۱۳۹۲/۱۲/۲۱
–
۶۳۲ بازدید
چه هجمه هایی بر فرهنگ شیعه صورت می گیرد؟
استاد حسینی قزوینی امروز، مسئله هجمه بر فرهنگ شیعه و زیر سوال بردن مبانی اعتقادی شیعه، از مباحث روز جهان معاصر است. حدود 30 هزار عنوان کتاب و مقالۀ ضد شیعی را در عرصۀ اینترنت به نمایش گذاشتهاند. حال آنکه بنده با توجه به 25 سال سابقه فعالیت در این حوزه، از همان روزهای اولی که اینترنت وارد حوزه شد و با آن سر و کار داشتیم، بررسیهای زیادی داشتیم که آمار سایتهای شیعه، چقدر است؟ حتی با برخی مراکزی که منحصرا در این زمینه کار میکنند ارتباط داشتیم، اظهار داشتند که تمام سایتهای شیعه – داخل و خارج از کشور – به مرز 5 هزار مورد نمیرسد، ولی حدود 40 هزار سایت وهابیت در زمینۀ هجمه علیه شیعه فعالیت میکنند. این، تقابل نادرستی است. در عرصه ماهواره، در آماری که بنده دارم، بیش از 50 ماهوارۀ فعال وهابیت، شبانهروز، علیه شیعه، شایعهپراکنی و شبههافکنی میکنند. از همین امارات متحده عربی گرفته تا ماهوارههای خود عربستان سعودی مانند شبکه المجد و شبکه أقرأ مصر و المستقلۀ لندن و أخیرا هم شبکههای ماهوارهای ضد انقلابها در لس آنجلس، به کمک تفکر وهابیت برخاستهاند و برنامههای کذایی علیه نظام جمهوری اسلامی را کاستهاند و به هجمه علیه شیعه پرداختهاند. اگر از طریق ماهواره یا اینترنت، به شبکههای ماهوارهای که حتی به زبان فارسی، علیه شیعه، شبههافکنی میکنند نگاه کنید، حقیقت این مطلب روشن میشود.در برابر این همۀ ماهوارههایی که روزانه همانند قارچ از زمین میروید – آماری بنده از سه ماه اخیر دارم، سه چهار ماهواره وهابیت با واژههای نور، وارد عرصه مبارزه علیه شیعه شدهاند و برنامههای منظم و دقیقی برای زیر سوال بردن فرهنگ شیعه دارند -، آیا ما در عرصۀ بین المللی، 5 ماهوارهای که بتواند پاسخگوی این شبهات باشد، داریم؟ خیر، نداریم. برخی از ماهوارههایی هم که توسط شیعه ساخته شدهاند، عمدتا، به مسائل سیاسی میپردازند و اگر در این زمینه پاسخگویی دارند، در حاشیه برنامههایشان قرار دارد.یکی از ماهوارههایی به نام «اهل البیت» که توسط یکی از علمای بزرگ عراق راهاندازی شد، دو سه ماه به پاسخگویی به شبهات پرداختند و این ماهواره از امارات متحده پخش میشد. آنچه که بنده شنیدم، گفتهاند که در طول یک ماه، حدود 600 هزار شکایت از طرف وهابیت و اهل سنت برای آنها آمد و این ماهواره را از مرکز پخش بستند و الان هم از طریق مرکز دیگری پخش میشود که کیفیت مطلوبی ندارد. وقتی یک ماهواره، یک ماه از اهل بیت (علیهم السلام) دفاع و پاسخگویی میکند، آنها اینچنین در صحنه حاضرند و صدها هزار شکایت ارائه میدهند تا مسئول آن مرکز، از پخش آن جلوگیری کند، ولی شبانه روز، توسط ماهوارهها، به مقدسات شیعه جسارت میشود و علنا به ائمه (علیهم السلام) توهین میکنند و عبارات رکیک در ماهواره مطرح میکنند و به مراجع شیعه، فحاشی میکنند، ولی کوچکترین عکسالعملی از این طرف دیده نمیشود که این هم مایۀ تأسف است.در عرصۀ نشر، کافی است که به آمارهای بنده توجه کنید تا بدانید که در این دریا چه طوفان است:در سال گذشته، توسط فرزند ناخلف یکی از مراجع عظام تقلید گذشته که مایۀ فخر شیعه است – مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی – کتابی علیه شیعه نوشته شد به نام «الشیعة و التصحیح». حضرت آیت الله العظمی سبحانی به خود من فرمود که از یکی از رادیوهای عربی شنیدم که صدام در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود:
اگر جنگ 8 ساله ما علیه ایران، هیچ فایدهای نداشت جز اینکه این کتاب نوشته و منتشر شد، برای ما بس است.
این کتاب، طبق تصریح حضرت آیت الله العظمی سبحانی در مقدمۀ کتاب «جوان شیعه پاسخ میدهد»، فقط در یکی از کشورهای عربی با تیراژ 8 میلیونی، چاپ و در کشورهای اسلامی منتشر شد. اگر شما به اینترنت سر بزنید، میبینید که این کتاب به زبانهای مختلف در سایتهای متعدد قرار گرفته است.
آماری که مجلۀ میقات – وابسته به سازمان حج – منتشر کرد، فقط در یک سال در ایام حج، عربستان سعودی، 10 میلیون و 586 هزار جلد کتاب به 20 زبان زنده دنیا، در اختیار زائرین بیتالله الحرام قرار داد.
بنده حدود دو سال قبل که به مکه مشرف شدم، در روز 12 ذیالحجه، یک روزنامه کوچکی به زبان فارسی در چادرهای ایرانی پخش میکردند و بنده با خودم آوردم. خواندم که وزیر ارشاد عربستان سعودی مصاحبه کرده و گفته بود:
ما در 20 روز اول ایام حج، 10 میلیون جزوه و سی دی و نوار کاست در اختیار زائرین بیتالله الحرام به صورت رایگان قرار دادیم.
غالب این جزوات و سی دیها، دارای مطالب ضد شیعه است. گویا امروز برای آنها، هیچ مسئلۀ مهم و اساسی، جز زیر سوال بردن فرهنگ شیعه نیست. با اینکه اینهمه پاسخ توسط بزرگان داده میشود و به دستشان میرسد، ولی بدون توجه به این پاسخها، به کارشان ادامه میدهند.
بنده حدود 5 روز قبل از ماه رمضان امسال، به مکه مشرف شدم. اگر اشتباه نکنم، در روز 26 شعبان، با شیخ احمد الغامدی – رئیس هیئت امر به معروف و نهی از منکر استان مکه – دیداری یک ساعته داشتم. ایشان با اینکه در مقایسه با سایر وهابیت، آدم نیمه منصفی است و بهتر از آنان است، گفت:
آیا شما نمیخواهید دست از اعتقاد به تحریف قرآن بردارید؟ تا کِی میخواهید عایشه را مورد تهمت قرار بدهید و نسبت زنا به او بدهید؟ آیا نمیخواهید این عقیده به عصمت و علم به غیب ائمه (علیهم السلام) را کنار بگذارید؟ وقتی برخی از اهل سنت ایران به اینجا میآیند و با بنده صحبت میکنند، میگویند: در تلویزیون ایران، عکس سگ و الاغ را میکشند و نام عمر و ابوبکر را در داخل تصویر سگ و الاغ مینویسند. این چه وضعی است که شما شیعیان در ایران دارید؟
خدا میداند که من مانده بودم که به ایشان چه بگویم؟! اگر یک فرد عادی یا شترچران بیابانهای ریاض، این حرفها را بگوید، استبعادی ندارد، ولی کسی که بیش از تمام مسئولین نظام سعودی، با حجاج ایرانی سر و کار دارد، این حرفها را میزند. چون حجاج ایرانی که به آنجا میروند، سایر مسئولین عربستان سعودی، با زائران ارتباطی ندارند و تنها ارگانی که با زائران بیتالله الحرام ارتباط تنگاتنگی دارد، اعضای هیئت امر بمعروف و نهی از منکر است. رئیس این بخش – که توسط خود پادشاه عربستان سعودی منصوب میشود – اینچنین برداشتی دارد. مقداری با ایشان صحبت کردم و گفتم: بحث تحریف قرآن، تکلیفش روشن است و بزرگان ما از زمانهای گذشته در این زمینه حرف زدهاند و عبارات را برایش خواندم. گفتم: حضرت آیت الله العظمی خوئی (ره) میگوید:
القول بالتحریف قول بخرافة و خیال.
آیا این برای شما کافی نیست؟! گفتم: امام خمینی (ره) میگوید:
هیچ صاحب عقل و خِردی، تصور تحریف قرآن را در ذهنش نمیگذراند.
این قدمای ما هستند مانند علامه حلی (ره) که میگوید:
بحث تحریف قرآن، زیر سوال بردن تنها معجزه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
در مورد عایشه هم گفتم: از این مراجع و بزرگان ما، کدامیک نسبت ناروا به او دادهاند؟ بزرگان شما مانند ناصر الدین البانی – که از او به بخاری دوران یاد میکنید و بنباز، مفتی عربستان سعودی در مورد او گفته که باید او را امام الحدیث بنامیم – صراحتا در کتابهایش نوشته است:
امکان فحشاء در میان زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعید نیست.
ولی شما نمیتوانید یک فقیه و عالم شیعی را پیدا کنید که در این 15 قرن، معتقد به فساد اخلاقی زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
در مورد تلویزیون ایران هم گفتم: جناب شیخ! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخاطر رعایت حال اهل سنت، حتی برای یک بار، زیارت عاشورا از صدا و سیما پخش نشده است. آن وقت شما میگویید که عکس سگ و الاغ را میکشند و داخل آن نام عمر و ابوبکر را مینویسند؟! کسانی که این اخبار را به شما میدهند، افراد مغرضی هستند. شما شبههای نداشته باشید که اینها، کذّاب و افتراء زننده هستند.
ایشان گفت: چرا شما معتقدید که ائمه (علیهم السلام) علم به غیب دارند؟ این غلوّ است و قرآن میگوید:
وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (سوره انعام/آیه59)
گفتم: چیز خوبی را گفتید. آقای ابن تیمیه در کتاب مجموعۀ فتاوای خود میگوید:
بسیاری از صحابه و تابعین، دارای علم به غیب بودند.
حتی این قیّم جوزیه – شاگرد ابن تیمیه – میگوید:
استاد ما – ابن تیمیه – دارای علم به غیب بود و بارها نسبت به آینده خود من، پیشگویی کرد و مطابق با واقع درآمد و در قضیه حملۀ مغول، ایشان پیشگوییهایی کرد و به او گفتیم: با این قاطعیت، پیشگویی نکن. گفت: آنچه که میگویم، در لوح محفوظ نوشته شده است.
امام شما از لوح محفوظ خیر میدهد، ولی اگر ما اینچنین مطالبی را به ائمه (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) که قرآن به طهارت آنها گواهی داده و قرآن، امیر المومنین (علیه السلام) را نفس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده است، نسبت دادیم، غلوّ و شرک است و قتل شیعه واجب است؟! گفت: اینها در کجا نوشته شده است؟ من هم آدرس منابع را به او نشان دادم.
خدا را شاهد میگیرم! قسم به روح پاک امام رضا (علیه السلام)! که در جوار و محضر او نشستهایم، همانطور مانده بود که به من چه بگوید. آخرین جملهای که به بنده گفت، این بود: چرا این مطالب را بزرگان و مراجع شما نمینویسند و منتشر نمیکنند؟ گفتم: اگر مراجع ما بنویسند، شما اجازۀ ورود این مطالب را به عربستان سعودی میدهید؟ گفت: اگر مراجع عظام ملی و حکومتی شما، این مواردی را که من گفتم، بنویسند، متعهد و ملتزم میشوم که اینها را داخل عربستان سعودی با هزینه خودم، چاپ و منتشر کنم.
بنده هم این مطالب را خدمت برخی از مراجع عظام تقلید – مخصوصا حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی که در این زمینه، اهتمام بیشتری دارد – بیان کردم. گفت: آنچه را که شما بنویسید، ما جواب میدهیم و عملا هم مینویسیم. ولی آیا اگر ما نوشتیم، اینها ملتزم میشوند و تعهد میدهند دست از این کارها بردارند؟ اگر مراجع ما نوشتند که ما معتقد به تحریف قرآن نیستیم، آیا این کتابها و جزوات و سیدیهایی که در رابطه با تحریف قرآن شیعه مینویسند و منتشر میکنند، حاضرند اینها را کنار بگذارند؟
ما باید بدانیم که الآن در چه موقعیتی هستیم و تکلیفمان چیست؟ رسالت یک طلبۀ امروزی و سرباز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء)، غیر از رسالت طلبۀ 20 سال گذشته است. خصوصا با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران که فرهنگ شیعه، هر روز، مرزها را فتح میکند و به گوش افرادی که اصلا با واژۀ شیعه آشنا نبودند میرسد و با توجه به رویکرد گستردهای که توسط جوانان و تحصیلکردهها و پژوهشگران به طرف مکتب شیعه حاصل میشود و این سیل عظیم شبهاتی که – در عکسالعمل به گسترش فرهنگ شیعه در عرصه بینالملل است و – توسط وهابیت صورت میگیرد، تکلیف ما غیر از تکلیف سالیان گذشته است.
بنده، این آمار – مربوط به 6 سال قبل – را در اکثر تألیفاتم آوردهام که در یکی از مراکز پژوهشی حوزه علمیه قم – مرکز أبحاث عقائدیة – که زیر نظر حضرت آیت الله العظمی سیستانی است، بعد از انقلاب اسلامی، کتابهای ضد شیعه را در داخل و خارج از کشور جمعآوری کردند و توانستند حدود 5 هزار کتاب ضد شیعه را که توسط وهابیت یا کسانی که خطوط وهابیت را پیروی میکنند، تهیه کنند. بررسی کردند و متوجه شدند که 75% این کتب، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوشته شده است. مسئول این مرکز میگفت:
در طول سالِهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حدود 3 برابر این 14 قرن، علیه شیعه، کتاب نوشته شده است.
تعدادی از محققین توانمند را انتخاب کردند و شبهات آنها را بیرون آوردند و موضوعبندی کردند و حدود 8 هزار شبهه در 600 عنوان شد. چند نسخه از این را چاپ کردند و در اختیار تعدادی از مراجع و بزرگان قرار دادند.
بنده در اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، عرض کردم که 8 هزار شبهه را پاسخ دادن، کار یک یا دو یا ده محقق و یک یا دو یا ده موسسه نیست و نیاز به بسیج همگانی دارد و باید اساتید حوزههای علمیه و دانشگاههای شیعه در سراسر جهان وارد شوند و به این شبهات جواب بدهند. بر فرض که از این تعداد، حدود 7500 شبهه، تکراری یا بیاساس است، ولی0 50 شبهه اساسی است که باید بنشینیم و به اینها جواب بدهیم.
فقط درباره حدیث ثقلین، 148 مورد شبهه وارد کردهاند. اینها نیاز به پاسخگویی دارد و نباید انتظار داشته باشیم که بازاریها و کسبهها و افراد عادی و کارمندان دولت به اینها پاسخ بدهند، بلکه این رسالت به عهده ماست و مسئولیت، متوجه ما طلبههاست.
نکته دیگری که باید دقت و توجه ویژهای به آن شود، این است:
آمارها نشان میدهد که در دو دهه اخیر، شاید 5 هزار برابر این 15 قرن، جوانان اهل سنت و وهابیت، به طرف مذهب شیعه کشیده شدهاند.
بنده عباراتی را از شخصیتهای برجسته وهابیت برای شما میخوانم تا بدانید که لیدرهای وهابیت و آنهایی که قلم به دست هستند و در خط مقدم جبهه بر ضد شیعه کار میکنند، از این گستره فرهنگ شیعه، به وحشت افتادهاند:
آقای دکتر غنیمان ـ از اساتید دانشگاه مدینه و ریاض ـ میگوید:
إن الوهابین علی یقین بأن المذهب الإثنی عشری هو الذی سوف یجذب إلیه کل أهل السنة و کل الوهابیین فی المستقبل القریب.
وهابیین یقین پیدا کردهاند که تنها مذهبی که در آینده بسیار نزدیک، همۀ أهل سنت و وهابیت را به طرف خودش جذب میکند، مذهب شیعۀ اثنا عشری است.
المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهایین، ص178
آقای شیخ ربیع بن محمد – از شخصیتهای علمی سعودی ـ میگوید:
و ممّا زاد عجبی من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا و منهم أبناء أحد العلماء الکبار المشهورین فى مصر و منهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم و منهم بعضُ الإخوان الذین کنّا نُحْسن الظنَّ بهم، سلکوا هذا الدَرْب و هذا الاتّجاه الجدید هو التشیّع.
آن چه باعث فزونى و شگفتى من گردیده، این است که گروهى از برادران وهّابى ما که برخى از فرزندان شخصیّت هاى علمى در مصر هستند و برخی هم از دانشجویانی هستند که مدّت ها در جلسات علمى ما شرکت مى جستند و برخى از برادرانى که ما به آنان خوش بین بودیم، اخیرا به سراغ مکتب تشیّع رفته اند.
الشیعة الإمامیّة فى میزان الإسلام، ص5
اخیرا هم غوغایی توسط آقای قرضاوی ـ رئیس هیئت علمای اسلامی جهان ـ راهاندازی شد و هجمههایی علیه شیعه مطرح کرد که:
شیعه بدعتگذار است و نیروهای ورزیده تربیت کرده تا به کشورهای اسلامی بفرستد و میلیاردها دلار هزینه میکند. شیعه را کافر نمیدانیم، ولی بدعتگذار میدانیم و … .
صحبتهای او به یکی از مباحث داغ سایتهای اینترنتی تبدیل شد.
یکی از ائمه جمعه و جماعت لبنان – مسجد قدس – اعلام کرد:
علت عصبانیت آقای قرضاوی و هجمه بیسابقه ایشان، شیعه شدن فرزند ایشان – عبد الرحمان یوسف قرضاوی – بود.
فرزند او که از شخصیتهای برجسته مصری و از شعرای زبردست مصر است، این مطلب را انکار نکرده است. چند روز قبل هم در اینترنت دیدم که در یکی از روزنامههای عربستان سعودی، تکذیب کردند و نوشتند که پسر آقای قرضاوی شیعه نشده است و بلافاصله دفتر ایشان اطلاعیه داد:
کسانی که از طرف من اطلاعیه صادر میکنند، ارتباطی به اینها ندارد و اگر نیاز باشد، خودم اطلاعیه میدهم و هر اطلاعیهای که از غیر دفتر من داده شود، بیاعتبار و دروغ است.
البته ایشان یک آدم مؤدبی است و برای احترامی که به پدرش دارد، این قضیه را علنا مطرح نکرد. فردای روزی که شیعه بودنش را مطرح کرد، سایت او فیلتر شد.
آقای شیخ محمد مَغراوى – از نویسندگان بزرگ عربستان سعودی ـ میگوید:
بعد انتشار المذهب الإثنى عشری فی مشرق العالم الإسلامی، فخفت على الشباب فی بلاد المغرب . . .
با گسترش مذهب تشیّع در میان جوان هاى مشرق زمین، بیم آن دارم که این فرهنگ در میان جوان هاى مغرب زمین نیز گسترده شود.
من سبَّ الصحابة و معاویة فأُمّه هاویة، ص4
شیخ مُجْدى محمد على محمد – نویسنده برجسته وهّابى – سخن جالبى دارد و مى گوید:
جاءنی شابّ من أهل السنّة حیران، و سبب حیرته أنّه قد امتدّت إلیه أیدى الشیعة . . . حتّى ظنّ المسکین أنّهم ملائکة الرحمة و فرسان الحقّ.
یکى از جوان هاى اهل سنت، حیرت زده نزد من آمد. وقتى علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکى از شیعیان به وى رسیده است و با فرهنگ شیعه آشنا شده و این جوان سنّى، تصوّر کرده است که شیعیان، ملائکۀ رحمت و شیر بیشۀ حقّ مى باشند.
انتصار الحق، ص14 و 11
ما اعتراف میکنیم که در عرصۀ بین المللی، حضور فعالی برای معرفی فرهنگ شیعه نداریم. تعبیری را امام رضا (علیه السلام) میفرماید که:
اذا عرف الناس محاسن کلامنا، لاتبعونا.
و ما هم نتوانستیم این را در عرصه بین المللی در اختیار مردم قرار بدهیم و اگر همین قضیه مطرح شود، بنده معتقدم که جوانان اهل سنت و وهابیت، فوج فوج به طرف فرهنگ شیعه سرازیر میشوند.
بنده حدود دو سه ماه قبل در شبکه ماهوارهای المستقله، پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مناظرهای داشتم. یکی از بحثهای روز عرصههای اینترنتی و ماهوارهای، در این دو سه سال اخیر، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است. حتی امام جمعه زاهدان، رسما در نماز جمعه خود، به این مضمون اعلام کرد:
به خداوندی خدا قسم! به أسماء بزرگ إلهی قسم! آنچه که شیعیان در رابطه با شهادت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و خلیفه اول و دوم میگویند، تماما دروغ است.
کسی نیست که به ایشان بگوید که اینجا محل قسم خوردن نیست، اگر دلیلی داری، اقامه کن. سخنان کوبنده و قاطعی که شیعه داشته یا کتابهای خودتان که مملوّ از این هجوم به خانه وحی و جسارت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است و شکستن پهلوی ایشان، مانند کتاب آقای جوینی – که ذهبی از او به امام تعبیر میکند ـ این مسائل را مطرح کردهاند.
تقریبا چند جلسه از مناظره گذشته بود که یکی از طلبههای نجف وارد بحث شد ـ گر چه آنگونه که باید، نتوانست از فرهنگ فاطمی دفاع کند – و مطالب ضعیفی را ارائه داد و چند نفر از وهابیت که آنجا بودند، القاء شبهه میکردند. نزدیک بود که مطالب به جاهای باریک کشیده شود که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با بنده تماس گرفتند و فرمودند که در این مناظره شرکت کنم و بنده هم حدود سه جلسه وارد بحث شدم. چند روایت از کتب اهل سنت را خواندم و بررسی سندی هم کردم که در این روایت فلان راوی است که بزرگان رجالی شما او را توثیق کردهاند و روایت صحیح است که اینها به خانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هجوم بردند و ایشان را مورد تهدید قرار دادند و طبق روایت فرائد السمطین جوینی – که ذهبی او را توثیق میکند و از او به امام تعبیر میکند -، قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شکستن پهلوی ایشان و سقط جنین و شهادت ایشان را از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است. بحثهای ما سه شب ادامه داشت. اینها در برابر احادیثی که از کتابهای خودشان آوردیم، حتی یک مورد هم نتوانستند اشکال وارد کنند.
بعد از اینکه بحث ما تمام شد، دو روز بعد، یکی از دوستان به ما زنگ زدند که تعدادی از جوانان از دوبی ـ کشور امارات ـ آمدهاند قم و میخواهند شما را ببینند. آمدند و گفتند:
ما بحثهای شما را در شبکه المستقله شنیدیم و احساس کردیم که شیعه، حرف برای زدن دارد. هم صحبتهای شما را شنیدیم و هم صحبتهای آقایان وهابی که در آنجا بودند. سوالاتی داریم که فقط به همین خاطر به ایران آمدهایم و هیچکار دیگری نداشتیم و آمدهایم شما را ببینیم و برگردیم.
سؤالاتشان را جواب دادم. آنها هم رسما به مذهب شیعه مشرف شدند. یکی از آنها گفت:
پدر من، از علمای طراز اول یکی از کشورهای اسلامی است و حوزه علمیه دارد و تعداد زیادی طلبه تربیت میکند و یکی از سخنوران و خطبای زبردست آن کشور است. اگر ایشان دو ساعت با شما صحبت کند، قطعا مذهب شیعه را میپذیرد. اگر او شیعه شود، شاید صدها هزار نفر از جوانان آن کشور به مذهب شیعه مشرف شوند. تقاضایی که از شما دارم این است که دعوت نامهای برای پدرم بفرستید تا او به قم بیاید و چند ساعت با شما صحبت کند.
گفتم: بنده با موقعیتی که دارم، از این کارها نمیکنم، ولی اگر خود ایشان به قم تشریف بیاورند، ما از ایشان پذیرائی میکنیم و احترام هم میگذاریم و نه دو ساعت، اگر بیست ساعت هم بخواهد، با ایشان صحبت میکنیم.
عزیزان! اگر ما بتوانیم در عرصۀ بینالملل، خوب و زیبا، فرهنگ شیعه را مطرح کنیم، اهل بیت (علیهم السلام) چیز دیگری از ما نمیخواهند. امروزه، جوامع علمی دنیا، تشنۀ فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند. با همین برنامهای که دو سه سال است در شبکه ماهوارهای سلام داریم ـ گر چه خیلی هم راضی نیستم، چون خیلی بهتر از این میتوان کار کرد -، خدا شاهد است که هر هفته از داخل و خارج کشور، افرادی زنگ میزنند، – یا با سوال یا بدون سوال کردن – رسما تشیع خودشان را اعلام میکنند. موارد زیادی داشتیم از لندن و آلمان و کانادا و کشورهای دیگر که تماس میگیرند یا ایمیل میزنند به سایت ما و تشکر میکنند و میگویند که بحثهای شما باعث شد که ما با فرهنگ شیعه آشنا شدیم و اظهار لطف و تشکر میکنند.
چندی پیش خدمت یکی از مراجع عظام تقلید بودم و ایشان خیلی اصرار میکرد که آمار کسانی را که شیعه میشوند را یادداشت کنید تا اگر خواستیم روزی ارائه بدهیم، آمار داشته باشیم. بنده هم گفتم که آمار همه آنها را داریم که چه کسانی از طریق ایمیل و چه کسانی که از طریق تلفن با ما تماس میگیرند. حتی در یکی از استانهای شرقی کشور، یک روز، حدود 25 نفر از جوانان آمدند قم و گفتند که بحثهای شما را در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) شنیدیم و تأسف میخوریم که چرا علمای ما این مطالب را برای ما مطرح نمیکنند، شما هم هر چه میگویید، از کتابهای ماست. آنها رسما تشیع خود را اعلام کردند و رفتند و اکنون هم مرتبا با ما در تماس هستند و جزوه و سی دی میگیرند.
نکتۀ دیگر اینکه، شخصی از شهر سقّز به ما زنگ زد و گفت:
ما این بحثهای شما را میشنیدیم و مسخره میکردیم و میگفتیم که این آخوندهای شیعه، از این بلوفها زیاد میزنند. من خودم فارغ التحصیل فلان دانشگاه هستم و همسرم هم تحصیل کرده است و دبیر است. چند روزی این مباحث شما را پیگیری کردیم و به همسرم گفتم: این آدرسهایی که ایشان از کتابهای ما میدهد، نگاه کنیم و حداقل برای ما ثابت شود که علمای شیعه دروغ میگویند. چند مورد را رفتیم مراجعه کردیم و دیدیم درست است. حدود سه ماه صحبتهای شما را بررسی میکردیم و با کتابهای خودمان که آدرس میدادید، تطبیق میکردیم. من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که مذهب شیعه، حق است. اگر اجازه بدهید، به قم بیائیم و به دست یکی از مراجع عظام تقلید، شیعه شویم. ولی یک خواهش از شما داریم: نام من در شناسنامهام، عمر است فقط یک نامهای از حوزه علمیه قم به اداره ثبت احوال استانمان بدهید تا نام خود را عوض کنم و به اسم یکی از ائمه (علیهم السلام) مبدّل کنیم.
این قضیه برای من خیلی جالب بود. گفتم: مگر شما وقتی مذهب اهل سنت را پذیرفتید، با ما مشورت کردید؟ گفت: نه. گفتم: پس این نتیجه تحقیق خودتان است و نیازی نیست که به قم بیائید و به دست مراجع عظام تقلید، شیعه بشوید. ولی اگر کاری از دست ما به عنوان مساعدت برمیآید، در خدمت کردن حاضریم و بارها هم اعلام کردهایم که هدف ما از این برنامهها، این نیست که جوانان اهل سنت را شیعه کنیم یا از سنی شدن جوانان شیعه جلوگیری کنیم، خیر. هدف ما تبیین حقائق و اثبات حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) و اتمام حجت است. اگر ما به این هدف رسیدیم، این نتیجهای است که شنونده به آن رسیده است. ولی از اینکه یک نفر از حق بُریده و از نور جدا شود، برای ما مایۀ تأسف است. یا اگر یک نفر به نور میپیوندد، مایۀ خوشحالی ماست، ولی هدف ما این نیست. هدف ما چیز دیگری است و میخواهیم با بازگو کردن تاریخ پنهان، حقائق پشت پرده را بیان کنیم که در این 14 قرن، نگذاشتند به مردم برسد. ما دنبال این هستیم که این حلقههای مفقوده تاریخ را که در کتابها ثبت شده، ولی بزرگان شما از کنار آنها عبور میکنند و فاکتور میگیرند، آنها را بیان کنیم. آقای طبری حدیث الدار را در تاریخ خود مطرح میکند و میگوید:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال سوم بعثت خود، بعد از نزول آیۀ شریفۀ:
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (سوره شعراء/آیه214)
40 نفر از سران قریش را دعوت کرد و بعد از بحث توحید و رسالت، بحث خلافت امیر المومنین (علیه السلام) را مطرح کرد و فرمود:
هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی. تاریخ الطبری، ج2، ص63
این روایت را آقای طبری با صراحت میگوید. ولی آقایان ابن کثیر و ابن تیمیه و ابن أثیر این روایت را نقل میکنند و این واژه را فاکتور میگیرند و به جای:
هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی.
میگویند:
هذا کذا و کذا و کذا.
ما میخواهیم بگوییم که معنای این کذا و کذا چیست؟ میخواهیم بگوییم که پشت این کذا و کذا، چه مسائلی خوابیده است؟
وقتی محمد حسنین هیکل – به عنوان یک شخصیت برجسته جهان معاصر- ، کتابی مینویسد به نام حیات محمد، وقتی در آنجا قضیه حدیث الدار را مطرح میکند، غوغایی علیه ایشان بپا میشود و به تعبیر علامه أمینی (ره):
قد قامت القیامة علیه.
ایشان هم در چاپهای بعدی، تمام این قضیه را حذف میکند.
هدف ما این است که بیائیم کتاب چاپ اول این بزرگوار را با کتابهای بعدی او مقایسه کنیم و ببینیم که قضیه چه بوده است؟
وقتی صحیح مسلم، رابطۀ امیر المومنین (علیه السلام) با خلیفه اول و خلیفه دوم را مطرح میکند، پرده را بالا میزند. یکی از چیزهایی که وهابیت در دو سه سال أخیر شروع کردهاند به کار کردن روی آن، آمدن به زمین شیعه است. یعنی همانطوری که ما از کتابهای آنها، روایاتی برای اثبات حقانیت امیر المومنین (علیه السلام) میآوریم، آنها هم تلاش میکنند برای اثبات حقانیت ابوبکر و عمر، روایاتی را از کتابهای ما بیاورند. اگر فرصت شود، بعدا نمونهای از اینها را عرض میکنم و فیلمهایی را از اینها تهیه کردیم که حتی از اساتید حوزه علمیه اهل سنت داخل کشور و خطبای نماز جمعهشان، مطالبی را از نهجالبلاغه و شرح نهجالبلاغه میثمی و امثال اینها، روایاتی را نقل میکنند که خود ائمه (علیهم السلام) و امام صادق (علیه السلام) میگویند که ابوبکر حق است و … و شیعهها حرف بیخودی میزنند که میگویند حضرت علی (علیه السلام) حق است. اگر همین بحث را پیگیری کنیم، شاید حدود سی، چهل جلسه برای پاسخگویی به شبهات امروزی آنها نیاز باشد.
در طول یکماه ماه رمضان امسال، در شبکه المستقله، 90% تلاششان این بود که با استناد به روایت شیعه، اثبات کنند امیرالمومنین (علیه السلام) خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است و شیعه دروغ میگوید. یکی از مسائلی که طلاب باید امروز به آن مجهز شوند، پاسخگویی به شبهات در این حوزه است.
عباراتی را از نهجالبلاغه و سایر کتب میآورند که:
میان امیر المومنین (علیه السلام) و خلیفه اول، اختلافی نبوده است. امیر المومنین (علیه السلام) از خلیفه اول و خلیفه دوم در نهجالبلاغه تعریف و تمجید کرده است. امیر المومنین (علیه السلام) با آنها بیعت کرده است و پشت سر آنها نماز خوانده است و به خلیفه دوم دختر داده است.
و … از این حرفهای بیاساس دیگر که در داخل و خارج کشور مطرح میکنند.
وقتی از من سوال میکنند، میگویم که شما اگر همان صحیح مسلم خود را – که به همراه صحیح بخاری، أصح الکتب بعد القرآن میدانید و هرگونه خدشه در روایات این دو، مساوی است با زندقه – باز کنید، در ج5، ص152، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء، آمده است که:
امیر المومنین (علیه السلام) با عباس – عموی پیامبر – (در اواخر خلافت خلیفه دوم) میآیند نزد خلیفه دوم و بحث فدک و ارث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح میکنند. خلیفه دوم صراحتا میگوید:
فلما توفى رسول الله صلى الله علیه و سلم، قال أبو بکر: أنا ولى رسول الله صلى الله علیه و سلم، فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث إمرأته من أبیها، فقال أبو بکر: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم ما نورث ما ترکنا صدقة، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، … ، ثم توفى أبو بکر و أنا ولى رسول الله صلى الله علیه و سلم و ولى أبى بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا.
وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، ابوبکر مدعی شد که من خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هستم و … ، و شما (حضرت علی (علیه السلام) و عباس) نظرتان در مورد ابوبکر این بود که او دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر است. …، و وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم: من خلیفه رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) و خلیفه ابوبکر هستم و شما دو نفر، نظرتان در مورد من این بود که دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر هستم.
در خود صحیح بخاری، روایاتی که در مورد غادر و خائن هست را به این روایت ضمیمه کنید و نتیجهگیری کنید. خود بخاری همین قضیه را در سه جای صحیحش نقل میکند، ولی به جای کلمات فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا، میگوید: فرأیتمانی کذا و کذا و کذا و کذا.
نهایت هدف و مقصد ما این است که پرده از روی حلقههای مفقودۀ تاریخ برداریم و مردم و جوانان و شیعه و سنی را، با آن حقائق نهفته تاریخ که مخفی مانده و مردم بیان نکردند، آشنا کنیم. قبلا، شیعه امکانات بیان کردن را نداشت و اهل سنت هم صلاح ندیدند که مطرح کنند. نه اهانت میکنیم و نه جسارت. بارها هم اعلام کردهایم که فحش و اهانت به اهل سنت و مقدسات آنها را گناهی نابخشودنی میدانیم و این عمل، زیر سوال بردن فرهنگ شیعه است. وقتی یک جوان ببیند که من در یک سخنرانی، چهار سخن رکیک میگویم، او دیگر حاضر نیست پای سخنان من بنشیند و حقائقی را که میخواهم بیان کنم، بشنود و یک تصور خشونت، از فرهنگ شیعه در ذهنش میماند و تا ابد حاضر نیست حتی یک صفحه از کتاب شیعه را ورق بزند. سیره ائمه (علیهم السلام) هم همینگونه بود.
خود امیر المومنین (علیه السلام)، نسبت به معاویهای که در نهجالبلاغه صراحت دارد:
فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لکن استسلموا و أسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه.
قسم به خدایی که دانه را شکافت و بشر را آفرید! معاویه و همپیمانان او که در جنگ فتح مکه، مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند و کفر خود را پنهان داشتند و به دنبال فرصت و أعوان و أنصار میگشتند تا آن را اظهار کنند و امروز هم در جنگ صفین، آن فرصت را پیدا کردند.
نهج البلاغه، نامه16
وقتی میبیند برخی به معاویه فحش و ناسزا میگویند، میفرماید:
إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم أعمالهم و ذکرتم حالهم کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر و قلتم مکان سبکم إیاهم.
من دوست ندارم که دهان صحابۀ من، آلوده به فحش شود.
نهج البلاغه، خطبه206
ما هم به تبعیت از مولایمان، بحث فحش را نداریم. حتی اگر آنها هم به ما فحش بدهند، طبق منطق قرآن:
وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آیه63)
فحش آنها را با سلام پاسخ میدهیم.
در پایان جلسه، برای اینکه ختامه مسک باشد، روایتی را از آقا امام جواد (علیه السلام) در حوزه پاسخگویی به شبهات و نجات جوانان شیعه از تزلزل عقائد میخوانم تا إن شاء الله ذخیرهای باشد برای قیامت ما و تشجیعی باشد برای ما در راستای ورود به حوزه پاسخ به شبهات. امام جواد (علیه السلام) میفرماید:
من تکفل بأیتام آل محمد المنقطعین عن إمامهم، المتحیرین فی جهلهم، الأسارى فی أیدی شیاطینهم و فی أیدی النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حیرتهم و قهر الشیاطین برد وساوسهم و قهر الناصبین بحجج ربهم و دلائل أئمتهم، لیفضلون عند الله تعالی على العباد، بأفضل الموانع، بأکثر من فضل السماء على الأرض و العرش و الکرسی و الحجب على السماء و فضلهم على العباد کفضل القمر لیلة البدر على أخفى کوکب فی السماء.
هر کس متکفل ایتام آل محمد شود (شیعیانی که از نظر فکری در سطح پائینی قرار دارند و تحت تأثیر برخی از شبهات قرار میگیرند)، متکفل کسانی باشد که دستشان از امامشان کوتاه است و به خاطر اینکه سرمایه آنچنانی نسبت به حقائق مذهب و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) ندارند، دچار حیرت شدهاند و کسانی که اسیر دست شیاطین شدهاند و کسانی که گرفتار نواصبی که بنای دشمنی با ما اهل بیت (علیهم السلام) را دارند، شدهاند و شبهات آنها را پاسخگو باشند و از حیرت بیرون بیاورند و شبهات و وسوسههای شیاطین را برطرف کنند و مقهور کنند نواصبی را که با القاء شبهه، بنای عداوت با ما را دارند، به وسیله کتاب و سنت و حجتهای خداوند و ادله ائمه (علیهم السلام)، ارزش و مقام و جایگاه آنها نسبت به دیگر بندگان نزد خداوند، همانند جایگاه عرش و کرسی و حجب بر آسمان و همانند برتری آسمان بر زمین است. برتری آنها نسبت به بندگان، همانند برتری ماه شب چهارده است نسبت به کمنورترین ستارگان آسمان.
بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص6 – الیقین للسید ابن طاووس، ص9 – الإحتجاج للطبرسی، ج1، ص9
امام کاظم (علیه السلام) هم میفرماید:
من أعان محبا لنا على عدو لنا، فقواه و شجعه، حتى یخرج الحق الدال على فضلنا بأحسن صورة و یخرج الباطل الذی یروم به أعدائنا فی دفع حقنا على أقبح صورة، حتى یتنبه الغافلون و یستبصر المتعلمون و یزداد فی بصائرهم العالمون، بعثه الله یوم القیامة فی أعلى منازل الجنان.
هر کس یکی از دوستان ما را که گرفتار دشمنان ما شده است، کمک و یاری نماید و او را که در بحث و مناظره با دشمنان وارد صحنه شده یا دچار شبهات شده را تقویت و تشجیع کند، تا اینکه فضیلت ما را به روشنی، به بهترین شکل بیان کند و … ، خداوند اینچنین فردی را در بهترین جایگاه بهشت قرار میدهد.
بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص10 – الیقین للسید ابن طاووس، ص9
این دو روایت را هم به خاطر اینکه جلسهمان با جملاتی از اهل بیت (علیهم السلام) منوّر شود، عرض کردم.
بارها هم عرض کردهام که اگر امروز، یک مصداق برای واجب عینی و فوری و تعیینی بخواهیم پیدا کنیم، بحث پاسخگویی به شبهات است.
(( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بیت (علیهم السلام) و المکتبه الشامله میباشد )))
اگر جنگ 8 ساله ما علیه ایران، هیچ فایدهای نداشت جز اینکه این کتاب نوشته و منتشر شد، برای ما بس است.
این کتاب، طبق تصریح حضرت آیت الله العظمی سبحانی در مقدمۀ کتاب «جوان شیعه پاسخ میدهد»، فقط در یکی از کشورهای عربی با تیراژ 8 میلیونی، چاپ و در کشورهای اسلامی منتشر شد. اگر شما به اینترنت سر بزنید، میبینید که این کتاب به زبانهای مختلف در سایتهای متعدد قرار گرفته است.
آماری که مجلۀ میقات – وابسته به سازمان حج – منتشر کرد، فقط در یک سال در ایام حج، عربستان سعودی، 10 میلیون و 586 هزار جلد کتاب به 20 زبان زنده دنیا، در اختیار زائرین بیتالله الحرام قرار داد.
بنده حدود دو سال قبل که به مکه مشرف شدم، در روز 12 ذیالحجه، یک روزنامه کوچکی به زبان فارسی در چادرهای ایرانی پخش میکردند و بنده با خودم آوردم. خواندم که وزیر ارشاد عربستان سعودی مصاحبه کرده و گفته بود:
ما در 20 روز اول ایام حج، 10 میلیون جزوه و سی دی و نوار کاست در اختیار زائرین بیتالله الحرام به صورت رایگان قرار دادیم.
غالب این جزوات و سی دیها، دارای مطالب ضد شیعه است. گویا امروز برای آنها، هیچ مسئلۀ مهم و اساسی، جز زیر سوال بردن فرهنگ شیعه نیست. با اینکه اینهمه پاسخ توسط بزرگان داده میشود و به دستشان میرسد، ولی بدون توجه به این پاسخها، به کارشان ادامه میدهند.
بنده حدود 5 روز قبل از ماه رمضان امسال، به مکه مشرف شدم. اگر اشتباه نکنم، در روز 26 شعبان، با شیخ احمد الغامدی – رئیس هیئت امر به معروف و نهی از منکر استان مکه – دیداری یک ساعته داشتم. ایشان با اینکه در مقایسه با سایر وهابیت، آدم نیمه منصفی است و بهتر از آنان است، گفت:
آیا شما نمیخواهید دست از اعتقاد به تحریف قرآن بردارید؟ تا کِی میخواهید عایشه را مورد تهمت قرار بدهید و نسبت زنا به او بدهید؟ آیا نمیخواهید این عقیده به عصمت و علم به غیب ائمه (علیهم السلام) را کنار بگذارید؟ وقتی برخی از اهل سنت ایران به اینجا میآیند و با بنده صحبت میکنند، میگویند: در تلویزیون ایران، عکس سگ و الاغ را میکشند و نام عمر و ابوبکر را در داخل تصویر سگ و الاغ مینویسند. این چه وضعی است که شما شیعیان در ایران دارید؟
خدا میداند که من مانده بودم که به ایشان چه بگویم؟! اگر یک فرد عادی یا شترچران بیابانهای ریاض، این حرفها را بگوید، استبعادی ندارد، ولی کسی که بیش از تمام مسئولین نظام سعودی، با حجاج ایرانی سر و کار دارد، این حرفها را میزند. چون حجاج ایرانی که به آنجا میروند، سایر مسئولین عربستان سعودی، با زائران ارتباطی ندارند و تنها ارگانی که با زائران بیتالله الحرام ارتباط تنگاتنگی دارد، اعضای هیئت امر بمعروف و نهی از منکر است. رئیس این بخش – که توسط خود پادشاه عربستان سعودی منصوب میشود – اینچنین برداشتی دارد. مقداری با ایشان صحبت کردم و گفتم: بحث تحریف قرآن، تکلیفش روشن است و بزرگان ما از زمانهای گذشته در این زمینه حرف زدهاند و عبارات را برایش خواندم. گفتم: حضرت آیت الله العظمی خوئی (ره) میگوید:
القول بالتحریف قول بخرافة و خیال.
آیا این برای شما کافی نیست؟! گفتم: امام خمینی (ره) میگوید:
هیچ صاحب عقل و خِردی، تصور تحریف قرآن را در ذهنش نمیگذراند.
این قدمای ما هستند مانند علامه حلی (ره) که میگوید:
بحث تحریف قرآن، زیر سوال بردن تنها معجزه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
در مورد عایشه هم گفتم: از این مراجع و بزرگان ما، کدامیک نسبت ناروا به او دادهاند؟ بزرگان شما مانند ناصر الدین البانی – که از او به بخاری دوران یاد میکنید و بنباز، مفتی عربستان سعودی در مورد او گفته که باید او را امام الحدیث بنامیم – صراحتا در کتابهایش نوشته است:
امکان فحشاء در میان زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعید نیست.
ولی شما نمیتوانید یک فقیه و عالم شیعی را پیدا کنید که در این 15 قرن، معتقد به فساد اخلاقی زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
در مورد تلویزیون ایران هم گفتم: جناب شیخ! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخاطر رعایت حال اهل سنت، حتی برای یک بار، زیارت عاشورا از صدا و سیما پخش نشده است. آن وقت شما میگویید که عکس سگ و الاغ را میکشند و داخل آن نام عمر و ابوبکر را مینویسند؟! کسانی که این اخبار را به شما میدهند، افراد مغرضی هستند. شما شبههای نداشته باشید که اینها، کذّاب و افتراء زننده هستند.
ایشان گفت: چرا شما معتقدید که ائمه (علیهم السلام) علم به غیب دارند؟ این غلوّ است و قرآن میگوید:
وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (سوره انعام/آیه59)
گفتم: چیز خوبی را گفتید. آقای ابن تیمیه در کتاب مجموعۀ فتاوای خود میگوید:
بسیاری از صحابه و تابعین، دارای علم به غیب بودند.
حتی این قیّم جوزیه – شاگرد ابن تیمیه – میگوید:
استاد ما – ابن تیمیه – دارای علم به غیب بود و بارها نسبت به آینده خود من، پیشگویی کرد و مطابق با واقع درآمد و در قضیه حملۀ مغول، ایشان پیشگوییهایی کرد و به او گفتیم: با این قاطعیت، پیشگویی نکن. گفت: آنچه که میگویم، در لوح محفوظ نوشته شده است.
امام شما از لوح محفوظ خیر میدهد، ولی اگر ما اینچنین مطالبی را به ائمه (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) که قرآن به طهارت آنها گواهی داده و قرآن، امیر المومنین (علیه السلام) را نفس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده است، نسبت دادیم، غلوّ و شرک است و قتل شیعه واجب است؟! گفت: اینها در کجا نوشته شده است؟ من هم آدرس منابع را به او نشان دادم.
خدا را شاهد میگیرم! قسم به روح پاک امام رضا (علیه السلام)! که در جوار و محضر او نشستهایم، همانطور مانده بود که به من چه بگوید. آخرین جملهای که به بنده گفت، این بود: چرا این مطالب را بزرگان و مراجع شما نمینویسند و منتشر نمیکنند؟ گفتم: اگر مراجع ما بنویسند، شما اجازۀ ورود این مطالب را به عربستان سعودی میدهید؟ گفت: اگر مراجع عظام ملی و حکومتی شما، این مواردی را که من گفتم، بنویسند، متعهد و ملتزم میشوم که اینها را داخل عربستان سعودی با هزینه خودم، چاپ و منتشر کنم.
بنده هم این مطالب را خدمت برخی از مراجع عظام تقلید – مخصوصا حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی که در این زمینه، اهتمام بیشتری دارد – بیان کردم. گفت: آنچه را که شما بنویسید، ما جواب میدهیم و عملا هم مینویسیم. ولی آیا اگر ما نوشتیم، اینها ملتزم میشوند و تعهد میدهند دست از این کارها بردارند؟ اگر مراجع ما نوشتند که ما معتقد به تحریف قرآن نیستیم، آیا این کتابها و جزوات و سیدیهایی که در رابطه با تحریف قرآن شیعه مینویسند و منتشر میکنند، حاضرند اینها را کنار بگذارند؟
ما باید بدانیم که الآن در چه موقعیتی هستیم و تکلیفمان چیست؟ رسالت یک طلبۀ امروزی و سرباز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء)، غیر از رسالت طلبۀ 20 سال گذشته است. خصوصا با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران که فرهنگ شیعه، هر روز، مرزها را فتح میکند و به گوش افرادی که اصلا با واژۀ شیعه آشنا نبودند میرسد و با توجه به رویکرد گستردهای که توسط جوانان و تحصیلکردهها و پژوهشگران به طرف مکتب شیعه حاصل میشود و این سیل عظیم شبهاتی که – در عکسالعمل به گسترش فرهنگ شیعه در عرصه بینالملل است و – توسط وهابیت صورت میگیرد، تکلیف ما غیر از تکلیف سالیان گذشته است.
بنده، این آمار – مربوط به 6 سال قبل – را در اکثر تألیفاتم آوردهام که در یکی از مراکز پژوهشی حوزه علمیه قم – مرکز أبحاث عقائدیة – که زیر نظر حضرت آیت الله العظمی سیستانی است، بعد از انقلاب اسلامی، کتابهای ضد شیعه را در داخل و خارج از کشور جمعآوری کردند و توانستند حدود 5 هزار کتاب ضد شیعه را که توسط وهابیت یا کسانی که خطوط وهابیت را پیروی میکنند، تهیه کنند. بررسی کردند و متوجه شدند که 75% این کتب، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوشته شده است. مسئول این مرکز میگفت:
در طول سالِهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حدود 3 برابر این 14 قرن، علیه شیعه، کتاب نوشته شده است.
تعدادی از محققین توانمند را انتخاب کردند و شبهات آنها را بیرون آوردند و موضوعبندی کردند و حدود 8 هزار شبهه در 600 عنوان شد. چند نسخه از این را چاپ کردند و در اختیار تعدادی از مراجع و بزرگان قرار دادند.
بنده در اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، عرض کردم که 8 هزار شبهه را پاسخ دادن، کار یک یا دو یا ده محقق و یک یا دو یا ده موسسه نیست و نیاز به بسیج همگانی دارد و باید اساتید حوزههای علمیه و دانشگاههای شیعه در سراسر جهان وارد شوند و به این شبهات جواب بدهند. بر فرض که از این تعداد، حدود 7500 شبهه، تکراری یا بیاساس است، ولی0 50 شبهه اساسی است که باید بنشینیم و به اینها جواب بدهیم.
فقط درباره حدیث ثقلین، 148 مورد شبهه وارد کردهاند. اینها نیاز به پاسخگویی دارد و نباید انتظار داشته باشیم که بازاریها و کسبهها و افراد عادی و کارمندان دولت به اینها پاسخ بدهند، بلکه این رسالت به عهده ماست و مسئولیت، متوجه ما طلبههاست.
نکته دیگری که باید دقت و توجه ویژهای به آن شود، این است:
آمارها نشان میدهد که در دو دهه اخیر، شاید 5 هزار برابر این 15 قرن، جوانان اهل سنت و وهابیت، به طرف مذهب شیعه کشیده شدهاند.
بنده عباراتی را از شخصیتهای برجسته وهابیت برای شما میخوانم تا بدانید که لیدرهای وهابیت و آنهایی که قلم به دست هستند و در خط مقدم جبهه بر ضد شیعه کار میکنند، از این گستره فرهنگ شیعه، به وحشت افتادهاند:
آقای دکتر غنیمان ـ از اساتید دانشگاه مدینه و ریاض ـ میگوید:
إن الوهابین علی یقین بأن المذهب الإثنی عشری هو الذی سوف یجذب إلیه کل أهل السنة و کل الوهابیین فی المستقبل القریب.
وهابیین یقین پیدا کردهاند که تنها مذهبی که در آینده بسیار نزدیک، همۀ أهل سنت و وهابیت را به طرف خودش جذب میکند، مذهب شیعۀ اثنا عشری است.
المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهایین، ص178
آقای شیخ ربیع بن محمد – از شخصیتهای علمی سعودی ـ میگوید:
و ممّا زاد عجبی من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا و منهم أبناء أحد العلماء الکبار المشهورین فى مصر و منهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم و منهم بعضُ الإخوان الذین کنّا نُحْسن الظنَّ بهم، سلکوا هذا الدَرْب و هذا الاتّجاه الجدید هو التشیّع.
آن چه باعث فزونى و شگفتى من گردیده، این است که گروهى از برادران وهّابى ما که برخى از فرزندان شخصیّت هاى علمى در مصر هستند و برخی هم از دانشجویانی هستند که مدّت ها در جلسات علمى ما شرکت مى جستند و برخى از برادرانى که ما به آنان خوش بین بودیم، اخیرا به سراغ مکتب تشیّع رفته اند.
الشیعة الإمامیّة فى میزان الإسلام، ص5
اخیرا هم غوغایی توسط آقای قرضاوی ـ رئیس هیئت علمای اسلامی جهان ـ راهاندازی شد و هجمههایی علیه شیعه مطرح کرد که:
شیعه بدعتگذار است و نیروهای ورزیده تربیت کرده تا به کشورهای اسلامی بفرستد و میلیاردها دلار هزینه میکند. شیعه را کافر نمیدانیم، ولی بدعتگذار میدانیم و … .
صحبتهای او به یکی از مباحث داغ سایتهای اینترنتی تبدیل شد.
یکی از ائمه جمعه و جماعت لبنان – مسجد قدس – اعلام کرد:
علت عصبانیت آقای قرضاوی و هجمه بیسابقه ایشان، شیعه شدن فرزند ایشان – عبد الرحمان یوسف قرضاوی – بود.
فرزند او که از شخصیتهای برجسته مصری و از شعرای زبردست مصر است، این مطلب را انکار نکرده است. چند روز قبل هم در اینترنت دیدم که در یکی از روزنامههای عربستان سعودی، تکذیب کردند و نوشتند که پسر آقای قرضاوی شیعه نشده است و بلافاصله دفتر ایشان اطلاعیه داد:
کسانی که از طرف من اطلاعیه صادر میکنند، ارتباطی به اینها ندارد و اگر نیاز باشد، خودم اطلاعیه میدهم و هر اطلاعیهای که از غیر دفتر من داده شود، بیاعتبار و دروغ است.
البته ایشان یک آدم مؤدبی است و برای احترامی که به پدرش دارد، این قضیه را علنا مطرح نکرد. فردای روزی که شیعه بودنش را مطرح کرد، سایت او فیلتر شد.
آقای شیخ محمد مَغراوى – از نویسندگان بزرگ عربستان سعودی ـ میگوید:
بعد انتشار المذهب الإثنى عشری فی مشرق العالم الإسلامی، فخفت على الشباب فی بلاد المغرب . . .
با گسترش مذهب تشیّع در میان جوان هاى مشرق زمین، بیم آن دارم که این فرهنگ در میان جوان هاى مغرب زمین نیز گسترده شود.
من سبَّ الصحابة و معاویة فأُمّه هاویة، ص4
شیخ مُجْدى محمد على محمد – نویسنده برجسته وهّابى – سخن جالبى دارد و مى گوید:
جاءنی شابّ من أهل السنّة حیران، و سبب حیرته أنّه قد امتدّت إلیه أیدى الشیعة . . . حتّى ظنّ المسکین أنّهم ملائکة الرحمة و فرسان الحقّ.
یکى از جوان هاى اهل سنت، حیرت زده نزد من آمد. وقتى علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکى از شیعیان به وى رسیده است و با فرهنگ شیعه آشنا شده و این جوان سنّى، تصوّر کرده است که شیعیان، ملائکۀ رحمت و شیر بیشۀ حقّ مى باشند.
انتصار الحق، ص14 و 11
ما اعتراف میکنیم که در عرصۀ بین المللی، حضور فعالی برای معرفی فرهنگ شیعه نداریم. تعبیری را امام رضا (علیه السلام) میفرماید که:
اذا عرف الناس محاسن کلامنا، لاتبعونا.
و ما هم نتوانستیم این را در عرصه بین المللی در اختیار مردم قرار بدهیم و اگر همین قضیه مطرح شود، بنده معتقدم که جوانان اهل سنت و وهابیت، فوج فوج به طرف فرهنگ شیعه سرازیر میشوند.
بنده حدود دو سه ماه قبل در شبکه ماهوارهای المستقله، پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مناظرهای داشتم. یکی از بحثهای روز عرصههای اینترنتی و ماهوارهای، در این دو سه سال اخیر، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است. حتی امام جمعه زاهدان، رسما در نماز جمعه خود، به این مضمون اعلام کرد:
به خداوندی خدا قسم! به أسماء بزرگ إلهی قسم! آنچه که شیعیان در رابطه با شهادت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و خلیفه اول و دوم میگویند، تماما دروغ است.
کسی نیست که به ایشان بگوید که اینجا محل قسم خوردن نیست، اگر دلیلی داری، اقامه کن. سخنان کوبنده و قاطعی که شیعه داشته یا کتابهای خودتان که مملوّ از این هجوم به خانه وحی و جسارت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است و شکستن پهلوی ایشان، مانند کتاب آقای جوینی – که ذهبی از او به امام تعبیر میکند ـ این مسائل را مطرح کردهاند.
تقریبا چند جلسه از مناظره گذشته بود که یکی از طلبههای نجف وارد بحث شد ـ گر چه آنگونه که باید، نتوانست از فرهنگ فاطمی دفاع کند – و مطالب ضعیفی را ارائه داد و چند نفر از وهابیت که آنجا بودند، القاء شبهه میکردند. نزدیک بود که مطالب به جاهای باریک کشیده شود که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با بنده تماس گرفتند و فرمودند که در این مناظره شرکت کنم و بنده هم حدود سه جلسه وارد بحث شدم. چند روایت از کتب اهل سنت را خواندم و بررسی سندی هم کردم که در این روایت فلان راوی است که بزرگان رجالی شما او را توثیق کردهاند و روایت صحیح است که اینها به خانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هجوم بردند و ایشان را مورد تهدید قرار دادند و طبق روایت فرائد السمطین جوینی – که ذهبی او را توثیق میکند و از او به امام تعبیر میکند -، قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شکستن پهلوی ایشان و سقط جنین و شهادت ایشان را از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است. بحثهای ما سه شب ادامه داشت. اینها در برابر احادیثی که از کتابهای خودشان آوردیم، حتی یک مورد هم نتوانستند اشکال وارد کنند.
بعد از اینکه بحث ما تمام شد، دو روز بعد، یکی از دوستان به ما زنگ زدند که تعدادی از جوانان از دوبی ـ کشور امارات ـ آمدهاند قم و میخواهند شما را ببینند. آمدند و گفتند:
ما بحثهای شما را در شبکه المستقله شنیدیم و احساس کردیم که شیعه، حرف برای زدن دارد. هم صحبتهای شما را شنیدیم و هم صحبتهای آقایان وهابی که در آنجا بودند. سوالاتی داریم که فقط به همین خاطر به ایران آمدهایم و هیچکار دیگری نداشتیم و آمدهایم شما را ببینیم و برگردیم.
سؤالاتشان را جواب دادم. آنها هم رسما به مذهب شیعه مشرف شدند. یکی از آنها گفت:
پدر من، از علمای طراز اول یکی از کشورهای اسلامی است و حوزه علمیه دارد و تعداد زیادی طلبه تربیت میکند و یکی از سخنوران و خطبای زبردست آن کشور است. اگر ایشان دو ساعت با شما صحبت کند، قطعا مذهب شیعه را میپذیرد. اگر او شیعه شود، شاید صدها هزار نفر از جوانان آن کشور به مذهب شیعه مشرف شوند. تقاضایی که از شما دارم این است که دعوت نامهای برای پدرم بفرستید تا او به قم بیاید و چند ساعت با شما صحبت کند.
گفتم: بنده با موقعیتی که دارم، از این کارها نمیکنم، ولی اگر خود ایشان به قم تشریف بیاورند، ما از ایشان پذیرائی میکنیم و احترام هم میگذاریم و نه دو ساعت، اگر بیست ساعت هم بخواهد، با ایشان صحبت میکنیم.
عزیزان! اگر ما بتوانیم در عرصۀ بینالملل، خوب و زیبا، فرهنگ شیعه را مطرح کنیم، اهل بیت (علیهم السلام) چیز دیگری از ما نمیخواهند. امروزه، جوامع علمی دنیا، تشنۀ فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند. با همین برنامهای که دو سه سال است در شبکه ماهوارهای سلام داریم ـ گر چه خیلی هم راضی نیستم، چون خیلی بهتر از این میتوان کار کرد -، خدا شاهد است که هر هفته از داخل و خارج کشور، افرادی زنگ میزنند، – یا با سوال یا بدون سوال کردن – رسما تشیع خودشان را اعلام میکنند. موارد زیادی داشتیم از لندن و آلمان و کانادا و کشورهای دیگر که تماس میگیرند یا ایمیل میزنند به سایت ما و تشکر میکنند و میگویند که بحثهای شما باعث شد که ما با فرهنگ شیعه آشنا شدیم و اظهار لطف و تشکر میکنند.
چندی پیش خدمت یکی از مراجع عظام تقلید بودم و ایشان خیلی اصرار میکرد که آمار کسانی را که شیعه میشوند را یادداشت کنید تا اگر خواستیم روزی ارائه بدهیم، آمار داشته باشیم. بنده هم گفتم که آمار همه آنها را داریم که چه کسانی از طریق ایمیل و چه کسانی که از طریق تلفن با ما تماس میگیرند. حتی در یکی از استانهای شرقی کشور، یک روز، حدود 25 نفر از جوانان آمدند قم و گفتند که بحثهای شما را در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) شنیدیم و تأسف میخوریم که چرا علمای ما این مطالب را برای ما مطرح نمیکنند، شما هم هر چه میگویید، از کتابهای ماست. آنها رسما تشیع خود را اعلام کردند و رفتند و اکنون هم مرتبا با ما در تماس هستند و جزوه و سی دی میگیرند.
نکتۀ دیگر اینکه، شخصی از شهر سقّز به ما زنگ زد و گفت:
ما این بحثهای شما را میشنیدیم و مسخره میکردیم و میگفتیم که این آخوندهای شیعه، از این بلوفها زیاد میزنند. من خودم فارغ التحصیل فلان دانشگاه هستم و همسرم هم تحصیل کرده است و دبیر است. چند روزی این مباحث شما را پیگیری کردیم و به همسرم گفتم: این آدرسهایی که ایشان از کتابهای ما میدهد، نگاه کنیم و حداقل برای ما ثابت شود که علمای شیعه دروغ میگویند. چند مورد را رفتیم مراجعه کردیم و دیدیم درست است. حدود سه ماه صحبتهای شما را بررسی میکردیم و با کتابهای خودمان که آدرس میدادید، تطبیق میکردیم. من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که مذهب شیعه، حق است. اگر اجازه بدهید، به قم بیائیم و به دست یکی از مراجع عظام تقلید، شیعه شویم. ولی یک خواهش از شما داریم: نام من در شناسنامهام، عمر است فقط یک نامهای از حوزه علمیه قم به اداره ثبت احوال استانمان بدهید تا نام خود را عوض کنم و به اسم یکی از ائمه (علیهم السلام) مبدّل کنیم.
این قضیه برای من خیلی جالب بود. گفتم: مگر شما وقتی مذهب اهل سنت را پذیرفتید، با ما مشورت کردید؟ گفت: نه. گفتم: پس این نتیجه تحقیق خودتان است و نیازی نیست که به قم بیائید و به دست مراجع عظام تقلید، شیعه بشوید. ولی اگر کاری از دست ما به عنوان مساعدت برمیآید، در خدمت کردن حاضریم و بارها هم اعلام کردهایم که هدف ما از این برنامهها، این نیست که جوانان اهل سنت را شیعه کنیم یا از سنی شدن جوانان شیعه جلوگیری کنیم، خیر. هدف ما تبیین حقائق و اثبات حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) و اتمام حجت است. اگر ما به این هدف رسیدیم، این نتیجهای است که شنونده به آن رسیده است. ولی از اینکه یک نفر از حق بُریده و از نور جدا شود، برای ما مایۀ تأسف است. یا اگر یک نفر به نور میپیوندد، مایۀ خوشحالی ماست، ولی هدف ما این نیست. هدف ما چیز دیگری است و میخواهیم با بازگو کردن تاریخ پنهان، حقائق پشت پرده را بیان کنیم که در این 14 قرن، نگذاشتند به مردم برسد. ما دنبال این هستیم که این حلقههای مفقوده تاریخ را که در کتابها ثبت شده، ولی بزرگان شما از کنار آنها عبور میکنند و فاکتور میگیرند، آنها را بیان کنیم. آقای طبری حدیث الدار را در تاریخ خود مطرح میکند و میگوید:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال سوم بعثت خود، بعد از نزول آیۀ شریفۀ:
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (سوره شعراء/آیه214)
40 نفر از سران قریش را دعوت کرد و بعد از بحث توحید و رسالت، بحث خلافت امیر المومنین (علیه السلام) را مطرح کرد و فرمود:
هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی. تاریخ الطبری، ج2، ص63
این روایت را آقای طبری با صراحت میگوید. ولی آقایان ابن کثیر و ابن تیمیه و ابن أثیر این روایت را نقل میکنند و این واژه را فاکتور میگیرند و به جای:
هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی.
میگویند:
هذا کذا و کذا و کذا.
ما میخواهیم بگوییم که معنای این کذا و کذا چیست؟ میخواهیم بگوییم که پشت این کذا و کذا، چه مسائلی خوابیده است؟
وقتی محمد حسنین هیکل – به عنوان یک شخصیت برجسته جهان معاصر- ، کتابی مینویسد به نام حیات محمد، وقتی در آنجا قضیه حدیث الدار را مطرح میکند، غوغایی علیه ایشان بپا میشود و به تعبیر علامه أمینی (ره):
قد قامت القیامة علیه.
ایشان هم در چاپهای بعدی، تمام این قضیه را حذف میکند.
هدف ما این است که بیائیم کتاب چاپ اول این بزرگوار را با کتابهای بعدی او مقایسه کنیم و ببینیم که قضیه چه بوده است؟
وقتی صحیح مسلم، رابطۀ امیر المومنین (علیه السلام) با خلیفه اول و خلیفه دوم را مطرح میکند، پرده را بالا میزند. یکی از چیزهایی که وهابیت در دو سه سال أخیر شروع کردهاند به کار کردن روی آن، آمدن به زمین شیعه است. یعنی همانطوری که ما از کتابهای آنها، روایاتی برای اثبات حقانیت امیر المومنین (علیه السلام) میآوریم، آنها هم تلاش میکنند برای اثبات حقانیت ابوبکر و عمر، روایاتی را از کتابهای ما بیاورند. اگر فرصت شود، بعدا نمونهای از اینها را عرض میکنم و فیلمهایی را از اینها تهیه کردیم که حتی از اساتید حوزه علمیه اهل سنت داخل کشور و خطبای نماز جمعهشان، مطالبی را از نهجالبلاغه و شرح نهجالبلاغه میثمی و امثال اینها، روایاتی را نقل میکنند که خود ائمه (علیهم السلام) و امام صادق (علیه السلام) میگویند که ابوبکر حق است و … و شیعهها حرف بیخودی میزنند که میگویند حضرت علی (علیه السلام) حق است. اگر همین بحث را پیگیری کنیم، شاید حدود سی، چهل جلسه برای پاسخگویی به شبهات امروزی آنها نیاز باشد.
در طول یکماه ماه رمضان امسال، در شبکه المستقله، 90% تلاششان این بود که با استناد به روایت شیعه، اثبات کنند امیرالمومنین (علیه السلام) خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است و شیعه دروغ میگوید. یکی از مسائلی که طلاب باید امروز به آن مجهز شوند، پاسخگویی به شبهات در این حوزه است.
عباراتی را از نهجالبلاغه و سایر کتب میآورند که:
میان امیر المومنین (علیه السلام) و خلیفه اول، اختلافی نبوده است. امیر المومنین (علیه السلام) از خلیفه اول و خلیفه دوم در نهجالبلاغه تعریف و تمجید کرده است. امیر المومنین (علیه السلام) با آنها بیعت کرده است و پشت سر آنها نماز خوانده است و به خلیفه دوم دختر داده است.
و … از این حرفهای بیاساس دیگر که در داخل و خارج کشور مطرح میکنند.
وقتی از من سوال میکنند، میگویم که شما اگر همان صحیح مسلم خود را – که به همراه صحیح بخاری، أصح الکتب بعد القرآن میدانید و هرگونه خدشه در روایات این دو، مساوی است با زندقه – باز کنید، در ج5، ص152، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء، آمده است که:
امیر المومنین (علیه السلام) با عباس – عموی پیامبر – (در اواخر خلافت خلیفه دوم) میآیند نزد خلیفه دوم و بحث فدک و ارث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح میکنند. خلیفه دوم صراحتا میگوید:
فلما توفى رسول الله صلى الله علیه و سلم، قال أبو بکر: أنا ولى رسول الله صلى الله علیه و سلم، فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث إمرأته من أبیها، فقال أبو بکر: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم ما نورث ما ترکنا صدقة، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، … ، ثم توفى أبو بکر و أنا ولى رسول الله صلى الله علیه و سلم و ولى أبى بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا.
وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، ابوبکر مدعی شد که من خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هستم و … ، و شما (حضرت علی (علیه السلام) و عباس) نظرتان در مورد ابوبکر این بود که او دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر است. …، و وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم: من خلیفه رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) و خلیفه ابوبکر هستم و شما دو نفر، نظرتان در مورد من این بود که دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر هستم.
در خود صحیح بخاری، روایاتی که در مورد غادر و خائن هست را به این روایت ضمیمه کنید و نتیجهگیری کنید. خود بخاری همین قضیه را در سه جای صحیحش نقل میکند، ولی به جای کلمات فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا، میگوید: فرأیتمانی کذا و کذا و کذا و کذا.
نهایت هدف و مقصد ما این است که پرده از روی حلقههای مفقودۀ تاریخ برداریم و مردم و جوانان و شیعه و سنی را، با آن حقائق نهفته تاریخ که مخفی مانده و مردم بیان نکردند، آشنا کنیم. قبلا، شیعه امکانات بیان کردن را نداشت و اهل سنت هم صلاح ندیدند که مطرح کنند. نه اهانت میکنیم و نه جسارت. بارها هم اعلام کردهایم که فحش و اهانت به اهل سنت و مقدسات آنها را گناهی نابخشودنی میدانیم و این عمل، زیر سوال بردن فرهنگ شیعه است. وقتی یک جوان ببیند که من در یک سخنرانی، چهار سخن رکیک میگویم، او دیگر حاضر نیست پای سخنان من بنشیند و حقائقی را که میخواهم بیان کنم، بشنود و یک تصور خشونت، از فرهنگ شیعه در ذهنش میماند و تا ابد حاضر نیست حتی یک صفحه از کتاب شیعه را ورق بزند. سیره ائمه (علیهم السلام) هم همینگونه بود.
خود امیر المومنین (علیه السلام)، نسبت به معاویهای که در نهجالبلاغه صراحت دارد:
فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لکن استسلموا و أسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه.
قسم به خدایی که دانه را شکافت و بشر را آفرید! معاویه و همپیمانان او که در جنگ فتح مکه، مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند و کفر خود را پنهان داشتند و به دنبال فرصت و أعوان و أنصار میگشتند تا آن را اظهار کنند و امروز هم در جنگ صفین، آن فرصت را پیدا کردند.
نهج البلاغه، نامه16
وقتی میبیند برخی به معاویه فحش و ناسزا میگویند، میفرماید:
إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم أعمالهم و ذکرتم حالهم کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر و قلتم مکان سبکم إیاهم.
من دوست ندارم که دهان صحابۀ من، آلوده به فحش شود.
نهج البلاغه، خطبه206
ما هم به تبعیت از مولایمان، بحث فحش را نداریم. حتی اگر آنها هم به ما فحش بدهند، طبق منطق قرآن:
وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آیه63)
فحش آنها را با سلام پاسخ میدهیم.
در پایان جلسه، برای اینکه ختامه مسک باشد، روایتی را از آقا امام جواد (علیه السلام) در حوزه پاسخگویی به شبهات و نجات جوانان شیعه از تزلزل عقائد میخوانم تا إن شاء الله ذخیرهای باشد برای قیامت ما و تشجیعی باشد برای ما در راستای ورود به حوزه پاسخ به شبهات. امام جواد (علیه السلام) میفرماید:
من تکفل بأیتام آل محمد المنقطعین عن إمامهم، المتحیرین فی جهلهم، الأسارى فی أیدی شیاطینهم و فی أیدی النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حیرتهم و قهر الشیاطین برد وساوسهم و قهر الناصبین بحجج ربهم و دلائل أئمتهم، لیفضلون عند الله تعالی على العباد، بأفضل الموانع، بأکثر من فضل السماء على الأرض و العرش و الکرسی و الحجب على السماء و فضلهم على العباد کفضل القمر لیلة البدر على أخفى کوکب فی السماء.
هر کس متکفل ایتام آل محمد شود (شیعیانی که از نظر فکری در سطح پائینی قرار دارند و تحت تأثیر برخی از شبهات قرار میگیرند)، متکفل کسانی باشد که دستشان از امامشان کوتاه است و به خاطر اینکه سرمایه آنچنانی نسبت به حقائق مذهب و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) ندارند، دچار حیرت شدهاند و کسانی که اسیر دست شیاطین شدهاند و کسانی که گرفتار نواصبی که بنای دشمنی با ما اهل بیت (علیهم السلام) را دارند، شدهاند و شبهات آنها را پاسخگو باشند و از حیرت بیرون بیاورند و شبهات و وسوسههای شیاطین را برطرف کنند و مقهور کنند نواصبی را که با القاء شبهه، بنای عداوت با ما را دارند، به وسیله کتاب و سنت و حجتهای خداوند و ادله ائمه (علیهم السلام)، ارزش و مقام و جایگاه آنها نسبت به دیگر بندگان نزد خداوند، همانند جایگاه عرش و کرسی و حجب بر آسمان و همانند برتری آسمان بر زمین است. برتری آنها نسبت به بندگان، همانند برتری ماه شب چهارده است نسبت به کمنورترین ستارگان آسمان.
بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص6 – الیقین للسید ابن طاووس، ص9 – الإحتجاج للطبرسی، ج1، ص9
امام کاظم (علیه السلام) هم میفرماید:
من أعان محبا لنا على عدو لنا، فقواه و شجعه، حتى یخرج الحق الدال على فضلنا بأحسن صورة و یخرج الباطل الذی یروم به أعدائنا فی دفع حقنا على أقبح صورة، حتى یتنبه الغافلون و یستبصر المتعلمون و یزداد فی بصائرهم العالمون، بعثه الله یوم القیامة فی أعلى منازل الجنان.
هر کس یکی از دوستان ما را که گرفتار دشمنان ما شده است، کمک و یاری نماید و او را که در بحث و مناظره با دشمنان وارد صحنه شده یا دچار شبهات شده را تقویت و تشجیع کند، تا اینکه فضیلت ما را به روشنی، به بهترین شکل بیان کند و … ، خداوند اینچنین فردی را در بهترین جایگاه بهشت قرار میدهد.
بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص10 – الیقین للسید ابن طاووس، ص9
این دو روایت را هم به خاطر اینکه جلسهمان با جملاتی از اهل بیت (علیهم السلام) منوّر شود، عرض کردم.
بارها هم عرض کردهام که اگر امروز، یک مصداق برای واجب عینی و فوری و تعیینی بخواهیم پیدا کنیم، بحث پاسخگویی به شبهات است.
(( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بیت (علیهم السلام) و المکتبه الشامله میباشد )))