییها به گونه ای هدایت می شود که منجر به پیروزی یا شکست قطعی هیچ یک از طرفین درگیر نگردیده و درگیرها ادامه می یابد. علاوه بر تقلیل قدرت دو طرف، باعث غافل شدن از دشمن اصلی شده و به این ترتیب امنیت آنها تأمین می گردد؛ همچنین بازار مناسبی برای ارائه تجهیزات نظامی آنها بوده و تجهیزات جدید خود را در این میادین آزمایش می کنند. درگیریهای سوریه و عراق در راستای همین راهبرد آمریکا قابل بررسی میباشد. بر این اساس، به نظر میرسد که این سناریو در دوره کوتاه مدت (حداکثر در 5 ساله)، امکان تحققش بیشتر می باشد.
3- فرار زنبورها: از جمله احتمالاتی که میتواند به عنوان سناریوی ممکن مورد توجه قرار گیرد، این است که به دلایل مختلفی چون انقضای تاریخ مصرف این گروه برای غربی ها، توان این گروه تکفیری – تروریستی تضعیف شده و با توجه به جنایاتی که داعش طی چند سال اخیر انجام داده است، تنفر جهانی را برانگیخته و با عدم مقبولیت و پذیرش افکارعمومی جهانی مواجه شود. در این شرایط، این گروه کاربردی برای ابرقدرتها نداشته و عمر سیاسیاش در سراشیبی مرگ قرار خواهد گرفت. به نحوی که افرادی ملحقش شده در عراق و سوریه، از این گروه جدا شده و منطقه را ترک خواهند نمود. لکن به نظر نمیرسد که با از بین بردن ساختار و سازمان داعش، تفکر و اندیشۀ خشونتطلب آنان نیز حذف شود؛ بلکه این تفکر در لایههای زیرین فکری افراد متمایل شده به این گروه باقی خواهد ماند و حتی ممکن است این تفکر و عقیده معوّج اسلامی، با یک جهش ژنتیکی، به یک ویروس خطرناکتر تبدیل شود و دوباره (توسط استکبار جهانی) به جان جهان اسلام انداخته شود.
4- مرگ تفکر داعشی: احتمال دیگری که برای آینده این سازمان مخوف، قابل تصور است، این است که همزمان با تضعیفشدن ساختار و سازمان داعش، تفکر و عقیده این گروه نیز به دلایل مختلف (همچون میزان خشونت و مغایر بودن با نگرش اسلام ناب)، مورد پذیرش افکارعمومی مسلمانان قرار نگیرد و به سمت انزوا میل کند. در این خصوص شواهد و قرائن موجود همچون رواج اختلافات شدید طایفه ای و حزبی، سهم خواهی رهبران و نخبگان سیاسی، مداخلات خارجی، عدم وحدت در میان مذاهب اسلامی و گسست میان قومیت های مسلمان، نشان میدهد که این جریان افراطی قابلیت بهره گیری از باورها و احساسات مذهبی مسلمانان را داشته و در همچنان در این فضای آشوبناک تنفس خواهد کرد.
در پایان به منظور جمعبندی مطالب فوق و جهت ارائه آیندۀ مطلوب، باید گفته شود که اگر شرایط به همین منوال ادامه پیدا کند، در آینده کوتاه مدت (افق 5 ساله)، تغییری در وضعیت منطقۀ غرب آسیا به وجود نخواهد آمد و حتی ممکن است شرایط این منطقۀ حساس، وخیمتر از گذشته شود. با توجه به اینکه آینده از هم اکنون ساخته میشود، میبایست دستگاههای مسئول، تدابیر بلندمدتی را در کنار اقدامات فوری (که در حال انجام است) مد نظر قرار دهند تا ضمن جلوگیری از تحقق نقشۀ پیچیده غرب، آیندۀ مطلوب جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن، آینده مطلوب جهان اسلام، شکل گیرد. لذا با توجه به آنکه راهبرد جمهوری اسلامی ایران، همواره بر مدار وحدت بوده و خواهد بود؛ اگر بتوان بر نقاط مشترک میان مسلمان تاکید نمود؛ آنگاه میتوان فضایی به وجود آورد که فارغ از اختلافات کم ارزش قومی، قبیلهای، مذهبی و دینی، همۀ مسلمانان را در زیر سایه اسلام متحد و یکپارچه نمود و آینده مطلوب را شکل داد. البته لازمه این امر آن است که اعوجاجهای فکری و عقیدهای بدنۀ مسلمانان و بازیخوردۀ جریانات موجود در منطقه مرتفع شود و تفکر اسلام ناب محمدی (ع) در میان تودههای مسلمان بین الاذهانی گردد. در این زمینه به نظر میرسد که این سناریو در بلند مدت قابلیت تحقق داشته باشد.
جهت ارجاع دانشگاهی:
حسین ظفری، “رویکرد آینده پژوهانه به آینده داعش”،وب سایت شخصی حسین ظفری، 27 آذر ماه 1394 .