خانه » همه » مذهبی » نگاهی به ریشه‌های داخلی و خارجی تحولات اوکراین؛ اوکراین در قاب سه سطح تحلیل

نگاهی به ریشه‌های داخلی و خارجی تحولات اوکراین؛ اوکراین در قاب سه سطح تحلیل


نگاهی به ریشه‌های داخلی و خارجی تحولات اوکراین؛ اوکراین در قاب سه سطح تحلیل

۱۳۹۲/۱۲/۱۹


۱۱۸ بازدید

با نفوذ گروه‌های مسلح، شامل دو گروه «جدایی‌طلبان غربی و تاتاری» و «نازی‌ها» به میان مردم، که غالباً در حزب افراطی «آزادی» عضویت داشته و در پایگاه‌های ناتو دوره‌های خرابکاری و جنگ شهری گذرانده بودند، تحریک احساسات، رنگی خونین به خود گرفت و مدیریت صحنه‌ی مبارزه برای مخالفت با دولت از دست معترضان صلح‌طلب خارج شد.

با نفوذ گروه‌های مسلح، شامل دو گروه «جدایی‌طلبان غربی و تاتاری» و «نازی‌ها» به میان مردم، که غالباً در حزب افراطی «آزادی» عضویت داشته و در پایگاه‌های ناتو دوره‌های خرابکاری و جنگ شهری گذرانده بودند، تحریک احساسات، رنگی خونین به خود گرفت و مدیریت صحنه‌ی مبارزه برای مخالفت با دولت از دست معترضان صلح‌طلب خارج شد.

بیشتر از دو هفته از سقوط دولت یانوکویچ که از 2010 در رأس قدرت بود و روی کار آمدن دولت انتقالی به ریاست‌جمهوری الکساندر تورچینف می‌گذرد. در این مدت، یانوکویچ از اوکراین گریخته و وارد روسیه شده است، اتحادیه‌ی اروپا و آمریکا و برخی دیگر از کشورها دولت انتقالی را به رسمیت شناخته‌اند و روسیه نیز در مورد دولت جدید سیاست تردید را برگزیده است. در این میان، شبه‌جزیره‌ی خودمختار کریمه، که جمعیتی با قاطبه‌ی روس دارد، به سمت تجزیه‌ی کامل پیش می‌رود و روسیه نیز به عنوان حامی اصلی آنان، سیاستی حمایتی در پیش گرفته است. در عین حال، یولیا تیموشنکو، از رهبران مخالفان دولت نیز آزاد شده و گفته شده قرار است برای معالجه عازم آلمان شود.

تحولات اوکراین در سال‌ها و ماه‌های گذشته، حاصل علت‌هایی است که برخی از آن‌ها به این شرح‌اند:

سطح تحلیل ملی

الف) شکل نگرفتن فرایند دولت‌سازی و ملت‌سازی

اوکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و اعلام استقلال در 23 آگوست همین سال و با توجه به ریشه‌های زبانی، قومیتی و سیاسی، هنوز موفق به طی کردن فرایند دولت‌سازی و به طریق اولی ملت‌سازی نشده است. نهاد دولت در این کشور، دست‌خوش تحولات شدید و دوگانه‌ای است که همیشه در حوزه‌های مختلف از سوی گروه‌های سیاسی و کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تحت فشار بوده است.

مردم این کشور نیز پس از گذشت بیش از دو دهه، هنوز نتوانسته‌اند به هویت خاص اوکراین دست یابند. علی‌رغم تاریخ طولانی این سرزمین، که قدمت آن را به چند قرن قبل از میلاد حضرت مسیح می‌رساند و با وجود گرایش‌های ملی‌گرایانه‌ی مردم اوکراین، شهروندان این کشور خود را مخیر به تعلق به هویت‌های روسی، اوکراینی و غربی می‌دانند. نسل‌های گذشته، مشخصاً آن‌هایی که دوران اتحاد جماهیر شوروی را به یاد دارند، تعلقات خود به روسیه را فراموش نکرده‌اند و نسل جدید مردم اوکراین هم توسعه و آزادی را در نزدیکی به غرب و مشخصاً اروپا می‌دانند. این در حالی است که همه‌ی مردم اوکراین و حتی دو دسته‌ی فوق هم خواهان هویتی اوکراینی با زبان اوکراینی، فرهنگ اوکراینی و توسعه‌ی اوکراینی هستند.

ب) ضعف نظام سیاسی

در طول دو دهه‌ی گذشته، گروه‌های مختلف با گرایش‌های غرب‌گرا یا روس‌مدار، با نگاه محدود گروهی که منبعث از آرای قاطبه‌ی مردم نبوده است و ضعف‌های ساختاری که بر این نظام سیاسی مترتب است، نتوانسته‌اند خواست‌های اوکراینی‌ها را محقق کنند. توزیع نامتوازن قدرت در بخش‌های مختلف حکومتی (دولت، ریاست‌جمهوری و مجلس) منجر به شکل‌گیری گروه‌های مختلف الیگارشیکی شده که فساد سیاسی در سطوح مختلف حکمرانی را در پی داشته است.

ج) جلوتر بودن معترضان از رهبران مخالفان

در تجمعات اعتراضی گسترده در کشورهای مختلف، امر رهبری مخالفت‌ها، موضوعی جدی و حساس به شمار می‌رود؛ به‌نحوی که اگر مدیریت مناسب و مبتنی بر عقلانیت از طرق مختلف اعمال نشود، امکان بروز اقدامات خودسر در این تجمعات به‌شدت افزایش می‌یابد. در تحولات اوکراین نیز این موضوع کاملاً مشهود بود؛ به‌شکلی که با نفوذ گروه‌های مسلح، شامل دو گروه «جدایی‌طلبان غربی و تاتاری» و «نازی‌ها» به میان مردم، که غالباً در حزب افراطی «آزادی» عضویت داشته و در پایگاه‌های ناتو در استونی، لهستان، کوزوو و ترکیه دوره‌های خرابکاری و جنگ شهری گذرانده بودند، تحریک احساسات، رنگی خونین به خود گرفت و مدیریت صحنه‌ی مبارزه برای مخالفت با دولت از دست معترضان صلح‌طلب خارج شد؛ موضوعی که منجر به دخالت پلیس و ارتش برای مقابله با مخالفان و کشته شدن چند ده نفر از دو طرف گردید. این همان واقعیتی است که یانوکویچ در مصاحبه‌ای به آن اشاره داشت: «امروز دنیا و اوکراین شاهد یک کودتا بود؛ درست مانند روی کار آمدن نازی‌ها در آلمان دهه‌ی 1930.»

د) وجود شکاف‌های فعال موجود

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، تحولات اوکراین، ریشه در شکاف‌های اجتماعی موجود در جامعه‌ی اوکراین دارد. هرچند در اینجا، نویسنده در مقام شناخت مبانی تکوین، اثرگذاری و تأثیرپذیری شکاف‌های اجتماعی نیست، لکن اجمالاً باید بدانیم که نیروهای اجتماعی منبعث از شکاف‌های اجتماعی، منجر به شکل‌گیری قدرت اجتماعی می‌شوند که در ترکیب با قدرت اقتصادی می‌تواند قدرت سیاسی را رقم بزند.

شکاف‌هایی که از حیث تأثیرگذاری بر صورت‌بندی و ترکیب، «شکاف‌های متراکم» نامیده می‌شوند. به اعتقاد دکتر حسین بشیریه، در کتاب «جامعه‌شناسی سیاسی»، «شکاف‌های اجتماعی عملاً موجب تقسیم و تجزیه‌ی جمعیت و تکوین گروه‌بندی‌هایی می‌گردد و این گروه‌بندی‌ها ممکن است تشکل‌ها و سازمان‌های سیاسی پیدا کنند.» (حسین بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، نشر نی، چ 12، 1385، ص 99)

با دقت در وضعیت اجتماعی اوکراین، می‌توان از چهار شکاف «فعال» در این جامعه، با عناوین شکاف مذهبی بین ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌ها، شکاف قومیتی بین روس‌تباران (عمدتاً در شرق) و اوکراینی‌ها (عمدتاً در غرب)، شکاف ساختاری متأثر از بافت اقتصادی صنعتگران (شرق) و کشاورزان (غرب) و شکاف سیاسی روس‌گرایان در مقابل اروپاگرایان نام برد. به شکلی که این کشور را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده و امکان بروز جنگ داخلی را افزایش داده است.

وجود این شکاف‌ها، که منحصر به این دوره نبوده و نیست، امر کنش سیاسی در اوکراین را با مشکل جدی مواجه کرده است. دست به دست شدن قدرت بین دو گروه روس‌گرایان و غرب‌گرایان در اوکراین، این کشور را به مرحله‌ای رسانده که کمتر دولتی در کی‌یف اولاً بتواند برنامه‌ای جامع برای پیشرفت کشور تهیه کند و ثانیاً همیشه در معرض بروز اعتراضات و مخالفت‌های مردمی (با تحریک گروه‌های سیاسی جبهه‌ی مقابل) قرار گیرد؛ موضوعی که پس از انقلاب نارنجی، تبدیل به امری مرسوم شد. در همین حال، باید گفت که این مشکل لزوماً با تغییر دولت‌ها از روس‌گرا به غرب‌گرا و بالعکس، حل نمی‌شود. در این حالت، تا فکری همه‌جانبه و با همکاری کشورهای تأثیرگذار در تحولات داخلی اوکراین تهیه و عملی نشود، وضعیت به همین شکل خواهد بود.

با دقت در وضعیت اجتماعی اوکراین، می‌توان از چهار شکاف «فعال» در این جامعه، با عناوین شکاف مذهبی بین ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌ها، شکاف قومیتی بین روس‌تباران (عمدتاً در شرق) و اوکراینی‌ها (عمدتاً در غرب)، شکاف ساختاری متأثر از بافت اقتصادی صنعتگران (شرق) و کشاورزان (غرب) و شکاف سیاسی روس‌گرایان در مقابل اروپاگرایان نام برد. به شکلی که این کشور را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده و امکان بروز جنگ داخلی را افزایش داده است.

هـ) فساد گسترده‌ی مالی در سطح نخبگان

الیگارشی شکل‌گرفته مبتنی بر شکاف‌های موجود در جامعه، فقدان برنامه و اراده‌ی لازم برای نظارت و مبارزه با فساد، دستیابی به قدرت سیاسی با تکیه بر نیروهای اجتماعی طرفدار گرایش‌های سیاسی و امکان دسترسی به رانت‌های اقتصادی، سیاسی و… از مهم‌ترین عوامل بروز فساد اقتصادی گسترده و البته پیچیده در اوکراین به شمار می‌رود که به دلیل شیوع فراوان در میان گروه‌های مختلف سیاسی این کشور، امر مبارزه با آن را با مشکل جدی مواجه کرده است.

و) سرکوب گسترده‌ی مخالفان

با روی کار آمدن جناح‌های مختلف سیاسی در اوکراین، موضوع مبارزه با قدرت حاکم در جهت پایان دادن به سیطره‌ی آن و همچنین اراده‌ی دولت برای سرکوب مخالفان در جهت خنثی کردن ظرفیت‌های مخالفت با دولت، در دستور کار حاکمان قرار می‌گیرد. برای مثال، با روی کار آمدن یانوکویچ در 2010، پروژه‌ی دستگیری و محاکمه‌ی یولیا تیموشنکو آغاز و پیگیری شد و حالا با انتخاب دولت موقت در کی‌یف، دستور تعقیب و دستگیری یانوکویچ صادر شده است.

در این دوره، دستگیری معترضان در میدان استقلال از علت‌های افزایش مخالفت‌ها دانسته شده است. حجم بالای این سرکوب‌ها و تأکید بر برخی تصمیمات اشتباه سیاسی، نظیر زندانی کردن تیموشنکو به علت ارتکاب جرمی اقتصادی و بازنویسی قانون اساسی کشور به نفع رئیس‌جمهور وقت و مواردی از این قبیل، مخالفان را در اعلام مخالفت خود جدی‌تر کرد؛ تا حدی که دولت را به سمت عقب‌نشینی‌های پی‌درپی و گسترده سوق داد.

سطح تحلیل منطقه‌ای

رقابت روسیه و اتحادیه‌ی اروپا

اوکراین به دلیل موقعیت تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و اقتصادی، محل بحث کشورهای زیادی در عرصه‌ی بین‌الملل است. به شکل ویژه، قدرت‌های همسایه‌ی این کشور، مانند روسیه یا اتحادیه‌ی اروپا، با توجه به سطح اثرپذیری و اثرگذاری این کشور، رقابت گسترده‌ای برای حضور و نفوذ در سطح نخبگان و تصمیم‌گیری‌های آنان دارند.

روسیه، اوکراین و اتحادیه‌ی اروپا به هم نیاز مبرم دارند؛ نیازی که اقتصاد و منافع ملی کشورها را دو به دو به هم وصل کرده است. این نیاز متقابل، با تغییر دولت‌ها به غرب‌گرا یا روس‌گرا تغییری نمی‌کند. سابقه‌ی دولت‌های متعدد در این کشورها، این گزاره را اثبات می‌کند. اوکراین ترانزیت بیش از 80 درصد کل صادرات روسیه به اروپا را برعهده دارد و بیشتر لوله‌های گاز صادره از روسیه به اروپا از خاک اوکراین عبور می‌کند. اروپا نیز 50 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی خود را از روسیه و از مسیر اوکراین تهیه می‌کند. به تعبیر دیگر، اتحادیه‌ی اروپا اوکراین را مهم‌ترین کشور اروپای شرقی از حیث جغرافیای سیاسی و منافع اقتصادی می‌داند. از سوی دیگر، بخش زیادی از مواد خام صنعتی و البته پایه‌ی اصلی صنایع اوکراین روسی است. روسیه و اتحادیه‌ی اروپا بزرگ‌ترین شرکای تجاری این کشور محسوب می‌شوند.

در همین حال، احساس خطر جدی اتحادیه‌ی اروپا از شکل‌گیری اتحاد گمرکی توسط روسیه و احتمال عضویت کشورهایی مانند قزاقستان، بلاروس، ارمنستان، قرقیزستان و برخی دیگر از کشورهای آسیای میانه در آن، که به نوعی احیای اتحاد جماهیر شوروی به شکلی جدید محسوب می‌شود، می‌تواند از دیگر دلایل نفوذ این اتحادیه در تحولات کی‌یف برای تأثیرگذاری بر روند حرکت اوکراین به سمت روسیه به شمار رود.

با این وجود، کم شدن نقش روسیه در تحولات اوکراین، به دلایل مختلف، که مهم‌ترین آن، برگزاری المپیک زمستانی سوچی دانسته شده است، باعث شد تا ادبیات غرب در حمایت از مخالفان دولتی این کشور تندتر شود. به شکلی که در روزهای پایانی قبل از سقوط دولت، رسماً سخن از تحریم اوکراین به میان می‌آمد.

اتحادیه‌ی اروپا، اوکراین را مهم‌ترین کشور اروپای شرقی از حیث جغرافیای سیاسی و منافع اقتصادی می‌داند. از سوی دیگر، بخش زیادی از مواد خام صنعتی و البته پایه‌ی اصلی صنایع اوکراین روسی است. روسیه و اتحادیه‌ی اروپا بزرگ‌ترین شرکای تجاری این کشور محسوب می‌شوند.

سطح تحلیل بین‌المللی

رقابت روسیه و آمریکا

از سوی دیگر، رقابت راهبردی روسیه و آمریکا در نقاط جغرافیایی، موضوعات سیاسی، اقتصادی، حوزه‌های ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی مختلف در سراسر جهان، اولویت‌بخشی روسیه در دوره‌ی جدید ریاست‌جمهوری پوتین به جبهه‌ی نزدیک روسیه در منطقه‌ی اوراسیا از طریق توسعه‌ی مشارکت چندجانبه و همگرایی فعال در «CIS» با تقویت طرح‌هایی مانند «سازمان پیمان امنیت جمعی»، «اتحادیه‌ی گمرکی» و پیروزی‌های متعدد مسکو در سال گذشته، مانند بحران سوریه که باعث شد آمریکا راه‌حل سیاسی را به جای پیگیری موضع نظامی در قبال این بحران به کار گیرد، خلع سلاح شیمیایی سوریه، تأثیرگذاری بر موضوع هسته‌ای ایران برای دستیابی به توافقی هرچند موقت و نگرانی از نفوذ بیشتر روسیه در مسائل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، دولتمردان کاخ سفید را برآن داشت تا با دخالت در امور داخلی اوکراین و تحریک و تطمیع برخی مخالفان، مانند ویتاری کلیچکو، قهرمان سابق بوکس از حزب «ضربه»، تیموشینکو از سران حزب «سرزمین پدری» و حمایت‌های رسانه‌ای، سیاسی و اقتصادی از معترضان، هزینه‌های ورود روسیه به این کشور برای بیشینه‌سازی قدرت مسکو را افزایش دهد. ایالات متحده در این مسیر، به گفته‌ی پل کریک رابرتز (معاون سابق وزارت خزانه‌داری آمریکا) از هزینه کردن بیش از پنج میلیارد دلار برای تغییر حکومت در اوکراین در جهت افزایش ناآرامی‌ها دریغ نکرده است.

چه خواهد شد؟

برای در نظر گرفتن آینده‌ی تحولات، حتماً باید تصویری درست از وضعیت کنونی، موجود باشد. با توجه به عوامل ذکرشده، به نظر می‌رسد حرکت به سمت میز مذاکره و تلاش برای یافتن مسیری مسالمت‌آمیز، مطلوب‌ترین شکل ممکن باشد. با این حال، لزوماً همیشه مطلوب‌ها رخ نخواهند داد. تنش‌های نظامی در مرز روسیه و اوکراین در منطقه‌ی خودمختار کریمه، توجهات را به سمت امکان تجزیه‌ی این کشور جلب کرده است.

اما چرا روسیه باید از تجزیه‌ی اوکراین دفاع کند؟ تجزیه‌‌ی اوکراین یعنی ناامنی دائمی در مرزهای غربی روسیه و این برای مسکو که خواهان اوکراینی آرام و در عین حال مطیع و سودآور است، اصلاً مطلوب نیست. تجزیه‌ی اوکراین یعنی اینکه روسیه باید مساحت و جمعیت بیشتری را تحت پوشش خود داشته باشد؛ در حالی که مسکو در پی بالا بردن سطح بهداشت، رفاه و سایر استانداردهای زندگی بهتر برای شهروندان خود است.

روسیه حتماً خواهان اوکراینی سودبخش است، اما اوکراینی که ناامنی، ترور، بی‌اعتمادی و تهدید دائمی را برای مسکو در بر نداشته باشد. همان‌طوری که برژینسکی در 1994 گفت، «روسیه بدون اوکراین دیگر امپراتوری به حساب نمی‌آید.» اما این همه‌ی آن چیزی نیست که مسکو می‌‌خواهد. اوکراین چهارمین صادرکننده‌ی بزرگ تسلیحات در جهان است و تجزیه‌ی این کشور یعنی شیوع ناامنی در یکی از استراتژیک‌ترین نقاط مرزی روسیه. جنگ و درگیری در اوکراین به نفع هیچ‌کس نیست و این موضوع را کرملین خوب می‌داند. در عین حال، مسکو هیچ‌وقت راضی نمی‌شود که کشوری مانند آمریکا یا اتحادیه‌ی اروپا در حوزه‌ی نفوذش، ورود کند و تأثیرگذار باشد. شبیه آن چیزی که در گرجستان رخ داد. شاید و فقط شاید، استقلال کریمه برای روسیه کافی باشد.

فعلاً تحولات در اوکراین به نفع روسیه در جریان است. یوری کوبولوف، وزیر اقتصاد موقت اوکراین، می‌گوید که این کشور برای هزینه‌های سال جاری و آینده، 35 میلیارد دلار نیاز دارد. «گازپروم» خواستار دریافت طلب‌های خود از اوکراین شده است و وزیر اقتصاد روسیه (آنتوان سیلانوف) اعلام کرده که این کشور در مورد اهدای بخش جدید کمک‌های مالی خود به اوکراین (که شامل وام 15 میلیارد دلاری و کاهش بهای گاز صادراتی می‌شد)، بلافاصله بعد از روی کار آمدن دولت جدید در کی‌یف تصمیم‌گیری می‌‌کند. حالا همه‌ی این هزینه‌ها را باید آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا به‌عنوان حامیان اصلی دولت موقت پرداخت کنند؛ موضوعی که در شرایط کنونی، بعید به نظر می‌رسد.

خلع سلاح شیمیایی سوریه، ایجاد اتحاد گمرکی با همکاری برخی کشورهای منطقه‌ای، تأثیرگذاری بر موضوع هسته‌ای ایران برای دستیابی به توافقی هرچند موقت و نگرانی از نفوذ بیشتر روسیه در مسائل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، دولتمردان کاخ سفید را برآن داشت تا با دخالت در امور داخلی اوکراین و تحریک و تطمیع برخی مخالفان، هزینه‌های ورود روسیه به این کشور برای بیشینه‌سازی قدرت مسکو را افزایش دهد.

نتیجه‌گیری

اوکراین، همه‌ی اوکراین است. تقلیل دادن تحولات این کشور به خواست روسیه، اتحادیه‌ی اروپا یا آمریکا، نادیده گرفتن اراده‌ی مردم اوکراین برای تعیین سرنوشت خود است. همان قدری که انتخاب یوشچنکو و تیموشنکوی برآمده از انقلاب نارنجی (یا حتی خود انقلاب) حاصل خواست مردم بود، تعیین یانوکویچ به ریاست‌جمهوری (2010) و حالا عزل وی، نتیجه‌ی رأی مردم است؛ هرچند در حصول این نتیجه، متغیرهایی مثل دخالت یا اثرگذاری دولت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای هم دخیل باشد.

البته شاید اگر در میانه‌ی تجمعات ضددولتی مخالفان، سناتورهای آمریکایی و مقامات اروپایی وارد میدان استقلال نمی‌شدند و علناً حمایت‌های خود مبنی بر دعوت از معترضان اوکراین برای پایداری بر خواسته‌های خود را اعلام نمی‌کردند، شرایط برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز برخی انتقادات فراهم می‌شد. اما نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری 2015 اوکراین و نگرانی از تأثیر کمک‌های روسیه به کی‌یف در کوتاه‌مدت، که می‌توانست در نتیجه‌ی انتخابات به نفع یانوکویچ و مسکو مؤثر باشد، غرب را برآن داشت تا با رادیکالیزه کردن اعتراضات، نتیجه‌ی مخالفت‌ها را زودتر مشخص کند.

بروز تحولات مختلف و انتخاب دولت‌هایی با آرای شکننده در کنار دخالت‌های متعدد دولت‌های مختلف در امور داخلی این کشور و نیز روند طولانی‌مدت توسعه‌ی این کشور، که به نظر می‌رسد برنامه‌ی جامعی هم برای این امر وجود ندارد، اوکراین را مستعد وقوع شورش‌های مختلف مردمی کرده است. دولت آینده در اوکراین، دولت مستعجل خواهد بود. برای همین صرفاً ارتباط دادن آینده‌ی اوکراین به خواست روسیه یا آمریکا، ندیدن مردم است. نقش مردم کی‌یف همان‌ قدر مهم است که در کریمه، خارکوف، دونتسک اهمیت دارد و تصمیمات دولت موقت، نقشی در تغییر خواسته‌های آن‌ها نداشته است.

* مهدی حقیقت‌خواه؛ عضو تحریریه و پژوهشگر اندیشکده‌ی برهان/برهان/۱۳۹۲/۱۲/۱۷

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد